مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد
تبيين گوشههايى از مسئله حجاب |
چكيده اين مقاله براى تبيين گوشههايى از مسئله حجاب ضمن اشارهاى به پيشينه اين مسئله در ملل و نحل و ساير اديان، به سؤالاتى در خصوص فلسفه حجاب پاسخ داده است. مهمترين محورهايى كه در اين مقاله به آنها پرداخته شده عبارتند از: تأثير حجاب بر ايجاد امنيت، تحكيم خانواده، و جلوگيرى از فحشا. بنابراين، حجاب نه تنها موجب منزوى بودن زن نمىشود، بلكه حضور او را در جامعه راحتتر مىسازد. |
مقدّمه
گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمى است و باورهاى دينى و احكام اخلاقى و فقهى در راستاى اين غايت نازل شدهاند. در حقيقت، هدف كليه آموزههايى كه از سوى خالق حكيم صادر مىگردند چيزى جز پاسخگويى به همه نيازهاى روحى و جسمى، مادى و معنوى، و فردى و اجتماعى انسان نيست. در نتيجه، احكام الهى مربوط به پوشش زن نيز با توجه به همين غايت و هدف صادر شدهاند.مسئله حجاب از ديرباز مورد توجه و بحث و بررسى دانشمندان و روشنفكران، چه در شرق و غرب عالم و چه در داخل و چه خارج از كشور، بوده است. دامنه اين سخنان و گستره عقايد برخاسته از آن، چنان است كه گاه گروهى از اين انديشمندان در مقام تحليل و بررسى، تا آنجا پيش مىروند كه «حجاب» را شاخصى «محدود» كننده و عامل «تضييع» در زيست فردى و حضور اجتماعى زنان در جامعه اسلامى مىدانند و حتى از اين رهگذر، خواهان «منع» يا دستكم «اختيارىشدن» آن مىشوند و گاه گروهى ديگر، با دفاع نامناسب و ناآگاهانه خود، راه را بر محق جلوه دادن گروه نخستين هموار مىكنند. به راستى، «حجاب» چيست؟ آيا حجاب محدودكنندهاى ذاتى در جامعه است؟ يا عاملى مصونيّتبخش است؟ آيا حجاب مخصوص دين اسلام است؟ يا در ملل و اقوام ديگر هم وجود داشته است؟ اين مقاله به صورت تحليلى ـ پژوهشى قصد آن دارد تا در جهت پاسخگويى به پرسشهايى اينچنين، همراه با بهرهمندى از ديدى منصفانه و بهرهگيرى از منابع و سرچشمههاى اصيلِ مكتب اسلام، به مسئله «حجاب» در جامعه اسلامى و اقوام و ملل گذشته و فلسفه آن بنگرد تا از اين رهگذر، به چشماندازى درباره وضعيت اجراى اين دستور استوار و ارزش مستحكم در جامعه امروزين اسلامى ايران دست يابد. واكاوى حجاب در اسلام «حجاب»، اين واژه عربى، در نگاهى به معناى پوشيدن، پوشش، پرده و حاجب است كه البته در اين ميان، معناى «پرده» بيشترين كاربرد را دارد و همين امر موجب شده است كه عده زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. انديشمند شهيد مرتضى مطهّرى در اينباره مىفرمايد: «پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمايى نپردازد. آيات مربوطه همين معنا را ذكر مىكند و فتواى فقها هم مؤيّد همين مطلب است. حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، مىتوان به دست آورد. در آيات مربوطه، لغت «حجاب» به كار نرفته است. آياتى كه در اينباره هست، چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذكر كرده است، بدون آنكه كلمه «حجاب» را به كار برده باشد.»