• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    افت تحصيلي

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  


    نورپورتال






    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت1:59 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت1:59 AM   |  





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت1:59 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت1:59 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت1:59 AM   |  

    تعداد صفحات :87      20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >  

     

     


     

     


     

     


     

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    روح حاکم بر حجاب

    روح حاکم بر حجاب

    حجاب، در ظاهر محدوديت زن را نشان مى‌دهد؛ اما روح واقعى حجاب، حکايت از محدوديت کاميابى‌ها به محيط خانوادگى و همسران مشروع و همچنين سلامت جامعه و حفظ آن از لجنزار فساد و مفاسد اجتماعى است تا زمينه براى کمال اخلاقى آماده گردد. اسلام با اين روش خواسته زن از تعرض مصون بماند و به او به ديد ارزشى بنگرند لزوم حجاب از سوى اسلام در حقيقت براى حفظ کرامت زن و آرامش و پيروزى جامعه است. آنچه مسلم است حدود معين در دين اسلام منطبق با نيازها و خواسته‌هاى فطرى و ذاتى زن است و شناخت و رعايت آن نه تنها احساس محدوديت و قيد و بند را براى زنان فراهم نمى‌کند بلکه ضامن آزادى و اصالت و مقام و شان واقعى زن مسلمان است. اصولا دين در جهت سهولت بخشيدن به امور مردم به خدمت گرفته مى‌شود نه همانند تازيانه‌اى که بر سر مردم مسلط باشد.
    عده‌اى را گمان بر اين است که حجاب مانع آزادى و فعاليت‌هاى اجتماعى زن است. در نگرش اسلام آزادى واژه مقدس و داراى اصالت است که آزادى عقيده و انديشه در راس هرم آن قرار دارد.درباره آزادي، عقيده‌ها و سليقه‌هاى مختلفى وجود دارد. عده‌اى تصورشان از آزادي، نبودن قيد و بند براى رسيدن به مال و مقام و شهرت و خواسته‌هاى نفسانى انسان است ولى اسلام، آزادى را در تسلط داشتن بر غرائز و هواى نفسانى و در استخدام گرفتن علم و دانش و مال و مقام براى ترقى و تکامل انسان‌ها و پاکسازى جامعه مى‌داند که قيام پيامبران و مردان الهى براى رسيدن به اين مقصود بوده است. آزادى جزء ذات انسان است، آزادى در صحنه‌هاى سياسي، اجتماعى و فرهنگى و عناوين عمده‌اى که اسلام براى زندگى بشر بيان کرده همان مسائل اوليه حيات هستند، لذا در نگرش اسلام انسان ذاتا آزاد آفريده شده است و از اين مقام نبايد تنزل کند و در پرتو اين اصل ديگران نيز حق ندارند انسانى را تحت سلطه خود درآورند، هدف انقلاب عظيم اسلامى ايران نيز همين است. در دين مبين اسلام زنان در انتخاب و عملشان آزادند.
    منتها در چهارچوب شرع مقدس اسلام و در هاله‌اى از عفاف، آزادى به مفهوم واقعى و صحيح نه مانند آزادى‌هاى قلابى که کشورهاى دموکراسى ادعاى آن را دارند و به نام آزادى با زنجيرهاى اسارت، زنان را به دام مى‌کشند. حجاب به معناى منزوى کردن زن نيست حجاب به زن اين آزادى را مى‌دهد که رها از نگاه‌هاى تحقيرآميز و حتى به‌عنوان يک انسان در جامعه و محيط اجتماعى وارد شود نه يک ابزار جنسي، بلکه حجاب به معناى جلوگيرى از اختلاط و آميزش بى‌قيد و شرط زن و مرد در جامعه است و هيچ منافاتى با فعاليت‌هاى زنان مسلمانان در مسائل سياسي، اجتماعى و فرهنگى ندارد، بى‌بند و بارى و آزادى‌هاى جنسي، زنان را در منجلاب شهوت و پستى سقوط داده و دامن‌هايى که بايد فرهنگ و تمدن بسازد آلوده مى‌کند، اما اسلام براى زن ارزش‌ والايى قائل است زيرا زن دستى به گهواره و دستى به اداره اجتماع دارد.
    مفهوم آزادى در منطق اسلام
    آزادى يکى از ارمغان‌هاى پيامبر خاتم محمدمصطفى است که زن و مرد در آن يکسان مى‌باشند. عناوين عمده‌اى را که اسلام براى زندگى بشر بيان کرده مسائل اوليه حيات هستند، چنانچه فلسفه حرکت اديان الهى عدالت است و قيام پيامبران الهى براى رسيدن به اين مقصد بوده است و هدف انقلاب عظيم اسلامى ايران نيز به همين منظور است. زيرا عدالت رابطه انسان با خدا و همنوعانش را متعادل مى‌کند و همين طور است مفهوم آزادي، در نگرش اسلام انسان در خواسته‌ها و اراده خود در برابر سايرين آزاد است و اين حقيقتى است که کليه حرکت‌هاى اسلامى در صحنه‌هاى سياسي، اجتماعى و فرهنگى بر آن اساس انجام پذيرفته است و آزاد کسى است که بنده خدا باشد. «لا تکن عبد غيره لقد جعلک الله حرا» بندگى هيچ کس غير خدا را نپذير، به تحقيق خدا تو را آزاد آفريده است. مفهوم اين کلام اين است که حريت و آزادى جزء ذات انسان است و انسان از اين مقام نبايد تنزل کند و در پرتو اين اصل ديگران نيز حق ندارند انسانى را تحت تسلط خود در آورند.در اسلام آن کس که تابع هواى نفس باشد اسير است و آزادى را در تسلط داشتن بر غرايز و هواى نفسانى و در استخدام گرفتن علم و دانش و مال و مقام براى ترقى و تکامل انسان ها و پاکسازى جامعه مى‌داند و با تفکرات غربى تفاوت دارد که محدوده آزادى در آن آزادى جنسى است. تصورشان از آزادى نبودن قيد و بند براى رسيدن به مال و مقام و شهوت و خواسته‌هاى نفسانى انسان است. زن در تاريخ بشري، سرنوشت پرماجرايى داشته است. از همراه و همکار و شريک مردان بودن تا بردگى و کنيزى و ابزار شهوترانى يا سودجويى يا ... اگر در گذشته، در حرمسرا، ابزار صاحبان زر و زور بود امروز در غرب، در حرمسراى عمومى ابزار ارضاى شهوات عمومى و سودآورى بيشتر براى شرکت‌ها و کارتل‌ها و تراست‌ها و صاحبان سينما و ... است که تا زيبايى و طراوت دارد از او بهره‌کشى مى‌کنند و پس از آن محروم، منزوى و سرخورده به خانه کهنسالان تبعيدش مى‌کنند. سرنوشت جوامع بشرى از شرق گرفته تا غرب يکسان است و انسان در قلب ماديت به صورت (شي) در آمده، ماهيت آدمى و اصالت انسانى خود را از دست داده، در چنان انديشه و فرهنگى که انسان پوچ است، آزادى انديشه و شخصيت فکرى ندارد زن که موجودى انسان ساز و تمدن‌پرداز است ظالمانه‌تر قربانى شده و بيش از هر قشر ديگرى سيلى استضعاف را خورده است. در عصر کنونى که غبار ماديت چهره انسانست را تيره ساخته و بند بردگى حلقوم بشريت مظلوم را فشرده، در بازار تمدن کالاى معنويت ارزشش را از دست داده و در اين ميان شخصيت و والايى‌هاى زن بيش از همه خسارت ديده است. به گفته مقام معظم رهبرى : زن در طول تاريخ در ميان دو ستم يعنى انزوا و عريانى قرار گرفته که اين هر دو ستم در يک نقطه، اشتراک داشته‌اند و آن تحقير زن بوده است. ديدگاه مظلوم بودن زن در اسلام از طرفى از مفهوم تعريف شده توسط آزادى زن در غرب به وجود آمده است و از جانب ديگر زاده برداشت‌هاى نادرست و ناشى از سنت و ايده‌هاى شخصى برخى مسلمانان است که موجبات ظلم به زن را با نام اسلام فراهم آورده است و مسئله اين است که زنان هم در جهان اسلام مورد ظلم هستند و هم در غرب.برخى از مسلمانان به نام اسلام و ادعاى حرمت به جايگاه زن، قيد و بندها و محدوديت‌هاى غير ضرورى و غير شرعى بر زنان اعمال مى‌دارند و سليقه‌هاى شخصى يا پسماند‌هاى فرهنگى و سنتى پيشينيانشان را به نام اسلام به زنان تحميل مى‌کنند و موجبات بدبينى و کژانديشى نسبت به احکام و موازين رهايى بخش اسلام را فراهم مى‌کنند.

    مريم بهروزى/روزنامه رسالت

           

    افت تحصيلي


    افت تحصيلي

    مقدمه

    يکي از مشغله هاي اصلي بشريت در تمام دوران ، توانا ساختن نسل آينده در اداره امور خويش و سپردن ميراث فرهنگي بوده است . قسمت اعظم اين وظيفه ، در ابتدا توسط خانواده انجام مي شد . همزمان با گسترش جوامع و تقسيم کار اجتماعي و افتصادي وظيفه تعليم و تربيت به نهاد آموزش و پرورش محول گرديد .
    اين نهاد به طور رسمي عهده دار اين امر گشت تا بر اساس اصول و اهداف مورد قبول جامعه ، توانايي ها و استعدادهاي کودکان و نوجوانان را شناسايي نمايد و به منظور اجتماعي شدن و به عهده گرفتن مسئوليت هاي آتي تعاليم لازم را به آنان بياموزد .
    امروزه ديدگاه مردم در مورد آموزش و پرورش به گونه اي است که استفاده از امکانات تربيتي جامعه را حق طبيعي و مسلم خود مي دانند . دليل عمده اين امر آن است که تعليم و تربيت با سرنوشت انسان در زندگي آينده پيوند خورده است . در عصر حاضر بسياري از امکانات مادي و نيروهاي انساني در خدمت تعليم و تربيت قرار گرفته است . همچنین تعليم و تربيت در بسياري از جوامع يک سرمايه گذاري بلند مدت محسوب مي شود . که به بهاي چشم پوشيدن و صرف نظر کردن از رشد کوتاه مدت ديگر امکانات جامعه حاصل مي شود . بنابراين اگر تعليم و تربيت نتواند نيروهاي انساني تحت آموزش خود را در قالب انواع تخصص ها و مهارتهاي مکمل و مورد لزوم جامعه درآورد و بدين ترتيب نتواند به ايفاي نقش خود در زمينه شکوفايي جامعه بپردازد ، در واقع بايد گفت که اين امکانات و نيروها به هدر رفته است . لذا تفکر عاقلانه حکم مي کند که سرمايه ها و نيروهاي به کار گرفته شده در تعليم و تربيت به گونه اي برنامه ريزي و سازماندهي شود تا بتواند به اهداف مورد نظر خويش دست پيدا کند .
    کودکان و نوجوانان در دوران تحصيل ، نگرش مثبت يا منفي نسبت به خود و محيط پيرامون بدست مي آورند اين مسأله به مقدار زياد به تجارب موفق يا ناموفق دانش آموزان در دوران تحصيل بستگي دارد . آنها در مدرسه در مسير رشد و بالندگي قرار مي گيرند . در حقيقت در طول بهترين سالهاي عمرخود با عوامل مختلف مؤثر بر تحول شناختي ، عاطفي و اجتماعي به کنش متقابل مي پردازند .
    آنها با پيشرفت در تحصيلات و افزايش ميزان يادگيري علاوه بر رشد علمي به سلامت رواني نيز دست پيدا مي کنند . بر عکس در صورت عدم موفقيت تحصيلي و فشارهاي رواني ناشي از آن ، بهداشت رواني شان برهم خورده و بدين گونه خسارتهايي متوجه آنها و جامعه مي شود .
    به همين دليل بايد به مقوله افت تحصيلي توجه بيشتري نمود تا بتوان با شناخت آن ، توانايي ها و شايستگي هاي کودکان و نوجوانان را بارور کرد .

    تعريف افت تحصيلي

    افت از نظر لغوي به معني کمبود ، کمي ، کم و کاست و نقصان است . منظور از افت تحصيلي « کاهش عملکرد تحصيلي دانش آموز از سطح رضايت بخش به سطحي نامطلوب است . » همچنين افت در لغت به معناي ضايعات ، ضايع کردن که بيشتر در نظر اقتصاددانان مطرح شده است . اما در بعضي از متون فارسي کلمه ترک تحصيل نيز معادل افت تحصيلي در نظر گرفته شده است . به عبارتي افت تحصيلي عبارت است از نزول از يک سطح بالاتر به سطح پايين تر در تحصيل و آموزش .
    افت تحصيلي به معناي دقيق آن ، زماني است که فاصله قابل توجهي بين توان و استعداد بالقوه و توان بالفعل فرد در فعاليتهاي درسي و پيشرفت تحصيلي مشهود باشد . گرچه اين تعريف مي تواند همه کساني را که به دنبال شکستهاي پي در پي تحصيل ، از تحصيل عقب مانده و عمدتاً به اصطلاح تجديد يا مردود شده اند را در بر گيرد اما مفهوم افت تحصيلي صرفاً در رفوزگي و تجديدي خلاصه نمي شود و مي تواند شامل هر دانش آموز و دانشجويي شود که اکتسابهاي آموزشگاهي و پيشرفت دانشگاهي او کمتر از توان بالقوه و حد انتظار اوست . لذا بر اساس اين تعريف دانش آموزان تيزهوش نيز ممکن است دچار افت تحصيلي و کم آموزي بشوند . لذا افت تحصيلي مسئله اي است عام و نسبي .
    کاربرد دقيق اصطلاح افت يا اتلاف در آموزش و پرورش از زبان اقتصاددانان گرفته شده و آموزش را به صنعتي تشبيه مي کنند که بخشي از سرمايه و مواد اوليه اي را که بايد به محصول نهايي تبديل مي شد تلف نموده و نتيجه مطلوب و مورد انتظار را به بار نياورده است شايد اين تشبيه چندان خوشايند نباشد و اصطلاح « قصور در تحصيل يا واماندگي از تحصيل » مطلوبتر باشد . با وجود اين اگر از نقطه نظر منابع و مخارجي که جامعه در اختيار نهاد تعليم و تربيت قرار مي دهد به آموزش و پرورش بنگريم بدون شک آموزش و پرورش يکي از بزرگترين مشاغل اقتصادي جهان مي باشد . لذا مي توان اصطلاح افت يا اتلاف را در مورد اين نهاد نيز به کار برد يعني در حقيقت در فرآيند تعليم و تربيت افت شامل اتلاف در پرورش و يادگيري انسانها ، تأسيسات ساختماني و تجهيزات مدارس و مؤسسات آموزشي و ارزش کار معلمان و اوقات دانش آموزان به وجود مي آيد . اگر فرض کنيم که هدف همه دانش آموزاني که وارد يک مرحله از مقطع تحصيلي مي شوند ، گذراندن موفقيت آميز آن دوره يا مقطع باشد بنابراين ، هم تکرار پايه هاي تحصيلي يک دوره و هم ترک تحصيل پيش از پايان دوره را نيز مي توان به عنوان افت تحصيلي تلقي کرد . تکرار پايه تحصيلي عبارتست از تکرار يک کلاس براي دانش آموزي که در سال قبل در همان پايه مشغول به تحصيل بوده است .
    تکرار پايه تحصيلي از اين جهت افت تحصيلي محاسبه مي گردد که موجب کاهش ظرفيت ثبت نام در پايه تکرار شده مي گردد و از پذيرش ديگر دانش آموزان در آن پايه جلوگيري به عمل مي آورد ويا باعث به وجود آمدن تراکم دانش آموزان در آن پايه مي گردد . اين موضوع هم باعث تحميل هزينه هاي بيشتري به نظام آموزش و پرورش مي شود و هم به عنوان يک عامل شديد افت تحصيلي مضاعف مي شود که باعث ترک تحصيل مي گردد . ترک تحصيل عبارت از وضعيتي است که دانش آموز پيش از پايان سال دوره آموزشي که در آن ثبت نام کرده است آن دوره را ترک کرده و در حقيقت به هدفهاي آن دوره دست پيدا نمي کند . اما در اهداف تعليم و تربيت اينگونه عنوان شده است که هدف تعليم و تربيت ، اجباري کردن آموزش تا پايان دوره راهنمايي است اگر چنانچه فردي تا پايان دوره راهنمايي ترک تحصيل نمايد آن را جزء افت تحصيلي محسوب مي کنند اما بعد از دوره راهنمايي چون اين احتمال پيش بيني شده است که فقط بخشي از قبول شدگان دوره راهنمايي وارد مقطع دبيرستان شوند . بنابراين ترک تحصيل قبول شدگان دوره دبيرستان افت محسوب نمي گردد بلکه به عنوان فارغ التحصيل تلقي مي شوند بنابراين با توجه به مسائل مطرح شده در فوق افت تحصيلي عبارت است از وقوع ترک تحصيل زودرس و تکرار پايه تحصيلي در نظام آموزش و پرورش يک کشور . البته قابل ذکر است که اين تعريف تا حدودي محدود است زيرا انواع افت را ناديده گرفته و نتايج آموزشي و پرورشي ترک تحصيل زودرس يا مزيتهايي را که ممکن است تکرار پايه تحصيلي در برداشته باشد در نظر نمي گيرد . به هر حال حدود ترک تحصيل و تکرار پايه تحصيل به ساخت نظام آموزشي و هدفهاي اين نظام بستگي دارد .

    عوامل مؤثر بر افت تحصيلي و مردودي

    علل گوناگوني ، زمينه ساز افت تحصيلي و احياناً توقف در يک پايه تحصيلي مي شوند . در کل نمي توان علل ثابتي را عامل موفقيت يا شکست تلقي کرد . اغلب محققان و صاحب نظران عوامل شکست تحصيلي را در دو طبقه درون سازماني و برون سازماني قرار مي دهند . از عوامل بيروني به تعدد زبان ، نابرابري ، امکانات آموزشي در شهر و روستا ، محروميت برخي از گروهها مثل غيربوميان ، مهاجرين ، دختران و محدوديتهاي مالي کشورها ، عوامل شخصي مانند هوش و استعداد ، امور عاطفي و نتايج تحصيلي اشاره نموده و از عوامل دروني نظام آموزش و پرورش کيفيت معلمان، برنامه هاي آموزشي ، تقويم و ساعت آموزشي را مي توان نام برد .
    در يک تقسيم بندي مشابه نيز مي توان عوامل زير را در افت تحصيلي دخيل دانست :
    ۱- علل داخلي که متوجه نظام آموزش و مدرسه مي باشد
    ۲ - علل خارجي که خود به دو دسته تقسيم مي شوند :
    الف ) علل اجتماعي و خانوادگي
    ب ) علل فردي
    اين دسته بندي داراي مرز مشخصي نيست و مي توانند در يکديگر تداخل داشته باشند ، چرا که نظام آموزشي نمي تواند از اجتماع جدا باشد و خود متأثر از آن است . همچنين عوامل فردي بي تأثير از اجتماع و خانواده نمي باشد . اين دسته بندي فقط براي سهولت مطالعه و تحقيق مي باشد که در زير به تفصيل بيان مي شود .

    علل داخلي :

    مدرسه به عنوان دومين کانون که در رشد و تحول کودک سهم بسزايي دارد مي تواند نقش خود را به طور سازنده و يا بعضاً به شکل مخرب ايفا کند . اولين تجارب آموزشي و اجتماعي در محيط مدرسه يا کلاس درس ، روابط با همسالان و مشکلات ناشي از نظام آموزشي با افت تحصيلي دانش آموزان در ارتباط هستند .
    روانشناسان انسانگرا بر اين باورند که عواملي چون نگرش نسبت به خود ، آموزشگاه و ديگران ، ميزان همدلي ، احترام بي قيد و شرط . يکرنگي و در نظر گرفتن تفاوتهاي فردي مي توانند عوامل مهمي در مسائل انطباقي ، سلامت جسماني ، ميزان توجه و حتي تغيير در ميزان بهره هوشي و رشد شناختي باشد . از ديدگاه انسانگرايانه ، يادگيري مي بايست در محيطي با روابط انساني خوب تحقق يابد . در واقع تجربه يادگيري متأثر از ديدگاه يادگيري است و از اين رو يادگيري تا حد امکان بايد فردي و در زمان حال صورت پذيرد .
    آموزش انسانگرايانه با کل وجود آدمي در ارتباط است . بنابراين هم مسائل آموزشي و هم مسائل عاطفي به موازات هم مي بايست در آموزشگاه مورد توجه قرار گيرد .

    اعم علل آموزشگاهي که باعث افت تحصيلي مي شود عبارتند از :

    ۱ - نامتناسب بودن هدفها و محتواي برنامه ها با نيازها ، استعداد و علاقه دانش آموزان :

    اگر فراگيران برنامه درسي را نامربوط تشخيص دهند و آنها را متناسب با اهداف خود ندانند آن گاه است که افت تحصيلي افزايش مي يابد . از آنجائيکه در نظام آموزشي ما هدف ، نخبه پروري وطرح تعليم و تربيت بر مبناي تشکيل ذهن و ذخيره هر چه بيشتر دانش آموزي مي باشد . قصور در برقراري هدفها و برنامه هايي که با نيازهاي رشد ، تکامل ، علائق و انگيزه هاي فرد متناسب و هماهنگ نباشد بر جريان تعليم و تربيت تأثير نامناسبي برجاي گذارده و باعث افت تحصيلي مي شود .

    ۲- نامتناسب بودن روشها و امکانات آموزشي با محتواي برنامه ها :

    در نظام آموزشي ما روشهاي تدريس و يادگيري بر اساس گوش دادن و بيان لفظي و حفظ مطالب درسي استوار است و تأکيد بر روشهاي غيرفعال است . در نتيجه ذوق و خلاقيت و ابتکار دانش اموزان ناديده گرفته مي شود و انگيزه و علائق آنان براي آموختن از بين مي رود و در نتيجه افت تحصيلي نمايان مي شود .

    ۳ - نامتناسب بودن معلمان از نظر صلاحيت ها ، شايستگي ها و تعداد با نيازهاي برنامه

    کمبود معلم مخصوصاً در کشورهاي در حال توسعه به دليل کاهش جاذبه براي شغل معلمي ، يکي از دلايل شلوغي کلاسها و عدم توجه مناسب به پرورش و شکوفايي استعدادهاي دانش آموزان مي باشد که اين امر باعث مردودي و يا ترک تحصيل آنان گرديده و يکي از عوامل افت تحصيلي است . کانت معتقد است در بين ابداعات بشري هنرمملکت داري و هنر تعليم و تربيت از مابقي ديگر مشکل تر است يک معلم خوب براي اداره کردن به دو ويژگي نياز دارد . اشراف بر کلاس يعني توانايي معلم در کنترل کلاس و حضور ذهن يعني توانايي معلم براي انجام دادن دو يا چند عمل در يک زمان . معلم هميشه در يک کلاس با دو نوع موقعيت روبروست . موقعيتهاي مقرر يا پيش بيني شده وموقعيتهاي اضطراري که از قبل قابل پيش بيني نمي باشد . کلاسهاي شلوغ به علت کمبود معلم و فضا و در نتيجه عدم توجه مناسب به پرورش و شکوفايي استعدادهاي دانش آموزان و تدريس معلمان به شيوه قديمي به صورت غيرفعال و پذيرنده کاهش جاذبه براي شغل معلمي به خاطر حقوق ناکافي و عدم رفاه در نتيجه عدم جذب نيروهاي مطلوب کارآمد از جمله مواردي است که در نهايت افت تحصيلي وتکرار پايه تحصيلي را به دنبال دارد .

    ۴ - نامتناسب بودن مقررات و شرايط و فضاي مدرسه و کلاس با نيازها و شرايط اجتماعي

    مقرراتي که در اکثر مدارس حاکم است با وضعيت معلمين و دانش آموزان متناسب نيست و در اين شرايط به استعدادها ، علائق و مشکلات دانش آموزان و تفاوتهاي فردي آنان توجهي نمي شود . در اين شرايط تعليم و تربيت تحميل شده ، تهديد ، توبيخ جنبه رسمي به خود مي گيرد و اين خود باعث بي علاقگي و عدم پرورش استعدادها شده و افت تحصيلي را به دنبال دارد همچنين مقررات و شرايط نامناسب مدرسه ، کلاس و محيط داخلي مدرسه و جريانهاي اجتماعي آن ممکن است به طور کلي با نيازهاي کودکان و جامعه اي که آنها را در برگرفته است بيگانه و ناهماهنگ باشد از جمله ساختمان مدارس ، تجهيزات ، کتابها و برنامه هاي درسي ممکن است از عوامل اين بيگانگي به شمار آيند از عوامل مؤثر ديگر در اين ارتباط مي توان از مدت زمان و تعداد جلسات کلاس در هر روز ، مدت زماني که براي انجام تکاليف در منزل تعيين مي شود و تعداد روزهاي حضور در مدرسه در هر هفته و همچنين چگونگي روابط معلمان و مسئولان مدرسه با دانش آموزان و اولياء آنان نيز نام برد .

    ۵ - نامتناسب بودن روشهاي ارزشيابي و سنجش يادگيري و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و تأکيد زياد بر امتحانات

    از آنجا که آموزش و پرورش عمومي حق همه افراد جامعه است پس بايد افراد جامعه به اهداف و نتايج پيش بيني شده براي اين سطح آموزش و پرورش برسند . در نتيجه افت تحصيلي در آن بي معنا خواهد بود نظر به اينکه يادگيري فرآيندي پويا و ممتد است نه ثابت و مقطعي ، بنابراين تقسيم بندي تغيير و تحولات مداومي که فرد در جريان يادگيري با آنها روبروست به مراحل دلخواه تحصيلي و ارائه آزمونهايي براي اندازه گيري يادگيري او در خلال يا در پايان هر يک از مراحل به منظور تعيين سرنوشت او نمي تواند توجيه پذير باشد . زيرا نمرات امتحاني به شخصي که امتحانات را تصحيح مي کند وابستگي دارد و شايستگي معلمان در تدريس از يک موضوع درسي به موضوع درسي ديگر متفاوت است پس ارزش نمرات امتحاني متفاوت است . تأکيد زياد بر نمرات امتحاني هدفهاي اصلي آموزش و پرورش را به مخاطره مي اندازد و نمره به صورت هدف در مي آيد و به جاي تأکيد بر پرورش قدرت خلاقيت وابتکار و جرأت و جسارت ، بر حفظ و ذخيره دانشهاي ساخته و پرداخته کنوني در ذهن تأکيد مي کند .
    دانش آموزان به طور کلي در فعاليتهاي اوليه تحصيلي شان تقريباً ياد مي گيرند که به نظام نمره گذاري و ارتقا گواهينامه گزارشهاي تحصيلي اهميت قائل شوند امتحانات در صورتي توجيه پذيرند که نقاط قوت و ضغف دانش آموزان را نشان داده و زمينه پيشرفت آنان را فراهم نمايد .

    علل خارجي

    خانواده و نقش آن بر افت تحصيلي

    هر انساني قسمت اعظم زندگي خود را در خانواده سپري مي کند . خانواده به اولين گروه خويشاوندي يک کودک اطلاق مي شود و نخستين پيوند ميان کودک و محيط اطراف است . کودک در آنجا پندارهاي اوليه درباره جهان خارج را فرا مي گيرد . از لحاظ جسمي و ذهني رشد و پرورش پيدا مي کند . سخن گفتن و هنجارهاي اساسي رفتار را ياد مي گيرد و سرانجام نگرشها ، اخلاق و روحياتش در خانواده شکل مي گيرد و به عبارت ديگر اجتماعي مي شود .
    اعم عواملي که تحت عنوان عوامل اجتماعي - خانوادگي مطرح مي شود در ذيل ذکر مي شود :

    ۱ - محروميت فرهنگي

    کودک دچار فقر فرهنگي ، کودکي است که از فقر زباني ، تجربي ، شناختي و شخصيتي و دامنه وسيعي از نگرشها ، هنجارها و ارزشهاي بدون معيار رنج مي برد و با توجه به اين موارد است که فرصتهاي برابر آموزش ، شانس مساوي در برخورداري از تعليم و تربيت را فراهم نمي کند . زيرا بسياري از افرادي که وارد نظام آموزشي مي شوند اين بار محروميت فرهنگي است که آهنگ برخورداري آنان را معين مي کند .
    هر چه امکانات فرهنگي خانواده زيادتر باشد امکان رشد توانايي هاي هوشي کودکان زيادتر مي شود و برعکس فقر محيط فرهنگي اثرات منفي بر رشد عقلي و شناختي کودکان دارد و در نتيجه موجبات افت تحصيلي را به وجود مي آورد .

