مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد
قسمت اول |
خبرگزاري فارس، نتايج يک آمارگيري را که در تابستان
1380 انجام شده است، چنين گزارش ميدهد: «مطالعه ميداني انجام شده در سطح
شهر تهران در تابستان 1380 نشان ميدهد حدود 54 درصد از زنان تهراني داراي
پوشش کمتر يا غير اسلامي و غيرقانوني در معابر عمومي هستند.» آمار ذکر شده مربوط به سه سال قبل در شهر تهران است. مسلماً شهرستانيها بيشتر به حجاب مقيد، هستند، اما طبق تحقيقات جامعهشناسي، هر آنچه در بافت اجتماعي شهر تهران رخ ميدهد با يک فاصله زماني، به ساير نقاط کشور تسرّي مييابد. اين فاصله زماني نيز سال به سال با گسترش وسايل ارتباطي، کمتر ميشود. افزايش آمار بدحجابي حتي در شهرستانهاي کوچک کشور، اين نظريه را تأييد ميکند. آن هم در کشوري که 25 سال از حکومت يک دولت اسلامي در آن ميگذرد و مردمش سابقه آن مقاومت تحسين برانگيز را در مقابل کشف حجاب در کارنامه خود دارند؛ کشوري که رعايت حجاب در آن، حکمي قانوني بوده و عفيفهگي صرف نظر از سودمندي روشها به انحاي مختلف، در آن تشويق ميشده است و افراد متخلّف به شدت توبيخ ميشدهاند. هرچند بدحجابيِ بسياري از زنان و دختران نه به منزله ضديت آنها با دين که تنها نوعي سهل انگاري است و بسياري از ما مسلمانان در مواجهه با اوامر و نواهي ديني داريم، اما عواملي باعث شده است که اخيراً اين سهل انگاريها به صورت نامبارکي افزايش و تسرّي پيدا کند و بخشي از بدحجابيها که در واقع نوعي بيحجابي است، به برخوردهاي مقابله جويانه با حکومت اسلامي و دين تبديل شود. نيکلاس کريسف، خبرنگار مجله نيويورک تايمز در مقالهاي با عنوان «اين ايرانيهاي... (حذف عبارت)» که حاصل سفر او به شيراز است، مينويسد: «زنان و دختراني که اگر بدون پوشش مناسب اسلامي از خانه خارج شوند به زندان خواهند افتاد، اين روزها از لباسهايي استفاده ميکنند که نه تنها جذابيتهاي آنها را خفه نميکند، که آنها را برجستهتر هم ميکند.» او با مشاهده زنان و دختراني که «مانتوهاي چاکدار و تنگ» ميپوشند و روسريهاي آنها «بيشتر شبيه هد بند است تا پوششي براي پنهان کردن موهاي رنگ شدهشان» تأکيد ميکند که از اين جوانان، متولدين اوايل دهه شصت بعد از انقلاب هستند که امروز ميخواهند بسياري از قوانين و آداب را تغيير دهند. کريسف، با لحني طعنهآميز خطاب به رهبران ديني ما ميگويد که بايد مواظف باشند، زيرا در پوشش زنان ايراني نه تنها هيچ اثري از اسلامي بودن نيست که به نوعي وهن عقايد مذهبي نيز محسوب ميشود، و اين همان دردي است که امروز دل بسياري از مردم را ميسوزاند. پديده بدحجابي هرچند ريشه در کشف حجاب دوران پهلوي داشت، اما از سالهاي پاياني جنگ و تضعيف فضاي بسيار معنوي سالهاي اوليه انقلاب، به دليل اجباري بودن حجاب اسلامي آغاز شد و با سياستهاي دوران سازندگي قوّت گرفت و پس از روي کار آمدن اصلاح طلبان و طرح آزاديهاي مدني، ابعاد تازهاي به خود گرفت، به طوريکه امروز دولتمردان، متوليان فرهنگ و بسياري از مردم را به چالش کشانيده و البته واکنشهاي متفاوتي را نيز به دنبال داشته است. هشدار در مورد بدحجابيحلقههاي مفقود حجاب بسياري از
مردم که حتي در ظاهر تقيّد چنداني به حجاب ندارند، نگران تأثير حضور زنان و
