• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    باز هم مسئله ای دیگر در مورد حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    باز هم مسئله ای دیگر در مورد حجاب

    صغري صابري‌نيا- كارشناس رشته فقه و مباني حقوق اسلام

    پوشش اسلامي از احكام ضروري اسلام است و هيچ مسلماني نمي‌تواند در آن ترديد كند. زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار به آن گواهي مي‌دهند. به همين دليل فقيهان شيعه و سني به اتفاق به آن فتوا داده‌اند.
     
    پيشرفت صنعت و فناوري گرچه در روابط انسان با طبيعت و در زندگي مادي او تغييراتي ايجاد مي‌كند اما موجب تغيير و تحول در ماهيت انساني انسان نمي‌شود. همه چيز در طبيعت در حال دگرگوني و تغيير است ولي انسان همان انسان است و ارزش‌هاي برخاسته از فطرت الهي وي ثابت هستند. ما نمي‌توانيم انساني را كه هزار سال پيش مي‌زيسته بي‌فرهنگ و انسان كنوني را متمدن بدانيم آن هم تنها به خاطر نبود آهن آلات و ابزارهاي صنعتي؛ اختراعات به انسان شخصيت نمي‌دهند. انسان همان انسان است با همان نيازها، خواسته‌ها، آرزوها و آرمان‌ها. آنچه امروز تفاوت پيدا كرده ابزارها و راه‌هاي پاسخگويي به نيازها و خواسته‌هايند.
    خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مي‌دهد از نگاه خيره به يكديگر و چشم چراني اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرم كوشا باشند؛ “اي پيامبر، به مردان مومن بگو ديدگان خود را فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته،‌ دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين كار براي پاكيزگي‌ پاكي‌شان بهتر است، خداوند بدانچه مي‌كنند آگاه است.”
    “غض” در لغت عرب چنان كه مرحوم طبرسي در مجمع‌البيان(1)، اصفهاني در مفردات گفته‌اند به معناي فرو كاستن است. غض بصر يعني كاهش دادن نگاه، نه بستن چشم. البته متعلق به اين فعل و اينكه از چه چيز بايستي چشمان خود را فرو بندند ذكر نشده است اما با توجه به سياق آيات بويژه آيه بعد روشن مي‌گردد مقصود آن است كه خيره خيره، زن نامحرم را تماشا نكنند و از چشم چراني بپرهيزند. از سوي ديگر ممكن است مقصود از حفظ فرج در اين آيه پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به زنا و فحشا باشد.
    اين دو آيه به معناي حفظ از نگاه ديگران و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است، آن گاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاكي روح مي‌داند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد كه اين ممنوعيت را نوعي محروميت و اخلاق بي‌منطق و به اصطلاح تابو (تحريم‌هاي ترس آور رايج) مي‌دانند مي‌فرمايد اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اينكه پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد، واجب شده است. (2)
    حد و پوشش
    در اين آيه خداوند متعال در خصوص پوشش بانوان آنچه را بر آنان لازم است به دو شكل بيان مي‌فرمايد؛
    الف) پوشيدگي سر و گردن
    ب) پوشاندن زينت‌ها
    “خمر” جمع خمار و به معناي روسري و سرپوش است. جيوب از واژه جيب به معناي قلب و سينه و گريبان است و در تفسير مجمع‌البيان چنين آمده است: زنان مدينه اطراف روسري‌هاي خود را به پشت سر مي‌انداختند و سينه و گردن و گوش‌هاي آنان آشكار مي‌شد. بر اساس اين آيه موظف شدند اطراف روسري خود را به گريبان بيندازند تا اين موانع، مستور باشد.(3)
    چه نوع پوششي توصيه شده است؟
    در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه با توجه به كتب لغت و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايي(4) و فيض كاشاني و علماي اهل سنت مانند قرطبي صحيح‌تر به نظر مي‌رسد آن است كه جلباب، پوششي چادر مانند است نه روسري و خمار. از ابن عباس و ابن مسعود روايت شده است كه منظور عباست. پس جلباب لباس گشاد و پارچه‌اي است كه همه بدن را مي‌پوشاند. ضمنا همان گونه كه مفسران بزرگ مانند شيخ طوسي و طبرسي فرموده‌اند در گذشته دو نوع روسري براي زنان معمول بود. روسري‌هاي كوچك كه آنها را خمار يا مقنعه مي‌ناميدند و معمولا در خانه از آن استفاده مي‌كردند و روسري‌هاي بزرگ كه بيرون از خانه از آن استفاده مي‌شد. زنان با اين روسري بزرگ كه جلباب خوانده مي‌شد و از مقنعه بزرگ‌تر و از رداء كوچكتر بود و به چادر امروزين شباهت داشت مو و تمام بدن خود را مي‌پوشاندند. جلباب، پوششي است كه روي همه پوشش‌ها به سر مي‌كنند و سراسر تن را مي‌‌پوشاند.
    نزديك ساختن جلباب (يدنين عليهن من جلبابيهن) كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن است يعني چنان نباشد كه چادر يا روپوش بزرگ تنها جنبه تشريفاتي و رسمي داشته باشد و همه پيكرشان را نپوشاند زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند كه نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند و از نگاه چشم‌هاي نامحرم نمي‌پرهيزند و از مصاديق و كاسيات عاريات، شمرده مي‌شوند يعني زناني كه بر اساس روايت نبوي ظاهرا پوشيده هستند ولي در واقع برهنه‌اند. در اين صورت شايسته دوزخ و آتش قهر الهي هستند چنان كه مردمي را به عيش شهوت خود آتش مي‌زنند. روي عن رسول‌الله(ص) “صنفان من اهل النار لم ....”(5)
    قرآن مي‌‌فرمايد و فرمان مي‌دهد: بانوان با مراقبت، جامه‌شان را برخود گيرند و آن را رها نكنند تا نشان دهند اهل عفاف و حفظ تقواي دل به شمار مي‌آيند. بخش پاياني آيه نيز بيانگر همين امر است يعني پوششي مطلوب است كه خود به خود دورباش ايجاد مي‌كند و ناپاك دلان را نوميد مي‌سازد.(6)
    فلسفه پوشش بانوان
    خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامي مي‌فرمايد: ذلك ادني ان يعرفن فلا يوذين (احزاب 59) برخي اين آيه را چنين معنا كرده‌اند؛ بدين وسيله شناخته مي‌شوند كه آزادند نه كنيز پس با آزار و تعقيب جوانان روبرو نمي‌شوند. بنابراين در عصر حاضر كه مسئله بردگي از ميان رفته اين حكم نيز منتفي مي‌شود.(7) ولي بايد گفت آيا ايجاد مزاحمت و آزار كنيزان رواست كه خداي متعال به زن‌هاي آزاد و غير كنيز بگويد شما خود را بپوشانيد تا شما را با آنها اشتباه نكنند و اشتباهي به جاي آنها شما را مورد اذيت قرار دهند؟ حقيقت آن است كه وقتي زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند فاسدان و مزاحمان جرات هتك حيثيت او را در خود نمي‌يابند. بيمار دلاني كه در پي شكار مي‌گردند، زن داراي حريم را شكاري مناسب نمي‌بينند.
    به عبارت ديگر، گر چه بر زنان كنيز حفظ پوشش كامل اسلامي واجب نباشد و گرچه شان نزول آيه طبق برخي مفسران اذيت و آزار زنان آزاده و غير كنيز از سوي مردان بوالهوس باشد، اما نه شان نزول مقيد يا مخصص مفاد دليل به همان مورد خاص شان نزول است و نه اذيت و آزار زنان كنيز و متعرض شدن آنان جايز است و نه مفاد آيه شريفه آن است كه شما خودتان را بپوشانيد كه با آنها اشتباه نشويد و به جاي آنها، شما را اذيت نكنند. آيا اگر بر فرض حفظ پوشش اسلامي به نحو كامل بر زنان كنيز واجب نباشد، اين بدان معناست كه تعرض به آنها جايز است، تا در اين صورت، زنان غير كنيز مدل لباس خود را تغيير دهند تا با آنان فرق داشته باشند؟ هرگز چنين نيست، دست تعرض خيانتكاران و چشم چرانان و بوالهوسان بايد قطع شود.
    در روايات آمده است: “المراه ريحانه” (8) زن همچون ريحانه ياشاخه گلي ظريف و خوشبو است. بي‌ترديد، اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نمي‌ماند. قرآن كريم، زن مطلوب را كه در بهشت جاي دارد، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه مي‌‌كند: (كامثال اللولو المكنون( )واقعه: 23) افزون بر اين، گاه آنها را به جواهرات اصيلي همچون ياقوت و مرجان، كه جواهر فروشان در پوششي ويژه قرار مي‌دهند تا همچون جواهرات بدلي به آساني در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان كاستي نپذيرد، تشبيه مي‌كند. بر اين اساس، مرحوم علامه طباطبايي(9) همين تفسير را بر مي‌گزينند. استاد شهيد مطهري در اين باره مي‌فرمايد: “حركات و سكنات انسان گاهي زباندار است. گاهي وضع لباس، راه رفتن و سخن گفتن زن معنادار است و به زبان بي‌زباني مي‌گويد: “دلت را به من بده، در آرزوي من باش، مرا تعقيب كن. گاهي بر عكس، با زبان بي‌زباني مي‌گويد دست تعرض از اين حريم كوتاه است.”
    بر اين اساس، مي‌توان فلسفه حجاب را چنين بيان كرد :
    -1 حجاب اسلامي: پيام فرهنگ اسلامي
    پوشش علاوه بر حفاظت از سرما و گرما،‌ كاركردهاي انساني مهمتري دارد. يكي از كاركردهاي آن، بار فرهنگي آن است. لباس، بيانگر شخصيت آدمي و سطح فكري و ميزان پاي‌بندي افراد به تقيدات اخلاقي و ضوابط اجتماعي است. نوع لباس حامل پيام است و زبان دارد. از اين روست كه لباس عروسي با لباس عزا متفاوت است و به دليل پيام اين دو لباس است كه اگر در مراسم عروسي، لباس عزا پوشيده شود، فرد صاحب لباس زير سوال مي‌رود و در انظار عمومي انگشت‌نما مي‌شود و چه بسا صاحبان مجلس، آن را توهين به خود تلقي كرده، از چنين فردي مي‌رنجند. لباس خانه با لباس بيرون متفاوت است. لباس مراسم و مناسك عبادي مانند لباس نمازگزار، يا لباس حاجي، با لباس منزل و اداره فرق دارد. لباس مذهبي‌ها با لباس اراذل و اوباش متفاوت است و افراد موجه اگر براي خواستگاري و يا براي گزينش اشتغال و يا حضور نزد شخصيت فرهنگي يا سياسي يا مملكتي مي‌روند، لباس هميشگي خود را نمي‌پوشند؛ چون لباس پيام دارد و حامل فرهنگ است، و گرنه به دليل بار هر لباس، پاسخ‌هاي مناسب دريافت نمي‌كنند. به همين دليل، لباس انسان، نخست تابع فرهنگ جامعه است و سپس تابع سليقه او.
    تغيير لباس، همواره پيامد تغيير يك فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نكند، نمي تواند با لباس خود وداع كند، تا فرهنگ يك قوم را نپذيرد، لباس آن را به تن نمي‌كند. از اين رو، در احاديث وارد شده است كه “من تشبه بقوم فهو منهم” هر كه خود را به گروهي شبيه سازد، در اين صورت او نيز از آن گروه است.
    -2 حجاب اسلامي: بيانگر شخصيت رشد يافته اسلامي
    همان گونه كه در روانشناسي اثبات شده است، رفتار هر كس از شخصيت او نشات مي‌گيرد، همچنان كه قرآن كريم اين مطلب را تائيد مي كند: (قل كل يعمل علي شاكلته( )اسرارء 84) بگو هر كس بر پايه ساختار (رواني و بدني) خود عمل مي‌كند؛ يعني رفتار اشخاص، رنگ و بوي شخصيت آنها را مي‌دهد.
    به عبارت ديگر، شخصيت و باطن افراد به وسيله رفتار آنان قابل كشف است؛ چه اينكه “از كوزه همان برون تراود كه دراوست” بر همين اساس، رفتارهاي نا بهنجار نشان دهنده شخصيت ناسالم آن فرد است.
    گوردون ويلارد آلپورت، يكي از اولين نظريه پردازان شخصيت، با مهم دانستن دوره بلوغ در شكل‌گيري شاكله و شخصيت انسان، بيشترين نقش را در تشكيل شخصيت، به نيت‌ها، انگيزه‌ها و مقاصد شخصي مي‌دهد. با اين رويكرد، نظام‌هاي ارزشي افراد، كه همان فلسفه خاصي است كه هر فرد درباره زندگي دارد، مبناي ساختار شخصيت افراد مي‌باشد. اگر بخواهيم بدانيم كه هر شخص چگونه رفتار خواهد كرد، بايد از مقاصد، نيات و اهداف بلند مدت او آگاه باشيم؛ يعني هر كس طبق شخصيت شكل گرفته خود عمل مي كند و اصولا تلاش و تكاپوي انسان در زندگي، براي رسيدن به همان مقاصد و اهداف و ارزش‌هاست. (10)
    نوع لباس با توجه به تعريف هركس از انسانيت و ارزش‌هاي انسان تفاوت مي‌يابد. انسان مادي‌‌نگر، كه جز ظاهر دنيا حقيقتي را نمي‌بيند و نهايت قلمرو ديدش همان است كه با چشم سر مي‌بيند به طور منطقي جز به تن آرايي و دلبري از اين و آن نمي‌تواند بينديشد. در اين صورت ديگر لباس وسيله‌اي براي پوشش تن نيست بلكه براي آرايش او و خودنمايي است.
    زن مسلمان با الگوگيري از سرور زنان عالميان يعني حضرت زهرا(س) نهايت تلاش را در حريم گرفتن از نامحرمان دانسته، آن گاه كه ضرورت شخصي يا اجتماعي، او را به حضور در عرصه فعاليت‌هاي اجتماعي دعوت كند با پوشش مناسب شخصيت رشد يافته بر اساس ارزش‌هاي اسلامي را نمايان ساخته، خود را از تهديد نگاه آلوده ناپاكان حفظ مي‌كند.
    غريزه جنسي بسيار نيرومند، عميق و به تعبير استاد شهيد مطهري دريا صفت است(11) هر چه بيشتر اطاعت شود سركش‌تر مي‌شود، همچون آتش كه هر چه بيشتر به آن خوراك دهند شعله‌ورتر مي‌گردد. برخورد انسان با غريزه شهوت هميشه به يكي از گونه‌هاي ذيل بوده است؛ رهبانيت و سركوب كردن، آزاد گذاشتن، هدايت كردن.
    اسلام، راه اعتدال را كه راه مرسوم است انتخاب كرده و با قرار دادن مرزها و حدود، غريزه شهوت را در مسير صحيح خودش هدايت نموده است. رعايت مرزها و حدود در اعمال غريزه جنسي را هنگامي كه به صورت يك خلق و خوي نفساني درآيد عفاف يا عفت مي‌نامند.
    عده‌اي با مستمسك قرار دادن انسان حريص علي مامنع (انسان به هر چيزي كه از آن منع شود حرص مي‌ورزد و به سوي آن تحريك مي‌شود) سخنان امثال راسل و فرويد را تكرار مي كنند كه تنها راه آرام كردن غرايز را ارضا و اشباع بي‌حد و حصر آنها مي‌دانند. آنها مدعي هستند كه قيد و ممنوعيت، غريزه را توفاني و فرد را سركش و منحرف و ناآرام مي‌سازد و در يك كلمه محدوديت، غريزه را سركوب و توليد عقده مي‌كند اما اين نادرست است چون همان گونه كه استاد مطهري يادآوري نموده‌اند و هر يك از ما در وجدان خود مي‌يابيم، همه غرايز انسان يك سنخ نيستند تا حكم واحدي داشته باشند. در برخي از غرايز مانند گرسنگي، تشنگي و خواب پس از اشباع، رغبت انسان از بين مي‌رود اما برخي ديگر سيري ناپذيرند.
    بنابراين براي آتش غريزه دو چيز لازم است، يكي ارضاي غريزه در حد نياز طبيعي (پس رهبانيت نادرست است) و ديگري جلوگيري از تهييج و تحريك آن (پس اباحه گري و آزادي جنسي نادرست است.)
    به همين دليل اسلام برنامه هدايت را مد نظر قرار داده است و با اين انگاره كه اگر جامعه مملو از عوامل محرك شهوت گردد و حواس آدمي به طور مرتب در معرض امواج تحريك كننده اين قوه قدرتمند قرار گيرد، كنترل آن و رعايت عفت جنس بسيار مشكل خواهد بود. لذا مقرراتي منطقي و سعادت بخش را وضع نموده است.
    از اين رو پوشش اسلامي، كه هم عفاف است و هم آراستگي، طرح الهي است، ولي دعوت به برهنگي و بد حجابي و يا بي‌حجابي، نقشه‌اي است كه شيطان و ياران او طراحي و اجرا مي‌كنند.
    بنابر آنچه گذشت فلسفه حجاب، ايجاد مصونيت و حفظ گوهر عفاف است، نه محدوديت بي‌منطق و محروميت، چنان كه حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: “صيانت زن، او را شاداب‌تر و زيبايي‌اش را پايدارتر مي‌كند.”(12)

    پی نوشت

    -1 فضل‌بن حسن طبرسي، مجمع‌البيان وزمخشري، ج 7 و 8، ص 361
    -2 مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 129
    -3 فضل‌بن حسن طبرسي، پيشين، ج 7 و 8، ص 217
    -4 سيد محمد حسين طباطبايي، (در تفسير آيه 32 سوره اعراف)، ج 16، ص 361
    -5 محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 2، ص 259
    -6 مرتضي مطهري، پيشين، ص 160 و 161
    -7 هما ميرزا وزيري، سيري دوباره در آيات حجات، پژوهش‌هاي قرآني، ش 27 و 28
    -8 شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 14، ص 120
    -9 سيد محمد حسين طباطبايي، پيشين، ج 16، ص 361
    -10 گوردون آلپورت، رشد شخصيت، ترجمه فاطمه افتخاري، ص 96 -92
    -11 مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 19، ص 434
    -12 محمد محمدي ري شهري، پيشين، ج 9، ص 108

    www.resalat-news.com

           




    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |