• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    وقف نامه مدرسه‏ي مقيميه‏ي شيراز (1095 ق)

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده: فاطمه حاتمي
    وقف نامه مدرسه‏ي مقيميه‏ي شيراز (1095 ق) مقدمه
    در سازمان اوقاف و امور خيريه و اداره‏هاي تابعه‏ي آن در فارس، حدود هفتصد وقف نامه‏ي مربوط به دوره‏ي قاجار و 36 وقف نامه و مدارک وقف مربوط به دوره‏ي صفويه نکهداري مي‏شود (1) که اطلاعات دست اول و جالبي را از فارس آن دوران و به ويژه شيراز در اختيار علاقه‏مندان قرار مي0دهد. اين اطلاعات تاکنون در هيچ يک از کتاب‏هاي تاريخي محلي و پژوهش‏هاي جديد استفاده نشده و جزئيات مختلف به تفصيلي که در اين اسناد منعکس شده در جاي ديگر نيامده است و بايد اين اسناد را تکلمه‏اي بر اسناد معتبر تاريخي فارس تلقي کرد.
    يکي از اين مدارک وقف نامه‏ي مدرسه مقيميه‏ي شيراز است که ميرزا حسن حسيني فسايي در اثر يگانه‏اش فقط در سه سطر درباره‏ي آن نوشته است:
    «باني آن، مرحوم حاجي محمد مقيم نام از سلسله آتشي‏هاي محله‏ي بازار مرغ در اواخر سلاطين صفويه آن را بساخت و در جنب مسجد جامع عتيق افتاده است و از صدمه زلزله سال 1269 خراب شده ويرانه است.»(2)
    چنانکه گفته شد با استناد به وقف نامه‏ي مدرسه که خوشبختانه موجود است و در بايگاني سازمان اوقاف به شماره‏ي 186 فارس و اداره‏ي کل اوقاف استان فارس به شماره‏ي م / 30 نگهداري مي‏شود (3) مي‏توان تکلمه‏اي به نوشته‏ي پيشين افزود. اين سند رونوشتي است که در اول جمادي
    الثاني 1328 در اوقاف مرکز (تهران)، از روي نسخه‏ي معتبري که انجمن ايالتي و ولايتي فارس در 7 شعبان 1325 آن را رونوشت کرده، استنساخ شده است. اين سند نخستين رونوشتي است که در بدو تشکيل اداره‏ي اوقاف و حتي پيش از تصويب نخستين اوقاف در دفتر ويژه‏اي موسوم به «دفتر ثبت وقف نامه و سواد وقف نامه و اسناد و احکام راجع به موقوفات» درج شده است. گفتني است بر اغلب اسنادي که در دو دهه نخست تشکيل اوقاف استنساخ شده، يادداشت‏هايي مبني بر ثبت اسناد در «دفتر ثبت موقوفات» نوشته شده است.
    متن و تکلمه و سجلات وقف نامه که به نظر مي‏رسد به طور کامل بازنويسي شده در دوازده صفحه به خط شکسته‏ي نستعليق تحرير شده و محرر، واژگان سند را 1231 کلمه اعلام کرده است.
    نام دقيق و کامل باني و واقف مدرسه، خواجه، محمد مقيم کاشاني، معروف به قاضي بن امين محمد است که در شيراز زاده شده و مي‏زيسته است. بنا به نص وقف نامه، او نخست خانه‏اي در جنوب مسجد جامع عتيق و چسبيده به آن خريد و پس از تخريب آن، مدرسه‏ي نامبرده را که مشتمل بر 26 حجره و يک مسجد بود، در آن احداث و در 9 شوال 1059، آن را بر شيعيان اثنا عشري وقف کرد. در وقف نامه هم چنين آمده است که واقف براي دوام و بقاي آن‏ها، املاک مفصلي را شامل ده باب دکان جنب حمام نقشک، 704 سهم از 1056 سهم قريه‏ي ابراهيم آباد در حومه‏ي شيراز، شش دانگ قريه‏ي حسن آباد کربال، شش دانگ اراضي علياي طاق ميان کربال، سه دانگ قريه‏ي قصر خواجه شامل قنات و باغ و مزارع در خفرک مرودشت، چهار دانگ قريه‏ي دهکشوراب خبريز آباد، شش دانگ قريه‏ي تير فشار خبريز آباد براي مصارف، وقف کرد. مصارف مورد نظر عبارتند از: هزينه‏ي تعمير و نگهداري و گردآوري محصول موقوفات و مدارس و حق التوليه و حق النظاره، حقوق يک مدرس (روزي 100 دينار)، يک خادم (روزي 60 دينار)، 24 طلبه (8 طلبه‏ي اعلا رتبه از باقي، روزي 60 دينار؛ 8 طلبه‏ي وسط، روزي 40 دينار؛ 8 طلبه‏ي باقي، روزي 30 دينار)، تجديد حصيرهاي مدرسه هر چهار سال يک بار و سرانجام تجديد لحاف چيت مطابق وضع طلاب و استنساخ وقف نامه هر سه سال يک بار معين شده است.
    چنان که در اغلب وقف نامه‏ها ديده مي‏شود، واقف در صورت انقراض نسل متولي و ناظري که معرفي کرده، شروط مفصلي براي تعيين متولي و ناظران بعدي در نظر گرفته؛ چنان که براي اقامت و سفر طلاب هم پيش بيني‏هايي کرده است.
    با توجه به سجلات، به نظر مي‏رسد که سند در شيراز تنظيم شده و واقف، احتمالا پس از آن، به قصد سفري زيارتي، راه خراسان را در پيش گرفته و در مسير رفت يا برگشت، سند را به تأييد علما و رجال محلي اصفهان يا ساکن در آن جا هم رسانيده است. به هر حال در حاشيه‏ي سند، سجلات علامه مجلسي، محمد باقر سبزواري شهير به خراساني صاحب ذخيره، ميرزا حبيب الله صدر ايران و دو پسرش ميرزا محمد مهدي و ميرزا عليرضا شيخ الاسلام دارالسطنه‏ي اصفهان، ميرزا محمد حکيم، ميرزا محمد علي حسني حسيني طبيب دشتکي، ميرزا هدايت الله حسني حسيني دستغيب طبيب شيرازي، قوام الدين حسن انجو شيخ الاسلام لار، شيخ حسين - شيخ الاسلام هرات - بن عبدالصمد جبل عاملي، ميرزا محمد باقر رضوي متولي مشهد رضوي و ميرحسين شيخ الاسلام مشهد صاحب مدارک و برخي افراد ديگر را مي‏توان ملاحظه کرد.
    چند مدرک ديگر هم در پرونده‏ي راکد مدرسه وجود دارد دال بر اين که با از بين رفتن مدرسه، قريه‏ي حسن آباد کربال به وسيله‏ي طلعت السطنه خواهر مدبر السلطنه و قريه‏ي تير فشار صاحب ديوان به دليل واهي معتبر نبودن وقف نامه به مرور تصرف شده‏اند.
    گفتني است با تجديد بناي مدرسه در همان محل به سال 1328 و تشکيل اداره‏ي اوقاف وکيل، متولي در تهران براي به وقف بازگرداندن دو قريه‏ي نامبرده، طي شکايتي از هر دو متصرف، اقدام جدي خود را آغاز مي‏کند که سرانجام دائره‏ي تحقيق اوقاف مرکز در 1329 به صحت وقف نامه رأي مي‏دهد. اين واقعه خود دليلي بر استنساخ وقف نامه هم بوده است.
    سواد سواد وقف نامه‏ي مرحوم خواجه محمد مقيم کاشاني الاصل شيرازي المسکن موقوفه‏ي بر مدرسه‏ي مقيميه‏ي واقعه در شيراز به تاريخ شهر شوال سنه‏ي هزار و پنجاه و نه 1059[تعداد] کلمه [1231]
    تاريخ غره‏ي شهر جمادي الثانيه‏ي ايت ئيل 1328
    الحمدلله الذي تقرب الي جناب حضرته المتقربون بالقربات و توسل الي نيل سبحات رحمته المتوسلون / بالصدقات و فاز المتصدقون بالزلفات و استبشر اهل الخير بوعده بالنعيم المقيم و الدرجات و الصلواه / والسلام الا تمان الا کملان علي من ارسله بالايات البينات و ايده بالبراهين الساطعه و المعجزات و الحجج الدافعات / محمد المصطفي المجتبي الزکي و آله و اهل بيته و عترته ذوي الکرامات سيما ابن عمه و صهره و اخيه و کاتب وحيه / و مخزن علمه و ابوبنيه و خليفته و وصيه بالنص و الجلي الذي نام في مضجعه و قام بأمره و حارب مع اعدائه و بذل نفسه / لنفسه الشريف اعني امام المتقين و اميرالمؤمنين و علي صلوات الله و سلامه عليه و عليهم بدوام الخيرات و الحسنات و بعد / اثمار اين حديقه‏ي بلاغت آيين و جواهر و لالي اين بحر فصاحت قرين مفصح و مشعر است به ذکر آن که بر اصحاب فطنت / و ارباب عبرت و مستبصران خبير و ناقدان بصير که قلب و نقد عيار روزگار را به محک اعتبار سنجيده و منافع / و مضار اين جهان فاني را از يک ديگر افراز نموده‏اند پوشيده و مستور نيست که مزاج روزگار از اوان ابداع و / عنفوان پيدايش تا زمان ما که به حسب ظن دوربينان خرد پيشه از زمان فاضله است در نيکي و بدي و نشيب / و فراز يکسان است (انما مثل الحيوة الدنيا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيما تذروه الرياح و کان الله علي کل شي‏ء مقتدرا) اقبال اين بي‏وفاترين ادبار و صبح سرور اين نيست هست نما / متصل به شام غم، سراء وي با ضراء ملاصق و شدت بارخاء، عيشش به کدورت آميخته و سورش به ماتم / همدم و عذبش به شوري ممزوج و حلوش به تلخي مختلط، هيچ آفريده ادراک غضارت و نيکويي عيش وي نکرده که به کلفت / و تعب و نوائب وي گرفتار نگردد واحدي را نيل خضرت و نضارت او ميسر نگشته که شادابي و طراوت جانبي، قرين پژمردگي[پايان صفحه‏ي 1]طرفي ديگر نباشد و شبانگاه بر جناح امن نغنوده که صبحگاه بر قوادم خوف و خطر نباشد و بني نوع انسان / که اشرف ما تحت الکون است و غرض از ايجاد چنين خلقي شريف تحصيل سعادت معرفت سبحان است که (و ما خلفت الجن و الانس الا ليعبدون) اگر چه به قلم تقدير بر پيشاني احوال او رقم (انه کان ظلوما جهولا) مرقوم است، اما از فروغ نور (ثم انشأناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقين) پرتوي به وي تافته و از همگنان به مزيت عقل و خرد ممتاز گرديده که به روشنايي آن، طريق مستقيم حق پيموده به سر منزل توفيق و رحيق تحقيق مهتري شود و در اين طريق خطرناک از بس تشعب طرق و تفرق آراء و تشتت اهواء و نشيب و فراز / و ارتفاع و انخفاض که محل حيرت و اشتباه عقل و التباس و هم است و بسي راهروان که به قدم عقل رفته‏اند پي گم کرده از طريق حق منحرف گشته، درکام اجل پي سپر شده، براي استکشاف جاده‏ي نجات و امتياز باطل از حق و افراز ظلمات از نور هاديان راه دين و راهنمايان طريق يقين برگماشته‏اند که به روشنايي عقل / خورده بين و رهبري تقليد شرع مبين جاده‏ي نزهت سراي رضامندي ايزدي به دست آورده از آن جا پي برده‏ي / مقصود حقيقي شود و در آن دارالامان به سعادت ابد بپيوندند. بس حيف باشد که با چندين فروغ انوار / رقم اکمهي بر خود گذارد و با اين همه دانايي نشان ابلهي بر خود پسندد و در ظلمت آباد طبيعت افتاده، عجوز بدروي / دنيا را عروس زيبا شناسد و براي آلايش بي‏ثبات آن که جز نمايش ثاني در چشم احول / ندارد نقدي مثل عمر گران مايه که هر ساعتي که سپري مي‏گردد، زبده و خلاصه‏ي ايام زندگي است و احتمال رجوع ندارد / و سمع و بصر و عقل و فهم و ساير حواس ظاهره
