مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه
مقدمه
از جمله عوامل مهم رشد و شکوفايي تمدن اسلامي و پيشرفتهاي علمي حاصله، همانا نظام يافتن و برنامهريزيهاي صحيحي در امر تعليم و تربيت و دانش اندوزي و تحقيق و پژوهش بود. حمايت مادي و معنوي از دانشمندان و پژوهشگران، به وجود آمدن مراکز علمي و تحقيقاتي از دارالعلمها، مدارس، بيتالحکمهها، بيمارستانها، رصدخانهها، در پوشش نهادهاي بزرگ وقفي اسباب اين مهم را فراهم ميکرد (1)
يکي از اين مجتمعهاي علمي و آموزشي وقفي، مجتمع عظيم ربع رشيدي ميباشد که واقف و باني آن خواجه رشيد الدين فضل الله همداني طبيب و مورخ و وزير معروف اسلامي بود.
موقعيت علمي و اجتماعي رشيدالدين فضل الله همداني
اهميت اقدام رشيد الدين در ايجاد مجتمع بزرگ آموزشي وقفي خود موقعي بيشتر براي ما روشن ميشود که ويژگيهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي دوران او را به خوبي درک کنيم و مقام و موقع دانش و دانشمندان را دريابيم، زيرا استيلاي مغول در ايران و ساير ممالک اسلامي جز نابودي و نابساماني بر جاي نگذاشت. به عنوان نمونه به نوشتههاي خود رشيد الدين در اين مورد اشاره ميکنيم :
رشيد الدين دربارهي ويراني شهرها و دهات ميگويد : «هرگز ممالک خرابتر از آنک در اين سالها بوده، نبوده. خصوصا مواضعي که لشگر مغول به آنجا رسيده، چه از ابتداي ظهور آدم باز، هيچ پادشاهي را چندان مملکت که چنگيز و اروغ او مسخر کردهاند، ميسر نگشته، چندان خلق که ايشان کشتهاند نکشته... شهرهاي معظم بسيار خلق، و ولايت با طول و عرض را چنان قتل کردند که در آن کسي نماند» آنگاه در حدود 20 شهر مهم را که متروک و خراب شده نام ميبرد. و چنين ادامه ميدهد : «در ترکستان و ايران زمين و روم از شهرها و ديههاي خراب که خلق مشاهده ميکنند، زيادت از آن است که حصر توان کرد، و بر جمله آنک اگر از راه نسبت قياس کنند، ممالک از ده يکي آبادان نباشد، و باقي تمامت خراب و در اين عهدها هرگز کسي در بند آبادان کردن آن نبوده». (3)
خلاصهي
زندگي نامهي رشيدالدين
نخستين بار به عنوان طبيب به دربار آباقاخان پيوست.
در عهد ارغون «مرتبه و پايهاش ترقي پذيرفت». در سال 697 ه ق غازان خان «رتبت نيابت امور جهانباني و منصب وزارت و صاحب ديواني» را به رشيد الدين فضل الله و خواجه سعد الدين ساوجي ميسپرد.(5)
بعد از فوت غازان خان (يازده شوال 703 ه ق) و روي کار آمدن برادرش سلطان محمد خدابنده (الجايتو)، اين دو وزير همچنان در مقام وزارت باقي بودند که شيوهي کار اين دو وزير و مبارزات سياسي آنها در تاريخ اين دوره بسيار جالب و خواندي است که سرانجام سعدالدين ساوجي توسط الجايتو معزول و سپس مقتول (711 ه ق) شده. (6)
و تاجالدين عليشاه به پيشنهاد رشيدالدين، به وزارت منصوب و با رشيدالدين همکار ميشود. (7)
الجايتو در رمضان سال 716 ه ق درگذشت و پسرش ابوسعيد بهادر که جانشين او شده بود، همچنان رشيدالدين و تاجالدين عليشاه را به وزارت خويش باقي گذاشت.
خواجه عليشاه بر اثر حسادتي که نسبت به خواجه رشيدالدين براي پست وزارت داشت عاقبت با دسيسه و نيرنگ ، ذهن سلطان ابوسعيد را نسبت به رشيد برگردانيد و سلطان حکم نمود تا خواجه رشيد و پسرش ابراهيم را به قتل رسانند. جلاد ابتدا ابراهيم پسر خواجه را پيش او گردن زد و چون قصد خواجه رشيد کرد فرمود که با عليشاه بگوي که بيگناه قصد من کردي روزگار جزاي اين کار در کنار تو نهد، تفاوت اين قدر باشد که گور تو نو و از آن ما کهنه بود. و جلاد آن خواجه نيک نفس حليم را از ميان به دو نيم کرد. و اين حادثه در تاريخ 718 ه ق اتفاق افتاد و ابتاع و اشياع او را غارت کرده و ربع رشيدي در تبريز عرصهي تاراج گشت و املاک او و فرزندش به ديوان متعلق شد.
عقايد و افکار رشيدالدين و علت وقف اموال و تأسيس بناهاي وقف و خير توسط او شايد بهترين منبع و مأخذي که بتوان به موجب آن پي به افکار رشيد برد و اينکه چه انگيزهاي او را وادار به وقف گستردهي اموال خود و احداث مجتمع وقفي ربع رشيدي ساخت علاوه بر آثار و مکاتباتش همانا وقف نامهي مفصل و ارزشمند اين موقوفات باشد که حاوي نکات بسيار ارزندهاي در اين زمينه ميباشد.
مرجع و منبع اصلي اطلاعات ما در مورد «ربع رشيدي»، وقف نامهاي است که با خط خود رشيدالدين فضل الله، مؤسس ربع رشيدي، نوشته شده است : نسخهي اصلي اين وقف نامه اکنون در کتابخانهي ملي تبريز نگهداري و محافظت ميشود.
رشيد در مقدمهي وقف نامهي خود به فايدهي دو جهاني وقف و احسان و عمل صالح مطالبي بيان ميکند، او مينويسد :
و همچنين حديث نبوي فرموده که «اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا عن ثلاث : صدقة جارية و علم ينتفع به و ولد صالح يدعو له» و اکثر محدثان تفسير صدقهي جاريه به وقف کردهاند. چون درجات و درکات ثواب و عقاب و
تفاوت آن به اعمال صالحه و غير صالحه است و فرموده که عمل اين هر سه از مرده منقطع نميشود پس بايد که تا مادام که آثار و اعمال سه گانه بدان مرده رسد او را زيادت از آنچه در دنيا عمل کرده و با او به هم بوده، او را بدان واسطه کمال و درجه حاصل شده کمالي و درجه [اي] ديگر حاصل شود.
در مقدمهي وقف نامه مينويسد که احداث اماکن خير، از اوايل جواني منظور نظر او بوده و خداوند «در ازل تقدير فرموده و خواسته که به ظهور بپيوندد» (8)
، به همين علت در تمام طول عمر و پيش از احداث ربع رشيدي، اماکن خيري در وسعتي کمتر، بنا نهاده. ولي اين عمارات جزئي هيچگاه او را قانع نميکرد و هميشه در اين فکر بود که تأسيساتي به وجود آورد که در آن مجمعي از علما و دانشمندان را مستقر کند تا هم باعث توسعهي علوم گردد و هم خود فيضي از صحبت ايشان نصيبش شود، ولي گرفتاريهاي سياسي او، مانع اشتغال بيش از حد به اين مسائل بوده است. بدين جهت دست به تأسيس مجتمع بزرگ ربع رشيدي زده تا بتواند به مقصود خويش نائل شود.
موقعيت مکاني و ساختماني ربع رشيدي
چون اثري جز چند تل خاک از اين آثار با خاک يکسان شده به جاي نمانده، ناچار به شرح آن ابنيه از کتابهاي قديم ميپردازيم تا شايد بتوانيم چگونگي آن بناهاي رفيع را تا حدي در اين مختصر بيان نماييم. (9)
دولت شاه سمرقندي در تذکرة الشعراي خود دربارهي ربع رشيدي مينويسد : «خواجه رشيدالدين که در اصل همداني بوده، در تبريز عمارت رشيديه را او ساخته و از آن عاليتر عمارتي در عالم نشان نميدهند که بر کتابهي آن عمارت نوشته که همانا ويران کردن اين عمارت از ساختن عمارت ديگر مشکلتر باشد.» (10)
شاردن سياح معروف فرانسوي که در سال 1084 ه ق به ايران سفر کرده در سياحت نامهي خود مينويسد که : «در بيرون شهر تبريز در سمت مشرق، آثار قلعهاي پديدار است که الحال ويران است. اين قلعه رشيديه نام داشته و از بناهاي خواجه رشيدالدين فضل الله وزير غازان صاحب تاريخ رشيدي در احوال مغول است که آن را در چهارصد سال قبل بنا کرده است... شاه عباس صد سال پيش به تعمير قلعهي رشيديه پرداخت و آن را به حالت اوليه در آورد ولي پادشاهان صفوي پس از وي تعمير قلعه را مصلحت نديده به حال خود گذاشتند تا ويران شد. (11)
اما بهترين سند در معرفي موقعيت ربع رشيدي، نوشتههاي شخص رشيدالدين است که به طور دقيق آن را در وقف نامه معرفي کرده است. به علاوه در کتاب مکاتبات رشيدي، در چندين نامه راجع به آن بحث و اشاره شد که مهمتر از همه، مکتوب 51 است که رشيد خطاب به يکي از فرزندان خويش نوشته است. رشيد در اين نامه مينويسد که براي احداث و راهاندازي ربع رشيدي، حداکثر استفاده را از وجود دانشمندان و فضلاي زمان نموده و آنها به وسيلهي پيکهاي متعدد، از اقصي نقاط تبريز فراخوانده، و به احترام و اکرام آنها پرداخته است.
دربارهي وسعت و عظمت ربع رشيدي در اين نامه مينويسد :
«... در او (ربع رشيدي) بيست و چهار کاروانسراي رفيع که چون قصر خورنق منبع است و هزار و پانصد دکان... و سي هزار خانهي دلکش در و بنا کرديم و حمامات خوش هوا و حوانيت (12)
و طواحين (13)
و کارخانههاي شعربافي (14)
و کاغذ سازي و رنگرزخانه و دارالضرب و غيره احداث و انشا رفته و از هر شهري و ثغري جماعتي آورديم و در ربع مذکور ساکن گردانيديم...». (15)
همين نوشتهي رشيدالدين، وسعت و عظمت ربع رشيدي را نشان ميدهد و بعد خواهيم گفت که چه کساني در اين «سي هزار خانه» ساکن بودهاند و 24 کاروانسرا و آن کارخانجات گوناگون به چه منظور احداث شده و نيز مليتهاي گوناگون به چه منظوري جذب ربع رشيدي و شهر تبريز شده بودند. اگر ساکنين هر خانه را سه تا چهار نفر در نظر بگيريم ملاحظه ميشود که ظرفيت اين مجتمع بزرگ و لواحق آن بيش از يک صد هزار نفر جمعيت ميشود و در واقع يک هزار و پانصد دکان خود گوياي وسعت آن ميشود.
مجتمع بزرگ علمي و آموزشي و در حقيقت شهرک ربع رشيدي، به خوبي و تمام و کامل در وقف نامهي آن معرفي شده است. اين مجتمع به طور کلي شامل تأسيسات مجهز آموزشي بوده که کليهي قسمتهاي ديگر گرد محور آن
به وجود آمده بودند. به علاوه در وقفنامه به دو قسمت بزرگ ديگر غير از ربع رشيدي به نامهاي «ربض رشيدي» و «شهرستان رشيدي» برميخوريم که در حقيقت محلههاي معروف و بزرگ «رشيديه» يا به قول خودش، «رشيد آباد» و يا همان ربع رشيدي بودهاند.
ساکنان اين مجتمع تقريبا همگي از کارکنان ربع رشيدي بودهاند که هر کدام با شرايط و امکانات خاص و از پيش تعيين شدهاي، به کار و زندگي در آن مشغول بوده و از متولي حقوق دريافت ميداشتهاند براي بعضي از کارکنان در داخل ربع رشيدي اتاق مخصوص کار وجود داشت که بايد به طور مجرد در آن به کار و زندگي بپردازند (شبيه دانشگاههاي امروز که براي استادان اتاق کار مخصوص وجود دارد). به علاوه براي هر يک از آنها مسکني - بسته به نوع شغل - در محلهاي خاص جهت خانوادهاش تعيين شده بود که بعضي از اين مساکن را خود رشيد از محصول موقوفات ساخته و مجانا در اختيار آنها گذاشته بود، و به بعضي فقط زمين مجاني داده بودند که براي خود خانه بسازند و بعضي هم به صورت اجاره نشيني در محلات گوناگون زندگي ميکردند.