    ۲ - فقر و محروميت اقتصادي

    کودکاني که متعلق به خانواده هايي با پايگاه اقتصادي و اجتماعي فوق العاده پائين بوده و تواماً با فقر اقتصادي و فرهنگي مواجه اند ، از انگيزه تحصيلي بسيار پائين برخوردارند . از سوي ديگر در کنار فقر فرهنگي و محروميتهاي محيطي ، شرايط اقتصادي - اجتماعي حاکم بر جامعه نيز در چگونگي تبلور انگيزه هاي رشد و پيشرفت يا افت تحصيلي دانش آموزان نقش بسزايي دارد .
    فقر و نداري به شکلهاي گوناگون موانعي را در جهت پيشرفت تحصيلي به وجود مي آورد از قبيل :
    • نامناسب بودن مکان زندگي از جهت آب سالم ، نور و فضاي اتاق ، رفت و آمد و شلوغي و سر و صدا، آلودگي هوا ، نبودن مکان براي کارهاي شخصي .
    • نامناسب بودن امکانات بهداشتي و تغذيه و در نتيجه ابتلا به انواع بيماريها و سوء تغذيه و کمبود خواب
    • کارکردن در خارج از منزل که مانع رفتن آنها به مدرسه يا باعث حضور نامرتب آنان در کلاس مي شود .
    • يکي از عوامل منفي خانوادگي که همواره منشاء انحراف توجه کودک از تحصيل مي گردد جابجائي وظايف والدين و فرزند است . از جمله جابجائي ها که ارتباط قابل توجهي با افت تحصيلي دارد ، اشتغال کودکان است . به اين ترتيب کودکان در سني به کار و اشتغال مي پردازند که معمولاً از آنها انتظار مي رود درآن مقطع بيشتر به نقشهاي مورد انتظار از جمله تحصيل بپردازند . عدم تامين نيازهاي مالي خانواده و نياز به نيروي کار کودک از دلايل عمده اشتغال کودکان در سنين پائين است که در اين زمينه صرف وقت و نيروي بسيار در اشتغال ، باعث افت تحصيلي آنها مي شود . اشتغال دانش آموزان انرژي جسمي و ذهني شان را براي يادگيري دروس کاهش مي دهد . به اين ترتيب کودکان ممکن است به دليل عدم حضور فعال و مستمر در محيطهاي آموزشي نتوانند به نحو مطلوبي به تحصيل ادامه دهند .
    وضعيت اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي خانواده در نظام ارزشها به ويژه در روش تربيت فرزندان تأثير مي گذارد . در بعضي از خانواده ها پيشرفت کودکان در امر تحصيل به عنوان يکي از ارزشهاي مهم تلقي مي شود . اين گونه خانواده ها براي پيشرفت فرزندان خود اهميت زيادي قائل هستند .
    آنان اغلب با مدرسه و معلم و فرزندان خود در ارتباطند . ولي اعضاي طبقه کارگر ارزش پائين تري براي آموزش و پرورش قائل هستند همچنين آنها تأکيد کمتري بر آموزش رسمي دارند و آن را وسيله اي براي پيشرفت شخصي قلمداد نمي کنند .

    ۳ - عوامل عاطفي و رفتاري خانواده

    رفتار والدين با يکديگر و تعامل آنها با کودک و به طور کلي جو عاطفي خانواده به عنوان يکي از مهمترين عوامل مؤثر در رفتار و سازگاري کودک به شمار مي رود . پذيرش يا طرد کودک از جانب والدين و رابطه فرزندان با يکديگر ، بهداشت رواني کودک را تحت تأثير قرار مي دهد . کودکي که در خانواده احساس تبعيض و طردشدگي و ناامني مي کند ممکن است از نظر بهداشت رواني مورد تهديد قرار گيرد .
    و اين امر ، به تدريج باعث مي شود که کودکان انگيزه يادگيري را از دست بدهند و اکثر آنها به گروه مردودشدگان و شکست خوردگان تحصيلي مي پيوندند . در خانواده هايي که جو عاطفي سالم در آنها وجود دارد و روابط عاطفي والدين با بچه ها و همچنين روابط اجتماعي مناسبي بين افراد خانواده برقرار است کودک احساس امنيت مي کند چنين کودکي از سلامتي رواني و پختگي عاطفي و رشد اجتماعي بهتري برخوردار است که طبعاً در سازگاري او با مدرسه و يادگيري و پيشرفت تحصيلي وي تأثير تعيين کننده دارد .

    ۴ - فقدان والدين

    نبودن پدر يا مادر يا هر دو ، اختلافات خانوادگي ، جدايي والدين از يکديگر در خانواده ، باعث مي شوند شرايط امنيت رواني و عاطفي به شدت کاهش يابد و باعث افت تحصيلي شود . فقدان والدين باعث آثار منفي رفتاري و عاطفي بر کودکان شده و به تبع آن بي علاقگي و آشفتگي هاي هيجاني ايجاد مي شود که هر يک به نوبه خود مي تواند عاملي براي افت تحصيلي دانش آموز باشد .

    ۵ - بي سوادي والدين

    بي سوادي والدين موجب عدم درک وظايف مدرسه ، برنامه هاي آن و تداوم حضور مرتب دانش آموز در مدرسه مي گردد و مشکلاتي براي تحصيل دانش آموز و کار مدرسه فراهم مي کند . همچنين از نظر ناتواني در کمک فکري و عملي به امور برنامه درسي دانش آموزان در منزل ، از پيشرفت تحصيلي فرزندان آنان مي کاهد .
    والدين با سواد علاوه بر نقش کمک رساني در آموزش فرزندان خود ، الگوي منسجمي از يک فرد باسواد نيز هستند . سواد والدين در تحصيل فرزندان نقش دو جانبه اي دارد . از يک سو براي آنها جنبه کمک آموزش دارد و از سوي ديگر انگيزه اي براي درس خواندن آنها مي شود . برخي از تحقيقات نشان داده اند کودکاني که در امور تحصيلي موفق هستند از والديني برخوردار هستند که تحصيلات بالاتري دارند .

    ۶ - تعداد اعضاي خانواده

    امروزه در کليه جوامع بشري افزايش جمعيت يکي از مشکلات اساسي مي باشد و ازدياد روزافزون آن جامعه را تهديد مي کند و در نتيجه توجه اصلي پژوهشگران و صاحب نظران علوم اجتماعي و تربيتي را به خود جلب کرده است . تحقيقات نشان مي دهد مجموع تعداد خواهران و برادران در گروهي که داراي افت تحصيلي هستند بيشتر است . زيرا هر خانواده مقدار محدودي از منابع از قبيل پول ، غذا ، فضاي زندگي ، رسيدگي و توجه والدين ، کنترل فرزندان و ... را دارد که هر چه تعداد اعضاي خانواده بيشتر باشد تعداد متوسط منابع براي هر کودک کمتر مي شود . در خانواده هاي پرجمعيت ، کودکان در مدتي که وقت خود را خارج از منزل صرف مي کنند احساس آرامش بيشتري مي کنند و از طرفي در اين خانواده ها والدين کمتر مي توانند فعاليتهاي خارج از منزل فرزندان خود را تحت نظر داشته باشد .

    علل فردي

    بسياري از مسائل مربوط به يادگيري و نابهنجاري هاي دانش آموزان از علتهاي پنهاني که در تفاوتهاي فردي نهفته است ناشي مي شود . شناخت تفاوتها موجب بهبود کيفيت آموزش و پرورش و کاهش افت تحصيلي مي شود . مساله تفاوت هاي فردي به ويژگيهاي شناختي ، روانشناختي و شخصيتي از قبيل هوش ، انگيزش ، اعتماد به نفس ، توجه ، نارسائيهاي جسمي و غيره مربوط مي شود . براي پي بردن به علل اين تفاوتها لازم است که به علل وراثتي و محيطي و تأثير متقابل اين دو عامل بر هم اشاره شود . افراد از يک طرف با خصوصيات وراثتي معين به دنيا مي آيند و از طرف ديگر در شرايط و محيطهاي گوناگون پرورش مي يابند . بنابراين تفاوتهاي افراد نتيجه کنش متقابل بين محيط و وراثت است مهمترين عوامل فردي که در مردودي و افت تحصيلي نقش دارند عبارتند از :

    ۱ - هوش

    بدون شک يکي از عومل مهم افت تحصيلي کمبود هوش و توانايي ذهني است . هوش هر فرد را مي توان به دو نوع هوش عمومي و اختصاصي تقسيم کرد . هوش عمومي نوعي توانايي است که در اغلب فعاليتهاي انسان خود را نشان مي دهد . هوش اختصاصي استعداد و توانايي خاصي است که فرد در يک يا چند زمينه خاص دارد . اگر به نمرات دروس مختلف يک دانش آموز بنگريم مي بينيم که نوعي رابطه بين آنها وجود دارد که حاکي از هوش عمومي است يعني اين طور نيست که آن دانش آموز در يک درس بسيار قوي و در درس ديگر بسيار ضعيف باشد . از طرف ديگر ممکن است کمي تفاوت ديده شود مثلاً در درس علوم بهتر از تاريخ باشد که اين نشاندهنده هوش اختصاصي است . افراد از نظر ميزان برخورداري از هوش عمومي با يکديگر تفاوتهاي بسياري دارند که بايد به آنها توجه شود .
    کودکان و نوجوانان از نظر ظرفيت هوش با هم متفاوت هستند زيرا بهره هوشي افراد نتيجه تعامل بين وراثت و محيط است . بنابراين کودکان با ظرفيت متفاوت به دنيا آمده و در شرايط محيطي مختلف بهره هوشي خود را مي يابند . بديهي است درصد قابل توجهي از دانش آموزان که از نظر هوشي پائين تر از ميانگين هستند ، در گروه دانش آموزان مرزي قرار دارند و احتمال اينکه اين دانش آموزان شکست تحصيلي را بيشتر تجربه کنند زياد است . اين دانش آموزان اغلب در مدارس عادي حضور دارند و نيازمند توجه خاص معلمان و مشاوران مجرب هستند . برخي از تحقيقات نشان داده اند که انگيزه تلاش در اين گونه دانش آموزان به دليل عدم درک فهم مطالب درسي ، اندک است .

    ۲ - انگيزش

    انگيزش چيزي است که ما را از ملالت به سوي علاقه حرکت مي دهد . انگيزش عبارت از آن چيزي است که به ما انرژي مي دهد و فعاليتهاي ما را هدايت مي کند گاهي انگيزش را به موتور و فرمان يک اتومبيل تشبيه مي کنند . انگيزه در واقع موتور حرکت هر فردي است . يکي از دلايل افت تحصيلي نداشتن انگيزه پيشرفت مي باشد . آنهايي که داراي انگيزه پيشرفت بالا هستند به تکاليفي روي مي آورند که درجه دشواري آن در حد متوسط باشد و از تکاليف خيلي آسان يا خيلي متوسط دوري مي کنند. چون تکاليف آسان براي آنها مبارزه اي به حساب نمي آيد و ايجاد نگيزه نمي کند و انجام دادن تکاليف آسان فصيلتي به شخص نمي بخشد به اين دليل است که تکاليف دشوار براي آنهايي که خواستار پيشرفت هستند انگيزه آفرين نيست آنهايي که نياز به پيشرفت پايين دارند به تکاليف نيمه دشوار روي مي آورند و آنهايي که ترس شديد از شکست دارند به سوي تکاليف آسان مي روند که احتمال موفقيت در انها بسيار است و احتمال شکست بسيار کم و يا اينکه به سوي تکاليف خيلي دشوار مي روند که بهانه اي براي آنها باشد . روانشناسان در پژوهشها دريافته اند که نقش انگيزش در مسائل يادگيري و پيشرفتهاي تحصيلي خيلي مؤثر تر از درجه هوش شاگردان است .

    ۳ - توجه

    براي يادگيري و به خاطر سپردن هر مطلبي اولين شرط توجه به آن است بديهي است اگر دانش آموز از هوش بالايي برخوردار باشد ولي به مطلب توجه نکند ، نميتواند آن را فرا گيرد ، بنابراين بايد خاطر نشان کرد علت افت و شکست تحصيلي بعضي از دانش آموزان ناشي از دامنه توجه پايين است و نيز عدم تمرکز حواس هنگام مطالعه و انجام تکاليف درسي نيز يکي از علل شکست و افت تحصيلي مي باشد .

    ۴ - آشفتگيهاي عاطفي و هيجاني

    مشکلات عاطفي و هيجاني دانش آموزان در مقاطع مختلف رشد مي تواند باعث افت تحصيلي آنان شود که مهمترين آنها را به اختصار توضيح مي دهيم .
    اضطراب و نگراني
    يکي از عوامل عاطفي که در يادگيري فرد تأثير سوء دارد اضطراب است . اضطراب در يادگيري اختلال ايجاد مي کند. اين عامل در حالت شديد مي تواند افت تحصيلي را باعث گردد چرا که فرد نمي تواند تمام قواي فکري و رواني خود را در هنگام يادگيري مطالب به کار گيرد . علت اضطراب و نگراني مي تواند ناشي از ترس از امتحان ، نمره ، معلم يا اختلالات عاطفي - رفتاري خانواده و غيره باشد . وجود اندکي اضطراب در انسان به عنوان يک حالت عاطفي و هيجاني نه تنها طبيعي است بلکه فقدان کامل آن مي تواند مشکلاتي را پديد آورد . اما همين اضطراب که چاشني زندگي است و انسان را به کار و کوشش و تکاپو وا مي دارد اگر از حد اعتدال خود تجاوز کند بسيار زيان بخش خواهد شد وجود اندکي اضطراب در دانش آموزان براي مدرسه و تکاليف آن ضروري است و موجب احساس مسئوليت ، برنامه ريزي و مطالعه بيشتر آنها مي شود حتي در مواردي که برخي از دانش آموزان نسبت به درس ، امتحان و مدرسه هيچگونه مسئوليتي احساس نمي کنند گاه لازم است که معلمان يا اولياء با تشريح عواقب قصور ، کوتاهي و تنبلي دانش آموزان مقداري اضطراب در آنها ايجاد کنند . اما از طرف ديگر مطالعات متعددي نشان داده است که اگر اضطراب شديد باشد کاهش پيشرفت تحصيلي دانش آموزان را به همراه خواهد داشت . به بيان ديگر يکي از دلايل اساسي افت تحصيلي ، تجديدي و مردودي دانش آموزان ، اضطراب امتحان است که برخي مطالعات سهمي در حدود ۱۵ تا ۳۰ درصد را نشان داده اند .

    ۵ - جنسيت

    از ديگر متغيرهاي فردي که مي تواند تفاوتهايي را در پيشرفت يا افت تحصيلي دانش آموزان ايجاد کند جنسيت مي باشد . برخي از محققان معتقدند که دختران در علوم انساني و پسران در علوم رياضي و فني توانايي بهتري دارند همينطور ميزان مردودي در پسران به مراتب بيشتر از دختران مي باشد . مسئله ديگر نحوه تفکر دانش آموزان است . به طوريکه دانش آموزاني که در امر تحصيل با شکست مواجه مي شوند اين امر را به فقدان توانايي خود نسبت مي دهند و خود را ناتوان مي پندارند . در آنها احساس عدم شايستگي ايجاد مي شود و به تبع کاهش عملکرد را به دنبال دارد که خود باعث دور باطل و شکستهاي پي در پي مي شود .

    ۶ - نارسائيهاي جسماني

    نارسائيهاي جسمي و بيماريها ممکن است سبب پيدايش ناراحتيهاي جسمي خاص در دانش آموزان شده به طوريکه در برنامه هاي تحصيلي کودک مزاحمت ايجاد کرده و در نهايت به افت تحصيلي منجر شود . نارسائيهاي جسماني خود به انواع مختلف تقسيم مي شود که در اينجا به اختصار به چهار نوع از آنها اشاره مي شود .
    الف ) ضعف بنيه :
    دانش آموزاني که ضعف بنيه دارند و از سلامت کامل برخوردار نيستند نمي توانند زياد فعاليت و کوشش کنند و به خاطر آمادگي براي انواع بيماري از پيشرفت تحصيلي باز مي مانند .
    ب ) ضعف بينايي و شنوايي :
    آنهايي که دچار ضعف در بينايي و شنوايي هستند درس را خوب درک نمي کنند و خودبخود افت تحصيلي دامنگير آنها خواهد شد . مطابق تحقيقات انجام شده ملي و بين المللي حدود دو درصد از کودکان و دانش آموزان بدون اينکه از عينک و سمعک استفاده کنند وبي آنکه شناسايي شده باشند دچار نارسايي بينايي و شنوايي هستند . در واقع يکي از مهمترين عوامل افت تحصيلي همانا ضعف بينايي و شنوايي است .
    ج )‌ناراحتيهاي جسمي - حرکتي
    ناراحتيهاي مربوط به مراکز عصبي و ناهماهنگي هاي حسي و حرکتي مانند صرع ، فلج مغزي نيز مي تواند باعث افت تحصيلي شود .
    د ) مشکلات ارتباطي :
    دانش آموزاني که با ديگر دانش آموزان و معلمان ارتباط برقرار مي کنند مشکلات خود را با آنها حل مي کنند ولي ان دسته از دانش آموزاني که از اين نظر مشکل دارند و نمي توانند با ديگران روابط حسنه برقرار کنند ومنزوي و گوشه گير هستند ناچارند که مشکل خود را به خود بازگو کنند که به دور تسلسل خواهند رسيد و مشکل آنها باعث افت تحصيلي در آنها خواهد شد .

    ۷ - مشکلات رفتاري

    در بعضي از مواقع مشکلات رفتاري ، باعث افت تحصيلي مي شوند . برخي از محققان معتقدند که اختلالات رفتاري ، رفتارهاي افراطي ، مزمن و انحرافي هستند که گستره آن شامل اعمال تهاجمي يا برانگيختگي ناگهاني تا اعمال افسرده گونه و گوشه گيرانه مي باشد .
    دانش آموزاني که داراي مشکلات رفتاري هستند توانايي ايجاد تمرکز و انگيزه لازم براي يادگيري ندارند و کمتر قادر به شرکت در کلاسهاي عادي هستند زيرا به طور متوالي شکست را تجربه مي کنند .
    از مشکلات و عوامل فردي ديگري که در امر افت تحصيلي و مردودي دخيل است مي توان عزت نفس پايين ، ناتوانائيهاي يادگيري ،‌ دوزبانگي دانش آموزان را نام برد که هر کدام از انها احتياج به بررسيها و پژوهشهاي عميقي دارد .

    پيامهاي افت تحصيلي و مردودي

    افت تحصيلي و مردودي را نمي توان فقط به عنوان يک مشکل فردي مورد توجه قرار داد . زيرا ابعاد و پيامدهاي ناشي از آن خيلي فراتر و وسيع تر از مسائل شخصي و فردي است . از آنجائيکه مسئله افت تحصيلي و مردودي پيامدهاي گسترده را در بر مي گيرد در اين اختصار به برخي از آنها اشاره مي کنيم.

    ۱ - اثرات افت تحصيلي بر کودکان

    پايان سال تحصيلي براي کودکي که مردود شده است لحظه اي بحراني است . زيرا شکست ، تصوري را که کودک از خود دارد دگرگون مي سازد و نيز عقيده ديگران را نسبت به او عوض مي کند . اين تغييرات در شخصيت در حال تکوين و تشکيل کودک بسيار ظريف و آسيب پذير است و آثار نامطلوب به جاي مي گذارد . بسيارند دانش آموزان شکست خورده که از خانه مي گريزند يا به مواد مخدر پناه مي برند و يا حتي اقدام به خودکشي مي کنند . در ضمن تجربيات موفق مدرسه باعث نگرش مثبت به خود مي شود . اما تجربيات ناموفق مدرسه به مفهوم منفي مي انجامد که در نتيجه آن فرد ممکن است دچار دي منفي نسبت به خود شود . اگر محيط مدرسه براي دانش آموزان شواهدي که حاکي از شايستگي و لياقت وي در کار مدرسه باشد طي چندين سال خصوصاً سالهاي نخست تحصيلي فراهم بياورد و اين تجارب موفقيت آميز در چهار پنج سال بعد نيز تکرار شوند . مطمئناً براي مدت نامحدودي در فرد نوعي مصونيت در برابر بيماريهاي رواني ايجاد مي شود . چنين فردي قادر خواهد بود تا بدون تحمل رنج و عذاب بر بحرانها و فشارهاي شديد زندگي غلبه کند . اگر يک کودک صرفنظر از سابقه زندگي اش بتواند در مدرسه موفق شود براي موفقيت در زندگي نيز شانس فوق العاده اي دارد و در صورتي که در يکي از مراحل آموزش خود ( مدارس ابتدائي ، دبيرستان يا دانشگاه )‌ با شکست مواجه شود شانس او براي موفقيت در زندگي به مقدار زيادي کاهش پيدا مي کند .

    ۲ - اثرات افت تحصيلي در محيط خانواده

    براي خانواده ها قبول چنين شکست در تحصيلات فرزندانشان بسيار سنگين و دردآور است و باعث مي شود که رفتارشان نسبت به کودک شکست خورده تغيير کند و در هر حال اين واقعه موجب برهم خوردن تعادل عاطفه خانواده و مخصوصاً تعادل بين کودک شکست خورده و خانواده مي گردد . براي خانواده ها نيز شکست فرزندان دردناک است و بر آن مي شوند تا مسئول آن را پيداکنند و معمولاً يا مدرسه را مسئول مي دانند يا فرزند خود را در هر حال اين واقعه موجب برهم خوردن تعادل محيط خانوادگي مي شود . بسياري از خانواده هاي کم درآمد از ادامه تحصيل فرزند خود نااميد مي شوند و او را وادار به کار مي کنند واين خود سبب ترک تحصيل مي شود .

    ۳ - هزينه هاي تحميل شده بر دولت

    هزينه تحميل شده بر دولت شامل :
    الف ) اتلاف هزينه هاي جاري اداره مؤسسات آموزشي توسط دولت
    ب ) اتلاف سرمايه گذاري هاي ثابت براي احداث و تجهيز فضاهاي آموزش و پرورش

    بحث و نتيجه گيري

    همانطور که در ابتداي بحث گفتيم تعليم و تربيت کودکان و نوجوانان از اهميت شاياني برخوردار است چرا که نهايتاً بر پيشرفت و توسعه هر جامعه اي تأثير مي گذارد . متأسفانه عوامل زيادي بر جريان آموزش تأثير مي گذارد و موجبات افت تحصيلي را فراهم مي کند . شناخت اين عوامل مي تواند به برنامه ريزي در زمينه کاهش اين معضل کمک نمايد . بخشي از اين افت ناشي از مشکلات موجود در نظام آموزشي است .
    آموزش و پرورش بايد در تعيين اهداف مناسب آموزشي تجديد نظر کند و با توجه به تغيير شرايط اجتماعي و شناخت صحيح گروه هدف خود يعني دانش آموزان ، زمينه هاي جامعه پذيري شان را فراهم نمايد . زيرا هدف تعليم و تربيت بايد آماده کردن افراد براي زندگي بهتر باشد ، متأسفانه در نظام آموزشي موجود کشورمان ، تأکيد بر پيشرفت تحصيلي است تا يادگيري در معناي واقعي کلمه . نظام آموزشي بايد زمينه لازم را براي تفکر خلاق فراهم کند و پاسخگوي نياز افراد باشد . وضعيت موجود موجب افت انگيزه و سرخوردگي دانش آموزان مي گردد زيرا به جاي اينکه ذهن آنها را وادار به انديشه و خلاقيت نمايد آن را تبديل به صندوقچه محفوظات کرده است . اين امر از اهميت فوق العاده اي برخوردار است چرا که وزارت آموزش و پرورش از متوليان تعليم و تربيت نسل جديد است و اگر در ساختار ، محتواي دروس و تعريف اهداف و محصولات آموزشي تجديد نظر نکند بايد منتظر عواقب شومي باشيم .
    يکي ديگر از عوامل مؤثر بر افت تحصيلي ومردودي عوامل خانوادگي است . مطالعات نشان داده اند که کودکان با خانواده هاي فقير ،‌تحصيلات و درآمد پايين ، کودکاني که در خانواده آنها مشاجرات زياد است ، بيشتر احتمال دارد مردودي را تجربه نمايند . از عوامل ديگري که با ترک تحصيل رابطه دارند . سطح موفقيت شغلي والدين ، نبودن پدر و مادر در خانه و وسائل کمک آموزشي در خانه را مي توان نام برد . مي توان با تقويت رابطه مدرسه و خانواده از طريق آموزشهاي عملي و تشکيل گروههاي خاص مثل گروههاي هميار ، تأثير سوء عوامل خانوادگي هر چند اندک را به حداقل رساند . انجمن اولياء و مربيان مي تواند در جهت اين هدف گام جدي تري بردارد . در زمينه عوامل فردي مؤثر بر افت تحصيلي مي توان با توجه به استعدادهاي بالقوه فرد از طريق آموزش هاي مناسب در جهت رفع آشفتگيهاي عاطفي ، هيجاني ، مشکلات رفتاري و به منظور تقويت انگيزه دانش آموزان برنامه ريزي کرد .
    افت تحصيلي را نبايد ناديده گرفت زيرا از طرفي بين افت تحصيلي ، مردودي و ترک تحصيل رابطه وجود دارد . مطالعاتي که به بررسي ارتباط بين مردودي و ترک تحصيل در دبيرستان پرداخته اند همواره نشان داده اند که اکثر دانش آموزاني که تجربه مردودي دارند عاقبت مدرسه را رها مي کنند . برخي از محققان گزارش کرده اند که ترک تحصيل کنندگان پنج برابر بيشتر از ديگر دانش آموزان تجربه مردودي دارند .
    بنابراين اگر بطور جدي در جهت کاهش افت تحصيلي و نهايتاً مردودي و ترک تحصيل اقدام شود منابع جامعه خصوصاً مابع انساني ، اين گنجينه هاي ملي به هدر خواهد رفت . با توجه به تمام مطالب اين مقاله بايد گفت آموزش و پرورش نيازمند تحول است . در نظام آموزشي بايد تجديد نظر کرد و با بررسي کارشناسانه ، زمينه لازم را براي رسيدن به اهداف مناسب آموزشي و آماده کردن افراد براي زندگي و تأمين آينده فراهم نمود .
    درجهت پيشبرد اين اهداف ، آموزش و پرورش مي تواند ديگر نهادها و سازمانها را با خود همراه کند .
           
    نورپورتال

    3 فاکتور اصلی موفقیت


    3 فاکتور اصلی موفقیت

    موفقیت در کار و تجارت به فاکتورهای گونـاگـونی بستگی دارد که بارزترین آن شانس و اقبال میـباشد. امـا اگـر شما میخواهید که نبردبان ترقی را بسرعت طی کنید این نکته را باید بـخاطر بسپارید: مـوفقیت امری کاملا سیستماتیک بوده و می شود آن را با فرمول بیان نمـود. راهـبـرهای زیـر میتوانند به مقدار زیادی شما را برای رسیدن بـه آن یـاری نمایند.
    موفقیت بسراغ کسانی میآید که از آگاهی، متقاعدسازی و قدرت بتوانند به نفع خود بهره بگیرند. به عبارت دیگر:
    موفقیت =آگاهی + متقاعد سازی + قدرت
    بیاموزید که چگونه با بکاربـردن این قوانـیـن تعیین کننده در زندگی کاری خود می توانید در شغل خود موفق گردید.

    آگاهی

    ظواهر ابزار سنج زندگی هستند. نحوه ای که خـود را معرفی میکنید مـقیاسی از شمـا ایجاد می نماید که دیگران بر اساس آن شما را تصور کرده، در موردتان قـضاوت نـمـوده و رفتار می نمایند. همه روزه با افرادی روبرو خواهید شـد که مایـلید آنها را تحـت تاثیر قرار دهید، خواه افراد بالادست باشند و خواه مشتریان بالقوه.
    حتی کسانی که زیر دست شما کار می کـنـند را نـیز برای ایجاد نمودن یـک رابطه کاری مفید باید متاثر نمایید. برای رسیدن به کامیابیهای بزرگ لازم است بعنوان نـمونه بارزی از نزاکت و اعتماد بنفس در جـامـعه ظـاهر شده و در این زمیـنـه مـرتکب هیچ اشتباهی نگردید - بخت و اقبال فقط یکبار بسراغ شما خواهد آمد.
    همیشه بایـد بـرای ایـجـاد یـک تاثیر گذاری مناسب آمادگی داشته باشید. اگر چه ممکن است این کار در ابتدا نیاز به کمی سعی و تلاش داشته باشد، ولی بعد از مدتی عادی خواهد شد.

    نکات زیر شما را برای شروع کارتان یاری خواهند نمود:

    لباس مناسب برای تاثیرگذاری

    اجازه دهید از خارجی تـرین لایه آغاز کنیم: لبـاسهای شما. دو دسـت از بـهتـریـن کت و شلوارهایی که در استطاعت شما است را خریـداری نمایـیـد. یـک پیـراهن شیـک بـر تـن نموده و کفشهایتان را واکس بزنید. اکنـون کـه دنـده در دسـت شـما اسـت، بیاموزید که چـگونه مـی تـوانـیـد از آن استفاده کنید. همیشه راست قامت بایستید؛ نه تنـها بـاوقـار بنظر خواهید رسید، بلکه لباسهایتان نیز بسیار گران قیمت تر جلوه خواهند کرد.

    محکم دست دهید

    نمیتوانم بگویم که یک دست دادن خوب و مـناسب چـقدر حائز اهمیت است. مردم از آن متوجه ابهت و بزرگی شما میشوند. مطمئن شوید که دستتان کاملا خشک باشد؛ یــک دست مرطوب و چسبنده خوشایند نبوده و نشانگر عصبانیت و دستپاچگی می بـاشـد. دستها باید درنقطه تلاقی انگشت سبابه با شست بهم متصل شده و خود دست دادن باید سفت و محکم باشد.

    تماس چشمی را حفظ کنید

    همیشه در چشم فردی که با او در حال گفتگو هستید نـگاه کنید. روی برگرداندن نشانه خستگی و یا توجه اندک و سرسری می بـاشد. بـه پــایین نگاه کردن سستی و تزلزل را میرساند. نگاه خود را بطور ثابت و با حالتی دوستانه حفظ کنید.