    و تمامي قواي باطنه و اعضا و جوارح که هر يک را به مقتضاي / (ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا) شغلي معين است و از آن جهت مسؤولند/ و صواب[ثواب]و عقاب بر آن مترتب از اعمال و اشغال راتبه باز داشته در انتظام اسباب لا يعني و حصول مقاصد / ميان تهي نشئه‏ي صوري صرف نمايد و از تذکر احوال اسلاف ازمنه‏ي سابقه که شنيده و اقرب از آن اوضاع معاصرين / خود که به عين اليقين ديده که خلاصه‏ي هستي و سرمايه‏ي زندگاني را در تعبد و بندگي دنيا و تحصيل عزت و ازدياد / ثروت و مکنت و جمع کردن درهم و دينار و شراء املاک و بساتين و عقار و فراهم آوردن[پايان صفحه‏ي 2]عروض و امتعه و ازدخار نقود و اقمشه صرف کرده‏اند و به انصرام اعمار و هجوم هادم لذات و منغض اسباب حيواة عزت به ذلت / و اجتماع به افتراق و غنا به فقر تبديل يافته بگذشته و بگذاشتنيها ميانه‏ي اقارب و عشاير جازعين و شامتين انقسام / يافته پذيراي عبرت نگردد و بر غفلت اصرار نمايد و به خيال محال که او از حادثه‏ي واقعه‏ي مرآتيان بر کنار است يا به زعم / باطل که تحصيل زاد و ابهت روز معاد موکول است به هنگام شيب و قرب انقضاء ايام حيوة با امکان ادراک موت در ايام شباب يا بفجأه تحصيل رزق چند روزه ايام حيواة را که به مقتضاي / کريمه (و ما من دابة في الارض الا علي الله رزقها) بر حضرت آفريدگار است وسيله‏ي جمع اسباب که اسباب تفرقه است ساخته / از اتيان به فرايض و سنن که به نصوص کتاب و سنت بدان مأمور و به ترک آن معاقب و ملوم است چنان خود را / بر کنار گيرد که گوييا امور واجبه از او مرفوع است و آن چه براي او ديگري متکفل است بر او فرض متحتم و بعد از درباختن چندين / گوهر گران بها و تخريب خانه‏ي دين که قيمتي گوهر سلک وجود و سرمايه هستي‏ها است چنانچه سمت گزارش يافته / از مطلب محروم و از مراتب بلند و سعادات ارجمند بازمانده و در زمره (اولئک کالانعام بل هم اضل) منخرط و منسلک / گردد؛ اما آن سعادتمندي که به مشام جان او از رياض همت نسيمي رسيده و بقايدي توفيق از خلاب اسباب / برآمده چنانچه از ادبار اين دوست کش دشمن نو از پايمال اندوه و لگدکوب غم نمي‏گردد در اقبال آن نامرد فريب از / جاي اطمينان و مقام آرام بيرون نرفته کامياب خرسندي نمي‏شود و وجود بي‏بود خود و حاصل آن از حطام و زخارف / دنيوي را صرف سرانجام سفر آخرت و اهبت نشئه‏ي باقيه مي‏نمايد که هنگام پرواز شاهباز روح از قفس بدن / و خلاص از زندان تن در آن ملک مقدس او را توفيق اساس منزلي خوش و نشيمني دلکش که (مثل الجنة التي / وعد المتقون) عبارت از آن است ميسر گردد و شايسته‏ي صحبت عقول قادسه و جواهر مجرده و مجالست (و حور عين کالمثال اللؤلؤ المکنون) و مرافقت (و ولدان مخلدون باکواب و اباريق و کأس من معين) گردد. مؤيد / اين مقال است صورت حال سرآمد خيرانديشان جهان، پيشواي پاسبانان دل و زبان، قدوه‏ي / اهل فضل و احسان، انموذج مفاخر و معالي، زبده‏ي اماثل و اعالي، نقاوه‏ي خاندان اعزاز و احترام، قيمتي گوهر سلک معني، / انتظام عنصر دانش و هوشمندي، مستجمع شرايط حق پسندي، سر حلقه‏ي هاديان مناهج سداد، پيشرو / سالکان مسالک رشاد، باني مباني کرم، مؤسس مکارم شيم، کريم الخصايل، مرضي الشمايل، المتوسل الي الله / الملک الکريم، خواجه محمد مقيم الکاشاني اصلا و الشيرازي مولدا و موطنا بلغه الله مناه و رزقه فوق مايتمناه و جعل[پايان صفحه‏ي 3]/ اخراه خير من اولاه و خص والده الحاج الموفق المبرور امينا محمدا کاشانيا بالرحمة و المغفرة في عقباه که از عنفوان / جواني و ريعان زندگاني برخلاف ابناي روزگار، سالک و مسالک رشاد بوده طي مراتب و اذعان به مفهوم / و مدلول آن نموده بعد از علم به حقيقت معني قول حضرت باري عز اسمه که در فرقان مجيد مي‏فرمايد که: (مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة مائة حبة و الله يضاعف لمن يشاء) / و احاديث منقوله‏ي مرويه به طرق مختلفه از صادقين عليهم افضل التحية و السلام مشتمله بر حث و تحريص / بر صدقه‏ي جاريه و مبره‏ي ساريه کما رواه ثقة السلام قال: «ليس يتبع الرجل بعد موته الا ثلاث خصال: صدقة اجراها / في حياته فهي تجري بعد موته و سنة هدي سنها فهي يعمل بعد موته بها او ولد صالح يدعو له» و غير ذلک من الايات / و الاحاديث الدالة عليها بحيث لا يعد و لا يحصي تمامي و همگي همت را مصروف و معطوف گردانيد / بر تحصيل ذکر جميل و اجر جزيل و بعد از استقصا و استقرا در صنوف خيرات و اقسام مبرات بنا بر حث و تحريص که از طريق ائمه عليهم‏السلام در اعانت طلبه‏ي علوم دينيه و معارف يقينيه واقع شده به سبر و تقسيم / مذعن و متيقن خود گردانيد که اين نوع، انجح است در تحصيل اين مطلب عظمي، لهذا همگي و تمامي / کل خانه‏ي واقعه در قبله‏ي مقصوره‏ي مسجد جامع عتيق شيراز از ذوي الايادي به مبايعه‏ي شرعيه مالک شده و کل آن / را قلع نموده، مدرسه‏ي مشتمله بر بيست و شش حجره‏ي رفيعه‏ي منيعه علوا و سفلاو طاقات رفيعه‏ي قبليه و شماليه / و جنوبيه که از طاق قبلي باب مدرسه مذکوره، مفتوح است و آن دو طق ديگر يکي به جهت مدرس متعين است و ديگري به دو مرتبه / پوشيده شده مرتبه‏ي فوق آن حجره‏ي مدرس است و از جمله‏ي حجرات معدوده است و تحت آن مسجد مدرسه است بنا / گذاشت و در غايت متانت و رزانت به خوب‏ترين صورتي صفت انجام و صورت اتمام پذيرفت موسومه به مدرسه‏ي / مقيميه بعد از اتمام همگي و جملگي آن را بحدودها و حقوقها و توابعها و لواحقها و منسوباتها بدون استثناء شيئي / از آن تقربا الي الله تعالي و اخلاصا و اقتناء لرضا و اقتناصا (في يوم تشخص فيه البصار مهطعين مقنعي رؤوسهم) / مبتهلا الي فضله بالتقبل بقبول حسن متضرعا الي لطفه في اجرائه ابدا علي الوجه الا صلح و الاسلوب الا حسن[پايان صفحه‏ي 4]/ وقف صحيح شرعي و حبس مخلد ديني و صدقه‏ي لازمه و مبره‏ي مخلده‏ي موبده‏ي محرمه بما حرم الله به البيت الحرام و الرکن و المقام و المشاعر العظام / جارية علي سبله لا يحوم حول حمي نفاذها فساد و لا خلل مصون از انقطاع آخر و اواسط و اول (الي ان يرث الله الارض / و من عليها و هو خير الوارثين) مصرح به ارکان و شرايط شرعيه، منصوص به قواعد و ضوابط مذهب حق اماميه‏ي اثنا عشري المذهب / بر طالبان علوم دينيه و معارف يقينية امامي المذهب يعني اثني عشري المذهب متمسکين به اذيال و لاء ائمه‏ي معصومين صلوات الله / عليهم اجمعين متبرين از اعادي دين مبين غير متظاهري الفسق نمود که به شروط مسطوره در اين وثيقه در آن جا ساکن باشند / و هر چند سعي در استحکام عمارت مدرسه به کار رفته چون از امتزاج مختلفات و اختلافات ممتزجات ترتيب يافته و ايتلاف يافته‏ي / عالم امکان و ممتزج از عناصر و ارکان به مرور سنين و شهور و انقضاء ازمنه و دهور خالي از تطرق انحلال و تفرث اتصال / نيست و هر ساله محتاج به مبلغي است که به وظيفه‏ي ادرار طلبه و سکنه‏ي مدرسه مقرر گردد و خرج ضروري عمارت مدرسه‏ي مذکوره بود ليدوم بداوم الشهور و الاعوام و يبقي نفها مع کرالدهور و الايام از نفايس املاک و حوانيت که به مرور ازمنه و دهور از ذوي الايادي و الحقوق / به عقود شرعيه‏ي ناقله مالک آن‏ها گرديده بود و سنين و اعوام متطاوله دريد محققانه و تصرف مالکانه‏ي مؤمي اليه بلا منازعه‏ي / منازعي و مجادله‏ي مجادلي ممضي و جاري بود و آن همگي و تمامي ده (4) باب حوانيت واقعه در درب حمام موسوم به نقشک و خان / مستحدث واقف وقاه الله من اهوال يوم المواقف است يکي دائره به شيشه فروشي و ديگري به نقاشي و ثالث به عطاري و رابع / به حلوايي و خامس به نارجيل فروشي و سادس به چيت گري و سابع به مشاطي و ثلامي شش صد و هفتاد و شش (5) سهم از جمله / هفت صد و چهار سهم از اصل يک هزار و پنجه و شش (6)سهم کل قريه‏ي موسومه‏ي مشهوره به ابراهيم آباد من قري الاسافل / حومه‏ي شيراز صينت عن الاعواز با مثل آن از حانوت بقالي واقعه در قريه‏ي مذکوره و دهکده که حصه‏ي مذکوره به بذر / مقدار دو هزار و نه صد من غله‏ي مناصفه و سيصد من بزرک مزروع است و جملگي و همگي و تمامي کل قريه‏ي موسومه‏ي مشهوره / به حسن آباد واقع در طاق ميان و بند آغل بيشه از قراء و مزارع ناحيه‏ي کربال من اعمال فارس که هر ساله / به مقدار يک هزار و دويست من بذر شلتوک و مقدار شش صد من شلتوک عمارت مستمره به اصطلاح اهل آن ناحيه مزروع است[پايان صفحه‏ي 5]و تمامي ارضين مشهور به اراضي علياء طاق مياني که از جمله ارضين قريه‏ي حسن آباد طاق ميان مذکوره است و تمامي دهکده / و ابنيه و انبار دو طبقه‏ي واقعه در آن، که در محل وقوع مستقل الحد و الوصفد و تمامي
