مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد
|
متن کامل بیانیه تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان به مناسبت روز زن تیرماه 1386 همزمانی میلاد فاطمه زهرا(س) با سال پیامبر اعظم(ص)، فرصتی است فرخنده که مىتواند همزمان، دو نتیجه مبارک به ارمغان آرد: نخست، بازخوانی سیره نبوی به منظور بازسازی ذهنیتها و دوم، بازبینی عملکردها و یجاد نقطه آغازینی بر اتحاد امت اسلام: در موضع عینیت بر محور آموزههی نبوی. تأمین ین دو غرض بسته به آن است که پاسخ پرسشهی اساسی خود را از متن سیره نبوی به دست آوریم و بتوانیم براساس آن، به تبیینی شفاف از جیگاه و شخصیت زن، مسئولیتهی فردی، خانوادگی و اجتماعی وی دست یابیم/در ین مجال برآنیم تا با مقیسهی میان »فرهنگ اسلامی و سنت نبوی« و واقعیتهی موجود، به آسیبشناسی اجمالی موضوع زن و خانواده بپردازیم و پرسشهی اساسی و بیستههی کارشناسی را در حد اجمال و وسع خود، مورد اشاره قرار دهیم: الف آسیب شناسی دفاع از حقوق زنان هرچند به برکت انقلاب اسلامی حس خودباوری و استقلال فرهنگی در میان فرهیختگان شکل گرفت؛ اما هنوز مدت زمانی باقی است تا تأثیرگذارىهی خود را در یجاد یک جریان بالنده، با ادبیات نظاممند و نخبگان کارآمد - که الگویی جدید بری تحلیل و سیاستگذاری ارائه نمیند - برجی گذارد.جریان دفاع از حقوق زنان در کشور ما، در ضمن برخورداری از ویژگىهی مثبت - همچون دیگر کشورهی اسلامی - به فقدان نگاه فعال نسبت به زن مبتلاست. حاکمیت نگاه انفعالی، آثار خود را در محورهی زیر به جی گذاشته است: 1. مسئله شناسیها: مسائل و مشکلات زن مسلمان و زن یرانی چیست؟ در پاسخ به ین پرسش اغلب نگاه مسئلهشناسانه لیبرالیستی و فمینیستی، به ین شکل تأثیرات خود را بر ذهن جامعه کارشناسی ما برجی مىگذارد که مسائل خود را از دریچه نگاه دیگران تحلیل کنیم و برنامههی پژوهشىمان را نیز بر همان اساس تنظیم کنیم. متأسفانه منتقدان نیز بر سر همین مسائل، به بحث و جدل مىپردازند و استعداد خود را در طرح مسائل نو و بازکاوی عینیت اجتماعی به کار نمىگیرند/ 2. شاخص سازىها: شاخصهی رشد و توسعه زنان چیست؟ امروزه شاخصهی جهانی که نهادهی بینالمللی ترویج و توصیه مىکنند، ملاک ارزیابی وضعیت زنان قرار گرفته است و در ین میان کمتر نشانی از شاخصهی بومی در تحلیل وضعیت زنان مشاهده نمىشود و حتی متأسفانه نیاز به تنظیم چنین شاخصهیی نیز چندان احساس نمىشود. بر اساس همین شاخصهاست که کشور ما در احراز رتبه جهانی حمیت از زنان در برخی موارد در رتبه 151 از میان 190 کشور جهان قرار دارد1؛ چه ینکه با پذیرش چنین شاخصهیی است که احساس حقارت و خودکمبینی بر اندیشه تحلیلگران و مدافعان حقوق زنان حاکم مىشود و آنان را ناگزیر از پیروی کشورهی غربی مىکند؛ ین در حالی است که کشورهیی که بهترین رتبههی جهانی را دارا هستند با بحرانهی وحشتناکی روبرو مىباشند؛ بری مثال کشور سوئد و نروژ با دارا بودن رتبههی اول، با فروپاشی کامل خانواده مواجهاند؛ چهینکه 55 درصد فرزندانی که در سالیان اخیر در ین دو کشور متولد شدهاند نامشروع و 63 درصد اهالی استکهلم داری پیوندهی توافقی خارج از چارچوب ازدواج مىباشند.2 3. تعاریف و مفاهیم بنیادین و کاربردی: تحلیل وضعیت زنان بر اساس پذیرش چه مفاهیم و چه تعاریفی انجام مىشود؟ بىتردید مىتوان مهمترین نمود نفوذ و هجوم فرهنگ بیگانه را در حاکمیت مفاهیم و آموزههی بنیادینی دانست که جهتگیری کلی علوم انسانی، ادبیات کارشناسی و گفتمان علمی را یجاد کردهاند. پذیرش ین حاکمیت به معنی پذیرش چارچوب تحلیلی است که دیگران بری ما تنظیم کردهاند و منازعات علمی را به امور جزئی، در ضمن پذیرش همان کلیات، تقلیل دادهاند؛ بنابرین با پذیرش مفاهیمی چون: آزادی، برابری، نسبیت اخلاقی، فردگریی و پذیرش تعاریف حاکم بر علوم اجتماعی، شاهد بروز چند طیف فکری هستیم: گروهی با پذیرش تعاریف و مفاهیم حاکم، به تعارض میان یافتههی علمی و آموزههی دینی رسیده، راه حل را در محدود کردن دین به حیات فردی و حاکمیت نگاه علمی بر اداره جامعه یافتهاند و گروهی نیز با پذیرش اصل دخالت دین در حیات اجتماعی با طرح شعار اجتهاد در اصول، به قرائتی از دین توسل جستهاند که هماهنگی بیشتری با یافتههی علوم انسانی داشته باشد و گروه سوم که خود را اصولگرا مىدانند، با تقلیل دین به گزارههی جزئی و با نام اقتضائات و شریط زمانی3 گزارههی دینی را با ادبیات حاکم، هماهنگ و با ین روش به گمان خود