    مهربان باشید

    شمـا بــاید سرچشمه ای از لذت برای دیگران باشید. کلید این کار مـهـربـانـی اسـت، از آنجایی که شما را انــسانی منطقی و معاشرتی نشان خواهد داد. یک لبخند طبیعی و پیوسته تنها چیزی است که نیازدارد.با اینحال حد و مرز خود را بشناسید؛ مهربان بودن بـه مـعنای دوست کسی بودن نمی باشد. به دیگران احترامی مقتضی نشان دهیـد تـا آنها نیز مقابله بمثل نمایند.

    با فصاحت سخن بگویید

    سخنرانی شما باید شفاف، باز و دقیـق باشد. آمیختن "ااا.." ها به جملات بهتـریـن راه برای از دست دادن علاقه شنوندگان بــوده و باعث عدم توجه کامل آنها به شما میگردد.
    بیاموزید که چگونه میتوانید دیگران را متقاعد کنید که ایده هایتان از آنها بهتر است.

    متقاعد سازی

    شـمـا تـاثـیـر مثـبتی از خـود بـجای گذاشته و مـورد توجه بسیار زیاد کارفرمای خـود قرار گرفته اید. این فرصتی برای شما جهت درخشیدن و پیشرفت محسوب میگردد. تصور میکنید که ایده ها و دیدگاه های شما نسبت به بــقیه بهتر و منطقی تر هستند و میـخواهید دیـگـران را راجع به این موضوع قانع کنید. اگر از قوانین هنر متقاعدسازی آگـاه بـاشـیـد، کار بسیار آسان خواهد بود. فـروشـنــدگـان، سـیاسـتـمداران و مـکتـب سـازان از این قـوانـین بخوبی اطلاع دارند. چه چیزی در آن شخص وجود دارد که شما را وادار به پذیرش مینماید؟ بــه خواندن ادامه دهید تا متوجه شوید چگونه میتوانید چنین تاثیری را در خود بوجود آورید.

    مخاطبین خود را بشناسید

    هیچ عذری بـرای یک تحقـیـق و بـررسـی ضـعـیـف پـذیرفته نیست. شناختن مخاطبین و شـرایـط آنـها کلیـدی است برای یافتن بهترین راه برای قانع نمودن و هـدایـت دیـگران. تـا جاییکه میتوانید از شرکت خود اطلاعات کسب نمایید؛ چه تغییراتی در آن اعمال شده و در چـه سـمت و سویی در حال حرکت است. پیش بینی نیازها و ارائه راه حل برای آنهـا بشما در وادار نمودن دیگران برای پذیرش ایده هایتان کمک خواهد کرد.

    خودتان را قانع کنید

    پیش از اینکه بخواهید آماده متقاعد نمودن دیگران شوید، باید خودتان را قانع کنید. تنها زمانی میتوانید موضوعی را به دیگران بقبولانید که خودتان واقعا و کاملا از بهتریـن بـودن بودن آن موضوع اطمینان حاصل نموده باشید.
    از لیستی شـروع کنید که دلایل بهترین بودن شما را برای شغلتان تشریح کند. هر نکته را بصورت دقیق خوانده و شروع به باور آن نمایید. هرگونه شک و شبه می تواند در نحوه معرفی شما نمایان شده و تلاشهایتان را هدر دهد.بهترین فروشندگان کسانی هستند که بهترین مشتریان خودشان میباشند. آنها عاشق چیـزی هسـتند کـه مــی فروشند و حقیقتا باور دارند که نظر دیگران نیز باید همین باشد.

    کلمات کلیدی و تعابیر را تکرار نمایید

    انسانها مخلوق عـادات بوده و بـنـابراین در مـورد شـناخته شده ها و آشـنـایان احساس راحتی میکنند. تاکید کردن بر عبارات کلیدی محبوب و ایده هایی از قبیل درآمدها، سود سهام، پاداش و مساعده جذب ادراکات و قوای تشخیص اغلب مردم میشود.

    ایده های خود را با نیازهای دیگران مرتبط سازید

    متصل نمودن ایـده و یا محصولـتـان بـا آنـچه کـه مخاطبین تمایل به آن داشته و یا بسیار علاقمندش هستند، ابزاری عالی برای متقاعد سازی محسوب میگردد. آگهی دهندگان هر زمانی کـه مـحصولاتشان را با نـیـازهای اساسی مانند غذا، مسـکن و امنیت مرتبط می کنند، در واقع از همین اصل بهره می برند. اگر در زمینه تجارت فعالیت می نـماییـد، لازم اسـت کـه جذب نیازهای تجاری شوید: رضایت مشتری، دوام محصـول، بـهره وری، پس انداز و سود.

    علاقه شنونده را توسط جریانی مناسب برانگیخته کنید

    یک "سمـفونی" موفق دارای سـاختاری بسیار مدبرانه میباشد. جمله بندی، آهنگ صدا و تـرتیب کلمات در تاثیرگذاری سخنرانی شما نقش بسیار با اهمیتی را بازی می کـند. به چگونگی شروع ارائه مطالب و عکس العمل مخاطبین دقت نمایید.
    با یک حرکت جلب توجه کننده شروع میکنید و یا بایک عبارت اطمینان زا و یا با جمله ای که باعث برانگیختن حس نیاز و تمایل گردد؟ آیا بصورتی رسمی صحبت می کنید؟ آیا از حرکات مخصوص سخنرانی بطور مؤثر بهره میبرید؟ زبان بدنی را چـطـور دخــیل میکنید؟ آیا مطالبات و ادعاهای مثبت شما بصورت ضمنی یا آشکار شرح داده شده است؟تـوجه به این نکات در معطوف نمودن و شیفتن مخاطبین بسیار اهمیت دارد.
    به خواندن ادامه دهید تا بیاموزید که چگونه می توانید قدرت افشانی کنید.

    قدرت

    افـرادی که در تجارت بسیار موفق هستند خوب می دانند که از قدرت و نفوذ خود چگونه استفاده و آنرا حفظ نمایند.
    قدرت داشتن اغلب به معنای دورنگاهداشتن خود از لحظه است -- با نگاه کردن به گذشته و آیـنده، بـه اشـتـباهات و احتمالات. یک مجموعه عقاید عملی و استراتژیک به شمـا کـمک کنـد تـا بـتـوانید اتفاقات آینده را پیش بینی نمـوده و در نتیجه زمانیکه شرایط بوجود آمدند، برای مقابله با آنهـا آمـادگـی لازم را خـواهیـد داشـت. نـکات زیـر شما را یـاری میکند تا در همان لیگی باشید که بزرگان تجـارت جهـانـی در آن مسابقه داده اند.

    قدرت افشانی کنید

    اولین قانون استفاده استادانه از قـدرت تـسلط یافتن بر تـصویر خودتان است. با قدرتمند بودن و قدرتمند ظاهرشدن، دیگـران خـواهند خـواسـت کـه خـود را بـا شـما پـیوند دهند. مردان قدرتمند یا می خواهند هم پیمانان شما باشند یا شما را همچنان در حال تلاش و کوشش برای موفقیت نگاه دارند. پس بـا خود همانند یک پادشاه رفتار کنید. با صلابت بنشینید و یا راه روید، پیرامون خود را با افراد با نفوذ پر کرده و خود را باوقار بپندارید.

    همیشه بهترین کارتان را انجام دهید

    همیشه از خود و دیـگـران انتظار بهترین ها را داشته باشید. چیز دیگری برای گفتن لازم نـیـست به جز اینکه: برندگان خـواهان انجام چیزی می بـاشـنـد کـه بازندگان رغبتی به آن ندارند.

    احساسات خود را پنهان و کنترل کنید

    بزرگتریـن مـوانع قـدرت، احساسات میباشد. به همین دلیل است که باید بر آنها مسلط شوید. مخصوصا عصبانیت می تواند مهلک باشد. عصـبـانـیت باعـث مکـدر شدن قضاوت گردیده، شـما را در سـیـلابـی از خـشم و طـغـیان فـرو برده و بـه وجهه تان صدمه خواهد رساند. احساسات را تحت کنترل خود درآورید تا به بهترین نتیجه دست یابـیـد. یـک قـدم به عقب برگشـته و ذهـن خـود را از مـوقیعت ناخـوشـایند کـنـونی رها سازید. این باعث خواهد شد به مـوضوع بصورتـی واقـعی نگریسته و منـطقـی تــرین تصمیم را در مورد آن اتخاذ نمایید.

    از قدرت خود استفاده سوء نکنید

    در انتها باید از گرفتار شدن در دام خود بزرگ بینی اجـتـنـاب کـرده و در بــرابــر وسـوسـه بـدسـت آوردن قـدرت بـیـشتـر مـقـاومت نـمایــید. طمع و حرص پایان ناپـذیـر بـرای قـدرت بسیاری از افراد را به دیار نابودی فرستاده است. حـد و مـرز خود را دانسته و زمانیکه به حد کافی قدرتمند شدید به همان اندازه اکتفا کنید.

    مسئولیت پذیر باشید

    عـمـلکردهـای افـرادی که در قدرت بسر میبرند اغلب پی آمدهای دور از دسترسی دارد. فرق نمیکـند که یک نفر تا چـه اندازه محتاط است، بـه هـر حال اغلب بهترین طرح ها نیز دچـار انــحراف خواهند شد. اگر چنین شود، باید آمادگی رویارویی با آنرا داشته باشـیـد. ایـن طبیعت بشر است که برای یافتن کسی که قربانی خود شود به جستجو بـپـردازد، اما اشخاص محترم، مسئولیت اعمالشان را بعهده میگیرند. انـجـام چـنین عملی بیانگر آن است که شما برای پذیرش اشتباهات خود به انداز کافی قدرتمند می بـاشـد. و اگــر برای جبران اشتباهات خود وارد عمل شوید، تحسین برانگیز تر خواهد بود.

    نکته آخر

    آخرین مسئله ای که برای رسیدن به موفقیت لازم است پشتکار و استقامـت میبـاشد. داشتن استعداد نیمی از پیکار است؛ باید آنرا بکار ببندید. و اگر در ابتدا موفق نشوید... ادامه اش را میدانید.
    زندگی کردن به همراه ایـن سـه قانـون، همانطور که قبلا نیز گفته شد، موفقیت شما را تضمین خواهد نمود. و اندکی بلند همتی و انگیزه شما را به موجودی توقف ناپذیر مبدل خواهد کرد.

    برگرفته از: bazar.persiangig.com

           

    حيا و خودآرايى و نقش آن‌ها در سلامت روانى زن


    حيا و خودآرايى و نقش آن‌ها در سلامت روانى زن

    مقدّمه

    زنان به عنوان نيمى از پيكره جامعه نقش بسيار مهمى در ايجاد و گسترش عفّت، پاك‏دامنى و اخلاق در بين جوامع بشرى دارند. عفّت و حياى زن، كه يكى از مهم‏ترين عوامل حفظ و بقاى عفّت عمومى است، نه تنها در تمام اديان و مذاهب الهى مورد تأكيد قرار گرفته، بلكه عقول و افكار بشرى نيز آن را مورد تأييد قرار داده‏اند.
    از نظر اسلام، اهميت اين موضوع به حدّي است كه برخى روايات آن را «تمام دين» مي‏دانند. در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) آمده كه فرمودند: «اَلْحَياءُ هُوَ الدينُ كُلُّهُ»؛ حيا تمام دين است.1
    امام علي(عليه‌السلام) نيز در مورد عفّت و پاك‏دامنى مي‏فرمايد: «عفّت و پاك‏دامنى منشأ هر خيرى است.» به همين منظور، در تمام اديان و مذاهب آسماني، «اَلعِفَّةُ رَأسُ كُلِّ خَيْر»2 قوانين گوناگونى براي حفظ و بقاى عفّت و حياى عمومى وضع شده‏اند، كه «حجاب» و پوشش زن از جمله آن‏هاست.
    «حجاب»، كه به معناى پوشيدن تمام بدن و زيبايي‏هاى ظاهرى زن در برابر مردان بيگانه است، براى پيش‏گيرى و مهار برخي گرايش‏ها و رفتارهاى خودنمايانه و وسوسه‏انگيز مي‏باشد. اين در حالى است كه زنان به طور طبيعى دوست دارند در برابر جنس مخالف خودآرايى كنند و زيبايى زنانگي3 خود را به نمايش بگذارند.
    حال اين سؤال پيش مي‏آيد كه اين قانون اسلامى تا چه اندازه با طبيعت زن سازگار است؟ آيا تبرّج و جلوه‏گرى از نظر اسلام و علم بكلى مردود است، يا براى آن قانونى وجود دارد؟ اگر در وجود زن غريزه‏اى تحت عنوان «تبرّج» وجود دارد، روش‏هاى رشد و پرورش اين غريزه چيست و چه كاركردى در زن و حفظ سلامتى او مي‏تواند داشته باشد؟ چگونه مي‏توان غريزه تبرّج را با حيا، كه يك ويژگى فطرى در زن است، جمع كرد؟ آيا حجاب و پوشش به معناى ناديده گرفتن اين غريزه نيست؟ آيا همان‏گونه كه عده‏اى از مخالفان حجاب مي‏گويند، اين محدوديت مانعى براي رشد عاطفى و روانى زن محسوب مي‏شود، يا به عكس، در جهت سلامت روانى اوست؟
    اهميت بررسى اين موضوع واضح و روشن است؛ زيرا اولا، حجاب و پوشش زن به طور يقين، يكى از محكم‏ترين سنگرهايى است كه مسلمانان، به ويژه جوانان، را از فساد و فحشا حفظ مي‏كند و سدى آهنين در برابر نفوذ و تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام است. به همين دليل، همان‏گونه كه رهبر فرزانه انقلاب بارها فرموده‏اند، بر همه ما تكليف است در مقابل اين تهاجم همه‏جانبه هشيار باشيم و با آن مقابله كنيم.
    ثانيا، ارتباطى كه مسئله حجاب و عفت از يك سو و گرايش دايمى زن به تبرّج و جلوه‏گرى از سوى ديگر با سلامت روانى او دارد به موضوع اهميّت بيشترى مي‏دهد؛ زيرا پر واضح است كه به لحاظ نقش مهم و حساسى كه زن در حيات جسمى و روانى انسان‏ها دارد، بحث و بررسى در مورد مؤلّفه‏هاى سلامت روانى او لازم و ضرورى به نظر مي‏رسد.
    اما به دليل آنكه دين اسلام به بهداشت و سلامت روانى افراد اهميت زيادى داده است و حتى نتيجه نهايى عبادت و بندگى را رسيدن به «نفس مطمئنه» مي‏داند و فقط كسانى را كه داراى قلب و روانى سالمند، اهل نجات و خوش عاقبت مي‏داند،4 مطمئنا در تمام احكام و قوانين خود و از جمله، لزوم پوشش و حفظ عفّت فردى و عمومي، به نقش آن‏ها در روح و روان افراد توجه كرده و بهترين نسخه را براى سلامتى و سعادت جوامع بشرى ارائه داده است.5

    غريزه تبرّج و خودنمايى

    منظور از غريزه «خودنمايي» و «تبرّج»، جلوه‏گرى و دلبرى كردن براى تصاحب قلب ديگرى است. كلمه «تبرّج» كه در قرآن آمده، از كلمه «برج» گرفته شده و به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همان‏گونه كه برج قلعه، براى همه هويداست. در مورد اين موضوع، بايد به سه نكته توجه كرد:

    1. اختصاص غريزه تبرّج به زنان

    يكى از ويژگي‏هاى مهم زنان، خصيصه تبرّج و خودنمايى است كه به صورت غريزى و طبيعى در آنان وجود دارد. قرآن در دو آيه از آيات حجاب، از تبرّج و خودنمايى زنان صحبت كرده و آن را محدود به محيط خانواده كرده است. در يك جا مي‏فرمايد: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي) (احزاب: 33) اى زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشويد و خودنمايى نكنيد؛ مانند خودنمايى دوران جاهليت نخستين؛ در آيه ديگر مي‏فرمايد: (غَيْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزينَهٍ) (نور:60) زنان، (در برابر نامحرمان) با زينت‏هاوآرايش‏هايشان‏خودنمايي‏نكنند.
    قرآن در اين آيات فقط زنان را از تبرّج و خودنمايى و به نمايش گذاشتن جاذبه‏هاى جنسى خود در برابر نامحرم نهى كرده و از تبرّج مردان سخنى نگفته است. از ظاهر اين مطلب فهميده مي‏شود كه غريزه خودنمايى و تبرّج از ويژگي‏هاى خاص زنان است و در مردان وجود ندارد. به همين دليل پوشش و حجاب تنها براى زنان واجب شده است.
    شهيد مطهّرى درباره آثار اين غريزه و نيز اختصاص آن به زنان مي‏گويد: «اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است، اين است كه ميل به خودنمايى و خودآرايى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها، مرد شكار است و زن شكارچي؛ همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچى. ميل زن به خودآرايى از اين نوع حس شكارچي‏گرى او ناشى مي‏شود. در هيچ جاى دنيا سابقه ندارد كه مردان لباس‏هاى بدن‏نما و آرايش‏هاي تحريك‏كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود، مي‏خواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسير كند، انحراف تبرّج و برهنگى از انحراف‏هاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گرديده است.»6
    در روايات نيز از وجود غريزه خودنمايي يا تبرّج در زن سخن گفته شده است. براى مثال امام علي(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «خداوند زنان را از سرشت مردان آفريده، از اين‏رو، تمام همّت خود را در جذب مردان و نزديك شدن به آن‏ها صرف مي‏كند».7
    بنابراين، اصل وجود غريزه خودنمايى در زن مورد تأييد منابع اسلامى است. اما در مورد كاركرد اين غريزه در زنان، مي‏توان گفت: وجود اين غريزه براى متمايل كردن مرد ـ جنس مذكر ـ به زن ـ جنس مؤنث ـ است تا بدين‏وسيله، مقدّمات ازدواج و زندگى مشترك را بين آنان فراهم كند؛ چنانكه در ساير جانداران نيز اين ويژگى در جنس ماده وجود دارد.
    درباره غريزه خودنمايى و تبرّج، غير از منابع اسلامي، برخى از دانشمندان نيز مطالب جالبى دارند. خانم جينا لمبروزو (G,Lombroso) روان‏شناس معروف ايتاليايي، در اين‏باره مي‏گويد: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل‏باختن، مورد پسند بودن و مايه خرسند شدن بسيار شديد است.»8 در جاى ديگري مي‏گويد: «يكى از تمايلات عميق و آرزوهاى اساسى زن آن است كه در چشم ديگران اثري مطلوب بخشيده و به وسيله حسن قيافه، زيبايى اندام، موزون بودن حركات، خوش آهنگي صدا، طرز تكلّم و بالاخره شيوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آن‏ها را تحريك نموده و روحشان را مجذوب سازد.»9 همچنين درباره تأثير غريزه خودآرايى و تبرّج در زندگى زنان مي‏گويد: «ميل به جلب ديگران، بزرگ‏ترين و مهم‏ترين محرّك زندگانى زن محسوب مي‏شود.»10
    ويل دورانت نيز درباره آثار غريزه تبرّج زن مي‏گويد: «زن ميل دارد بيشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همين جهت، در ارج‏گذاري و تقدير آن جاذبه‏هايى كه مايه تشديد ميل مرد است، استاد است.» بنابراين، اصل وجود اين غريزه و اختصاص آن به زن در بين دانشمندان پذيرفته شده است.11

    2. پرورش و توجه به غريزه تبرّج در اسلام

    غريزه خودنمايى و خودآرايى مانند ساير غرايز آدمي، نيازمند قانونمندى و كنترل است؛ يعنى بايد از افراط و تفريط در آن پرهيز شود؛ زيرا عدم كنترل اين غريزه، چه از لحاظ افراط و چه از لحاظ تفريط، براي زن زيانبخش است و سلامتى او را به خطر مي‏اندازد. از اين‏رو، در دين اسلام براي اين غريزه حد و حدود ويژه‏اى تعيين شده است و همان‏گونه كه آزادى بي‏حد و حصر آن ممنوع گرديده و براى كنترل آن حجاب واجب شده، بي‏توجهى به آن نيز مذموم شمرده شده است. به همين دليل، در برخى روايات، آرايش كردن براى زنان يك ضرورت تلقّى شده و بي‏توجهى به آن به معناى ناديده گرفتن غريزه خودآرايي، مورد نكوهش قرار گرفته است. در اينجا به بعضى از اين روايات اشاره مي‏شود:
    در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) در مورد ويژگي‏هاى بهترين زنان نقل شده است كه فرمودند: «بهترين زنان شما زنى است كه بسيار با محبت باشد، عفيف و پاك‏دامن باشد، نزد اقوامش عزيز و محترم باشد، با شوهرش متواضع و فروتن باشد، براى او خودآرايى و تبرّج داشته باشد و در برابر نامحرم عفيف باشد.» در اين حديث، دقيقا به همان تبرّجى كه قرآن آن را براي زن در مقابل نامحرم ممنوع كرده، نسبت به شوهرش سفارش شده است.12
    در روايت ديگري، امام صادق(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «براى زن سزاوار نيست كه بدون زيور و آرايش باشد، حتى اگر يك گردن‏بند باشد؛ و سزاوار نيست دستش از رنگ حنا خالى باشد، اگرچه پير باشد.»13 همچنين مي‏فرمايد: «لا تُصَلِّى الْمَرأَةُ عُطُلا»؛ زن بدون زيور و آرايش نماز نخواند.14 امام باقر(عليه‌السلام) نيز در روايتى مي‏فرمايد: «لَمْ تَزَلِ النِّساءُ يَلْبِسْنَ الْحِلْي»؛ زنان همواره از زيور استفاده كنند.15
    در برخى روايات دستوراتى براى زيبا شدن زنان داده شده، است. براى مثال، امام علي(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «كارى را كه بيش از حد توانايى زن است به او وامگذار؛ زيرا (اگر زنان از كارهاى سخت و طاقت‏فرسا به دور باشند) براى حال آن‏ها و شادابى روحى و دوام زيبايى آن‏ها بهتر است؛ چرا كه زن گل بهارى است (لطيف و حساس)، نه پهلوانى سختكوش.»16
    همچنين رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) پس از اينكه به همه زنان، چه شوهردار و چه بدون شوهر، دستور مي‏دهد دايم خضاب كنند (و دست و صورت خود را به حنا و رنگ‏هاى زيبا آرايش كنند) مي‏فرمايد: «اما زنان شوهردار براى شوهرانشان زينت كنند و اما زنان بدون شوهر، به اين دليل خضاب كنند كه دستشان شبيه دست مردان نشود (و لطيف و زيبا بماند.)»17
    همچنين در روايت ديگرى آمده است: پيامبر به مردان فرمود: «ناخن‏هاى خود را كوتاه كنيد» و به زنان فرمود: «ناخن‏ها را كوتاه نكنيد؛ زيرا شما را زيباتر مي‏كند.» حتى آن حضرت از بعضى زنان به خاطر اهميت ندادن به آرايش و زيبايي، انتقاد كرده است.18
    عايشه مي‏گويد: «زنى از پشت پرده دستش را بيرون آورد تا نامه‏اى به رسول خدا بدهد، آن حضرت دستش را بست (و نامه را از او نگرفت.) فرمود: نمي‏دانم اين دست مرد است يا دست زن؟ آن زن گفت: دست زن است. پيامبر فرمود: اگر تو زن بودى ناخن‏هايت را به رنگ حنا در مي‏آوردي».19
    اهميت زينت كردن و آرايش زنان به حدي است كه پوشش بعضى از لباس‏ها مثل ابريشم و طلا به علت خاصيت زيبايي‏شان به زنان اختصاص يافته است20 امام باقر(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «خداوند طلا را در دنيا زينت زن قرار داد و بر مردان حرام كرد.» 21 در برخى روايات آمده كه «ائمّه اطهار(عليهم‌السلام) زنانشان را با طلا و نقره زينت مي‏كردند و بر اين كار اصرار داشتند.»22
    از روايات ديگرى كه حاكى از اهميت اسلام به آرايش و تجمّل براى زن است، حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) است كه حتى به زنانى كه شوهران نابينا دارند دستور مي‏دهد خود را با بوى خوش و حنا آرايش كنند. امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: از رسول خدا سؤال شد: زن چگونه براى شوهر نابينا آرايش كند؟ فرمود: با استعمال عطر و خضاب كردن، كه نوعى بوى خوش است.23
    از رواياتى كه در اين باب وجود دارند، و تنها بعضى از آن‏ها در اينجا ذكر شدند، مي‏توان نتيجه گرفت كه اگر دين اسلام از تبرّج و خودنمايى زن براى نامحرم نهى كرده، در مقابل به او دستور داده است در صورتى كه در انظار نامحرم نباشد، حتما تبرّج و خودنمايى داشته باشد، به ويژه اگر در محضر شوهرش باشد. بنابراين، دين اسلام غريزه خودنمايى و تبرّج زن را ناديده نگرفته، بلكه به آن اهميت هم داده است و تلاش كرده زنان علاوه بر دارا شدن زيبايي درونى و اخلاقي، از نظر ظاهرى هم جذّاب و زيبا باشند؛ زيرا توجه به آرايش و زيبايي ظاهرى نه تنها پاسخى منطقى و صحيح به اقتضاى طبيعى و غريزه آنان در جلوه‏گرى و جلب توجه ديگران است، بلكه سبب مي‏شود زن شادتر و بانشاطتر باشد و از اين طريق، شادابي و نشاط را به زندگى خانواده‏اش نيز وارد كند؛ زيرا يكى از عوامل مهم با نشاط بودن زن، داشتن ظاهرى زيبا و دلپسند است كه شوهرش را پي‏درپى به وجد آورد و خود نيز از اين طريق به وجد آيد. در نتيجه، كوشش زن در جذّاب بودن و آرايش كردن براى شوهر، ضمن اينكه نياز طبيعى زن به خودنمايى و تبرّج را ارضا مي‏كند، وى را از جلوه‏گرى و خودنمايى براى مردان‏نامحرم نيز بي‏نياز مي‏سازد؛ زيرا او براى شوهرى خودآرايي كرده است كه حقيقتا به او عشق مي‏ورزد و در دوستي‏اش وفادار است. بدين‏سان، هم نياز غريزى او به آرايش و تجمّل اشباع شده و هم از آفات‏وانحرافات عشق آزاد رهايي يافته و آسيبى به‏سلامت‏رواني‏اووارد نشده است.
    خانم لمبروزو در اين مورد، سخن زيبايي دارد: «بدون شك، منشأ حجب و حياى زن را در عشق و علاقه مي‏توان يافت؛ چه اينكه زن وقتى مرد را به خويش علاقه‏مند و خود را نسبت به او متمايل ديد، منظور اصلي خودنمايى و جلوه‏گرى از بين مي‏رود و چون توسعه محيط اجتماعى زن فقط به منظور تمركز تمايلات درونى او به شخص واحد است، هنگامى كه در اين راه توفيق يافت، ديگر احتياجى به آلات فريبنده و مصنوعى نخواهد داشت. چنانچه مشاهده مي‏شود زنانى كه به شوهر و اطفال خود علاقه‏مند هستند، بكلى از اين عوالم دور و بركنار مي‏باشند و اگر زنى ديده مي‏شود كه اين شيوه را پيشه خود قرار داده است، فقط به اين جهت است كه پاسخ احساسات درونى خويش را نزد همسر خود نيافته است؛ زيرا وقتى كه زن علاقه‏مند گرديد، ديگر حاضر، بلكه قادر به جلب توجه ديگران نخواهد بود.»