در وقف نامه، فصلي بسيار مفصل اختصاص به همين مساکن و چگونگي کاربرد و شرايط ساکنان دارد (فصل چهاردهم از قسم دوم، باب سوم وقف نامه) در قسمتي از اين فصل مينويسد :
«... معين ميگردانيم که هر يک از ملازمان و مجاوران و عملهي ربع رشيدي را مسکن در کجا و کدام موضع باشد... شرط آنکه هيچ کدام را عورات و عيال در ربع رشيدي نباشد و مجرد در آنجا ساکن باشند و از جمله آنان که متأهل باشند، اهل و عيال ايشان البته در شهرستان رشيدي مقيم و ساکن باشند و جهت خود خانها (خانهها) سازند يا به اجرت گيرند و بعضي عمله که ضرورت نيست مجاور و ساکن داخل ربع رشيدي باشند، مساکن ايشان نيز معين کردهام چنانکه مفصل بيايد.»(16)
تأسيسات ربع رشيدي چنان دقيق در وقف نامه بيان شده که امروز ميتوان از روي همان توضيحات نقشهي آن را پياده کرد. محل احداث گنبد بزرگ، محل سکونت سه مقام ارشد ربع رشيدي (متولي، مشرف و ناظر که بعدا توضيح خواهيم داد)، محل مساجد و مدارس و محل کتابخانههاي دوگانه، دارالشفا، خانقاه، محل سکونت مدرسان و معيدان (استاد ياران) و طلاب (دانشجويان) و غيره را دقيقا تعيين کرده است. به طور خلاصه اين مجتمع را که خود در آثارش به نامهاي «رشيديه» و «رشيدآباد» و اکثرا «ربع رشيدي» ناميده، ميتوان به سه قسمت اساسي به اين شرح تقسيم کرد :
ربع رشيدي
«در تفصيل رقبات بقاع ابواب البر.... اين ربع رشيدي عبارت از دو موضع است. يکي پيشتر بنياد رفته بود و باروي آن کشيده شده و آن را درگاهي ساخته که منارها متصل آن درگاه است و يکي ديگر پستر (يعني بعدا) بارو کشيده و اضافهي آن بارو [ي] اولين کرده و متصل آن گردانيده و دروازهي ديگر بيرون آن ساخته و همه به هم يکي کرده و آن مجموع را «ربع رشيدي» نام نهادهايم و بقاع خير و توابع آن در داخل آن ساخته و بعد از گنبد که آن به موجب معهود زير تعيين دارد جهت مدفن واقف و بعد از ما جهت اولادي که ايشان متولي باشند در هر عصري...». (17)
بعد از اين توضيح، ربع رشيدي را - جز گنبد که محل مدفن خويش قرار داده به چهار قسمت تقسيم کرده و کاربرد هريک از قسمتها را دقيقا تعيين نموده است به اين شرح :
الف.روضه : در مورد اين قسمت و چگونگي استفاده از آن چنين مينويسد :
«روضه که حوض آب در ميان آن است و آن مشتمل است بر دو مسجد، يکي مسجد صيفي که آن صفه صلات است، نماز جمعه و عيدين (عيد فطر و قربان) همان جا گزارند.... و اگر کثرت مردم شد، در صحن روضه بر تمامت صفها (صفههاي) آن نيز مردم بايستند و اقتدا کنند و در تابستان درسهاي علوم که شرح آن خواهد آمد ، هم در آنجا گويند.
و يکي ديگر مسجد شتوي، و آن گنبدي است که متصل صفهي صدر است و زمستان نماز آنجا گزارند و درسهاي [ي] علوم و تفسير و حديث و غير هما هم در آنجا گويند و همچنان مشتمل است بر دارالمصاحف و کتب الحديث...».(18)
دفتر کار متولي، مشرف و ناظر (سه مقام ارشد يا هيأت مديرهي ربع رشيدي) در قسمتهاي مختلف ربع رشيدي - نه در کنار هم - به ترتيبي تعيين شده که اين سه شخصيت بتوانند بر قسمتهاي گوناگون آن کنترل و نظارت مستقيم داشته باشند، به طوري که مينويسد :
«سراي متولي که مشرف به روضه است (و از بهترين حجرههاي آن)... سراي مشرف و آن متصل به دارالشفاء... و سراي ناظر که او مانند نايب متولي است، و آن بر سر درگاه روضه است از جانب ايسر.» (19)
که اين امر از ديدگاه مديريت حائز اهميت خاصي است.
لازم به تذکر است که رشيد الدين در انتخاب مسکن ساير کارکنان نيز دقيقا و گاهي در حد وسواس، اين مسائل را رعايت کرده مثلا در انتخاب مسکن و يا اتاق کار استادان و استاياران (مدرسان و معيدان) نسبت به طلبه، و يا محل اقامت دربانان و يا مسؤولان کتابخانهها و دارالشفا و غيره نسبت به محل کارشان. از همه مهمتر اين مسأله حتي در انتخاب محل سکونت خانوادهي اين کارکنان نيز رعايت شده مثلا محلهي صالحيه جهت افرادي خاص که به آن خواهيم پرداخت. قسمتهاي ديگر روضه شامل حجرهها يا اتاقهايي ويژهي سکونت مدرسان و معيدان، طلاب علوم و تأسيسات رفاهي مانند حمام، حوضخانه (سرويس)، سقايه (آب آشاميدني) و غيره، محل کتابخانه در زير همان گنبد بزرگ و در کنار آرامگاه خودش تعيين شده و ديگر مکانهاي جنبي مثل انبارهاي گوناگون جهت مواد غذايي، سرابستان (20)
و خزانهي نقود، سراي شاهنشاهي (جهت پذيرايي از مهمانان مخصوص متولي)، خلوتخانه يا اتاق مخصوص مذاکره راجع به مسائل محرمانه و چندين موضع ديگر که نياز به شرح آنها نيست.
ب. خانقاه : «با توابع و مرافق هم...»(21)
شامل مواضع سکونت شيخ و صوفيها با تمام امکانات رفاهي از قبيل مطبخ (آشپزخانه)، محل صرف غذا، محل سماع و غيره.
ج. دالضيافه (مهمانسرا) : که بعد از روضه از مهمترين قسمتهاي ربع رشيدي است و براي پذيرايي کارکنان ربع رشيدي و مسافران و مهمانان، احداث شده بود. اين قسمت شامل دو ساختمان بزرگ دو طبقه بوده که ساختمان طرف راست به صورت «پانسيون» براي ساکنان ربع رشيدي مثل مدرسان و معلمان، کارمندان و خدمتگزاران و بخصوص طلاب علوم مختلف اختصاص داشته است، اينان لااقل روزي يک بار هنگام صبحانه در اين قسمت دارالضيافه، تغذيه ميشدهاند.
از ديدگاه مديريت، اين عمل رشيدالدين نه تنها ظاهرا يک کمک مالي و مادي به کارمندان، و ساکنان ربع رشيدي بود، بلکه باعث ميشد که آنان صبحها زودتر سرکار خويش حاضر شوند، زيرا شروع و پايان اين وعدهي غذا (چاشتگاه) وقت و زمان معيني داشت که اگر اين زمان به اتمام ميرسيد، به کسي غذا داده نميشد. به مسافران دو وعده غذا در ساختمان سمت چپ دارالضيافه داده ميشد، يکي همان چاشتگاه و ديگري شام يا به قول رشيد «شب هنگام».
د. دارالشفا (بيمارستان و دانشکدهي پزشکي) : که در مورد آن در قسمتهاي ديگر اين مقاله مفصلا بحث خواهيم کرد.
ه. دارالمساکين : که البته در داخل ربع رشيدي نبوده بلکه متصل به آن و در شهرستان رشيدي بوده است و روزي به صد نفر از فقرا و مساکين تبريز يک وعده غذاي رايگان ميدادند و فقراي مسافر را نيز در آنجا پذيرايي ميکردند که شرايط تغذيه و کليهي امکانات آن را مفصلا شرح داده است. (22)
شهرستان رشيدي
با توجه به نکات ياد شده يکي ديگر از شيوههاي مديريت و رهبري رشيدالدين آشکار ميشود، و آن اينکه :
اولا : جهت حفظ مقام و موقعيت شغلي و بخصوص حفظ روحيه و احساس کارکنان و کنترل آنها از اين جنبهها در خارج از محيط کار و اينکه آنان در مصاحبتها،رفت و آمدهاي خانوادگي، امکانات و تنگناهاي محلهاي و برخوردهاي گوناگون اجتماعي، از يک بينش همگاني و يک گونه احساسات مشابه و نيازهاي يکسان برخوردار باشند، همانگونه که در محيط کار برخوردارند، دست به احداث چنين محلات و يا در حقيقت مجتمعهاي ساختماني زده است.
ثانيا : خود رشيد در مکاتبات رشيدي ميگويد که بايد کارکنان و کارمندان از نظر رفاهي کاملا بينياز باشند و از يک زندگي مادي معمولي برخوردار شوند تا «... از سر رفاهيت به افادت و استفادت مشغول گردند» وگرنه اگر
افراد شاغل در سازمان، گرفتار مسائل مادي و رفاهي و بخصوص مشکلات خانوادگي باشند، نخواهند توانست در محيط کار به خوبي عمل کنند که اين مسأله امروز مورد توجه کليهي مديران و گردانندگان سازمانهاي دولتي و غير دولتي است و به همين علت است که هر سازماني براي کارکنان خويش مجتمعهاي ساختماني بخصوص به وجود ميآورد که هدف نه تنها تأمين رفاه کارکنان ميباشد، بلکه از نظر رواني و اجتماعي و اينکه آنان حتي در خارج سازمان از يک امکانات و تنگناهايي مشابه رواني، اقتصادي، و حتي خانوادگي هم برخوردار باشند.
جالت توجهتر اينکه رشيدالدين، توجه خود را از نظر رفاهي، بيشتر متوجه مدرسان علوم مختلف کرده است.
همانگونه که در ادامه خواهيم گفت، محل سکونت و ميزان حقوق طبيبان و استادان و استادياران، بعد از حقوق سه مقام ارشد ربع رشيدي (متولي، مشرف و ناظر) قرار دارد. زيرا اينان که به امور فکري و نظري اشتغال دارند بايد از رفاه بيشتري برخوردار باشند که اين مسأله بسيار با اهميت است و هوشياري و آگاهي اين وزير سياستمدار و طبيب دانشمند را در مسائل مديريت و رهبري ميرساند.
ربض رشيدي
علاوه بر اين سه قسمت (ربع رشيدي، شهرستان رشيدي و ربض رشيدي) چندين دهکده و يا باغ بسيار بزرگ متصل به اين قسمتها و يا در مجاورت آنها، متعلق به اين مجتمع بوده است که در هر کدام از آنها، گروهي خاص از غلامان که هر گروه از يک مليت معين بودهاند، سکونت داشته و کار ميکردهاند.(24)
تأمين آب بهداشتي براي ساکنين ربع رشيدي و حمامها و اهالي
تبريز
چگونگي انجام امور اداري و مالي ربع
رشيدي
نحوهي مديريت
در اوايل شرط ميکند که سه مقام متولي و مشرف و ناظر از ميان بزرگترين پسرانش و يا بزرگترين و ارشدترين نوهها و خاندانش انتخاب ميشود، ولي گويا بعدها از اين تصميم منصرف شده و مينويسد که متولي در زنده بودن خودش، لايقترين و متقيترين و مؤمنترين افراد از اولادش را به اين سه مقام برميگزيند.
براي اين سه مقام شرايط سختي تعيين کرده که نه تنها بايد مورد تأييد متولي باشند، بلکه قاضيالقضات تبريز هم بايد آنها را تأييد کند. وقتي که اين اشخاص مورد تأييد قرار گرفتند همه بايد از آن پيروي کنند، در اين باره مينويسد :
«... و شرط آن است که اين عمال (يعني آن سه مقام) اهل کفايت باشند و تارک تمام مسکرات باشند، و بايد اين معني نزد حاکم شريعت به ثبوت رسانند... (و تأکيد کرده که حتما اين سه نفر در ربع رشيدي حضور داشته و در کارها نظارت مستقيم داشته باشند ولي اگر به دليلي يکي از آنها نتوانست حاضر شود) ديگري را به نيابت خود جهت مباشرت آن عمل قائم مقام خود بدارند». (26)
متولي که مسؤول مستقيم ربع رشيدي بوده، بايد در هر کار اساسي و تصميمات مهم و بخصوص در امور مالي با دو مقام ديگر يعني مشرف و ناظر مشورت کند و سپس اقدام نمايد. متولي را نصيحت ميکند که رعايت حق را بنمايد، نيکوکار، صبور و خوش قول باشد و در تعيين افراد دقت کند و صالحترين، و مجدترين مردمان را براي کار در ربع رشيدي، استخدام کند و ديگر ميگويد که قرض نکند که «قرض کردن عظيم نامستحسن بوده و خانها (خانهها) بسياران خراب کند خصوصا وقف را» (27)
در همه جا ناظر را نايب متولي کرده که در غياب متولي ميتواند به امور ربع رشيدي رسيدگي کرده و امور را حل و فصل کند.
شرح وظايف،
کنترل، شرايط استخدام و تقسيم کار در ربع رشيدي
دقيقترين شرح وظايف، مخصوص متولي است که به طور پراکنده در قسمتهاي مختلف وقفنامه بيان شده است از جمله متولي مسؤول مستقيم امورمالي، استخدام، عزل، آموزش، ساختمان، گزينش طلبه و مدرسان، گزينش کارمندان ربع و کارگران و غلامان موقوفات و خلاصه همهي امور مربوط به ربع رشيدي است منتهي با مشورت دو مقام ديگر يعني ناظر و مشرف.
مهمترين وظيفهاي که رشيد دربارهي آن بسيار تأکيد کرده و حساسيت به خرج داده، استخدام و گزينش کارکنان ربع رشيدي است. اساسيترين مسألهاي که در گزينش به آن تکيه کرده، مسألهي تقوا و پايبندي به اعتقادات اسلامي و امانتداري است.
رشيد کليهي کارکنان را از همهي جهات اخلاقي، اعتقادي و امانتداري و تعهد و کار و کوشش شديدا کنترل ميکند و اگر يکي خلافي انجام داد، بعد از تنبيه، از سازمان اخراج و کس ديگري که داراي آن خصايل نيکو باشد، نصب ميکند و مسأله کنترل در اين سازمان به نحو احسن انجام ميشده است، به علاوه به متولي توصيه ميکند که خوشخلق، صبور و مهربان باشد و نسبت به کارکنان دلسوزي و غمخواري کند.
دربارهي شرايط گزينش و استخدام طبيب علاوه بر آن شرايط عمومي (متعهد، مؤمن، باتقوا و مجتنب از مسکرات) بايد «حاذق و امين» هم باشد و يا مدرس (استاد) بايد «فاضل، علم به اصولين و به فروع و نيکوسيرت و مشهور به صلاح» باشد و يا طلبه و دانشجويان براي تحصيل در ربع رشيدي علاوه بر شرايط عمومي بايد «مهوس (علاقهمند) و مجد» باشند و اگر درس نخوانند و تنبلي کنند بلافاصله اخراج و ديگري به جاي آنها برگزيده شود و يا کتابدار بايد «عاقل کافي، متورع و حتما بايد نويسند و صاحب معرفت کتب» (28)باشد.
به طور کلي رشيدالدين در استخدام علاوه بر شرايط اخلاقي و اعتقادي، يکي از مهمترين شرايط در هر شغلي را تخصص داشتن و صاحب نظر بودن در آن شغل ميدانسته است.
املاک وقفي رشيد
از روي وقف نامهي ربع رشيدي
در هر صورت، فهرست املاک و رقبات موقوفه در يزد از صفحهي 45 وقفنامه شروع و تا صفحهي 103 ادامه دارد، تعداد اين اموال و املاک که حدود و ثغور جغرافيايي يا جهات اربعهي آن دقيقا تعيين شده به 661 قطعه ميرسد. به علاوه اگر فهرست قطعاتي که در سه برگ مفقوده (شش صفحه) يعني اوراق 78،77 و 79 آمده و امروز در دست نيست به آن اضافه کنيم به بيش از هفتصد قطعه زمين ششدانگ يا مشاع و قريه و قنات وقفي فقط در يزد و حومهي آن بالغ ميشده است.
بعد از املاک وقفي يزد، به املاک موقوفهي تبريز و سپس به موقوفات مراغه پرداخته است.
سپس املاک وقفي آذربايجان يا «دارالملک تبريز» را بيان کرده که از صفحهي 111 تا صفحهي 115 ادامه دارد و بعد به املاک وقفي شيراز و املاک اصفهان (صفحهي 116) و املاکي در موصل اشاره ميکند.
و نيز در وقفنامه از دو قريه بزرگ به نامهاي رشيدآباد و فتحآباد نام ميبرد. باغ رشيدآباد که بسيار بزرگ بوده به چهار قسمت نجمآباد، باغ فردوس و باغ خانقاه تقسيم ميشده است که در اين چهار قريه (که مجموعا رشيدآباد ناميده ميشده) صد نفر غلام و صد نفر کنيز را سکني داده بود. (29)
چگونگي حفظ، نگهداري و اجاره دادن رقبات
موقوفه
«... بيشتر از سه سال به اجارت و مساقات ندهد و از معامله متغلبان اجتناب کند...» ش(30)
«... و بايد که البته اوقاف را به اجارت طويله ندهد و قطعا اوقاف را به ارباب جاه به اجارت ندهد. چه از تصرف کردن ايشان در آن خللها بسيار با ديد آيد...» (31)
رشيد همچنين در خصوص عمران رقبات موقوفه و اضافه نمودن به تعداد املاک و عقارات موقوفه نيز چنين نظر ميدهد :
«و اگر نصف حاصل موقوفات که بر رقبات تعلق دارد به تمام مصارف وافي نباشد مقدار حاصل را موزع کنند بر همهي مصارف به نسبت نصيب، و اگر زايد آمد بدان ملکي بخرند و بر رقبات و اولاد وقف کنند به موجب مذکور».(32)
همچنين ميتوان به نظر رشيد در مورد معافيت موقوفات از ماليات به منظور ايجاد شرايط بهتر براي عمران و آبادي آنها توجه کرد. او در نامهاي که خطاب به عمال حکومت و مردم سيواس نوشته است، ميگويد که به او خبر رسيده است که عوايد اوقاف «دار السياده» سيواس به مصرف خاص خود نميرسد و موقوفات رو به ويراني نهاده است و اين کار را به ظلم متوليان و متصديان امور اوقاف نسبت ميدهد و ميگويد که بايد به جاي ايشان اشخاص معتبري به کار گماشت. مينويسد که اگر نقصان عوايد اوقاف به سبب خرابي دهات است عوايد ديواني بايد صرف آباداني آنها شود اما اگر نقصان عوايد اوقاف به علت صدور حواله و مطالبه ماليات زائد از طرف ديوان است موقوفات را بايد از پرداخت اين حوالهها و مالياتها معاف دارند.(33)
نحوهي تنظيم بودجهي موقوفات ربع رشيدي
يعني اولاد رشيد علاوه بر سهمالارثي که در وصيتنامهي ياد شده (مکتوب 36) برايشان تعيين شده بود، سهمي هم از درآمد اوقاف را ميبردند. ولي آنچه جالب توجه است اينکه هزينههاي ضروري يعني تهيهي آلات و ادوات اموال موقوفه مانند ابزار کشت بذر، لايروبي قنوات، کود، سهم زارعان املاک و تعمير اماکن و غيره بر سهم اولاد از برتري و اولويت برخوردار بودهاند.
سپس متولي را ملزم ميکند که بعد از محاسبهي مخارج مذکور، باقيماندهي محصول را نصف کند نيمي از آن را بين اولادش تقسيم کند و نيم ديگر را به مصارف ربع رشيدي برساند و حتي تأکيد دارد که اگر در سالي به دليل آفات سماوي و شيوع قحطي و خشکسالي ميزان محصول کم شد، متولي ميتواند همچنان هزينهي ربع رشيدي را در اولويت قرار دهد. اصولا تنظيم بودجهي ربع رشيدي بسيار مفصل و يکي از اساسيترين فصول وقفنامه را تشکيل ميدهد که ما در اينجا قسمتهاي اساسي و ضروري آن را ميآوريم و از جزئيات مانند هزينهي ادويه و هيزم و امثالهم جهت دارالضيافه و يا هزينهي روغن چراغ اماکن و غيره صرفنظر ميکنيم و قبل از هر چيز به هزينهي کل ربع رشيدي ميپردازيم :
کل هزينهي نقدي و
غيرنقدي ربع رشيدي
تمام شرايط و مطالب مربوط به ربع رشيدي را خلاصهنويسي کرده است (ص 234 -217 وقفنامه).
جمع بندي
مبالغ نقدي
2. اضافه کرد، جهت ارامل تبريز در هر سال 200 دينار؛
3. هزينهي افزوده شدهي نوبت اول 2843 دينار؛
4. هزينهي افزوده شدهي نوبت دوم 4870 دينار؛
جمع کل هزينهي نقدي ربع رشيدي 31618 دينار.
در آن زمان هر دينار معادل سه مثقال طلا بوده است (35)
، پس جمع کل هزينههاي نقدي ميشود معادل 94854 مثقال سکهي طلا و اگر امروز قيمت متوسط طلا را گرمي پنج هزار و پانصد تومان محاسبه کنيم (هم اکنون تيرماه 1378، قيمت طلا در بازار تهران هر گرم بيش از پنج هزار و هفتصد تومان است) هزينهي نقدي يا پرداختهاي ربع رشيدي سالي حداقل 521697000 تومان ميشده است.
ميبينيم که مشابه هزينهي پيشرفتهترين مجتمعهاي آموزشي امروز است و اگر مقدار پرداختهاي جنسي ربع رشيدي که بعدا ميآيد بدان اضافه شود، متوجه ميشويم که هزينهي هنگفتي بوده است و اهميت اين مجتمع بيش از پيش بر ما روشن ميشود. به هر حال ميپردازيم به مقدار پرداختهاي جنسي ربع رشيدي :
جمع هزينهي جنسي ربع رشيدي
2. اضافهي مجدد 1800 من؛
3. افزايش نوبت اول 11909 من؛
4. افزايش نوبت دوم 73440 من؛
جمع کل پرداختهاي ربع رشيدي به صورت جنسي (نان گندم) 385899 من.تقريبا معادل 1157 تن (هر من تبريز معادل سه کيلوگرم محاسبه شده) در يک سال، به دو قلم مذکور بايد هزينه نگهداري و پذيرايي از هزارها نفر عالم وطلبهاي که از نقاط مختلف به تبريز آمده بودند اضافه کرد که در وقفنامه ذکر نشده ولي در مکاتبات رشيد گفته شده است.
تقسيم بودجه در ربع رشيدي
اول. پرداخت سهم هيأت امنا؛
دوم. پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان ربع رشيدي؛
سوم. پرداخت هزينهي مصالح و ادوات ربع رشيدي همچون فرش، سوخت، مواد غذايي و غيره؛
چهارم. هزينههاي پيشبيني نشده يا غير ضروري.
در اينجا توضيح قسمتهاي سوم و چهارم که بسيار مفصل است غير ضروري مينمايد و فقط به طور خلاصه به قسمتهاي اول و دوم ميپردازيم.
ميزان
دستمزد کارکنان ربع رشيدي
ما در اينجا به طور بسيار خلاصه دستمزد کارکنان بعضي تأسيسات مهم ربع رشيدي را ذکر ميکنيم تا نشان دهيم که دستمزدها در ربع رشيدي در حد بسيار خوب بوده و مقايسهي آن را به عهدهي خوانندگان ميگذاريم.
دستمزد
کارکنان مساجد
2. دو نفر مؤذن خاص مساجد ربع رشيدي سالي 90 دينار نقد... و روزي چهار من نان گندم؛
3. دو نفر مؤذن ساير مساجدي که درشهرستان رشيدي و ربض رشيد و محلات آن واقع بودهاند، سالي پنجاه دينار و روزي ده من نان براي هر نفر.
4. واعظان مساجد سالي شصت دينار و روزي 5 من نان گندم براي هريک؛
5. قيمهاي مساجد سالي 36 دينار و روزي 2 من نان گندم؛
6. سقاهاي مساجد سالي 50 دينار و روزي 2 من نان گندم (36)
7. دربانان هر يک سالي 30 دينار و روزي 2 من نان گندم؛
8. مشعلداران مساجد سالي 30 دينار و روزي 2 من نان گندم.
دستمزد کارکنان مدارس
2. مرتب (رئيس مدرسه) سالي 60 دينار در مرحلهي اول و سپس 60 دينار ديگر در حاشيه اضافه کرده و مجموعا سالي 120 دينار نقد و روزي 4 من نان گندم؛
3. معادل دارالکتب يا مناول که در حقيقت متخصص علم کتابداري و کتابشناسي بوده سالي 120 دينار نقد و روزي 3 من نان.
دستمزد مدرسان، معيدان و کارکنان بيتالتعليم بعدا خواهد آمد.
دستمزد اعضاي درالحفاظ
دستمزد خازن و کليد دار
شهريهي اهالي خانقاه
3. دو نفر خادم خانقاه هر يک سالي 40 دينار و روزي دو من نان؛ 4. فراش و 5. مشعلدار و 6. خازن خانقاه هر يک سالي 30 دينار و روزي 3 من نان.
دستمزد کارکنان دارالشفا
دينار نقد ميرسيده است.
از سهم هيأت مديره که بگذريم دستمزد طبيب از نظر کميت در مرحلهي دوم بعد از دستمزد مدرس ساير علوم که سالي 500 دينار بوده، قرار ميگرفته است و روزي ده من نان.
2.متعلمان (دانشجويان) علم طب هر يک سالي 30 دينار و روزي 3 من نان؛
3.جراح و کحال (چشم پزشک) هر يک سالي 100 دينار و روزي 5 من نان؛
4.ساير کارکنان دارالشفا را نيز با شرح وظايف و دستمزد تعيين کرده که از شرح آن خودداري ميشود.
چنانکه بيان شد، فسلفهي رشيد در پرداخت حقوق مکفي و سطح بالا اين بود که تمام کارکنان اعم از کارکنان آموزشي، اداري و غيره از سر رفاه و فراغ بال به کار و کوشش پردازند و خدمت کنند و هرگز به فکر مال و منال و هزينهي زندگي زن و و فرزند نباشند.
شيوهي پرداخت دستمزدها
بيمهي افراد و اموال، بازنشستگي
شايد باور نکنيم که اين امر، در هفت صد سال پيش مورد توجه خاص بنيانگذار ربع رشيدي بوده و به اجرا درآمده است.
رشيدالدين فضلالله اين امر را بخصوص براي کارکنان مزارع که از پايينترين ردههاي سازمان ربع رشيدي محسوب ميشدهاند و يا در حقيقت همان غلامان و بردگاني که در مزارع فتحآباد و رشيدآباد کار ميکردهاند، به اجرا در آورده و مصرا به متوليان آينده ميگويد که دقيقا اجرا کنند. به اين ترتيب که از سهم زارعان سالي يک ششم کل درآمد آنها را در صندوق خاص نگهداري کنند تا اگر خود و خانوادهشان دچار حوادث پيشبيني نشده شدند و ياز بازماندگانشان بيسرپرست ماندند، از آن صندوق به آنها کمک شود که ميتوان آن را همان حق بيمه و يا بازنشستگي دانست که امروز معمول است.
