مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد
![]() حجاب و خودباختگى در جوامع شرقى |
استعمـارگـران به پيـاده كـردن اهـداف خـود در يك
كشـور اكتفـا نكردند, بلكه به مرور به كشـورهاى ديگر نيز دست اندازى
نمـودند. در جـوامعى كه از فرهنگى قوى و ديرينه برخوردار بـودند, با دقت و
درايت بيشترى وارد شدند. در جـوامع اسلامـى و با دست پروردگانى چـون آتاترك
در تـركيه و رضاخان در ايـران به استحاله فـرهنگـى مشغول شدند. يكى از
عرصه هاى نفـوذ, ((جايگاه زن مسلمان)) بـود. با استفاده از خودباختگان و
دست نشاندگانى كه در هر جامعه اى كـم و بيـش يافت مـى شـونـد و بـا شعارهاى
فـريبنـده ((آزادى زن)) و ((تساوى حقوق زنان و مردان)) احكام و قـوانيـن
اسلامـى را مـورد هجوم قرار دادند. ماجراى ننگيـن ((كشف حجاب)) در عصر
رضاخان با عنـوان ((نهضت نسـوان)), و بـا انگيزه آزاد كـردن زن از اسـارت
حجاب! آن هـم به زور سرنيزه! از عجايب روزگار است. امام خمينـى بارهـا از
ايـن مـاجـراى ننگيـن و تـإسف بـار ياد مـى كـردنـد و مى فرمودند: ((خـدا مـى دانـد كه به ايـن ملت چه گذشت در ايـن كشف حجــــاب. حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مـى داند كه چه مخدراتـى [بانوان محترم و پرده نشيـن] را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علمإ را وادار كردنـد با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالـس جشـن, يك همچـو جشنـى كه با خـون دل مردم, با گريه تمام مى شد, شركت كنند. مردم ديگر هم به هميـن ترتيب, دسته دسته دعوت مى كردند و الزام مـى كـردنـد كه با زنهايتان بايد جشـن بگيريـد. آزادى زن ايـن بود كه الزام مى كردند, اجبار با سرنيزه و پليـس, مـردم محتـرم را, بازرگانهاى محتـرم را, علمإ را, اصناف را به اسـم اينكه خـودشان جشـن گرفتنـد. در بعضـى از جشنها (به اصطلاح خـودشان) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشـن شايد اگر حيايـى داشتند پشيمان مـى شدند.))(17) با زور و ارعاب و تهديد و تبعيـد و كتك زدن و پاره كردن چادرها و امثال آن در صـدد اعطإ آزادى شاهانه به زنان مسلمان برآمدند. مإمـوران دولتـى را جهت پيشقدم شـدن در نهضت نسـوان و بـى حجاب كردن زنان و دخترانشان و آوردن به مجالـس جشـن و سرور تهديـد نمودنـد. به عنـوان نمـونه مى توان به تظلـم زنان يزد به مجلـس شوراى ملى آن روز نگريست تا اوج اقـدامـات تـرقـى خـواهانه رژيـم منحـوس پهلـوى, و مهره هـاى بـريتانياى كبير و مـدعيان آزادى و دمكراسـى بيش از پيـش آشكار شود: ((... اگـر يك نفـر از ماها بـا روسـرى يا چـادرنماز به دست يك پاسبان مى افتاد مثل اسراى شام با ماها رفتار مـى كردند. بهتريـن رفتار آنها با ما با همان چكمه ها لگد بر دل و پهلـوى ما بـود و اگر به پول گرفتـن قانع نمـى شـدند يا پـولـى نـداشتيـم به آنها بـدهيـم, ما را به شهربانـى و كميسر مـى بردند, اذيت ما بيشتر و مخـارج ما زيادتـر. لذا استـدعاى عاجزانه داريـم اولا انتقام ما ستمديدگان را از ايـن جابران بكشيد و بعد هـم آزادى حجاب به ما بـدهيد كما اينكه در ممالك اسلامـى حجاب معمـول است. به علاوه در انگلستان و هنـدوستـان كه ايـن قـدر اديان مختلف است, همه آزاد هستند مخصـوصا مسلمانان داراى حجاب هستند.))