روزآمدی فقه را اثباتی مىنمیند/ با توجه به آنچه گفته شد، بهوضوح روشن است که حرکت دفاع از حقوق زنان در کشور ما، به گونهی انفعالی پىگیری شده است/ امروزه دفاع از حقوق و شخصیت زن به دو دلیل بیش از هر زمان دیگری احساس مىشود؛ اوّل ینکه مسائل اصلی زنان در پشت هالهی از نگرشهی غلط پنهان مانده و دوّم آنکه اصلاحاتی که در دفاع از زنان انجام مىپذیرد، بیش از پیش بر آسیبها افزوده است. در مقیسهی کوتاه بین شریط کنونی دفاع از حقوق زن با تحوّلاتی که اسلام در ین زمینه به وجود آورد، بهخوبی روشن مىشود که حرکت پیامبر اسلام(ص)، حرکتی هدفمند و از سرِ اعتقاد بوده است؛ چرا که او در ین راه هم با عقید جاهلیت عربی درباره زن مبارزه کرد و هم با فرهنگ وارداتی روم که در پرستش بتهی مؤنث تجلی پیدا مىکرد. در چنین شریطی پیامبر هم به نقد سنّتهی موجود پرداخت و هم به ترسیم جیگاه و شخصیت زن از منظر اسلام. ین حرکت از چند طریق دنبال شد: 1. همتا دانستن زن و مرد: برابری زن و مرد در انسانیت و در دستیابی به کمالات انسانی از اصول نگرش اسلام است که قرآن کریم4، پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت (علیهم السلام) به تبیین آن پرداختهاند. یاتی از قرآن کریم که یکسان به زن و مرد وعده بهشت مىدهد و آنان را چون مردان در اقامه نماز، اعطی زکات، پذیرش سرپرستی خدا و رسول(ص) و اصلاح جامعه اسلامی در قالب امر به معروف و نهی از منکر مسئول مىشمارد5 و بر یمان و تسلیم، صداقت، صبر، خشوع و عفت زن و مرد ارزشی یکسان مىگذارد6، نشانگر یکساننگری اسلام است؛ چنانکه یات الهی که بر یذی زنان مؤمن و افترا به آنان برمىآشوبد7، پیامبر(ص) را به استغفار بری زنان و مردان مؤمن فرا مىخواند8 و توبه آنان را قبول مىکند؛9 افزون بر آنکه گفتار پیامبر(ص) که زنان را همتی مردان شمرده است10، در کنار سیره کرامتمندانه آن بزرگوار، حاکی از برابری زن و مرد در ارزشمندی است/ 2. توجه به ارزش دختران و تشویق به پرورش و حمیت از آنان: شیوه پیامبر(ص) آن بود که از یک سو به ارزش و جیگاه ویژه دختران در زندگی توجه دهد و به تأثیر آنان به عنوان مونس، اهل مدارا و نیکی، با خیر و برکت، اهل پاکیزگی و سبب طراوت زندگی اشاره کند11 و از سوی دیگر با بیان رزّاقیت خداوند، احساس سنگینی در نگهداری آنان را برطرف نمید؛ ضمن آنکه علیه سنت دخترکشی به عنوان عملی سنگدلانه بشورد12 و اکرام زنان و دختران را در قالب عباراتی که بهترین مردم را خیرخواهترین آنان در حق زنان مىداند، اهانت به زنان را نشانی از پستی بشمارد و بر حمیت از دختران و زنان، بهشت را پاداش قرار مىدهد و آن را وجهه همت مردان قرار دهد13/ 3. بیعت با زنان: پیامبر اکرم(ص) در چند نوبت از زنان بیعت گرفته است. در بیعت »عقبه« که قبل از هجرت انجام گرفت، سه زن حضور داشتند. در فتح مکه نیز قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) را به گرفتن بیعت از زنان (در صورت تمیل آنان) فراخوانده است.14 نکته جالب آنکه باوجودی که بیعت به معنی تعهد، به همکاری و تبعیت از حاکم اسلامی، ماهیتی سیاسی و اجتماعی دارد، در مورد زنان بیشتر رنگ و بوی اخلاقی و خانوادگی به خود گرفته است و زنان متعهد شدهاند بری خدا شریک قرار ندهند؛ خود را به دزدی و زنا آلوده نکنند؛ فرزندکشی نکنند؛ فرزند دیگران را به شوهران خود منسوب ننمیند و در کارهی خیر با پیامبر(ص) مخالفت نکنند. در ینجا دو نکته جلب توجه مىکند: اول آنکه در جامعهی که گاه زن را در زمره کالا دست به دست مىکنند، سخن از بیعت زنان، انقلاب فرهنگی به حساب مىآمد و دوم آنکه گویا الگوی مشارکت زنان در اصلاح جامعه، از نگاه اسلام، الگویی جنسیتی و با محوریت عفاف و حفظ کیان خانواده است/ 4. توجه به شخصیتهی ویژه: سخنان گهربار پیامبر اکرم(ص) در توصیف شخصیت زنان تاریخ ساز از جمله فاطمه(س)، خدیجه کبری(س)، آسیه(س) و مریم کبری(س)15 بهویژه در مورد فاطمه(س)، در قالب بیاناتی که رضیت و خشم خداوند را به رضیت و خشم فاطمه پیوند مىدهد16 و نیز مریم(س) که به همراه آموزههی قرآنی، او را زنی کامل، داری عصمت و همسخن با فرشتگان خداوند دانسته است،17 نشانگر آنست که زن مىتواند تمامىحجابها را درنوردد و به قله کمالات رسد. انتخاب فاطمه(س) به منظور مباهله18، با وجود حضور مدعیان و در نظر گرفتن وی به عنصری محوری در میان اصحاب کسأ که یه تطهیر در شأن آنان فرود آمد19 نیز به بهترین شکل نمیانگر جیگاه زن در اندیشه اسلامی است/ 5. پرورش عملی زنان: بهترین شاهدی که بر کارآمدی برنامههی هر مکتب مىتوان ارائه داد، بررسی ابعاد شخصیتی کسانی است که براساس آموزههی آن پرورش یافتهاند. بررسی زندگی فاطمه(س)، از دوران کودکی و نوجوانی در حمیت از پیامبر اکرم(ص) در مقابل مشرکان و حضور در صحنههی جنگ بری پشتیبانی از رزمندگان تا زمان جوانی و ورود یکتنه در عرصه مبارزه با مفاسد سیاسی و انتخاب مشی مبارزه منفی به منظور نشان دادن مظلومیت اهلبیت (علیهم السلام) تا پیان تاریخ، توجه به حفظ معارف و علوم دینی تا آنجا که آن را معادل حفظ جان دو فرزند عزیزش مىشمارد همه؛ بیانگر آن است که یک زن به گونهی تربیت یافته است که مىتواند به دگرگون ساختن تاریخ بیندیشد. چنین تربیتی را در بانوان ممتازی چون خدیجه(س) که توانمندی اقتصادی خود را در توسعه دین جدید به خدمت گرفت و در زینب کبری(س) نیز مىیابیم. ین تحولات سبب شد که در طول سدههی پس از ظهور اسلام صدها زن راوی حدیث، فقیه، عارف، متکلم، ادیب، معلم و انسانساز به صحنه یند/ از نکات پیشگفته مىتوان رویکرد اصولگریانه به شخصیت زن را در عصر حاضر تبیین نمود. در ین رویکرد، هم با اشکال سنّتی تحقیر زنان و هم با اشکال مدرن آن در قالبِ سوژههی جنسی، سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی - که زنان را به ابزاری جهت معروف شدن نهادها یا افرادی خاص بدل مىکند - مقابله خواهد شد؛ همچنین در ین نقطه، همزمان با نگرشهیی که زن را از مرز برابری انسانی با مرد فراتر مىبرد و به مقام »خدا بانویی« ارتقا مىدهد، مبارزه خواهد شد. پس از دفاع از شخصیت زن به مثابه یک انسان، نوبت به تبیین هویت زن به مثابه یک جنس مىرسد. اگر دیدگاه سنتی غرب تأکید بر تفاوتهی طبیعی زن و مرد و نقشهی متفاوت آنان را به قیمت کم رنگ کردن بُعد انسانی و ارزشمندی مشترک زن و مرد مىدید، از دهه 1960 میلادی نگرشهی مبتنی بر برابری نقشها رفته رفته جی پی خود را محکم نمودند و تفاوت نقشها را همچون بسیاری تفاوتهی روانی و رفتاری، از مقوله جنسیت (Gender) دانستند که هیچ پیگاه طبیعی ندارد و صرفاً معلول عوامل تربیتی و اجتماعی است؛ از ین رو ضرورت اصلاح نگرشها به سمت از میان بردن کلیشههی جنسیتی به یک شعار مهم تبدیل شد و برنامههی توسعه در کشورها نیز اصلاح نگرشهی جنسیتی به سمت نادیده گرفتن نقشهی جنسیتی را در دستور کار قرار داد. انکار نقشهی جنسیتی به ین معنا بود که اولاً ساختار خانواده که بر اساس مدل عمودی و رابطه طولی پدر، مادر و فرزندان بود، به چالش کشیده شود و در مرحله بعد، ساختار افقی دموکراسی در خانواده که تمام اعضا را در یک خطِ افقی همرتبه قرار مىداد، پیشنهاد گردد؛ در نتیجه خانواده در جیگاه نهادی منسجم، نقش خود را از دست داد و نقشهی انحصاری در آن از بین رفت؛ چنانکه در فرانسه و انگلستان، تأمین هزینههی خانواده از انحصار مرد خارج شد و مشترکاً بر عهده زن و مرد قرار گرفت؛20 در حقیقت تحولات دهههی اخیر در مجموع به سمت فاصله گرفتن خانواده از الگوی عمودی است/ نقش مادری نیز در دهههی اخیر به عنوان نقش انحصاری زنانه، از سوی فمینیستها از کلیشههی جنسیتی که نظام مردسالار بری خانهنشین کردن زنان آن را نقشی مقدس وانمود مىکند، قلمداد شده است/ انکار نقشهی جنسیتی در عرصه خصوصی (خانواده) جیی بری پذیرش تفاوت نقشها با ویژگىهی جنسیتی در اجتماع باقی نگذاشت و شاخصهی رشد و توسعه اجتماعی زنان بر شاخصهی مردانه منطبق و بیان کننده وضعیت زنان هر کشور گردید.21 با نمودار شدن آثار پذیرش تشابه نقشها و نادیده گرفتن تفاوتهی طبیعی دو جنس، جریان انتقادی نسبتاً قدرتمندی از متخصصان خانوادهدرمانی و دیگر گروهها شکل گرفت که به بررسی نادیده گرفتن ین تفاوتها پرداختند/ در کشور ما نیز - در دو دهه اخیر - شاهد کمرنگ شدن توجه به نقشهی جنسیتی و حمیت از آن هستیم. پذیرش شاخصهی توسعه غربی در مورد زنان، کم ارزش تلقی شدن نقشهی جنسیتی در فرهنگسازی و در نظام آموزشی، تشکیل دورههی آموزشی مدیران با شعار »جنسیت کلیشه است«، عدم توجه به حمیت از نقشهی جنسیتی در قانون کار و طرحهی اشتغال زیی، برخی مواد برنامه سوم و چهارم توسعه و موارد بسیار دیگر در ین راستا قابل تفسیر است/ بازخوانی متون وحیانی و سیره نبوی، ضرورت عطف توجه به موضوع تفاوتهی تکوینی زن و مرد و تفاوت در مسئولیتها و نقشها را بیش از گذشته روشن مىسازد. سیاست اسلام و سنت پیامبر اکرم(ص) را در چند محور مىتوان مورد مطالعه قرار داد: 1. تبیین نقشهی جنسیتی: مهمترین نقشهی جنسیتی تصویر شده بری زنان، همسری و مادری است. تقاضی علی(ع) و فاطمه(س) از پیامبر اکرم(ص) به منظور تقسیمبندی فعالیتها و احاله کارهی درون خانه به فاطمه(س) و کارهی بیرون از منزل به علی(ع)22، معادل دانستن همسرداری شیسته با جهاد مردان23، بالاترین سعادت مرد مسلمان را برخورداری از همسر شیسته دانستن24، بهشت را زیر قدم مادران توصیف نمودن25 و بر بارداری، وضع حمل و شیردهی فرزندان ثوابهی فراوان مقرر نمودن26 همگی نشانگر جیگاه نقشهی جنسیتی زنان است/ 2. توصیه به حُسن یفی نقش: حساسیت آموزههی دینی به چگونگی یفی نقش، متناسب با اهمیت هر نقش و میزان تأثیرگذاری آن در فرد، خانواده و اجتماع بوده است. احادیث نبوی توصیههی بسیاری به مردان از جمله به منظور غیرتورزی در دفاع از خانواده27، حمیت اقتصادی از عائله و توسعه بر آنان28، تربیت صحیح فرزندان و آموزشهی مهارتی به آنان29 و اهتمام به انفاق از روزی حلال مطرح کردهاند30 و زنان را نیز به یفی هرچه بهتر نقش مادری و همسری در قالب رعیت عفاف، تواضع و آراستگی در مقابل همسر، انجام کارهی خانه و حسن ارتباط جنسی با همسر فرا خواندهاند31/ 3. حمیت از نقشها: اسلام، بهویژه در سنت نبوی، حمیت از نقشهی جنسیتی را گاه در قالب مواد حقوقی32 و گاه به شکل توصیههی اخلاقی و روشهی تربیتی دنبال مىکند. یات و رویاتی که احترام به والدین و تواضع و حسن سلوک با آنان را سفارش مىکند33، حق پدر و مادر بر فرزند را به تصویر مىکشد34، رضیت خداوند را به رضیت والدین پیوند مىدهد35، عقوق والدین را گناهی بزرگ مىشمرد36 و معاشرت به معروف را در روابط خانوادگی وظیفه شوهر مىشمارد37 از آن جملهاند؛ به علاوه گاه با بیان عقوبت بر ظلم و اهمال در حق عائله38، افراد را به حُسن یفی نقش فرا مىخواند و گاه افراد را به پذیرش تصمیمات طرف مقابل در دیره انجام مسئولیت دعوت مىکند39/ البته ین به معنی نادیده گرفتن تفکیک نقشها در حوزهی اجتماع نیست؛ چنانکه برخی آموزهها از عدم وجوب شرکت زنان در جهاد و نمازهی جمعه40 حکیت دارند. در احکام فقهی نیز به بیان عدم یفی نقش رهبری و قضاوت زنان پرداختهاند. بر اساس آنچه از فرهنگ اسلامی و سیره نبوی به دست مىید مىتوان با رویکردی انتقادی عملکرد بیست ساله دستگاه برنامه ریزی کشور را به منظور تصحیح عملکرد ینده، در قالب چند پرسش مورد سؤال قرار داد. طرح ین پرسشها نه به منظور متهم کردن افراد و نهادها، بلکه به منظور توجه به موضوعاتی است که مىتواند در ینده منشأ تحولاتی در برنامهریزىها باشد: 1. بری تبیین نقشهی جنسیتی و مسئولیتهی ویژه هر یک، چگونه فرهنگسازی شده است؟ 2. به منظور حسن یفی نقشها چه برنامههیی در نظر گرفته شده است؟ 3. سیاست حمیت از نقشهی جنسیتی در جمهوری اسلامی چیست و برنامههی کلان و قوانین مصوب از جمله قانون کار چگونه در خدمت تقویت و کارآمدی ین نقشها قرار مىگیرند؟ 4. چگونه مطالبات زنان به سمت تقویت نقشهی جنسیتی در خانواده و اجتماع هدیت مىشود؟ 5. چه برنامهی بری روزآمد کردن نقشهی جنسیتی داریم؟ بری مثال »مادری« در عصر جهانىسازی چگونه تعریف، حمیت و هدیت مىشود؟ 6. الگوی مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زنان در عصر جدید که متناسب با نقشهی آنان باشد، چیست؟ ب. آسیب شناسی نگاه به خانواده در یران خانواده یرانی در دهههی اخیر، همچون بسیاری جوامع دیگر، در معرض تحولاتی مهم بوده است: افزیش سن ازدواج، افزیش تمیل به تجرد و تکزیستی، تغییر نگرشها - که به تردید در ضرورت تشکیل خانواده به عنوان مسیر تکاملی در زندگی منجر شده است - افزیش تخاصمات خانوادگی و طلاق، کم شدن روحیه سازشپذیری و ضعف کارآمدی خانواده در تنظیم رفتار جنسی، حمیت و مراقبت، کنترل و نظارت، یجاد آرامش روانی و ارضی نیازهی عاطفی، جامعهپذیری و پرورش معنوی از معضلات مهم خانواده یرانی است. آنچه بر نگرانىها مىافزید آن است که تاکنون موضوع خانواده به دغدغه اصلی هیچ یک از نهادهی پژوهشی، کارشناسی، سیاستگذاری و برنامهریزی کشور تبدیل نشده و آنچه تاکنون شاهد بودهیم اقدامات جزئی در حمیت از گروههی خاص از جمله خانواده شهدا بوده است، نه حمیت از تشکیل، استحکام و کارآمدی خانواده به عنوان یک کلّ منسجم/امروزه پرسشهی بسیاری در مورد خانواده مطرح مىشود؛ اما آنچه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، آن است که مخاطب ین پرسشها کیست و به چه غرض مطرح شده است؟ رویکرد پژوهشها تاکنون ین بوده است که با انجام مطالعات میدانی مشخص کنند که مثلاً سن ازدواج در حال افزیش و سن طلاق در حال کاهش است؛ بین میزان آسیبپذیری خانواده و حاشیهنشینی رابطهی مستقیم وجود دارد و نظرسنجىها نشان مىدهد که تمیل به ازدواج کاهش یافته است و یا با مطالعات کتابخانهی اهمیت تشکیل خانواده، ضرورت تلاش بری استحکام آن، لزوم تفاهم میان زوجین و مواردی از ین دست مورد بررسی قرار گیرد؛ اما تاکنون به کمتر پژوهشی بر خوردهیم که پی را از حدّ تحلیلهی جزئی فراتر گذاشته باشد/ در دهه گذشته، بخشی از استعدادهی پژوهشی کشور به بررسی و تحلیل دیدگاههی فمینیستی و تأثیر آن بر تحولات زنان و خانواده معطوف شده است. ین پژوهشها به دلیل آنکه پی را از تحلیل خُرد فراتر نهاده و به تحلیل نظریهها پرداختهاند، گامی به جلو به حساب مىیند. در ین سطح تحلیل، هم پژوهشهی جریانشناسانه - به منظور نشان دادن آثار تفکر فمینیستی در نگرشهی روشنفکری داخلی و تغییر نگرش نسل جوان و یا در برنامههی توسعه - یافت مىشود و هم پژوهشهی نظری که به منظور نقد بنمیهها و رهیافتهی فمینیستی تدوین شدهاند/ در سالیان اخیر بهویژه در میان منتقدان غربی به پژوهشهیی بر مىخوریم که آسیبهی خانواده را به ساختارهی علوم اجتماعی نسبت مىدهند و نقد را به لیهی عمیقتر مىکشانند. در دیدگاه آنان میان تنزل جیگاه خانواده و میان کم فروغ شدن نگاه نظریهپردازان علوم اجتماعی به خانواده بهویژه از دهه 1960 رابطهی معنادار وجود دارد و تزلزل ساختارهی خانواده در دهههی گذشته را بید با به چالش کشیده شدن ساختار خانواده سنتی در نظریههی جامعه شناسانه، بهویژه گریشهی چپ، مرتبط دانست؛ بنابر ین دیدگاه، مشکل اصلی فراروی مصلحان اجتماعی آن است که حل معضلات مربوط به زن و خانواده را از دستگاه کارشناسی و فکرىی انتظار دارند که به دلیل مبتنی بودن بر نظریههی علوم اجتماعی موجود، ماهیتاً خانوادهمحور نیستند/ این تحقیقات از آنجا که دامنه نقد را گسترش و تعمیق مىدهند حائز اهمیتاند؛ در عین حال به نظر مىرسد نبید مشکل اساسی را فمینیسم و یا حتی نظریههی علوم اجتماعی دانست؛ چرا که فمینیسم و نظریههی علوم اجتماعی خود، نمودهیی از مدرنیتهاند. مدرنیته به دو دلیل بید به عنوان منشأ اصلی مشکلات تلقی شود: 1. به دلیل آنکه شاخصه مهم مدرنیته تغییر است. بنابر دیدگاه مدرن اصرار بر ثبات خانواده به معنی در معرض نابودی قراردادن آن زیر چرخ تحولات اجتماعی است و خانواده نیز بهناچار پابهپی تحولات اجتماعی متحول خواهد شد. سخن از افول خانواده در ین نگاه، پذیرش اشکال جدید همزیستی به جی اشکال سنتی خانواده است و مفهوم خانواده نیز خود در معرض تغییر خواهد بود و نبید پنداشت که ین تحولات در ین مدل فکری، منفی ارزیابی مىشوند41/ 2. به دلیل آنکه سرمیهداری، روح حاکم بر جریان مدرنیته است و در مدرنیته انباشت سرمیه، اصل حاکم تلقی مىشود، فرهنگ سرمیهداری در تاروپود تمدن جدید جریان مىیابد و آثار خود را هم در ساختارهی علوم اجتماعی، هم در جریانهی اجتماعی از جمله فمینیسم و هم در سیاستها و برنامهها بر جی مىگذارد؛ بری مثال در فرهنگ سرمیهداری، اقتدار، تفسیری اقتصادی مىیابد و جیگاهها و ارزشها با پول توزین مىگردد. بر ین اساس زنان به تعریف جدیدی از مشارکت اجتماعی با محوریت قدرت اقتصادی فراخوانده مىشوند؛ در نتیجه میل به یفی نقش مادری و همسری کم و روابط خانوادگی و ساختارهی خانواده دستخوش تغییر مىگردد/ از ینجا مىتوان دریافت باوجود آنکه در سالیان گذشته، بارها در دفاع از نقشهی جنسیتی و ضرورت تفکیک نقشها گفته شده، به دلیل آنکه مفاهیم مدرن کم و بیش بر نظام برنامهریزی حکومت مىکند، نمىتوان به تغییرات اساسی در نظام آموزشی و قوانین عمومی امید بست؛ از ین رو تحولات خانواده حرکت اشتدادی خود را علىرغم اظهارنظرهی علمی مختلف دنبال مىکند/ با مراجعه به متون دینی بهویژه شیوه گفتاری و رفتاری پیامبر اکرم(ص) مىتوان هم وضعیت موجود خانواده در کشور را ارزیابی نمود و هم پی را فراتر گذاشته، به نظریهی در باب خانواده رسید. در دیدگاه اسلام اقدام به تشکیل خانواده، ساختن دوستداشتنىترین سازمان اجتماعی است42؛ چرا که خانواده بری تحقق آرمانهی مورد نظر اسلام داری ویژگىهیی بدیلناپذیر است/ در نگاه اسلام ازدواج مسیر دینداری را تسهیل مىکند43 و عزوبت، شخصیت انسانی را فرو مىکاهد.44 دوری از ازدواج، فحشا را توسعه مىدهد45 و تأخیر در ازدواج از ترس تنگدستی، سؤزن به خداوند است.46 بهترین قدمها گامهیی شمرده شدهاند که در جهت تقویت پیوندهی خانوادگی برداشته شود و بدترین گامها قدمهیی است که در مسیر جدیی به کار افتد.47 ساختار خانواده در ین نگاه، مبتنی بر سلسله مراتب طولی است و مرد عهدهدار سرپرستی خانواده است48؛ نه ین ساختار در بستر زمان بدیلپذیر است و نه سرپرست خانواده مىتواند مسئولیت خود را واگذار و یا نسبت به آن تسامح نمید49. مهمترین ابزار مدیریت خانواده، سخاوت50، غیرت و گذشت است و اقتدار، پیشنیاز اعمال سرپرستی است. در عین حال از آنجا که احساس اقتدار مىتواند زمینههی تعدّی به اعضی خانواده را فراهم آورد، مکانیزمهی حقوقی و فرهنگی بری کنترل اقتدار پیشبینی شده است؛ اما از آنجا که خانواده عرصه خصوصىی است که اغلب اوقات اقامه دعاوی حقوقی، به دلیل رابطه عاطفی زن و شوهر به مصلحت تشخیص داده نمىشود و یا به دلیل عدم امکان اقامه شهود و یا ترس از عواقب بعدی ناکارآمد به نظر مىرسد، تأکید بر آن بوده است که بیش از هر چیز، روشهی تربیتی و فرهنگی کنترل کننده به حساب ید؛ چنانکه در موضوع مقابله با خشونتهی خانوادگی، طرفین به حسن خلق و مدارا51، صبر و کنترل خشم دعوت شدهاند52؛ ضمنینکه به ین موضوع نیز توجه شده است که نبید با یجاد فشار روانی، عدم تمکین نسبت به موقعیت و جیگاه طرف مقابل و سهلانگاری در انجام مسئولیتها، زمینههی خشونت علیه خویش را فراهم نمود53. کم کردن زمینههی بدبینی54، تعدیل انتظارات از یکدیگر55، تقبیح خشونت و توصیه کنترل آن56 نیز از دیگر روشهی تربیتی اسلامی است. از آنجا که اقدام به ازدواج از نگاه اسلام، آمیزهی از تعهد و اختیار آزاد است که پس از تشکیل خانواده بُعد متعهدانه آن تقویت مىشود، عمل طلاق که بدون وجود انگیزهی موجه، فرار از تعهد و عملی هوسآمیز تلقی و سبب بروز مشکلاتی بری همسر و فرزندان مىگردد، عملی مبغوض در نظر گرفته مىشود57 که نبید قبح آن شکسته شود؛ از ین رو سیاستهی دینی به سمت تقویت روشهی پیشگیری از طلاق از جمله با پیشنهاد انتخاب داوران خانوادگی58 و با یجاد فضیی سنگین بر سر کسانی است که به اندک بهانهی اقدام به طلاق مىکنند59 و یا زمینههیی فراهم مىسازند که طرف مقابل متمیل به طلاق شود60؛ چنانکه تسامح و مدارا، کم کردن توقعات، صبر و گذشت، هدیه دادن به یکدیگر61، سخنان نیکو و نگاههی عاطفهآمیز62 از زمینههی افزیش استحکام خانواده شمرده شده است/ کارآمدی خانواده نقطه عطف توجه آموزههی دینی است؛ لذا در ابتدا توصیه مىشود در انتخاب همسر به دو ویژگی مهم دینداری و حُسن خلق توجه شود63. از ملاحظه متون دینی مىتوان دریافت که انتظار آن است که خانواده بتواند حل مشکلات داخلی را تا حد امکان براساس توانمندىهی خود را انجام دهد و از گذاشتن بار خود بر دیگران اجتناب نمید64؛ بنابرین نبید سیاستها به سمت وابستگی خانواده به اعانههی بیرونی جهتگیری شود. البته آنگاه که خانواده در حل مشکلات خود ناتوان بنمید، مسئولیت حمیت و کمک بر عهده دیگران65، از جمله نهادها قرار خواهد گرفت و لازم است همواره حس تعاون و همیاری در جامعه اسلامی جریان یابد/ تقویت پیوندهی خانوادگی بسیار مهم و قطع پیوندها گناهی بزرگ شناخته شده است66؛ تقویت حمیتها و مراقبتها و در نتیجه کم شدن خوف از مشکلات ناشی از طلاق، مرگ همسر و از کارافتادگی، افزیش بعد نظارتی و هدیتی، افزیش روحیه تعاون اجتماعی و نشاط از آثار تقویت پیوندهی خانوادگی است؛ در ین میان توجه به پدر و مادر و تقویت جیگاه آنان تأکید ویژهی یافته تا آنجا که رضیت خداوند به رضیت آنان پیوند خورده است.67 آموزههی دینی، توجه به نیازها و تمیلات اهل خانه را از مسئولیتهی سرپرست مىداند68 و علاوه بر تشویق به فرزندآوری69، پرورش صحیح جسمی و روحی آنان را نیز مورد توجه قرار مىدهد. انتخاب اسامی نیکو70، ترحم به کودکان71، آزادسازی نسبی آنان تا 7 سالگی، تحت آموزش در آوردن آنان تا 14 سالگی و همکار قرار دادن آنان در فعالیتها و تصمیمات تا 21 سالگی از مراحل تربیتی است72 که توصیه مىشود. تربیت جنسی فرزندان با محوریت عفاف و تقوا73، کم کردن زمینههی تحریک جنسی آنان از جمله با جداسازی بستر آنان از ده سالگی74 و عدم ارتباط جنسی والدین در کنار فرزندان75 نیز از اهمیت بسزیی برخوردار است. مهارتآموزی و سوادآموزی76 و آشناسازی فرزندان با قرآن مجید77 و احادیث اهلبیت78 آنان را در زمینههی شخصی و اجتماعی توانمند مىسازد؛ چنانکه تقویت پیههی محبت به اهلبیت از یک سو هم به افزیش انگیزههی آنان مىانجامد و هم ضمن آسانسازی صبر بر مشکلات در شریطی که انحرافات فکری و شبهات سبب لغزش افراد بسیار مىگردد، آنان را ثابت قدم مىدارد و روحیه یثار را در آنان تقویت مىکند/ اصلاح روابط جنسی زن و شوهر در قالب نفی ریاضت جنسی79 و رعیت آداب آمیزش80، در کنار توجه به رفتار عفیفانه در ارتباط با نامحرم81، از نکاتی است که اهتمام دین به کارآمدی خانواده را نشان مىدهد/ با ملاحظه متون وحیانی مىتوان مقیاسی بری آسیبشناسی خانواده یرانی به دست آورد و تحولات خانواده را در دهههی اخیر تحلیل نمود. به نظر مىرسد در سالیان اخیر از تمیل به تشکیل خانواده تا حدودی کاسته شده است و ازدواج تا دستیابی به موقعیت اجتماعی و مالی مناسب به تأخیر مىافتد. نظام تحصیلی موجود و فرهنگ مدرکگریی نیز خود از موانع ازدواج به حساب مىیند/ در نقطه مقابل، احساس مىشود تابوی قبح طلاق در حال شکستن است. برخی تحلیلگران نیز با تحلیل غلط از رواج طلاق و مرتبط دانستن آن با آگاهی زنان از حقوق خود، بر ین معضل مهر تیید نیز مىزنند؛ از سوی دیگر در سالیان اخیر طلاق به درخواست زنان رو به افزیش است و آمار طلاق رجعی که در آن امکان رجوع به زندگی بیش از انواع دیگر طلاق است، کاهش یافته است. افزیش تخاصمات خانوادگی و خشونت نیز پیامد چند مسئله است: اول آنکه در شیوههی سنتی همسرگزینی، انتخاب همسر اغلب از طیفه یا محله انجام مىگرفت؛ در ین فرض اختلافات فرهنگی و اجتماعی بسیار کم بود؛ اما در شیوههی جدید، تناسبات فرهنگی و اجتماعی کمتر ملاک گزینش قرار مىگیرد. دوم آنکه نه خانواده به فرزندان خود مهارتهی ارتباطی را بری تشکیل خانواده مىآموزد و نه نهادهی رسمی آموزشی. تأکید بر حقوق و کمتوجهی به اخلاق نیز به صفبندی و تخاصم در درون خانه منجر مىشود/ کاهش پیوندهی خانوادگی در دهههی اخیر، خانواده را بیش از گذشته تنها و در حل مشکلات خود ناتوانتر کرده است. غلبه فرهنگ فردگریی نیز بیش از هر چیز در حس استقلالطلبی و فرار از تعهدات ورود به سازمان طیفه مؤثر بوده است. همین فرهنگ، زمینههی کم شدن حس تعاون اجتماعی و پیوندهی گروهی را فراهم کرده است؛ از سوی دیگر به نظر مىرسد سیاستهی حمیتی دولت از اقشار آسیبپذیر که بیشتر بر محور حمیت از فرد جریان یافته، نه بر محور حمیت از خانواده و بیشتر دولت مرکز بوده است تا خانواده محور، در مجموع نه تنها به کارآمدی خانواده منجر نشده، بلکه هم خانواده را در حل مشکلات خود ناتوانتر کرده و هم نسلی را پرورده که بری حل مشکلات مختلف زندگی از جمله اشتغال و ازدواج چشم به مساعدت دولت دوخته است و توان ذاتی خود را به کار نمىگیرد/ تضعیف جیگاه والدین که در تحقق آن نهادهی فرهنگی و تبلیغی بیش از دیگران مقصرند، علاوه بر کاهش نظارت کیفی آنان بر روند پرورش نسل جدید، به کاهش پیوند خانوادگی مىانجامد. ینها و دهها مسئله دیگر در مجموع، نشانگر افقهی تیرهی فراروی خانواده است که ینده آن را تیره و تار نشان مىدهد؛ در ین میان آنچه بیشتر خانواده را تهدید مىکند تهاجم رسانهی غرب نیست؛ بلکه نظریههی فلسفی علوم اجتماعی است که تحولات خانواده در دهههی اخیر را قهری و معلول جبر تکنولوژی یا سازمان اجتماعی قلمداد مىکند. ین بدان معناست که روند تحولات خانواده یک سویه و برگشتناپذیر است و هیچ کس و نهادی نمىتواند و نبید در برابر آن یستادگی کند. پذیرش ین دیدگاه در کلیت خود با سیاست اسلام که اصول اخلاقی و جهتگیرىهی اصلی خود را ثابت مىداند و معادله دگرگون ساختن شریط و نظم موجود را بری تحقق اهداف مورد نظر دارد چگونه قابل جمع است؟82 به جرئت مىتوان گفت که مهمترین مشکل ما در رویکرد به خانواده، بحران نظریهپردازی است. حل معضلات اساسی ما تنها در گرو یجاد حوزه مطالعات آکادمیک مباحث جنسیتی و خانواده براساس فکر دینی، تدوین نظریه دینی زن و خانواده، یجاد حوزه کارشناسی بومی، حول پرسشهی اساسی به منظور حل معضلات عینی جامعه اسلامی و حرکت در مسیر بالندگی است. در ین باره پرسشهی فراوانی پیش روی ماست که مبنیی، روشی و یا بنیی است: - یا متون وحیانی صرفاً ناظر به بیان تکالیف افراد مکلفاند یا آنکه مىتوان از آنها در تدوین نظریهها، یجاد ساختارها و حل معضلات کلی نظام، از جمله در موضوع زن و خانواده نیز بهره گرفت؟ چنین فریندی چگونه تحقق مىیابد؟ - خواستگاه آموزههی اخلاقی، اصلاح افراد از طریق توصیههی فردی است یا آنکه مىتوان اخلاق را در متن سیاستها و برنامههی کلان و ساختارسازىها جریان داد؟ به عبارت دیگر ساختارها، سیاستها و برنامههی کلان چگونه حیات اخلاقی فرد در خانواده را تهدید مىکنند و چگونه مىتوان ساختارها و سیاستها را مجریی بری جریان یافتن اخلاق حسنه قرار داد؟ - چه علومی در مطالعات آکادمیک خانواده سهیماند، سهم هر یک چیست، انتظار چه پاسخهیی را از هر یک از ین علوم داریم و چه اصول حاکمی آنها را با هم هماهنگ مىسازد؟ - مسئولیتهی جدید، ظرفیتهی نو، مشکلات جدید و ابزارهی نوینی که عصر جدید پیش روی زن و خانواده نهاده است چیست؟ - چگونه مىتوان پیامدهی منفی جهانىسازی را بر زنان و خانواده کم کرد؛ شریط و ظرفیتهی جدید را در خدمت کاریی خانواده و کارآمدی زن به کار گرفت و زن و خانواده را به عنصری فعال در تحولات جهانی تبدیل نمود؟ - جریانات فرهنگی در کشور چگونه بید مدیریت شوند تا در خدمت منافع خانواده قرار گیرند؟ - مکانیزم حمیت از زن در خانواده با حفظ اقتدار و کارآمدی خانواده، چیست؟ - سیاستهی دولتی چگونه ماهیتی ضدخانواده یا خانوادهمحور مىیابد؟ بری مثال سیاست دولت رفاهی سوئد در تأسیس مهدکودکهی ریگان، به کاهش انگیزه مادری منجر شده است و سیاست مالیاتی ین دولت همگان را - چه مرد و چه زن - به اشتغال فرا مىخواند و حمیتهی مالی دولتی از افراد حتی بچهها به افزیش انگیزه طلاق منجر شده است/ - کارآمدی هرچه بیشتر خانواده چه منافعی بری دولتها به ارمغان خواهد آورد و چگونه در خدمت انسجام و همیاری ملی، یجاد روحیه احسان و نوعدوستی، تحمل و مدارا و حفظ ارزشهی جمعی قرار مىگیرد؟ - الگوی مشارکت اجتماعی زنان با محوریت خانواده چه مختصاتی دارد؟ - زیرساختهی مشارکت اجتماعی زنان بید چگونه باشد تا حیات خانوادگی کمترین آسیب را متحمل شود؟ - بری تداوم و روزآمدی نقشهی جنسیتی، بهویژه در خانواده، چه بید کرد؟ - سیاستهی رسانهی نظام بری آنکه در خدمت تقویت خانواده قرار گیرد بید حاکمیت چه اموری را بپذیرد؟ - چگونه مىتوان نظام آموزشی را در محتوی دروس، چه در ارائه مباحث کمک آموزشی، چه در سیستم مشاوره و امداد، چه در ارتباط میان خانه و مدرسه، چه در رشتهبندىهی تحصیلی، چه در انعطافپذیری نظام آموزشی و.... در خدمت حمیت از خانواده قرار داد؟ - سیاستهی تشویقی نظام اسلامی بری تشکیل خانواده و پذیرش تعهدات ناشی از آن چیست؟ - چگونه مىتوان پیامدهی طلاق را به گونهی کاهش داد که به افزیش تمیل به طلاق منجر نشود؟ - چگونه سیاستهی فرهنگی و اقتصادی به افزیش نیاز به درآمد بیشتر بری تأمین خانواده، افزیش ساعات اشتغال و کاهش حضور فعال والدین در خانواده منجر شده است و چگونه مىتوان ین روند را به نفع مصلحت خانواده اصلاح نمود؟ - باتوجه به آنکه پیوندهی خانوادگی معلول احساس نیازهیی است که زوجین را به هم پیوند مىدهد و با توجه به آنکه پیشرفتهی تکنولوژی و تحولات اجتماعی و اقتصادی به کاهش نیازهی زوجین نسبت به یکدیگر منجر شده است، چگونه مىتوان زمینههیی بری تقویت پیوندهی خانوادگی در عصر جدید باز جست؟ - نظریه دینی اقتدار و کنترل اقتدار در خانواده چیست و بدین منظور چه سیاستی تبیین شده است؟ - نظریه و راهبرد اسلام در کنترل خشونتهی خانوادگی و تضمین امنیت اجتماعی زنان چیست؟ - مشکلات نهاد مشاوره بری حضور فعال در حل معضلات خانوادگی چیست؟ ین مشکل تا چه حد ناشی از ضعف علمی مشاوران، تا چه حد ناشی از عدم توانیی مراجعان بری تأمین هزینههی مشاوره، تا چه حد ناشی از ضعف فرهنگ مشاورهپذیری و تا چه حد ناشی از ضعف بنیانهی تئوریک علم مشاوره است؟ خاتمه حل مشکلات زن و خانواده مسلمان تنها در پرتو تلاش علمی اندیشمندان و یا مبنا قراردادن کتاب آسمانی و سیره نبوی امکانپذیر است؛ اما مراجعه به متون مقدس، ین بار، نه به معنی توقف بر فقه منصوص و یا اکتفا به احکام شرعی است که توسط فقهی عظام استنباط مىشود، بلکه لازم است با عبور از ین مرحله، در عین پذیرش آن، به فضی نظریهپردازی علمی قابل استناد به وحی پی نهیم و پیههی محکمی بری سیاستگذاری و برنامهریزی کلان مبتنی بر انگارههی اسلامی بنا کنیم. ین حرکت ارزشمند گرچه از پرسشگری و نقد انگارههی موجود آغاز مىشود؛ اما مىتواند نگاه جامعه علمی را به سمت نگرشی نوین معطوف نمید؛ نگرشی که هم زمان کارآمدی و حجیت را در دستور کار قرار مىدهد وین بار، با رویکردی خانوادهگرا، هم به حل معضلات اجتماعی مىاندیشد و هم داعیه دفاع از زنان را در سر دارد. تنها با چنین رویکردی است که مىتوان به اصلاح جامعه و حل مشکلات زنان امیدوار بود/والسلام پی نوشت ها: 1- ایران دخت؛ ش 32 (تیر 85)، ص 4/ کتابنامه |