    و همگي نصف مشاع از کل قريه‏ي موسومه‏ي / معروفه به قصر خواجه و قنات منسوبه به آن و نصف کل بستان واقعه در آن و نصف مشاع از کل مزرعه‏ي موسومه به شاه آباد / و تاج آباد با دو شعبه قنات منسوبه به آن و ارضين پشت جدول مقبل آباد که منسوب به شاه آباد / و تاج آباد است واقعتين در خفرک / و مرودشت من اعمال فارس که هر ساله حصه‏ي نصف قريه‏ي قصر خواجه و شاه آباد و تاج آباد به مقدار يک هزار و شش صدمن / بذر غله‏ي مناصفه و يک صد و پنجاه من بذر شلتوک مزروع است و کل آن به هشت زوج عوامل دائر است و جملگي و همگي و تمامي / ثلثان مشاع که عبارت است از چهار دانگ کل قريه‏ي مشهوره‏ي معروفه‏ي موسومه به دهکشوراب که شرب آن / از چشمه‏ي منسوبه به آن است و هر ساله حصه‏ي مذکوره به مقدار دو هزار و يک صد من غله‏ي مناصفه که نصف آن تأکيدا للاصل مقدار / يک هزار و پنجاه(7)من مي‏شود مزروع است و تمامي و همگي نصف مشاع از کل مزرعه‏ي مشهوره‏ي موسومه به تير فشار مع شرب / مرتبه از چشمه‏ي شيرخان مذکور / شرب مي‏نمايد و هر ساله حصه‏ي مذکوره نصف به بذر مقدار پانصد (8) من گندم و صد من جو مزروع است و قريه‏ي دهکشوراب و مزرعه‏ي تير فشار / از جمله‏ي قراء و مزارع بلوک خبريز آباد من اعمال فارس است کلها مستغنيات عن التحديد و التوصيف لبلوغها من الشهرة/ و الوضوح مبلغا لا يحتاج الي الا طناب و الاسهاب مما لها من المشخصات و المعينات مع مالها من الحدود و الحقوق من الابنية / و الامکنة و الحيطان و الجدران و السقوف و الاخشاب و الالواح و مصب الميزاب و ملقي القمامات و مطرح السلوج و الارضين و الصحاري / السبحيه و البخسيه العامرة و الغامرة و التلال و الرماد و المنخضات و المرتفعات و المرافق و المراتع و الحرايم و الجداول و المجاري و المشارب و السواقي و المساقي و العيون و القنوات ذکر او لم يذکر بدون استثناء شيئي از آن از جمله‏ي / متملکات و حوزه‏ي متصرفات خود افراز فرموده و از تحت يد مالکانه مخرج ساخت و مجموع مذکور را مقرون / به قصد قربت خالصة لوجه الله تعالي نافعة له (يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم) و احتسابا للباري / جلت قدرته و اکتسابا بالمرضاته توفيا / لفوز بروضات الجنات راجيا لنيل الدرجات في القربات/ (يوم ينظر المرء ما قدمت يداه) (يوم تجد کل نفس ما عملت من خير محضرا) (يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بنيه / لکل امرء منهم يومئذ شان يغنيه) وقف صحيح شرعي مخلد مؤبد متصل البتداء و الوسط و الانتهاء[پايان صفحه‏ي 6]/ به حبس اصل رقبه و تسبيل ريع و ثمره حاوي بحذافير شرايط مصححه و مشتمله بحذافير قيود متممه خالي از جميع موانع شرعيه و مفاسد / دينيه گردانيد بر مدرسه‏ي مذکوره که در هر مرتبه از مراتب متولي و ناظر و متصدي آن به شروط مسطوره در اين وثيقه‏ي منعقده در متن عقد / که عمل به آن واجب و لازم است به عمل آوردند و تفويض فرمود توليت و نظارت اين صدقه‏ي جاري و مبره‏ي ساريه را / به نفس نفيس خود مادام متحليا بحلية الحيواة ما برحت الا زمان غير خالية عن وجوده الشريف ليقوم به اجراء هذا الموقوفات / علي القوانين الشرعية و قواعده المنصوصة المبينة علي وفق نواميس الشريعة المقدسة حتي يدوم بداوم اطباق السموات و الارضين / و بعد از اجابت دعوت ملک منان و ارتحال به سوي جنان و رياض امر توليت مفوض است به اسن / ارشد ذکور اولاد مؤمي اليه و بعد از آن به اسن ارشد اولاد اولاد ذکور، بعد از آن به اسن ارشد اولاد اولاد اولاد ذکور/ و هکذا ما توالدوا و تناسلو بطنا بعد بطن و عقبا عقيب عقب بشرط تقدم بطن الاعلي علي الاسفل و بر فرض انقراض / يا انقطاع اولاد يا اولاد اولاد مؤمي اليه در هر مرتبه از مراتب و وجود فضيلت و افادت پناه صلاحيت
    و تقوي دستگاه / مولانا محمد هادي وفقه الله لتحصيل السعادات الدينية و الدنيوية خلف صدق حضرت افادت پناه فضيلت دستگاه حقايق / و معارف آگاه، حاوي نعوت و صفات صوري و معنوي، جامع کمالات علمي و عملي، متوسل الي الله الباري مولانا عليرضا القايري / دام فضله مرجوع است به مشاراليه و بعد از ارتحال مؤمي اليه و وجود صلاحيت و تقوا دستگاه مولانا محمد امين برادر / پدر مادري مؤمي اليه توليت امور مذکور مفوض است به مشاراليه و بعد از آن به اسن ارشد ذکور اولاد ايشان / و بعد از آن به است ارشد ذکور اولاد اولاد ايشان و بعد از آن به اسن ارشد ذکور اولاد اولاد ايشان / و هکذا ما تعاقبوا و تناسلوا بطنا بعد بطن و عقبا عقيب عقب بشرط التقدم المذکور سابقا و العياذ بالله بر فرض تطرق / انقراض و انقطاع، مفوض است توليت مذکور به اقرب نسبي وواقف خصه الله باللطف و العواطف در هر مرتبه از مراتب / با وجود تعدد اولاد ذکور متساويه در سن از برادران و اقارب نسبيه امر توليت مفوض است به ارشد و بر تقدير تعدد / و تساوي در رشد مرجوع است به افضل اعلم در علوم در علوم دينيه و با تساوي در جميع مراتب منوط و مربوط است امر / توليت به قرعه و بر فرض انقراض و انقطاع اقارب و عشاير نسبي، مفوض است به اعدل امامي اثنا عشري از اهل بلد که به تعيين / مدرس و اکثر طلبه‏ي موظفه‏ي ساکنين مدرسه معين شود و امر نظارت چون در زمان واقف به مقتضاي شرط خود / به نفس نفيس متکلفند بعد از ارتحال مفوض است به رفعت و عزت دستگاه، صلاحيت شعار آقا محمد قاسم[پايان صفحه‏ي 7]/ ولد مغفور حاجي محمد هاشم کاشاني و بعد از آن به اسن اولاد ذکور او و بعد از آن به اسن اولاد ذکور او و هکذا ما تعاقبوا و تناسلوا / بطنا بعد بطن و عقبا عقيب عقب بشرط التقدم المسفور و بر فرض انقطاع و انقراض مرجوع است امر مذکور به ذکور/ اقارب نسبي واقف لازال مشمولا بالعواطف و بر فرض انقطاع و انقراض اقارب نسبي ساکنين فارس متعلق است به دستور توليت / به اعدل امامي اثنا عشري المذهب ساکن در بلد که به تعيين مدرس و اکثر طلبه‏ي موظفه معين شود و در جميع مراتب / امر توليت و نظارت شرط است بودن متولي و ناظر متصف به صفت عدالت و رشد که اين / مبره‏ي ساريه و صدقه‏ي جاريه مادامت السموات و الارضين بر وفق شريعت مقدسه ممضي و جاري باشد و مراتب اوليت / و اولويت که مذکور شده مشروط به اتصاف به صفت عدالت و رشد است و الا در هر مرتبه از مراتب در امرين / مذکورين اگر چه بطن ادني باشد با وجود اعلي و اسن تصدي و تکفل امرين مذکورين به اعدل ارشد آن مرتبه موکول است / و بر تقدير وجود مراتب مذکوره از اولاد و اقارب و عشاير دفعة ولي و وصي شرعي که متکفل امرين مذکورين ولايتا او وصايتا از / قبل ايشان شود يا هر يک ايشان را که غيبت منقطعه دست داده باشد که تمشي امرين مذکورين از ايشان / يا وکيل شرعي ايشان که قيام به امرين مذکورين کما ينبغي نمايد متعذر يا متعسر باشد بايد که به تعيين مدرس و اکثر / طلبه‏ي موظفه دو نفر که متصف به صفتين رشد و عدالت باشند معين شود که به امرين مذکورين کما ينبغي و يليق / قيام و اقدام نمايند و جعلي به جهت هر يک از ايشان از حق التوليه و حق النظاره نموده که بازيافت نمايند و مابقي بر تقدير / بقا از جعل با احتياج و فقر هر يک از ايشان به صيغه‏ي ادرار و وظيفه‏ي سال به سال به ايشان رسانند تا اوان اتصاف / هر يک از متولي و ناظر به صفات مذکوره که شرعا تصرف در موقوفات او را جايز باشد و بر فرض عدم احتياج قائمين مذکورين / به توليت و نظارت زايد از جعل را در آخر هر سال به فقراي ساکنين مدرسه که موظف نباشند علي السويه قسمت نمايند / و چون نوبت توليت و نظارت بعد از انقطاع و انقراض اولاد و اقارب و عشاير به عدلين اماميين رسد بدون ملاحظه‏ي جعل حصه‏ي‏
    ربع توليت و نظارت را تماما از نماء محصولات متصرف شوند و از شروط منعقده در متن عقد وقف آنکه متولي / و ناظر به اتفاق يک ديگر يک نفر که در علوم دينيه از تفسير و فقه و حديث و اصول و ما يتعلق بها من النحو و الصرف و المعاني / و البيان ممتاز باشد به جهت افاده‏ي علوم مذکوره که در ايام تحصيل در مدرسه به درس و بحث اشتغال نمايد تعيين نمايند / و موازي بيست و چهار نفر از طلبه‏ي عظام اثنا عشري المذهب متمسکين به ولاي حضرات ائمه‏ي طاهرين[پايان صفحه‏ي 8]متبرين از ادعاي دين مبين غير متهمين به خلاف مذهب غير متظاهري الفسق ساکن مدرسه باشند و از نماء وقف موظف باشند و به استفاده‏ي / علوم مذکوره اشتغال نمايند و غرض اصلي ايشان تعليم و تعلم علوم مذکوره باشد و اگر به جهت تشحيذ ذهن و استقامت طبع تطفلا / به استفاده‏ي ديگر علوم اشتغال نمايند ايشان را سايغ و جايز است و ممنوع نيستند و در هر که يک نفر از طلبه‏ي عظام / ساکن باشد و از ناظر و متولي مأذون در سکني و توطن حجره‏ي مذکوره شده باشد احدي را دخول و مشارکت بدون ارضا و اذن/ شخص سابق در سکناي حجره‏ي او جايز نيست و اگر سابق در حجره از سلوک شريک مأذون لاحق راضي نبوده باشد بي‏اذن و اعلام متولي / و ناظر در اخراج او از حجره‏ي خود مختار است و شرط ديگر آنکه طلبه‏ي متأهلين ثلث اوقات ايام هفته در مدرسه / باشند و در باقي ايام و بيتوته مختارند و غير متأهلين بايد که ثلث ايام و اکثر ليالي در مدرسه به سر برند و در ما بقي مختارند و يک نفر / خادم به جهت کنس مدرسه و فتح و اغلاق دروب