(18) بدون شك وجـود چادر براى استعمارگران و دست نشاندگان آنان اهميتـى نداشت, بلكه با برداشتـن چادر در صدد بى هويت كردن زنان مسلمان و ترويج فساد و فحشإ و بـى بنـد و بـارى در جـامعه و از بيـن بـردن فـرهنگ و اعتقادات مـردم بـودنـد, چـرا كه تنها به بـرداشتـن حجـاب قانع نبوده, بلكه با تشكيل مجالـس جشـن و پايكوبى, كلوپ ها, سينماها, بـارها و مـراكز فسـاد(19) زنان و مـردان مسلمان را به فحشإ و ابتذال كشيدند. امام خمينى از ايـن دوره نكبت بار كه دوران ديگرى از مظلـوميت و محـروميت زنـان بـود, چنيـن يـاد مـى كنند: ((در يك مـوقع ديگـر در ايـران ما زن مظلـوم شـد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بـود. با اسـم اينكه زن را مى خـواهند آزاد كنند ظلـم كردند به زن, ظلمها كردنـد به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت كه داشتند, پاييـن كشيدنـد. زن را از آن مقام معنـويت كه داشت شىء كردند. به اسـم آزادى, آزادزنان و آزادمردان آزادى را از زن و مرد سلب كردند. زنها و جـوانان ما را فاسدالاخلاق كردند. شاه براى زن ايـن خاصيت را قايل بـود كه زن بايـد فريبا باشـد; البته با آن نظر حيـوانى كه او داشت, با آن نظر جسمانـى, مادى, حيـوان پست كه او داشت, زن را نظر مـى كـرد.))(20) در ايـن ميان روشنفكـران وابسته چه مـدح و ستايشها كه از ايـن اقـدام شاهانه بـراى آزاد كردن زنان از اسارت مردان! نكردنـد. امام خمينـى در خصـوص هـدف طـراحـان كشف حجـاب مـى فـرمـودند: ((قضيه كشف حجاب يك مطلبـى نبـود كه اينها مـى خـواستند زنها را ... بياورند در جامعه وارد كننـد. اينها يك دستـوراتـى بـود كه اينها مى گرفتند از خارج و بـراى اسارت ما اجـرا مـى كـردنـد ... اينها مى خـواستند زن را وسيله قرار بدهند از براى اينكه سرگرمى حاصل شـود بـراى جـوانها و در كارهاى اساسـى اصلا وارد نشـونـد. طريقهاى مختلفـى اينها داشتند براى اينكه ايـن جـوانهاى ما را, ايـن دانشگـاهيهاى ما را, همه ايـن قشـرها را نگذارنـد به فكـر خـودشان بيفتند و به فكر مملكتشان بيفتنـد.))(21) حضرت امام در تحليل ديگرى مى فرمايند: ((نقشه ايـن بـود كه بـا تـوطئه كشف حجـاب مفتضح در زمان قلـدر نافهم, رضاخان, ايـن قشـر عزيز را كه جامعه را بـايـد بسازنـد, تبـديل كنند به يك قشرى كه فاسـد كنند جامعه را و ايـن نقشه نه اختصاص به شما بانوان داشت, بلكه جـوانان مرد را هـم هميـن طور بكشانند به مراكز فساد و آن طـور كه مـى خـواهنـد آنها را تربيت كنند كه اگر چنانچه كشورشان به دست هر كـس بيفتد بى تفاوت باشند يـا مـويـد.))(22) در نتيجه اجـراى ايـن طـرح استعمـارى لطمـات جبران ناپذيرى به ارزنده ترين سرمايه ايـن كشـور يعنى نيروى فعال انسانـى وارد كردنـد, به طـورى كه زيان آن از چپاول ذخاير ايـن مملكت بيشتـر بـود.