آخرین دعا و آخرین مناجات‏ امام حسین(علیه السلام) در عاشورا

امام حسین

 

امام حسین(علیه السلام) در آخرین لحظات حیات و زندگى، چشمهایش را باز كرد و به سوى آسمان متوجه شد و براى آخرین بار با پروردگار خود چنین راز و نیاز كرد:

اللهم متعالى المكان، عظیم الجبروت، شدیدالمحال، غنى عن الخلائق، عریض الكبریاء، قادر على ما تشاء، قریب اذا دعیت، محیط بما خلقت، قابل التوبه لمن تاب الیك، قادر على ما اردت، تدرك ما طلبت، شكور اذا شكرت، ذكور اذا ذكرت، ادعوك محتاجاً، و ارغب الیك فقیراً، و افزع الیك خائفاً، و آبكى مكروباً، و استعین بك ضعیفاً، اتوكل علیك كافیاً.

اللهم احكم بیننا و بین قومنا فأنهم غرونا و خذلونا و غدروابنا و قتلونا، و نحن عتره نبیك و ولد حبیبك محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) اصطفیته بالرساله و ائتمنته على الوحى، فاجعل لنا من امرنا فرجاً و مخرجاً یا ارحم الراحمین.(1)

صبراً على قضائك یا رب لا اله سواك یا غیاث المستغیثین‏(2) مالى رب سواك و لا معبود غیرك صبراً على حكمك یا غیاث من لا غیاث له یا دائماً لا نفاذله، یا محیى الموتى، یا قائماً على كل نفس بما كسبت، احكم بینى و بینهم و انت خیرا الحاكمین.(3)

اى پروردگار! كه جز تو خدائى نیست در مقابل قضا و قدرت شكیبایم، اى فریادرس دادخواهان كه جز تو مرا پروردگارى و معبودى نیست بر حكم و تقدیرت صابر و شكیبایم، اى فریادرس بی كسان! اى همیشه زنده بى پایان! اى زنده كننده مردگان! اى ثابت و برقرارى كه هر كسى را با كردارش مى‏سنجى! میان من و این مردم حكم كن كه تو بهترین حكم كنندگانى

 

 

اى خدائى كه مقامت بس بلند، و قدرتت عظیمف و غضبت شدید، تو كه از مخلوقات خود بى نیازى، و كبریائیت فراگیر است، به آنچه بخواهى توانائى‏ت رحمتت به بندگانت نزدیك، وعده‏ات صادق، نعمت كامل و شامل، امتحانات زیبا، به بندگانت كه تو را بخواهند نزدیك، و بر آنچه آفریده‏اى محیطى، هر كه را كه از در توبه درآید پذیرائى، آنچه را كه اراده كنى توانائى، و آنچه را كه طلب كنى مى‏یابى، شاكرینت را شكرگزارى، یادكنندگانت را یاد آورى، من نیازمندانه تو را خوانم و فقیرانه بسویت روى آرم، و بیمناكانه به پیشگاهت ناله مى‏كنم، و غمگینانه در برابرت مى‏گریم، و ضعیفانه از تو مدد مى‏جویم و خود را به تو واگذار مى‏كنم كه بسنده‏اى.

 

خداوندا! تو در میان ما و این مردم داورى كن، كه آنها درباره ما مكر و حیله كردند و دست از یارى ما برداشتند، در مورد ما عهد شكنى و خیانت كردند و ما را كه عترت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و فرزندان حبیب تو محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) هستیم كشتند، پیامبرى كه تو او را به رسالت خویش برگزیدى، و امین وحى خود قرارش دادى، اى ارحم الراحمین در حوادث براى ما گشایش، و در گرفتاریها برایمان رهایى عنایت فرما.

و در نهایت مناجات خود را با این كلمات به پایان برد:

اى پروردگار! كه جز تو خدائى نیست در مقابل قضا و قدرت شكیبایم، اى فریادرس دادخواهان كه جز تو مرا پروردگارى و معبودى نیست بر حكم و تقدیرت صابر و شكیبایم، اى فریادرس بی كسان! اى همیشه زنده بى پایان! اى زنده كننده مردگان! اى ثابت و برقرارى كه هر كسى را با كردارش مى‏سنجى! میان من و این مردم حكم كن كه تو بهترین حكم كنندگانى.(4)

 

پی نوشت ها:

1- مصباح المتهجد و الاقبال.

2- اسرار الشهداء، ص 423.

