• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    تبيين گوشه‏هايى از مسئله حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    تبيين گوشه‏هايى از مسئله حجاب

    چكيده
    اين مقاله براى تبيين گوشه‏هايى از مسئله حجاب ضمن اشاره‏اى به پيشينه اين مسئله در ملل و نحل و ساير اديان، به سؤالاتى در خصوص فلسفه حجاب پاسخ داده است. مهم‏ترين محورهايى كه در اين مقاله به آن‏ها پرداخته شده عبارتند از: تأثير حجاب بر ايجاد امنيت، تحكيم خانواده، و جلوگيرى از فحشا. بنابراين، حجاب نه تنها موجب منزوى بودن زن نمى‏شود، بلكه حضور او را در جامعه راحت‏تر مى‏سازد.
     
    مقدّمه
    گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمى است و باورهاى دينى و احكام اخلاقى و فقهى در راستاى اين غايت نازل شده‏اند. در حقيقت، هدف كليه آموزه‏هايى كه از سوى خالق حكيم صادر مى‏گردند چيزى جز پاسخ‏گويى به همه نيازهاى روحى و جسمى، مادى و معنوى، و فردى و اجتماعى انسان نيست. در نتيجه، احكام الهى مربوط به پوشش زن نيز با توجه به همين غايت و هدف صادر شده‏اند.مسئله حجاب از ديرباز مورد توجه و بحث و بررسى دانشمندان و روشن‏فكران، چه در شرق و غرب عالم و چه در داخل و چه خارج از كشور، بوده است. دامنه اين سخنان و گستره عقايد برخاسته از آن، چنان است كه گاه گروهى از اين انديشمندان در مقام تحليل و بررسى، تا آنجا پيش مى‏روند كه «حجاب» را شاخصى «محدود» كننده و عامل «تضييع» در زيست فردى و حضور اجتماعى زنان در جامعه اسلامى مى‏دانند و حتى از اين رهگذر، خواهان «منع» يا دست‏كم «اختيارى‏شدن» آن مى‏شوند و گاه گروهى ديگر، با دفاع نامناسب و ناآگاهانه خود، راه را بر محق جلوه دادن گروه نخستين هموار مى‏كنند.
    به راستى، «حجاب» چيست؟ آيا حجاب محدودكننده‏اى ذاتى در جامعه است؟ يا عاملى مصونيّت‏بخش است؟ آيا حجاب مخصوص دين اسلام است؟ يا در ملل و اقوام ديگر هم وجود داشته است؟
    اين مقاله به صورت تحليلى ـ پژوهشى قصد آن دارد تا در جهت پاسخ‏گويى به پرسش‏هايى اين‏چنين، همراه با بهره‏مندى از ديدى منصفانه و بهره‏گيرى از منابع و سرچشمه‏هاى اصيلِ مكتب اسلام، به مسئله «حجاب» در جامعه اسلامى و اقوام و ملل گذشته و فلسفه آن بنگرد تا از اين رهگذر، به چشم‏اندازى درباره وضعيت اجراى اين دستور استوار و ارزش مستحكم در جامعه امروزين اسلامى ايران دست يابد.
    واكاوى حجاب در اسلام
    «حجاب»، اين واژه عربى، در نگاهى به معناى پوشيدن، پوشش، پرده و حاجب است كه البته در اين ميان، معناى «پرده» بيشترين كاربرد را دارد و همين امر موجب شده است كه عده زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.