دختران بدحجاب بر فرزندان، همسران و روابط خانوادگي خود هستند. بسياري
ديگر نيز از ارزشهايي سخن ميگويند که در اين سرزمين ريشه دار بوده و خون
جوانان کشور براي پاسداري از آنها ريخته شده است؛ اما اعتراضات مردمي به جز
چند مورد امضاي طومار در برخي مساجد تهران در اعتراض به اين شرايط و
برگزاري تظاهراتي محدود، در حدّ درد دلهاي دوستانه باقي ميماند؛ لکن برخي
شخصيتهاي مذهبي و بخشي از مسئولين کشور، بهطور رسمي اعتراضات خود را
مطرح ميکنند. بيحجابي، حق زنان در جامعه مدني در مقابل اين ديدگاه که قائل به منع بدحجابي حتي از طريق اعمال قانون هستند، طيف قدرتمند ديگري است که از آن حمايت ميکند. اين طيف که آزادي پوشش را از حقوق اوليه زنان و از بديهيات جامعه مدني ميداند، در رويکرد به بحث حجاب، عمدتاً بر چهار محور تأکيد دارد:1. تشکيک در اصل وجوب حجاب به عنوان يک حکم اسلامي براي زنان، با توسل به تفاسير جديد از آيات و روايات؛ 2. نفي لزوم دخالت حکومت در نحوه پوشش مردم؛ 3. آزادي پوشش از حقوق اوليه بشر؛ 4. مبارزه سياسي با نظام حاکم از طريق تأکيد بر آزادي پوشش. شادي صدر که عقيده دارد به دليل ماهيت کاملاً مذهبي زنان ايران، سخن گفتن از مبارزه با مذهب و جمهوري اسلامي به عنوان عامل نجات زنان، بينتيجه است و تنها باعث دور شدن آنها از زناني ميشود که ميخواهند براي آنها کار کنند، حجاب را از منظر فقهي و علمي به صورت همزمان مورد توجه قرار ميدهد. او در مقالهاي با عنوان «آيا حکومت مسئول بيحجابي است؟» در مجله زنان، ضمن انتقاد به برخوردهاي نيروي انتظامي با زنان و دختران، اشاره ميکند که بر طبق آيات قرآن و روايات وارده در اين موضوع، استثنائات فراواني در باب حجاب زنان مطرح است که همگاني بودن حجاب را آن هم با شرايط امروز جهان، کاملاً زير سؤال ميبرد. او در ادامه شواهدي نيز از غير حکومتي بودن حجاب ميآورد و ميگويد: «نگارنده در جريان تحقيقات خود به هيچ موردي در تاريخ شيعه برنخورد که زني به دليل رعايت نکردن حجاب، مجازات شده باشد (اگر چنين شواهدي وجود داشته باشد، از اطلاع يافتن از آن با کمال ميل استقبال ميشود).» او در مطلب ديگري، بيحجابي زنان را در مقابل ساير معضلات اجتماعي بسيار کم اهميتتر ميداند و مينويسد: «اين سؤال همچنان برجا خواهد ماند که: چه کسي و چگونه اولويتهاي حکومت اسلامي را تعيين ميکند؟ مشاور امور بانوان نيروي انتظامي اخيراً گفته است: اين نيرو در حال تهيه لايحهاي براي مبارزه با بدحجابي است. آيا اين نيرو و دفتر امور بانوان نيروي انتظامي در حال تهيه قوانيني براي مبارزه با زن کشي، خود سوزي و خودکشي زنان، خشونت خانگي و اجتماعي عليه زنان و... هم هست؟» راحيل ابوعلي، در مطلبي با عنوان «جنبش بيحجابي» در سايت زنان ايران، حجاب را نمادي از خشونت عليه زنان ميداند که مردان سياست يا شعار روسري يا توسري در ايران پياده کردهاند. او مينويسد: «اگر به تاريخ 25 ساله اجبار حجاب در ايران بنگريم ميبينيم که زنان ايراني، دانسته يا ندانسته پايهگذار جنبشي به نام جنبش بيحجابي شدهاند که با گذر از مراحل مختلف توانسته است فضايي را با آن وضعيت پوشش به فضايي اين چنين تبديل کند. جنبشي که اگرچه حرکت آن، گاه