(23) ايـن رونـد در زمان محمـدرضا پهلـوى با ظرافت و نقشه دقيق ترى دنبال شد, زور سرنيزه برداشته شـد و زنان در استفاده از حجاب آزاد شدند, اما چـون عده اى را فاسـد كرده و وارد اجتماع نمـوده بـودنـد, زمينه بـراى فاسـد كـردن مـردم در دايره اى وسيعتر فراهـم بود, بـويژه كه مراكز فساد و تباهـى روز به روز گسترش پيدا مـى كرد. نيازى به سرنيزه نبـود, سرسپردگان و خودفروختگان و بى بند و باران به قدرى بـودند كه بتـوانند جامعه را فاسد كنند. در ايـن دوره ارزشهايى در جامعه حاكم شد كه براى اين ملت جز نكبت و ذلت به ارمغان نياورد. در ايـن مختصـر امكان بحث تفصيلـى پيرامون آن ارزشها نيست, تنها به چند نمـونه اشاره كرده و مى گذريم. 1ـ غربى شدن گرايـش به غربى شدن در همه ابعاد زندگى, قيافه ظاهرى, مد لباس, آرايش سر و صورت, شكل ظواهر زندگى, خانه مسكونى, ماشيـن سوارى, دكـوراسيون منزل و محل كار و ... خلاصه انسان متمدن كسى بـود كه از فرق سر تا نـوك پا غربـى باشد, در غير ايـن صـورت عقب مانده, مرتجع, امل و بى فرهنگ بود. بـدون شك ترويج مدهاى غربـى در جامعه و گرايـش به آن جز به دست استعمار كه با هـدف ايجاد بازار مصـرف بـراى محصـولات كارخانجات دول اروپايـى از يك طرف, و وابسته كردن ملل مسلمان و مسخ هـويت آنـان از طـرف ديگـر, انجـام مـى گـرفت, نبود. امام خمينى در ايـن باره نيز بخشـى از واقعيات آن روز را كه به خـوبـى لمـس و درك كرده بـودند, براى جـوانان بازگـو مـى كردند: ((يكى از امور ديگرى كه باز مـن گفته ام ايـن است كه ما را جورى بار آورده بـودند كه يا بايد فرنگى مآب باشيـم يا هيچـى. يك نفر جـوان, يك نفر خانـم اگر سر تا پايـش فرنگى مآب است, ايـن معلوم مى شـود خيلى عالـى مقام است. و اگر چنانچه مثل ساير مسلمانهاست, اين خيلـى عقب افتاده است. عقب افتادگـى و جلـو رفتـن را به ايـن مى دانستند كه فرنگى مآب باشد. يعنى فرض كنيد فرم لباسـش چه جـور باشد, فرم كفشـش چه جـور باشد, يا مثلا هر چه كه از خارج مىآيد, صرف بكند. مصرفى بار آوردند ما را, براى هميـن جهت ما را مصرفى بـار آورده انـد.))(24) همچنيـن فـرمـودند: ((وقتى در قشر تـوده هاى مردم نگاه مى كردى, در بيـن زن و مرد هر دو طايفه, ارزش به لباس بود, به طرز پوشيدن لباس و دوختـن لباس و آرايش. هر كه بهتر لباس مى پوشيد و شيك تر بود در لباس, ارزشـش پيـش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشـش به طرز اروپايى بود و لباسـش از آنجا الهام مى گرفت, ايـن پيش زنها هـم ارزشـش زيادتر بـود, البته پيـش اكثـر, ارزش همه به امـور مـادى بــود.))(25) تصـويرى كه پيشتـر از بـرخـورد غرب با زن ارايه شـد, اگر داراى نقاط مثبتـى هـم در غرب و بـراى غربيان به همراه داشت, آنچه به جـوامع ديگر سرايت كرد, تنها نقاط منفى آن بـود. به طورى كه در جـوامع عقب افتاده فرهنگ غربـى با همه آثار نكبت بارش حاكـم شـد. اكثر مردم رفتار و منشـى غربـى پيدا كردنـد, بازارشان به تسخير محصـولات غربيها درآمـد, بسيـارى زنـان ملعبه دست سيـاست بـازان, سـرمايه داران و عياشان و بـى بند و باران شـدنـد, اما از پيشرفت علم و تكنولوژى, صنعت و امثال آن كه در غرب اوج گرفته, در ايـن جوامع خبرى نيست. طبيعى است كه بـراى چپاول ذخاير جـوامع ديگر, نمى توان علـم و تكنولوژى را به آنان هديه كرد, بلكه بايد امورى را به جامعه آنان تزريق نمـود كه به خـواب عميقى فرو رفته و از اطراف خـود غافل شـونـد. حتـى به تعبير امام هـدف آنان از آزاد كردن زنها و رواج بـى بنـد و بارى اين نبـود كه به جـوانان ايـن كشـورها هـم مثل جـوانان غربى خـوش بگذرد و از دنيا لذت ببرند, بلكه تنها هدف آنان فاسد كردن و خـواب نمودن جـوانان بـود.