    3. افراط در غريزه خودنمايى و تبرّج

    همان‏گونه كه بي‏توجهى به غريزه خودنمايى و تبرّج براى زن زيان‏بخش است، خودنمايى و تبرّج بيش از اندازه و خارج از چهارچوبه حجاب نيز زيان‏بخش خواهد بود و سلامت روانى زن را به مخاطره مي‏اندازد. اين مطلب دقيقا مانند اين است كه بگوييم: غذا خوردن براى سلامتى ضرورت دارد، اما زياده‏روى و عدم رعايت قانون غذا خوردن مضر است. در ارضاى نيازهاى روانى نيز بايد جانب اعتدال رعايت شود، زيرا هرگونه زياده‏روى در آن موجب از دست رفتن انرژى رواني انسان مي‏شود و سلامت روانى او را مختل مي‏سازد. البته تفاوتى كه در ارضاى نيازهاي رواني، مثل نياز به خودنمايى و تبرّج در زن، با نيازهاى جسمانى مثل نياز به غذا خوردن وجود دارد اين است كه اين‏گونه نيازها سيري‏ناپذيرند و اگر انسان در ارضاي آن‏ها حد افراط را در پيش بگيرد، نه تنها نياز او برطرف نمي‏شود، بلكه روز به روز تشنه‏تر شده، تمام فكر و ذهن او را به خود مشغول مي‏كند. در ارضاى نياز به خودآرايى و خودنمايى نيز همين مطلب وجود دارد؛ يعنى اگر زن در توجه به زيبايي ظاهرى و خودآرايى افراط كند، كم‏كم به حدّى مي‏رسد كه بيمارگونه به تجمّل و آرايش مي‏پردازد و هيچ‏گاه احساس ارضا و سيرى نمي‏كند.
    شهيد مطهّرى در اين‏باره مي‏نويسد: «روح بشر فوق‏العاده تحريك‏پذير است. اشتباه است كه گمان كنيم تحريك‏پذيرى روح بشر محدود به حد خاصّى است و از آن پس آرام مي‏گيرد. همان‏گونه كه بشر ـ اعم از مرد و زن ـ در ناحيه ثروت و مقام، از تصاحب ثروت و تملّك جاه و مقام سير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد، در ناحيه جنسى نيز چنين است. هيچ مردى از تصاحب زيبارويان و هيچ زنى از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هيچ دلى از هوس سير نمي‏شود. و از طرفي، تقاضاى نامحدود، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و هميشه مقرون است به نوعي احساس محروميت، دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود، منجر به اختلالات روحى و بيماري‏هاى روانى مي‏گردد».24
    وست كوت (Westkott) در نقد نظريه كارن هورناى (Karen Horney) كه معتقد بود زنان بايد با خارج شدن از خانه و به عهده گرفتن كارهاى متفاوت در مشاغل گوناگون، هويّت خود را بيابند، مي‏گويد: زنان امروزى ما بين نياز به جلب توجه مردان و دنبال كردن اهداف شخصى خود، گير افتاده‏اند. به همين دليل، رفتارهاي متضادى از خود نشان مي‏دهند؛ گاهى اغواگر و پرخاشگر و گاهى مؤدب و گاهى جاه‏طلب مي‏شوند. زنان امروز بين كار و عشق، دو پاره شده‏اند و در نتيجه، هيچ‏كدام آن‏ها را ارضا نمي‏كند.25
    در كتاب روح زن مي‏گويد: زن طورى آفريده شده است كه وابسته به يك مرد باشد و فقط براى او طنّازى و عشوه‏گرى كند. به همين دليل، اگر تكيه‏گاهش را نيابد و به تجمّل و جلوه‏گرى خود ادامه دهد، دوام نخواهد آورد و نابود مي‏شود، در ادامه، آورده است: «زن همچون بوته نيلوفرى است كه طالب چوب خشك يا ديوار لخت و عريانى است تا آن را از گل و سبزه بپوشاند. اگر چنين چوب و ديوارى نيابد، خشك و نابود خواهد شد».26
    از اينجا فلسفه و حكمت وجوب پوشش و حجاب براى زن در اسلام مشخص مي‏شود؛ زيرا اين حكم به دليل اينكه نقش اساسى در متعادل كردن غريزه خودنمايى و تبرّج زن دارد، عامل مهمى براى جلوگيرى از بخش بزرگى از اضطراب‏ها و دغدغه‏هاى فكرى زن محسوب مي‏شود؛ زيرا آزاد بودن زن در خودآرايى و به نمايش گذاردن جلوه‏هاى زنانه در جامعه، موجب افراط در تجمّل و توجه به زيبايي‏هاي ظاهرى مي‏شود، كه اين توجه افراطى مي‏تواند سبب بروز اختلال‏هاى روانى در زن شود.
    توضيح مطلب اين است كه وقتى زن مكشوف و آرايش كرده در بين مردان ظاهر مي‏شود، طبعا عده‏اى خوششان مي‏آيد و او را مورد تحسين و تكريم (ظاهري) قرار مي‏دهند. به همين دليل، دايم سعى مي‏كند وضع ظاهرى خود را طورى قرار دهد كه بيشتر موردپسند آن‏ها واقع شود. معمولا اين‏گونه زنان و دختران براى اينكه زيباتر شوند، هر روز وقت زيادى را صرف آرايش و تقليد از مدهاي جديد مي‏نمايند. اين روند مي‏تواند ناراحتي‏هاى روانى زيادى براى آنان ايجاد كند؛ زيرا به دليل اينكه هميشه كارها به دلخواه پيش نمي‏رود، باعث بروز نگراني‏هايي براى آن‏ها مي‏شود. براى مثال، اين تصور كه آيا با صرف اين‏همه وقت و هزينه مالي، توانسته‏اند جلب نظر ديگران بكنند و مورد پسند آنان شوند يا به عكس، مورد تمسخر و تحقير آنانند، مي‏تواند دايم ذهن آن‏ها را به خود مشغول كند و آن‏ها را به موجوداتى نگران تبديل نمايد. دليل ديگرى كه مي‏تواند به نگرانى آن‏ها بيفزايد اين تصور است كه هر لحظه ممكن است رقيبى زيباتر از راه برسد و شكار آن‏ها را بربايد. و سرانجام، دليل ديگرى كه باعث ناراحتى و استرس براى آن‏ها مي‏شود اين است كه مي‏بينند به مرور زمان، از زيبايي‏هايشان كاسته مي‏شود و زنان جوان‏تر و زيباتر جاى آن‏ها را مي‏گيرند و نقش آن‏ها را در ربودن دل‏ها كمتر مي‏كنند. گرچه آن‏ها براى اينكه در اين رقابت، ضعف خود را جبران كنند، دست به كارهاى گوناگونى مي‏زنند: تنوّع‏طلبى بيشتر در لباس و آرايش و افراط در جلوه‏گرى و خودآرايي؛ ولى نتيجه چندانى برايشان ندارد.
    وقتى زن در اثر آزادى در خودآرايى و جلوه‏گرى به چنين احساسى رسيد، به زودى متوجه مي‏شود كه در اين رقابت، ديگر توان مقابله با زنان زيبا و جوان را ندارد، بخصوص وقتى پا به سن مي‏گذارد اين احساس تلخ در او بيشتر مي‏شود؛ زيرا مشاهده مي‏كند همان مردانى كه چندى پيش خريدار نازها و كرشمه‏هاى او بودند، ديگر حاضر نيستند با او مراوده داشته باشند و بهاى چندانى به او نمي‏دهند. اينجاست كه دچار افسردگى و اضطراب مي‏شود و حتى گاه ديده شده است كه برخى زنان دست به انتحار مي‏زنند.
    كتاب چهره عريان زن عرب مي‏نويسد: «زيبايي، به نمايش برجستگي‏هاى بدن و آرايشى كه اضطراب درونى و فقدان اعتماد به نفس را پنهان مي‏كند، نيست، بلكه پيش از هر چيز مديون قدرت تفكر، سلامت جسم و كمال نفس است. چه بسيار دخترانى كه به سبب شوق دست‏يابى به نشانه‏هاى مقبول زيبايى و زنانگي، به اختلالات روانى و اضطرابات گوناگون دچار گرديده‏اند. گمان و تصور يك دختر اين است كه زندگى و آينده‏اش به اندازه بينى و يا خميدگى مژه‏هايش بستگى دارد تا آنجا كه حتى يك ميلي‏متر كوتاهى طول مژه نيز مي‏تواند به مسئله‏اى جدّى و بحرانى واقعى در زندگى او تبديل شود».27
    آنچه اين مشكل را حادتر مي‏كند اين است كه زنان بدحجاب خيلى زودتر از زنان ديگر زيبايى خود را از دست مي‏دهند؛ زيرا در پزشكى اثباب شده است كه برهنگى اعضاى زن در محيط گرم يا سرد، سبب به هم خوردن تعادل چربي‏هاى زير پوست شده، لطافت و ظرافت و صافى عضلات را مبدّل به ناهموارى و مردانه شدن آن‏ها مي‏كند. علاوه بر اين، وقتى زن تمام زيبايي‏هاى خود را در معرض تماشاى عموم قرار داد، ديگر چيزى براى جلب نظر ندارد. بنابراين، بدحجابي، هم از جهت جسمى و هم از جهت رواني، از زيبايى زن مي‏كاهد و اين خود عاملى در تشديد سرخوردگي و ناراحتى زن مي‏باشد. اما به عكس، رعايت حجاب سبب افزايش زيبايى زن مي‏شود. در روايتي، امام علي(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «عفّت و حجاب سبب افزايش و رشد زيبايي مي‏شود.»28 و نيز در روايتى ديگر مي‏فرمايد: «پوشش و حجاب براى حال زن بهتر است و سبب دوام زيبايى او مي‏شود.»29

    غريزه حيا

    خصيصه حيا و شرم به طور طبيعي، در زن بيش از مرد وجود دارد. به همين دليل است كه زن فطرتا و از روى طبع و غريزه، ميل به پوشش بدن خود در مقابل نامحرم دارد و از برهنگى دچار اضطراب مي‏شود. شواهد فراواني در اسلام بر فطرى و غريزى بودن حيا براى زن وجود دارند و علاوه بر اينكه قرآن به اين مطلب اشاره كرده، از نظر روان‏شناسي، زيست‏شناسى و جامعه‏شناسى نيز قابل اثبات است.

    1. ديدگاه اسلام درباره حياى زن

    قرآن در داستان حضرت آدم و حوّا، پس از اينكه مي‏فرمايد آن‏ها فريب شيطان را خوردند و از درخت ممنوعه تناول كردند، مي‏فرمايد: (فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ) (اعراف: 22)، و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتي‏ها و قسمت‏هاى پنهان اندامشان بر آن‏ها آشكار شد و (به سرعت) شروع به قراردادن برگ‏هاى درختان بهشتى بر خود كردند تا آن‏ها را بپوشانند.
    از اين داستان، به روشنى مي‏توان فهميد كه آدم و حوا هنگام برهنه شدن، مضطرب و پريشان شدند؛ زيرا براى رهايى از اين حالت، به برگ‏هاى درختان پناه آوردند و خود را با آن‏ها پوشاندند و صبر نكردند تا لباس مناسبى به دست آورند. اين در حالى است كه اولا، آن‏ها همسر يكديگر بودند و جايز بود در مقابل هم برهنه شوند. ثانيا، هيچ كس در آنجا نظاره‏گر آن‏ها نبود تا شرمندگي‏شان به خاطر او باشد. ثالثا، چون اولين انسان بودند، پوشش براى آن‏ها جنبه اكتسابى هم نداشت. بنابراين، تنها دليل اضطراب ايشان از برهنگي، فطرى بودن حيا در آن‏ها بود و چون برهنگى خلاف فطرت است، اضطراب‏آور است.30
    اگر كسى بپرسد، از اين آيات به دست مي‏آيد كه «كشف عورت» خلاف فطرت است، نه «كشف حجاب»، در پاسخ گفته مي‏شود: اولا، قرآن در اينجا سخن از كشف «سوءة» دارد. «سوءة» در لغت، به معناى چيزى است كه انسان از آشكار شدن آن ناراحت مي‏شود.31 بنابراين، منظور قرآن از كلمه «سوءة» در سوره اعراف، آيه‏هاي20 (سَوْءَاتِهِمَا)، 22( سَوْءَاتُهُمَا)، 26(سَوْءَاتِكُمْ) و 27(سَوْءَاتِكُمْ)، جاذبه‏هاى جنسى آدم و حواست؛ زيرا در آيه 26 همين سوره، خداوند از لباسى كه «سوءات» انسان را مي‏پوشاند، به «لباس تقوا» تعبير كرده است و مي‏فرمايد: (يَا بَنِى آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسا يُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ.) و امام باقر(عليه‌السلام) آن را به «لباس عفاف» تعبير مي‏كند. «وَ اَمّا لِباسُ التَّقْوى فَالْعِفافُ.» 32از اين روايت معلوم مي‏شود لباس عفاف يا پوشش عفيفانه به پوششى گفته مي‏شود كه جاذبه‏هاي جنسى انسان را بپوشاند، نه فقط عضو تناسلى را، و در واقع، علت اضطراب آدم و حوا، از بين رفتن عفاف و آشكار شدن جاذبه‏هاى جنسى آنان بود.
    ثانيا، جاذبه‏هاى جنسى زن و مرد متفاوتند. در مرد، فقط اعضاى تناسلي، يا حداكثر بين ناف تا زانو، داراى جاذبه جنسي است (چنانكه بعضى از روايات آن را تأييد مي‏كند)،33 ولى در زنان، تمام بدن داراي جاذبه جنسى است. بنابراين، از اين دو مقدّمه مي‏توان به روشنى استدلال كرد كه هرگونه برهنگى زن، به نظر قرآن، در تضاد با فطرت اوست و موجب اضطراب او مي‏شود. به همين دليل است كه فريضه حجاب مخصوص زنان شده است و حجاب مردان در حد پوشيدن عضو تناسلى يا حداكثر بين ناف تا زانو مي‏باشد.
    در تأييد مطلب مزبور، يعنى اثبات مقدّمه اول، كه منظور از «سوءة» جاذبه جنسى است، مي‏توان گفت: كلمه «عورت»34 نيز مانند كلمه «سَوءَه» به معناى جاذبه جنسى مي‏باشد كه در تعابير دينى در مورد بدن زن به كار رفته است. در سوره نور آيه 31 فرمود: بر زنان لازم نيست در مقابل كودكانى كه از «عورت» زنان ـ يعنى از جاذبه‏هاى مربوط به زنان ـ آگاه نيستند، حجاب داشته باشند.35 همچنين در روايتي، علت وجوب پوشش زن را عورت بودن او معرفى مي‏كند. پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مي‏فرمايد: «بدن زن عورت (داراى جاذبه جنسي) است كه خانه‏اش پوشش آن است.»36 معلوم است كه كلمه «عورت» در اينجا نمي‏تواند به معناي خاص آن باشد، بلكه كنايه از آن است كه بدن زن داراى جاذبه جنسى است و بهترين پوشش براى آن، بودن زن در خانه و كمتر ظاهر شدن در برابر نامحرم است.
    بنابراين، چه در داستان آدم و حوا و چه در موضوع حجاب، تعبير قرآن و روايت از بدن زن به «سوءة» و »عورت« دال بر اين است كه زن از برهنه كردن بدنش دچار ناراحتى و پريشانى و بلكه اضطراب مي‏شود و اين نشانه فطرى بودن حيا و در نتيجه پوشش و حجاب براى زن است.
    از شواهد ديگر فطرى بودن صفت حيا در زن، داستان حضرت مريم(س) و حضرت يوسف(عليه‌السلام) است. قرآن در قصه حضرت مريم(س)، پس از اينكه مي‏فرمايد: مريم به اعجاز الهي، باردار شد و براى اينكه مردم نادان او را به فحشا و بي‏عفتى متّهم نكنند، از آنان فاصله گرفت تا دور از آن‏ها وضع حمل كند، مي‏فرمايد: (يَا لَيْتَنِى مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيا مَّنسِيّا) (مريم: 23) (مريم آن‏قدر ناراحت شد كه) گفت: اى كاش پيش از اين، مرده بودم و بكلى فراموش مي‏شدم! اين سخن حاكى از نهايت پريشانى و ناراحتى زنى است كه احساس مى كند از نظر مردم، حيا و عفتش لكه‏دار شده است، از اين‏رو، آرزوى مرگ مي‏كند. اين نشان مي‏دهد حيا تمام وجود اوست كه با رفتن آن، جانش هم در حال از بين رفتن است و اين غير از فطرى بودن حيا، دليل ديگرى ندارد. از اين بيان معلوم مي‏شود وقتى حيا در زن فطري باشد، پوشش و حجاب، كه لازمه حياست، نيز فطرى خواهد بود؛ زيرا امكان ندارد زني داراى حيا باشد و آن‏گاه اجازه دهد نامحرم از نگاه كردن به بدن او لذت ببرد. به عبارت ديگر، ظهور و تبلور حيا در زن، به پوشش مناسب است. در واقع، عامل اصلى گرايش زن به حجاب و پوشش، تأمين يك نياز درونى و فطرى به نام حيا و شرم است.
    همچنين قرآن در قصه حضرت يوسف(عليه‌السلام) به حركت فطرى زن عزيز مصر اشاره مي‏كند كه وقتى خواست از يوسف كام بگيرد، درها را بست (وَ غَلَّقَتِ الاَبْوابَ) (يوسف: 23) تا كسى شاهد او نباشد. امام زين‏العابدين(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: در اين هنگام، آن زن با پارچه‏اى روى بت خود را پوشاند. يوسف از او پرسيد: چرا اين كار را كردي؟ گفت از بت حيا مي‏كنم.37 يوسف گفت: تو از بت حيا مي‏كني، ولى من از خدا حيا نكنم؟ از اين موضوع مشخص مي‏شود كه حيا امرى فطرى است؛ زيرا هر زنى به طور فطرى و غريزي، چنين احساسى دارد.
    همچنين در بعضى روايات آمده است كه خداوند حياى زن را نُه برابر حياى مرد قرار داده؛ حضرت امير(عليه‌السلام) فرمود: «خداوند ـ عزّوجل ـ شهوت جنسى را ده قسمت آفريد. نُه قسم آن را در زنان قرار داد و يك قسم آن را در مردان؛ و اگر خداوند ـ عزّوجل در آن‏ها به اندازه شهوت جنسي‏شان حيا و شرم قرار نمي‏داد، هر آينه به هر مردى نُه زن آويزان (وابسته) مي‏شد.»38
    در روايت ديگري، حياى زن را از اين هم بيشتر مي‏داند. ابو بصير مي‏گويد: از امام صادق(عليه‌السلام) شنيدم كه مي‏فرمود: «شهوت جنسى زن نود و نُه برابر مرد است، اما خداوند بر او حيا قرار داده است.» از اين دو روايت استفاده مي‏شود كه در طبيعت و آفرينش زن، حيا بيش از مرد قرار داده شده و اين از خصايص عَنْ ابى بصير، قالَ سَمِعْتُ اَباعَبْدِاللّه (عليه‌السلام) يَقولُ: «فُضِّلَتِ الْمَرْأَةُ عَلَى الرَّجُلِ تِسْعَةً وَ تِسْعينَ مِنَ اللذَّةِ وَ لكِنَّ اللّهَ اَلْقى عَلَيْها الْحَياءَ.»39 فطرى اوست.

    2. ديدگاه زيست‏شناسى و روان‏شناسي درباره حياى زن

    زيست‏شناسان و روان‏شناسان هم به فطري بودن حيا در زن (و بلكه در جنس ماده) اذعان دارند. دكتر فخري، فيزيولوژيست مصري، در اين‏باره مي‏گويد: «اصل و مبدأ احساس حيا، همان احساس حيوانى جنس ماده در مورد حياست و به همين جهت مي‏بينيم نوعا احساس حيا در زنان از مردان قوي‏تر است».40
    مودودى نيز پس از شرح مفصّلى درباره اينكه تجاذب جنسى در انسان دايمى است، مي‏نويسد: «در طبع زنان، در مقابل شهوت و جاذبيت جنسي، حيا و احتشام و امتناع نيز به وديعت نهاده شده است، كه در هر زنى كم و بيش وجود دارد. بدون شك، اين غريزه امتناع و فرار در جنس ماده حيوانات ديگر نيز ظهور دارد، ولى در جنس ماده انسان بيشتر و شديدتر است و اين شدت به وسيله وضع غريزه حشمت و حيا در روان او، افزون گشته است».41
    برخى از روان‏شناسان معتقدند: حيا با آفرينش زن به هم آميخته است و تطوّرات جسمى دوران بلوغ، كه معمولا با بروز حالت روحى و روانى گوناگونى همراه است، عامل درونى حيا را به نمايش مي‏گذارد. كتاب طبايع زنان درباره وضعيت روحى و روانى پسران و دختران در دوران انتقال از كودكى به نوجوانى (دوران بلوغ) مي‏نويسد: «فرق بين اين دو جنس خيلى زياد است؛ مثلا، دختر در اين سن متانت خويش را دارد و در نهايت، رشد و وقار زندگى مي‏نمايد، در حالى كه پسر سال‏هاى دراز ديگرى لازم دارد تا عاقل گردد.»42 سپس در مورد آثار بلوغ در دختران مي‏گويد: «خجالت در او (دختر) زياد و تأمّلش در حركات و اطوار خويش فوق‏العاده گرديده و ميلش به انفراد و تنهايى زياد خواهد شد.»43
    بنابراين، وقتى حيا در زن فطرى باشد، حجاب و پوشش هم، كه از آثار و نتايج آن است، فطرى خواهد بود. منتسكيو (C.L.D.S.Montesquieu) مي‏گويد: «تمام ملل جهان در اين عقيده مشتركند كه زن‏ها بايد حجب و حيا داشته باشند تا بتوانند خوددارى كنند. علتش اين است كه قوانين طبيعت اين‏طور حكم كرده است و لازم دانسته زن‏ها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمايند. طبيعت مرد را طورى آفريده كه تهوّرش زيادتر باشد، ولى زن طورى آفريده شده كه خوددارى و تحمّلش زيادتر باشد. بنابراين، هرگز نبايد تصور كرد افسار گسيختگى زن‏ها بر طبق قوانين طبيعى است، بلكه افسار گسيختگى بر خلاف قوانين طبيعت مي‏باشد و بر عكس، حجب و حيا و خوددارى مطابق قوانين طبيعت است؛ زيرا طبيعت ما را طورى آفريده كه به نقص خود پي‏ببريم و به همين جهت است كه داراى حجب و حيا هستيم؛ زيرا حجب و حيا همانا خجلتى است كه شخص از نقص و عدم كمال خود دارد.»44

    3ـ ديدگاه جامعه‏شناسى درباره حياى زن

    بررسى جامعه‏شناختى و تاريخى حجاب نيز فطرى بودن حيا در زن را به اثبات مي‏رساند؛ زيرا بنابر گواهى متون تاريخي، در اكثر قريب به اتفاق ملت‏ها و آيين‏هاى جهان، حجاب در بين زنان معمول بوده است؛ هرچند در طول تاريخ، فراز و نشيب‏هاى زيادى را طى كرده و گاهى با اعمال سليقه حاكمان، تشديد يا تخفيف يافته، ولى هيچ‏گاه به طور كامل از بين نرفته است. مورّخان به ندرت، از اقوام بدوي، كه زنانشان داراى پوشش مناسب نبوده و يا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مي‏شدند، ياد مي‏كنند.
    دانشمندان، تاريخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاريخ و عصر حجر نسبت مي‏دهند. كتاب زن در آينه تاريخ پس از طرح مفصّل علل و عوامل تاريخى حجاب، مي‏نويسد: «با توجه به علل ذكر شده و بررسى آثار و نقوش به دست آمده، پيدايش حجاب به دوران پيش از مذاهب مربوط مي‏شود و به اين دلايل، عقيده عده‏اى كه مي‏گويند مذهب موجد حجاب مي‏باشد صحّت ندارد، ولى بايد پذيرفت كه در دگرگونى و تكميل آن بسيار مؤثر بوده است».45
    نتيجه‏اى كه از اين مطلب مي‏توان گرفت اين است كه گرايش زنان در طول تاريخ و در خلال فرهنگ‏ها و تمدن‏هاى گوناگون، و حتي بعضا متضاد، به حجاب و پوشش، اين حقيقت را به اثبات مي‏رساند كه حيا، كه تبلور آن حجاب زن در مقابل نامحرم است، ريشه در فطرت و غرايز زن دارد و به همين دليل، يك خصيصه ‏مشترك‏ در بين‏ تمام‏ زنان‏ بوده ‏است.

    حيا و سلامت روانى

    شكى نيست كه وجود حيا در زن تأثيرات بسيار مثبتى بر روح و روان وى دارد. عفاف و پوشيدگى همچون سد و حفاظى است كه زن در سايه آن از هر ذلّت و تحقيرى در امان مي‏ماند. دين اسلام با واجب كردن حجاب، نمي‏خواهد زن بازيچه دست شهوت‏پرستان باشد و ارزش او به ميزانى تنزّل كند كه تنها وسيله‏اى براى اطفاى شهوات به حساب آيد. اسلام خوشي‏هاى مشروع را براى زن مي‏پسندد و البته تأمين آن را در سايه حيا و عفت قرار مي‏دهد. عفاف، كه ثمره حجاب و پوشش است، عامل آرامش و سكون انسان و دور ماندن او از عوامل اضطراب و در نهايت، موجب رضايت وجدان است. چه بسيارند عوامل ناامنى فكرى و ذهنى كه عفاف مانع بروز آن‏هاست. عفاف موجب احساس امنيت و شرف آدمى است و باعث مي‏شود كه آدمى بتواند در طول حياتش درست فكر كند و نيكو تصميم بگيرد.
    زن به دليل اينكه عواطف و احساسات قوي‏ترى نسبت به مرد دارد، از نظر روانى نفوذپذيرتر از مرد است؛ يعنى بيش از مرد از عوامل بيرونى متأثر مى شود. اين تأثّر و نفوذپذيرى وقتى از يك منبع، يعنى از سوى شوهر باشد، باعث مي‏شود وحدت و يگانگى روانى زن حفظ شود، ولى وقتى زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر مي‏شود، به آسانى تحت تأثير روانى و عاطفى آنان قرار مي‏گيرد و وحدت روانى او از بين مي‏رود و با از بين رفتن وحدت رواني، دچار اضطراب و آشفتگى مي‏شود.46
    در منابع اسلامي، درباره برخى از آثار روانى حجاب و بي‏حجابى مطالب زيادى وجود دارند؛ مثلا، در آيه 60 سوره «نور» درباره فلسفه حجاب مي‏فرمايد: (وَ اَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ)؛ و اگر «زنان» خود را بپوشانند براى آن‏ها (خير) بهتر است. كلمه «خير»، كه به معناى سود و نفع است، به دليل اطلاقش، هم شامل نفع مادى مي‏شود و هم نفع معنوى. در آيه 53 سوره احزاب، سود و نفع حجاب مشخص‏تر بيان شده است: (ذلِكُمْ اَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ) اين كار (حفظ حريم بين زن و مرد) براى پاكى دل‏هاى شما و آن‏ها بهتر است. بنابراين، مي‏توان گفت: طبق اين دو آيه، اثر مهم حجاب براى زن، طهارت و پاكي قلبى است كه مقدّمه‏اى براى رسيدن به سلامت قلبى (قلب سليم) است و در روان‏شناسي، از آن به «سلامت رواني» تعبير مي‏شود.
    همچنين در آيه 30 سوره «نور» درباره تأثير حفظ عفّت مرد به واسطه نگاه آلوده نكردن به زن مي‏فرمايد: (وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ)؛ و عفاف خود را حفظ كنند. اين براى آنان پاكيزه‏تر است.
    در روايات نيز به تأثير روانى حجاب بر زن اشاره شده است. امام علي(عليه‌السلام) در وصيت خود به امام حسن(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «(زنان را) در پرده حجاب نگاه دار تا نامحرمان را ننگرند؛ زيرا سخت‏گيرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است.»47
    همچنين آن حضرت در حديث ديگري مي‏فرمايد: «پوشش و حجاب براى حال زن بهتر است و سبب دوام زيبايى او مي‏شود.»48 منظور از حال زن در اين حديث، وضعيت روانى اوست كه رعايت حجاب سبب تعادل بهتر آن مي‏شود. و نيز پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مي‏فرمايد: «بهترين زنان شما زنان پاك‏دامن و عفيف هستند.» اين روايت نيز همان چيزى را مي‏گويد كه در آيه 60 سوره «نور» گذشت.49

    پى‌نوشت‌ها

    1 ـ علي‏بن حسام‏الدين المتقي، كنزالعمّال فى سنن‏الاقوال و الافعال، انتشارات مؤسسة الرساله، ج 3، ص121.
    2 ـ عبدالواحد آمدي، غررالحكم و دررالكلم، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، حديث 1168.
    3 ـ Exhibitionism.
    4 ـ يا اَيَّتها النفسُ المُطمَئِنَه اِرجَعى اِلى رَبِّكَ راضيةً مرضيةً» (فجر: 27و 28) تو اى روح آرام يافته! به سوي پروردگار بازگرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.
    5 ـ يَومَ لايَنفَع مال و لابنون الاّ من اتَى اللّه بقلب سليم (شعراء: 88و 89.
    6 ـ مرتضى مطهري، نظام حقوقى زن در اسلام، تهران، صدرا، 1379، ج 19، ص436.
    7 ـ «خُلِقَتِ الْمَرْأَهُ مِنَ الرِّجالِ وَ اِنَّما هَمُّها فِى الرِّجالِ»؛ شيخ حرّ عاملي، وسائل‏الشيعه، قم، موسسة آل‏البيت لاحياء التراث، 1409ق، ج 20، ص64.
    8 ـ جينا لمبروزو، روح زن، ترجمه پري حسام شه رئيس، تهران، دانش، 1369، ص 15.
    9 ـ همان، ص 42.
    10 ـ همان، ص 44.
    11 ـ ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، تهران، انتشارات سازمان آموزش انقلاب اسلامي، 1369، ص223.
    12 ـ «اَلْوَدُودُ الْعَفيفَةُ، اَلْعَزيزَةُ فى اَهْلِها، اَلذَّليلَةُ مَعَ بَعْلِها، اَلْمُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوجِها، الْحِصانُ مَعَ غَيْرِهِ.»؛ محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1367، ج 5، ص324.
    13 ـ «لايَنْبَغى لِلْمَرأةِ اَنْ تُعَطَّلَ نَفْسَها وَلو اَنْ تَعَلَّقَ فى عُنُقِها قَلادَةً، وَ لايَنْبغى لَها اَنْ تَدَعَ يَدَها مِنَ الْخِضابِ وَ لَوْ اَنْ تَمْسَحَها بِالْحَناءِ مَسْحا وَ اِنْ كانَتْ مُسِنَّةً.»؛ شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 4، ص 459.
    14 ـ همان.
    15 ـ محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص475.
    16 ـ «لاتُمَلَّكُ الْمَرْأَةُ مِنَ الْاَمْرِ ما يُجاوِزُ نَفْسَها، فَاِنَّ ذلِكَ اَنْعَمُ لِحالِها وَ اَرْخي لِبالِها وَ اَدْوَمُ لِجَمالِها، فَاِنَّ الْمَرْأَةَ رِيْحانَةٌ لَيْسَتْ بِقَهْرَمانَهٌ.»؛ شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 20، ص168.
    17 ـ «اَمّا ذاتُ الْبَعْلِ فَتَزَيَّنَ لِزَوجِها وَاَمّا غَيرُ ذاتِ الْبَعْلِ فَلا يُشْبِهُ يَدَهُ يَدَ الرِّجالِ.»؛ همان، ج 2، ص97.
    18 ـ قال رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه و آله) لِلرِّجالِ: قَصُّوا اَظافيرَكُمْ، وَلِلنِّساءِ اُتْرُكْنَ فَاِنَّهُ اَزْيَنُ لَكُنَّ.»؛ محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص491.
    19 ـ حسن بن يوسف حلّي، تذكرةالفقهاء، قم، آل‏البيت لاحياء التراث، 1368، ج 2، ص609.
    20 ـ شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 4، ص380.
    21 ـ «جَعَلَ اللهُ الذَّهَبَ في الدُّنْيا زينَةَ النِّساءِ فَحرَّمَ عَلَى الرِّجالِ لُبْسَهُ.» همان، ص 414.
    22 ـ محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 5، ص324.
    23 ـ شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 20، ص167.
    24 ـ مرتضى مطهري، مسئله حجاب، تهران، صدرا، 1379، ص434.
    25 ـ به نقل از شولتز1990.
    26 ـ جينا لمبروزو، پيشين، ص24.
    27 ـ نوال السعداوي، چهره عريان زن عرب، ترجمه حميد فروتن و رحيم مرادي، 1359، ص167.
    28 ـ «زَكاةُ الْجَمالِ اَلْعِفافُ.»؛ ميرزا حسين نوري، مستدرك‏الوسايل، بيروت، موسسة آل‏البيت لاحياء التراث، ج7، ص46.
    29 ـ «صِيانَةُ الْمَرْأَةِ اَنْعَمُ [لِحالِها وَ اَدْوَمُ] لِجَمالِها.»؛ همان، ج 14، ص 255.
    30 ـ محسن قرائتي، تفسيرنور،ج4، ص35.
    31 ـ سيدمصطفى حسينى دشتي، معارف و معاريف، قم، دانش، 1376.
    32 ـ سيدهاشم بحراني، تفسير البرهان، بيروت، انتشارات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1999.
    33 ـ شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 2، ص40.
    34 ـ «ورت» در لغت، به معناى عضوى است كه شخص به سبب شرم، آن را مي‏پوشاند. (ر.ك: سيدمصطفى حسينى دشتي، پيشين، ج 7، ص544).
    35 ـ سيد محمدحسين طباطبائي، تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوى همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1363، ج 15، ص157.
    36 ـ «اَلْمَرْاَةُ عَورَةٌ سَتْرُها بَيْتُها« (زاهد ابي‏الحسين ورّام، تنبيه‏الخواطر و نزهةالنواظر المعروف بمجموعه ورّام، تهران، 1376ق، ج 2، ص119.
    37 ـ ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، تفسير كشف‏الاسرار و عدةالابرار، تهران، اميركبير، 1409ق، ج 5، ص 51.
    38 ـ «عَنْ اَصْبَغِ بْنِ نُباتَه قال، قالَ اَميرُالْمُؤمِنينَ"(عليه‌السلام): خَلَقَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ اَجْزاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَةُ اَجْزاءٍ فِى النِّساءِ وَ جُزْءً واحِدا فِى الرِّجالِ وَ لَولا ما جَعَلَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فيهِنَّ مِنَ الْحَياءِ عَلى قَدْرِ اَجْزاءِ الشَّهْوَةِ لَكانَ لِكُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقاتٍ بِهِ.» (شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 20، ص 63.
    39 ـ همان.
    40 ـ به نقل از: على محمدى آشنايي، حجاب در اديان الهي، قم، اشراق، 1373، ص26.
    41 ـ ابوالاعلى المودودي، الحجاب، بيروت، مؤسسةالرساله، ص 140.
    42 ـ حسينى نجفى به نقل از: على محمدي آشنايي، پيشين، ص 26.
    43 ـ همان.
    44 ـ منتسكيو، روح‏القوانين، ترجمه علي‏اكبر مهتدي، تهران، اميركبير، 1362، ص 442.
    45 ـ ر.ك: علي‏اكبر علويقي، زن در آينه تاريخ، تهران، 1357.
    46 ـ زينب جلالي، جزوه حجاب از ديدگاه روان‏شناسي، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (رحمه‌الله)،1382.
    47 ـ «وَاكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِكَ اِيّاهُنَّ، فَاِنَّ شِدَّهَ الْحِجابِ اَبْقي عَلَيْهِن.َّ» (نهج‏البلاغه، ترجمه سيدرضي، نامه31)
    48 ـ «صِيانَةُ الْمَرْاَةِ اَنْعَمُ لِحالِها وَ [اَدْوَم] لِجَمالِها» (ميرزا حسين‏نوري، پيشين، ج 14، ص255.
    49 ـ «خَيْرُ نِسائِكُمْ اَلْعَفيفَةُ» (محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 5، ص324)

    عباس رجبى - منبع: سايت قبس, مجله معرفت , شماره 87 ( ويژه‌نامه روان شناسي)

           

    مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن


    مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن

    حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.
    حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
    اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
    علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.

    هدف و فلسفه حجاب

    هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می‎آید:
    إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
    هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
    اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‎دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
    از قرآن کریم استفاده می‎شود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی هم‎چون:
    قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.

    حجاب چشم

    قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.
    قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

    حجاب در گفتار

    نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
    فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

    حجاب رفتاری

    نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه‎ای راه نروند که با نشان دادن زینت‎های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
    وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
    از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می‎شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه ‎رفتن است.
    بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد؛

    حجاب و عفت

    دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک‎اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎گردد.

    حجاب زنان سالمند

    قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می‎دهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباس‎های رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت می‎گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس‎هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
    وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)
    علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

    آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟

    با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می‎دهند آشکار می‎گردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله‎ی سنگ بنای دیگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌ی رفتارهای اوست.
    البته، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی‎توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد

    http://daneshnameh.roshd.ir

           

    پوشش حق بشرى و هم حق الهى

    پوشش حق بشرى و هم حق الهى
    اكنون سخن در اين است: آيا حجابى كه بر همسران رسول اكرم(ص) و دختران آن بزرگوار و زنان مؤمن قرار داده شده، تنها يك تكليف و اجبار تعبدى و شرعى بوده، يا تنها حق و شرافت بوده و الزامى در آن راه نداشته است و يا اين كه حق و تكليف، همراه هم بوده است؟
    روشن شد كه بنابر نگرش عمر بن خطاب و ابن شهاب، چادر و حجاب حق و شرافت ويژه زنان آزاد است و كنيزان از آن بهره اى ندارند.
    به ديگر سخن، عمر بن خطاب و ديگر همفكرهاى وى، پوشيدن چادر را مانند (آزادى) و لازمه آن مى دانسته اند و مى پنداشته اند: همان گونه كه كنيز از آزادى محروم است، از پوشيدن چادر و مقنعه نيز محروم است. يا همان گونه كه كنيز از داشتن مال و مالك شدن محروم است، از دا شتن حجاب و پوشيدن چادر نيز محروم است.
    امّا در برابر اين قول، احتمالهاى ديگر و ديدگاههاى ديگر وجود دارد; در مثل چه بسا حجاب حق همراه با تكليف باشد; همان گونه كه آزادى حق همراه با تكليف است. آن جا كه شخص مى خواهد خود را بنده ديگران قرار دهد و با دست خود، ريسمان بردگى را برگردن خود بيندازد، خطا ب: (ولاتكن عبد غيرك قد جعلك الله حرّا.)17
    برده غير نباش خداوند تو را آزاد قرار داده است.
    وى را مكلّف به برخوردارى از آزادى و زدودن بند بردگى مى كند و آزاد بودن را بر او تكليف مى كند.
    ولى آن جا كه جايگاه آزادى شناخته شده است و كسان ارزش آن را مى دانند، به هر قيمتى از آن پاسدارى مى شود و انسانها براى آزاد زيستن، از همه چيز خود در مى گذرند و حتى به اين پندار و گمان كه پس از چند نسل فرزندانشان آزاد بزيند و آزادانه سرنوشت خود را رقم بزنند ، حاضرند خود را به كشتن بدهند و از اساسى ترين حق، كه حق حيات است، خود را محروم سازند، تا شايد نسيمى از آزادى به فرزندان و نسلهاى بعدى بدمد، جاى تكليف نيست و كسى به آزاد زيستن تكليف نمى كند.
    نتيجه: حجاب و چادر مى تواند هم حق بشرى باشد و هم حق الهى. يعنى اگر كسى خواست از آن حق بهره ببرد و به اين پايه از رشد و عقل رسيد كه پوشش را مصونيت دانست، نه محدوديت، شرافت دانست، نه پستى و… از حق خود كه همان استفاده از چادر است، به خوبى بهره مى برد نيازى به امر و نهى ندارد، بلكه حجاب را سرمايه خود مى داند و از آن دفاع مى كند. ولى اگر كسى به اين پايه نرسيده است، شرع به عنوان دوستار و خيرخواه او، او را به داشتن حجاب وا مى دارد.
    مثال روشن و فقهى مورد پذيرش همگان، مسأله حق الحضانة است كه به باور مشهور نگهدارى كودكان، تا دو سالگى بر عهده مادر است و پس از دو سال حق نگهدارى دختر تا هفت سال با مادر و آن گاه با پدر است و حق نگهدارى پسر، پس از دو سال، مطلقا، با پدر است.
    اگر به پرونده هاى اختلافى دادگسترى در اين باب نگريسته شود، روشن مى شود كه بيش تر وقتها، مادر خواهان افزايش زمان نگهدارى است و حاضر است براى اين خواست خود و رسيدن به آن، بهاى سنگينى را بر عهده گيرد. در اين صورت، هيچ سخنى از تكليف به ميان نمى آيد و همه بحث ها درباره مصالحه و راضى كردن پدر براى واگذارى اين حق به مادر است و سخن از جايز بودن و نبودن دريافت وجه در برابر اين واگذارى حق است.
    حال اگر موردى پيدا شد كه نه پدر و نه مادر حاضر است كودك را سرپرستى و نگهدارى كند، در اين صورت، مسأله تكليف مطرح مى شود و شرع و قانون، پدر، يا مادر و يا هر دو را وا مى دارد كه مصالح كودك را رعايت كنند.
    بنابراين حجاب، بسان حق نگهدارى كودك، مى تواند هم حق باشد و هم تكليف. باز جاى اين پرسش است كه آيا اين حق و تكليف، در محدوده زنان آزاد است و كنيزكان را در بر نمى گيرد، يا چرا آنان را هم در بر مى گيرد؟
    آيا اين حق، بمانند حق نفس كشيدن و حق بقاى حيات است كه همگانى است، يا مانند حق نگهدارى كودك است كه شخصى و تنها براى پدر و مادر است؟
    حال، براى روشن شدن بهتر معناى آيه شريفه، به بررسى شأن نزولها و يكايك واژگان آيه مى پردازيم.

    1. تفسير على بن ابراهيم:

    فانه كان سبب نزولها أنّ النساءكن يخرجن الى المسجد ويصلّين خلف رسول اللّه(ص) و اذا كان بالليل خرجن الى صلاة المغرب والعشاء الآخر والغداة يقعد الشباب لهن فى طريقهن فيؤذونهن ويتعرّضون لهن فأنزل اللّه:
    يا ايها النبي… وكان اللّه غفوراً رحيما.18
    سبب نزول آيه اين بود كه: زنان براى گزاردن نماز، پشت سر رسول خدا(ص) از منزل خارج مى شدند و شب هنگام كه براى گزاردن نماز مغرب و عشاء و صبح، به سوى مسجد روان مى شدند، جوانان بر سر راه آنان مى نشستند و به آزار و اذيت زنان نمازگزار مى پرداختند. در اين هنگام ا ين آيه شريفه را نازل فرمود.

    2. تفسير روح المعانى:

    روى عن غير واحد انّه كانت الحرّة والأمة تخرجان ليلاً لقضاء الحاجة فى الغيطان وبين النخل من غير امتياز بين الحرائر والاماء وكان فى المدينه، فسّاق يتعرضون للاماء و ربما تعرضوا للحرائر. فاذا قيل لهم، يقولون حسبنا هن اماءً فامرت الحرائر يخالفن الاماء بالزّى والتستر، ليحتشمن و يهبتن فلا يطمع فيهن. 19
    از كسان بسيار نقل شده كه زنان آزاد و كنيز، شباهنگام براى دست شويى به گودالها و بين درختان خرما مى رفتند و فرقى بين زنان آزاد و كنيز نبود. در مدينه فاسقانى بودند كه به آزار و اذيت كنيزكان مى پرداختند و چه بسا زنان آزاد را نيز آزار مى دادند.
    هنگامى كه به آنان گفته شد: اين زن آزاد بوده و چرا با او به ناشايست برخورد كرده ايد مى گفتند: گمان كرديم كه كنيز است. از اين روى به زنان، آزاد دستور داده شد: پوشش و شكل لباس خود را تغيير دهند كه از كنيزكان باز شناخته شوند و با حشمت و ابهت جلوه كنند، تا كسى بر آنان طمع نورزد.

    3. تفسير الدر المنثور:

    زنان پيامبر(ص) شباهنگام براى برآوردن نيازهاى خود از منزل خارج مى شدند، گروهى از منافقان به آزار و اذيت آنان مى پرداختند. به منافقان اعتراض شد، آنان جواب دادند: ما تنها متعرّض كنيزكان مى شويم. آن گاه اين آيه نازل شد.20

    چند نكته:

    1. اين شأن نزولها، ناسازگارى با يكديگر ندارند. زنان، هم براى گزاردن نماز در مسجد از منزل بيرون مى رفته اند و هم براى كارها و برآوردن نيازهاى ديگر.
    2. از شأن نزولها به دست مى آيد، آيه شريفه زنان را از بيرون رفتن از منزل باز نداشته است; حتى زنان پيامبر(ص) كه فرمان: (قرن فى بيوتكن) را داشته اند، براى نيازها از منزل بيرون مى رفته اند. هيچ كس زنان پيامبر(ص) و ديگر زنان مؤمن را از اين كه نماز جماعت چون م ستحب است، باز نداشته; بلكه به خاطر رفتار ناشايست بى بند وباران و آزار و اذيت نمازگزاران، راه سومى را ارائه داده است; كه همانا بيرون رفتن با چادر باشد.
    3. كنيزان از پوشيدن چادر و پوشاندن سر با مقنعه، بخشوده شده اند; حتى در حال گزاردن نماز كه عبادت فردى است.
    چون در شأن نزول دوم آمده بود: زنان آزاد و كنيزكان يك گونه لباس بر تن داشته اند، به دست مى آيد زنان تا آن زمان با سرهاى برهنه و باز و با همان پوشش مرسوم زمان خود، از منزل بيرون مى رفته اند.
    4. پوشيدن چادر يك تكليف و يك تحميل نبوده، بلكه براى شناخته شدن شخصيت زن بوده و نمايانگر آزادى و پاكدامنى او و نشان امتياز و آزادگى.
    حال مناست است واژگان اصلى آيه شرح داده شود:

    جلباب

    براى جلباب معناها و نمونه هاى گوناگون در كتابهاى لغت و تفسير ذكر شده است.
    در روح المعانى چند معنى براى جلباب آورده شده است:
    1. آنچه از بالا تا به پايين بپوشاند، مانند چادر.
    2. مقنعه.
    3. ملحفه.
    4. هر لباسى كه زن آن را روى لباسهايش بپوشد، مانند روپوش و….
    5. هر آنچه با آن پوشش انجام بگيرد، چه عبا باشد و چه غير آن.
    6. لباسى گشادتر از سرپوش و كوچك تر از رداء.21 تفسير مجمع البيان:
    (الجلباب: خمار المرأة الذى يغطّى رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة.)22
    جلباب، ردايى كه سر و روى زن را مى پوشاند، وقتى كه براى كارى از منزل خارج مى شود. الميزان:
    (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّى جميع بدنها، او الخمار الذى تغطّى به رأسها ووجهها.)23
    لباسى كه تمامى بدن زن را در بر مى گيرد و مى پوشاند، يا سرپوشى كه با آن، سر و روى را مى پوشاند. التفسير الكاشف:
    (وفى معناه اقوال: منها انّه رداء يغطّى المرأة من رأسها الى قدميها ومنها انّه الخمار الذى يغطّى رأسها و وجهها.)24
    در معناى جلباب اقوالى است، از جمله:
    1. ردايى كه از سر تا پاى زن را بپوشاند.
    2.سرپوشى كه سر و روى زن را بپوشاند. قاموس قرآن:
    (جلابيب) جمع جلباب و در معناى آن اختلاف است:
    راغب، آن را پيراهن و روسرى گفته (قميص و خمار)
    مجمع البيان در لغت فرموده: روسرى زن كه وقت خارج شدن از منزل، سر و صورتش را با آن مى پوشاند.
    صحاح، آن را ملحفه (چادر مانند) گفته.
    ابن اثير، در نهايه آن را چادر و رداء معنى كرده و مى گويد: گفته شده.
    مانند چارقد و مانند ملحف است.
    در قاموس آمده: پيراهن و لباس گشاد، كوچك تر از ملحفه، يا چيزى است مثل ملحفه كه زن لباس خود را با آن مى پوشاند.
    در نهج البلاغه، حضرت مى فرمايد: (سترنى عَنْكُم جِلبابُ الدين.)
    و مى فرمايد: (مَنْ أَحبَّنا اهل البيت فليستعدَّ للفقر جلباباً.)
    هر كه ما اهل بيت را دوست دارد، براى فقر لباسى آماده كند.
    و نيز، به بعضى از كارگزارانش مى نويسد: (فالبس لهم جلباباً من اللين.)
    براى مردم لباسى از نرمى بپوش.
    با اين قرائن و آنچه از نهايه و صحاح و قاموس نقل شده مى شود گفت: جلباب ملحفه و لباس بالايى و چادر مانند است، نه فقط روسرى و خمار.25
    از لغت نامه ها و تفسيرهاى قرآن استفاده مى شود: براى جِلباب، دو معنى ياد شده است، كه براى روشن شدن زواياى بحث، نگاهى مى افكنيم به رواياتى كه واژه جلباب در آنها آمده است.
    در بحارالأنوار، 60 بار جلباب، جلباباً، جلبابها، جلبابك و… به كار رفته است كه 23 بار جلباب و 30 بار جلباباً. در مجموع، از اين واژه، دو معنى اراده شده است:
    1. پرده: (قال سلمان فكأنها البسنا جلباب المذله.)26 (سترنى عنكم جلباب الدين.)27 (جلباب الليل.)28 (من القى جلباب الحياء عن وجهه فلاغيبة له.)29 (البخل جلباب المسكنة.)30
    روايتهايى كه واژه (جلباباً) در آنها آمده بيش تر اين گونه اند: (فليتخذ للفقر جلباباً)، يا (للفاقة جلباباً) كه در تمامى موردها، مى توان جلباب را به معناى پرده گرفت: پرده فقر، پرده ذلت، پرده شب، پرده حياء. پرده هم تمامى بدن را مى پوشاند. با اين معنى براى (ج لباب) روايتها جايگاه خود را از لحاظ معنى، خوب پيدا مى كنند.
    2. رواياتى نيز وجود دارد كه (جلباب) بى گمان در آنها به معناى لباس سرتاسرى نيست; در مَثَل راوى مى گويد به حضرت امام صادق(ع) وارد شدم و از نزد همسران خود پيش ما آمد (و ليس عليه جلباب). 31
    روشن است كه در اين جا، مراد لباس سرتاسرى و چادر نبوده، بلكه شايد مراد عبا باشد و دشداشه(پيراهن عربى).
    در روايت ديگرى آمده كه حضرت صادق(ع) در وصف عذاب گروهى فرمود: (ليقطع لهنّ جلباب من نار ودرع من نار.)32
    به قرينه درع، (جلباب) نمى تواند لباس سرتاسرى باشد وگرنه واژه (درع) بى فايده مى شد. نكته شايان توجه اين كه رواياتى كه در آنها (جلباب) به معناى پرده و لباس سرتاسرى است، به طور معمول، از رسول خدا(ص) و على(ع) روايت شده; ولى رواياتى كه در آنها (جلباب)، به معن اى دشداشه، يا لباس كوتاه است، از امام صادق(ع) روايت شده است.
    بنابراين مى توان گفت: مراد از (جلباب) در آيه شريفه، چادر و لباس سرتاسرى است; ولى در زمانهاى بعدى، به لباس گشادى كه بيش تر بدن را در خود مى گيرد و مى پوشاند نيز، جلباب مى گفته اند و كم كم به هر دو معنى گسترش يافته است.
    خلاصه: واژه جلباب، به معناى چادر و همانند آن است، نه به معناى روسرى و پوشيه. در اين جا بايد به اين نكته توجه داشت كه چادر، به طور معمول، جلو بسته نيست. بنابراين، چادر سر كردن، با بازبودن و آشكار بودن جلوى سر و صورت و گوشها، منافاتى نداشته است.
    به قرينه اين كه سوره حشر، پيش از سوره نور نازل شده، معلوم مى شود كه اين آيه در صدد تحديد حجاب و نماياندن حد و مرز براى آن نبوده است; بلكه بر آن بوده نشانه اى براى زنان آزاده و پاكدامن برنهد و مى خواسته با اين امتياز و امتياز قلمداد كردن آن، كارى كند كه ب انوان با شوق، پذيراى حجاب شوند.
    و شايد اين گونه نشانه گذارى و جداسازى صف پاكدامنان از ناپاك دامنان و يا آزادگان از كنيزكان، باخواست خود زنان صورت گرفته باشد.
    به اين بيان، چون مورد اذيت و آزار اراذل و اوباش قرار مى گرفتند، گاه و بى گاه، به پيامبر(ص) شكوه مى كرده و خواستار راه چاره اى بوده اند كه خداوند اين راه چاره را براى آنان مطرح كرده است.
    شاهد بر اين، آيه بعدى است كه با لحن شديدى منافقان و آزاردهندگان به زنان پاكدامن را تهديد مى كند و مى فرمايد: (لئن لم ينته المنافقون والذين فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم ثم لايجاورنك فيها الاّ قليلا.)33
    پس از اين اگر منافقان و آنان كه در دلهاشان مرض و ناپاكى است و هم آنان كه شايعه مى افكنند [دست از اين زشت كارى برندارند] تو را عليه آنان برانگيزيم; تا پس از اندك زمانى در مدينه در جوار تو، زيست نتوانند كرد.
    روشن است كه منافقان و بيمار دلان كارشكنيهاى گوناگون مى كردند. گاهى به آزار و اذيت زنان مى پرداختند، گاهى شايعه هايى درباره شكست مسلمانان، در بين مردم مى پراكندند. هر زمان براى كار خود بهانه و عذر مى آوردند; در مثل هنگامى كه به آزار زنان دست مى يازيدند، م ى گفتند: فكر كرديم كنيز است و…
    خداوند، در مرحله نخست، نشانه اى براى بازشناسى كنيز از آزاد، نهاد و سپس به منافقان هشدار داد: پس از قرار دادن نشانه، ديگر هيچ توجيهى براى آزار آزاد زن مسلمانان ندارند.