    انديشمند شهيد مرتضى مطهّرى در اين‏باره مى‏فرمايد: «پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد. آيات مربوطه همين معنا را ذكر مى‏كند و فتواى فقها هم مؤيّد همين مطلب است. حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، مى‏توان به دست آورد. در آيات مربوطه، لغت «حجاب» به كار نرفته است. آياتى كه در اين‏باره هست، چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و تماس‏هاى زن و مرد را ذكر كرده است، بدون آنكه كلمه «حجاب» را به كار برده باشد.»[1]
    با توجه به چنين سخنانى، فهرست‏وار همراه با بيانى كوتاه و سخنى مجمل، به توصيف و تبيين «حجاب اسلامى» يا «پوشش اسلامى» درقالب گزاره‏هاى ذيل مى‏پردازيم:
    حجاب و فلسفه آن
    اگر به انسان و ساختار وجودى او، چه از لحاظ جسمى و چه از نگاه روحى، بنگريم و از اين رهگذر، نظرى به انگيزه‏هاى نهفته و اميال گوناگون خفته در سرشت و خميرمايه وجودى او، كه «فطرت» ناميده مى‏شوند، بيندازيم، به راحتى درمى‏يابيم كه از جمله نيرومندترين، بزرگ‏ترين و برترين نيروهاى موجود در او، غريزه «جنسى» است؛ ميلى نيرومند كه اگر در مسير صحيح و راه درست خويش هدايت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصى نابخشودنى مى‏گردد و پيامدى جز تبديل زندگى پرنشاط و پوياى انسانى به زندگى سراسر فلاكت و تباهى چيزى در پى ندارد.
    انديشمندان و روشن‏فكران با توجه به چنين نكته‏اى، سعى در چاره‏جويى بنيادين در رويارويى با اين غريزه و ميل فطرى داشته و در اين راه، نظريه‏هاى متفاوتى ارائه كرده‏اند. گروهى همچون مانى، بودا و تولستوى گفته‏اند: اين ميل نهفته و غريزه ذاتى را بكلى بايد از بين برد تا انسان و جامعه انسانى از آسيب‏هاى آن در امان باشند و گروهى ديگر همچون فرويد عكس اين مطلب را بيان نموده‏اند.
    در كشاكش ميان اين دو نظر، كه يكى جانب افراط مى‏پيمايد و ديگرى جانب تفريط، مكتبى زندگى‏آفرين همچون اسلام، كه همواره از جايگاه اعتدال و گريز از افراط و تفريط سخن مى‏گويد، راه‏كارى ميانه و معتدل ارائه كرده است؛ راه‏كارى كه به رغم گذشت چهارده قرن از پيدايش آن، هنوز بوى تازگى از آن برمى‏خيزد. اسلام ميل جنسى را به رسميت مى‏شناسد و حتى آن را پليد نيز نمى‏داند، به شرط آنكه به درستى و با شيوه‏اى مناسب در مسير انسان‏ساز خويش به حركت درآيد.
    راه‏كار مكتب اسلام در چنين انديشه‏اى و در مقام عمل به آن، به طور كلى، در دو راهبرد ذيل خلاصه مى‏شود:
    الف. راهبردهاى كوتاه‏مدت و ميان‏مدت همچون ازدواج سهل و آسان در جامعه و ترويج فرهنگ آن در ميان اقشار گوناگون، به ويژه جوانان.
    ب. راهبردهاى بلندمدت و اساسى همچون از بين بردن زمينه‏هاى به كارگيرى ناسالم اين ميل در جامعه برپايه دستورات و ارزش‏هايى مانند: حجاب، عفاف، خويشتن‏دارى و پرهيز از اختلاط زنان و مردان.
    اين دو راهبرد كه برگرفته از دستورات صريح و فرمان‏هاى روشن پروردگار در قرآن و كلام الهى‏اند، ما را در بيان فلسفه وجودى و وجوبى حجاب و پوشش، با نكاتى همچون نكات ذيل مواجه مى‏سازند:
    1. «امنيت» به تمام معناى آن از جمله مسائلى است كه در انديشه اسلامى به آن توجه كافى شده است. «برهنگى» به معناى عدم پوشش و ناپوشيدگى در جامعه يا تضعيف و كم‏توجهى به آن، پيامدهايى ناگوار همچون آرايش، خودآرايى، و عشوه‏گرى به همراه دارد و مردان، به ويژه جوانان، را در معرض تحريك دايم عصبى و ايجاد التهاب و هيجان دروغين زودگذر قرار مى‏دهد. اين بار هيجان و التهاب آن چنان است كه گاه فرد را به بيمارى روانى مبتلا مى‏كند و از اين‏رو، او را به اعمالى وامى‏دارد كه سرچشمه بسيارى از مفاسد و معاصى ديگر مى‏شود؛ آن‏چنان كه برخى از دانشمندان با توجه به چنين نكته‏اى بر اين اعتقادند كه «هيچ حادثه مهمى را پيدا نمى‏كنيد، مگر آنكه پاى زنى در ميان است.»