(26) چرا كه هيچ ملت بيدارى اجازه دست اندازى به منابع و ذخاير خويـش را به بيگانگان نمى دهد. تمدنـى كه به عنـوان سـوغات غرب به ايـن ديار آمـد و روشنفكران وابسته از آن ترويج كردند, فقط ((برهنگـى و غرق شـدن در شهوت)) بود و شاهد بر ايـن واقعيت آنكه در عصر پهلوى به جاى رشد صنعت, كشاورزى, دامدارى, و ساير علـوم و فنـون و گسترش محافل علمـى و دانشگاهـى, روز به روز بر تعداد عشرتكـده ها, سينماها, تئاترها, مشـروب فـروشيها, و مـراكز فسـاد و تبـاهـى افزوده شـد. بسيارى كه به آن ديار سفر كرده و بازمـى گشتند به گـونه اى تربيت مى شدند كه آمـوخته هاى خـود را در خدمت ترويج فرهنگ آنان به كار گيرند. 2ـ برهنگى و بى بند و بارى در اثـر تبليغات خـودباختگان غربـى در دوران امارت سـرسپـردگان بى هـويت, ((برهنگى و بـى بند و بارى)) نشانه تمدن و ترقـى بـود. اگـر تقليـد از غربيها در همه ابعاد بـود, لااقل در علــــــم و تكنـولـوژى نيز رشـد و پيشـرفتـى حاصل مـى شـد, اما از ميان همه امتيازات آن فرهنگ و تمـدن, تنها ((برهنگـى و بـى بنـد و بارى)) براى جـوامع شرقى به ارمغان آمد. ايـن بليه به قدرى گسترش يافت كه حتـى بسيارى از تحصيل كـردگان نيز در شهوت و خـوشگذرانـى غرق شـدند و هنر خـودباختگـى را آمـوختند. البته از محافل علمـى كه آنها موسـس و مديرش باشند, بيـش از ايـن نمى تـوان انتظار داشت. براى برخى از ايرانيان در تهران افتخار بـود كه فرزندان خود را به مدرسه آمريكاييها مـى فرستند تا تحت نظارت و تربيت آنان رشـد كننـد. در حالـى كه بسيارى از فـرزنـدان ايـن مملكت از امكانات آمـوزشـى محروم بـودند, در مـدرسه اى با وسعت سـى هزار متر مربع, تنها دويست دانـشآموز دختر و پسر آمريكايى, اروپايى و ايرانى ـ از فرزنـدان صاحب منصبان ـ با بهتريـن امكانات آمـوزشـى در مركز شهر تهران به تحصيل اشتغال داشتنـد و بنـا به اظهار بـرخــى از مسوولان از امكاناتى برخوردار بـودند كه در مراكز آموزش عالى ما يافت نمى شد. امام خمينى معتقد بـودند كه در عصر پهلوى ((تربيت انسانى را از ايران به طـور كلـى از بيـن بردند و تربيتهاى غربـى, نه آن هـم تـربيتهاى صحيح غربـى, تـربيتهاى فـاسـد غربـى در بيـن ما رواج دادنـد.))(27) آنان از ايـن نـوع تربيت دو هـدف عمـده را دنبال مى كردند: يكـى سرگرم كردن مردم به عيـش و نـوش و در نتيجه تباه كـردن آنان بـراى جلـوگيـرى از روح تفكـر, استقلال و مقـاومت در برابـر استعمار, و ديگرى مصـرفـى بار آوردن مردم با هـدف فـروش محصـولات خـود و چرخـش كارخانجات اروپايى و در نتيجه عقب ماندگـى ملل مشرق زمين.(28) ماهنامه پيام زن ـ شماره 91 ـ مهر 78 |