    يدنين

    يدنين از ادناء به معناى نزديك كردن، گرفته شده است; ولى در اين آيه شريفه، به معناى آويختن است. التفسير الكاشف، (يدنين) را به معناى (يسدلن)34 =آويزان مى كنند و الميزان، آن را به معناى (يتسترن)35مى پوشانند، گرفته است.
    در تفسير روح المعانى آمده است:
    الادناء التقريب يقال ادنانى اى قرّبنى وضمن معنى الارخاء، او السدل ولذا عدّى بعلى. 36
    ادناء، به معناى نزديك كردن است. گفته مى شود: ادنانى; يعنى مرا نزديك كرد و معناى آويزان و رها كردن را هم در بر دارد; از اين روى با (على) آمده است.
    سپس در ادامه معناى ديگرى براى (يدنين) آورده شده است; ولى به نظر مى رسد اختلاف در معناى (يدنين) ناشى از اختلاف در معناى (جلباب) باشد.
    به هر حال، اگر (جلباب) به معناى چادر باشد، (يدنين) به معناى آويختن و رها كردن است. (مِن) در (من جلابيبهن) تبعيض است و زمخشرى در كشاف، دو احتمال در اين باره يادآور شده است:
    1. هرگاه از منزل بيرون مى روند، بعضى از چادرهاى خود را بر سر بيندازند; يعنى در هر نوبت، يكى از چادرهاى خود را برسر كنند و از منزل خارج شوند.
    2. هرگاه از منزل بيرون مى روند، بخشى از چادرشان را بر سر بيندازند.37
    به نظر مى رسد احتمال دوم درست باشد; يعنى هر زن، قسمتى از چادر خود را بر سر بيندازد و اين معنى، با همانندهاى آن در قرآن نيز سازگار است: (وليأخذوا اسلحتهم) هركس اسلحه خود را برگيرد. (فاغسلوا وجوهكم) هركس صورت خود را بشويد.
    و نيز با واقعيت تاريخى آن زمان كه مردم در فقر و تنگدستى به سر مى بردند، بيش تر سازگار است; زيرا دور مى نماند كه در آن زمانها كه اصحاب صفه، در فقر شديدى مى زيستند و لباس و مسكن نداشتند، زنان مسلمان، چادرهاى گوناگون داشته باشند و آيه شريفه ضمن تأييد بفرماى د: يكى از چادرها را بر سر كنيد.
    از آنچه گفته شد و ترتب نزولها و شأن نزولها، به دست مى آيد كه سوره احزاب، پيش از سوره نور نازل شده است.
    و نكته ديگرى كه روشن مى شود، اين كه بخش نخست آيه، مقدمه اى است براى بخش دوم; يعنى پوشيدن چادر، مقدمه اى است براى شناخته شدن; تا آزار نبينند و ولگردان بر گرد آنان نگردند. نه اين كه تكليفى الزامى و شرعى براى زنان باشد; زيرا آن تكليف، سپسها و در برهه اى ديگ ر، هنگام نازل شدن سوره نور (آيه30) بيان شده است و در نتيجه مى توان گفت: جلباب مطرح شده در اين آيه حقى است كه خداوند براى زنانى كه نمى خواهند مورد آزار و اذيت ولگردان قرار بگيرند، قرار داده است; نه اين كه وادار كردنى در كار باشد. براى روشن شدن بيش تر مسأل ه مثالى مى زنيم: هرگاه، شخصى، چه زن و چه مرد، در منزل خود باشد، منزل، مكان امن و پناهگاه اوست و كسى حق هيچ گونه دست اندازى به حقوق او را ندارد و كسى حق ندارد به جاى امن و پناهگاه وى تجاوز كند.
    اگر كسى از پشت بام، بالاى درخت، يا روزنه اى و… به داخل منزل كسى بنگرد و يا شنود و دوربين مخفى بگذارد، به حريم خانه دست انداخته و صاحب خانه، حق دارد با او برخورد كند و حتى چشمان او را نابينا سازد و يا به قتل برساند. در احاديث گوناگون وارد شده است:
    ايما رجل اطلع على قوم فى دارهم لينظر الى عوراتهم فرموه ففقؤوه عينيه، او جرحوه فلا دية له. 38
    هر آن كه بر خانه گروهى بنگرد و از اسرار آنان آگاه شود و آنان به سوى وى تيراندازى كردند و نابينا شد و يا بر وى زخمى وارد كردند، ديه اى برايش نيست.
    در حديث ديگر آمده است:
    شخصى از سوراخهاى حجره هاى رسول خدا(ص) به درون آن مى نگريست. پيامبر اكرم(ص) با تيرى كه در دست داشت به سوى او آمد، تا چشمانش را كوركند مرد فرار كرد. پيامبر(ص) فرمود:
    اى خبيث! سوگند به خدا اگر ايستاده بودى چشمانت را كور مى كردم.)39
    ولى اگر در خانه اى گشوده بود و زنى برهنه در برابر در نشسته بود و ديگران به او نگاه كردند، چشمهايشان نابينا نمى شود و بيننده را تجاوزگر به حريم ديگران نمى دانند گرچه تماشا كننده، كار حرامى انجام داشته است; زيرا آن زن، با گشودن دَر و نشستن روبه روى آن، خود، حريم خانه خود را شكسته است.
    حال از اين آيه روشن مى شود كه خداوند به زنان صالح و مؤمن، ارفاق كرده و به آنان امتياز داده كه اجازه داده است كه حريم خود را به همراه خود ببرند. يعنى اگر (جلباب) و پرده اى بين خود و محيط خارج پديد آورند، اين پرده، حريم آنان خواهد بود و كسى حق ندارد به اين حريم دست يازد و با كسى كه اين حركت زشت را انجام داد، مى توان، برخورد كرد. ولى اگر كسى چنين حريمى را براى خود قرار نداد و مورد اذيت و آزار ديگران قرار گرفت و نگاه ها به او دوخته شد و سخنان ناشايستى درباره او به كار گرفته شد، نمى تواند ادعاى دست اندازى به حريم خود را مطرح كند; زيرا خود، حريمى براى خود قرار نداده است.
    مرحله چهارم: (قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ ويحفظن فروجهنّ ولايُبدين زينتهنّ الا ما ظهر منها وليضربنّ بخمرهنَّ على جيوبهنّ ولايبدين زينتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهنّ او آباء بعولتهنّ او ابنائهنّ او ابناء بعولتهنّ او إخوانهنّ او بنى اخوانهنّ او بنى أخواتهنّ او نسائهنّ او ما ملكت ايمانهنّ أو التابعين غير اولى الاربة من الرجال او الطفل الّذين لم يظهروا على عورات النساء ولايضربن بارجلهنّ ليعلم مايخفين من زينتهنّ وتوبوا الى اللّه جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تفلحون.)
    خداوند در اين مرحله، به زنان پارسا و مؤمن فرمان مى دهد: چشمان خود را از نگاههاى ناروا فرو گيرند، اندام خود را بپوشانند، زينت و آرايش خود را به جز آن جا كه ناگزير آشكار مى شود، بر بيگانه آشكار نسازند، سينه و دوش خود را به مقنعه بپوشانند، زينت و جمال را نن مايانند، جز براى محرمهاى سببى و نسبى و يا زنان و كنيزكان و كودكان ناآگاه بر عورت زنان، چنان پا به زمين نكوبند كه خلخال و زيورشان بيرون آيد و آشكار شود.
    اين مرحله از پوشش، بى گمان، پس از آيات سوره احزاب نازل شده است; به چند دليل:
    1. برابر ترتيب نزول سوره ها، سوره احزاب، هشتاد و هشتمين، يا هشتاد و نهمين و يا نودمين سوره نازل شده بر رسول خداست;40 ولى سوره نور نودوششمين تا يك صدودومين سوره نازل شده بر رسول خداست.
    2. شأن نزولها، يا اسباب النزولهايى كه براى سوره ها، يا پاره اى از آيات بيان شده نيز، بيانگر همين نكته اند; در مثل در سوره احزاب، پيش از نازل شدن آيات حجاب، سخن از جنگ احزاب و داستان زيد و زينب و غزوه بنى قريظه بود كه همگى در سال پنجم هجرى و آغاز سال ششم رخ داده است. ولى در سوره نور، سخن از داستان افك به ميان آمده كه مربوط به غزوه بنى المصطلق و پس از نازل شدن آيه حجاب بوده است.
    عايشه مى گويد:
    رسول خدا، بين زنان خود قرعه كشيد و قرعه به نام من در آمد و مرا دنبال خود برد و اين رخداد، پس از نزول حجاب بود. 42
    بنابراين آيه 31 سوره نور، بيان چهارمين مرحله از حجاب را بر عهده دارد و چون اين مرحله از حجاب، مهم ترين مرحله است و افزون بر حجاب زنان، امور گوناگون ديگرى نيز بيان كرده، ما به شرح درباره اين آيه بحث مى كنيم; تا زواياى مسأله به خوبى روشن شود.
    بنابراين آيه شريفه، با توجه به واژگان و شأن نزول و لباس معمول زمان نزول و روايتهايى كه درباره بخشهاى گوناگون آيه به ما رسيده است، مورد بررسى قرار مى گيرد.
    در اين بررسى، بيش تر، سعى بر اين است كه واژگان آيه مورد دقت قرار گيرند و از روايتها و شأن نزولها، تنها به عنوان يارى دهنده استفاده شود.
    نكته هايى كه از اين دو آيه شريفه: (30 و 31 سوره نور) مى شود فهميد:
    1. واژه (غضّ)، به معناى كاستى است: (واغضض من صوتك) يعنى صداى خود را فرو بكاه. (انّ الذين يغضّون اصواتهم عند رسول اللّه) يعنى آنان نزد رسول خدا صداى خود را پايين بياورند.
    بنابراين (يغضّون من ابصارهم)، يعنى از نگاههاى خود مى كاهند.
    در آيه شريفه: (آيه 30 سوره نور) كه خداوند مى فرمايد: (قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم) فعل (يغضوا) مجزوم است; زيرا جمله شرطى در تقدير است:
    قل للمؤمنين: غضوا من ابصارهم فانك ان تقل لهم، يغضوا.
    به مؤمنان بگو: ديدگان خود را فرو نهند كه اگر تو به آنان بگويى ديدگان خود را فرو خواهند كاست.
    (يغضضن) در آيه شريفه 31 سوره نور نيز مجزوم است; زيرا عطف شده بر (يغضوا) و در آن نيز فعل امر در تقدير است.
    2. حذف جمله شرط در (يغضوا) و (يغضضن) دلالت مى كند كه مردان مؤمن و زنان مؤمنه، همين كه از دستورهاى خداوند آگاهى يافتند، بى درنگ به آنها جامه عمل در مى پوشانند و در برابر دستورهاى رسول خدا، بى چون و چرا گردن مى نهند. به گونه اى كه كلام نيازى به آوردن جمله شرط ندارد.
    بنابراين، بايد جمله شرطى در تقدير گرفت، تا توجيه نحوى براى حذف (نون) در (يغضوا) باشد. ذكر نشدن جمله شرط نيز، بى گمان، دليلى داشته كه همان سربه فرمان بودن مردم در برابر امر خدا و رسول خدا باشد.
    3. متعلق فعل (يغضوا) و (يغضضن) محذوف است و در آيه از آن نشانه و اثرى نيست. بنابراين، از آيه روشن نمى شود كه ديدگان را از چه چيز بايد فرو كاست. شايد حذف متعلق به جهت روشنى آن باشد. يعنى چشم را از آنچه نظر كردن به آن حرام است، فرو بنديد. امّا چه چيزهايى نگ اه كردن به آنها حرام است و ناروا، روشن نيست و آيه در اين باب، بيانى ندارد.
    4. جمع آمدن (مؤمنين)، (يغضوا)، (ابصارهم) و همچنين (مؤمنات)، (يغضضن) و (ابصارهن) بيانگر اين نكته است كه هركس بايد چشم خود را فرو كاهد مانند: (خذوا اسلحتكم) هر كس اسلحه خود را بردارد و (فاغسلوا وجوهكم) هر كسى صورت خود را بشويد.
    بنابراين، آيه شريفه در مقام بيان حكم تك تك اشخاص و افراد جامعه است و درصدد بيانِ حكم مسؤولان و سرپرستان جامعه و امر به معروف كنندگان جامعه نيست. حال اگر كسى وظيفه شخصى خود را انجام نداد، چه بايد كرد؟ از اين آيه، حكمش روشن نيست.
    5. در شأن نزول آيه نخست از قول امام باقر(ع) آمده است: (استقبل شاب من الانصار امرأة بالمدينه و كان النساء يتقنّعن خلف آذانهنّ فنظر اليها وهى مقبلة فلما جازت نظر اليها ودخل فى زقاق قد سمّاه ببنى فلان فجعل ينظر خلفها واعترض عظم فى الحائط او زجاجة فشق وجهه فلمّا مضت المرأة نظر فاذا الدِّماء تسيل على صدره وثوبه فقال واللّه لآتين رسول اللّه(ص) ولأخبرنّه قال: فأتاه. فلمّا رآه رسول اللّه(ص) قال له: ما هذا؟ فاخبره فهبط جبرئيل(ع) بهذا الآية: قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم انّ اللّه خبيرٌ بما يصنعون.)43
    در مدينه، جوانى از انصار، با خانمى روبه رو شد. زنان در آن زمان، مقنعه ها را پشت گوشها مى انداختند. جوان نگاه را به آن خانم دوخت و او همچنان به راه خود ادامه مى داد. هنگامى كه زن از برابر وى رد شد، باز به زن نگاه مى كرد و را ه خود را ادامه مى داد. تا داخل كوچه اى شد كه حضرت نام كوچه را ذكر كرد و همچنان كه به پشت سر نگاه مى كرد، استخوان، يا شيشه اى كه در ديوار بود، صورت وى را دريد. هنگامى كه زن از جلو چشمش ناپديد شد، به خود آمد، ديد خون بر لباس و سينه اش، جريان دارد.
    پيش خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(ص) مى روم و او را از واقعه مى آگاهانم. هنگامى كه نزد پيامبر(ص) آمد و حضرت او را به آن حالت ديد، فرمود: اين چه حالتى است؟
    جوان داستان را براى حضرت باز گفت: آن گاه جبرئيل(ع) بر پيامبر نازل شد با اين آيه شريفه: اى رسول ما، به مؤمنان بگو: چشمهاى خود را فرو نهند و عورتهاى خود را حفظ كنند. آن براى ايشان بهتر است. همانا، خداوند به آنچه انجام مى دهند، آگاه است.
    6. از شأن نزول و همچنين از آيه (قل للمؤمنات) بر مى آيد كه زنان مدينه سر و بدن خويش را مى پوشانده اند، ولى بخشهايى از سروسينه خود را نمى پوشانده اند. بنابراين آيه درباره آن قسمتهايى كه پوشيده نمى شده، دستورهايى داده است.
    7. آمدن واژگانى چون: (المؤمنين) و (المؤمنات) به جاى (الذين آمنوا) نشانگر اين است كه اين احكام براى كسانى است كه به حمل شايع، مصداق مؤمن هستند. بنابراين، روى سخن با غير مسلمانان و مسلمانان ناپاى بند نيست. شأن نزول نيز، اين نكته را تأييد مى كند; زيرا جوان انصارى، همين كه نگاهش به زن افتاد و دل در گرو وى گذاشت و در اثر آن صورتش مجروح شد، با همان سرو روى خونين، خود را به پيامبر(ص) رساند و آن حضرت را از واقعه با خبر ساخت. اگر او فرد منحرف و ناپاى بند و هوسباز و آلوده چشم مى بود، بايد كار نارواى خود را ادامه مى داد تا ديگران پيامبر(ص) را با خبر سازند.
    شايد بتوان نتيجه گرفت كه غير مسلمانان و مسلمانان شناسنامه اى و ناپاى بند، كه در روايات نگاه به سر و روى آنها بى اشكال دانسته شده است، از همان ابتدا، مكلف به پاره اى از دستورها نيستند و اين دستورها براى رسيدن انسان خواستار كمال، به كمال انسانيت و دور شدن از حيوان صفتى است.
    8. تكرار كردن (قل) و جداسازى بين دو آيه، آوردن واژگان: (المؤمنين) و (المؤمنات) با دو صيغه مذكر و مؤنث و همچنين واژگان: (يغضوا)، (يغضضن) و… نشان مى دهد كه زن و مرد هر يك احكام ويژه به خود را دارند و از حكم يكى، نمى توان حكم ديگرى را فهميد.
    9. پيش تر اعلام كردن حكم نگاه و پوشش مردان، شايد افزون بر تغليب، كه هميشه در زبان عرب، مذكر را بر مؤنث پيش مى دارند، به اين جهت باشد كه حكم مردان كوتاه است و در يكى ـ دو جمله در خور بيان است، ولى حكم پوشش و حجاب زنان، نياز به شرح فراوان داشته است; به گون ه اى كه حجم ظاهر آيه حجاب زنان، كم وبيش پنج برابر حجم آيه پوشش مردان است.
    10. آمدن حرف (مِن) تبعيضيه در جمله (يغضوا من ابصارهم) و (يغضضن من ابصارهن) و نيامدن آن در جمله (يحفظوا فروجهم) و…
    شايد بيانگر اين نكته باشد كه (فرج) هيچ محدوده مجازى ندارد كه در آن حفظ واجب نباشد، ولى براى ديدن و نگاه، محدوده مجاز نيز وجود دارد.
    11. على بن ابراهيم در تفسير خود، روايتى از محمد بن مسلم، از حضرت صادق(ع) نقل مى كند كه فرمود:
    كل آية فى القرآن فى ذكر الفروج فهى من الزنا الاّ هذه الآيه فانّها من النظر فلايحل لرجل مؤمن ان ينظر الى فرج اخيه ولايحل للمرأة ان تنظر الى فرج اختها .44

    پی نوشتها:

    17. (نهج البلاغه)، صبحى صالح، نامه 31، آخر نامه.
    18. تفسير على بن ابراهيم قمى، ج196/2.
    19. تفسير (روح المعانى)، ج127/12.
    20. تفسير (الدرالمنثور)، ج221/5.
    21. تفسير (روح المعانى)، ج127/12.
    22. تفسير (مجمع البيان)، ج7 ـ 369/8.
    23. تفسير (الميزان)، علامه طباطبايى، ج339/16.
    24. تفسير (الكاشف)، محمد جواد مغنيه، ج239/6.
    25. (قاموس قرآن)، سيد على اكبر قرشى، ماده جلباب، دار الكتب الاسلاميه.
    26. (بحارالانوار)، علامه مجلسى، ج55/10، ح2.
    27. همان، ج32،تحقيق محمد باقر محمودى،237،ح190 وزارت ارشاد.
    28. همان، ج227/41، ح37.
    29. همان، ج233/75، ح1.
    30. همان، ج11/78، ح70.
    31. همان، ج35/68، ح74.
    32. همان، ج76/79، ح5.
    33. سوره (احزاب)، آيه 60.
    34. تفسير (الكاشف)، محمد جواد مغنيه، ج239/6.
    35. تفسير (الميزان)، ج339/16.
    36. تفسير (روح المعانى)، ج127/12.
    37. تفسير (الكشاف)، ج560/3.
    38. (فروع الكافى)، ج290/7، ح1، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت.
    39. همان291/، ح5.
    40. (تاريخ قرآن)، دكتر محمد راميار674/، اميركبير.
    41. همان672/.
    42. تفسير (مجمع البيان)، ج7 ـ 130/8.
    43. تفسير (نورالثقلين)، ج588/3; (كافى)، ج521/5، ح5.
    44. تفسير على بن ابراهيم قمى، ج101/2.

    منبع: فصلنامه فقه ، شماره 23

           

    آثار و فوايد حجاب

    آثار و فوايد حجاب

    1. آرامش خاطر

    نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادى در معاشرتهاي ممنوع و بي‎بند و بارى، هيجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مي‎بخشد و تقاضاى هر دو طرف را به صورت يك عطش روحى و يك خواست اشباع نشدنى در مي‎آورد و اين همان اختلاط روانى و روحى است.
    غريزة جنسى، قوة نيرومندى است كه هر چه بيشتر از آن سپرى شود، طغيان و سركشى او بيشتر مي‎شود و ناگفته روشن است كه اگر دختران و زنان يك اجتماع، پوشش لازم را نداشته باشند از آثار و پي آمدهاى طغيان و سركشى اين غريزه خطرناك در امان نخواهند ماند و سرانجام آرامش خاطر خود را به درياى موّاج و خروشانى مبدّل مي‎سازند.
    شهيد مطهرى (ره) در كتاب ارزشمند مسئله حجاب مي‎نويسد:
    چرا در دنياى غرب اين همه بيمارى روانى زياد شده است؟ علتش آزادى اخلاقى جنسى (و بى بند بارى و عدم رعايت اصول اخلاقي) و تحريكات فراوان سكسى است كه بوسيله جرايد و مجلات و سينماها و تأترها و محافل و مجالس و... انجام مي‎شود.(1)

    2. استحكام پيوند خانوادگى

    حجاب و پوشش اسلامى در استحكام پيوند خانوادگى نقش مهمى را ايفا مي‎كند. اگر دختر يا زنى كه در خانواده‎اى زندگى مي‎كند، خود را صاحب جمال و نفس خويش بداند؛ هرگز حاضر نمي‎شود تا ديگرى او را آلت دست قرار داد، و ماية لذت خود را فراهم آورد.
    و بر عكس كسانى كه از اين قانون الهى بهره نمي‎گيرند و در خيالات و اوهام شيطانى خود غوطه مي‎خورند، فقط براى لحظاتي ماية كيف و لذت گروهى عياش را فراهم كرده و از مالكيت بر جمال و نفس خود دست مي‎كشند.
    اين گروه نبايد فراموش كنند كه با ايجاد كردن چنين اوضاع اسفبارى در جامعه، زمينه گسستن خانواده‎ها و كانون‎هاى كوچك صميمى را بر هم مي‎زنند. و همانگونه كه گذشت سرانجام خود نيز دچار آن خواهند شد و روشن است كه در چنين شرايطى از بهره‎مند شدن از استحكام در خانواده محروم خواهند ماند.

    3. ايجاد كردن محيطى سالم

    يكي ديگر از آثار و فوايد حجاب ايجاد كردن محيطى سالم و به دور از مفاسد اخلاقى است. از آنجا كه انسان يك موجود اجتماعى است و بطور كلى قطع رابطه او با اجتماع امكان پذير نيست، دختران جوان و زنان جامعه مي‎توانند با رعايت اين قانون الهي در فراهم آوردن محيطى سالم و ريشه كن نمودن مفاسد اخلاقى سهم بسزايى را داشته باشند.

    پی نوشت:

    [1] . مسئله حجاب، ص 88.

    http://www.al-shia.com

     

    حجاب و امنيّت اجتماعى

    حجاب و امنيّت اجتماعى
    مقوله «پوشش و استتار بدن» به عنوان جزء جدايى‏ناپذير حيات انسانى و مصداق اصلى حجاب، امرى كاملاً مشهود و بى‏نياز از تعديل است. براى حجاب كاركردهايى در دو حوزه فردى و اجتماعى، قابل تصوّر است:

    الف. كاركردهاى فردى:

    همچون پاسخگويى به نياز فطرى «خوداستتارى» و تأمين امنيّت در برابر گرما و سرما.

    ب. كاركردهاى اجتماعى:

    هويّت‏بخشى و ايجاد امنيّت اجتماعى از جمله اين كاركردهاست، چراكه نوع پوشش و حجاب، نشان‏دهنده سنّت‏ها، ارزش‏ها و باورهاى يك جامعه است.
    اسلام، حجاب را از مصاديق مهمّ تحقق امنيّت اجتماعى در جامعه معرّفى كرده است و چالش‏ها، زمينه‏ها و راهبردهاى بسيار مهمّى را براى شكوفايى ذهن نوانديش افراد جامعه در اين مورد تبيين نموده است.
    بر اين اساس و به منظور آگاهى بيشتر از رابطه حجاب و امنيّت اجتماعى، ما برآنيم كه در اين نوشتار جنبه‏هاى مختلف اين موضوع و اهمّيّت آن راتوضيح داده و تأثير آن را در حفظ ارزش‏هاى دينى بيان كنيم.
    به طور كلّى در اين مقاله موارد ذيل مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:
    1. امنيّت اجتماعى، هدف اساسى وجوب حجاب.
    2. امنيّت اجتماعى، فلسفه حقيقى وجوب حجاب.
    3. پايه‏هاى تحقق امنيّت اجتماعى در سايه حجاب بانوان.
    4. آثار و فوائد حجاب اسلامى و تحقق امنيّت اجتماعى.
    5. آثار سوء بد حجابى و انهدام امنيّت اجتماعى.
    6. بيان نتيجه و ارائه راهكارها و پيشنهاداتى جهت تثبيت امنيّت اجتماعى در سيطره حجاب اسلامى.
    گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمى است و باورهاى دينى، احكام اخلاقى و فقهى در راستاى اين غايت مهم نازل شده‏اند. اين آموزه‏هاى هستمندانه و بايستى از خالق حكيمى تجلّى مى‏يابد كه به نيازهاى روحى و جسمى، مادى و معنوى، فردى و اجتماعى بشريّت، كاملاً آگاه است. احكام الهى مربوط به پوشش زنان نيز با اين فلسفه و حكمت مدبّرانه صادر گرديده است.
    زن با عنصر حجاب اسلامى، نه تنها به تهذيب، تزكيه نفس و ملكات نفسانى پرداخته و قرب الهى را فراهم مى‏سازد، بلكه باعث گسترش روزافزون امنيّت اجتماعى و ايجاد زمينه‏اى جهت رشد معنوى مردان مى‏گردد؛ همچنان كه خداوند سبحان، خطاب به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد:
    «به مردان مؤمن بگو تا چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، كه اين بر پاكيزگى جسم و جان ايشان، بهتر است (1)».
    همچنين مى‏فرمايد:
    «به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو كه خويشتن را با چادرهاى خود بپوشانند كه اين كار براى آن است كه آنها به عفّت شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت، آزار نكشند (در امنيّت كامل باشند) ؛ خداوند در حقّ خلق، آمرزنده و مهربان است(2)».
    همان‏گونه كه ذكر گرديد، حجاب و پوشش اسلامى براى مردان و زنان، تنها از كاركرد فردى برخوردار نيست و فقط براى سامان‏دهى خلقيّات و ملكات نفسانى آدميان، مؤثر نمى‏باشد، بلكه از كاركرد اجتماعى نيز برخوردار است؛ غرايز، التهاب‏هاى جسمى و معاشرت‏هاى بى‏بند و بار را كنترل نموده، بر تحكيم نظام خانواده مى‏افزايد. همچنين از انحلال كانون مستحكم و پايدار زناشويى جلوگيرى نموده و امنيّت اجتماعى را فراهم مى‏سازد. حال اگر كسانى با نگرش دينى، اسلامى يا با رويكرد جامعه‏شناختى و روان‏شناسى به چنين كاركردها و تأثيرات مطلوب، به ويژه تأمين امنيّت اجتماعى پى ببرند، نه تنها هدفمندانه، زندگى مى‏كنند، بلكه براى رفتارها و انديشه‏هايشان دست به گزينش مى‏زنند تا به اهداف متعالى الهى و انسانى دست يازند. از اين‏رو به مسأله حجاب نيز به عنوان راهبردى كارساز جهت تأييد و ترويج ارزش‏هاى اجتماعى، تأمين‏كننده سعادت آدمى و منشأ قرب الهى مى‏نگرند.
    بنابراين، پوشش اسلامى به منزله يك حفاظ ظاهرى و باطنى در برابر افراد نامحرم، قلمداد مى‏شود كه مصونيت اخلاقى، خانوادگى و پيوند عميق ميان حجاب ظاهرى و بازدارى باطنى و از همه مهمّ‏تر امنيّت اجتماعى را فراهم مى‏سازد و پيشينه آن به اندازه تاريخ آفرينش انسان است؛ چراكه پوشش و لباس هر بشرى، پرچم كشور وجود اوست. پرچمى كه وى بر خانه وجودش نصب كرده است و با آن اعلام مى‏دارد كه از كدام فرهنگ تبعيّت مى‏كند(3).
    در سال‏هاى اخير، روند شبهات درباره حجاب و پوشش اسلامى، شدت يافته است و مطرح شدن شبهات فراوان در زمينه حجاب برتر به همراه عوامل ديگرى مانند ضعف اعتقاد و عدم شناخت كافى از اين مسأله و ضرورت آن موجب تهديد امنيّت اجتماعى و اُفت روند استفاده از مصاديق چنين حجابى در جامعه شده است، كه نتيجه اتّخاذ روش تخريبى بعضى مطبوعات و رواج پوشش‏هاى نامناسب در مقابل نامحرمان است؛ لذا ما به منظور اينكه اسلام، مشوّق حجاب و پوشش كامل براى زنان و دختران در برابر افراد نامحرم است، به بيان هدف و فلسفه اين مصداق مهمّ اسلامى و رابطه فراگير و تنگاتنگ آن با امنيّت اجتماعى از جنبه‏هاى مختلف مى‏پردازيم.
    اميد است كه راهكارهاى بيان شده در اين زمينه‏ها براى همه اقشار جامعه اسلامى به ويژه نسل جوان و انديشمند، مفيد باشد و عزمشان را براى عمل و گسترش آن، به نحو مطلوب و احسن، جزم نمايند تا امنيّت اجتماعى، تأمين شود. ثانياً نماد فرهنگى و ملّى بشريّت، درخشش روزافزون خود را حفظ نمايد.

    امنيّت اجتماعى، هدف اساسى وجوب حجاب‏

    با توجه به آيات قرآن مجيد، به خوبى مشخص و معيّن مى‏گردد كه هدف از تشريع وجوب حكم حجاب اسلامى دست‏يابى به تزكيه نفس، طهارت، عفّت و پاكدامنى جهت استحكام و گسترش امنيّت اجتماعى است.
    «و اِذا سَأَلْتُموهُنَّ مَتاعاً فَسْئلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُم أطْهَرُ لِقلوبِكُم و قُلُوبِهِنَّ(4)».
    چون نگاه نامحرم توسط مردان، باعث تحريك و تهييج جنسى آنان و در نتيجه منجر به فساد و ريشه‏كن نمودن امنيّت اجتماعى مى‏شود، خداوند در كنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نيز امر به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر ايشان، حرام كرده است. چنانكه در اين‏باره از امام رضاعليه السلام نقل شده است:
    «حرّم النَّظَر الى شُعورِ النّساء المَحْجوبات بالاَزْواج و غَيْرهِنَّ مِنَ النّساء لما فيه مِنْ تَهْييجِ الرّجال و ما يَدْعوا التَّهْييج الى الفَساد و الدُّخول فيما لا يحلّ و لا يجمل(5)».
    «نگاه به موهاى زنان باحجاب ازدواج‏كرده و بانوان ديگر، از آن جهت حرام شده است كه نگاه مردان را برمى‏انگيزد و آنان را به فساد فرامى‏خواند در آنچه كه ورود در آن نه حلال است و نه شايسته».
    از مجموع گفتار فوق روشن مى‏گردد كه هدف از وجوب حجاب اسلامى علاوه بر موارد مذكور، ايجاد صلاح و پيشگيرى از فساد، جهت تأمين و گسترش امنيّت اجتماعى است.

    امنيّت اجتماعى، فلسفه حقيقى وجوب حجاب‏

    يكى از فلسفه‏هاى حقيقى وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونيّت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشيدن به امنيّت اجتماعى با توسعه آن مى‏باشد. زيرا نفس آدمى، دريايى موّاج از تمايلات و خواسته‏هاى اوست كه مهم‏ترين آنها به خوراكى‏ها، امور جنسى و مال و جاه و مقام، مربوط مى‏شود و بدون شك بالاترين خواسته‏هاى مردان، تمايل به جنس زن است. در سخنان عرفا آمده است:
    «أعْظَمُ الشَّهْوَة، شَهْوَة النّساء(6)»:
    «بزرگ‏ترين خواسته‏هاى مرد، رغبت به زنان است».
    ارائه زيبايى‏ها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان، دامن مى‏زند و آنها را به يك كانون جدّى خطر، مبدّل مى‏سازد كه به سلب آرامش زن و امنيّت اجتماعى منتهى مى‏گردد. آنچه مى‏تواند از اين ناامنى پيشگيرى كند، پوشش زن از چشمان گرسنه نامحرمان است كه با حجاب كامل اسلامى، عملى خواهد شد.
    پوشش دينى، پيام عفت، شخصيّت و خداترسى زن مسلمان است و مردان جامعه نه تنها به چنين بانويى چشم طمع نخواهند داشت كه او را نيرويى بالفعل در هرچه وسعت بخشيدن امنيّت اجتماعى دانسته و نجابتش را مى‏ستايند. در اين صورت است كه زن نه تنها در سنگر حجاب خود، از تير نگاه‏هاى زهرآلود، سخنان آزاردهنده و برخوردهاى اراذل جامعه در امان خواهد بود، بلكه امنيّت و آرامش درونى خود و اجتماع خويش را برقرار خواهد كرد.
    نكته معنوى و عرفانى قابل ذكر در اين باب، پيام الهى آفريدگار هستى، خطاب به زنان است:
    «اى زن! آگاه باش، دنيا خراب‏آبادى است كه هر نقطه آن به مين‏هاى شيطان و نگاه‏هاى آلوده، ناامن گشته است. اما فرشته‏هاى حجاب در محفل انس و ياد خدا در امنيّتى بى‏نظير به سر مى‏برند كه ديگران از طعم آن بى‏خبرند(7)».
    شب تاريك و بيم موج و گردابى چنين
    حايل‏ كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‏ها
    پايه‏هاى تحقق امنيّت اجتماعى در سايه‏هاى حجاب بانوان‏
    پوششى كه اسلام آن را به عنوان يك حكم شرعى اعلام كرده است، يك عمل ظاهرى و گسسته از عوامل و پايه‏ها نيست، بلكه حجاب، خيمه عفاف بانوانى است كه آن را بر پايه‏هاى خود استوار نموده و باعث ترويج ارزش امنيّت اجتماعى مى‏گردند و به تحقق آن در جامعه اسلامى، كمك مى‏نمايند.
    اكنون شايان ذكر است كه اين پايه‏هاى اساسى بيان گردد:

    1. ايمان به خدا و جهان آخرت‏

    از مهم‏ترين عواملى كه بانوان توسط آن به آرامش روحى و روانى دست يافته و امنيّت اجتماعى جامعه را فراهم مى‏نمايند، اين است كه وقتى زن به خداى تعالى و علم و حكمت او ايمان آورد و معتقد گردد احكامى كه براى بشريّت تشريع كرده، بودن نقص و داراى آثار مطلوبى است، از حكم الهى حجاب استقبال نموده، امنيّت اجتماعى جامعه را تضمين مى‏كند.

    2. تقوا

    پرهيزكارى بانوان، ضامن تأمين امنيّت اجتماعى است و تا اين پايه محكم معنوى در قلب بانوان شكل نگيرد، حجاب را نوعى محدوديّت براى خود قلمداد نموده و امنيّت اجتماعى انسان‏ها را تهديد مى‏نمايد.
    خانمى كه بداند تقواى الهى پادزهر بيمارى دل‏هاست كه حجاب‏هاى تاريك جان را غرق مى‏كند و لانه‏هاى هوس را برمى‏اندازد، آن را به كام جان خود مى‏ريزد تا عالم جانش، گلستان گل‏هاى سلم، طاعت و تسليم گردد و خيمه حجابش را برمى‏افروزد تا حافظ بوستان ارزش‏هاى خويشتن و آرامش درونى اجتماع خود شود.