3- ریاض المصائب، ص 33.

4- پس از آن صورت بر خاك گذاشت و فرمود: بسم الله و بالله و فى سبیل الله و على مله رسول الله (لهوف). بدینسان خون حسین(علیه السلام) و یاران او به زمین ریخت و از آن خون درخت آزادى و آزادگى رویید و بر همه آشكار شد كه دشمنى با حسین (علیه السلام) و یاران او علتى جز پلیدى و پستى اى كه بر نهاد كوفیان چیره گشته و آنان را دشمن نیكمردان و پاك نهادان ساخته بود چندان كه آزار جوانمردان را سرافرازى خویش مى‏شمردند و آنان را یك نوع سربلندى و افتخار خود مى‏دانستند چیز دیگرى نبود...!

 

 

 

منبع:

مقتل مقرم، سید عبدالرزاق مقرم‏ (ره)، مترجم‏: عبدالرحیم عقیقى بخشایشى

 





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

شعر امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا

امام حسین

 

شب عاشورا یكى از سخت‏ترین شبهایى بود كه بر اهل بیت(علیهم السلام) گذشت، شبى بود كه رنجها و سختیها، بلاها و مصیبتها از یك طرف و از طرفى آزمایشها و آینده بسیار تاریك و وحشتناكى كه گرداگرد آنان فرا گرفته بود و پیوسته آژیر خطر روح لطیف و نازك كودكان را سوهان مى‏كشید، سنگدلى بنى امیه و پیروانشان تمام راهها و روزنه‏هاى امید به حیات را بسته بود، صداى ضجه و ناله زنها، و فریاد جانسوز العطش كودكان و نگرانى بسیار رنج آور همه فضا را پر كرده بود.

ضحاك بن عبدالله مشرقى نقل مى‏كند گروهى از لشكریان گشتى ابن سعد در آن شب عبورشان به ما افتاد یكى از آنها صداى تلاوت قرآن حسین بن على (علیه السلام) را شنید كه مى‏خواند: ولا تحسبن الذین كفروا انما نملى لهم خیرا لانفسهم، انما نمى‏لهم لیزدادوا انما و لهم عذاب میهن ما كان الله لیذر المومنین على ما انتم علیه حتى یمیز الخبیث من الطلیب. همین كه آن مرد مضمون این آیه را فهمید كه خداوند افراد خبیث را از افراد طیب جدا مى‏كند گفت:

قسم به پروردگار كعبه نمونه افراد طیب و نیك مائیم كه خداوند تو را جزء طیبین قرار میدهد اگر مى‏خواهى از طیبین باشى بسوى ما فرا آى، و از آن گناهان بزرگ توبه كن، به خدا قسم ما از طیبین و شما خیشانید.

آن مرد با استهزاء و مسخرگى گفت: و انا على ذلك من الشاهدین.

امام (علیه السلام) خطاب به خواهر و سایر زنان كرد و فرمود: خواهرم! ام كلثوم، فاطمه، رباب، مواظب باشید هرگاه من كشته شدم، براى من گریبان چاك ندهید، صورت نخراشید، سخن ناهنجار نگوئید

 

 

و در بعضى از مقاتل نوشته‏اند شب عاشورا كه لشكر ابن سعد آرامش خاطر و عبادت ابى عبدالله (علیه السلام) و یارانش را دیدند مجذوب آنها شده و حدود سى و دو نفر همان شب از لشكر ابن سعد جدا و به یاران حسین (علیه السلام) پیوستند.(1)

ادامه در ادامه مطلب

 

 


 

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

معنای حسین (ع) در نظر اندیشمندان جهان



مى‏نویسند زیبایى ، آدرس خانه خدا است و حسین یعنى زیبا كه از حسن و زیبایى صادر مى‏شود . اگر زیبایى با آزادگى ممزوج شود، تندیسى جاودان خواهد ساخت كه نظیرى براى آن نتوان یافت.

در این گلگشت مى‏خواهیم درباره كسى بنویسیم كه به قول عقاد پیامبرش او را «سرور جوانان بهشتى‏» نامید؛او را به «پسر من‏» خطاب مى‏كرد و درباره‏اش مى‏فرمود: «آیا نمى‏دانى كه گریه‏اش مرا مى‏آزارد.»

