مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد
سابقه مبارزه با حجاب تا دوران پهلوی اول |
![]() 30 مرداد سال روز حمله ننگین رضاشاه به مسجد گوهر شاد و کشتار مردم است. روزی که نماد تاراج و هتک شرف و غیرت ایرانی و ننگی ابدی بر پیشانی خاندان پهلوی است. اینک که در سال روز این رویداد ننگین قرار گرفتهایم، میکوشیم به بازشناسی نقش روشنفکران غربزده در جریان سازی کشف حجاب بپردازیم. ماجرای کشف حجاب سابقهای طولانی در ایران دارد، سابقهای به درازای نفوذ اندیشههای غربزده. در این مقاله برای درک بهتر مبانی، اهداف و ابعاد کشف حجاب در ایران، به مناسبت واقعه مسجد گوهرشاد و زمینهسازی برای کشتار مردم در مسجد گوهرشاد خواهیم انداخت. 1 - دوران قبل از مشروطه (تولد روشنفکران بیمار) این دوره که متاسفانه در تحلیلها و حتی بررسیهای تاریخی پیرامون کشف حجاب تا کنون مورد توجه قرار نگرفته، نقش مبنایی برای دورههای بعد را دارد و اصولا چنانچه وقایع این مقطع رخ نمیداد دورههای بعد، به دلیل بافت مذهبی ایران، توان بروز نمییافتند. دوره نخست مبارزه با حجاب قدمتی به درازای اعزام اولین دانشجویان و کارآموزان ایرانی به غرب و تولد روشنفکران غرب زده دارد. دورهای که خود معلول مطالعات مستشرقان پیرامون احوال ممالک اسلامی بود. حدود یک صد و هفتاد سال پیش، در اواخر حکومت فتحعلی شاه قاجار، به دستور نایب السلطنه (عباس میرزا) تعدادی از دانشجویان برای تحصیل به اروپا اعزام شدند، به این امید که اسباب پیشرفت ایران به تدریج فراهم شود. ابتدا دو نفر (یک پزشک و یک نقاش) را فرستادند. که پزشک مرد و نقاش (افشار) برگشت. بعد از آن پنج نفر را فرستادند که همگی مرعوب نظام حکومتی و پیشرفت غرب شدند و با این چنین وضعیتی به ایران برگشتند. میرزا صالح شیرازی هم که یکی از این 5 نفر بود، فراماسون شده بود. (1)از این دست روشنفکران، اعتماد السلطنه، آجودان باشی، خسرو میرزا، میرزا صالح شیرازی و ... انگلیس را «ولایت آزادی» و رژیم مشروطه آن را بهترین رژیم برای ترقی و پیشرفت معرفی کردند. میرزا صالح، انگلیس را «ولایت آزادی» مینامید و تلاش زیادی برای «مانندسازی» ایران با انگلیس انجام میداد. (2) این روند خودباختگی همچنان ادامه یافت تا آن که در مرحله دوم گروهی مثل ملکم خان و ... رهبری روشنفکران را عهدهدار شدند. در مورد ملکم خان که از کودکی به غرب رفته بود، کافی استبدانیم که طبق اسناد تاریخی در زمان فتحعلیشاه سه جاسوس کهنهکار انگلیس (سرهارد فورد جونز، جیمز موریه و جیفریزر) با ماموریت تشکیل لژهای فراماسونری به ایران اعزام شدند و هستههای اولیه لژ را تشکیل دادند. این هستهها، بعدها با تلاش میرزا ملکم خان به تشکیل لژ فراماسونری در سال 1268 ه . ش منجر شد. و از این مقطع وی مبارزه با مذهب و ... را آغاز کرد. (3) این عده متوجه شدند که تنها از طریق استحاله دینی و خلق فرهنگ غربی موفق به اجرای اهداف خود خواهند شد. از اعترافات فراماسونها میتوان به اهداف آنها پی برد: «امکان ندارد ما فراماسونها نبرد خود را با ادیان متوقف کنیم، چرا که برای یک فراماسون ضروری است که خود را از قید دین و هرگونه اعتقاد به خداوند آزاد کند.» «مقصود اصلی ما نابود کردن و ریشه کن کردن همه ادیان و سرلوحه کوشش ما جدایی دین از سیاست است». «عفت و پاکدامنی نزد ما فراماسونرهای مرد و زن، امری غلط است، زیرا این امر بر خلاف امیال باطنی و طبیعی است.» (4) با این اوصاف ملکم خان که در بین سالهای 1276 تا 77 ه . ق. فراموشخانه ایران را تاسیس کرد، روزنامهای هم تحت عنوان قانون انتشار داد. به عقیده او «در اخذ اصول تمدن جدید و مبانی ترقی عقلی و فکری، حق نداریم در صدد اختراع باشیم، بلکه باید از فرنگی سرمشق بگیریم و در جمیع صنایع محتاج سرمشق بوده و هستیم.» (5) «چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بیفایدهای است. از این رو فکر ترقی مادی را در لفافه دین عرضه داشتم ... در محفل خصوصی از لزوم پیرایشگری اسلام سخنی راندم ...» (6) با این دیدگاه ترجمه و تحمیل مبانی فکری غرب مانند آزادی همه جانبه، دمکراسی، مشروطه، حذف دین از حکومت، ترویجبیمذهبی و تلاش برای ایجاد جامعهای لائیک، آغاز شد. میرزا آقا خان کرمانی از دیگر روشنفکران مرعوب این دوره است. میرزا آقا خان، حجاب سنتی زنان را بیمروتی دانسته و میگوید: در «ایران باستان زنان با مردان شریک زندگانی بودند» و مینویسد: «هزار سال است که زنان ایران مانند زنده به گوران تازیان در زیر پرده حجاب و کفن جلباب مستور و در خانهها چون کور محجوب و مهجور گشتهاند. روبندهای زنان نه روزنه تنفس دارد و نه منظره تجسس. عیب دیگر پردهداری و به خانه نشستن این که آنان را از معاشرت و حشر و نشر با مردان مانع شده، از شرکت در تجارت و صنعت و هنرهای ظریف و آموختن دانش و فنون و آداب تمدن و پیدا نمودن قوه معاونت در معیشت و یاد گرفتن اصول تربیت فرزند و اداره منزل یکسره محروم کرده است.» (7) به این ترتیب مشخص میشود که روشنفکران غربزده بعد از انتقال مبانی و اندیشههای غربی، چون یک جا قادر به تغییر نظام سیاسی نبودند، به تدریج در صدد اجرای مقاصد خود در عرصههای فرهنگی و اجتماعی و سنتها برمیآیند که حجاب نیز در شمار اولین این هدفها قرار میگیرد. زیرا از منظر آنان برای هر پیشرفتی باید مثل غرب آزادی کامل و برابری و مساوات در همه زمینهها اعطا شود. 2 - دوران مشروطه (تثبیت مبانی غربی در نظام سیاسی) در آغاز این دوره روشنفکران اهداف ضد دینی خود را آشکار و مبارزه با مظاهر دینی (مخصوصا حجاب و پوشش) را در دستور کار خود قرار میدهند.دورهای که به تدریجبه دوران مشروطه متصل میشود و شخصیتهایی مانند تقیزاده با کمک نشریات، انجمنهای مخفی، سفارتخانهها و ... رهبری آن را عهدهدار میشوند. تقی زاده را پدر تئوریک ملیگرایی لائیک و غیر مذهبی ایران میدانند، او مینویسد: وظیفه اول همه وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان استبدون هیچ استثناء. به سخن دیگر ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگی مآب شود و بس.» (8) براساس این خط مشیها، باید ارزشهای وارداتی غربی (آزادی، دموکراسی و ... با نگرش غرب) در این مرحله که هنگامه مشروطه است وارد نظام سیاسی شود و هدف فراماسونری (حکومتبدون دین) تحقق پذیرد. لذا در جبهه تبلیغی در کنار دیگر مظاهر دینی حجاب نیز مورد هجمه قرار میگیرد. «آدمی آزاد و مختار خلق شده و زنان ایران از نوع خود مجزا شده، خود را در هیکل موحش سیاه عزا درآورده، ناامیدانه در زندان تاریک و در زنجیر اسارت روزگار به سر میآورند. این نیست مگر از عوارض تربیت نیافتگی و از ضرر حجاب اما بنگرید به مغرب که زنان حق طلب ... چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی میطلبند ... و تا چه درجهای هم به مقصود خویش رسیدهاند و آرزو میکنند زنان ایران هم از پرده بیرون آیند و آزاد گردند.» (9) باید توجه کرد که تا این لحظه افکار و اندیشههای غربی، به خوبی مراکز اندیشهورزی و نوگرایی ایران را فتح کرده، سفارتها و فراماسونریها و انجمنها تلاش خود را به نتیجه رسانده و آمادهاند از فضای مشروطه برای نهادینه کردن تغییرات و رفرم مذهبی در سطح نظام سیاسی بهره گیرند. لذا شاهد آشکار شدن تعارض جبهه غربگرایان و مذهبیون پیرامون گنجاندن اصول غربی در قانون اساسی مشروطه هستیم که موضوع آزادی از جمله آزادی حجاب جزو آنهاست. سرانجام روشنفکران مخصوصا تقیزاده در این دوره مادهای به نام «حریت مطلقه» را ارائه میکنند که برخاسته از اندیشههای غربزده آنهاست و در مقابل مذهبیون و در صدر همه شیخ فضل الله نوری به مبارزه علیه آن پرداخته، اهداف پشت پرده را افشا میکند و برای اولین بار از موضوع «کشف حجاب» تحت عنوان «کشف مخدرات» پرده برمیدارد. ما برای روشن شدن این بحث ناچار به طرح مساله آزادی در دوره مشروطه هستیم. آزادی غربی تحفه روشنفکران فکر آزادی به سبک جدید از دهه آخر سلطنت ناصر الدین شاه مظاهر مهمی پیدا کرد. در این دوره برجستهترین مبلغان سیاسی همچون ملکمخان، میرزا آقا خان کرمانی و ... به درجات فعال بودند. به علاوه از نسل پیش گروه درس خوانده جدیدی به وجود آمده بود که ایدئولوژی سیاسیاش ترقی و آزادی به مفهوم غربگرایی آن بود. گذشته از مجمعهای سیاسی که فعالیت دامنهداری داشتند، گروهی از همان طبقه ترقی خواه، مرام و مقصد خود را مجاهدت در تحصیل فرمان مشروطیت و برقراری اصول حریت، مبارزه با مخالفین سبک نوین آزادی و قلع و قمع دار و دستههای مخالفین آزادی مشخص کردند. (10)روشنفکران در قانون اساسی مشروطه همه شهروندان ایرانی را از آزادی برخوردار و در برابر قانون یکسان دانستند. منظور غربزدهها از قانون، قانون عرفی و مفهوم غربی آن بود، حال آن که مذهبیون و شیخ فضل الله نوری منظور از قانون را شرع اسلام میدانستند، لذا نزاع این دو بر سر اصل آزادی محدود به قانون نبود، بلکه بر سر منظور از قانون (قانون غرب یا قانون اسلام) بود. روشنفکران براساس دیدگاهی که داشتند (قوای مملکت ناشی از ملت است و هیچ عامل دیگر از جمله مذهب، حق دخالت در آن را ندارد)، حاکمیت را به مفهوم غربی آن میدانستند، لذا در عرصه قانونگذاری خود را آزاد از مذهب میدیدند (آزادی در قانونگذاری) همین طور در عقاید نیز قائل به آزادی بودند و آزادی عقیده را به عنوان اصل خدشهناپذیر ارائه میکردند. مرحوم شیخ فضل الله با این خواسته مخالفت کرد، چون آزادی مطرح شده در مجلس، منشا دمکراسی غربی داشت و با مذهب سازگار نبود. او با درک این واقعیت، متوجه اهداف پلید و گامهای بعدی غربزدگان که بر چیدن بساط دینداری، حذف مظاهر دینی، میدان دادن به عقاید باطل و ... بود، شد و برای اولین بار در این دوره، از موضوع کشف حجاب با عنوان «کشف مخدرات» نام برد، امری که روشنفکران مدتها بود برای آن دورخیز کرده بودند. مرحوم شیخ فضل الله نوری مینویسد: «مجلس دارای شورای کبرای اسلامی است و به مساعی مشکوره حجج اسلام و نواب عامه امام قائم شده... ممکن نیست که آثار پارلمنت پاریس و انگلیس بر آن مترتب گردد و (بتوان) قانون آزادی عقاید و تغییر شرایع و احکام از آن گرفت و بر افتتاح قمارخانه و اشاعه فواحش و کشف مخدرات (حجاب) و اقامه منکرات نائل گردید. هیهات ... بدانید که طبع مملکت ما را غذای مشروطه اروپا دردی استبی دوا و جراحتی است فوق جراح ... . (11) به این ترتیب مشخص میشود شیخ فضل الله نوری زودتر از دیگر عالمان متوجه شد که آزادی مطرح شده، برای رهایی از مقررات شریعت و اجرا نشدن آن در امور مختلف کشور است. (12) شیخ معتقد بود ماده «حریت مطلقه» در مجلس شورا با نفوذ فکری بیگانگان و مخالفان شریعت، بیقیدی در برابر عقاید مذهبی را به دنبال خواهد داشت و خواهند گفت: «یکی از سودهای مشروطه از آزادی هایی است که مردم در زندگی دارند. یکی از این آزادیها، آزادی عقیده (مذهبی) است. در اروپا هنگامی که آزادی عقیده پدید آمد، پیشرفتبسیار تندتر گردید.» (13) «این آزادی، طمهای استبرای ربودن. آزادی که نغمه آن از حلقوم فراماسونها بیرون بیاید، آزادی است که از انگلیس مایه میگیرد ... فایده آزادی قلم و زبان آن است که فرق ملاحده (بیدینان) و زنادقه، نشر کلمات کفریه خود را در منابر و لوایح بدهند و القای شبهات نمایند.» (14) در مورد آزادی مطبوعات نیز وضع به همین منوال شد، یعنی هدف اصلی نفی تمام مظاهر دینی و القای هر نوع شبهه در دین بدون بازخواستبود. لذا شیخ میگفت: منشا این فتنه، فرق جدیده و طبیعی مشربها بودند که از همسایهها، اکتساب نمودند و به صورت بسیار خوش اظهار داشتند که قهرا هر کس فریفته این عنوان و طالب این مقصد باشد ... اما چیزی نگذرد که حریت مطلقه رواج، منکرات مجاز، مسکرات مباح، زنان مکشوف، شریعت منسوخ و قرآن مهجور بشود. (15) این پیشبینی، بلافاصله بعد از آزادی مطبوعات به حقیقت پیوست و به عقیده ناظم الاسلام کرمانی و شریف کاشانی، روزنامهنویسها هم قلمشان را مصروف مردم و فحش دادن کردند و در روزنامهها بد نوشتند ... در مذهب اسلام دست انداختند. یک دسته از آنان پایه عقب ماندگی شرق را دین اسلام شمردند و در روزنامه مجلس دین پیغمبر را کهنه نوشتند. و بالاخره در مورد مظاهر عفت و حجاب روزنامه ندای وطن، روسپی خانه و شراب فروشی را برای مخارج تنظیمات بلدیه و تعمیر خانهها لازم شمردند و به این طریق فضای مناسب برای کشف بیدرد سر حجاب را فراهم ساختند. این وضعیت هر چند از حیث قانونی سرانجام با پذیرش لایحه نظارت علما از سوی مجلس خاتمه یافت ولی در عمل همچنان تضعیف مظاهر اسلامی که به دلیل تسلط غربزدگان بر مجلس قانونگذاری رخ میداد، ادامه یافت و این سخن شیخ که قبول مشروطه غیر مشروعه، باعث رواج فحشاء و آزادی شرب خمر و ... خواهد شد، تحقق یافت. به گفته آدمیت، قضیه مهمتر (پس از آزادی مطبوعات که هدف اصلی روشنفکران غربزده بود) و باریکتر، مساله آزادی و بر پا داشتن انجمن نسوان بود که مخالفتسنتخواهان را برانگیزاند. (16) جلال آل احمد درباره این دوره که با شهادت شیخ فضل الله نوری به اوج خود رسید، میگوید: «روزی که شیخ فضل الله نوری شهید شد، روزی بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و نقش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویستسال کشمکش بر بام سرای این مملکتبرافراشته شد». 3 - دوره پهلوی اول (اجرای رسمی کشف حجاب) رضاخان در 13 اسفند 1302 دستبه کودتا زد و در عرصه سیاسی کشور ظاهر شد. و در 9 آبان 1304 شاه ایران شد، وی که با دخالت انگلیسیها به حکومت رسید، برخلاف گذشته که ابراز دینداری میکرد، در دوران حکومت کوشید احکام اسلامی را محو و ایران را به سبک اروپاییها درآورد. طبیعی است که پشتیبان فکری و اجتماعی وی همان روشنفکران غربزدهای بودند که در دوران مشروطه قوانین ضد دینی را نهادینه کرده بودند. از این روی رضاخان در حقیقت مجری آن سیاستها بود. بر خلاف آن چه مشهود است رضاخان اقدامات ضد حجاب را با خشونت آغاز نکرد، بلکه تحت تعلیم و توصیه روشنفکران ابتدا کوشید بسترهای لازم را فراهم آورد. از جمله به زنان کلیمی، ارمنی و زرتشتی اجازه داد در انتخاب پوشش در جامعه اسلامی آزاد باشند. (17) و دستگاههای انتظامی را نیز مامور حمایت از آنان کرد. از جمله در خرداد 1309 زمانی که یک زن کلیمی بدون حجاب در مازندران رفت و آمد میکرد و مورد اعتراض علما قرار گرفته بود، حکومت مازندران از آن زن پشتیبانی کرد و اعتراض علما را نپذیرفت. (18)رضاشاه در مسیری که در پیش گرفته بود، از حمایت همه جانبه نشریات، شاعران، هنرمندان و... بهرهمند بود. و تمام آنان را به خدمت گرفته بود، لذا در این دوره مطبوعات نیز به عنوان عوامل فرهنگی، مبارزه با حجاب را در اولویت کاری خود قرار داده بودند. روزنامه عصر آزادی چاپ شیراز در 23/5/1310 نوشت: روح من از بس دچار درد و محن گشت منزجر از این فسرده قالب تن گشت دختر سیروس و جم هنوز ندانم از چه مقید به این سیاه کفن گشت بنابراین رضاشاه از سال 1307 تا 17 دی 1314 که رسما کشف حجاب را اعلام کرد، از بسترهای فرهنگی برای زمینهسازی استفاده کرد. حتی از زنان بیحجاب اروپایی، ژاپنی، ترکیهای، هندی، سوریهای، مصری و ... نیز برای شرکت در کنگرهها (اتحاد زنان شرق) دعوت کرد تا قبح بیحجابی را بشکند و فضای لازم را برای اعلام قانون بیحجابی اعلام کند. و این چنین بود که بالاخره سنگ آخر را هم نهاد و در 25 آذر 1314 وزارت معارف این چنین بخشنامه کرد که: مدارس موظف میشوند به: 1 - تشکیل مدارس ابتدایی مختلط و استفاده از آموزگار زن 2 - استفاده از لباس متحد الشکل توسط دختران در مدرسه و کوچه 3 - تشکیل مجالس کنفرانس در دبستانها و دبیرستانها و دعوت از زنان و شوهران آنها برای استماع خطابه و خواندن لایحه و اشعار توسط دختران و آموزش آداب معاشرت و ... مانند روال معمول در ممالک غرب ... . (19) مقاومت علما البته روشن است که علما در مقابل این اقدامات عکس العمل نشان میدادند و حتی از جان خود نیز میگذشتند. نمونه آن اقدام آیت الله بافقی است که به شکنجه و تبعید وی از قم انجامید.سرآغاز این واقعه نوروز 1306 ه . ش بود که اعضای خانواده پهلوی که همسر رضاشاه هم جزو آنان بود وارد حرم حضرت معصومه علیها السلام در قم شدند و بدون حجاب کامل در غرفه بالای ایوان آیینه نشستند، وقتی خبر به آیت الله بافقی رسید، پیام داد که اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق حضور ندارید. اما پیام او کارگر نیفتاد لذا حضورا به آنان اعتراض کرد و خواستیا لباس مناسب بپوشند و یا از حرم خارج شوند. بر اثر غوغای جمعیت، خانواده پهلوی ماجرا را به رضاشاه گزارش دادند و او با گروه نظامی، خود را به قم رساند وی مستقمیا وارد حرم شد و بعد از مضروب کردن شیخ بافقی، او را به تهران فرستاد و تا آخر عمر در شهر ری به حالت تبعید نگاه داشت. البته این اقدام شیخ بافقی رضاخان را به خود آورد و متوجه شد که نمیتواند با این حجم احساسات و غیرت، پیشرفت زیادی داشته باشد. لذا عملا از سال 1306 تا 1314 شمسی اجرای طرح خیانتبار کشف حجاب با رکود مواجه شد و رضاخان به اقدامات فرهنگی و بسترسازی روی آورد تا آن که کشف حجاب را اعلام کرد. علما به شدت در مقابل وی موضع میگرفتند و همچنان تودههای مردم، به رغم دسیسههای رضاخان، از علما پیروی میکردند. نمونه این اقدامات موضعگیری آیت الله حسین قمی در مشهد است. او در مقابل وقایع کشف حجاب میگفت: امروز اسلام فدایی میخواهد و بر مردم است که قیام کنند. لذا از مشهد به تهران رفت تا با رضاشاه صحبت کند. وی در اول ربیعالثانی 1354 ه . ق به تهران رسید و در آن جا تحصن کرد. علما و دستههای عزاداری به صورت دستهجمعی به دیدار وی شتافتند. و رژیم به دلیل احساس خطر با کماندوها محل اقامت او را محاصره و آیت الله قمی را در آن جا عملا زندانی کرد. به محض بازداشت وی، به شهربانی مشهد دستور رسید که وعاظ معروف را هر چه زودتر دستگیر کنند. لذا شیخ غلامرضا طبسی و شمس نیشابوری از وعاظ مشهد خراسان را دستگیر کردند و از آن پس گردهمایی و اعتراض مردم در مسجد گوهرشاد آغاز شد و روحانیان با سخنرانیهای خود عمق وقایع کشف حجاب را برای مردم شرح دادند. صبح روز جمعه قزاقان مستقر در مشهد برای متفرق کردن مردم وارد عمل میشوند و حدود صد نفر از مردم را میکشند و یا زخمی میکنند. اما مردم متفرق نمیشوند و قزاقها ناچار عقبنشینی میکنند. از این پس، مردم اطراف مشهد با داس و چهارشاخ و بیل و ... به اطراف مسجد سرازیر میشوند، روحانیون بر منبر حضرت صاحب الزمان سخنرانی میکنند، زنان نیز در مسجد پیرزن (وسط مسجد گوهرشاد) گرد هم میآیند و سرانجام در روز بعد مسجد مملو از شعارهای ضد سلطنت، کلاه بینالمللی و کشف حجاب میشود و در این چنین وضعیتی از مرکز تلگرافخانه مشهد خبر میرسد که: ذات ملوکانه امر میفرمایند مسجدیان را تار و مار کنند و همه را گرفته مجازات نمایند. و به این ترتیب فاجعه بزرگ مسجد گوهرشاد شکل میگیرد. پینوشتها: 1) هویت، ص 53. محمد عابدی |