مثلا در مورد بيست نفر غلام ترک چنين مينويسد :
«... هرچه کسب کنند پنج سدس پنج ششم از آن ايشان باشد و يک سدس يک ششم جهت وقف بستانند اما آن را محفوظ دارند تا اگر وقتي يکي از ايشان متوفي شود و از وي اطفال و ايتام و ارامل بازماند و يا به حادثه و واقعه قرضي احتياجي مبتلا شود، از آن حصه محفوظ به نظر متولي بياسراف.... در مصالح ايشان صرف کنند و اصلا از اکساب ايشان به هيچ وجه ديگر چيزي صرف نکنند تا به هيچوجه به ديگري محتاج نگردند و مکفي المؤونه باشند.» (37)
بازخريد کارکنان نالايق :
رشيد در مورد کارکناني که شايستگي لازم را نداشته باشند دستور باز خريد آنها را ميدهد، رشيدالدين پيشبينيهاي لازم را از نظر مالي جهت کل سازمان ربع رشيدي کرده بود به طوري که به متولي دستور ميدهد که هميشه براي يک سال آينده (علاوه بر مصارف سال جاري) از کليه مواد و نقود در انبارها و خزانه ذخيره داشته باشد که اگر به دلايلي مثل خشکسالي و جنگ و يا دير رسيدن محصول از نقاط دوردست به ربع رشيدي، دچار کمبود شد از اين ذخاير استفاده کند که اگر چنيني نکند بايد قرض نمايد که قرض کردن را بسيار نامستحسن دانسته است، در اين زمينه مينويسد که «قرض کردن عظميم نامستحسن بود و خانها (خانهها) بسيار خراب کند خصوصا وقف را». (38)
در مورد سالهاي خشکسالي و يا کمبود علت آن هر چه باشد، بايد به دقت از مصارف غيرضروري جلوگيري کرد و آنچه از نظر مديريت مهم است اينکه رشيد تأکيد ميکند که متولي کليهي کارکنان ربع رشيدي و همهي اولاد واقف را که به طريقي سهمي دارند، از اين کمبود مطلع سازد تا به متولي تهمت ناروايي نزنند و آنها نيز به سهم خود در مصرف افراط نکنند و با سازمان همکاري نمايند و در حقيقت همان شيوهي «جيرهبندي» در چنين موارد را توصيه و تأکيد کرده است.
رشيدالدين فضلالله، بنياد اين سازمان را چنان ريخته بود که اگر موقعيت فسادانگيز تاريخي اجازه ميداد و اگر حسادتها، چشم و همچشميها، کينهتوزيهاي جاهلانه و انتقامهاي بيرحمانه نبود اين تأسيسات تا به امروز هم ميتوانست باقي باشد. ولي چنان که بيان کردم تهمتهاي ناروا، دسيسههاي عجيب سياسي و سرانجام تحريک يک خان بيخرد مغول (ابوسعيد) که جز به عياشيهاي خويش نميانديشيد بنيانگذار اين مجتمع علمي را با بيرحمانهترين وجه نابود کرد. کاش تنها به کشتن او و پسرش و خاندانش اکتفا ميشد ولي آثار خير و اين سازمان علمي باقي ميماند و يا فقط اموال شخصي او را
مصادره و غارت ميکردند نه اموال ربع رشيدي را که يک سازمان عامالمنفعه و عمومي بود، ولي متأسفانه فرداي روز قتل رشيد، تمام آثار خير و اموال ربع رشيد را به غارت بردند و يا سوزانيدند و مردم عوام به تحريک عليشاه گيلاني و دستيارانش به جرم واهي همه چيز را نابود کردند و حتي بعد از بازسازي مجدد ربع رشيدي به وسيلهي غياثالدين محمد (پسرش رشيدالدين) بعد از قتل اين شخص نيز مجددا همان آفت دامنگير اين تأسيسات شد و ديگر سربلند نکرد و به بايگاني تاريخ سپرده شد.(39)
فعاليتهاي علمي و آموزشي ربع رشيدي
عبارت ديگر هدف غايي رشيدالدين فضلالله از احداث مجتمع، دانشدوستي، و علاقهي شديد او به علم و علما بود، اهميت اين اقدام رشيدالدين از دو ديدگاه قابل توجه است :
اول - موقعيت اين مجتمع در آن برههي خاص تاريخي، بعد از حملهي مغولان که چون آفتي تمام شؤون فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، اعتقادي، و سياسي ما را درهم نورديده بود.
در چنين موقعيتي رشيدالدين، اقدام به تأسيس مجتمع ارزشمندي ميکند تا بتواند فرهنگ غني اسلامي که قبل از دورهي مغول به اوج رسيده و دانشمنداني چون ابنسينا، رازي، فارابي، ابوريحان بيروني، و غزالي و... را در دامن خود پرورانده بود، دوباره زنده کند و چراع معنويت را که رو به خاموشي گراييده بود، همچنان روشن و جاويدان نگه دارد.
دوم - شيوهي آموزش و سيستم اداري ربع رشيدي است که تا آن زمان نظير نداشته و حتي پيشرفتهتر از روش نظاميهها که چند قرن پيش از آن به وسيلهي خواجه نظامالملک احداث شده بودند، بوده است. اما مهمتر از همهي اينها بينش علمي و طرز فکر و عمل اوست که گويي او را لااقل هفتصد سال از زمان خودش جلوتر قرار داده است. آنچه که اين مرد، بويژه در زمان وزارت طولانياش انجام داد، و ديد جامع و برداشت دورانديشانهاي که از مسائل علمي و فرهنگي داشت، همه حاکي از قدرت فکري و اصالت عمل يک مرد بزرگ تاريخ بود. ربع رشيدي اين شهر دانش و پژوهش که بزرگترين بنياد خيري بوده که تاريخ ايران چه از زمان قبل از اسلام و چه بعد از اسلام بناي خيري با با اين شکوه و عظمت نشان نميدهد، شايد نه تنها در آن زمان در نوع خود بينظير بود بلکه پس از آن شبيه آن را در جاي ديگر نميتوان سراغ گرفت؛ اگر اشتباه نکنم تازه پس از جنگ دوم جهاني بود که شورويها نيز فکري مشابه را با ايجاد شهر اکادمگورود دنبال کردند تا بتوانند گروهي از دانشمندان و محققان برجستهي خود را در يک واحد بزرگ شهري جمعآوري کرده محيط فکري و وسائل کار لازم در يک جا براي آنها فراهم کنند.
اما آنچه که بيش از خود شهر جالب توجه است تشکيلات و ادارهي امور اين واحد بزرگ علمي است که به راستي از هر جهت حيرتآور است. چون گويي بر اساس آخرين روشهاي امروزي و مفاهيم و اصول دانشگاهي زمان ما استوار بوده است. بيپروا بايد اعتراف کنم که يک مطالعهي سطحي کار و زندگي طلاب در ربع رشيدي جدا حس مباهات و غروري در من ايجاد کرد که چگونه اجداد ما قرنها قبل از آنکه مفاهيم و کلمات خارجي از قبيل Time Full يا Paper يا Academic Exchange يا Department و يا Library Scinces و Sandwich Courses و کنفرانس و سمينار و غيره در قاموس دانشگاهي ما وارد شود اصول مشابهي را عينا به خاطر پيشرفت امور علمي و آموزشي رعايت ميکردند و ضمن اختصاص اعتبارات و وسايل کلان براي پيشبرد دانش و پژوهش در عين حال نهايت توجه را هم به آنچه که ما امروز «اقتصاد دانشگاهي» ميناميم مبذول ميداشتند. شايد بيجا نباشد که براي اثبات اين ادعا نمونههايي را در اين زمينه ذکر کنم.
در دارالشفاي ربع رشيدي طبق وقفنامه، اطبايي که به خدمت درالشفا مأمور ميشدند ميبايستي که هر کدام نوبه و کشيک داشته باشند تا اينکه شبانهروز هميشه يک نفر طبيب يا شاگرد و داروساز در سرکار حاضر بوده و هر طبيبي بايد دو نفر متعلم را درس طب و داروسازي آموزد. به علاوه رشيدالدين به فرزند خود سعدالدين مينويسد : «پنجاه طبيب حاذق که از اقصاي بلاد هند و مصر و چين و شام و ديگر ولايت آمده بودند گفتيم هر روز در دارالشفاي ما تردد نمايند و پيش هر طبيب ده کس از طالب علمان مستعد نصب کرديم تا به اين فن شريف مشغول گردند و کحالان (چشم پزشکان) و جراحان و مجبران (شکستهبندها)که در دارالشفاي ماست به قرب باغ رشيدآباد که آن را معالجهي معالجان خوانند بنياد فرموديم و ديگر اهل صنايع و حرف که از ممالک آورده بوديم هر يک را در کوچهاي ساکن گردانيديم...»
مسکن اطبا و متعلمين در سراها و حجرههاي مخصوص مقرر بوده است. دورهي تحصيل از محصلين طب پنجسال بوده و پس از پنجسال اگر استاد را معلوم شود که آنها در علاج بيماران ماهر گشتهاند به موجبي که عادت است اجازت ايشان بنويسد تا ايشان در علاج شروع کنند... و بايد طبيب مذکور تمامت کساني که در ربع رشيدي مجاور يا مسافر يا عمله آنها باشند و رنجور شوند علاج کند (مفهومي تمام وقت). روزهاي دوشنبه و پنجشنبه مقرر بوده که به همسايگان ربع رشيدي و اولاد واقف و غلامان که واقف آنان را آزاد ساخته و باغبانان و برزيگران موقوفات ربع رشيدي داوري مفت دهند. اگر مسافري رنجور ميگرديده بايد هر کجا که متولي مصلحت ميداند او را بخواباند و طبيب به علاج او پردازد تا شفا يابد و پس از شفا يافتن سفر کند(Social Security).
همانطور که در حال حاضر سعي ميشود از وجود دانشمندان برجسته و آنهايي که تحصيلات خود را در بهترين مؤسسات عملي خارج به پايان بردهاند، استفاده شود و آنها را استخدام کنند و نام اين کار ساده را امروز جلب مغزهاي متفکر يا Brain Gain مينامند، خواجه رشيدالدين دائما طبق برنامهي دقيق و منظمي مراقب بوده است که از يکسو مغزهاي برجسته را در ربع رشيدي جمعآوري کند و از سوي ديگر از وجود آنها نهايت استفاده را براي تربيت کارهاي ملي به عمل آورد. تنها در کوچهي علما چهارصد روحاني و مفتي و متشرع با مستمريها و مزاياي کافي منزل داشتند. در کوي طلاب که مجاور کوچهي فوق بود هزار تن طالب علم شايق علوم که از کشورهاي مختلف مسلمان گرد آمده بودند هزينهي تحصيلي طبق شايستگي و استعداد خود دريافت ميکردند. (Scholarship).
از نامههاي بيشمار او به نقاط گوناگون جهان چنين برميآيد که دارالشفاي ربع رشيدي داراي مجموعهي کاملي از آخرين داروها و روغنها و گياهان پزشکي مورد نياز بوده و در حقيقت موزهي غني و مجهزي در اختيار داشته است.
پتروشفسکي در کتاب خود اين جمله را نقل ميکند :
«از همهي ممالک انواع درختان ميوهدار و رياحين و حبوبات که در تبريز نبود و هرگز در آنجا کس نديده نهال و شاخ آن پيوند کردند و بذور آن بياوردند و به تربيت آن مشغول شدند... و تمامت ولايات بعيد از ممالک هند و ختاي و غيره ايلچيان فرستاده تا تخم چيزهايي که مخصوص به آن ولايات است بياورند، در اين نامهها مقدار هر روغن (که از يک تا سيصد من به تفاوت ذکر شده است) و محل تهيه و مدارک آنها به طور دقيق معين ميشده است. در نامهاي به عنوان «خواجه علاءالدين هندو» و بر اساس گزارش پزشک مسؤول و متصدي بيمارستان محمدالنيلي که در نامه از او به عنوان «جالينوس دوران» اسم برده شده از انواع و اقسام روغنهاي معطر و داروهايي از قبيل افسنتين يا خاراگوش و کندر رومي و بابونه و روغن کرچک و روغن عقرب نام برده شده و با توجه به اينکه اين روغنها را بايد از ممالک مختلف بياورند فرمان داده است که به منظور جلوگيري از بروز تأخيري براي هر يک از شش مکان مورد بحث پيکي جداگانه تشکيل شود.
از لحاظ کمک به دانشمندان و پيشرفت علم علاوه بر اينکه آخرين اطلاعات و کتب و وسائل مورد نياز را در اختيار دانشمندان در داخل قرار ميداده در نامهاي به عنوان پسرش اميرعلي حاکم بغداد، به او دستور ميدهد که به دانشمندان سراسر امپراتوري ايران از جيحون گرفته تا جمنا و از جانب مغرب تا حدود آسياي صغير و مرز مصر مستمري و تحف بدهد و تحف مزبور در هر مورد مرکب بوده است از مبلغي پول و يک قباي پوستي يا مخمل و يک مرکب. در يک نامهي ديگر دستوراتي به يکي از مأموران خود در آسياي صغير داده که به دانشمندان مغرب يا سرزمينهاي عربي اسلامي پاداش و جوايز بدهند و از دانشمنداني که در آن نام برده شش تن ساکن قرطبه و ديگر قسمتهاي اندلس و چهارتن ساکن تونس و طرابلس و قيروان بوده است. و با توجه به مسافتهايي که وجود داشته است ميتوان ديد که رشيدالدين تا چه اندازه در کار خود بينش و برداشتي جهاني داشته و به راستي ميخواسته است که ايران را مرکز دنيايي پيشرفتهترين علوم وقت قرار دهد.
با توجه به مطالب ياد شده از مآخذ غيرقابل انکار و آثار شخصي رشيدالدين فضلالله بخصوص مکاتيب رشيدي و وقفنامهي ربع رشيدي، ميتوان گفت که مجتمع علمي و فرهنگي ربع رشيدي با نمونههاي پيشرفتهي امروز قابل مقايسه است و بايد به آن کساني که در همهي کارها، بخصوص در آموزش و پرورش، غرب و يا شرق را الگو قرار ميدهند، گف که به جاي تقليد از آنها، بياييد از چنين نمونههاي شگرف در تاريخ و فرهنگ اسلامي خويش استفاده نماييم و اينها را الگو قرار دهيم، البته نميگويم که آنچه در جهان امروز وجود دارد، دور بريزيم و به قرن هفتم و هشتم هجري برگرديم. خير، ابدا. بلکه ميگويم در اين برهه از زمان که صحبت از احياي مجدد تمدن عظيم اسلامي و بازگشت به خويشتن مطرح است، ضمن توجه به شيوههاي پيشرفتهي آموزش و پرورش در جهان امروز، سعي کنيم ارزشها و باورها و کاربردهاي آموزشي و مديريت اسلامي را در رأس امور قرار دهيم تا فرهنگ غني اسلامي را دوباره زنده کنيم و به دنياي شرق و غرب بفهمانيم که اسلام و شيوهي تفکر اسلامي در دنياي امروز نيز قادر به ايجاد تمدن و فرهنگي غني و استوار است. انشاءالله.
تأسيسات آموزشي
1. بيت التعليم؛ 2. آموزش حرفهاي؛ 3. مدارس عالي؛ 4. دارالشفا؛ 5. خانقاه.
بيت التعليم
اين کودکان يک سرپرست شبانهروزي نيز داشتهاند که تنها همين سرپرست يا اتابک، همراه زن و فرزند خود در کنار بيت التعليم در داخل ربع رشيدي خانه داشته است. حقوق و شهريهي کارکنان بيتالتعليم و دانشآموزان را دقيقا به اين شرح تعيين کرده است :
معلم سالي 120 دينار (ماهي 10 دينار) نقد رايج تبريز و هر روز چهارمن نان گندم (سالي 1440 من)؛
اتابک يا سرپرست کودکان سالي 60 دينار و روزي 2 من نان گندم.
کودکان بيسرپرست نيز که اشاره شد شبانهروزي بوده و تا زماني که بعد از يادگرفتن خواندن و نوشتن (بخصوص تعليم قرآن) و آموزش حرفهاي بتوانند خود را را ببرند، در ربع زندگي ميکردهاند. براي اينان نيز حقوقي در نظر گرفته بود معادل سالي 12 دينار و روزي 1 من نان گندم.
آموزش حرفهاي
آموزش حرفهاي، مثل ديگر مراکز آموزشي، در ربع رشيدي محل و ساختمان معين نداشته و به صورت عملي در نزد استادکاران و استادان هر فن در ربع، آموخته ميشده است و آنچه مهم است توجه رشيد به اين مسائل و تأکيد بر آن است که آن را جزء وظايف متولي و يکي از اصول وقفنامه قرار داه و در مکاتيب (مکتوب 51) نيز به آن اشاره کرده است.
مدارس
عالي
در سال 715 ه ق تعداد مدرسان و طلبه را افزايش داده به اين ترتيب که تعداد مدرس علم حديث و تفسير از يک نفر به دو نفر و تعداد دانشجويان آنها از دو نفر به پنج نفر (جمعا ده نفر) افزايش يافته و تعداد مدرسان علوم ديگر از يک مدرس و يک معيد، به سه مدرس و سه معيد، و تعداد طلبه يا دانشجويان هر يک همان ده نفر (جمعا سي نفر) بوده است در صورتي که قبل از اين تاريخ، تعداد طلبهي ساير علوم فقط ده نفر بودهاند. به علاوه در حاشيهي صفحهي 165 (پشت برگ 165 وقفنامه) دو نفر مدرس مخصوص را تعيين کرده که تأليف خود رشيدالدين را تدريس کنند و
ميزان حقوق هر يک و محل تدريس و سکونت و تعداد طلبه را تعيين کرده است.
موضوع مهم در اين مدرسهي عالي که داراي سه رشته بوده (1. - رشتهي علم و تفسير و حديث؛ 2. رشتهي علوم عقلي و حسابي و غيره؛ 3. تدريس تأليفات خود رشيد)، توجه رشيد به رشتهي علوم عقلي و حسابي و... يا به قول خودش «ساير علوم» است که نه تنها تعداد مدرسان و طلبهي آن بيشتر بوده بلکه هر مدرسي يک معيد (استاديار) هم داشته است و حقوق و دستمزد اين مدرسان از سايرين حتي از مدرسان تأليفات خودش هم بيشتر بوده است. چنان که عينا در تصوير صفحهي مقابل يا برگ 107 مشاهده ميشود، حقوق مدرس علم تفسير و حديث سالي 105 دينار (غير از حقوق جنسي روزي 5 من نان گندم) بوده و بعدا هيچ به آن اضافه نشده ولي حقوق مدرس ساير علوم 360 دينار و حقوق معيدش 160 دينار و بعد در کنار هر يک رشيد با خط خودش اضافه کرده به حقوق مدرس 140 دينار و به حقوق معيدها 40 دينار که جمعا مدرس ساير علوم سالي 500 دينار (بالاترين حقوق پرداختي در ربع رشيدي) و معيد او سالي 200 دينار حقوق ميگرفتهاند (غير از حقوق نقدي براي هر مدرس روزي 5 من و معيد روزي 6 من نان گندم تعيين شده است).
رشيد براي اين مدرسه يک نفر رئيس يا به قول خودش «مرتب» نيز تعيين کرده است.
مرتب که مستقيما زير نظر متولي و به وسيلهي او تعيين ميشد، وظيفهي سرپرستي، برنامهريزي و کنترل اين مدرسه را به عهده داشت. حقوق مرتب را اول سال 60 دينار تعيين کرده ولي بعدها شصت دينار ديگر به آن اضافه کرده و به سالي 120 دينار (برابر حقوق يک معلم بيت التعليم يا مدرسهي ابتدائي در ربع رشيدي) رسانده است.
در متن گوشهي پايين سمت چپ صفحهي مذکور مشاهده ميشود که براي طلبه، مدت زمان محدود و معيني تعيين کرده بود و تأييد ميکند که فقط مدت پنج سال در مدرسه بمانند و به تحصيل اشتغال ورزند و اگر تنبلي کنند و درس نخوانند از مدرسه بيرونشان کرده ديگري را برگزينند.
براي روشنتر مطلب عينا نوشتههاي آن را ميآوريم :
«و شرط رفت که هر يکي از اين ده نفر طالب علم، پنج سال درين بقعه ملازمت تحصيل نمايند و چون اين پنج سال بگذرد، متولي ايشان را تبديل کند به ديگران که امثال ايشان باشند و اگر در ميان اين پنج سال بعضي از ايشان اعراض کند از تحصيل و کسالت (تنبلي) پيش گيرد هم تبديل کند».
ويژگيهاي مدرسهي ربع رشيدي و تفاوتهاي بنياني آن را با مدارس مشابه به اين ترتيب ميتوان بيان کرد :
1. تعيين شرايط استخدام مدرسان و معيدان چه از نظر اعتمقادي و اخلاقي و چه از نظر پايگاه علمي و تخصصي؛ از نطر علمي و تخصصي استادان و استادياران (معيدان) بايد به درجهي اجتهاد متقن و يا همان استادي در رشتهي مورد نظر رسيده باشند.
2. تعيين تعدادي معين از طلبه در هر کلاس درس، که تا آن زمان در مدارس مشابه سابقه نداشته است. در مدارس ديگر (چه قبل و چه بعد از ربع رشيدي) تعداد طلبه به حدي زياد بوده که حلقههاي درسي بزرگ تشکيل ميشد و چون صداي مدرس به همه نميرسيد، دو نفر معيد در دو طرف استاد يا دو طرف مسجد ايستاده و سخنان او را تکرار ميکردهاند تا به گوش همه برسد.
مسلما ارزشيابي اين گروه کثير بسيار مشکل و غير قابل کنترل بوده و هر چند گروه بيشتري سود ميجستهاند ولي بازده کار زياد نبوده است. به علاوه کنترلي هم از نظر حضور و غياب در محل تعليم انجام نميگرفته است . در صورتي که در ربع رشيدي، اولا، تعدد دانشجويان يا طلبه در هر کلاس محدود بود، ثانيا، همهي آنان حتما بايد در جلسات درس شرکت ميکردند و بدون اجازهي متولي و يا مرتب حق خروج از مدرسه و يا ربع رشيدي را نداشتند و اگر تنبلي ميکردند و در جلسات حضور نمييافتند شديدا مجازات و گاهي اخراج ميشدند و افراد بيلياقت و بياستعداد نميتوانستند با اين شرايط سخت در مدرسه دوام بياورند، فارغالتحصيلاني که جواز «اجازات روايت» (يا به اصطلاح امروز پايان نامه) ميگرفتند واقعا در آن رشته به درجهي تبحر ميرسيدند .
3.تعيين زمان معين و محدود براي تحصيل طلاب؛ اين موضوع يکي از مهمترين ويژگيهاي ربع رشيدي است و از اساسيترين تفاوتهاي آن با مدارس مشابه بوده است زيرا در مدارس ديگر هيچگاه زمان معين جهت تحصيل در نظر گرفته نميشد (و اکنون نيز چنين است) و مدت طلبگي ممکن بود به پانزده سال يا بيست و گاهي مادامالعمر ادامه داشته باشند. در صورتي که شايد براي اولين بار در تاريخ آموزش و پرورش جهان اسلام، رشيدالدين مدت تحصيل را براي دانشجويان به پنج سال محدود کرد و اگر دانشجو نميتوانست در اين مدت به درجهي علمي مورد نظر برسد، او را بدون دادن مدرک فراغت از تحصيل، از مدرسه اخراج ميکردند. درست است که تعداد طلبه در مدارس ربع رشيدي محدود بود، ولي همانهايي که فارغالتحصيل ميشدند از نخبگان بودند و محيط آموزشي به پناهگاهي جهت استفاده از يک شهريهي بخور و نمير، به بهانهي تحصيل، مبدل نميشد و هر فرد کودن و بياستعدادي حق ورود به اين مؤسسه را نداشت و اين خود يکي از مشابهتهاي خوب ربع رشيدي با دانشگاههاي امروز است.
4.سنجش استعداد دانشجو و سپس تعيين رشتهي تحصيلي؛ اين موضوع امروز يکي از مهمترين مسائل در آموزش و پرورش دنياست که رشيد در هفتصد سال پيش آن را به کار ميبرد. رشيدالدين نه تنها در وقفنامهي ربع رشيدي تأکيد ميکند که حتما محصلان يا طلبه بايد در رشتهي تحصيلي «مستعد» باشند، بلکه در مکاتبات رشيدي هم به آن اشاره دارد و صريحا بيان ميکند که اول استعداد افراد را ميسنجيد و سپس تعيين مينمود که پيش کدام استاد و در کدام رشته به تحصيل بپردازند، چنانکه در قسمتي از يک نامه (مکتوب 51) مينويسد :
«... ما تعيين کرديم که هر طالب علم پيش کدام مدرس تحصيل علم کند و ديديم که ذهن هر طالب علمي از طالب علمان معدود، مستعد کدام علم است از فروع و اصول نقلي و عقلي، به خواندن آن علم امر فرموديم...»
امروز در آموزش و پرورش دنياي پيشرفته، اين گونه گزينش و سنجش، از طريق تستها و آزمايشهاي گوناگون هوشي، معلوماتي و غيره انجام ميگيرد، ولي متأسفانه رشيدالدين شيوهي پذيرش را بيان نکرده است، آنچه مسلم است اين موضوع بر اساس تجربه و برخورد متوالي مسؤولان با دانشجويان و يا شايد محاوره و مصاحبه در بدو ورود انجام ميگرفته است و اين مورد نيز در مدارس آن عصر و حتي بعد از آن، سابقه نداشته است.
5. تفکيک رشتههاي علوم از يکديگر؛ به طوري که بيان شد در ربع رشيدي چند رشتهي علمي تدريس ميشد از جمله علم تفسير و حديث، فقه، علوم ادبي، علوم حسابي (رياضيات) و بخصوص علم پزشکي که بعدا به آن خواهيم پرداخت. و همه تحت نظارت و رياست عاليهي متولي (در حکم رئيس دانشگاه) و مسؤوليت و کنترل و برنامهريزي مرتب (رئيس دانشکده) عمل ميکردهاند.
6. نگهداري دانشجويان در ربع رشيدي به صورت شبانهروزي (پانسيون) و تأمين کليهي مايحتاج رفاهي آنها اعم از غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت، حمام، امور درماني (طبيب دارالشفا همه را مجاني مداوا ميکرد) و حتي دادن مبالغي پول به عنوان کمک هزينه بوده است و نيز تأمين وسايل رفاهي مدرسان و معيدان و ديگر کارکنان ربع رشيدي به علاوه تهيه و تعيين محل سکونت جهت خانوادهي آنان در محلات شهرستان رشيدي، غير از دفتر کاري که در خود ربع رشيدي مختص هر يک از استادان بود که درست مثل دانشگاههاي امروزي است.
در نتيجه طلبه و مدرسان به دور از هرگونه اشتغالات ناراحتکنندهي مالي، به تعليم و تعلم ميپرداختند و بخصوص بيشتر اوقات بيکاري خود را به مطالعه در کتابخانهي شصتهزار جلدي ربع رشيدي که شامل انواع کتب در رشتههاي گوناگون و به زبانهاي متعدد بود، ميگذراندند.