    3. آگاهى‏

    شناخت سيماى زن، حقيقت حجاب، فلسفه و آثار آن از جمله پايه‏هاى مستحكم پوشش دينى و تبلور امنيّت اجتماعى است. وقتى خانمى به پاسخ درونى خود كه چرا بايد پوشيده باشم نايل شود، پايه‏هاى حجاب دينى در او شكل گرفته و با آگاهى كامل به امنيّت اجتماعى ارزش مى‏بخشد و دوام آن را تضمين خواهد كرد. به طور كلّى، آگاهى زن نسبت به آثار مطلوب حجاب و مهم‏تر از آنها مسأله امنيّت اجتماعى باعث مى‏شود كه نه تنها احساس سنگينى از پديده حجاب ننمايد، بلكه از آن به خوبى استقبال نموده، وسوسه‏هاى شيطانى را هيچ انگاشته و آرامش برونى و درونى اجتماع را وسعت مى‏بخشد.
    همچنين اين پيام اصيل و عرفانى را هميشه آويزه گوش‏هاى خود مى‏گرداند:
    «خواهرم! سرزمين جانت را با خورشيد آگاهى روشن كن تا بر زواياى وجودت بتابد و آن‏چنان كه هستى خود را بشناسى، آنگاه دريابى كه حجاب باله‏هاى شنا به سوى سرچشمه هستى امنيّت فردى و اجتماعى كامل است و پوشش‏هاى مهيّج وزنه‏هاى سنگينى است كه زن را غريق ژرفاى مهيب دنيا نموده، امنيّت خود و جامعه خويش را برهم مى‏زند».

    پى‏نوشت‏ها

    1) نور، 30.
    2) احزاب، 59.
    3) فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل، ص 40.
    4) احزاب، 53.
    5) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 104، ص 34.
    6) محجة البيضاء، ج 5، ص 177.
    7) تحليلى نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، محمدرضا اكبرى، ص 14 - 16.

    مهدى سلطانى رنانى -

    منبع: مكتب اسلام ، شماره ( 7 ) 1383 

    مسأله ي ارزشي

    مسأله ي ارزشي

    بايد مسايل ارزشي اسلام در جامعه ي ما احياء بشود؛مثلاً مسأله ي حجاب يك مسأله ي ارزشي است.مسأله ي حجاب،مسأله اي است كه اگرچه مقدمه اي است براي چيزهاي بالاتر،اما خود يك مسأله ي ارزشي است.ما كه روي حجاب اين قدر مقيديم،به خاطر اين است كه حفظ حجاب به زن كمك مي كند تا بتواند به آن رتبه ي معنوي عالي خود برسد ودچارآن لغزشگاههاي بسيارلغزنده اي كه سد راهش قرار داده اند،نشود.
    مسأله ي حجاب به معناي منزوي كردن زن نيست.اگر كسي چنين برداشتي داشته باشد،كاملاً غلط و انحرافي است.مسأله ي حجاب به معناي جلوگيري از اختلاط و آميزش بي قيد و شرط زن ومرد در جامعه است.اين اختلاط،هم به ضرر جامعه وهم به ضررزن ومرد به خصوص به ضرر زن است.

    مقام معظم رهبري،حديث ولايت،ج3،ص151

    عفاف در مکتب تربیتی قرآن کریم

    عفاف در مکتب تربیتی قرآن کریم

    در مكتب قرآن كريم
    قرآن كريم عالي ترين مضامين انسان ساز و زندگي ساز را در خود دارد. بي شك اگر جوامع انساني به اين مضامين آسماني عمل نمايند بي عفتي و رذایل اخلاقي از زندگي رخت ببر بسته،‌ فضيلت هاي اخلاقي و انساني جاي آن نشسته و جامعه اي ارزشي و سالم پديد مي آيد.
    عفاف مردان
    آيه اول: «قُل لِلمُؤمِنينَ َيغُضُّوا مِن اَبصارِهِم وَ يَحفَظُوا فُرُوجَهُم ذلِكَ اَزكي لَهُم اِنَّ الله خَبيرً بِما يَصنَعُونَ»
    ترجمه: به مردان با ايمان بگو چشم هاي خود را (از نگاه به نامحرم) فرو ببندد و فرج خود را حفظ كند،‌اين براي آن ها پاكيزه است. خداوند به آن چه انجام مي دهند آگاه است.
    آيه شريفه در راستاي حفظ عفت عمومي در جامعه،‌ دو وظيفه براي مردان مؤمن در نظر گرفته است:
    وظيفه اول: چشمان خود را از نگاه به حرام فرو بندند. (يغضوا من ابصارهم)
    يغضوا از ماده «غضّ» دراصل به معناي كم كردن است و در بسياري از موارد به كوتاه كردن و يا كم كردن نگاه گفته مي شود.
    چنان چه ملاحظه مي گردد به جاي «نگاه كردن» از تعبير «كوتاه كردن نگاه» استفاده شده است و اين تعبير نكته ظريفي را در خود دارد و آن اين است كه منظور از چشم پوشي ازنگاه مردان به زنان نامحرم اين نيست كه آنان چشمان خود را ببندد، چرا كه چشمان بسته خطراتي در پيش رو دارد و اگر بنا باشد هر مردي با ديدن زني نامحرم ديدگانش را ببندد سيستم زندگي از هم پاشيده مي شود. بلكه منظور اين است كه مؤمنين در مواجهه با زنان نامحرم به گونه اي نگاه نكنند كه چشمان شان از نگاه به او پر شود، آنان بايد براي لحظاتي شعاع نگاه خود را كوتاه كنند تا زن نامحرم از حوزه ديد خارج گردد.
    وظيفه دوم: حفظ عورت ( و يحفظوا فروجهم)
    منظور از «فرج» اشاره اي كنايي به عورت است كه در زبان فارسي از آن به دامان تعبير مي گردد.
    اين وظيفه،‌مردان را متعهد مي كند تا عورت خود را در برابر نامحرم بپوشانند. به اين ترتيب روشن مي گردد كه پوشش، فقط اختصاص به بانوان ندارد بلكه مردان نيز تا حدي كه شرع مقدس اسلام آنان را ملزم كرده، بايد پوشش داشته باشند.
    منشورعفاف
    آيه دوم: «و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبد ين زينتهن الا ما ظهرمنها و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ءابائهن او ءاباء‌ بعولتهن او ابنائهن او أبناء‌ بعولتهن او اخوانهن او بني اخوانهن او نسائهن او ما ملكت ايمانهن او التابعين غير اولي الاربة من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا علي عورات النساء‌ و لا يضرين بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن و توبوا الي الله جميعا آيه المؤمنون لعلكم تفلحون»
    ترجمه: بگو به بانوان با ايمان، نگاه شان را از نامحرمان فروگيرند. دامان شان را حفظ نموده و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننما يند و روسري هاي خود را بر سينه افكنند ( تا گردن و سينه آنان پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهران شان يا پدران شان يا پدرشوهران شان يا پسران شان يا پسران همسران شان يا برادرهاي شان يا پسران برادران شان يا پسران خواهران شان يا زنان هم كشيشان يا بردگان شان ( كنيزان شان) يا افراد سفيه كه تمايلي به زن ندارند يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند. پاهاي خود را به نحوي بر زمين نزنند كه زينت آلات مخفي آنان معلوم شود و همه به سوي خدا توبه كنيد، اي مؤمنان، باشد رستگار شويد.
    اين آيه شريفه را مي توان «منشور عفاف» ناميد چرا كه عمل به محتواي آن راهگشاي بن بست- هاي اخلاقي و اجتماعي دنياي امروزاست. بي شك اگر جوامع مختلف بخصوص جوامع اسلامي به اسلام برگردند و به اين آيات نوراني و نجات بخش توجه كرده و آن را زيربناي قوانين و مقررات خود قرار دهند. سعادت و خوشبختي دنيا و آخرت را براي جامعه و مردم خود به ارمغان خواهند آورد.
    در اين شريفه وظايفي درراستاي ترويج فرهنگ عفت و پاك دامني براي زنان مؤمنه مشخص شده است، ناگفته پيداست نقش زنان در گسترش فرهنگ عفت، نقش محوري و تأثيرگذار است.
    وظايف بانوان عبارت است از:
    1. هم چنان كه نگاه به زنان نامحرم براي مردان حرام است، زنان نيز بايد از نگاه حرام به نامحرم خودداري كنند و در مواجهه با نامحرم افق ديد چشمان خود را كوتاه نمايند.
    2. پاك دامني زنان ، پاكي جامعه را به دنبال دارد. لذا براي زنان لازم است همواره در حفظ دامن خويش از آلودگي،‌ فساد و معصيت نهايت تلاش را به عمل آورند.
    3.جلوه گري زنان در جامعه ممنوع است چرا كه همواره شكارچيان عفت با چشم ها و دل هاي ناپاك در پي يافتن شكار براي خود هستند.
    4. آرايش و آشكار ساختن زينت آلات جز براي شوهر و محارم ممنوع است. بانوان مومنه بايد نسبت به اين مهم مقيد باشند.
    5. مسایل شرعي از جمله مباحث محرم و نامحرم را به خوبي ياد گرفته و حريم آن را در خانه خانواده و جامعه پاس دارند.
    6. زنان عفيفه به هيچ عنوان نبايد تحت تاثير القایات فرهنگي بيگانه و يا سنت هاي غلط رايج در جامعه كه با موازين ديني سازگاري ندارد قرار گيرند بلكه بايد سنت ها و مدل هاي غلط و مفسده انگيز را در هم شكسته و آموزه هاي ديني را جا يگزين آن نمايند.
    7. راه رفتن (رفتار، گفتار، كردار) زنان به گونه اي نباشد كه جلب توجه نمايد.
    عفاف در خانواده
    آيه سوم: « يا ايها الذين امنوا ليستأذنكم الذين ملكت ايمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات من قبل صلاة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد صلاة العشاء‌ ثلاث عورات لكم .... »
    ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده ايد،‌بردگان شما و هم چنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده- اند؛ در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند، پيش از نماز صبح، نيم روز؛ هنگامي كه لباس هاي (معمولي) خود را بيرون مي آوريد و بعد ازنماز عشاء، اين سه وقت خصوصي براي شماست....
    خانواده به عنوان هسته كوچكي از جامعه، نقش محوري در سعادت و شقاوت جامعه دارد. اگر خانواده هاي يك جامعه آراسته، فضا یل اخلاقي و تربيت ديني باشد آن جامعه نيز مزين به فضایي معنوي خواهد بود و اگر در خانواده ها بجاي حاكميت دين، گناه، فساد،‌ رذایل و بي بند و باري و بي عفتي حاكم باشد طبيعتا جامعه نيز از آن تأثيرپذير است.
    اسلام براي اين كه جامعه جامعه اي عفيف باشد راه كارها و دستورات مختلفي را ارایه نموده است.
    يكي از اين راه كارها سالم سازي فضاي خانواده است به نحوي كه عفت و پاك دامني در خانه ها و خانواده ها نهادينه گردد و فرزندان از همان سن كوچكي،‌ عفاف را تمرين نمايند تا در آينده شخصي عفيف گردند. براي نيل به اين هدف مقدس در اين آيه شريفه ازاولياء‌ خواسته شده است:
    1. نسبت به انتقال و آموزش مسا یل ديني و احكام شرعي به خصوص عفت و پاك دامني فرزندان، جديت به خرج دهند چرا كه مسوؤليت تربيت ديني خانواده به عهده آنان است و در روز قيامت بايد نسبت به اين وظيفه پاسخگو باشند.
    2. محل استراحت خود را از محل استراحت فرزندان تفكيك نموده و در زمينه زناشويي مراقبت- هاي لازم اخلاقي را در محيط خانه به عمل آورند.
    3. فرزندان را توجيه كنند كه در ساعات مخصوص استراحت والدين به حريم پدر و مادر تعرض نكنند و در صورت ضرورت قبلا با پدر و مادر هماهنگ نموده و براي ورود به اطاق آنان اجازه بگيرند.
    4. اوقات خاص استراحت پدر و مادر معمولا پيش از نماز صبح، نيمروز (ظهر) و انتهاي شب(بعد ازنماز عشاء‌) مي باشد كه بايد توجه فرزندان را به اين مسأ له جلب نمود.
    5. پدر و مادر براي ساعت استراحت خويش برنامه ريزي نمايند تا فرزندان نيز خود را با آن ساعات وفق دهند.
    عفاف جوانان
    آيه چهارم: «و ليستعفف الذين لا يجدون نكاحا حتي يغنيهم الله من فضله ....»
    ترجمه: و آنهايي كه وسيله ازدواج نداشته باشند بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آنان را از فضلش بي نياز سازد.
    ازدواج يك نياز فطري است نيازي مانند همه نيازهاي ديگر از قبيل گرسنگي، ‌تشنگي و ... هم چنان كه همه نيازها و غرايز بشري بايد ارضای گردد،‌ غريزه جنسي هم بايد پاسخ داده شود، اسلام به هيچ وجه موافق سركوب غرايز نيست بلكه معتقد است غرايز بايد طبق برنامه اي شرعي و اخلاقي پاسخ داده شود.
    كليد ارضای غريزه جنسي ازدواج است، ازدواجي مشروع منطبق بر اصول اخلاقي و اسلامي،‌ ازدواجي ساده و بي پيرايه.
    اما متاسفانه شرایط امروز به نحوي است كه مردم از فرهنگ ازدواج اسلامي فاصله زيادي گرفته اند و توقعات، تجملات، سخت گيري ها، آداب و رسوم غلط ، چشم و هم چشمي ها،‌اين مسأ له آسان و ساده را به مسأ له اي پيچيده و غيرقابل دسترس مبدل كرده است.
    بسياري از جوانان شب ها و روها را در آرزوي داشتن همسري مهربان باوفا مي گذرانند و چه بسا برخي از آنان آلوده به گناه و معصيت مي شوند و قرباني فرهنگ بي بند و باري، مدپرستي،‌فساد و فحشا گشته و رواج بي عفتي،‌بدحجابي،‌برهنگي، مدپرستي،‌اينترنت،‌ماهواره، نشريا ت مبتذل هويت ديني و اخلاقي آنان را تهديد مي كند.
    لذا خداوند متعال دراين آيه شريفه به ياري افرادي مي آيد كه به دلايل فوق يا به هر دلايل د يگر زمينه ازدواج برايشان فراهم نيست و به آنان گوشزد مي فرمايد كه شرایط،‌محيط، مشكلات و موانع مجوزي براي ارتكاب گناه نيست. آنان بايد مراقب باشند كه عفت و پاك دامني خود را از دست نداده و در مواجهه با امواج تهاجم فرهنگي و ضد اخلاقي تقوا پيشه نموده و به فضل خداوند اميدوار باشند.
    بديهي است دژ محكم عفت و اميد به فضل الهي روحه اين افراد را قوي كرده و آنان را در مواجهه با گرفتاري ها و مشكلات ياري خواهد كرد.
    آيه پنجم :«يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساء‌ المؤمنين يد نين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفورا رحيما.»
    ترجمه: اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنه بگو جلباب ها (روسري هاي بلند) خود را بر خويش فرو افكنند. اين كار براي اين كه ( از كنيزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند،‌ بهتر است...
    در شأن نزول اين آيه آمده است: گروهي از زنان مسلمان به مسجد رفته و پشت سر پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز مي گذارند، هنگام شب، موقعي كه براي نماز مغرب و عشاء مي رفتند بعضي از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنان مي نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنان را آزار داده و مزاحم آن ها مي شدند. آيه فوق نازل شد و به آن ها د ستور داد مجاب خود را به طور كامل رعايت كنند تا به خوبي شناخته شوند و كسي بهانه مزاحمت پيدا نكند.
    بر اين اساس:
    1. خطاب خداوند تمام زنان مؤمنه است و دستور حجاب شامل همه آن ها مي گردد.
    2. پوشيدن لباسي كه معرف شخصيت زن براي تامين عفت و آبروي او باشد، لازم است.
    3. به هروسيله ممكن بايد بهانه را از دست افراد بيمار و هرزه گرفت.
    4. نوع لباس مردم در جامعه مي تواند معرف شخصيت، ديدگاه، مكتب و هدف آن ها باشد.
    5. سرچشمه بسياري از مزاحمت هاي هوس رانان نسبت به زنان و دختران، نوع لباس خود آن ها است.
    6. زنان با حجاب بايد با حضور در صحنه، جو عمومي عفاف و پاكدامني را حفظ كنند و فرصت مانور را از هوس بازان بگيرند.
    آيه ششم: « و قرن في بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولي. »
    ترجمه: و در خانه هاي خود بمانيد و هم چون جاهليت در ميان مردم ظاهر نشويد.
    «قرن» از ماده وقار به معناي سنگيني است و كنايه از قرار گرفتن در خانه هاست،‌ «تبرج» نيز به معناي آشكار شدن در برابر مردم است و منظور از«جاهليت اول» ظاهراً همان جاهليتي است كه مقارن عصر پيامبر صلي الله عليه و سلم بود و به طوري كه در تواريخ آمده، در آن موقع زنان حجاب درستي نداشتند و دنباله روسري هاي خود را به پشت سر مي انداختند به طوري كه گلو و قسمتي از سينه و گردنبند و گوشواره آن ها نمايان بود. خداوند متعال در اين آيه زنان پيغمبر را توصيه فرموده كه مانند زمان عصر جاهليت نباشند. هر چند اين حكم يك حكم عام است و تكيه آن بر زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم به عنوان تاكيد بيشتر است. به طور خلاصه مي توان پيام هاي اين آيه شريفه را به شرح ذيل بيان كرد:
    1. جايگاه زن در خانه است، اگر هم زن بيرون خانه مي رود بايد بدون خودنمايي باشد.
    2. خودنمايي و پوشش نامناسب، نشانه تمدن نيست، بلكه نشانه جاهليت است.
    3. جاهليت اول، نشان دهنده جاهليت آخري است كه ما امروز شاهد آن هستيم.
    آيه هفتم: «فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض و قلن قولا معروفا»
    ترجمه: (اي همسران پيامبر: شما هم چون يكي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوي پيشه كنيد) بنابراين به گونه اي هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد.
    زنان، هنگام سخن گفتن و برخورد با نامحرم بايد جدي،‌خشك و البته به طور معمولي سخن بگويند نه هم چون زنان سبك سر، كمبود شخصيت خود را با سخنان تحريك آميز و الفاظي توام با ناز و شهوت جبران كنند. چرا كه اين حركات و ژست ها جامعه را به سوي بي عفتي پيش مي - برد و بيماري هاي روحي را تشديد مي نمايد.

    مسعود یاری

    کوچولو، بشین پای تلویزیون

    کوچولو، بشین پای تلویزیون

    تلویزیون می‌تواند درد کودکان را کاهش دهد
    بر اساس تحقيقات اخير دانشمندان ايتاليايي، تماشاي تلويزيون توسط كودكان به مثابه مسكن طبيعي عمل مي‌كند. تيم تحقيقاتي دانشگاه سيه ناي ايتاليا، به تازگی 69 كودك 10 تا 12 ساله را كه از بيمارهاي توأم با درد رنج مي‌برده‌اند، همراه با والدينشان به تماشاي تلويزيون نشاندند. از اين تعداد، توجه برخي از كودكان به هنگام تماشاي تلويزيون به والدينشان معطوف شد. برخي ديگر بي‌هيچ حواس‌پرتي تلويزيون تماشا كردند و گروهي ديگر نيز تنها به تماشاي كارتون‌هاي تلويزيون نشستند.
    پس از به پايان رسيدن اين مرحله، ميزان درد در بين 69 كودك مورد نظر اندازه‌گيري شد. نتايج اين آزمايش حكايت از آن داشت كودكاني كه تلويزيون تماشا می‌كردند از درد كمتري رنج بردند. به نقل از ABU، تحقيقات اخير همچنين نشان مي‌دهد که تماشاي تلويزيون نه تنها باعث كاهش درد در بين افراد مي‌شود بلكه تحمل آنان را در مواجه با درد نيز افزايش مي‌دهد. دكتر كارلو بليني، محقق، در اين باره مي‌گويد: «درست است كه تماشاي تلويزيون توجه‌ها را از درد به سمت ديگري معطوف مي‌كند اما به نظر مي‌رسد تماشاي تلويزيون همچنين باعث ترشح هورموني مسكن با نام اندوپينز در بدن مي‌شود كه درد را كاهش مي‌دهد.» بنا به گفته وي، پزشكان و روان‌شناسان بايد از تلويزيون براي كاهش درد و پريشاني كودكاني كه از بيمارهاي دردناك رنج مي‌برند، استفاده كنند. دكتر كارلو بليني در عين حال بر تأثيرات مخرب تماشاي تلويزيون كه همواره بر آن اشاره شده، تأكيد می‌کند و مي‌افزايد: «متأسفانه مضرات تماشاي تلويزيون به حدي است كه هر روز نبايد از اين رسانه استفاده كرد.»

    www.tandorosti.com

           

    تابستان و بازی‌‌های تابستانی برای کودکان

    تابستان و بازی‌‌های تابستانی برای کودکان

    تابستان فرا رسید و هوا در حال گرم شدن است، شما هم به جای این که تمام روز در خانه بمانید می‌توانید با کودک‌تان از بازی در محیط باز لذت ببرید. بسیاری از والدین وسوسه می‌شوند که تمام روز در خانه بمانند چون فکر می‌کنند در خانه بازی‌ها تمیزتر و سازمان‌یافته‌تر هستند. اما باید توجه داشت که فضای باز بیرون از خانه فرصت‌ها و تجربه‌های بی‌نظیری دراختیار کودکان قرار می‌دهد که در داخل خانه مهیا نیست. در این جا راه‌های جالبی پیشنهاد می‌کنیم که هم شما و هم کوک‌تان از فضای آزاد لذت ببرید.
    اول ایمنی
    بیش از هر چیز از ایمنی و امنیت محیطی که کودک در آن بازی می‌کند اطمینان حاصل کنید. این اولین قدم مهم برای لذت بردن از بازی در محیط خارج از خانه است. به چند نکته‌ی زیر دقت داشته باشید:
    - از گرمای روزانه بپرهیزید. بین ساعات ده صبح تا دو بعدازظهر گرم‌ترین ساعات روز است و نور خورشید بیشترین آسیب را می‌زند. این زمان را صرف بازی در محیط‌های بسته یا خواب نیمروزی کنید.
    - موقع طلوع و نیز غروب آفتاب پشه‌ها بیرون می‌آیند. اگر در محیطی زندگی می‌کنید که حشره زیاد است در این مواقع کم‌تر بیرون بروید.
    - اگر در اطراف‌تان آب راکد به هر شکلی وجود دارد ( مثلا گلدان پرآب، گودال یا جوی یا حوضچه‌های آب راکد) آن را از بین ببرید چون پشه‌ها و سایر حشرات عاشق تخم‌ریزی و پرورش نوزاد در چنین آب‌هایی هستند.
    کودک را خنک نگه‌دارید
    از پیشنهادهای زیر برای خنک نگه‌داشتن کودک استفاده کنید:
    - سایه .
    اطمینان حاصل کنید که سایه هم در اطراف محیط بازی هست. بهترین حالت وضعیتی است که کودک گاه در سایه و گاه در آفتاب قرار بگیرد. چون آفتاب نیز برای سلامتی کودک مفید است زیرا باعث تولید ویتامین دی در بدن وی می‌شود که به رشد استخوان‌های قوی و محکم کمک می‌کند.
    - آب .
    بطری آب و لیوان مخصوص کودک را همراه ببرید، بد نیست چند قطعه یخ کوچک نیز داخل بطری بیندازید که آب سرد بماند. گاهی کمی آب بچشید تا کودک نیز به نوشیدن آب تشویق شود.
    - لباس‌های نخی خنک .
    از این لباس‌ها برای تنفس و تعریق بهتر پوست استفاده کنید.
    - کلاه .
    کودک را به پوشیدن کلاه عادت دهید. به این ترتیب نیازی به استفاده از کرم‌های ضدآفتاب نیز نخواهد بود. چون ممکن است کرم‌ها وارد چشم کودک بشوند.
    - کرم ضدآفتاب .
    اگر برای مدتی بیش از نیم ساعت در معرض اشعه‌ی مستقیم آفتاب قرار خواهید گرفت به ساعد و بازوها، پاها و گردن کودک کرم ضدآفتاب مخصوص کودکان بمالید. اگر هوا زیاد گرم نیست، می‌توانید شلوار و بلوز آستین بلند با رنگ روشن به بچه بپوشانید که نیازی به ضدآفتاب نباشد. مراقب باشید ضدآفتاب را به دست‌ها و انگشتان کودک نمالید چون ممکن است دست‌هایش را به دهان ببرد یا به چشم‌هایش بمالد.
    اوقاتی خوش برای بچه‌های خیلی کوچک و کودکان نوپا
    در این جا چند راه برای سرگرمی کودکان در فضای باز ارائه می‌دهیم:
    - بافت‌های جدید .
    بافت‌های جدیدی که در محیط اطراف وجود دارد به کودک نشان دهید. اجازه دهید کودک سبزه‌ها و چمن‌ها، و خاک و شن را با دست و پا لمس کند. نگران میکروب‌ها نباشید. می‌توانید همیشه بعد از بازی او را به حمام ببرید. علاوه بر این حمام باعث می‌شود مواد آلرژی‌زایی که کودک با آن‌ها تماس داشته شسته شوند
    - حشرات .
    حشرات بی خطر مثل مورچه‌ و کرم ابریشم را به کودک نشان دهید. به کودک این احساس را القا کنید که این موجودات ترسناک نیستند بلکه عجیب و بامزه هستند. اجازه دهید کودک حشراتی که بی‌خطر می‌دانید لمس کند.
    - بازی نام‌ها .
    به هر چیز جدیدی که می‌رسید نامش را بگویید، مثلا بگویید:« این یه پرنده است» یا: « سگه می گه: عو عو» یا:« هواپیما رو می‌بینی دخترم؟». اینکار باعث می‌شود که دامنه‌ی لغات کودک و نیز علاقه‌ی او به فضای باز افزایش پیدا کند.
    - توپ بازی .
    توپ‌هایی دراندازه‌های مختلف همراه خود ببرید و با پرتاب کردن و شوت کردن توپ‌ها بازی سرگرم‌کننده‌ای را برای کودک ترتیب دهید.
    - حباب‌ها.
    بازی با حباب‌های صابونی هم از بازی‌های مورد علاقه‌ی کودکان نوپا است.
    - بازی رنگ‌ها .
    همه‌ی رنگ‌های جالب فضای باز را به او نشان دهید مثلا چمن‌های سبز،آسمان آبی و غیره.
    - بوییدن گل‌ها.
    گل‌ها از چیزهای جالب موردعلاقه‌ی کودکان نوپا است. برای این که به کودک یادبدهید که چگونه درکی از بوها به دست آورد به او نشان دهید که چگونه گل‌ها را ببوید و از بوی گل‌ها لذت ببرد.
    - آب بازی .
    اگر حوضچه یا وان پلاستیکی یا استخر کوچک بادی دارید که بتوان در جایی مثل حیاط منزل از آن استفاده کرد،آن را پر آب کنید و بگذارید کودک آب بازی کند. خودتان نیز با او همراهی کنید. البته هرگز کودک را در این وضعیت تنها رها نکنید. پس از اتمام بازی آب وان یا استخر بادی یا حوضچه را حتماً خالی کنید.
    بچه‌های بزرگ‌تر
    - پیاده‌روی عصرانه .
    هر هفته چند روز حوالی عصر یا غروب برای پیاده روی بیرون بروید. این زمان فرصت خوبی برای صحبت کردن درباره‌ی زندگی و موضوعات دیگر است. در بین راه می‌توانید کمی نرمش هم بکنید. در این پیاده‌روی‌های عصرانه فرزندتان فرصت خواهد داشت که دوستان جدید پیدا کند.
    - بازی در حوض یا استخر .
    اگر حوض یا استخر در منزل دارید از آن به نحو احسن استفاده کنید، اگر هم دوستان یا همسایگان‌تان حوض یا استخر دارند کودک را به آن‌جا ببرید. نگذارید که فقط بچه‌ها همدیگر را خیس کنند، خودتان هم بچه شوید و همراه با کودک‌تان آب ‌بازی کنید.این کار برای بچه‌ی شما خیلی معنادار خواهد بود.
    - کمپ در حیاط پشتی .
    اگر اهل رفتن به کمپ نیستید، چیزی شبیه کمپ در حیاط خانه بسازید، یکی دو هفته یک‌بار شب هنگام در حیاط منزل چادر بزنید مثل این که خانوادگی به کمپ رفته باشید.
    - بچه‌ها را از محیط خانه دور کنید .
    آن‌ها را از تلویزیون و بازی‌های رایانه‌ای و ویدیویی دور کنید و برای بازی بیرون بفرستیدشان. بهتر از آن این است که خودتان هم به آن‌ها بپیوندید. اگر بچه‌های شما ببینند که فعالیت‌های خارج از خانه شما را نیز هیجان‌زده و سرگرم و شاد می‌کند، آن‌ها نیز این گونه فعالیت‌ها را در سبک زندگی خود خواهند گنجاند.

    www.askdrsears.com

           

    راهنمايي در جهت استفاده كردن از اوقات فراغت و دوست يابي

    [Image]
    تمايل به تفريح كه به قضاي حكيمانه ی الهي در نهاد بشر آفريده شده از تمنّيات فطري انسان است و مانند ساير غرايز و خواهش هاي طبيعي بايد تعديل شود و به اندازه گيري صحيح و دور از افراط و تفريط در جاي خود ارضا گردد.
    اين موضوع در گذشته مورد توجه اولياي گرامي اسلام قرار گرفته و در ضمن بيان روايات متعدد، تعاليم لازم را به پيروان خود داده اند.1
    حضرت رضا عليه السلام در اين زمينه مي فرمايد:
    از لذت هاي دنيا، براي خود سهمي برگزينيد و خواسته هاي مشروع خويش را برآوريد تا آن جا كه به مردانگي و شخصيت شما، ضربه اي وارد نيايد و از اسراف و تندروي به دور باشيد و براي اين كار از كارهاي نيك دنيا كمك بگيريد2

    چگونگي صرف اوقات فراغت:

    امام صادق عليه السلام درباره تقسيم اوقات زندگي به فعاليت هاي مختلف چنين مي فرمايد:
    شايسته است مسلمانان پاره اي از اوقات روزانه ی خود را براي كارهايي كه بين آنان و خداوند صورت مي پذيرد اختصاص دهند، يعني وقتي را براي ملاقات با برادران ايماني و دوستان خود قرار دهند و در بخشي ديگر، نفس خود را با لذايذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارند و همين وقت آخر، آدمي را در انجام وظايف، دو وقت قبلي توانايي مي دهد.3
    بيش تر مردم در مورد گذراندن اوقات فراغت دچار گمراهي مي باشند، بيش تر معاصي و گناهان در همين اوقات انجام مي گيرد. در اين مورد حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
    بيش تر مردم درباره دو خصلت دچار گمراهي و ضلالت هستند: يكي صحت و سلامتي و ديگري فراغت و بي كاري.4
    براي آن كه جوانان از ساعات فراغت خود به شایستگي استفاده كنند و آن را در فعاليت هاي مفيد و سودمند به كار گيرند، در اين جا به برخي از تفريحات سالم و لذت بخشي كه در برنامه هاي اسلامي آمده و در دنياي امروز نيز مورد توجه است اشاره مي شود تا جوانان در مواقع بي كاري خود را با آن تفريحات سرگرم كنند و از نتايج جسمي و رواني آنها بهره مند گردند.
    1. مسافرت: مسافرت يكي از تفريحات سالم و لذت بخشي است كه در سلامت جسم و روان مؤثر است. اسلام نيز مسلمانان را به اين تفريح صحيح و سالم فراخوانده و تشويق كرده است؛ امّا بايد توجه داشت كه اسلام هر نوع سير و گردش را امضا نمي كند. بلكه فقط آن قسمي را مي پذيرد كه همراه با يك هدف انساني باشد، هدفي كه براي فرد يا جامعه نفعي داشته باشد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله در وصاياي خود به حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
    سزاوار نيست انسان عاقل به سفر برود مگر براي سه منظور، يا براي تجارت و تحصيل درآمد و اصلاح معاش يا براي نيل به كمالات معنوي و تعالي روح و ذخيره ی معاد يا براي تفريح و طلب لذايذ مباح.5
    و نيز حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
    سفر كنيد، تا سالم و تن درست باشيد.6
    مسافرت يكي از مهمترين عوامل تن درستي به شمار مي آيد. به طور كلي امروز از نظر پزشكي ثابت شده است كه زندگي، كار و خوراك يكنواخت براي شخص ضرر دارد و اعضا زودتر فرسوده و ناتوان مي گردند، پس تغيير زندگي و تنوع بايد جزو برنامه هاي بهداشتي قرار گيرد.7
    حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
    مسافرت كنيد، اگر چه در سفر نفع مالي عايدتان نشود، از فوايد عقلي بهره مند خواهيد شد.8
    در قرآن آیاتی داريم كه امر به سير در ارض كرده است:
    قل سيروا في الارض.9
    اولم يسيروا في الارض... .10
    مفسران تقريباً اتفاق نظر دارند كه مقصود از آيات فوق مطالعه ی تاريخ است، ولي قرآن براي مطالعه ی تاريخ به خواندن كتابهاي تاريخي توصيه نمي كند، بلكه دعوت به مطالعه ی آثار تاريخي مي كند كه اين صادق تر از مطالعه ی كتب تاريخي است.
    در ديوان منسوب به اميرالمومنين عليه السلام شعري هست كه مي گويد:
    سفر كن، مثل مرغ پابسته نباش كه وقتي به پايش يك لنگه كفش مي بندند ديگر نمي تواند تكان بخورد. سفر كن، ولي هدف تو از سفر طلب علوها و برتري ها، يعني طلب فضيلت ها و كسب كمال ها باشد.11
    2. ورزش: ورزش يكي از تفريحات سالم و سودمندي است كه در سلامت و بهداشت افراد مؤثر است. و چون سلامت بدن فراهم گردد به سلامت روح هم كمك مي كند. و بديهي است نيك بختي هر كس، با سلامت روح و بدن او ارتباط مستقيم دارد و اهميّت ورزش به اين است كه بدن را نيرومند و اراده را قوت مي بخشد. رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
    خوش بخت كسي است كه آيين اسلام را پذيرفته و به قدر معاش خود درآمد دارد و قواي بدنش نيرومند است.12
    و نيز علي عليه السلام مي فرمايد:
    سلامت بدن نعمت هاي خداوند است.13
    و حضرت رسول صلي الله عليه و آله در 1400 سال پيش با توجه به اوضاع و احوال آن زمان كه بيش تر كارها به صورت دستي بود كم تر اوقات فراغت براي ورزش پيش مي آمد، حضرت توصيه هايي درباره بعضي از ورزش ها داشته اند كه عبارتند از:
    الف) اسب سواري: مسابقه اسب دواني در اسلام به عنوان عمل ممدوح و پسنديده به حساب آمده و در ترغيب مردم به اين مسابقه روايات بسياري رسيده است. يك روز دشمنان به مال مسلمانان در مدينه حمله بردند، رسول اكرم صلي الله عليه و آله با گروهي از اصحاب بر اسبها سوار شدند و به دنبال آنان شتافتند، ولي هر چه رفتند بدان ها نرسيدند. ابوقتاده به عرض پيامبر رسانيد: اكنون كه دشمن رفت، اجازه فرماييد با هم مسابقه بدهيم، رسول گرامي پذيرفت و با آنان در اسب سواري مسابقه داد و از همه برنده شد.14
    ب)تيراندازي: اولياي گرامي اسلام علاوه بر ترغيب مردم به اين ورزش (مسابقه)، خود شخصاً در اين مسابقات شركت مي كردند و پيروزي هاي چشم گير به دست مي آوردند. امام صادق
    عليه السلام شخصاً در مسابقه تيراندازي حاضر مي شد و در شرط بندي آن شركت مي فرمود.15
    ج) شنا: شنا براي جوانان يكي از ورزش هاي مفيد و ثمر بخش و از تفريحات سالم و نشاط آور به شمار مي آيد كه مورد توجه پيشواي اسلام قرار گرفته و پيروان خود را به فرا گرفتن آن تشويق كرده است. رسول اكرم صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:
    به فرزندانتان شنا و تيراندازي بياموزيد.16
    شنا عضلات را به حركت در مي آورد، بدن را به فعاليت وا مي دارد، جسم را تقويت مي كند و به آدمي نيرو مي بخشد. شنا در ساعات فراغت يكي از وسايل سرگرمي و تفريح و مايه شادماني و مسرت است به علاوه كسي كه شنا مي داند قادر است در موقع غرق شدن، خود را از آب برهاند يا غريقي را نجات دهد.
    ورزش هاي مفيد و ثمربخش ديگري وجود دارند كه جوانان مي توانند در ساعات فراغت از آنها استفاده كنند از قبيل پياده روي، كوه نوردي، حركات سالم ورزشي و خلاصه هر قسم فعاليت عاقلانه و بي ضرري كه باعث تأمين سلامت بدن و تقويت جسم شود.17
    3. مصاحبت با دوستان مؤمن و مورد اعتماد: معاشرت و ملاقات با دوستان مؤمن مي تواند قسمتي از اوقات فراغت را به خود اختصاص دهد. اين معاشرت ها موجب مي شود كه افراد در امور معنوي و معيشت و رفع گرفتاري ها به بحث و تبادل نظر پرداخته، خط مشي زندگي خود را با استفاده از آراي يكديگر اصلاح نمايد همچنين دوستان مورد اعتماد، فرد را از عيوبش آگاه كرده و در رفع معايب كمك و راهنمايي خواهند نمود. حضرت امام رضا عليه السلام فرموده است:
    سعي كنيد كه اوقات شبانه روز شما چهار قسمت باشد: 1. وقتي براي عبادت و خلوت با خدا؛ 2. وقتي براي تأمين معاش؛ 3. وقتي براي آميزش و مصاحبت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيوبتان واقف مي دارند و در باطن نسبت به شما خلوص مي ورزند؛ 4. وقتي را هم به تفريحات و لذايذ مشروع اختصاص دهيد و از مسرت حاصل آن ساعات تفريح، نيروي انجام وظايف ديگر را تأمين نماييد.18

    راهنمايي در جهت انتخاب دوست:

    اگر چه دوست خوب براي كليه ی طبقات و مردم در تمام ادوار زندگي ارزنده و مهم است، ولي براي نسل جوان اهميّت بيش تري دارد، زيرا جواني، دوره ی گسترش دوستي ها و رفاقت با
    هم سالان است و جوانان كه در آستانه ی زندگي اجتماعي قرار گرفته اند می توانند به وسيله ی رفيق خوب و با فضيلت شخصيت خود را تقويت كنند و استعدادهاي اجتماعي خويش را به فعليت درآورند و خود را براي فعاليت هاي دامنه دار اجتماعي فرداي خويش مهيا سازند. يكي از وظايف مهم مربيان در اين دوره نشان دادن معيارها و ضابطه ها و اصول دوستي و رفاقت به نوجوانان است. خصوصاً اين مهم بايد در ابتداي دوره نوجواني صورت گيرد؛ زيرا به تدريج كه بر سنين نوجواني افزوده مي شود، دوستي و رفاقت در بين نوجوانان شكل مي گيرد و از استحكام بيش تري برخوردار مي شود و در اين حالت، تغيير در اين دوستي ها امر ساده و راحتي نخواهد بود.
    اولياي اسلام بهترين ضابطه ها و معيارها را براي انتخاب دوست و رفيق مطرح فرموده اند كه مربيان بايد آن ها را به نوجوانان به عنوان دوست يابي آموزش دهند.19
    الف) پي ريزي دوستي ها خدايي و بر اساس معنويت باشد: حضرت رضا عليه السلام مي فرمايد:
    هر كس در راه خدا يك دوست به دست آورد خانه اي در بهشت به دست آورده است.20
    ب) انتخاب دوست پس از آزمايش: آزمايش بسيار لازم است تا انسان بتواند از ميان مردم دوستاني شايسته به دست آورد. مردمان با تجربه و عاقل، در انتخاب رفيق، دقيق و سخت گيرند و اگر بخواهند با كسي طرح دوستي بريزند و رفيق صميمي شوند، عقل و منطق را به كار مي برند و احساسات تند و بي جا را در اين امر دخالت نمي دهند.
    امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
    كسي كه سه بار نسبت به تو خشمگين شود و درباره ات به بدي سخن نگويد، شايسته رفاقت است، پس او را براي دوستي انتخاب كن.21
    و در روايت ديگري حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
    كسي كه پس از آزمايش صحيح، كسي را به دوستي برگزيند، رفاقتش پايدار و مودتش استوار خواهد ماند.22
    ج) نگه داشتن حدود دوستي: اعتدال و ميانه روي در رفاقت، نكته ی مهم ديگر است كه بايد همواره در نظر داشت؛ زيرا تندروي در رفاقت ممكن است زيان هاي بزرگ و جبران ناپذيري به بار آورد و انسان را در مهلكه بيفكند!
    امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
    دوست خود را از اسرار زندگي ات آگاه مكن مگر آن سري كه اگر به فرض دشمنت بداند به تو زيان نمي رساند؛ زيرا دوست كنوني ممكن است روزي دشمن تو گردد.23
    و نيز در روايت ديگري مي فرمايد:
    پس از آن كه از رفيقت جدا شدي و رشته ی دوستي ات را بريدي پشت سرش بدگويي و غيبت مكن كه با اين كار راه ب.رگشت او را مي بندي، شايد تجربه هاي زندگي وي را به راه آشتي و تجديد رفاقت بكشاند. 24

    پی نوشت ها:

    1 . فلسفي، جوان از نظر عقل و احساسات، ص424.
    2 . بحارالانوار، چاپ جديد، ج78، ص346.
    3 . اصول كافي، ج5، ص87.
    4 . روضه كافي، ص152.
    5 . وسائل الشيعه، ج3، ص177.
    6 . مستدرك الوسائل، ج2، ص22.
    7 . مجله تندرست، شمار6، سال22.
    8 . مكارم الاخلاق، ص124.
    9 . نحل(16) آيه36.
    10 . روم(30) آيه9.
    11 . مرتضي مطهري، گفتارهاي معنوي، ص285-289.
    12 . بحارالانوار، ج15، ص236.
    13 . غررالحكم، ص199.
    14 . وسائل الشيعه، ج13، ص346.
    15 . همان، ج4، ص231.
    16 . همان، ج15، ص194.
    17 . فلسفي، جوان از نظر عقل و احساسات، ص440-441؛ سيد مهدي حسيني، مشاوره و راهنمايي در تعليم و تربيت اسلامي، ص186.
    18 . بحارالانوار، ج17، ص208.
    19 . رضا كرمي نوري و عليرضا مراديف روانشناسي تربيتي، ص175.
    20 . ثواب الاعمال، ص83.
    21 . سفينة البحار، ج2، ص26.
    22 . غررالحكم، ص695.
    23 . شيخ صدوق، امالي، ص379.
    24 . بحارالانوار، ج16، ص46.

    نورپورتال 

    معنای اوقات فراغت

    معنای اوقات فراغت

    چنانچه از گروهی تصادفی برگزیده شده‌اند بپرسیم که نظرتان درباره اوقات فراغت چیست پاسخهای متفاوتی از مردم که به شکل می‌دهند. عده‌ای ممکن است بر این بارو باشند که اوقات فراغت مدت زمانی است که پس از انجام کار یا انجام وظائف و مسئولیتها باقی می‌ماند. عده دیگر ممکن است به فعالیتهای خاصی نظیر تماشای تلویزیون شرکت در فعالیتهای ورزشی ، صرف غذا در بیرون از منزل و هزاران نوع فعالیت دیگری که ممکن است برای آنان جالب باشند، اشاره کنند.
     
    تنوع این پاسخها نشان می‌دهد که اوقات فراغت برای افراد مختلف معانی گوناگونی دارد. ولی آنچه مسلم است اوقات فراغت فقط زمان آزاد شده از بار کار نیست. بلکه فعالیتی غیر اجباری است. در فرهنگ عمید نیز درباره تعریف و فعال اوقات فراغت چنین آمده است: فراغت در فارسی به معنی آسودگی و آسایش و آسودگی از کار و شغل است. فرد در این اوقات می‌خواهد که به اشتغالی بپردازد که با کمال میل به آنها علاقه نشان می‌دهد خواه به منظور استراحت خواه برای ایجاد تنوع.
    کارکردهای اوقات فراغت رفع خستگی
    یکی از کاکردهای اساسی اوقات فراغت رفع خستگی و تامین استراحت فرد است. انسانها به همه به استراحت و رفع خستگی نیاز دارند. کار مداوم بدون زمانی برای رفع خستگی موجب پائین آمدن بازده عمل و و خم خوردن سلامت روانی فرد می‌شود اما هدف از این اوقات بطالت نیست بلکه زمانی است که فرد به تمدد اعصاب می‌پردازد و حاصل آن افزایش بازده است.
    کارکردهای اوقات فراغت ، نیاز به تفریح
    پس از انجام کار در طی ایامی ، آدمی نیاز دارد تا اوقاتی را صرف تفریح کند. نقل می‌کنند که علی علیه‌السلام در روزهای جمعه به بیرون از شهر مدینه و به قصد تفریح می‌رفتند. تفریح جنبه‌های مختلفی برای افراد می‌تواند داشته باشد. در اسلام به تفریحات سالم متعددی اشاره شده است که می‌توانند نقش موثری در روح و روان فرد داشته باشند پیامبر اکرم با اشاره کردن به عنوان یک تفریح سالم می‌فرمایند: مسافرت کنید تا سلامت بمانید.
    کارکردهای اوقات فراغت، شکوفایی استعدادها
    استعدادهای انسان اگر در زمینه و شرائط مساعدی قرار گیرد به فعل تبدیل می‌شوند. از این جهت شناسائی این زمینه‌ها در زندگی فرد بسیار مهم است. اوقات فراغت یکی از این موقعیتهای بسیار مناسب است که فرد می‌تواند با استفاده از آن به شناسائی و تقویت استعدادهای خود بپردازد. مثلا کمی که در این اوقات به نقاشی و یا دیگر کارهایی می‌پردازد که استعداد دارد.
    کارکردهای اوقات فراغت ، رشد اجتماعی فرد
    اوقات فرد علاوه بر تاثیرات فردی که در شخصیت فرد دارد به رشد اجتماعی او نیز کمک می‌کند. شرکت فرد شبکه‌های اجتماعی موجب بهبود روابط اجتماعی فرد شده و پیشرفت از لحاظ اجتماعی کمک می‌کند. بسیاری از پیشرفتهای فرد با پیشرفت اجتماعی فرد پیوند تنگاتنگ دارد اگر فرد دارای بهترین و ارزنده ترین استعداد باشد تا زمانیکه به ارائه آنها در سطح اجتماعی توانایی نداشته باشد، چندان موفق نخواهد بود.
    رهنمودهای عملی برای استفاده اوقات فراغت
    اوقات فراغت معنای اصلی آن اشاره به اختیار و آزادی عمل فرد دارد. بنابراین پر کردن آن و حال و هوای کاری به آن دادن از کارکردهای آن می‌کاهد. بنابراین بهتر است فرد در این اوقات با خیالی آسوده و آزادی عمل کامل فعالیت مورد نظر را فقط به خاطر خود و دلخواه و حتی بدون توجه به نتایج مادی و غیره انجام دهد. بنابراین در مورد پر کردن اوقات فراغت کودکان نیز باید از تحمیل فعالیت دلخواه و مورد علاقه خود به کودکان و نوجوانان پرهیز کنیم. از سرگرمیها و فعالیتهای متنوع استفاده شود و البته نه به صورت فشرده تا موجب خستگی و دلزدگی فرد نشود. حتی الامکان در این اوقات بسته به علائق و تمایلات فرد از کارهای هنری نیز گنجانده شود.
    هرچند برخی افراد عمدتا اوقات فراغت را با کارهای هنری پر می‌کنند اما این مساله بستگی زیادی به علاقه و استعداد فرد دارد و چون هدف فراز برنامه ریزی برای اوقات فراغت اجبار نیست بهتر است با علاقه و استعدادهای فرد مطابقت داشته باشد. برخی از افراد اوقات فراغت خود را با انواع فعالیتهای رایانه‌ای می‌گذراند که در راس این فعالیتها بازیهای کامپیوتری ، Chat و غیره قرار دارد. اما آنچه توصیه می‌شود اینکه نباید ساعات طولانی از دقت افراد و بویژه کودکان و نوجوانان صرف بازی با کامپیوتر شود زیرا عوارض زیادی در پی خواهد داشت که می‌توان به عوارض جسمانی ، روانی و اجتماعی و فرهنگی تقسیم کرد.
    بروز چاقی یکی از عوارض جسمانی است و پرخاشگری نمونه‌ای از عوارض روانی اگر قرار است اوقات فراغت فرد با استفاده از کامپیوتر طی شود لازم است با برنامه ریزی و انتخاب فعالیتهای مطلوب انجام گیرد. صله رحم و دید و بازدید در اسلام به عنوان یکی از فعالیتهای اوقات فراغت معرفی می‌شود که هم آثار مطلوب فردی و هم اجتماعی دارد. در انتخاب فعالیتهای اوقات فراغت از دیگران تقلید نکنید. افراد از لحاظ میزان لذتی که از فعالیتها می‌برند، متفاوتند. اجازه ندهید فعالیتهای شما در اوقات فراغت به صورت عادت بیایدکه از فلسفه اساسی برنامه ریزی اوقات فراغت ساقط است.
    سخن آخر
    اوقات فراغت به معنای بیکاری نیست. چون در اوقات بیکاری فرد کاری برای انجام دادن ندارد ولی در اوقات فراغت کارهای متعددی می‌تواند داشته باشد که تفاوت آن با اوقات دیگرکه در آنها نیز به انجام کار و فعالیت مشغول است در هدف این کارها و فعالیتهاست. هدف از فعالیتهای اوقات فراغت کسب آرامش ، لذت وراقی است. فرد کاری را نه از روی اجبار و نه بخاطر منافع مادی انجام می‌دهد. این لحظات به خود اختصاص دارد و تنها با هدف مرتبط با شخص وی و آرزوها و خواستهای او انجام می‌شود.
           
    نورپورتال

    نکاتی برای سفر با کوچولوها


    نکاتی برای سفر با کوچولوها

    با شروع فصل تابستان، وقت مسافرت‌های خانوادگی هم فرامی‌رسد. فرقی نمی‌کند که سفر شما با ماشین از میان کوه‌ها و جنگل و صحرا باشد یا با هواپیما به یک نقطه‌ی خوش آب و هوا باشد، به‌هرحال با همراه داشتن یک کوچولو ممکن است اصلا سفر شما شبیه مسافرت‌های معمول نباشد.
    چه در یک فرودگاه شلوغ باشید یا یک ماشین پر سر و صدا، یا در ترافیک شب تعطیل آخر هفته مانده باشید یا با آب و هوای ناپایدار مواجه شده باشید؛ راه‌های زیادی برای مشغول کردن کودکان و در نتیجه شبیه کردن مسافرت‌تان به مسافرت‌های معمول وجود دارد. در این جا چند پیشنهاد خلاقانه برای مشغول کردن بچه‌ها در طی سفر ارائه می‌دهیم.

    نکته‌های برای سفر در جاده

    درست است که ساعت‌ها گذران وقت در ماشین با بچه‌ها ممکن است کسالت‌بار به نظر برسد، اما ما در این جا راه‌هایی را پیشنهاد می‌کنیم که هم به شما خوش‌بگذرد و هم بچه‌ها لذت ببرند.

    الف- آواز و موسیقی

    هیچ چیز مثل موسیقی و آواز گذر زمان را کوتاه نمی‌کند. چند سی دی یا نوار که مورد علاقه‌ی بچه‌ باشد و ترجیحاً هم شما و هم بچه بتوانید با آن همخوانی کنید همراه ببرید. بد نیست کف زدن یا بعضی ژست‌ها یا حرکات دست مربوط به مفاهیم ترانه‌ای که می‌خوانید به کودک بیاموزید تا برای کودک سرگرم‌کننده‌تر و جالب‌تر به نظرآید. اگر حوصله‌ی بچه از شنیدن نواری که همیشه گوش می‌کنید سر می‌رود؛ برای سفر چند نوار با آهنگ‌ها و ترانه‌های جدید بخرید.

    ب- اسباب‌بازی‌های موزیکال

    این اسباب‌بازی‌ها هم می‌توانند در طول سفر با ماشین، کودکان را شاد و قانع کنند. حتی یکی از والدین می‌تواند روی صندلی عقب بنشیند و برای بازی با این اسباب‌بازی با کودک همراهی کند.

    ج- نشاندن کودک در صندلی راننده

    البته که منظور صندلی واقعی راننده نیست! یک صندلی فرضی با استفاده از خلاقیت ذهنی خود بسازید. به کودک نشان دهید که این صندلی فرضی که ظاهرا روی آن نشسته‌اید درست شبیه صندلی راننده است و دارای بوق، فرمان و سایر ملحقات قابل استفاده است و نشان دهید که چه طور این لوازم فرضی را به کار بگیرد. این کار برای کودک فرصتی برای آموختن مفهوم چپ و راست نیز هست.

    د- تماشای منظره‌ها

    از این فرصت برای آموزش چیزهایی که کودکان کمتر از نزدیک دیده‌اند یا هرگز ندیده‌اند استفاده کنید و درباره‌ی کوه‌، جنگل، صحرا، برف و باران و سایر پدیده‌هایی که در طول سفر می‌بینید با او صحبت کنید.

    هـ- توقف برای استراحت

    وقتی با کودکان با ماشین سفر می‌کنید در برنامه‌ریزی سفر زمان بیشتری از حالت معمول درنظر بگیرید. کودک شما به توقف‌های کوتاه نیاز پیدا خواهد کرد، و این توقف‌ها از یکنواختی ماشین‌سواری‌های طولانی در طول سفر می‌کاهد.

    و- نقشه خوانی

    قبل از سفر نقشه‌ای از محلی که خواهید رفت روی کاغذ بکشید، شکل و شمایل آن طوری باشد که بچه‌ها از آن خوش‌شان بیاد و در ضمن نقاط مهم در طول راه را روی نقشه علامت‌گذاری کنید. بچه‌ها هم می‌توانند نقشه‌ی خودشان را بکشند. نقاط جالب سفر را به بچه‌ها نشان دهید و از آن‌ها بخواهید روی نقشه‌ی خود دور آن نقاط خط بکشند، این کار باعث می‌شود که کودکان درکی از فاصله‌ای که پیموده‌اید و راهی که در پیش دارید به دست آورند.

    ز- زیر دستی نقاشی

    قبل از سفر یک زیردستی مخصوص برای نقاشی از لوازم‌التحریر فروشی بخرید، به این ترتیب بچه‌ها می‌توانند بخشی از طول سفر را با نقاشی کردن بگذرانند. این کار زمانی برای سکون و آرامش نیز در اختیار شما می‌گذارد.

    ح- صندلی مخصوص

    هرگز کودک رادر ماشین بیرون از صندلی مخصوص کودک ننشانید. این کار ارزش ریسک کردن ندارد. اگر کودک شما از آن دسته بچه‌هایی است که در صندلی مخصوص بی‌تابی می‌کنند زمان بیشتری برای سفر در نظر بگیرید و از توقف‌های بین راه برای رفع خستگی کودک بهره بگیرید. علاوه بر این مادر می‌تواند روی صندلی عقب بنشیند و در طول راه همان جا به بچه غذا بدهد و ...

    ط- تعویق زمان حرکت

    اگر واقعاً کودک‌‌تان تحمل سفر طولانی با ماشین را ندارد، سفرتان را به حوالی غروب و سر شب موکول کنید. البته در صورتی که مطمئن باشید در رانندگی در شب خواب‌آلود نخواهید شد و کاملا احساس هوشیاری و بیداری در طول شب داشته باشید.

    ی- بطری آب

    در طول سفر در فصل تابستان، حتما به میزان کافی به بچه آب بنوشانید، چون کودک تشنه بدخلق است.

    نکته‌های برای سفر هوایی

    برای بچه‌ها هیچ چیز هیجان‌انگیزتر از سفر با هواپیما نیست. اما به نظر می‌رسد برای بچه‌های خیلی کوچک این‌طور نیست. اگر با خانواده سفر می‌کنید در این جا راه‌هایی پیشنهاد می‌کنیم که سفر را برای کودکان مفرح‌تر و سرگرم‌کننده‌تر و برای بچه‌های خیلی کوچک راحت‌تر کند.
    الف- در هنگام صعود و فرود هواپیما به بچه‌های کوچک چیزی بخورانید. با این کار کودک در هنگام اوج گرفتن هواپیما مشغول مکیدن و بلعیدن خواهد بود و دچار ناراحتی گوش -گرفتگی گوش ناشی از اختلاف فشار هوا- نخواهد شد. معمولا فرود باعث ناراحتی بیشتر گوش می‌شود، بنابراین سعی کنید حتما زمانی هم که احساس کردید هواپیما در حال کم کردن ارتفاع است شروع به خوراندن خوراکی به بچه کنید. در ضمن بهتر است بدانید که پستانک در این موقع کافی نیست چون کودک هم باید چیزی بمکد و هم ببلعد.
    ب- برای گذراندن زمانی که منتظر سوارشدن به هواپیما هستید توپ یا اسباب‌بازی قِل‌خوردنی دیگری که مورد علاقه‌ی بچه باشد همراه ببرید و در سالن انتظار فرودگاه با او بازی کنید.
    ج- هواپیمای اسباب‌بازی یا ماشین اسباب‌بازی و مانند آن را نیز می‌توانید همراه ببرید تا در هنگام انتظار پرواز کودک با آن بازی کند.
    د- می‌توانید کتاب نیز همراه خود ببرید و در سالن انتظار یا در هواپیما کودک را با آن سرگرم کنید، کتابی در مورد هواپیما و پرواز می‌تواند در این موقع خیلی مفید و جذاب و به درد بخور باشد.هـ- به کودک اجازه دهید چمدان سفر مخصوص خود داشته باشد. یک کوله پشتی حاوی اسباب‌بازی‌ها، بطری آب و مقداری تنقلات به کودک‌تان کمک خواهد کرد که احساس بزرگانه‌ای داشته باشد و در هواپیما رفتار بهتری داشته باشد.
    و- هیچ چیز غیر از کارت بازی خانوادگی به گذر زمان کمک نمی‌کند. انواع کارت‌های بازی که مناسب سن همه باشند می‌توانند مفید باشند، یا کارت‌هایی مخصوص بچه‌های کوچک‌تر، فِلـَش کارت‌ها نیز مناسب هستند چون سرگرمی را با آموزش همراه می‌کنند.
    ز- مراقب باشید کودک منظره‌های تماشایی بیرون را از دست ندهد. ابرها، دریا، کوه‌ها، صحراها و چیزهای دیگری که به طور معمول نمی‌تواننداز این زاویه ببینند به او نشان دهید.
    ح- بعضی اسباب‌بازی‌های دوست‌داشتنی و کوچک او را همراه ببرید، چیزهایی مثل عروسک سخنگو یا هر اسباب‌بازی دیگری که با دیدن آن کمتر احساس دوری از محیط خانه را داشته باشد.
    ط- غذایی که در هواپیما سرو می‌شود ممکن است قابل پیش‌بینی نباشد، و شما هم احتمالا خواهان یک کودک گرسنه در طول یک پرواز طولانی نیستید. بنابراین خوراک مختصر سالمی به همراه داشته باشید که اگر کودک به منوی غذایی هواپیما علاقه نداشت بتواند با خوردنی مذکور خود را سیر کند.

    برگرفته از:www.askdrsears.com