عظمت واقعه عاشورا و قهرمانانش چنان است كه بسیارى از متفكران جهان آن را ستوده، درباره‏اش سخنان نغز گفته‏اند. با توجه به حوصله این نوشتار توجه به نمونه‏هایى از آن سودمند مى‏نماید:

كاپیتان هانیبلت:

آن شب (شب عاشورا) هنگامى كه آتش اردوها در اطراف او در بیابان برق مى‏زد، پیروان خویش را به اطراف خود جمع كرد و طى یك سخنرانى طولانى و قلب نواز با آنها سخن گفت و بیعت‏ خود را از آنها برداشت؛ آنها را از اتفاقات صبح فردا آگاه كرد و فرمود: یقینا قتل عام انجام خواهد شد و كسانى كه با من بمانند یقینا شهید خواهند شد . سپس عمل بسیار زیبایى انجام داد كه نشانه آگاهى كامل او از ضعف بشرى و قدرت روح  فداكارى وى و علامت قلب رئوف آن بزرگوار بود . تمام چراغ‏هاى اردو را خاموش كرد و سپس به پیروان خود گفت: هر كس جرات و قلب ایستادگى و شهادت را در خود نمى‏بیند، در تاریكى به طور ناشناس و بدون خجلت ‏برود. صبح روز عاشورا، در حالى كه ابرهاى ارغوانى در آسمان شرق جمع مى‏شد، تمام یاران آن شب با ایمان دور امام را گرفتند و همگى آماده مرگ و شهادت بودند.(1)

جرح جرداق (مسیحى):

فرق على (ع) با معاویه این است كه اصحاب معاویه فریفته جاه و زر و زور، مقام و منصب بودند، ولى یاران امام على (ع) فریفته اخلاق و فضیلت و كرامت او شدند و نمونه آن در اصحاب فرزندانش پدیدار بود كه وقتى یزید مردم را تشویق به قتل امام حسین (ع) و مامور به خونریزى مى‏كرد، یاران یزید مى‏گفتند: «كم تهب لنا؛ یعنى چقدر و چه مبلغ مى‏دهى تا او را بكشیم‏» اما انصار امام حسین (ع) به او مى‏گفتند: «یا حسین نموت معك؛ ما با تو هستیم و با تو مى‏میریم .» از جمله حبیب این پیر حافظ قرآن به امام حسین (ع) در شب عاشورا گفت: اگر هفتاد بار كشته شویم، سوزانده شویم و پراكنده شویم و سپس جمع شویم و از نو زنده شویم، باز مى‏خواهیم در ركاب تو جنگ كنیم و كشته شویم .(2)

ونستان (امریكایى):

تا وقتى مسلمانان مثلث جاودانه‏اى چون: قرآن كه تلاوت شود و پیام‏هایش پیروى گردند، كعبه‏اى كه قصد شود و ایجاد همدلى و وحدت كند و حسینى كه یاد شود و از او الهام گرفته شود دارند، هیچ كس قدرت نفوذ و تسلط كامل بر آنها را نخواهد داشت.(3)

عباس محمد عقاد (مصرى):

جنبش امام حسین (ع) و رفتن او از مكه به سوى كشور عراق حركتى نیست كه با سنجش حوادث امروز و با پیش آمدهاى روزانه معمولى به آسانى بتوان در آن قضاوت كرد؛ زیرا جنبش امام حسین (ع) یكى از بى ‏نظیرترین  جنبش‏هاى تاریخى است كه تاكنون در زمینه دعوت‏هاى دینى و یا نهضت‏هاى سیاسى پدیدار شده است . (4)

ماربین (آلمانى):

امام حسین بن على (ع) كه از دختر محبوب پیامبر (ص) فاطمه (س) متولد شد، تنها كسى است كه در چهارده قرن پیش دربرابر حكومت جور و ظلم قد علم كرد . . . موضوعى را كه نمى‏توان نادیده گرفت این است كه حسین (ع) اول شخص سیاستمدارى بود كه تا به امروز احدى چنین سیاست مؤثرى اختیار ننموده است . حسین (ع) به شعار همیشگى خود مى‏گفت: من در راه حق و حقیقت كشته مى‏شوم و دست‏ به ناحق نخواهم داد.(5)

علامه علائلى، (نویسنده مصرى):

تاریخ هر ملتى واقعا تاریخ بزرگان آن است . پس هر ملتى كه رجال بزرگ ندارد تاریخ سترگ ندارد یا اصلا تاریخش شایسته نگارش نیست؛ و ما چون حسین (ع) را میان رجال تاریخ داریم نه تنها بزرگوارى را مانند رجال تاریخى دیگر در نظر داریم، بلكه بزرگترین رجال تاریخ است كه همه را كوچك كرده و شخصیت ‏خود را سرمقاله همه آنان پدید آورده و این عجیب نیست؛ زیرا همه مردان عالم را كه تاریخ شناخته، عمر خود را در تحصیل مجد و بزرگوارى زمین صرف كرده‏اند؛ ولى حسین (ع) مجد آسمان را طلبید و جان خود را فداى آن كرد.(6)

دكتر طه حسین (مصرى):

ابن زیاد چنان مى‏پنداشت كه با كشتن حسین (ع) فتنه را ریشه كن و شیعه را نومید خواهد ساخت و به این ترتیب آنان را وادار خواهد كرد كه دست از آرزوها بشویند و به آنچه ناچار باید به آن گردن نهند سرفرود آورند . ابن زیاد فتنه را گداخته‏ تر كرد و كار بد او كارهاى بد دیگرى را سبب شد و خون‏هاى ریخته شده و شكنجه‏هایى كه به كودكان و زنان داده شد همه بر خلاف آن چه ابن زیاد مى‏خواست نتیجه به بار آورد.(7)

ابن ابى الحدید معتزلى (شارح معروف نهج البلاغه) در خصوص واقعه كربلا، مى‏نویسد:

سرور مردانى كه داراى حس امتناع بودند، آن كسى كه حمیت‏ به مردم آموخت و به آنان فهماند كه زیر سایه شمشیر مردن از پستى و مذلت ‏بهتر است، حسین بن على (ع) است . به او و یارانش پیشنهاد امان شد، ولیكن نپذیرفت و زیر بار ذلت نرفت و فرمود: آگاه باشید كه ناكس فرومایه‏اى به من اتمام حجت فرستاده و مرا میان كشته شدن و تسلیم شدن مخیر ساخته، لیكن ذلت از حضرت من دور است . نه خدا راضى است كه من ذلیل شوم نه پیامبرش و نه مردان با ایمان دنیا و نه آن دامن پاكى كه مرا پرورش داده و نه آن روح با مناعت كه من دارم . من هرگز طاعت لئیمان را بر كشته شدن به شرافت ترجیح نخواهم داد .

پی نوشت ها:

1- نور دانش، سال 2، شماره 3، ص‏6 .

2- حسین پیشواى انسانها، م . اكبرزاده .

3- زندگانى امیرالمؤمنین على (ع)، عماد زاده .

4- الامام الحسین ابوالشهداء، عباس محمود عقاد، ترجمه محمد كاظم معزى .

5- على (ع) و دو فرزند بزرگوارش، طه حسین، ترجمه احمد آرام، ج‏2.

6- واقعه كربلا، عباس محمود عقاد، ترجمه مسعود انصارى .

7- سلسله سخنرانى 79- 1378، محمد رضا سنگرى .

 





نوشته شده در تاريخ شنبه 12 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

سخنرانی امام حسین  (ع ) در عاشورا



خوارزمی می گوید: دومین سخنرانی امام(ع) در روز عاشورا بدین صورت بود: پس از آن که هر دو سپاه کاملاً آماده گردید و پرچم های لشکر عمر سعد برافراشته شد و صدای طبل وشیپورشان طنین افکند و سپاه دشمن از هر طرف خیمه های حسین بن علی را احاطه کردند و مانند حلقه انگشتری در میان خود گرفتند، آن حضرت از میان لشکر خویش بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند؛ ولی آن ها همچنان سر و صدا و هلهله می نمودند که حسین بن علی(علیهما السلام ) با این جملات به آرامش و سکوتشان دعوت نمود:" ویلکم ما علیکم أن تنصتوا إلی فتسمعوا قولی...؛ وای بر شما! چرا گوش فرا نمی دهید تا گفتارم را- که شما را به رشد و سعادت فرا می خوانم- بشنوید که هر کس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هر کس عصیان و مخالفت ورزد از هلاک شدگان است و همه شما  سرکشی هستید، و با دستور من مخالفت می کنید که به گفتارم گوش فرا نمی دهید. آری، در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمه های غیرمشروعی که شکم های شما از آنها انباشته شده، خدا این چنین بر دل های شما مهر زده است. وای بر شما! آیا ساکت نمی شوید؟"

چون سخن امام(ع) بدین جا رسید لشکریان عمرسعد همدیگر را نگاه نمودند که چرا سکوت نمی کنند و همدیگر را وادار به استماع سخنان آن حضرت نمودند. چون سکوت بر صفوف دشمن حاکم گردید امام(ع) در ادامه سخنانش چنین فرمود:" تباً لکم أیتها الجماعة و ترحاً!...؛ ای مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد که با اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آن گاه که به فریاد شما جواب مثبت دادیم و به سرعت به سوی شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود علیه ما به کار گرفتید و آتش فتنه ای را که دشمن مشترک برافروخته بود، علیه ما شعله ور ساختید، به حمایت و پشتیبانی دشمنانتان و علیه پیشوایانتان به پا خاستید، بدون این که این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بردارند یا امید خیری از آنان داشته باشید مگر طعمه حرامی از دنیا به شما رسانیده اند و مختصر عیش و زندگی ذلت باری که چشم طمع به آن دوخته اید.

قدری آرام! وای بر شما! که روی از ما برتافتید و از یاری ما سرباز زدید بدون این که خطایی از ما سرزده باشد یا رأی و عقیده نادرستی از ما مشاهده کرده باشید. آن گاه که تیغ ها در غلاف و دل ها آرام و رأی ها استوار بود، مانند ملخ از هر طرف به سوی ما روی آوردید و چون پروانه از هر سو فرو ریختید. رویتان سیاه که شما از سرکشان امت و از ته ماندگان احزاب فاسد هستید که قرآن را پشت سرانداخته اید، از دماغ شیطان درافتاده اید و ازگروه جنایتکاران و تحریف کنندگان کتاب و خاموش کنندگان سنن می باشید که فرزندان پیامبران را می کشید و نسل اوصیا را از بین می برید. شما از لاحق کنندگان زنا زادگان به نسب و اذیت کنندگان مؤمنان و فریادرس پیشوای استهزا گرانید که به استهزای قرآن می پردازند."

" شما اکنون به ابن حرب و پیروانش اتکا و اعتماد نموده و دست از یاری ما برمی دارید. آری، به خدا سوگند! خذل و غدر از صفات بارز شماست که رگ و ریشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده و دل هایتان با این عادت نکوهیده رشد نموده و سینه هایتان با آن مملو گردیده است. شما به آن میوه نامبارکی می مانید که در گلوی باغبان رنج دیده اش گیر کند و در کام سارق ستمگرش شیرین و لذت بخش باشد. لعنت خدا بر پیمان شکنان! که پیمان خویش را پس از تأکید و محکم ساختن آن می شکنند و شما خدا را بر پیمان های خود کفیل و ضامن قرار داده بودید و به خدا سوگند! که همان پیمان شکنان هستید. آگاه باشید که این فرومایه( ابن زیاد) و فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است  و هیهات که ما به زیر بار ذلت برویم؛ زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان از این که ما ذلت را بپذیریم ابا دارند و دامن های پاک مادران ما و مغزهای باغیرت و نفوس با شرافت پدران ما روا نمی دارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه کرام و نیک منشان مقدم بداریم. آگاه باشید که من وظیفه نصحیت و موعظه خود را انجام دادم و آگاه باشید که من با این گروه کم و با قلت یاران و پشت کردن کمک دهندگان، بر جهاد آماده ام".

آن گاه امام (ع) این اشعار را خواند.

" اگر ما بر دشمن پیروز گردیم در گذشته هم پیروزمند بوده ایم و اگر شکست بخوریم باز هم شکست از آن ما و ترس از شؤون ما نیست؛ ولی اینک حوادثی برای ما رخ داده  و ظاهراً سودی به دیگران رسیده است.

شماتت کنندگان ما را بگو بیدار باشید که آنان نیز مثل ما با شماتت کنندگان مواجه خواهند گردید که مرگ هر وقت شتر خویش را از کنار دری بلند کرد، در کنار در دیگری خواهد خوابانید".

آن گاه فرمود:" آگاه باشید! به خدا سوگند! پس از این جنگ به شما مهلت داده نمی شود که سوار بر مرکب مراد خویش گردید مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خود سوار است تا این که آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند مدار سنگ آسیاب مضطربتان گرداند و این ، عهد و پیمانی است که پدرم علی(ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو نموده است. پس با هم فکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خود را، پس از آن که امر بر شما روشن گردید، درباره من اجرا کنید و مهلتم ندهید، من به خدا که پروردگار من و شماست توکل می کنم که اختیار هر جنبنده ای در ید قدرت او، و خدای من بر صراط مستقیم است".

سپس آن حضرت دست های خود را به سوی آسمان برداشت و لشکریان عمر سعد را این چنین نفرین نمود:" خدایا! قطرات باران را از آنان قطع کن وسال هایی (سخت) مانند سال های یوسف بر آنان بفرست و غلام ثقفی را بر آنان مسلط کن تا با کاسه تلخ ذلت، سیرابشان سازد و کسی را در میانشان بدون مجازات نگذارد: در مقابل قتل، به قتلشان برساند و در مقابل ضرب، آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد؛ زیرا اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن، دست از یاری ما برداشتند و تویی پروردگار ما، به تو توکل می کنیم و بازگشت ما به سوی توست."

 

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

گفتار امام درعصر تاسوعا



إنی رأیت رسول الله (ص) فی المنام فقال لی: إنک صائر إلینا عن قریب... ارکب بنفسی أنت یا أخی حتی تلقاهم فتقول لهم ما لکم و ما بدا لکم و تسألهم عما جاء بهم... ارجع إلیهم فإن استطعت أن تؤخرهم إلی غدوة و تدفعهم عنا العشیة نصلی لربنا اللیلة و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی أحب الصلاة و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء و الاستغفار.

بنا به نقل طبری عصر پنجشنبه نهم محرم، عمرسعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت درآمد. امام(ع) در آن ساعت در بیرون خیمه به شمشیرش تکیه نموده و خواب خفیفی بر چشمانش مستولی شده بود. چون زینب کبری علیها السلام سر و صدای لشکر عمرسعد را شنید و جنب و جوش آنها را دید به نزد امام آمد و عرضه داشت: برادر! اینک دشمن به خیمه ها نزدیک شده است.

امام (ع) سربرداشت اول این جمله را گفت:" إنی رأیت رسول الله...؛ اینک جدم رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمود: فرزندم به زودی به نزد ما خواهی آمد."

سپس خطاب به برادرش ابوالفضل(ع) چنین گفت: جانم به قربانت! سوارشو و با این ها ملاقات کن و انگیزه و هدف آنان را بپرس.

طبق فرمان امام(ع) حضرت ابوالفضل با بیست تن، که زهیربن قین و حبیب بن مظاهر نیز در میان آنان دیده می شد، به سوی دشمن حرکت نمود و در مقابل آنان قرار گرفت و انگیزه حرکتشان را سؤال کرد.

لشکریان عمرسعد در جواب او گفتند: اکنون از سوی امیر( ابن زیاد) حکم تازه ای رسیده است که باید شما بیعت کنید وگرنه همین الآن وارد جنگ خواهیم شد.

حضرت ابوالفضل به سوی امام برگشت و پیشنهاد آنان را به عرض آن حضرت رسانید.

امام در پاسخ وی چنین فرمود: به سوی آنان بازگرد و اگر توانستی همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را به فردا موکول کن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم؛ زیرا خدا می داند که من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شدید دارم.

ابوالفضل (ع) برگشت و تقاضای مهلت یک شبه نمود. عمر سعد چون در قبول این پیشنهاد مردد بود، از این رو موضوع را با فرماندهان لشکر مطرح و نظر آنان را جویا گردید.

یکی از فرماندهان به نام عمرو بن حجاج گفت: سبحان الله! اگر این ها از ترک و دیلم بودند و چنین مهلتی را از تو درخواست می کردند باید به آنان جواب مثبت می دادی حال آنکه  که اینان فرزندان پیامبر هستند.

قیس بن اشعث، یکی دیگر از فرماندهان گفت: به نظر من هم باید به درخواست حسین جواب مثبت داد؛ زیرا این درخواست نه برای عقب نشینی آنها از جبهه و نه برای تجدیدنظر است؛ بلکه به خدا سوگند! فردا این ها پیش از تو به جنگ شروع خواهند نمود.

عمرسعد گفت: اگر چنین است پس چرا شب را به آنان مهلت بدهیم؟

به هر حال، پس از گفتگوی زیاد، پاسخ عمرسعد به حضرت ابوالفضل(ع) این بود: ما امشب را به شما مهلت می دهیم اگر تسلیم شدید و به فرمان امیر گردن نهادید به نزد او می رویم و اگر امتناع کردید ما هم شما را به حال خود باقی نخواهیم گذاشت و جنگ است که سرنوشت شما را تعیین خواهد نمود.

بدین گونه با درخواست امام(ع) موافقت و شب عاشورا به وی مهلت داده شد.

اهمیت نماز

از این درخواست امام(ع) می توان به اهمیت نماز و دعا و نیایش و تلاوت قرآن پی برد که آن حضرت تا آن جا به این مسائل علاقه دارد که از دشمن ناجوانمردش درخواست مهلت می کند تا یک شب دیگر از عمر خویش را با این اعمال بگذراند. و چرا چنین نباشد که حسین(ع) برای ترویج و زنده ساختن نماز و قرآن و شعارهای الهی بدین جا آمده است و مناجات و نیایش با پروردگار بهترین و لذت بخش ترین دقایق زندگی اوست و باید هر ملتی که برای خدا قیام می کند، همین اعمال را شعار و ملاک عمل خویش قرار بدهد.

و از این جاست که در زیارت نامه امام آمده است:" و أشهد أنک قد أقمت الصلاة و آتیت الزکاة وأمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و أطعت الله و رسوله حتی أتاک الیقین."

منبع : کتاب سخنان حسین بن علی علیهما السلام ، از مدینه تاکربلا ، محمد صادق نجمی ، ص 196.

 





نوشته شده در تاريخ شنبه 12 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

مبارزات سیاسى امام‏حسین علیه السلام در زمان معاویه

 

امام حسن علیه السلام در اثر توطئه‏اى شوم كه از سوى معاویه تدارك دیده ‏شد به شهادت رسید و جلوه‏هاى شكوهمند امامت در دیگر یادگار فاطمه و على علیهماالسلام متجلى گشت. استبداد اموى جهت هدم امامت راستین و یاران دلباخته آن، عزم ‏را دو چندان كرد و با تهدید و ارعاب و ترفندهاى عوام فریبانه به‏ نابودى مكتب و راه امام على و فرزندانش علیهم السلام همت ‏گماشت. بدین جهت، رهبرى و هدایت امت‏ شرایط دشوار و طاقت‌فرسایى ‏یافت. دوران ده ساله امامت ابى‏عبدالله علیه السلام بیانگر مواضع و برنامه‏هاى آن حضرت در مقابل این تحولات است كه پیام‌ها و درس‌هاى ‏ارزشمندى را فرا راه عاشقانش قرار مى‏دهد و از سوى دیگر، سیره ‏اخلاقى تربیتى آن بزرگوار را از ذخائر ازرشمند جهان اسلام و از بایسته‏هاى پژوهشى است كه بخش مهمى از آن ظهور و درخشش همین‏ دوران مبارك است. نوشته حاضر نگاهى است اجمالى به یكى از مواضع ‏و ابعاد زندگى سیاسى آن حضرت با عنوان «مبارزات امام‏حسین علیه‌السلام در دوران معاویه كه محورهاى زیر بیانگر جوانب آن ‏مى‏باشد.

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

سیره قرآنى امام حسین علیه السلام


 

10. حق‏گویى‏

 

1. انس با قرآن‏

 

11. چند بُعدى بودن‏

 

2. اخلاص و رضایت الهى‏

 

12. حضور در محضر الهى‏

 

3. اخلاق كریمانه

 

13. خوف و خشیت الهى‏

 

4. امر به معروف و نهى از منكر

 

14. مقام ذكر

 

5. ایثار

 

15. صبر و تسلیم‏

 

6. توكّل‏

 

16. عبادت‏

 

7. جامع اضداد

 

17. عزت‏طلبى و ذلّت ستیزى‏

 

8. جاودانگى‏

 

   

9. حق تلاوت قرآن‏

 

 

امام حسین علیه السلام گوهر تابناك و چراغ درخشانى است كه هماره بر تارك تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسان‏هاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانه‏اى كه به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره‏ ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه‏اى از حقیقتش دست یافت. امام حسین علیه السلام نه تنها شاگرد مكتب قرآن كه عِدْل و شریك قرآن است از این‏ روست كه در فرازى از زیارتنامه‏ شریفش مى‏خوانیم: «السَّلامُ عَلَیكَ یا شریكَ القُران؛(1) سلام بر تو اى شریك قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:6)      [ 1 ]   [ 2 ]   [ 3 ]   [ 4 ]   [ 5 ]   [ 6 ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.