و قيام به مصالح و ما يحتاج طلبه تعيين نمايند که به امور مذکوره قيام و اقدام نمايد و از شروط معتبره‏ي سايغه بر وفق قانون شريعت مقدسه و نص واقف - صرف الله عنه الصوارف - آن که در هيچ مرتبه از مراتب محال موقوفه را به ميراث / نگيرند و مورد رهن و مبايعه و مصالحه و استبدال و هيچ يک از عقود ناقله باعثه بر اخراج وقف نسازند و بر فرض صرفه / و غبطه و مصلحت وقف زياده از چهار سال نه به عقد واحد و نه به عقود متعدده به اجاره ندهند و تا عقد اول منقضي نشود، مورد عقد ديگر نسازند/ و به ارباب حکم و جور و تعدي به هيچ يک از عقود مسفوره ولو ساعتا واحده جايز نيست. وکلا و گماشتگان صاحبان شوکت و ارباب دولت / و صدور عظام و وزراي کرام و شيخ الاسلام و قضات انام و متصدي شريعات و ناظر و مستوفي موقوفات را بنا بر امور مذکوره و / تعيين اعدل در هر مرتبه به جهت امور توليت و نظارت و امن از خلاف شرع و شرط واقف رخصت طلب حساب و گماشتن / ناظر و اخذ شيئي از نماء موقوفات و محصولات به وسيله امثله‏ي حکام جايز نيست و ايشان را سلطنت انتزاع موقوفات / ازيد مؤمي اليهما به وجهي از وجوه نيست، بلکه صرف نماء موقوفات در مصاب نصاب منوط و مربوط به رأي متولي است و اگر عياذ / بالله در مرتبه‏اي در مراتب متولي يا ناظر صرف نماء در مصارف موقوفه ننمايند و از قانون شرع شريف تجاوز کنند، حکام را / جايز است که اعانت طلبه و مدرس نموده اخذ نماء و منصب از يد متولي يا ناظر که به خلاف شرع واقف عمل نموده بکنند و به هر کس که اکثر طلبه‏ي موظفه و مدرس موافقا لشرط الواقف راضي باشند بسپارند که به مصرف وجوب موافق شرط / واقف رساند تا اوان ظهور و ثبوت انصراف متولي يا ناظر بصفاته المشروط فيهما و شرط ديگر آن که همه ساله / متولي و ناظر به اتفاق يک ديگر سعي در نظم و نسق و معموري و تکثير زراعت و تحصيل منفعت نمايند و چون اوان[پايان صفحه‏ي 9]/ بدو صلاح محصولات شود به تعيين مدرس و اکثر طلبه‏ي عظام يک نفر از اهل مدرسه يا اهل بلد که ثقه / باشد با مؤمي اليهما در قرار محصول رفيق باشد و
    در ايام رفاقت و سعي در قرار محصولات اگر از اهل / مدرسه باشد سواي وظيفه‏ي مقرره هر يوم مبلغ يک صد و پنجاه دينار در وجه او رسانند و آنچه هر ساله به حاصل آيد، متولي و ناظر به مقتضاي شرط/ وقف اولا صرف ما يحتاج رقبات و محال موقوفه از تعمير جدران و سقوف حوانيت و انبار و عمارات و تبديل / جزوع باليه و تعمير قنوات و جداول و ترتيب بذور و عوامل و کراب ارضين و مال و حقوق سلطان و تقاوي / اکراه و نفقه و مساعده زارعين بر فرض احتياج به آن نمايند و تتمه که باقي ماند اولا صرف امارت محتاج / اليه مدرسه از تجديد اساس و تعمير حجرات الا هم فالاهم علي حسب ما رأي المتولي و يفتضيه المصلحة نمايند/ و تتمه‏ي آنچه از وجوه مذکوره فاضل ماند يک ربع آن را ثلثان ربع متولي به حق التوليه و ثلث باقي ناظر/ به حق النظاره متصرف شوند و از سه ربع باقي هر يوم به مدرس يک صد دينار و هشت نفر از طلبه‏ي عظام / که اعلي رتبة از باقي باشند، هر يک را روزي شصت دينار و هشت نفر وسط را هر يک چهل دينار / و هشت نفر باقي را هر يک سي دينار که ادني رتبه از باقي طلبه باشند و خادم را يومي شصت دينار يوما فيوما / او شهرا فشهرا علي حسب ما رأي المتولي و الناظر في مصلحة الوقف اعطا نمايند و چون يکي از طلبه‏ي / عظام سفر به قصد عود اختيار نمايد تا چهل و پنچ يوم به حجره و وظيفه‏ي ايام مذکوره اولي و احري است و چون / عود نمايد، حجره و وظيفه تسليم وي نمايند و اگر عود ننمايد وظيفه‏ي چهل و پنج يوم را به اختيار متولي و ناظر/ و تعيين ايشان در ديگر مصارف آتيه صرف نمايند الا به قصد حج بيت الله الحرام و زيارت حضرت / رسالت پناه صلي الله عليه و آله و ائمه‏ي طاهرين عليهم‏السلام که در اولي هفت ماه و در مابقي شش ماه به حجره / احق است و چون عود نمايد نصف وظيفه و ادرار مقرر تسليم مؤمي اليه نمايند و نصف ديگر / به شخصي که به عوض او عارية در اين مدت در حجره ساکن باشد اعطا نمايند و اگر شريک در حجره داشته باشد شريط مذکور در گرفتن نصف وظيفه‏ي مذکوره احق و اولي است و اگر شريک در حجره نداشته باشد / بعد از رفتن او بلافاصله طالب علمي به جاي او تعيين نمايند که حجره‏ي مذکور معطل نماند و بر فرض عدم / عود، حجره و کل وظيفه تعلق به شريک دارد و نصف وظيفه‏ي ماضيه که جمع شده در مصارف ديگر[پايان صفحه‏ي 10]صرف نمايند و اگر از نماء وقف بعد ما ذکر چيزي زياد بماند، زياده را يک سال تمام ذخر نمايند تا سال ديگر که اگر العياذ بالله / سالي ديگر در محصولات وقفي کسري واقع شود يا از آفات ارضي و سماوي محلي قطعي گردد آن ذخر را صرف / بذر و مؤونات زراعت و خراج سلطان و ساير مايحتاج اليه و تنخواه وظيفه‏ي طلبه نمايند و اگر از نماء سنه‏ي سابقه / چيزي فاضل باشد و ملاک که در محال وقف شريکند حصص خود را فروشند متولي از آن فاضل خريداري نمايد / و اگر فاضل نماء به تمام ثمن وفا نکند، تتمه‏ي ثمن را اقتراض نموده از فاضل نماء سنوات آتيه تنخواه دهد و اگر چيزي به علت منافع بايد داد موافقا للشرع الانور مرخص است که از نماء مذکوره بدهد و به شروط مسطوره داخل وقف نموده در حاشيه / يا ضمن وقف نامچه ثبت کند و به مهر حاکم شرع شريف و عدول مؤمنين کثرالله امثالهم مسجل نمايند و اگر من بعد چيزي از / نماء فاضل آيد، صرف اطعام ايام شهر رمضان المبارک ساکنين مدرسه نموده هر شب به قدر ضرورت طلبه به مصرف رساند/ و اگر زايد بر آن چيزي باشد، در ليالي جمعه به دستور مذکور به جهت ايشان طعامي مهيا ساخته صرف نمايند و هر چهار سال يک / نوبه حصير حجرات را تجديد نموده مستعمل و مندرس آن را صاحب حجره‏
    هر چه خواهد کند و بر فرض فاضل نماء هر ساله هر يک / از طلبه و خادم را فرجي فراخور وضع او اعطا نمايند و هر سه سال هر يک را يک لحاف چيت موافقا لوضعه بدهند و اگر / از نماء ايضا چيزي فاضل آيد، در وجه فقراي ساکنين مدرسه از طلبه‏ي موظفه و شرکاي غير موظفه بالمساوات / منقسم سازند و از شروط سايغه آن که، اولا هر ساله متولي و ناظر در يکي از ايام متبرکه اطعامي نمايند و جمعي از صلحاء / سادات عظام و علماي اعلام و عدول مؤمنين از اهل بلد که در عدد اقل از دوازده نفر نبوده باشند در مدرسه‏ي مذکوره حاضر ساخته / سابقين که شاهدند بر وقفيه‏ي مدرسه و موقوفات و امر توليت و نظارت و شروط بلاحقين آنها و اخبار نمايند/ و هر يک از متولي و ناظر به وقفيت محال مذکوره و تصرف در آن به عنوان وقفيت اقرار و اعتراف نمايند و مجلد / به اقرارهما و اعترافهما تمام نموده به مدرس سپارند و اصل وقفيه را بر ايشان خوانند که طبقات شهود (الي ان / يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين) به سماع و استفاده محفوظ ماند ان شاء الله تعالي و وقف مذکور الي / انقراض الازمان بدون احتياج به مثبت شرعي در تصرف وقف ممضي و جاري باشد و واقف متصدق اظله الله / في ضل صدقته يوم لا ظل الا ظله در حالت صحت تصرفات شرعيه و اقارير دينيه اتيان به صيغه‏ي وقف مدرسه / و موقوفات مع الشروط المسطورة و القيود المذکورة من المبدأ الي المنتهي مشتمله بر موجبات صحت و نفاذ و لزوم خاليه از موبقات[پايان صفحه‏ي 11]و موهنات جامعه به مجامع شرايط و ارکان، خاليه از مواد فساد و خلل و نقصان جاريه بر مناهج شريعت حضرت سيد المرسلين / باقيه بر مذهب حق ائمه‏ي طاهرين موصوفه به اتصال ابتدا منعوته به ارتفاع انقطاع از اواسط و انتها نمود مقرون قبول من جازله القبول في مثل هذه الموقوفات خارج گرديد و به اخراج حضرت مؤمي اليه از ملکيت و اجراء وقفيه بر تمامي موقوفات / و تصرف من جازله التصرف باقباضه وقف مذکور تماميت پذيرفت و المرجو من الله سبحانه يجعل هذه الوقوف / و الصدقات مخلدين خلود اطباق السموات دائمين بدوام الارضين و لا زال هذه جعله الله سببا لرضوانه / قائمة علي اسلوبها و قوانينها، جارية علي سبلها و مناهجها، مرعية علي قيودها و شروطها المسطورة المشروعة، محمية علي رسومها المزبورة، باقية بقاء الايام، دائمة دوام الشهور و الاعوام، لا ينقضها تطاول الدهور / و لا يوهنها تمادي الازمنة و انصرام اشهور بل لا يتأتي حين و لا زمان الا شيدها و لا عصر و لا اوان الا سددها و لا دهر / الا ايدها فاليتق الله علي امر هذه الصدقة و يعلم شروطها و قيودها و هو ي0ؤمن بالله و اليوم الاخران يتعرض / بهذه الوقفة بالنقض و الابطال و لا يحل التغيير و الانتقال فمن سعي في ابطالها او تقييدها او تغييرها او تبديلها فعليه / لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين و لا يقبل الله منه صلواة و لا صوما و لا صرفا و لا عدلا (فمن بدله بعد ما سمعه فانما ائمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم) و علي ذلک وقع الاشهاد و الانفاذ و الختم بالصلوة و السلام / علي من ختم به الرسالة و آله الا مجاد و حرر ذلک في تاسع شهر شوال ختم بالخير و الاقبال سنة تسع و خمسين و الف 1059. بما نسب الي / من المبدأ الي المنتها / صحيح و انا مقر بذلک/ حررها العبد الاقل محمد.