به دليل افزايش فشارها و بازداشتها و مجازاتهاي سخت، کند، و گاه با کاهش محدوديتهاي اجتماعي که با آغاز رياست جمهوري محمد خاتمي شاهد آن بودهايم، سريع گشته، ولي همواره در جامعه ردپايي از خود به جا گذاشته است و اکنون اگر با اتمام دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي و شروع به کار مجلس هفتم همه آزاديهاي جامعه مدني (!!!) از شهروندهاي ايراني گرفته شود و جامعه سيري برگشتي را طي کند، اين جنبش باز هم به حرکت خود ادامه خواهد داد. چنانچه ميبينيم که دختران و زنان ايراني علي رغم اينکه به طور مرتب مورد هجوم و تاخت و تاز نيروهاي تندرو قرار ميگيرند و ملزم به پرداخت جريمه و تحمل شلاق ميشوند، مجدداً با پوششهاي قبلي در اجتماع ظاهر شده و ديگر حاضر به تقليل خواستهها و گذشتن از ابتداييترين حقوق خود نيستند و تنها تأثير اين خشونتها را ميتوان از بين بردن قبح بازداشت و شلاق در ميان دختران ارزيابي کرد. تأثيري که جامعه را مجبور به پرداخت بهايي بس سنگين خواهد کرد.» اين گونه ترسيم از فضاي اختناق و سرکوبگري که با چاشني اغراق همراه است، در مطالب ديگري نيز دنبال ميشود. به نقل از سايت تريبون فمينيستي ايران، کميسيونِ زنانِ يکي از سازمانهاي مخالف جمهوري اسلامي با نوشتن نامه سرگشادهاي به خانم لوييز آربور، رييس کميسارياي عالي حقوق بشر سازمان ملل متحد، نگراني خود را در مورد برخوردهاي اخير حکومت ايران در مورد حجاب زنان ابراز ميکند. در بخشي از اين نامه آمده است: «نيروهاي انتظامي رسمي جمهوري اسلامي ايران و گروههاي فشار غير رسميِ آن اخيراً به بهانه بدحجابي و برهنگي، خشونت گستردهاي را عليه زنان و دختران آغاز کردهاند. گزارشهايي که از ايران ميرسد حاکي از حمله افراد ناشناس با چاقو به دختران و تهديد به پاشيدن اسيد در صورت رعايت نکردن حجاب کامل ميباشد. در شهرهاي مختلف ايران به صورت کاملاً از پيش برنامهريزي شده حکم شلاق در مورد زنان و دختراني که شلوارهاي کوتاه (پايينتر از زانو) پوشيدهاند، در محل برهنگي اجرا ميشود.» مطالبه آزادي پوشش به عنوان يکي از حقوق زنان، از ديگر مباحثي است که از سوي اين طيفها دنبال ميشود. ايمان مظفري در مطلبي با عنوان «همه آماده ميخواهيم به مبارزه با مفاسد اجتماعي برويم» که در سايت زنان ايران به چاپ ميرسد، از مطالبهاي سخن ميگويد که پس از سالها فشار و محدوديت، امروز زنان به کسب آن اميدوار هستند: «همه اينها يک تحول و دگرگوني جبري در جامعهاي است که به دنبال آزادي است. دختران امروز ما براي اثبات اينکه آزاد هستند، يک نوع دگرگوني را در فضايي که تحت تسلط خودشان باشد به وجود ميآورند و آن، هيچ حوزهاي نيست جز حوزه خصوصي خودشان يعني انتخاب نوع پوشش.» اين گونه موضعگيريها به صورتي تعديل يافتهتر در برخي نشريات کشور نيز که چنين تفکري بر آنها حاکم است، دنبال ميشود. در اين نشريات، هيچ گونه مقابله با بدحجابي، از برخورد با توليد کنندگان مانتوهاي کوتاه و تنگ تا اعتراضات لفظي برخي مسئولان به بدحجابي فزاينده و لزوم فرهنگ سازي، تحمل نميشود و با عباراتي نظير «برخوردهاي خشونتآميز، عدم درک نسل جوان، افسردگي جوانان و نياز به شادي، تفکر طالباني و...» به شدت مورد انتقاد قرار ميگيرد. |