دارالشفا (دانشکدهي پزشکي)
پزشکان دارالشفاي ربع رشيدي - چنانکه از وقفنامه و مکاتيب رشيدي برميآيد - به دو دستهي تمام وقت و نيمه وقت تقسيم ميشدند. پزشکان تمام وقت که در رشتههاي مختلف علم پزشکي بودند شامل يک پزشک و يک پزشکيار امراض عمومي، يک نفر چشم پزشک (کحال) يک يا چند نفر جراح و چند نفر پزشک شکسته بند (مجبر) بود که اينان در استخدام رسمي ربع رشيدي بودند و حق کار در خارج و خروج بدون اجازهي متولي از ربع را نداشتند.
دانشجويان هم بايد فقط مدت پنج سال در ربع رشيدي به تحصيل علم طب اشتغال داشته باشند و بعد از اين مدت بايد دانشنامه دريافت کنند و اگر هر يک نتواند، اين پنج سال هدر رفته و نبايد به طبابت بپردازد.
دانشجويان ميبايست در مواقع مداواي بيماران (بعدازظهرها و روزهاي دوشنبه و پنجشنبه) دستيار طبيب باشند و به او کمک کنند يعني صبحها به صورت تئوري و بعدازظهرها به صورت عملي همراه طبيب آموزش ميديدهاند.
به علاوه يک نفر معيد يا پزشکيار هم هميشه همراه طبيب بوده که او را چه در امر تدريس و چه در مداواي بيماران و تهيهي داروها کمک ميکرده است.
طبيب در موقع ويزيت بيماران بايد در مقابل درب داروخانه يا به قول خود رشيد «شبکه» بنشيند و بعد از معاينهي بيماران داروهاي مورد نظر را روي کاغذ (نسخه) نوشته و به مسؤول داروخانه (خازن) بدهد و خازن همراه شرابدار (دکتر داروساز) داروي مذکور را به بيمار بدهند.(41)
جالبتر اينکه در ربع رشيدي هيچگونه وجهي چه از مجاوران و مسافران و چه از بيماران ديگر دريافت نميشد
و معالجه کاملا مجاني بود. حال آنکه داروها را با مخارج سنگيني از اقصي نقاط (چنانکه خواهيم گفت) تهيه، و در داروخانه و انبار بزرگ و مخصوص نگهداري ميکردند. اگر بيماري از ساکنان ربع رشيدي نميتوانست به پاي خود براي مداوا بيايد، طبيب بايد به عيادت او ميرفت و حتي مسؤول تهيهي دارو يعني شرابدار برايش دارو ميبرد و مطبخي (آشپز مخصوص بيمارستان) غذاي تجويز شده از طرف طبيب را ميپخت و براي بيمار ميبرد. در بيمارستان، محل استراحت بيماران بستري شده به دو قسمت تقسيم ميشد، قمستي براي بيماران معمولي و قسمتي مخصوص بيماراني که امراض واگير داشتند و نيز بيمارستان چندين پرستار يا به قول رشيد «خادم المرضي» داشته است.
داروخانهي ربع رشيدي و انواع داروها
از کشورهاي مختلف
پزشکان نيمه وقت
با اين وصف اگر حساب کنيم که هر طبيب نيمهوقت ده دانشجو داشته، پس جمعا 500 نفر دانشجوي علم پزشکي ، غير از آناني که در خود ربع، تعليم ميديدند، به وسيلهي اين پزشکان به تحصيل اشتغال داشتند. علت علاقهي رشيد به اين رشته از علوم آن بود که خود او از اطباي معروف و مشهور در اين فن بوده. گذشته از آن ، خانان مغول نيز علاقهي شديدي به علم طب داشتند و آن را تشويق و تحريص ميکردند.
بيت الکتب يا کتابخانهي ربع رشيدي
رشيدالدين متذکر ميشود که به کميت و کيفيت تمام کتابهاي موجود در کتابخانه آگاه است و کتابها در فهرستي دقيق نامبرداري شده که بايد هميشه نزد متولي «محفوظ و مضبوط» باشد.
جهت هر قسمت کتابخانه يک نفر خازن (کتابدار) و يک نفر مناول (متخصص علم کتابداري) تعيين کرده بود.
براي اينان نيز شرايط اخلاقي و اعتقادي و بخصوص تخصصي تعيين نموده و ميگويد که «شرط چنان است که اين کتابخانهها را يک خازن و يک مناول باشد، هر يک عاقل و کافي متورع و نويسنده و صاحب معرفت کتب» (42)
و براي آنان نيز چون ديگر کارکنان شرح وظايف نوشته و حقوق و ديگر امکانات رفاهي در نظر گرفته است.
کليد کتابخانه نزد خازن بود و فهرست کتابها که دائما به تعداد آنها اضافه ميشد، بايد به وسيلهي متولي و ناظر و مشرف امضا و مهر ميشد و در هر قسمتي از کتابخانه فهرست کتابهاي آن نگهداري و در معرض ديد مراجعان قرار ميگرفت.
شيوهي استفاده از کتابخانه را مفصلا شرح داده که با روشهاي امروزي چندان تفاوتي ندارد، دانشجويان و مدرسان هر کتابي که ميخواستهاند، ميتوانستهاند از کتابانه بگيرند و آن را يا در «قرائتخانهي» آنجام مطالعه کنند و يا از کتابخانه بيرون برند و لي حق نداشتند بدون گروگان کتابي را از ربع رشيدي خارج نمايند.
در وقفنامهي ربع رشيدي ظاهرا اشارهاي به تعداد کتابهاي کتابخانه نشده - شايد در اوراق مفقودهي آن بوده باشد ولي در مکاتبات رشيدي در نامهاي که به صدرالدين ترکه از معتمدان خويش نوشته، که گفتيم در حکم وصيتنامهي اوست، به اين کتابخانه و تعداد کتب و نيز کيفيت و کميت مصاحف پرداخته و شرح داده است چنانکه نوشته است :
«و ديگر دو بيتالکتب در جوار گنبد خود از يمين و يسار ساختهام از جمله هزار مصحف در آنجا نهادهام وقف کردهام بر ربع رشيدي و مفصل آن بدين موجب است آنچه به خط طلا نوشته شده است 400 عدد آنچه به خط ياقوت است 10 عدد آنچه به خط ابنمقله است، عدد آن (2 جلد) آنچه به خط احمد سهروردي است 20 عدد آنچه به خطوط اکابر است 20 عدد، آنچه که به خطوط روشن خوب نوشته شده است 548 عدد. ديگر شصتهزار مجلد کتاب در انواع علوم و تواريخ و اشعار و حکايات مثال و غيره، که از ممالک توران و مصر و مغرب و روم و چين و هند جمع کردهام همه را وقف گردانيدهام بر ربع رشيدي».(43)
اهميت اين کتابخانه علاوه بر داشتن قرآنهاي ارزشمند و گران قيمت که به خط طلا و ياقوت هم بود و به وسيلهي شخصيتهاي علمي چون احمد سهروردي نوشته شده بود، دارا بودن کتابهايي از انواع علوم و تواريخ و اشعار و حکايات و غيره بوده است و مخصوصا اينکه به زبانهاي گوناگون فارسي، عربي، چيني، و زبانهاي غربي (رومي) نيز کتابهاي زيادي در آن جمعآوري شده بود. به همين علت علما و دانشمنداني که از نقاط مختلف دنياي آن روز به تبريز آمده بودند يا رشيدالدين آنها را جلب کرده و آورده بود، از اين گنجينهي عظيم و ارزشمند علمي بهرهها ميبردهاند و اين کتابها را رشيد نه تنها از طريق خريداري و يا نسخهبرداري فراهم کرده بود بلکه با تشويق و تحريص و نيز ترتيب مسابقهي کتابنويسي در رشتههاي گوناگون علمي، علما و دانشمندان زمان را بر آن ميداشت که آثار خويش را به اين کتابخانه بفرستند.
مشاهده ميکنيم که اين کتابخانه، چون ديگر تأسيسات آموزشي ربع رشيدي، قابل مقايسه با بزرگترين کتابخانههاي امروز از جهت کيفيت و کميت بوده است. ولي افسوس که اين واحد نيز چون ديگر تأسيسات ربع رشيدي، به وسيلهي عوان به تحريک و تبليغ و تشويق مخالفان رشيد به آتش کشيده شده و يا به غارت رفته است.
نتيجه و کاربرد عملي
اين تحقيق
براي نشان دادن اين مطلب به بعضي شباهتهاي ربع رشيدي با آموزشگاههاي امروز و برخي تفاوتهاي آن با مدارس قديم به صورت اجمالي ميپردازيم :
1. در مدارس قديم براي گزينش دانشجو هيچگونه شرط خاصي وجود نداشت و هر کسي در هر شرايط سني و بخصوص ميزان استعداد، ميتوانست در اين مدارس شرکت کند. در صورتي که در ربع رشيدي نه تنها شرط سني مطرح بود، بلکه از نظر استعداد و رشتهي تحصيلي نيز طلاب علوم کاملا مورد توجه قرار ميگرفتند.
2. در مدارس قديم هيچگونه محدوديت زماني براي تحصيل وجود نداشت و طلاب گاهي تا آخر عمر به مدرسه رفت و آمد ميکردند، در صورتي که در ربع رشيدي هر طالب علم يا دانشجويي ميتوانست فقط تا مدت پنج سال به تحصيل در رشتهاي خاص بپردازد.
3. در ربع رشيدي آموزش تئوري با آموزش عملي همراه بود و بخصوص اين مسأله در مورد دانشجويان علوم پزشکي به خوبي اجرا ميشد، به طوري که دانشجويان قبل از ظهر در کلاس درس استاد حضور مييافتند و بعدازظهرها همراه طبيب به طبابت ميپرداختند. در شتههاي فني با همراه بودن شاگردان با استادکاران در کارخانههاي پارچهبافي، کاغذسازي و باغباني و کشاورزي و غيره همين روش اجرا ميشد.
4. در ربع رشيدي از نظر کمي نيز تعداد طلبه محدود بود و هر استاد بين پنج تا ده دانشجو داشت و در صورتي که در ساير مدارس قديم چنين محدوديتي وجود نداشت.
5. در ربع رشيدي مانند برخي از آموزشگاههاي امروز زمان کار و استراحت دقيقا برنامهريزي شده بود و ساعات ورود و خروج و مدت اقامت طلبه و مدرسان و ساير کارکنان در طول روز و هفته و روزهاي تعطيل دقيقا حساب شده بود و هيچ يک از کارکنان و طلاب بدون اجازهي متولي و مرتب (رئيس و معاون آموزشگاه) حق غيبت و يا خروج از ربع را نداشتند و از ورود افراد متفرقه و غيرمجاز به ربع رشيدي جلوگيري ميشد.
6. گذشته از مسائل آموزشي و اداري، مسائل مالي و تأمين بودجه و برنامهريزي و تعيين هزينهها نيز به طور دقيق و شگفتانگيز تنظيم شده بود، منابع درآمد و موارد مصرف آن و پرداختها کاملا روي اصول صحيح و برخي از آنها شبيه امروز بود مثلا شيوهي پرداخت دستمزدها، شيوهي پانسيون براي تمام طلاب و تهيهي ليهي امکانات غذايي، بهداشتي، مسکن و غيره براي آنان بويژه تهيهي اماکن به صورت مجتمعهاي ساختماني براي خانوادهي هر يک از گروههاي شغلي و نامگذاري هريک از اين مجتمعها و محلات به نام همان گروه (مثلا محلهي صالحيه و کوچهي معالجان و غيره) در مجاور تأسيسات ربع رشيدي.
7. تقسيم کار و شرح وظايف کارکنان از پايينترين ردهي شغلي تا بالاترين آن يکي از برجستهترين و چشمگيرترين مسائل مديريت بوده است که در ربع رشيدي کاملا اجرا ميشد. از نظر کنترل کار به وسيلهي مسؤولان بالاي سازمان (متولي و ناظر و مشرف) بارها در وقفنامهي ربع رشيدي تأکيد شده و آنان را ملزم ساخته است که کارکنان را، هم از نظر اخلاقي و هم از نظر خدماتي شديدا کنترل کنند و در جاي خود کارکنان خاطي را مجازات و در موارد خدمات ارزنده آنها را تشويق کنند و ارتقاء مقام دهند.
8. همان شرايط و دقتي که در مورد گزينش طلبه اجرا ميشده در مورد مدرسان و معيدان و ساير کارکنان نيز دقيقتر و گستردهتر مورد توجه بوده است و تمام آنان از نظر اعتقادي و استعداد و لياقت و درايت کاملا کنترل ميشدهاند و هر کس را کاري ميدادهاند که استعداد و لياقتش را داشته و به اثبات رسانده باشد، دستمزدها هم بر اساس نوع کار و ارزش معنوي و مقام تحصيلي و يا مقام سازماني افراد تعيين ميشده که واقعا از نظر دقت و آگاهي در آن برههي تاريخي فوقالعاده است.
9. بينالمللي بودن مجتمع وقفي ربع رشيدي
هم اکنون چه بايد کرد؟
ولي متأسفانه طي قرون بعدي جوامع اسلامي و حکومتهاي آنها به دلايل مختلف که ذکر آنها در اين مقاله نميگنجد کمتر به گسترش بنيادهاي وقفي علمي و آموزشي بخصوص در رشتههاي علوم تجربي و طبيعي پرداختند و در مواردي صرفا به ايجاد مدارس علومديني اکتفا نمودند و بتدريج نقش وقف در گسترش علوم و فنون و ادارهي امور مراکز تحقيقاتي و علمي به فراموشي سپرده شد و برعکس در کشورهاي غربي بخصوص در قرن حاضر بنيادهاي وقفي علمي و آموزشي و پژوهشي گسترش يافت و زمينههاي پيشرفت و توسعهي آن کشورهاي را فراهم ساخت.