[1] با توجه به چنين سخنانى، فهرستوار همراه با بيانى كوتاه و سخنى مجمل، به توصيف و تبيين «حجاب اسلامى» يا «پوشش اسلامى» درقالب گزارههاى ذيل مىپردازيم: حجاب و فلسفه آن اگر به انسان و ساختار وجودى او، چه از لحاظ جسمى و چه از نگاه روحى، بنگريم و از اين رهگذر، نظرى به انگيزههاى نهفته و اميال گوناگون خفته در سرشت و خميرمايه وجودى او، كه «فطرت» ناميده مىشوند، بيندازيم، به راحتى درمىيابيم كه از جمله نيرومندترين، بزرگترين و برترين نيروهاى موجود در او، غريزه «جنسى» است؛ ميلى نيرومند كه اگر در مسير صحيح و راه درست خويش هدايت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصى نابخشودنى مىگردد و پيامدى جز تبديل زندگى پرنشاط و پوياى انسانى به زندگى سراسر فلاكت و تباهى چيزى در پى ندارد. انديشمندان و روشنفكران با توجه به چنين نكتهاى، سعى در چارهجويى بنيادين در رويارويى با اين غريزه و ميل فطرى داشته و در اين راه، نظريههاى متفاوتى ارائه كردهاند. گروهى همچون مانى، بودا و تولستوى گفتهاند: اين ميل نهفته و غريزه ذاتى را بكلى بايد از بين برد تا انسان و جامعه انسانى از آسيبهاى آن در امان باشند و گروهى ديگر همچون فرويد عكس اين مطلب را بيان نمودهاند. در كشاكش ميان اين دو نظر، كه يكى جانب افراط مىپيمايد و ديگرى جانب تفريط، مكتبى زندگىآفرين همچون اسلام، كه همواره از جايگاه اعتدال و گريز از افراط و تفريط سخن مىگويد، راهكارى ميانه و معتدل ارائه كرده است؛ راهكارى كه به رغم گذشت چهارده قرن از پيدايش آن، هنوز بوى تازگى از آن برمىخيزد. اسلام ميل جنسى را به رسميت مىشناسد و حتى آن را پليد نيز نمىداند، به شرط آنكه به درستى و با شيوهاى مناسب در مسير انسانساز خويش به حركت درآيد. راهكار مكتب اسلام در چنين انديشهاى و در مقام عمل به آن، به طور كلى، در دو راهبرد ذيل خلاصه مىشود: الف. راهبردهاى كوتاهمدت و ميانمدت همچون ازدواج سهل و آسان در جامعه و ترويج فرهنگ آن در ميان اقشار گوناگون، به ويژه جوانان. ب. راهبردهاى بلندمدت و اساسى همچون از بين بردن زمينههاى به كارگيرى ناسالم اين ميل در جامعه برپايه دستورات و ارزشهايى مانند: حجاب، عفاف، خويشتندارى و پرهيز از اختلاط زنان و مردان. اين دو راهبرد كه برگرفته از دستورات صريح و فرمانهاى روشن پروردگار در قرآن و كلام الهىاند، ما را در بيان فلسفه وجودى و وجوبى حجاب و پوشش، با نكاتى همچون نكات ذيل مواجه مىسازند: 1. «امنيت» به تمام معناى آن از جمله مسائلى است كه در انديشه اسلامى به آن توجه كافى شده است. «برهنگى» به معناى عدم پوشش و ناپوشيدگى در جامعه يا تضعيف و كمتوجهى به آن، پيامدهايى ناگوار همچون آرايش، خودآرايى، و عشوهگرى به همراه دارد و مردان، به ويژه جوانان، را در معرض تحريك دايم عصبى و ايجاد التهاب و هيجان دروغين زودگذر قرار مىدهد. اين بار هيجان و التهاب آن چنان است كه گاه فرد را به بيمارى روانى مبتلا مىكند و از اينرو، او را به اعمالى وامىدارد كه سرچشمه بسيارى از مفاسد و معاصى ديگر مىشود؛ آنچنان كه برخى از دانشمندان با توجه به چنين نكتهاى بر اين اعتقادند كه «هيچ حادثه مهمى را پيدا نمىكنيد، مگر آنكه پاى زنى در ميان است.» 2. نگاهى گذرا به تلاش خانوادهها در جوامع گوناگون و گذرى آمارى بر دلايل بيشتر «طلاق»ها، اين پديده شوم، نكتهاى مسلّم را به خودنمايى وامىدارد: درهم شكستن حريم خانواده و برهنگى روزافزون در جامعه انسانى، جدايى و از همگسيختگى خانوادهها و در پى آن، پديدهاى تلخ و جانسوز همچون «فرزندان طلاق» را در پى مىآورد؛ زيرا در بازار آزاد برهنگى، زنان به صورت «كالاى مشترك»، دست كم در مراحل غيرآميزش جنسى به شمار مىآيند و ديگر پيوند زناشويى قداست و پاكى خاص خويش را در ميان دو نفر، كه به يكديگر تعلّق خاطر دارند، ندارد؛ چرا كه هر روز مردى در دام زنى ديگر و زنى در دام مردى ديگر فرو مىافتد و كانون زندگى او را سست مىگرداند. 3. بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزايش شمار فرزندان نامشروع از ديگر دلايل فلسفه «وجوبى» حجاب است. نگاهى كوتاه به آمار تولّد فرزندان نامشروع در كشور ايالات متحده آمريكا (سال 1999 ميلادى) نشانگر آن است كه بسيارى از فرزندان تازه تولّد يافته نامشروع هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شكلگيرى چنين روندى نظر اندازيم، مشاهده مىكنيم كه از جمله بسترسازهاى اساسى در وقوع چنين فرايندى، «برهنگى» و روابط بىحدّ و حصر ميان زنان و مردان است. 4. هنگامى كه برهنگى زن در جامعه به ارزش تبديل شود، پيامد طبيعى آن افزايش روزافزون آرايش و خودنمايى او در جامعه است. در چنين جامعهاى، زن ديگر از راه علم و آگاهى و دانايى، ارزش نمىيابد، بلكه همچون عروسكى از راه جاذبه جنسى افزونتر به وسيله كسب درآمد گروهى آلوده و فريبكار و ديو صفت تبديل مىشود و كار به جايى مىرسد كه اين اصل در جامعه پاى مىگيرد كه «هر چه جاذبه جنسى افزونتر، ارزش شخصيتى بيشتر!» حجاب و پاسخ به شبهات مخالفان پديده حجاب پرسشهايى مطرح مىنمايند؛ همچون مسائل ذيل: 1. با توجه به اينكه نيمى از جمعيت جامعه را زنان تشكيل مىدهند، آيا حجاب سبب انزواى اين گروه بزرگ و سبب عقبافتادگى اين گروه فعّال و در نهايت، تبديل آنان به نيرويى سربار و مصرفكننده در جامعه نمىشود؟ در پاسخ به اين پرسش، بايد گفت: حجاب و پوشش هيچگاه زن را در جامعه منزوى نمىسازد؛ زيرا حضور امروزين او در جايگاههاى گوناگون، نادرستى اين سخن را به اثبات مىرساند. 2. حجاب دست و پاگير است و زن را از فعاليت سازنده بازمىدارد. اولاً، اين پرسش زمانى درست است كه منظور از «حجاب» چادر باشد، ولى اگر حجاب به معناى پوشش باشد، كه چادر هم نوعى پوشش است، چنين اشكالى پيش نمىآيد؛ زيرا اگر به مناطق گوناگون كشورمان بنگريم، غالب زنان روستايى در شاليزارها و ديگر عرصههاى كشاورزى، فعاليتهاى خود را با حفظ حجاب، انجام مىدهند و جالب آنكه حتى اين كار را در بسيارى اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام مىرسانند. ثانيا، اگر بپذيريم منظور از حجاب «چادر» است و يا اصلاً حجاب زحمت دارد، چون اين اصل براى سلامت و رشد جامعه مفيد است، بايد آن را تحمّل كرد؛ زيرا مگر دانشاندوزى زحمت ندارد؟ مگر راستگويى و ديگر ارزشهاى اخلاقى برخى از آزادىها را سلب نمىكنند؟ 3. حجاب طبع حريص مردان را بيشتر تحريك مىكند و حرص آنان را شعلهورتر مىسازد. آيا اين شيوه كارآمد است؟ انسان به چيزى حرص مىورزد كه هم از آن منع و هم به سوى آن تحريك شود، اما حجاب و پوشش زن در جامعه چنين نيست، بلكه حجاب از نگاه اسلام، تنها به منزله پوششى است كه زن را در برابر تيرهاى سهمگين نگاه مرد، كه زهر گناه را با خود به همراه دارند، حفظ مىكند و به او مصونيت مىبخشد. 4. دليل معقول و منطقى براى حجاب زنان چيست؟ شهيد مطهّرى رحمهالله مىفرمايد: «به عقيده ما، ريشه پديد آمدن حريم و حايل ميان زن و مرد را در ميل به رياضت، يا ميل مرد به استثمار زن يا حسادت مرد، يا عدم امنيت اجتماعى براى زن يا عادت زنانگى نبايد جست و لااقل، كمتر در اينجا جستوجو كرد. به طور كلى، بحثى است درباره ريشه اخلاق جنسى زن از قبيل حيا و عفاف و از آن جمله است: تمايل به ستر و پوشش خود از مرد. در اينجا، نظرياتى ابراز شده است با دقيقترين آنها اين است كه حيا و عفاف و ستر و پوشش تدبيرى است كه خود زن با يك الهام براى گرانبها كردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به كار برده است. زن با هوش فطرى و با يك حسّ مخصوص به خود دريافته است كه از نظر جسمى، نمىتواند با مرد برابرى كند و اگر بخواهد در ميدان زندگى با مرد پنجه نرم كند، از عهده زور بازوى مرد برنمىآيد و از طرف ديگر، نقطه ضف مرد را در همان نيازى يافته است كه خلقت در وجود مرد نهاده است كه او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيّت و مطلوبيّت قرار داده است ... وقتى كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ضعف خود دانست، همانطور كه متوسّل به زيور و خودآرايى و تجمّل شد كه از آن راه قلب مرد را تصاحب كند، توسّل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نيز جست و دانست كه نبايد خود را رايگان در اختيار گذارد، بلكه بايست آتش عشق و طلب او را تيزتر كند.»[2] 5. آيا حجاب اختصاصى به دين اسلام دارد يا در ملل و اقوام گذشته هم وجود داشته است؟ قرآن در سوره اعراف، آيه 20 راجع به آدم و حوا مىفرمايد: وقتى شيطان آن دو را فريفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند و عورتهاى آنها آشكار شد، آنها با برگهاى درختان عورتهاى خود را پوشانيدند. پس مسئله پوشش از اول آفرينش مطرح بوده؛ زيرا كتيبهها، سكّهها، تنديسها، نقاشىها، فرشها، ظروف نقرهاى و نقشهاى برجسته تاريخى حاكى از آن هستند كه انسانها از روزى كه پا بر اين كره خاكى نهادهاند، پوشش را مراعات مىكردهاند. از كتاب مقدّس برمىآيد كه در عهد حضرت سليمان عليهالسلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند بر صورت مىانداختند.[3]و باز از قرآن استفاده مىشود كه در عهد حضرت سليمان عليهالسلام حتى ملكه سبا، كه خورشيدپرست بود، پوشش كامل داشت؛ زيرا از آيات مربوط به داستان ملكه سبا چنين به دست مىآيد كه وقتى او وارد قصر حضرت سليمان عليهالسلام شد و خواست به نزديك تخت او برود، چون حضرت سليمان عليهالسلام دستور داده بود كاخ را از سنگى آبگينه فرش نمايند، بلقيس دامنش را بالا كشيد تا هنگام رد شدن خيس نشود. در زمان حضرت ابراهيم عليهالسلام نيز حجاب رايج بود؛ نامزد اسحاق وقتى او را ديد، برقع بر صورت انداخت.[4] زنان ايرانى در دورههاى گوناگون، از مادها، هخامنشيان، اشكانيان و سامانيان داراى پوشش بودند. طبق قراين و شواهد موجود در ايران باستان و در ميان يهود و احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، به مراتب سختتر بوده است. ويل دورانت درباره قوم يهود مىنويسد: «اگر زنى به نقض قانون يهود مىپرداخت؛ چنانكه ـ مثلاً ـ بىآنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مىرفت و يا در شارع عام نخ مىرشت يا ميان مردم مىرفت و با هر سنخى از مردم درد دل مىكرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانهاش تكلّم مىنمود همسايگانش مىتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»[5] در زمان زرتشت، زنان منزلتى عالى داشتند و با كمال آزادى و با روى گشاده در ميان مردم و جامعه رفت و آمد مىكردند. اما پس از داريوش، مقام زن، بخصوص در طبقه ثروتمند، تنزّل پيدا كرد. زنان فقير ، چون براى كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند، آزادى خود را حفظ كردند ، ولى در مورد زنان ديگر، گوشهنشينى زمان حيض ، كه برايشان واجب بود، به تدريج امتداد پيدا كرد و سراسر زندگى اجتماعى آنها را فراگرفت. زنان طبقه بالاى اجتماع جرئت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار، از خانه بيرون بيايند و حق نداشتند حتى پدران و برادران خود را ببينند؛ زيرا پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مىشدند. به همين دليل، در نقشهايى كه از ايران باستان بر جاى مانده، هيچ صورت و شمايل زنى ديده نمىشود. پی نوشت [1]. مرتضى مطهّرى، مسئله
حجاب، چ 43، صدرا، 1375، ص 28. مجلات ،بانوان شيعه،شماره 3 |