    محل مهر: / (العبد المذنب محمد مقيم)
    (تکلمه) به تاريخ ثاني عشر شهر شعبان المعظم من شهور احدي و سبعين و الف الهجرية حاضر شد حضرت فضيلت و افادت / و کمالات پناه حاج الحرمين الشريفين خواجه محمد مقيما واقف تقبل الله حسناته و تمامي و همگي بيست / و هشت سهم مشاع از جمله هفت صد و چهار سهم از
    اصل يک هزار و پنجاه و شش سهم سهام کل قريه‏ي مدعوه / به ابراهيم آباد واقعه در قري الا سافل شيراز و تمامي و همگي نصف شايع از کل قريه‏ي موسومه به تير فشار / واقعه در خبريز آباد با بذر مقرر آن موافق اصل وقفنامچه با توابع شرعيه و لواحق معينه وقف شرعي / و حبس مخلد ملي به صيغه مقرونه با قربت و شروط و شروحي که در متن تفصيل يافته از موقوف عليه / و توليت و نظارت و غيره نمود و تخليه يد از آن کرد و حصص مزبوره از کل قريتين مزبورتين / اضافه حصه متن شد چنانچه ثلثان مشاع از ابراهيم آباد و کل قريه‏ي تير فشار به طريق سطور متن / وقف گرديد و تماميت پذيرفت و بما فيه وقع الشهاد و حرر هذا في التاريخ... / بما نسب الي صحيح / حررها العبد الاقل محمد مقيم / ابن‏محمد امين الکاشاني عفي عنهما / بمنة وجود محل مهر (العبد المذنب محمد مقيم)
    سجلات صفحه‏ي 01
    [1.]هو / ذلک الکتاب حرره الداعي (..) الدولة البهية الشاه عباسيه / ابن الحسين الحسيني، حبيب الله آنسا بالله آيسا عما سواه به تاريخ شهر / ربيع الاول سنه‏ي ستين و الف[1060]/ محل مهر کوچک نواب مستطاب، صدرات پناهي مد ظله.
    محل مهر بزرگ نواب صدارت پناه ميرزا حبيب الله صدر مد ظله.
    [2.]الواقف الموفق صانه الله عن اهوال المواقف قد اقر بالوقفية و شروطها / و بجميع ما زبر في هذه الصحيفة الصحيحة الشرعية صريحا المعتبرة في الشرعية المطهرة بين يدي نمقه الداعي لا بود السلطنة البهية و الدولة القاهرة / ابن‏جبيب الله الحسيني، عليرضا عفي الله عنهما مهر / عاليحضرت شيخ الاسلام دار السلطنه اصفهان ميرزا عليرضا / ولد نواب صدارت پناهي مد ظلهما.
    [3.]قد صدر الاقرار الشرعي و الاعتراف الملي عن الواقف لجميع ما اسند / اليه في هذه الورقة بعد جريان الصيغه الشرعية لدي نمقه ابن حبيب الله / الحسيني محمد مهدي محل مهر / نواب صدارت و عنايت پناه ميرزا محمد مهدي / ولد غفران پناه ميرزا حبيب الله صدر ايران.
    سجلات صفحه‏ي 02
    [1.]اعتراف الواقف الموفق و هو الموفق / عز شأنه بجميع ما عزي اليه في هذه المجلة الوثيقة / به محضر احوج المربوبة الي ربه الغني / محمد تقي بن مجلسي عفي عنه.
    [2.]هو الواقف / قد وقف الواقف الموفق به اتيان ما سطر و زبر في متن هذا الکتاب و انا من الشاهدين علي ذالک / باقراره الشريف من المبدأ الي المأب حرره العبد المذنب ابن ابومحمد انجوي / ابو طالب محل مهر / عالي حضرت ميرزا / ابوطالب انجوي الشيرازي / محتسب الممالک.
    [3.]هو / اعتراف حضرت الواقف الموفق لا زال کانه الشريف مقيما لمواظبة الطاعات / و فعل الخيرات و المبرات ثبت جميع ما ذکر من اوله الي آخره لدي / نمقه الراجي الي عفو ربه الغني ابن تقي الدين محمد، قوام الدين حسين انجو / محل مهر عالي حضرت علامي فهامي قوام الدين حسيني انجو شيرازي / شيخ الاسلام خطه‏ي لار: (العبد قوام الدين حسين انجو)
    [4.]قد اعترف الواقف الموفق فعل الطاعات و ايتاء المبرات بصحة و لزوم جميع / ما نسب اليه في هذه الوثيقة الا نيقة من اوله الي تاليه تقبل الله سبحانه طاعاته / و ضاعف حسناته و اعلي درجاته لدي و کتب اقل خلق الله علي بن نصر الله / اليثي الجزايري عفي عنهما بمنه و لطفه و کرمه محل مهر حضرت علامي / فهامي شيخ علي بن نصرالله قاضي شيراز.
    [5.]هو هو / قد ثبت عندي وصح لدي وقر بمشهد مني و استقر ما تضمنه هذه المسفورة و اشتملته / من وقفية الموقوفات المذکوره علي ما زبر و سطر واتي بما دل ذالک باصرح / عبارة و اوضح اشارة واقفها الموفق للخيرات المهتدي للباقيات / الصالحات زاده الله توفيقا علي التوفيق و سقاه في عقباه من الرحيق / و کتب محمد بن مرتضي المدعو بمحسن الکاشاني عفي الله عنهما بمنه / محل مهر: (محسن)، (الله يحب المحسنين)
    [6.]هو الواقف الموافق ادام الله تأييداته قد اقرو اعتراف بجميع ما عزي اليه من المبدأ و المأب و کتب الفقير ابن سيد محمد سيد حسين / الشهير به آقا مسيح الحسيني عفي منه / و لوالديه.
    سجلات صفحه‏ي 03
    [1.]هو / ثبت ذلک الکتاب بالوجه المشروع باعتراف الاخ الا عز الاجل الاکرم الا وقف / الا دق التقي النقي اللوذعي لدي و اشهدت بمضمونه من اوله الي آخره / لازال وجيها في الدنيا و الدين مخلدا ظله في العالمين في سنة ستين و الف / و انا الراجي الي الله الغني محمد رضا الحسيني الموسوي الخطيب حامدا مصليا / محل مهر عالي حضرت علامي فهامي سيادت و نقابت پناهي امير محمدرضا / خطيب در دوي نواب هميون اعلي
    [2.]هو / قد سجع المناجع الواقف دام ظله العالي بجميع ما نمي اليه لدي نمقه رضي الدين / محمد ابن مير محمدرضا الحسيني الموسوي الخطيب مهر عالي حضرت د...
    [3.]هو هو / قد اعترف الواقف الحبيب النجيب الصالح الا لمعي / الزکي الموفق بتوفيقات الدنيوية / و السعادت الاخروية / بجميع ما زبر في هذه الصحيفة الشريفة لدي و اشهدت مسؤولا عنه حفظه الله تعالي / نمقه الفقير الي الله الغني ابن عنايت الله هدايت الله الحسني الحسيني دست غيب / محل مهر عالي حضرت معتمد الخاقاني جالينوس الزماني / ميرزا هدايت الله الطبيب الشيرازي / مد ظله العالي.
    سجلات صفحه‏ي 04
    [1.]هو الواقف
    اقر الواقف / بجميع ما نسب اليه في طي هذه الصحيفة الشرعية / لدي الضعيف محمد باقر السبزواري الشريف / محل مهر عالي حضرت مجتهد الزماني مولانا / محمد باقر الشهير بخراساني ساکن / اصفهان «صاحب ذخيره».
    [2.]بسم الله الرحمن الرحيم / بعد حمد الله الواقف علي الضماير و الناظر بالسرائر صدر القرار الجائز الشرعي / من الحاج المؤيد الواقف آمنه الله من خزي يوم المواقف بجميع ما عزي و اليه / في متن الکتاب الحاکي بالصواب من المبدأ الي المأب لدي و اتي بالصيغة الشرعية / بين يدي و کتب الفقير المحتاج برحمة ربه الکريم محمد مقيم / عفي الله عنه و لوالديه في سادس عشرين شهر جمادي الثانيه / سنة اثني و ست و الف من الهجرة محل مهر عالي حضرت افضل القضاتي / محمد مقيم قاضي مد ظله.
    [3.]هو الواقف علي النيات الواقف الموفق ادام الله سبحانه توفيقه و جعل الحسنات / يوم الحساب رفيقه قد اعترف بکل ما حرر في هذه الصحيفة الصريحة / و اشهدني علي ذالک تقبل الله منه و انا اقل خدام القبة العلية الرضية المرضية الملکوتية حسين بن عبدالصمد العاملي عاملهما الله بفضله و احسانه و کان سماع ذالک منه / سلمه الله في حادي عشر شهر المولود النبي صلي الله عليه و آله /
    سيد المرسلين بمشهد ثامن ائمة المعصومين صلوات الله عليهم اجمعين / محل مهر / عالي حضرت شيخ الاسلام هرات شيخ حسين بن / عبدالصمد جبل عاملي / غفرله.
    سجلات صفحه‏ي 05
    [1.]هو / الحمدلله الواقف علي ضماير العباد / و موفقهم لما فيه صلاح المبدأ و المعاد و صلواته و سلامه علي / افضل المرسلين و اکمل الاولين و الاخرين محمد سيد النبيين و حبيب رب العالمين / و علي اميرالمؤمنين و اب الائمة الطاهرين علي بن ابي‏طالب صلواة الله عليه / و عليهم اجمعين و بعد فقد اعترف الواقف الموفق دام توفيقه و تسديده بجميع / ما عزي اليه في مطاوي هذه الصحيفة الصحيحة من البداية الي الخاتمه عند فقير / عفو ربه الغني حسين بن محمد بن ابي‏الحسن الحسيني العاملي / محل مهر / عالي حضرت سيادت و نقابت پناه شيخ الاسلام مشهد مقدس الرضوي / علي مرقدها السلام سيد حسين بن سيد محمد صاحب «مدارک» مدظله.
    [2.]هو / قد اقر و اعترف الواقف الموفق / حفظه الله تعالي بجميع ما زبر و سطر في هذه الصحيفة الشريفة / من البداية الي النهاية لدي العبد المحتاج الي رحمة ربه الباري محمد مؤمن بن / شاه قاسم السبزواري محل مهر / عالي حضرت علامي فهامي مولانا محمد مؤمن شاه قاسم المدرس / بمشهد الرضوي علي مشرفها السلام.
    [3.]شهدت اقرار الواقف الموفق بجميع ما سطر فيه نمقه / محل مهر حضرت علامي فهامي مولانا عبدالرزاق ساکن بلده طيبه‏ي قم.
    [4.]هو / من الشاهدين علي ذالک / و انا العبد محمد نصير الشريف محل مهر / عالي حضرت ميرزا محمد نصير ضابطه نويس دفتر خانه‏ي همايون اعلي / مدظله العالي.
    [5.]جميع ما سطر هذه الورقة بيان للواقع و جاريا / علي نهج الشرع الانور و انا العبد محمد الطبسي.
    [6.]هو / شهد بمضمونه العبد الاقل محمد اسحق / محل مهر عالي حضرت ميرزا محمد]السحق[مستوفي / شيراز
    [7.]اقر بصحت مضمونها اجمع و جدد صيغة وقف علي وفق ما زبر / بحضوري و کتب الاقل علي بن سليمان البحراني / عفي عنهما محل مهر / حضرت مشاراليه.
    سجلات صفحه‏ي 06
    [1.]هو / شهد بمضمونه العبد الاقل محمد کريم الشريف مهر حضرت ميرزا کريم برادر حضرت ميرزا نصير / ضابطه نويس
    [2.]هو / قد اعترف بمضمونه بمشهد مني و کتب محمد بن مرتضي المدعو بمحسن الکاشاني / عفي عنه محل مهر عالي حضرت قدسي فطرت مجتهد الزمان مولانا / محمد محسن کاشاني طول الله عمره.
    [3.]هو / قد اعترف الواقف الموفق الحاج التقي الزکي الا لمعي / بصحة ما سطر و زبر في هذه الصحيفة الصحيحة عندي و حررها محمد جعفر بن تقي الدين محمد العقيلي محل مهر / حضرت ميرزا محمد جعفر پيشنماز مسجد جديد شيراز / (المتوسل الي الله الملک الغني عبده محمد جعفر بن تقي الدين العقيلي).
    [4.]من الشاهدين علي ذالک / محمد علي المتخلص به «صائب» / مهر حضرت ملک الشعراي صائب.
    [5.]شهد بمضمون المسطور اقل خلق الله محمدرضا الطبيب عفي منه.
    [6 و 7.]اقر الواقف الموفق المشاراليه محل مهر ميرزا صدرالدين محمد / ولد مرحوم غياثا مستوفي سابق
    محل مهر ميرزا ابوالحسن ولد مرحوم / غياثا مستوفي سابق.
    [8.]هو الفقير / شهد بمضمونه الفقير الي ربه المهيمن محمد يدعي علم الهدي / بن محمد محسن الکاشاني عفي عنهما محل مهر / حضرت مولانا علم الهدي ولد حضرت مجتهد الزماني مولانا / محمد محسن کاشاني مدظله السامي.
    [9.]اشهدني بمضمون ما زبر فيه / و انا شاهد به نمقه عبدالغفور / بن مرتضي الکاشاني عفي عنهما.
    سجلات صفحه‏ي 07
    [1.]هو المستعان و عليه التکلان / جميع ما زبر في هذه الصحيفة الشرعية من اولها الي آخرها / علي الوجه التفصيلي سمعت من الواقف الموفق جعله الله تعالي صاحب الاجر الجزيل / و الثواب الجميل و قد اتي الواقف المعزز بالصيغة المعتبره في الوقف الشرعي عندي و اعترف بتمامية الوقف / و بتحقق الشرايط المعتبره فيه طرا و کتب بيده الجانية الفانيه احوج المحتاجين الي الله الغني الحقيقي محمد الشهير / بشماء الجيلاني الساکن في المشهد المقدس الرضوي و علي مشرفها / صلواة الله تعالي و تسليماته الي يوم الدين محل مهر / عالي حضرت علامي فهامي سيرت مولانا / شمس الدين محمد گيلاني / غفرالله له و ضاعف حسناته.
    [2.]هو / قد صدر الاعتراف بصحة ما نسب فيه الي / حضرت المؤيد الموفق الواقف العالم باسرار يوم المواقف لدي / نمقه انا الفقير الحقير محمد علي بن نظام الشرف الحسيني الدشتکي / محل مهر حضرت سيادت و نقابت پناه ميرزا محمد علي الحسيني / الطبيب الدشتکي.
    [3.]اشهدني بمضمون ما زبر فيه و انا شاهده نمقه الفقير ابن محمد ابراهيم / امين الدين حسين دست غيب.
    [4.]هو / اقر الواقف الموفق دامت توفيقاته / باجمعها نمقه الفقير ابن صدرالدين محمد دست غيب، / محمد ابراهيم عفي عنهما محل مهر (سلام علي ابراهيم).
    [5.]هو / سمعت اعتراف الواقف الموفق الصالح المعروف ذي الخصايل الحسنة / و الاخلاق الرضيه دامت فضائله و معاليه بجملة ما اسند و اضيف اليه في هذه الصحيفة الصحيحة الشرعية حررها الفقير / الي غفران ربه الرفيع ابن جمال الدين محمد الخوزاني / الاصفهاني محمد شفيع غفرالله ذنوبهما و ستر بفضله / و کرمه عيوبهما محل مهر حضرت ميرزا محمد شفيع / مستوفي فارس.
    سجلات صفحه‏ي 08
    [1.]هو / الحمدلله الواقف علي اسرار عباده و موفقهم علي توفيق خيراته قد استمعت من الحضرة الرفيع الموفق الواقف جميع ما / نسب اليه في هذه الصحيفة الصحيحة الشرعية حررها العبد الضعيف لطف الله نمقه / محل مهر / فضيلت مأب (مير لطف الله شيرازي).
    [2.]هو / اعتراف الواقف دامت توفيقاته بجميع ما زبر في هذه الکتاب من الفاتحة الي الخاتمة لدي نمقه جمال الدين / محمد الحسيني الدشتکي عفي عنه محل مهر: (جمال الدين محمد الحسيني).
    [3.]هو / اقر الواقف الموفق دامت توفيقاته باجمعها نمقه غياث الدين منصور الحسيني الدشتکي / محل مهر / (منصور الحسيني الدشتکي).
    [4.]هو / بعد الحمد و الصلوة قد اقر الواقف الخير الواقف باهوال يوم المواقفه بجميع ما في متن الکتاب / من المبداء الي المأب بمحضري نمقه الفقير محمد مقيم الخصري الشيرازي / مهر: / (علي نقيا).
    [5.]هو / ثبوت جميع ما ذکر من اوله الي آخره باتيان حضرت الواقف الموفق زيدت / توفيقاته صيغة الوقف يشهد الفقير الداعي لحصول توفيقات الواقف ابن قوام الدين حسين، قطب الدين احمد انجو مهر حضرت مشاراليه.
    [6.]آنچه در اين وقفنامچه / نوشته شده من اوله الي آخره / از واقف شنيده‏ام و شاهد بر وقف شده‏ام / العبد کريم الدين / علي جربابقي / مهر مشاراليه.
    [7.]بسم الله الرحمن الرحيم و الحمدلله رب العالمين بصحة مضمونها و حقيقة مکنونها و حجية / ما اشتملت عليه من اولها الي آخرها طرفا او طرفا و حرفا اعترافا / صحيحا صريحا من واقفها وفقه الله تعالي للاعمال الصالحات و فضايل / القربات و عوضه بذالک في جنات النعيم اعلي الدرجات شهدت مع المشافهة منه ايقاع صيغة الوقف في الجهتين تأکيدا علي النمط المذکور و النسق المسطور و کتب الاقل / علي ابن سليمان البحراني عفي عنهما محل مهر عالي حضرت قدسي فطرت قدوسي سجيت / مجتهد الزماني شيخ علي بن سليمان بحراني غفرله.
    [8.]هو / الحمدلله قابل القربات و مضاعف / الحسنة بعشر امثالها من الحسنات و بعد فقد اعترف / الواقف الموفق للخيرات رفع الله له الدرجات بجميع ما حرر / في هذه الصحيفة الشريفة من اوله الي تاليه بجملة ما زبر في هذه العريضة المنيعة خاصة / و دانته من وقفية المدرسة المعمورة طبق الوجوه و الشروط المزبورة و وقفية الا ملاک / المحروسة المذکورة علي مصارفها المقررة المسطورة تقبل الله تعالي قرباته و ضاف حسناته / و قد اوقع صيغة الوقف الشرعي علي وجه اجمالي مشيرا به من نمط التفصيلي کل ذالک / بمشهد من العبد الاقل المذنب الجاني صلاح بن علي بن سليمان البحراني عفي / عنهما محل مهر حضرت علامي فهامي شيخ صلاح ولد عالي حضرت مجتهد الزماني: (شيخ علي بحراني).
    [9.]الواقف الخير دامت توفيقاته ثبت اقراره الجايز الشرعي بما نسب اليه في / متنه اتي بالصيغة الشرعية بمحضري و انا الفقير اقل الخليقة بل لا شي‏ء في الحقيقة / شهد بذالک و کتب محمدرضا فيروزآبادي مهر حضرت مشاراليه.
    [10.]هو الواقف / قد تشرفت بسماع الاعتراف / من حضرت الواقف الواقف علي المواقف / الموفق بالتوفيقات بجهة ما نمي اليه دام توفيقه و انا الفقير / الي الله الغني خليل الله بن عبدالغفار الساوي شاهد عليه / محل مهر حضرت مولانا خليل ساوجي.
    [11.]شهد بما فيه حرره العبد الاقل / ابن محمد مؤمن محمد امين / مهر خواجگي محمد امين ولد مرحوم / خواجه محمد مؤمن الشهير به پيشوا.
    [12.]الموفق بالتوفيق السرمدي الابدي قد اقر بتمام ما زبر و سطر في هذه الصحيفة الصحيحة لدي / و انا الفقير ابن عطاء الله السلامي لطف الله الحسيني التعريضي عفي عنه بالنبي و الوصي / صلوات الله عليهما (لطف الله) محل مهر.
    [13.]هو / تشرفت بسماع الاعتراف من حضرت الواقف علي / شرحه متنا و هامشا نمقه الفقير الحقير معين الدين / محمد تاجر (مهر حاجي معين الشهير بعلاقه‏بند).
    [14.]هو / قد اعترف حضرت الواقف امنه الله من اهوال يوم المواقف بجميع ما نسب اليه في هذه الصحيفة الصحيحة /... موافق و مطابق لاصله الشريف من المبدأ الي المقطع عند من هو بما انزل الله من خير / فقير ابوطالب بن کمال الدين حسين الحسني الحسيني الطباطبايي الشولستاني عفي عنه و عن والديه / (محل مهر ابوطالب).
    [15.]بسم الله الرحمن الرحيم / اقر الواقف الموفق لدار الخلود / بوقوع الصيغة العقد الوقف حسب ما شرح و رقم / و شرط و ضبط و لوحظ و روعي من الابتداء / الي الانتهاء وفقه لمرضاته بحق محمد و آله يوم لا يغني مولا / عن مولي شيئا بمحضري و کتب الفقير الي الله الغني صالح بن / عبدالکريم
    البحراني عفي عنهما التاسع عشر من شوال / سنة 1060 محل مهر حضرت علامي / فهامي شيخ صالح بحراني.
    سجلات صفحه‏ي 09
    [1.]هو / ممن قد وضع و صح لديه التوقف بالتوقيف / من ذي التوفيق اقل الخلق الشيخ علي ابن شمساء / الجيلاني و ذالک في المشهد المقدس الرضي الرضوي علي مشرفه / ازکي الصلوة و اسني التحيات (مهر حضرت مشارله).
    [2.]هو / قد اقر و اعتراف الواقف الموفق / ادام الله تعالي بقائه و تقبل الله سبحانه منه / بجميع ما نمق و سطر في هذه الصک الشرعي / عند فقير عفو ربه المتعال اقل عبيده جمال الفسوني و کتب (محل مهر جمال).
    [3.]هو / اعتراف حضرت الواقف بجميع ما شرط في هذه الصحيفه لدي و انا العبد الاقل ابن لطف الله / الرازي، محمد اسماعيل عفي عنهما.
    [4.]هو / اعتراف الواقف الموفق به جميع ما حرر في هذه الصحيفة الشريفة عند اقل خلق الله ابن ابراهيم عزيزالله / المسمي عفي عنهما.
    [5.]من الشاهدين علي ذالک محمد سعيد بن نظام الدين احمد ارسنجاني محل مهر حضرت شيخ عزيزالله شولستاني.
    [6.]هو / اعترف الواقف المذکور دام توفيقه بجميع ما سطر و زبر في هذا الکتاب لدي العبد الاقل ابن محمد / مهدي قوام الدين حسين الحسني الحسيني عفي عنه. محل مهر (حضرت شاه قوام الدين حسين شولستاني / ولد مرحوم ميرمهدي ساکن خراسان).
    [7.]هو / اعترف الواقف الموفق بجميع ما حرر في هذه الصحيفة الشريفة / عند اقل خلق الله کمال الدين حسين بن سيف الدين علي ارسنجاني.
    [8.]هو / اعترف الواقف الموفق بجميع ما حرر في هذه الصحيفة عند اقل الخليقه سيف الدين علي بن کمال الدين / حسين ارسنجاني (مهر: «لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار»)
    [9.]آنچه در اين وقف نامچه نوشته شده من اوله الي آخر از واقف شنيده‏ام و شاهد بر وقفيت / و شروط آن شده‏ام. حررها العبد نظام الدين احمد بن سيف الدين علي ارسنجاني (مهر مشارله).
    [10.]من الشاهدين علي ذالک محمد باقر بن کمال الدين حسين الارسنجاني / (مهر مشارله).
    [11.]شهدت باعتراف حضرت الواقف بجميع ما سطر في هذه الورقة حررها محمد قاسم الموسوي / ابرقويي ابن ميرزا حسين الموسوي.(مهر:) (ميرزا قاسم محتسب ابرقو).
    [12.]شهدت باعتراف الواقف بجميع ما سطر في هذه الورقة حررها ابن حاجي ميرزا علي اصفهاني / محمد صالح مشهور به برنجي. (مهر مشارله).
    [13.]هو / لقد صدر الاعتراف الشرعي بصحه جميع ما اسند فيه الي حضرت الواقف الموفق / المؤيد دامت مأثر توفيقه لدي اقل الخلايق محمد بن علي ابن محي الدين الموسوي / العاملي و الخادم في الروضة المطهرة الرضية الرضوية علي مشرفها الف سلام و تحيه / (مهر حضرت علامي فهامي سيد محمد خادم مشهد امام ثامن ضامن عليه افضل السلام)
    [14.]هو / قد اعترف و اقر الواقف الموفق بتمام ما سطر من الوقف و الشرط و القبض بمحضري نمقه ابن محمد مؤمن شمس الدين محمد شيرازي. / (مهر)
    [15.]هو / شهدت باقرار الواقف بجميع / ما سطر في هذه الورقة العبد الاقل عليرضا / بن صوفي شهريار الشيرازي. (مهر مشارله)
    [16.]هو / قد اقر الواقف الموفق المؤيد بصحة ما عزي اليه من الوقف / المخلد المؤبد حسبما نطق بهذا الکتاب المستطاب و اشتمل عليه / من الارکان و الشرط و الادب و اندرج في متنه و حواشيه و اندمج من / مقاطعه و مباديه سيما جريان الصيغة الصحيحة الشرعية بالعبارة الصريحة المنيعة مقترنة / بالقربه الي قابل القربات و مضاعف الحسنات و التمامية المعتبرة و القبض و الاقباض / علي نمط الشريعة المطهره اجزل الله تعالي له الثواب و اکمل الله الاجر في المأب / و اشهدني بجميع ذالک لا زال موفقا لسلوک خير المسالک و کتب / و شهدت الفقير الجاني محمد الحسيني بحراني عفي عنه (مهر:) (اتوکل علي الله محمد)
    [17.]هو / بسم الله الرحمن الرحيم / اتي الواقف الموفق الخبير بصيغه الوقف / المسفور متنا و هامشا لدي / محل مهر / (العبد المؤمن الفقير
    محمد مقيم) / محل مهر (عبده صفي الدين)
    [18.]هو الواقف / اقر حضرت الواقف الخبير الموفق المخدوم / دام ظله بجميع ما حرر فيه متنا و حاشية عندي نمقه الفقير / الي الله الغني ابن جمال الدين محمد محمد امين مهر (عفي عنهما) / محل مهر (عبده محمد امين).
    [19.]هو / اقر الواقف الخير بجميع ما سطر في هذه الصحيفة / عندي نمقه محل مهر /((غياث الدين منصور / دشتکي).
    سجلات صفحه‏ي 10
    [1.]هو هو / قد اشهدني الواقف الموفق المؤيد دام توفيقه و تأييده بکافة ما نسب اليه في هذه المجلد المعتبرة المشرفة المرتبة / بسجلات الاکابر و الاشراف و ماعزي اليه في الهامش فتحملت الشهادة و کتبت مطابقا لما کتبت علي المجلد التي / هي اصل هذه و انا الفقير الي رحمة ربه الکريم ابن صدر الشيرازي محمد ابراهيم عفي عنهما بالنبي و آله / مهر (ابراهيم).
    [2.]اتي الواقف الموفق بصيغة الوقف و اقر بعدها بجميع ما سطر في هذه الورقة / متنا و هامشا محل مهر (جمال الدين محمد الحسيني الدشتکي).
    [3.]هو / شهدت بجميع ما سطر فيه / متنا و هامشا العبد الاقل / محمد الطبسي محل مهر محمد مشارله.
    [4.]هو / نحمدک حمدا يليق بجناب قدسک و ان کان / لا يحصي ثناء عليک و نصلي علي رسولک محمد اشرف الانبياء / لديک و آله و عترته سيما الائمة الا جلة الهادين اليک و بعد / فان الواقف الموفق لما ثبت و تحقق ملکيته و حقيته و تصرفاته في تلک الرقبات / المسفوره اعترف بما حوي المجلد الشرعية علي الطريقة الانيقة المقرر و استأنف الاتيان / بالصيغة الصحيحة المعتبره علي نهج قانون الشريعة المطهرة بمشهد مني فصرت شاهدا علي / ما تضمنه هذا الصک المعتبر من فاتحته الي خاتمته نمقه الفقير المحتاج الي الله الغني ابن / تقي الدين محمد ابوالوالي الحسني الحسيني النساب محل مهر عبده صفي الدين نسابه
    [5.]قد اقر الواقف الموفق زاد الله تأييداته بجميع ما زبر في الصحيفة من المبدأ الي المنتهي سيما / لزوم الوقف و اقباض الموقوفات و تصرف المتصدي لضبطها و صرف منافعها في مصارفها / المزبورة فيها لدي فصرت من الشاهدين حررها اقل الخليقه رفيع الدين محمد الحسيني / مهر عالي حضرت علامي فهامي ميرزا رفيع نائيني ساکن سمنان.
    [6.]هو / اقر الواقف الموفق المشار اليه بجميع ما اسند اليه فيه من البدايه الي النهايه لدي حررها / العبد الاقل محمد باقر الرضوي المتولي محل مهر عالي حضرت ميرزا باقر متولي مشهد / مقدس امام ضامن ثامن عليه افضل الصلوات و التحيات.
    [7.]هو / اعترف الواقف الصالح الموفق / بجميع ما ذکر في المتن لدي نمقه الفقير... / المقصر المذنب ابراهيم انجو محل مهر عالي حضرت / ميرزا محمد ابراهيم بن المرحوم شاه عبدالفتاح انجو مدظله.
    [8.]الامر عندي کما زبر و سفر / ابي و سيدي و استادي و استنادي / حررها العبد المذنب ابن ابوالولي ابو البقاء / الشهير بمحمد معصوم الحسني الحسيني النسابه.
    [9.]هو / شهدت بجميع ما سطر في هذه الورقة متنا و هامشا عبده الفقير / ابن‏محمد مسيح
    محمد تقي الموسوي الطبيب.
    [10.]هو / قد اتفق الاعتراف بالوقف المزبور في هذه الصحيفة و باقباض الموقوفات / عند العبد الراجي ابوطالب بن محمد مهدي الحسيني عفي عنهما / محل مهر سلطان القضاتي ميرزا ابوطالب شولستاني ولد مرحوم مير مهدي / قاضي مشهد مقدس / علي مشرفها السلام
    [11.]اعترف الواقف زاد الله توفيقه بکل ما فيه من القيود و غيرها لدي حررها بدرالدين / الحسيني العاملي المدرس الروضه الرضويه علي مشرفها الف سلام و تحية / عالي حضرت سيادت و نقابت پناه علامة العلماء مهر سيد بدر الدين جبل عاملي.
    سجلات صفحه‏ي 11
    [1.]هو / اقر الواقف الموفق بجميع ما سطر في هذه الصحيفة من المبدأ الي المنتها خصوصا / لزوم الوقف و اقباض الموقوفات و صرف منافعها في مصارفها المزبوره / فيها لدي و انا احقر عباد الله الغني ابن سليمان، احمد الطبيب الموسوي الحسني / عفي عنهما محل مهر عالي حضرت جالينوس الزماني مقرب الخاقاني ميرزا احمد حکيم ولد مرحوم / حکيم سليمان شيرازي.
    [2.]هو / اقر الواقف الموفق زاد الله سبحانه / و تعالي توفيقاته بما نمي اليه في هذه الوقفيه المعتبرة / لدي اقل الاملين محمد باقر بن زين‏العابدين اليزدي عفي عن سيئاته / محل مهر علامي فهامي مولانا محمدباقر يزدي ساکن دارالسلطنه‏ي اصفهان.
    [3.]هو / بسماع صيغة الوقف / من الواقف الذي نسب اليه / هذه الصحيفة و هو کل ما نسب من الدنيا / نسبت ذخر العقباه نفعه الله به و لساير / ما نسب و نسبت يوم لا ينفع مال و لا بنون / و جعله من الذين لا خوف عليهم و لاهم يحزنون قرب راعيا جميع مصححاتها و متمماتها فشهدت به نمقه اقل الثقلين ابن شرف الهدي / ابوالمعالي الحسني الحسيني الا نجويني عفي عنهما بمنه و جوده محل مهر / (ابوالمعالي الحسني الحسيني).
    [4.]هو / بعد ما جرت الوقف قرب بسماع الاقرار من حضرت الواقف دام ظله / نمقه ابن ابوالمعالي ابوالوالي الشهير بعلم الهدي الحسني الحسيني الانجويي عفي عنهما. مهر: (انما وليکم الله و رسوله).
    [5.]اعترف الواقف الموفق ادام الله بقائه بجميع ما نسب الله في هذه الصحيفة / بعد ماجرت الوقف نمقه الفقير ابن ابوالمعالي الحسني الحسيني الانجويي / محمد صادق عفي عنهما.
    [6.]بعد الحمد و الصلوة لمن هو أهله و مستحقه، هکذا الاصدر عن المولي الاکرم / الواقف الموفق لا زال توفيقاته مؤيدا علي مر الايام و کر الاعوام / الاقرار و الاعتراف بما عزي الي جنابه العالي في مطوي هذا الکتاب / و فحواه و نسب اليه من مبتداه الي منتهاه من الوقفية المشروحة الشرعية / و التولية المذکورة کليه و النظارة علي الکيفية الدينية و الشروط / المزبوره المحکيه لدي الفقير الي مولاه محمد قاسم الحسني الحسيني الانجويي / عفي عنه با النبي و القربي و من والاه مهر: (المذنب محمد قاسم ابن / نورالدين انجو).
    [7.]هو / شهدت اقرار الواقف الموفق بجميع ما اسند / اليه في هذه الصحيفة الصحيحة من اوله الي آخره لدي محل مهر: (عبده صدرالدين محمد انجو).
    [8.]هو / قد اقر الحضرت الواقف الموفق بجميع / ما زبر في هذه الصحيفة سيما تصرف المتصدي لضبطها / و صرف منافعها الي مصارفها المزبورة لدي حررها محمد محسن بن /
    فضل الدين يحيي انجو محل مهر: (العبد محمد محسن انجو) / ايضا محل مهر: (عبده معزالدين محمد انجو).
    [9.]هو / قد اقر الواقف الموفق / بجميع ما اسند اليه في هذه الصحيفة / و تمامتها به محضر الفقير ابن محمد يوسف / غياث الدين منصور الحسني الحسيني انجو / محل مهر: (يا غياث المستغيثين اغثني). مهر ديگر خوانده نمي‏شود.
    [10.]هو / ما حواه متن الکتاب مع هاشمه قد سمعته من الواقف الواقف بيوم / المواقف ادام الله تعالي توفيقاته و انا العبد المذنب المقر بالتقصير / ابن معين الدين محمد، محمد هادي غفر لهما محل مهر: (کفي کرمک هاويا و نصيرا)
    سجلات صفحه‏ي 12
    [1.]الحمدلله حق حمده و الصلواة علي اشرف خلقه محمد و آله و عترته لما ثبت و تحقق کون الحاج الموفق الواقف / امنه الله من اهوال يوم المواقف مالکا للاملاک المسطورة متصرفا فيها الي اوان انشاء الوقف عليها فوقف و تصدق / اظله الله في ظل صدقة يوم لا ضل الا ظله بالصيغة الشرعية المعتبرة علي وفق قانون الشريعه المقدسه حسب ما نطق به الکتاب / الذي عن القدح مأمون و قواعده بمعيار الشرع موزون من فاتحة الي خاتمة و اني غب رعايه المقدمات الشرعية / و الضوابط الدينيه نفذت ذلک و امضيته و حکمت بصحته مسؤولا راجيا من الله سبحانه ان يجري فيها ابدالاباد عن الوجه الا صلح و السداد و جعل ذخرا له ليوم التناد و حرر ذلک العبد المذنب المقصر في العلم و العمل محمد اشرف الحسني الحسيني الا نجويني عفي عنه بالنبي و الوصي و آلهما. سواد مطابق اصل است.
    [2.]قد اقر الواقف الموفق ادام الله توفيقه بجميع ما نسب في هذه الصحيفة / من المبدأ الي المقطع عندي حرره العبد معزالدين محمد بن معين الدين محمد / محل مهر: (يا مفر کل وکيل).
    [3.]اقر الواقف الموفق ايده الله بجميع ما عزي في هذه الصحيفة الصحيحة / من البداية الي النهاية و لزوم جميع ما نسب اليه في هذه الوثيقة الانيقة / و حرره العبد الاقل المحوج الي غفران ربه الجليل ابن معين الدين / محمد، محمد اسمعيل الغياثي عفي عنهما. مهر: (شفعاء في الاخرة محمد و العترة الطاهره اسمعيل).
    [4.]قد اعترف الواقف الموفق دام تأييداته بجميع ما سطر في هذه الصحيفة الصحيحة / متنا و هامشا عند ابن شرف الهدي، محمد جعفر الانجويي، محل مهر: (محمد جعفر ابن شرف الهدي الحسني الحسيني الا نجو).
    [5.]بما نسب الي من المبدأ / الي المنتها صحيح و انا مقر بذالک حرره العبد / الاقل محمد مقيم محل مهر: (العبد المذنب محمد مقيم).
    [6.]اين سجل آخرين از وسط حواشي نوشته نشده بوده و در طي وقف نامه / مندرج است ابراهيم.
    سجلات رونوشت‏
    [1.]بسم الله الرحمن الرحيم و الحمدلله تعالي / به تاريخ دوشنبه هفتم شهر شعبان المعظم سنه‏ي 1325 / از طرف انجمن محترم ايالتي فارس / اين سواد قديمه جديدا با کمال دقت به مباشرت چند نفر از اهل / علم و فضل و ديانت مقابله شده مطابق است با اصلي که / ظاهرا صحيح و موثق و معتبر و محل اعتماد است. صحيح است / محل مهر انجمن ايالتي فارس.
    [2.]بسم الله الرحمن الرحيم / قد ثبت و تحقق عندي و اتضح لدي مطابقة / هذا الطومار مع اصله الصحيح المعول کله متنا و سجلا بالقرائن الداله / و مطالعة خطوط العلماء الا علام و حصون الاسلام عليهم سلام الله الملک العلام / و قد کتب العبد الفقير الي رحمة الله تعالي عبدالله الموسوي البهبهاني دارالخلافة طهران في صحبة نهار الاربعاء / ثالث عشرين من محرم سنة 1326 ست و عشرين بعد الالف و ثلاثمأة من الهجرة علي هاجرها / الأف الثناء و التحية محل مهر حضرت مستطاب اجل آقاي آقا سيد عبدالله حجة الاسلام: / (لا اله الا الله الملک الحق المبين عبدالله الموسوي)
    [3.]با کمال دقت زياد متنا و سجلا تماما مقابله شد/ محل سه مهر: / (الواثق بالله عبده عبدالله) - (عبده الراجي محمد صادق) - (العبد المذنب ابوالحسين).
    المکنون طي ذالک الکتاب و المکتوب في هذا الخطاب المستطاب / الذي لا يعتريه شک و لا ارتياب قد سمعته عن الواقف / الموافق طوبي له و حسن ماب فصرت عليه شاهدا / نمقه الفقير عفو ربه الغني المغني ابن سلام الله محمد جعفر / الحسيني السلامي عفي عنهما و غفر ذنوبهما محل مهر / حضرت ميرزا محمد جعفر سلامي کازروني / محرر دارالصدارة العلية.
    [4.]بسم الله الرحمن الرحيم / قد اطلعت علي الاصل المخطوط بسجلات علماء الايران فضلا عن شيراز / و امهارهم طيب الله رمسهم و علي هذه السواد الذي قد اخذ من الاصل / في ايام حيات الواف بعد اربع سنين من تاريخ فوجدتهما في غاية الاعتبار / و الصحة فلا ريب فيهما و قد طوبقا فلا اختلاف بينهما حرره العبد الفاني / محمد بن محمد حسن المدعو بالباقر الاصطهباناتي عفي عنه / في 8 شعبان 1325 محل مهر / (العبد محمد الباقر).
    [5.]الحسيب هو/ قد اعترف الحضرة الواقف الحبيب الصالح بجميع ما سطر في هذه الصحيفة الشريفة / مطابق لاصله الشرعي متنا و هامشا نمقه محمد اسماعيل بن صدرالدين محمد الحسني الحسيني دست غيب / (عبده مجدالدين اسمعيل الحسيني).
    [6.]من الشاهدين علي ذالک نمقه ابن / محمد اسماعيل الشهير بميرزا مير الحسين الحسيني دست غيب / باقرارها و مطابق لاصله الشريف صدرالدين ابن محمد الحسيني / ايضا مهر / (افمن شرح الله صدره للاسلام).
    [7.]بعد اثبات الصيغه الشرعية اقر الواقف الموفق بجميع ما سطر فيه و تمامته / متنا و هامشا و مطابق لاصله المنيع شهدت اقل خلق الله محمد شريف بن محمد سليمان / چايري محل مهر: (العبد محمد شريف).
    [8.]هذا صورة اشهادي علي الاصل المطابق فجددت الاشهاد فهو ذلک / محل مهر: (محمد اشرف الحسني الحسيني انجو).
    [9.]بسم الله تعالي شأنه / قد حضرني هذا الطومار المشتمل علي السجلات و الامهار من اعاظم / اسلاف مشايخ الاسلام المنقولة من الاصل الي السواد المعتبر / کأصله فوجدته في غايه الصحة و نهايه الاعتبار، التحرير / في الثاني من رجب الاصب 1326 (غشکو) الاحقر امام جمعه طهران. / محل مهر امام جمعه: (عبده ابوالقاسم ابن زين‏العابدين الحسني الحسيني)
    [10.]بسم الله الرحمن الرحيم / هذا السواد مطابق لاصل الصحيح المعتبر متنا و سجلا علي ما اخبرته / کتبا او شفاها من جمع من الثقاة حرره في 8 شعبان المعظم / الاحقر ابراهيم الشريف، محل مهر: (العبد ابراهيم الشريف).
    [11.]هو / بسم الله مفيض الخيرات / القرائن العادية دلت و تراکمت / و الامارات المعتبرة قامت و تزاحمت علي مطابقة / هذه الورقة الفرعية السوادية اصلها الا صيلة المشتملة علي / سجلات اساطين الفرقة في العصر البهي العباسي الصفوي / و ما بعده من الاعصار القريبة بل الظاهر اشتمال الاصل علي خطوط / اصل الا سطوانات العلمية کالمحقق السبزواري و المجلسي الاول / صاحب المقامات المعروفة و الشيخ الجليل الشيخ حسين العاملي / و وحيد عصره و فريد زمانه المولي محسن الکاشاني طيب الله رموسهم / فالوقفية معتبره من دون مريه / و العمل علي مفادها لازم ما لم يردعه قائم دليل مشروع / و الله العالم و بما کان کتبه العبد / ابوطالب محمد الموسوي/ حادي عشر رمضان / عام ثمان و عشرين و ثلث/ ماة و الف بعاصمة طهران / محل مهر مرحمت و غفران ماب / حجة الاسلام آقا سيد ابوطالب / زنجاني / ابوطالب الموسوي.
    [12.]سواد مطابق اصل است / مفاخر الممالک.

    پي نوشت:
    1-رضائي، اميد، فهرست اسناد موقوفات ايران، دفتر اول، استان فارس، تهران، اسوه، چ 1382،1، مقدمه، صفحه‏ي.
    2-ر.ک: حاج ميرزا حسن حسيني فسايي، فارسنامه ناصري، با تصحيح دکتر منصور رستگار فسايي، تهران: اميرکبير، چ 2، ج 1376: 2، ص 1224..
    3-رضائي، اميد، فهرست اسناد موقوفات ايران، دفتر اول، استان فارس، ص 122.
    4-به سياق نيز نوشته شده است.
    5-به سياق نيز نوشته شده است.
    6-به سياق نيز نوشته شده است.
    7-به سياق نيز نوشته شده است.
    8-به سياق نيز نوشته شده است.

    منبع:ميراث جاويدان شماره 43





    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:15 PM   |