شايد بتوان گفت در حال حاضر بجز چند کشور، در اکثر کشورهاي اسلامي اولا : تحقيقات علمي و بنيادي آنطور که شايسته و لازم است صورت نميگيرد. ثانيا : وقف و بنيادهاي وقفي در انجام اينگونه امور هنوز جايگاه اصلي خود را پيدا نکردهاند و بايستي در جهت تأسيس بنيادهاي وقفي و خيريه که مصارف آن براي اينگونه امور باشد، هم از طريق سازمانهاي اوقاف کشورهاي اسلامي و هم از سوي صاحبنظران و نويسندگان و رسانههاي جمعي تلاش گستردهاي صورت گيرد.
به نحوي که وقف دوباره نقش گذشتهي خود را در توسعهي علم و دانش و در نتيجه پيشرفت و رفاه جامعهي اسلامي پيدا کند. زيرا تحقيق و پژوهشهاي علمي مباني توسعهي جامعه ميباشد.
درست است که برنامههاي توسعهي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تمامي جنبههاي مختلف جامعه را دربر ميگيرند و تنها بخشي از آن تکنولوژي است و بخش کوچکتري از آن به تحقيقات و علوم پايه مربوط ميشود، اما نبايد از نظر دور بداريم که توسعه و پيشرفت کشورهاي پيشرفته اصولا با رشد علمي آن کشورها همگام بوده است يعني در اصل رشد علمي است که به توسعه در زمينههاي اقتصادي و اجتماعي منجر ميشود. البته داشتن برنامهي صحيح اقتصادي بسيار مهم است، ولي براي داشتن يک برنامهي اقتصادي صحيح، ناگزير به انجام تحقيقات علمي هستيم يعني تحقيقات علمي است که ارزش افزوده ايجاد ميکند. (44)
کمبود نهادهاي حامي تحقيقات، بنيادهاي علمي اعم از دولتي يا خصوصي، و موقوفههاي علمي همگي ناشي از کمبود سرمايهگذاري در تحقيق و توسعه است. همين باعث ميشود نتوان از استعدادهاي جوان به نحو درخور حمايت کرد يا امکان حفظ آنها را در نظام آموزش عالي کشور ايجاد کرد. نتيجه، دفع اين استعدادها و جذب آنها توسط کشورهايي است که متوجه اهميت علوم و تکنولوژي هستند. توجه کنيد در امريکا تنها 2400 موقوفهي علمي وجود دارد که هريک به نحوي از علوم و تکنولوژي و استعدادها حمايت ميکنند.
عوامل متعددي را ميتوان براي سنجش کمي و کيفي سطح علوم در يک کشور برشمرد. تعداد دانشجو، تعداد محقق، تعداد مدرس، تعداد کتابخانهها، و کتب موجود در آنها، تعداد نشريات ادواري موجود، تعداد مقالات علمي دريافتي (پيشچاپها) در يک مؤسسه تحقيقاتي يا آموزش عالي، تعداد گردهماييهاي علمي در سال، بودجهي تحقيقات و توسعهي کشور، تعداد مقالات تحقيقاتي چاپ شده در نشريات معتبر، کيفيت تحقيقات انجام شده و اعتبار کمي و کيفي آنها، تعداد نهادهاي تحقيقاتي و آموزش عالي، تعداد کارگزاران علمي، تعداد موقوفههاي علمي، تعداد جايزههاي علمي که در کشور اعطا ميشود، تعداد نشريات علمي که در کشور چاپ ميشود، تعداد تأليفات علمي داخلي، تعداد ناشران علمي و تعداد صنايع درگير ساخت ابزار علمي، برخي از اين عوامل هستند(45)
اينکه دولتها بايستي در تخصيص بودجهي مناسب براي امور تحقيقاتي (بخصوص علوم پايه) سرمايهگذاري لازم را بنمايند تا در دراز مدت بتوان به توسعهاي مطلوب دست يافت در جاي خود محفوظ، اما مطلبي که ميخواهم اشاره کنم نقشي است که موقوفات و بنيادهاي وقفي علمي ميتوانند به به عنوان نهادهاي حامي مراکز تحقيقاتي کشور داشته باشند. نقش تاريخ موقوفات در ادارهي امور مدارس و دانشگاهها و بيمارستانها و رصدخانهها و کتابخانهها در تاريخ تمدن اسلامي مشخص است و تقريبا ميتوان گفت بيشترين مصارف موقوفات در دوران شکوفايي تمدن اسلامي در اکثر بلاد اسلامي در مراکز علمي و آموزشي بوده است و دانشمندان مسلمان تحت حمايتهاي مالي موقوفات با فراغت کامل به مطالعه و تحقيق و پژوهش ميپرداختهاند.
حال چه شده است که در قرون اخير و دوران معاصر کمتر به ايجاد چنين موقوفاتي دست زدهايم و بيشتر به احداث مسجد يا بعضا درمانگاه و مدرسه زدهايم وبيشتر به احداث مسجد يا بعضا درمانگاه و مدرسهي معمولي بسنده کردهايم. حتي دربرخي محلهها در شهرها چندين مسجد ساختهاند و گاهي روبهروي هم، در حالي که اگر به جاي يکي از آن مساجد در همان منطقه مثلا يک هنرستان فنيوحرفهاي يا انستيتوي صنعتي ساخته و وقف ميشد خيلي از جوانان بيکار آن شهرستان ميتوانستند با کسب يک تخصص جذب بازار کار شوند،يا اگر رقباتي از قبيل باغ، زمين، مغازه در قرون اخير وقف شده، مطابق وقفنامهها مصارفي سنتي و بيشتر تکراري و بندرت براي توسعهي علم و دانش تعيين شده است.
در حالي که ما حدود هفتصد سال قبل و قرون قبل از آن مراکز علمي پژوهشي در سطح بسيار عالي داشتهايم که کلا ادارهي امور آنها از محل درآمد موقوفات انجام ميشده است.
غربيها از اين گونه بنيادهاي وقفي در اسلام الگو گرفتهاند و هماکنون شاهد بنيادهاي خيريه و موقوفهي زيادي هستيم که از مراکز علمي و پژوهشي حمايت ميکنند.
لزوم تأسيس بنيادهاي
وقفي هماهنگ با مقتضيات زمان
موقوفات و بنيادهاي وقفي کشورهاي غربي با موقوفات اسلامي افتراق بنيادي دارند اما در مواردي که مقصود آنها حل مشکلات عمومي، پشتيباني، تشويق، ترغيب و ترويج دانش و فن است داراي وجوه اشتراک اساسي ميباشند. از اين رو بجاست که با شناخت ماهيت و مقاصد موقوفات يکديگر از تجارب ذيقيمت هر يک، تا آنجا که چهارچوبهاي فرهنگي اجازه ميدهد، در جهاني که هدف مشترک آن رسيدن به توسعهي پايدار است بهرهمند گرديم. غربيها مدتهاست که از جهات گوناگون به شناخت و بازشناخت صور گوناگون و محتواي پرارزش فرهنگ مادي و معنوي اسلام و مشرق زمين و بلکه جهان پرداختهاند. ما نيز بايد در تلاش بيشتري براي شناخت و تسخير جهات مطلوب فرهنگ و تمدن با انديشهي غنيتر کردن معارف فرهنگي و فني خود بيهيچگونه خودباختگي باشيم. زيرا در درون صدف فرهنگي خويش در درياي جهان پنهان شدن و روي از مقتضيات مفيد زمان و جنبههاي مفيد و مثبت آن برتافتن، نوعي هراس از زمانه خواهد بود.
گسترش سنت وقف و تأسيس بنيادهاي وقفي در تمامي زمينههاي مورد نياز کشورهاي اسلامي از ملزومات رستگاري علمي، پژوهشي، فني، و نظاير آن است. دستيابي به چنين نيکبختي و هدايتي مستلزم عنايت الهي و تلاش براي کسب چنين عنايتي است. انتظار از امت شايسته و بزرگي چون امت اسلام بخصوص در اوضاع و احوال کنوني، پيوستن به جنبش وقفگرايي خصوصي و بنيادهاي وقفي عمومي يا دستهجمعي حصول به مقاصد عامالمنفعه است.
کاري که در روزگاران گذشته به کمک نهاد وقف که يک نمونه آن را ملاحظه فرموديد، جهان را شگفتزده کرده و مشکلات را بدون اينکه اعتنايي به حکومتهاي وقت داشته باشد زدوده و فرهنگ اسلامي ما را استوار، غني و پيشتاز کرده است.
بازگشت به مردم و زدودن زنگارهاي احمالي از اعتقادات آنان، حل مشکلات آنها با مشارکت خود آنها، تشکيل هيأتهاي امناي بنيادهاي وقفي متشکل از
شخصيتهاي محبوب فرهنگي و رجال سياسي مورد وثوق و اعتماد، تجار متدين وصاحبان صنايع، و نمايندگان قشرهاي مردم در سطوح گوناگون جامعه، اعم از جامعه عشايري، روستايي و شهري، ميتواند توفيقات فراواني را در همهي جهات در اختيار ما بگذارد.
انجام دادن اين کارها از رموز موفقيت کشورهاي پيشرفتهي جهان است. موقوفات خصوصي و بنيادهاي وقفي کشورهاي اروپايي و بخصوص امريکاي شمالي از ابزارهاي رشد، توسعه و تحول فرهنگي جوامع اين کشورهاست. ميزان و تنوع امکانات مالي که از طريق بنيادهاي وقفي شخصي، خانوادگي و... در اختيار مؤسسات فرهنگي، آموزشي و مراکز پژوهشي کتابخانهها، موزهها و نظاير آنها قرار داده ميشود حيرتآور است. بنيادهاي وقفي جديد ابزاري هستند که به کمک آنها گرايشهاي نوين از نظرهاي گوناگون در اساسنامههاي آنها منظور ميشود و به فعليت و اجرا درميآيد. واقف يا واقفين، دست متوليان هيأتهاي امناي موقوفات را در تشخيص و عمل به مقتضيات زمان باز ميگذارند تا هرگاه موضوعي و يا مسألهي جديدي پيش آمده، و مرجع توجهي بدان نبود، سعي و اهتمام کافي در حل آن مبذول دارند. مثلا بنيادهاي وقفي و يا تک موقوفههايي وجود دارد که پس از حل مسائل آموزشي به حل مسائل اکولوژيکي و به طور کلي زيست محيطي پرداختهاند. از اين رو افزايش تعداد بنيادها، تأسيس دانشگاهها، ايجاد مدارس فني - مهندسي، راهاندازي آزمايشگاههاي تحقيقاتي و برپايي محافل و کانونهاي علمي براي بحث و چارهجويي در زمينهي مسائل اجتماعي، اقتصادي و آموزشي در چارچوبهاي محلي، منطقهاي، منطقهاي ملي و بينالمللي با کمک کارشناسان زبده و امکانات مالي چشمگير است. اکنون رغبت و انگيزهي شرکتها و تراستهاي بزرگ ملي و چند مليتي با ميلياردها دلار سرمايه و هزاران کارگر براي تأسيس بنيادهاي وقفي به حدي روز افزون شده است که اعجاببرانگيز است و نتايج مفيد همهي اينها در نهايت به جامعهي آنها و به خود آنها برميگردد. (46)
پروفسور استاد عبدالسلام فيزيکدان فقيد پاکستاني و برندهي جايزهي نوبل در مقالهاي تحت عنوان «آيندهي علم در اسلام» پيشنهادات ارزندهاي در خصوص پيشرفت علمي در کشورهاي اسلامي ارائه دادهاند که يکي از آنها استفاده از درآمد موقوفات براي توسعهي علم و دانش، و گسترش وقفهايي ميباشد که مانند بنيادهاي وقفي درکشورهاي غربي هزينهي درآمد آنها براي امور علمي و پژوهشي باشد. به قسمتهايي از اين مقاله مفيد اشاره ميشود :«بهترين روش براي بيان اهميت علوم در اسلام توجه به اين نکته است که 750 آيه از آيات قرآن مجيد (تقريبا يک هشتم آن) مؤمنان را به مطالعهي طبيعت، غور و تعمق، استفادهي بهينه از عقل و استفاه از نهادهاي علمي به عنوان جزء لاينفک جامعه ترغيب ميکند. درصورتي که تنها 250 آيه مربوط به قوانين و مقررات اسلامي است. پيامبر (ص) کسب دان را براي هر زن و مرد مسلماني واجب دانسته است.
دومين علت تفوق علمي نيز از اين آيات و احکام نشأت ميگيرد. برخلاف نظر سنتگرايان در دوران اوليهي اسلام، نهادهاي علمي و دانشمندان از حمايت کامل جامعهي اسلامي بهرهمند بودند. اين امر تا قرن پانزدهم ميلادي ادامه داشت. البته اين حمايت اکثرا از طريق موقوفات فراواني بوده که براي ادارهي مدارس و مراکز علمي و پژوهشي قرار ميدادهاند و هزينههاي اين مدارس و مراکز و حقوق اساتيد و کمک هزينهي دانشجويان از محل درآمد وقفهايي بوده که براي آنها منظور شده بودند.
.... ما بايد بنياهايي براي علم ايجاد کنيم که هم مورد حمايت دولتها باشد و هم از کمکهاي اهدايي خصوصي بهرهمند شود تا تأمين بودجه تحقيقات از منابع گوناگون امکانپذير باشد. چرا نبايد يک هشتم درآمد اوقاف به علوم (يعني امري که در قرآن مجيد نيز بر آن تأکيد شده است) اختصاص يابد ؟ درسال 1973 دولت پاکستان به پيشنهاد من در کنفرانس اسلامي (لاهور) درخواست کرد تا حداقل يک بنياد اسلامي علوم مشابه بنياد فورد که سرمايهاي
معادل يک ميليارد دلار در قلمرو اسلام تأسيس شود.
8 سال بعد در سال 1981 اين بنياد تأسيس شد - اما تا آنجا که اطلاع دارم با وعدهي 50 ميليون دلار به جاي يک ميليارد دلار درخواستي - در واقع بنياد فوق بيشتر حکم يک مؤسسه خيريه را دارد و ما نبايد خودمان را با تأسيس چنين بنيادي فريب دهيم، متأسفانه ما برخلاف رقباي خود مسألهي علم در اسلام را جدي نميگيريم.
... ايجاد واحدهاي پژوهشي در دانشگاهها و مؤسسات وابسته به آنها ضروري است، در دانشگاههاي ما بايد تأکيد شود که استادان نيمي از وقت خود را صرف تحقيق و نيم ديگر را صرف آموزش و تدريس کنند. اين، قاعدهي مرسوم در کشورهاي پيشرفته است. پيشنهاد ميکنم که در هر کشور اسلامي، حداقل يک دانشگاه به اين مهم (پژوهش علمي) اختصاص يابد و براي کسب منزلت جهاني در زمينهي پژوهش مورد حمايت قرار گيرد، اين کار را ميتوان انجام داد.» (47)
نقش مردم و افراد نيکوکار جامعهي اسلامي در اين گونه امور نيز نبايد فراموش شود و مسأله احياي فرهنگ وقف براي مصارف علمي و پژوهشي همانطور که در قرون اوليهي شکوفايي تمدن اسلامي آثار ارزشمندي از خود باقي گذاشته دوباره بايستي جدي گرفته شود و اين به مفهوم بازگشت به گذشته نيست بلکه گامي است به سوي آينده.
مؤسسات وقفي و خيريه با توجه به نيازهاي روز جامعهي اسلامي ميبايد توسط مردم خير و نيکوکار ايجاد گردد .
در اينجا ما بايد براي نمونه اشاره کنيم که در جدولي که مربوط به سهم سرمايهگذاريهاي مختلف در امور تحقيقاتي ميباشد، آمده است که سهم صنايع و مؤسسات وقفي و غيرانتفاعي و خيريه در سرمايهگذاري بر تحقيقات و توسعه در ايالات متحده امريکا در سال 1993 خيلي بيشتر از کمکهاي حکومت فدرال در اين خصوص بوده است، در اين مؤسسات غيرانتفاعي (وقفي و خيريه) بالغ بر 2 / 9 ميليارد دلار براي تحقيقات و توسعه سرمايهگذاري نمودهاند که 1 / 5 ميليارد دلار آن براي تحقيقات پايه بوده است. (48)
ملاحظه ميشود که نقش وقف و خيريهها بسيار گسترده ميباشد.
حال ببينيم ما در کشورهاي مسلمان خود چقدر از اينگونه وقفها براي چنين مصارفي داريم ؟ آيا وقت آن نرسيده است که بخود بياييم و با احياي سنت حسنهي وقف زمينههاي پيشرفت علمي و توسعهي کشورهايمان را فراهم سازيم ؟ به هرحال مردم نبايد نقش خود را در اينگونه امور فراموش کنند و همه چيز را از دولت بخواهند چون امکانات دولت محدود است و به تنهايي نميتواند پاسخگوي همه نيازهاي جامعه باشد، تعاون و همدلي و همکاري مردم بسيار مؤثر است و وقف يکي از بهترين و پايدارترين مصاديق تعاون است.
جاي آن است که براي درخشانتر کردن جايگاه بلند وقف، تأکيد بيشتر بر آن، رغبتافزايي و گرايش آفريني به سوي وقف، در هر شکل و صورت آن، بخصوص بنيادهاي موضوعي انعطافپذير، در اقتصاد ما شکوفا شود . فراگير ساختن چنين امر خيري در ميان مردم ما از سرمايهداران، صاحبان صنايع و حرف، بازرگانان، علما ، فرهنگيان و کليهي قشرهاي جامعه ضروري است، به شرط آنکه تشويقهاي ديني، دولتي و مردمي و تسهيلات مالياتي انجام گيرد. بر رسانههاي گروهي است که تعريف، مقاصد متنوع، فوايد و نحوهي اجراي وقف را در زمرهي واجبات ملي - ديني دانسته و مباني گسترش آن را توسط افراد خير فراهم آورند.
دولتهاي اسلامي و سازمانهاي اوقاف و امور خيريه بايستي در جهت ايجاد بنيادهاي وقفي چه از محل امکانات خود با کسب مجوزهاي شرعي و قانوني و چه با تشويق نيکوکاران جامعه تلاش لازم را به عمل آورند.
دردها و نيازهاي اجتماعي جامعهي روبهرشد ما، بخصوص در زمينهي آموزش و پرورش و آموزش عالي بهداشت و درمان، پژوهش و فنون و از نظر نيازهاي فضايي، علمي و تجهيزاتي و حمايت مالي از مراکز تحقيقاتي علوم پايه که در سطح خيلي بالاي علمي فعاليت دارند، کاملا ملموس است. مسألهي ايجاد صنعت، فرصتهاي شغلي و جنگلکاري و مرتعداري و رشد کشاورزي، در شرايطي که با مشکلات جدي در آنها مواجه هستيم امري حياتي است و با همکاري بنيادهاي وقفي و کمکهاي دولتي و مردمي آنها امکانپذير است.(49)
همچنين بايستي از سوي سازمانهاي اوقاف کشورهاي اسلامي در خصوص تبادل تجربيات علمي و عملي دز زمينههاي وقف و امور خيريه اقدامات عملي به عمل آيد و حتي از تجربيات ممالک غيراسلامي نيز استفاده شود. متأسفانه بايستي اذعان نمود که نهادهاي اوقاف کشورهاي اسلامي آنطور که شايسته است در اين مورد فعاليت نداشتهاند. البته فعاليتهاي اخير بانک توسعهي اسلامي و وزارت اوقاف کويت در زمينهي گسترش سنت حسنهي وقف و پوياتر شدن فعاليتهاي وقف جاي اميدواري است و نويد موفقيتهايي را در توسعهي فرهنگ وقفي در جوامع اسلامي ميدهد.
در پايان اضافه مينمايد همانطور که اشاره شد ربع رشيدي و کليهي رقبات موقوفات آن در شهرهاي مختلف به مرور زمان از بين رفته بود پس از انقلاب اسلامي و با تصويب قانون ابطال اسناد فروش رقبات، آب و اراضي موقوفات در مجلس شوراي اسلامي و طرح موضوع موقوفهي
ياد شده در کميسيون مادهي 2 آييننامهي اجرايي اين قانون و با تنفيذ وقفنامهي موقوفات ربع رشيدي از طرف شعبهي 13 دادگاه مدني خاص تبريز گامهاي مهم و مفيدي در جهت شناسايي و احياي موقوفات مزبور برداشته شده است و در حال حاضر قطعه زميني به مساحت تقريبي چهارصد و پنجاههزار مترمربع از اين موقوفه به اجاره دانشگاه علوم پزشکي تبريز داده شده است. همچنين دو قطعه زمين از موقوفه جمعا به مساحت تقريبي بيست هزار متر مربع به اجارهي آموزش و پرورش و يک قطعه زمين به مساحت چهارهزار مترمربع به شرکت آب و فاضلاب تبريز واگذار گرديده است.
نکتهي آخر اينکه شايسته است به منظور تجليل از رشيدالدين فضلالله و احياي مجدد موقوفات او با کمک وزارت فرهنگ و آموزش عالي و دانشگاه تبريز و استانداري آذربايجان شرقي و سازمان اوقاف و امور خيريه و ديگر نهادهاي ذيربط در همان محل ربع رشيدي تبريز نسبت به احداث يک مجتمع بزرگ علمي و تحقيقاتي اقدام شود و در مورد احياي آن قسمت از رقبات موقوفات ايشان تا آن ميزان که مقدور ميباشد، تلاش لازم به عمل آيد.
سلامتي و موفقيت شما حضار گرامي و ميهمانان عزيز و همچنين پيشرفت و توسعهي همه جانبهي تمام کشورهاي اسلامي را از خداوند تبارک و تعالي مسألت مينمايم و صلح و دوستي را براي تمام بشريت آرزومندم .
السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
پي نوشت ها:
1-«تاريخ علم، وقف و ضرورتها» فصلنامهي وقف؛ ميراث
جاويدان، شمارهي 16 - 15، پاييز و زمستان 1375، صص 5 و 6.
2-سيد حسين
نصر، مجموعهي خطابههاي تحقيقي دربارهي رشيد الدين فضل الله همداني،
انتشارات دانشگاه تهران، سال 1350، صص 6 -3.
3-جامع التواريخ، رشيد
الدين فضل الله همداني، به تصحيح و تحشيهي محمد روشن، مصطفي ضميري، چاپ
اول، 1373، جلد دوم، ص 1528.
4-ايلياپاولويچ، پطروشفسکي، اسلام در ايران
(از هجرت تا پايان قرن نهم هجري)، ترجمهي کريم کشاورز، انتشارات پيام،
چاپ هفتم، تهران، 1363، ص 148.
5-محمد مهدي بروشکي، بررسي روش اداري و
آموزشي ربع رشيد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد، 1365، صص 22 -
21 به نقل از: ناصرالدين منشي کرماني، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار (در
تاريخ وزراء) به تصحيح مير جلال الدين حسيني ارموي «محدث»، چاپ دانشگاه
تهران 1338، صص 113 -112.
6-کاشاني ابوالقاسم، تاريخ الجايتو، به اهتمام
مهين همبلي، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1348، وقايع سال 711، ص 121.
7-بر
تولد اشپولر، تاريخ مغول، ترجمهي محمود مير آفتاب، انتشارات امير کبير،
1356، تهران، ص 284.
8-وقف نامهي ربع رشيدي، ص 21.
9-دکتر محمد جواد
مشکور، مجموعه خطابههاي تحقيقي (مقاله : ربع رشيدي)، صص 289 -288.
10-همان،
به نقل از: تذکرة الشعراي دولت شاه سمرقندي، طبع تهران، ص 241.
11-دکتر
محمد جواد مشکور، همان، ص 304. به نقل از: سياحت نامه شاردن، ج 2، ص 406.
12-حوانيت
: جمع حانوت به معني مغازه، دکان.
13-طواحين : جمع طاحونه به معني
آسياب.
14-شعر (به فتح شين و سکون عين) به معني پارچه، شعربافي يعني
پارچه بافي.
15-مکاتبات رشيدي، مکتوب 51، ص 317.
16-وقف نامهي ربع
رشيدي، ص 170.
17-همان، ص 41.
18-همان، ص 42.
19-همان، ص 43.
20-در
مورد سرابستان رشيد در وقفنامه توضيح ميدهد : «... سرابستان، متصل گنبد
مسجد و عمارتي که در آن (اين قسمت ناخواناست)...جهت روشنايي گنبد و مسجد و
هر چه متولي صلاح داند».
21-وقف نامهي ربع رشيدي، ص 42.
22-همان، صص
144 -143.
23-همان، صص 172 و 188.
24-محمد مهدي بروشکي، همان، صص 87
-69.
25-وقفنامه ربع رشيدي، ص 118.
26-همان، ص 121.
27-همان، ص
124.
28-اين اصطلاح مشابه اصطلاح Library Science به معني علم کتابداري و
يا علم تنظيم و محافظت از کتب است.
29-محمد مهدي بروشکي، همان، صص 94
-79.
30-وقفنامهي ربع رشيدي، ص 122.
31-همان، ص 124.
32-همان، ص
122.
33-لمتون، مالک و زارع در ايران، ترجمهي منوچهر اميري، ص 190.
(به نقل از : مکاتبات رشيدي، صص 159 -156) .
34-وقفنامهي ربع رشيدي، ص
216.
35-محمد مهدي بروشکي، همان، ص 120.
36-اگر حقوق مثلا دربانان
يا مشعلداران را به قيمت طلاي امروز محاسبه کنيم ماهيان حدود دويست و پنج
هزار تومان ميشود که از حقوق کارمندان عاليرتبه امروزي ادارات نيز بيشتر
است.
37-وقفنامهي ربع رشيدي، صص 154 -153.
38-همان، ص 124.
39-محمد
مهدي بروشکي، بررسي روش اداري و آموزشي ربع رشيدي، صص 115 -99.
40-وقفنامهي
ربع رشيدي، ص 151.
41-همان، صص 147 و 182.
42-همان، ص 197.
43-سوانح
الافکار رشيدي، مکتوب 37، صص 214 -213.
44-دکتر رضا منصوري، توسعهي
علمي ايران، مرکز انتشارات ملي يونسکو در ايران، 1373، صص 94 - 92.
45-همان،
صص 12،8 و 40.
46-مصطفي مؤمني «بنيادهاي وقفي در آلمان فدرال»،
فصلنامهي وقف؛ ميراث جاويدان، شمارهي 8، زمستان 1373، صص 95 -96.
47-محمد
عبدالسلام، آيندهي علم در اسلام، ترجمهي فاطمه فراهاني ، فصلنامهي
رهيافت، شمارهي 5، تابستان و پاييز 1372، صص 10 الي 18.
48-«علم در
خدمت منافع ملي»، فصلنامهي رهيافت، شمارهي 12، بهار و تابستان 1375، ص
115.
49-مصطفي مؤمني، فصلنامهي وقف؛ ميراث جاويدان، شمارهي 8، ص 103.