تاريخ : یک شنبه 10 مرداد 1395  | 10:32 AM | نويسنده : وحید مهدوی

"عاشقی"


بانگی رسید و عاشقی دشوار تر شد
هرکس که نوشید از می اش هشیارتر شد
می رفت اما با خودش باری نمی برد
هر چند چید از باغ خود پر بار تر شد

انگار رسم عاشقی از اول این است
هر تن که بی سر میشود سردار تر شد
از درد دوری میکشد کارش بدینجا
بسیار چشمانی که در دیدار ، تر شد
از طعنه های مردمان بی مروت
قلب یتیمانش کمی غمبار تر شد
ما مانده ایم و عاشقان پرواز کردند
ما مانده ایم و عاشقی دشوار تر شد


نظرات 0