    2. نگاهى گذرا به تلاش خانواده‏ها در جوامع گوناگون و گذرى آمارى بر دلايل بيشتر «طلاق»ها، اين پديده شوم، نكته‏اى مسلّم را به خودنمايى وامى‏دارد: درهم شكستن حريم خانواده و برهنگى روزافزون در جامعه انسانى، جدايى و از هم‏گسيختگى خانواده‏ها و در پى آن، پديده‏اى تلخ و جانسوز همچون «فرزندان طلاق» را در پى مى‏آورد؛ زيرا در بازار آزاد برهنگى، زنان به صورت «كالاى مشترك»، دست كم در مراحل غيرآميزش جنسى به شمار مى‏آيند و ديگر پيوند زناشويى قداست و پاكى خاص خويش را در ميان دو نفر، كه به يكديگر تعلّق خاطر دارند، ندارد؛ چرا كه هر روز مردى در دام زنى ديگر و زنى در دام مردى ديگر فرو مى‏افتد و كانون زندگى او را سست مى‏گرداند.
    3. بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزايش شمار فرزندان نامشروع از ديگر دلايل فلسفه «وجوبى» حجاب است. نگاهى كوتاه به آمار تولّد فرزندان نامشروع در كشور ايالات متحده آمريكا (سال 1999 ميلادى) نشانگر آن است كه بسيارى از فرزندان تازه تولّد يافته نامشروع هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شكل‏گيرى چنين روندى نظر اندازيم، مشاهده مى‏كنيم كه از جمله بسترسازهاى اساسى در وقوع چنين فرايندى، «برهنگى» و روابط بى‏حدّ و حصر ميان زنان و مردان است.
    4. هنگامى كه برهنگى زن در جامعه به ارزش تبديل شود، پيامد طبيعى آن افزايش روزافزون آرايش و خودنمايى او در جامعه است.
    در چنين جامعه‏اى، زن ديگر از راه علم و آگاهى و دانايى، ارزش نمى‏يابد، بلكه همچون عروسكى از راه جاذبه جنسى افزون‏تر به وسيله كسب درآمد گروهى آلوده و فريب‏كار و ديو صفت تبديل مى‏شود و كار به جايى مى‏رسد كه اين اصل در جامعه پاى مى‏گيرد كه «هر چه جاذبه جنسى افزون‏تر، ارزش شخصيتى بيشتر!»
    حجاب و پاسخ به شبهات
    مخالفان پديده حجاب پرسش‏هايى مطرح مى‏نمايند؛ همچون مسائل ذيل:
    1. با توجه به اينكه نيمى از جمعيت جامعه را زنان تشكيل مى‏دهند، آيا حجاب سبب انزواى اين گروه بزرگ و سبب عقب‏افتادگى اين گروه فعّال و در نهايت، تبديل آنان به نيرويى سربار و مصرف‏كننده در جامعه نمى‏شود؟
    در پاسخ به اين پرسش، بايد گفت: حجاب و پوشش هيچ‏گاه زن را در جامعه منزوى نمى‏سازد؛ زيرا حضور امروزين او در جايگاه‏هاى گوناگون، نادرستى اين سخن را به اثبات مى‏رساند.
    2. حجاب دست و پاگير است و زن را از فعاليت سازنده بازمى‏دارد.
    اولاً، اين پرسش زمانى درست است كه منظور از «حجاب» چادر باشد، ولى اگر حجاب به معناى پوشش باشد، كه چادر هم نوعى پوشش است، چنين اشكالى پيش نمى‏آيد؛ زيرا اگر به مناطق گوناگون كشورمان بنگريم، غالب زنان روستايى در شاليزارها و ديگر عرصه‏هاى كشاورزى، فعاليت‏هاى خود را با حفظ حجاب، انجام مى‏دهند و جالب آنكه حتى اين كار را در بسيارى اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام مى‏رسانند.
    ثانيا، اگر بپذيريم منظور از حجاب «چادر» است و يا اصلاً حجاب زحمت دارد، چون اين اصل براى سلامت و رشد جامعه مفيد است، بايد آن را تحمّل كرد؛ زيرا مگر دانش‏اندوزى زحمت ندارد؟ مگر راست‏گويى و ديگر ارزش‏هاى اخلاقى برخى از آزادى‏ها را سلب نمى‏كنند؟
    3. حجاب طبع حريص مردان را بيشتر تحريك مى‏كند و حرص آنان را شعله‏ورتر مى‏سازد. آيا اين شيوه كارآمد است؟
    انسان به چيزى حرص مى‏ورزد كه هم از آن منع و هم به سوى آن تحريك شود، اما حجاب و پوشش زن در جامعه چنين نيست، بلكه حجاب از نگاه اسلام، تنها به منزله پوششى است كه زن را در برابر تيرهاى سهمگين نگاه مرد، كه زهر گناه را با خود به همراه دارند، حفظ مى‏كند و به او مصونيت مى‏بخشد.
    4. دليل معقول و منطقى براى حجاب زنان چيست؟
    شهيد مطهّرى رحمه‏الله مى‏فرمايد: «به عقيده ما، ريشه پديد آمدن حريم و حايل ميان زن و مرد را در ميل به رياضت، يا ميل مرد به استثمار زن يا حسادت مرد، يا عدم امنيت اجتماعى براى زن يا عادت زنانگى نبايد جست و لااقل، كمتر در اينجا جست‏وجو كرد. به طور كلى، بحثى است درباره ريشه اخلاق جنسى زن از قبيل حيا و عفاف و از آن جمله است: تمايل به ستر و پوشش خود از مرد. در اينجا، نظرياتى ابراز شده است با دقيق‏ترين آن‏ها اين است كه حيا و عفاف و ستر و پوشش تدبيرى است كه خود زن با يك الهام براى گران‏بها كردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به كار برده است. زن با هوش فطرى و با يك حسّ مخصوص به خود دريافته است كه از نظر جسمى، نمى‏تواند با مرد برابرى كند و اگر بخواهد در ميدان زندگى با مرد پنجه نرم كند، از عهده زور بازوى مرد برنمى‏آيد و از طرف ديگر، نقطه ضف مرد را در همان نيازى يافته است كه خلقت در وجود مرد نهاده است كه او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيّت و مطلوبيّت قرار داده است ... وقتى كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ضعف خود دانست، همان‏طور كه متوسّل به زيور و خودآرايى و تجمّل شد كه از آن راه قلب مرد را تصاحب كند، توسّل به دور نگه‏داشتن خود از دسترس مرد نيز جست و دانست كه نبايد خود را رايگان در اختيار گذارد، بلكه بايست آتش عشق و طلب او را تيزتر كند.»[2]
    5. آيا حجاب اختصاصى به دين اسلام دارد يا در ملل و اقوام گذشته هم وجود داشته است؟
    قرآن در سوره اعراف، آيه 20 راجع به آدم و حوا مى‏فرمايد: وقتى شيطان آن دو را فريفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند و عورت‏هاى آن‏ها آشكار شد، آن‏ها با برگ‏هاى درختان عورت‏هاى خود را پوشانيدند. پس مسئله پوشش از اول آفرينش مطرح بوده؛ زيرا كتيبه‏ها، سكّه‏ها، تنديس‏ها، نقاشى‏ها، فرش‏ها، ظروف نقره‏اى و نقش‏هاى برجسته تاريخى حاكى از آن هستند كه انسان‏ها از روزى كه پا بر اين كره خاكى نهاده‏اند، پوشش را مراعات مى‏كرده‏اند. از كتاب مقدّس برمى‏آيد كه در عهد حضرت سليمان عليه‏السلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند بر صورت مى‏انداختند.[3]و باز از قرآن استفاده مى‏شود كه در عهد حضرت سليمان عليه‏السلام حتى ملكه سبا، كه خورشيدپرست بود، پوشش كامل داشت؛ زيرا از آيات مربوط به داستان ملكه سبا چنين به دست مى‏آيد كه وقتى او وارد قصر حضرت سليمان عليه‏السلام شد و خواست به نزديك تخت او برود، چون حضرت سليمان عليه‏السلام دستور داده بود كاخ را از سنگى آبگينه فرش نمايند، بلقيس دامنش را بالا كشيد تا هنگام رد شدن خيس نشود. در زمان حضرت ابراهيم عليه‏السلام نيز حجاب رايج بود؛ نامزد اسحاق وقتى او را ديد، برقع بر صورت انداخت.[4] زنان ايرانى در دوره‏هاى گوناگون، از مادها، هخامنشيان، اشكانيان و سامانيان داراى پوشش بودند.
    طبق قراين و شواهد موجود در ايران باستان و در ميان يهود و احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، به مراتب سخت‏تر بوده است.
    ويل دورانت درباره قوم يهود مى‏نويسد: «اگر زنى به نقض قانون يهود مى‏پرداخت؛ چنان‏كه ـ مثلاً ـ بى‏آنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى‏رفت و يا در شارع عام نخ مى‏رشت يا ميان مردم مى‏رفت و با هر سنخى از مردم درد دل مى‏كرد يا صدايش آن‏قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى‏نمود همسايگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»[5]
    در زمان زرتشت، زنان منزلتى عالى داشتند و با كمال آزادى و با روى گشاده در ميان مردم و جامعه رفت و آمد مى‏كردند. اما پس از داريوش، مقام زن، بخصوص در طبقه ثروتمند، تنزّل پيدا كرد. زنان فقير ، چون براى كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند، آزادى خود را حفظ كردند ، ولى در مورد زنان ديگر، گوشه‏نشينى زمان حيض ، كه برايشان واجب بود، به تدريج امتداد پيدا كرد و سراسر زندگى اجتماعى آن‏ها را فراگرفت. زنان طبقه بالاى اجتماع جرئت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار، از خانه بيرون بيايند و حق نداشتند حتى پدران و برادران خود را ببينند؛ زيرا پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مى‏شدند. به همين دليل، در نقش‏هايى كه از ايران باستان بر جاى مانده، هيچ صورت و شمايل زنى ديده نمى‏شود.

    پی نوشت

    [1]. مرتضى مطهّرى، مسئله حجاب، چ 43، صدرا، 1375، ص 28.
    [2]. مرتضى مطهرى، پيشين، ص 69 ـ 70.
    [3]. كتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد) و ترجمه فاضل خان همدانى، وليام گلن و هنرى، كتاب سرود سليمان، تهران، اساطير، 1380، فصل پنجم، سفر نشيد الاناشيد، ب 5، ص 1003، آيه 8.
    [4]. همان، سفر تكوين، باب 24، آيه 66.
    [5]. ويل دورانت، تاريخ تمدّن، ترجمه ابوالقاسم ظاهرى، انتشارات فرانكلين و اقبال، كتاب چهارم، «عصر ايمان»، بخش سوم، «عصر عظمت».

    مجلات ،بانوان شيعه،شماره 3

           




    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |