حزن و سرور عاشورایی‏

آرمان رحمیم


بسم الله الرّحمن الرّحیم

همگام با فرارسیدن عاشورای حسینی، هر ساله واقعه و امری بس عظیم رخ می دهد و غم و حزن حسینی آشکار می گردد.‬ در عین حال، امری که شایسته تأمل و دقّت بیشتر است، ابتهاج و فرح و سُرور عاشورایی است که نوشتار حاضر، با استفاده از آثار بعضی بزرگان، در سه بیان، ارائه می دارد .

***‬
در تعبیرات دین مبین اسلام بسا دیده می شود سفارش به پرهیز از شادی یا غم از اموری که اکثراً از آنها شاد یا غمناکیم، و به عکس، امر به شادی یا غم از اموری که غالباً بدانها بی تفاوت‫!‬ از یک رو سفارش است به عدم دلبستگی و تعلق به مظاهر دنیوی.

در بیان حقیقت زهد، مظهر زهد و پارسایی، مولا علی علیه السلام، چنین بیان می فرماید‫:‬ 
«الزهد کُلُّه بَینَ کَلِمَتَینِ مِنَ القُرآن قال اللهُ سُبحانَه ‫"‬لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم و لا تَفرَحوُا بِما آتاکُم‫"‬ و مَن لَم یَأس عَلی الماضي و لَم یَفرَح بِالآتي فَقَد أخَذَ الزُّهد بِطَرَفَیه»
زهد تماماً بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود:‫"‬ تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و به آنچه به شما رسیده شادمان نباشید (‫۵۷:۲۳‬)". کسی که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نباشد، جوانب زهد را رعایت کرده است. ‫(‬نهج‏البلاغة ، حکمت ۴۳۹‬)

در عین حال، در بیانی شیرین، قرآن کریم می فرماید‫:‬
«یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ ‫ * ‬ قُلْ بِفَضْلِ اللَّـهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِّمَّا یجْمَعُونَ»
ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینههاست؛ و هدایتی و رحمتی برای مؤمنان! بگو: به فضل خداست و به رحمت او، پس بر آن باید [مؤمنان ‫[‬شادی کنند که آن از هرچه جمع می کنند، بهتر است. (۵۸-‫۵۷:‬۱۰)
در این آیه الهی، خداوند تعالی بر این نعمت عظمی به خلق خویش شاد باش ‫(!)‬ می گوید. خواننده محترم را به بیان متین صاحب المیزان ارجاع میدهیم که برکات چهار گانه ‫طیب و نیكوی قرآنی (موعظه، دارو، هدایت و رحمت) را شرح فرموده است که چگونه بندگان حق را مرحله به مرحله از ظلمات‏ غفلت تا مقامات عالیه دستگیری می نمایند [۱]. آری، شاد باشید بر این فضل و رحمت پروردگار که برتر است از هر ثروت و دارایی که می اندوزید.‬ از تکاثر فرار کنید و به کوثر روی بیاورید.‬ از یکی در واهمه باشید و از دیگری فرحمند و مسرور‫ .

حال به فرمایشی از امام رئوف، رضا علیه السلام، توجّه کنیم‫:‬
مَنْ كانَ یوْمُ عاشورا یوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ جَعَلَ اللّهُ عَزّوَجَلّ یوْمَ القیامَةِ یوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ
هر كس كه عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را براى او روز شادى و سرور قرار مى دهد. (امالی صدوق، مجلس ۲۷، حدیث ۴) 
‫‬یعنی از غم دنیا بپرهیزید ولیکن غم حسینی را حصن حصین خود قرار دهید! از این فرار کنید و در آن قرار. این نقمت است و آن نعمت. این حسرت است و آن دولت.

و نکته دیگر آنکه گر چه ظاهرِ عزای حسین غم است، ولیکن باطن و سرّ آن سُرور است، که آخرت در واقع باطن همین دنیاست. یک نوع غم داریم که غم سیاه محض است که ریشه آدمی را می خشکاند و دنیا و آخرتش را به باد می دهد. ولیکن نوعی دیگر غم است که غم سبز است. برونش آتش است و اندرونش گلستان. ظاهرش سوزاننده است و باطنش رویاننده. آنچه می سوزاند پلیدی و گناه است و آنچه می رویاند، روشنایی و صفا. اصولاً حکم حکیم حضرت حق بر این قرار گرفته است که امورِ به ظاهر متضاد، در هم پیچیده شوند. از این روست که پیامبر پروردگار عالمیان - درود بی پایان حق بر او و خاندانش - می فرمود:
إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَات
همانا بهشت پوشیده شده است با مکروهات و همانا آتش پوشیده شده است با لذّتها! (به روایت مولا علی، نهج‏البلاغة ، خطبه ۱۷۶)

بلکه از کلام حق و اولیای او، و حتی تأمّل در حالات و تجربیاتمان، می دانیم که چه بسا دو امر به ظاهر متضاد دقیقاً دو روی یک سکه اند: این همان و آن همان. آیا در کلام حق ندیده ایم که می فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا یأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیصْلَوْنَ سَعِیرًا
به تحقیق کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، همانا تنها آتش میخورند؛ و بزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند (۱۰:۴) 
آری عجب لذّتیست لذّت جمع مال برای بسیار حتّی اگر به قیمت نابودی قومی دیگر باشد، ولیکن آتشیست این جمع مال در همین حال که در شکمها فرو می رود، گر چه بسیاری از حرارتش اکنون غافلند، ولیکن بزودی خواهند سوخت. در واقع هم اکنون در حال سوختنند ولیکن وعده چشیدن به روز جزا‫! در برابرِ اینان، بودند آنان که در همین عالم به تماشای باطن اعمال می نشستند و حقیقت امر را رؤیت می نمودند. مولی عبدالرزاق کاشانی در تفسیر خود، در اشاره‬ ‫به طعام دوزخی تبهکاران که در کتاب وحی "غسلین" (چرک خون!) معرفی شده است (۳۷-۳۶:۶۹ (، میگوید: "همانا مشاهده کردیم آنان را عیناً که همان را می خورند!" ( و لقد شاهدناهم ‬یأکلونها عیناً‫). ‬
و آیا در کلام حق ندیده ایم که می فرماید:
وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ** الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ ** أُولَـٰئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
و بی تردید شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان؛ آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: "ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمیگردیم"؛ آنها هستند که درودها و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایتیافتگان.‫ (۱۵۷-۱۵۵‫:‬۲)

پس در تعریف مؤمن باید گفت او آن است که با چشم سر نار بیند و با چشم دل، نور. در ظاهر غم بیند و در باطن، شادی. در برون محنت می کشد و در درون، جنّت. و لذا می بینیم که زیارت عاشورا با بیانی عجیب و سجده ای که ظاهراً سجده شکر (!) است ختم میشود:
اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ حَمدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلی مُصابِهِم الحَمدُللهِ عَلی عَظیمَ رَزیَّتي
خدایا تو را ستایش مى كنم به ستایش شكر گذاران تو برمصیبتشان. سپاس خدای را بر عزادارى و اندوه و غم بزرگ من.

پس غم حسینی که غمی بس مطلوب و ممدوح است در واقع برکت و مسرّت و سرور است و شایسته شکر و ‫حمد و سپاس فراوان. این برای بسیاری از ما ملموس است که غمهای متداول، روحمان را پژمرده می سازند ولیکن عزای حسین جانی نو در درون ما می دمد. اگر چه از یک نگاه، شب قدر شاید هر آن شبیست که قدرش دانیم، ولیکن گویا ریزش خاصّ رحمت حق را هر ساله دو بار تجربه می کنیم: یکی شب قدر ماه رمضان و دیگری شب قدر ماه محرّم (!) و در حین عزا مست می شویم و از باده ای بی مثال می نوشیم. چه زیباست و شورانگیز شعری که بعضی خادمان مراسم حسینی زمزمه می کنند:
سماوری که به بزم حسین می جوشد 
بخار رحمت آن جرم خلق می پوشد
حدیث باده و تسنیم و سلسبیل کمتر گوی 
بگو حکایت مستی که چای می نوشد

***‬

از منظری دیگر این نکته شایسته تأمّل است که واقعه عاشورا پل عبور دلباختگان حق به قرب الهی و برکات و نعمات بی پایان بوده است، و از این لحاظ حتی شایسته شادی و سرور. عالم جلیل الشأن و دلباخته حق، سیّد ابن طاووس، در آغاز کتاب شریف لهوف، که به تعبیر بعضی بزرگان كتابی در میان كتب مَقاتل به اندازه اعتبار و اعتماد به آن نمى رسد، مقدّمه ای بسیار زیبا و شامل نکاتی عمیق و لطیف بیان می دارد که ترجمه آن را (گرچه حقّ اصل متن را ادا نمی کند) می آوریم:

«حمد و سپاس خداى را كه پرتوى نورش از افق عقلهاى ناب براى بندگانش متجلّى گشت و مرام و مرادش را به وسیله زبان گویاى سنّت و كتاب آشكار ساخت. آن خدائى كه دل دوستان و دلباختگان خود را از چنگال دنیاى دلفریب رهانید و به سوى نورهاى سرورانگیز كشانید ... روح آنها شرف خشنودى و رضاى خدا را دریافت تا اینكه اعماق دلهایشان متوجّه حق گردید و در سایه لطف و عنایت او آرام گرفت و سمت و سوى آرزوهایشان به فضل و كرم الهى سوق یافت ... پیوسته شوق آنان به كمال قرب خداوند در تزاید است و دلهایشان متمایل به انجام تكالیف الهى است و در این راه جدّیت كامل دارند و گوشهایشان براى شنیدن اسرار الهى مهیّاست و دلهایشان از حلاوت ذكر خدا، شاد و خرّم ... پس چقدر كوچك شد در نزد ایشان هر چیزى كه روگردان گشت از جلال و عظمت او و چقدر متروك و مبتذل گردید بر ایشان هر آنچه باعث دورى از وصال او آمد، به حدّى كه ایشان همواره از اُنس با چنان کرم و کمال لذّت مى برند و پیوسته به زیورهاى هیبت و جلال الهى مُلبّس اند.»

سپس در بیانی عجیب می فرماید:

«پس چون دانستند كه حیات و زندگى آنان مانع از كمال بندگى و متابعت حكم اوست، و بقایشان حایل میان آنان و اکرام او، از بقاء خود گذشتند و به لقاى حضرت حق پیوستند و در طلب این رستگارى تا سرحدّ ایثار و جانبازى پیش رفتند، و آماده شدند كه جان و تن خود را در معرض نیزه ها و شمشیرهاى برّان قرار دهند. جانهایشان براى رسیدن این كمال و شرافت ، قفس تن را درهم شكستند و به پرواز درآمدند و سبقت و مبادرت به شهادت را سبب لذّت و آرامش دانستند. چنانچه سید مرتضى علم الهدى رحمه اللّه سروده:
(لَهُمْ نُفُوسٌ عَلَى الرَّمضا مُهْمَلَةٌ...) براى آنان بدنهایى است كه بر ریگزار گرم افتاده و جانهایشان در جوار خدا آرمیده ؛ گویا اینان كسانى اند ‬كه آسیب رسانندگانشان، سود دهندگان آنها به شمار مى آیند و قاتلان آنان، زنده كنندگان آنان محسوب مى شوند!‫
و اگر نبود امتثال فرمان سُنّت پیامبر و كتاب پروردگار در پوشیدن لباس جزع و مصیبت زدگى هنگام از بین رفتن نشانه هاى هدایت و ایجاد بدعتها و تأسّف برآنچه از دست دادیم از این سعادت و تأثّر بر چنین شهادت، هرآینه در مقابل این نعمت بزرگ، جامه هاى سرور و بشارت به تن مى كردیم!»

آری، در حالی که به تعبیر سیّد این روز شایسته جشن و سرور است ولیکن به دو دلیل شایسته غم و غصّه نیز هست: یکی غیرت بر بی حرمتی ها به ناموس پروردگار و حجج الهی، و دیگری تأسّف بر بُعد ما از آن یکّه تازان صفا و معنویّت. مگر ممکن است انسان دوستدار کسی باشد و از بی حرمتی به او عمیقاً متأثّر نگردد؟ یا از فراق او دلتنگ نشود؟ پس عزاداری بر سالار شهیدان ریشه در خصایص انسانی دارد و صفات روحانی. و بسی حکمت و برکت در پس این پرده نهفته است چرا که آنکه از بی حرمتی ها مصیبت زده است، همّ و غمش احیای حقّ و حقیقت و حرمتها می شود، و آنکه از فراق نالان است، هستیش مملو از دوست می گردد. چنین مصیبت زده ای خود در دل روح و ریحان است، و در برون جدّ و جهدش بر ایجاد بهشتی دیگرست برای خلق خدا، که او از یزید و یزیدیان بیزار است و در پیکار. و الّا آنکه نه با اهریمن درون و نه با دشمن برون در کارزار است، کارش زار است و زاریش ننگ و عار.

در ادامه، سیّد می فرماید:

«ولى چون ناله و ماتم در مصیبت دخترزاده حضرت خاتم سبب رضاى خداست، و نیكوكاران را غرضى در این عزادارى مترتّب است، ما هم جامه عزا پوشیدیم و اشك از دیدگان جارى ساختیم و به چشمان خود چنین خطاب كردیم: اى دیدگان ! از پى در پى گریستن غافل نباشید، و به دلهاى خود خطاب كردیم : همچون زنان فرزند مرده در ناله و زارى بكوشید ... خدایا! به تو پناه مى بریم از این كارهاى بزرگ كه دلها را جریحه دار كرده و از این مصیبت هاى عظیم كه غم و غصّه ها را به صورت فریاد از دل برمى آورد و این گرفتارى كه همه گرفتاریها را كوچك و ناچیز مى نماید ‫…‬ چرا این چنین نباشد؟ حال آنكه پاره اى از گوشت بدن پیامبر، عریان بر روى شن هاى بیابان ، افتاده و خون شریفش به تیغ گمراهان ریخته شده و صورتهاى دخترانش در مقابل چشم شتررانان و شماتت گران عرضه شده و تاراج لباسهایشان در دیدگاه هر گویا و خاموش صورت پذیرفته و بدنهاى باعظمت و پیكرهاى باكرامت [‬شهدای حسینی‫] در حالى كه برهنه از لباس هستند، بر روى خاك افتاده اند‫‫…‬ اى مردم آگاه و اى انسانهاى تیزبین ، قتلگاه این خاندان را به یاد آورید و به بى كسى و غربت آنان و زیادى دشمنان ، نوحه سرایى كنید و با غم و اندوه دائم و اشك چشمانتان ، آنان را یارى نمایید، و بر از دست دادن یاری و نصرت آنان [‬در روز عاشورا] تأسّف خورید، كه جانهاى آنان امانتهاى سلطان آفرینش و میوه دل رسول و نور چشم زهرای بتول می باشند.»

***

رابطه هر فرد با سالار شهیدان بستگی به خود فرد دارد و وسعش. چنانکه بهره کوزه از دریا به اندازه وسع کوزه است نه دریا. می توان از یک منظر مؤمنین را به چند قسم تقسیم نمود: گروه اوّل آنانند که گرفتار وادی کثرتند ولیکن به نسبت احساسات و محبّتشان به امام حسین - علیه السّلام - عزاداری می کنند. گروهی دیگر آنانند که به وادی توحید واصل شده اند و فانی در حقّ گردیده اند و همه جمال می بینند و دلیلی بر ماتم بر نیل خوبان به قرب حق نمی یابند.

عالم عارف و محقّق وارسته علامه حسینی طهرانی در کتاب روح مجرّد که یادنامه استاد معنوی خویش حاج سیّد هاشم حدّاد می باشد چنین می نگارد (ص۷۸):

«در تمام دهه عزاداری[محرّم]، حال حضرت حدّاد بسیار منقلب بود. چهره سرخ میشد و چشمان درخشان و نورانی؛ ولی حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمیشد؛ سراسر ابتهاج و مسرّت بود. میفرمود: چقدر مردم غافلند كه برای این شهید جان باخته غصّه میخورند و ماتم و اندوه بپا میدارند! صحنه عاشورا عالیترین مناظر عشقبازی است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال إلهی، و نیكوترین مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و برای اهل بیت علیهمالسّلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلی ذِروۀ حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقّق به اصل ظاهر، و فنای مطلق در ذات أحدیت چیزی نبوده است. تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت است. زیرا روز كامیابی و ظفر و قبولی ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست. روز عبور از جزئیت و دخول در عالم كلّیت است. روز پیروزی و نجاح است. روز وصول به مطلوب غائی و هدف اصلی است. روزی است كه گوشهای از آنرا اگر به سالكان و عاشقان و شوریدگان راه خدا نشان دهند، در تمام عمر از فرط شادی مدهوش میگردند و یكسره تا قیامت بر پا شود به سجدۀ شكر به رو در میافتند.حضرت آقای حدّاد میفرمود: ... آن كشتن مرگ نبود؛ عین حیات بود. انقطاع و بریدگی عمر نبود؛ حیات سرمدی بود. در دهه عاشورا حضرت آقای حدّاد بسیار گریه میكردند، ولی همهاش گریه شوق بود. و بعضی اوقات از شدّت وَجد و سرور، چنان اشكهایشان متوالی و متواتر میآمد كه گوئی ناودانی است كه آب رحمت باران عشق را بر روی محاسن شریفشان میریزد.»

این بیانات که روز عاشورا "روز كامیابی و ظفر و قبولی ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست" و "روز وصول به مطلوب غائی و هدف اصلی است" بسیار قابل تأمّل اند. سپس در توضیح این مقام بیان می دارد (ص۸۶):

«باید دانست كه: آنچه را كه مرحوم حدّاد فرمودهاند، حالات شخصی خود ایشان در آن أوان بوده است كه از عوالم كثرات عبور نموده و به فنای مطلق فی الله رسیده بودند، و به عبارت دگر: سفر إلی الله به پایان رسیده، اشتغال به سفر دوّم كه فی الله است داشتهاند. ...جنبه وجه الخَلقی [ایشان] ... تبدیل به جنبه وجه الحقّی و وجهالربّی گردیده است؛ و از درجات نفس عبور كرده، در حرم عزّ توحید و حریم وصال حقّ متمكّن گردیدهاند. امّا سائر افراد مردم كه در عالم كثرات گرفتارند و از نفس برون نیامدهاند، حتماً باید گریه و عزاداری و سینهزنی و نوحهخوانی كنند تا بدینطریق بتوانند راه را طی كنند و بدان مقصد عالی نائل آیند. این مجاز قنطرهای است برای آن حقیقت. همچنانكه در روایات كثیرۀ مستفیضه ما را امر به عزاداری نمودهاند تا بدینوسیله جان خود را پاك كنیم و با آن سروران در طی این سبیل هم آهنگ گردیم.»

در عین حال، معدودی از نیک بختان رهرو حقیقت (گروه سوّم) در عین وحدت کثرت را نیز می نگرند، و بعد از فنا باقی گردیده اند، و به تعبیر استادمان دکتر سلیمان پناه، این عباد حق چون به مقام هوشیاری و صحو بعد از محو رسیده اند و دارای بلندترین درجات هستی اند، لذا عمیقترین درکها و عواطف را دارند، و حسّاس ترین خلق خدایند. این اولیای الهی دارای حیات طیّبه اند، و از عمیقترین و لطیفترین مناظر، خلقِ حق را می نگرند، و لذا درکشان محدود به سرور عالم وحدت نمی باشد و درد و رنج عالم کثرت را نیز عمیقاً ادراک می نمایند، چرا که حضرت حق خود چشم و گوش آنان شده است (حدیث قرب نوافل) و بلکه آنان چشم و گوش او. به بیان اهل معرفت ، عبد مقرّب الهی می تواند به آنجا رسد که از مخلوقات به انفسشان اولی و اقرب گردد، تا آنجا که هر درد و رنج که بر آنان وارد می گردد، اوّل بر قلب شریف وی وارد شود، کما اینکه از آیه شریفه "النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" (۶:۳۳) استنباط شده است. این بدان خاطر است که وجود اجوف و پر از خلأ عبد به واسطه بندگی خدای صمد پر می گردد و وی به مراحل مختلف هستی احاطه می یابد و همراه با مراحل مختلف وجودی ممکنات، و قبل و بعد هر مرحله، حضور می یابد.

علامه طهرانی در ادامه می فرماید:

«و تازه [پس از عبور از مراحل فنا و محو]... از لوازم بقاء بالله بعد از مقام فناء فیالله، متشكّل شدن به عوالم كثرت، و حقّ هر عالم را كما هو حقّهّ رعایت نمودن است كه با خداوند در عالم خلق بودن و متّصف به صفات خلقی در عین وحدت ربوبی گردیدن میباشد كه هم عشق است و هم عزا، هم توحید است و هم كثرت؛ چنانكه عین خود این حالات در حضرت آقای حدّاد در اواخر عمر مشاهده میشد كه پس از مقام فناءِ صرف و تمكّن در تجرّد، دارای مقام بقاء بودهاند. توأم با همان عشق شدید، در مجالس سوگواری، گریه و عزاداری ناشی از سوز دل و حرقت قلب از ایشان مشهود بود. خود حضرت سیدالشّهداء علیه السّلام هم به حضرت سكینه دختر عزیزشان فرمودند:
لا تُحْرِقي قَلْبي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرّوحُ فی جُثْماني
قلب مرا با سرشكت آتش مزن، این سرشكی كه از روی حسرت میریزد؛ تا وقتیكه جان در بدن دارم!»

در نهایت نتیجه گیری می فرماید:

«و به عبارت مختصر و كوتاه: داستان كربلا داستان بسیار غامض و پیچیدهای است. عیناً مانند سکّه دو رو میباشد: یك روی آن عشق و شور و نیل و فوز حضرت سید الشّهداء علیه السّلام میباشد به آن عوالم، و روی دیگر آن غصّه و اندوه و عذاب و شكنجه و گریه میباشد. امّا كسی میتواند آن روی سكّه را تماشا كند كه این رو را دیده و تماشا كرده و از آن عبور نموده باشد؛ بِمِثْل هذا فلْیعملِ العامِلون.»

این اسرار را ،کما هو حقّه، فقط خاصّان حق در می یابند و این بیانات تنها اشاراتی است در حدّ فهم قاصر ما. از خداوند یکتا، جلّ جلاله، برخورداری از برکات واسعه و پایان ناپذیر او و درک و فهم معارف و اسرار اولیای او را عاجزانه خواستاریم؛ به حقّ پنج تن آل عبا، محمّد مصطفی، و علیّ مرتضی، و فاطمه زهرا، و حسن مجتبی، و حسین شهید بکربلاء - علیهم افضل التّحیة و الثّناء.


پى‏نوشت‏ها:
1ـ در تفسیر آیه ۵۷ سوره یونس، علامه طباطبائی می فرماید:
آ‬یه شریفه بیان جامعی است برای همه آثار [چهار گانه] ‫طیب و نیكوی قرآن كه در نفوس مؤمنین ترسیم می‏شود و آن [آثار]‬ را از همان اولین لحظه‏ای كه به گوش مؤمنین می‏رسد تا آخرین مرحله‏ای كه در جان آنان استقرار دارد در قلوبشان حك می‏كند. آری، قرآن در اولین برخوردش با مؤمنین آنان را چنین در می‏یابد كه در دریای غفلت فرو رفته، و موج حیرت از هر سو به آنان احاطه یافته و در نتیجه باطن آنان را به ظلمت‏های شك و ریب تاریك ساخته و دلهایشان را به انواع رذائل و صفات و حالات خبیثه بیمار نموده است، لذا با مواعظ حسنه اندرزشان می‏دهد و از خواب غفلت بیدارشان می‏كند و از هر نیت فاسد و عمل زشت نهیشان نموده، به سوی خیر و سعادت وادارشان می‏سازد. و در مرحله دوم آغاز می نماید به پاكسازی باطن آنان از هر صفت خبیث و زشت، و بطور دائم آفاتی را از عقل آنان و بیماریهائی را از دل آنان یكی پس از دیگری زائل می‏سازد، تا جائی كه بكلی رذائل باطنی انسانهای مؤمن را زایل سازد. و در مرحله سوم آنان را به سوی معارف حقه و اخلاق كریمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمائی می‏كند، آنهم دلالتی با لطف و مهربانی، به این معنا كه در دلالتش رعایت درجات را می‏كند، و به اصطلاح دست آدمی را گرفته پا به پا می‏برد و او را منزل به منزل نزدیك می‏كند، تا در آخر به سر منزل مقرّبین رسانیده به فوز مخصوص به مخلصین رستگار سازد. و در مرحله چهارم جامه رحمت بر آنان پوشانیده در دار كرامت منزلشان می‏دهد و بر اریكه سعادت مستقرشان می‏سازد تا جائی كه به انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین (و حسن اولئك رفیقا (ملحقشان نموده، در زمره بندگان مقرب … در اعلی علیین جای می‏دهد‫.‬





نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 بعد اخلاقى ـ تربيتى حماسه عاشورا و دستاوردهاى آن ‏

اسماعيل نساجى زواره‏‏


سپيده سخن: 
ماجراى عاشورا نمايش عالى ترين و زيباترين حماسه هاست. شمع وجود امام حسين(ع) پروانه هايى را به گرد خود جمع كرده بود كه سر از پا نمى شناختند و در راه عشق به معبود, هر نيشى را نوش مى دانستند و با فداكارى بى نظير و ايمان بى بديل خود, جامعه بشرى را از لحاظ سازندگى سربلند كردند و ملكوتيان را در برابر خود به تعظيم واداشتند.(1)

اين واقعه ـ كه در كم ترين زمان و با فداكارى افراد معدودى رخ داد ـ هميشه به عنوان ((انقلاب بزرگ)) بر تارك تاريخ بشر مى درخشد. همه طبقات تلاش كرده اند تا با بررسى و تحليل وقايع, نوعى با آن ارتباط برقرار كنند. انديشمندان بسيارى از اديان, مكاتب, فرقه ها و نژادهاى مختلف درباره اين رخ داد عظيم سخن گفته اند و هر يك در خور شإن و مقام علمى و اجتماعى خود, آموزه هايى از آن را براى مخاطبان به ارمغان آورده اند.(2)

آنچه بيش از همه, حادثه كربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مى دهد, توجه به بعد ((اخلاقى و تربيتى)) آن است كه در ضمير انسان ها تإثير شگفت انگيزى داشته است و بسيارى از آنها را متحول و انقلابى ساخته و جلو خودكامگى بسيارى از زمامداران فاسد را گرفته است.

اگر حماسه عاشورا رخ نمى داد, بدون شك هيچ نهضت اسلامى ديگرى به وقوع نمى پيوست و خودكامگى زمامداران فاسد افزون تر مى شد. در نتيجه, رشد جوامع اسلامى با خطرات جدىترى روبه رو شده و مكتب ((انسان ساز)) اسلام تعطيل مى شد, اما تإثير حماسه حسينى در بيدارى سياسى و شور انقلابى مردم به اندازه اى عميق بود كه سلاطين پرقدرت و كم شعورى مانند متوكل عباسى ناچار مى شدند براى تحكيم پايه هاى حكومتشان و جلوگيرى از رشد و تعالى جامعه مسلمين, با كشته آن حضرت بجنگند و تبليغات مسمومى بر ضدش به راه اندازند;(3) چنان كه اقدامات شديدى براى خاموش كردن مشعل هدايت كربلا به عمل آوردند, اما جذابيت اين واقعه سرنوشت ساز در ضمير حق پرست مردم به صورت مقدس و هدايت بخش استوار مانده و به نقش اساسى اش ـ كه هدايت و نجات جامعه بشرى و تربيت شاگردان است ـ هم چنان ادامه مى دهد. در اين نوشتار, سعى بر اين است تا به بخشى از دستاوردهاى اخلاقى وتربيتى حماسه جاويدان عاشورا اشاره شود: 

1. الگو دهى 
در نظام تربيت اسلامى يكى از عوامل موثر در شكل گيرى شخصيت مذهبى افراد, الگوپذيرى از اسوه هاى دينى است. تاريخ اجتماعى بشر نشان داده است كه در صورت عدم وجود الگو در يك جامعه انسانى, افراد در زندگى ظاهرى, عقلى و ايمانى خويش سرگردان و حيران مى مانند. جامعه اى كه مى خواهد نسلى توانمند, پويا, موثر و پرصلابت تربيت كند, احتياج به الگوهاى جاويدان دارد.

يكى از جلوه هاى تربيتى و انسان ساز حادثه كربلا ((الگودهى)) آن است. اين خصيصه چنان عيان است كه حتى بزرگان غير مسلمان را نيز به اعجاب و تإثيرپذيرى واداشته است كه به چند نمونه از آن اشاره مى شود, زيرا: 
خوش تر آن باشد كه سر دلبران 
گفته آيد در حديث ديگران(4) 

محمد على جناح مى گويد: ((هيچ نمونه اى از شجاعت, بهتر از آن كه امام حسين(ع) از لحاظ فداكارى و تهور نشان داد در عالم پيدا نمى شود. به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق شهيدى كه خود را در سرزمين عراق قربانى كرده است, پيروى نمايند)). (5)

توماس كارلايل مى گويد: ((بهترين درسى كه از تراژدى كربلا مى گيريم اين است كه امام حسين(ع) و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند, آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددى در جايى كه حق و باطل رو به رو مى شود, اهميت ندارد و پيروزى حسين(ع) با وجود اقليتى كه داشت باعث شگفتى من است)).(6)

بالاخره مهاتما گاندى ـ رهبر استقلال طلب هندوستان ـ مى گويد: ((من زندگى امام حسين(ع) ـ آن شهيد بزرگ ـ را به دقت خوانده ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد, بايستى از سرمشق حسين(ع) پيروى كند)).(7) 
با اين وصف اگر عاشورا را دايره المعارفى بدانيم كه انواع منش ها و كنش ها را در جبهه حق و باطل در خود جاى داده است, سخن گزافى نگفته ايم. بنابراين بررسى حادثه عاشورا ما را به اين باور مى رساند كه سيدالشهدإ(ع) ـ با توجه به وضعيت جهان اسلام ـ حركتى را طراحى كرده بود كه در طول تاريخ جاويدان بماند.

اين حقيقت را مى توان به روشنى در گفتار و كردار امام حسين(ع) ديد, زيرا ايشان حق و باطل را در ميدان مبارزه مقابل هم قرار مى دهد, نه خود و يزيد را. از اين رو در گفت و گوهاى خود از واژه ((مثل)) استفاده مى كند ومى گويد: ((... مثلى لايبايع مثله;(8) افرادى همچون من با افرادى همچون يزيد بيعت نمى كنند)).

اين نوع جملات نشان دهنده اين است كه بعد ملكوتى و تربيتى عاشورا را درصدد نمونه دهى و الگوسازى بوده است. به اين معنا كه اختلاف آنان بين دو فرد در موقعيت جغرافيايى و تاريخى خاص نيست, بلكه تقابل دو باور و تفكر در ميان است كه امكان دارد در هر مكان و زمان ديگر رخ دهد.(9) 

2. ارائه مكتب عشق 
حادثه كربلا از معدود جرياناتى است كه موجب ايجاد مكتبى تربيتى و انسان ساز در جامعه بشرى شده است; مكتبى شورآفرين كه به مردم درس ((اسلام راستين)) را مى دهد و آنها را به راه خدا مى برد و از بندهاى مادى آزاد مى كند و بر ضد حكومت هاى ((اموى گونه)) به حركت درمىآورد و تعارض دين و دنيا را حل مى كند.(10)

در اين مكتب, آموزش به طور رايگان است و ورود براى عموم مردم آزاد است. دفتر حضور و غياب ندارد و امتحان سال ظاهرا به چشم نمى خورد, اما ضوابطى دارد كه فراگيرى فراگيران را در كارنامه آنان ثبت مى كند.

برنامه هايى كه در اين مكتب تدريس مى شود عبارت است از: عشق حقيقى, معرفت دين, اجراى عدالت, حق شناسى, آزادگى, پايمردى, شهامت, صداقت, صفاى باطن و... 
لحظه لحظه هاى عاشورا مكتب است كه به انسان ها اين درس را مى دهد. فاجعه آفرينان كوفه و شام فكر مى كردند كه با قتل عام اصحاب حق, خود را جاودانه مى سازند, ولى در نگاه پيروان واقعى مكتب عاشورا گور خويش را كندند و چهره نورانى اهل بيت(ع) را روشن تر نمودند و كربلا يك مكتب نمونه و كامل شد و نشان داد كه سقف تعالى انسان و آستانه رفعت روحى و تصعيد وجودى و ظرفيت كمال جويى و كمال يابى او تا كجاست.

اين كه انسان تا كجا مى تواند اوج بگيرد, زلال شود و تربيت شود, در ميدان عمل روشن مى شود, پرونده آن حماسه نشان داد كه در بعد تهذيب و تربيت ((تا چه حد است مقام آدميت!)) اين نكته براى جويندگان ارزش هاى تربيتى, بسيار زيباست!(11) 

3. تربيت شدگان انقلابى 
حادثه عاشورا واقعا بيش از هزاران روايت, كتاب و مبلغ در انديشه مسلمانان تحول بنيادى و انقلابى به وجود آورد و حقيقت اسلام را ـ كه فداكارى در راه حق و عدالت و ستيز با منحرفان ستمگر بود ـ تجلى داد و از طريق اين آموزش اصولى و هدايت انقلابى, فداكاران بسيارى هم چون : ((ابن سكيت)), ((دعبل)), ((فرزدق)) و... را بر ضد حكومت هاى اموى گونه تربيت كرد; مثل زندگى پرافتخار شاعرى به نام ((فرزدق)) كه از شعراى كم جرإت و جايزه بگير امويان بود, با اين حال نهضت تحول آفرين حسين(ع) او را نيز مانند بسيارى از مسلمانان ديگر طورى بيدار و فداكار ساخت كه حتى در دوران سخت عاشورا را به پا خاست و برخلاف هشام (خليفه خونخوار اموى) از امام زين العابدين(ع) يادگار امام حسين(ع)) تجليل نمود و با چكامه دلاويز جاودانى اش, برترىهاى امام و خاندانش و پستى هاى هشام و همكارانش را در برابر چشم او براى مردم بازگو كرد. او به جرم حق گويى به زندان افتاد و امام(ع) هدايايى براى او به زندان فرستاد. ولى او با عرض تشكر هدايا را برگرداند و گفت: من براى دفاع از مكتب هدايت و عشق به خاندان پيامبر(ص) و سركوبى مخالفان ستمگر, چكامه روشنگرم را سرودم.(12)

پس از چهارده قرن, حضرت امام خمينى(ره) ـ كه يكى از فرزندان همين خاندان بود ـ چون تمام اوصاف و خصوصيات اخلاقى يزيد را در عملكرد و قوانين حكومت هاى غرب و شرق به طور پيچيده و گسترده مشاهده نمود و رژيم شاه را هم نوكر حلقه به گوش و عامل اجراى سياست هاى شيطانى غرب در ايران و منطقه ديد, همانند جدش اباعبدالله(ع) زندگى در اين سيستم و رژيم را بر خود و ديگران روا ندانست و براى مبارزه با همه آنها, شور حسينى را در جامعه به پا كرد. 
او در نخستين روزهاى نهضت, ضمن سخنرانى ها و بيانيه هاى متعدد, جنايت هاى آمريكا, اسرائيل و رژيم حاكم بر ايران را نسبت به اسلام براى مردم تشريح كرد(13) و با استناد به جمله معروف امام حسين(ع) كه فرمود: ((انى لا إرى الموت الا سعاده و لا الحياه مع الظالمين الا برما))(14) تكليف مردم, علما و حوزه هاى علميه را در قبال اين جنايت ها تبيين كرد, ايشان با الهام از همين مكتب رهايى بخش, فرمودند: ((... براى من جاى شبهه نيست كه سكوت در مقابل دستگاه جبار, علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشيع, نابودى با ننگ است. امروز مسلمين و خصوصا علماى اسلام در مقابل خداى تبارك و تعالى مسئوليت بزرگى دارند. من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نيستم...))(15)

بدون مبالغه, اين دو نمونه از ميليون ها نمونه است كه تاكنون درباره ابعاد گوناگون حماسه عاشورا و پليدىهاى حكومت يزيد و همكارانش, هزاران كتاب, رساله, مقاله, خطابه و چكامه به همه زبان هاى اسلامى و غير اسلامى در همه زمان ها و مكان ها به خاطر تإثيرپذيرى از نهضت حسين(ع) نگاشته شده است. اين همه آثار انقلابى و رثايى, متفقا عظمت هرچه بيشتر حسين(ع) و يارانش را در راه حق و حقارت هرچه فزون تر يزيد و يزيديان را در راه باطل ترسيم مى كنند و بر طبق پيش گويى هاى صريح آن حضرت, در خط انقلابى آن حضرت به حركت افتادند و بر ضد حكام فاسد به پا خاسته و با همه توان از مصالح اسلام و مسلمين پاسدارى كردند.(16) 

4. تبلور اخلاق اسلامى 
وقتى حادثه عاشورا را بررسى مى كنيم, مى بينيم كه يك صحنه زيباى نمايش است; نمايش ((مروت)) و ((ايثار)). 
مروت اين است كه انسان به دشمنان خودش هم محبت ورزد. امام حسين(ع) وقتى دشمنش را تشنه مى بيند به او آب مى دهد. اين معناى ((مروت)) است و اين از شجاعت بالاتر است كه فرمود: ما هرگز جنگ را شروع نمى كنيم, گرچه به نفع ما باشد. 
ديگر عنصر اخلاقى موجود در اين حادثه ـ كه از با شكوه ترين تجليات عاطفى روح انسان است ـ وفا و ايثار است. تجلى دادن اين عاطفه انسانى و اسلامى يكى از وظايف عاشورا بوده است وگويى اين نقش به عهده حضرت ابوالفضل(ع) گذاشته شده بود.

حضرت (ع) بعد از آن كه مإموران شريعه فرات را كنار مى زند, وارد آب مى شود و اسب را داخل آب مى برد به طورى كه آب زير شكم اسب رسيده و او مى تواند بدون اين كه پياده شود مشكش را پر از آب كند. همين كه مشك را پر از آب كرد با دستش مقدارى آب برداشت و مقابل صورت آورد تا بنوشد. ديگران از دور ناظر بودند آنها همين قدر گفته اند: ما ديديم كه ننوشيد و آب را ريخت. يادش افتاد كه برادرش تشنه است. گفت: شايسته نيست كه حسين(ع) در خيمه تشنه باشد و من آب بنوشم.

حال تاريخ از كجا مى گويد؟ 
از اشعار ابوالفضل(ع)! چون وقتى كه بيرون آمد شروع كرد به رجز خواندن. خودش را مخاطب قرار داده و مى گويد: اى نفس! مى خواهم بعد از حسين(ع) زنده نمانى. تو مى خواهى آب بخورى و زنده بمانى؟ حسين(ع) در خيمه اش تشنه است. به خدا سوگند! رسم برادرى, رسم امام داشتن و رسم وفادارى چنين نيست.(17) 
آرى! ارج نهادن به مروت و ايثار و تجلى دادن اين فضايل اخلاقى و حميده, يكى از دستاوردهاى تربيتى حادثه كربلا بوده است. 

5. موعظه و اندرزگويى 
شهيد مطهرى مى فرمايد: حماسه عاشورا ((تجسم اسلام)) است, ولى تجسم زنده و حقيقى از جنبه هاى توحيدى, عرفانى و... است كه از مهم ترين جنبه هاى آن, جنبه ((موعظه و اندرزگويى)) است. از اين زاويه كه به عاشورا نگاه مى كنيم, يك مقام سازنده مى بينيم, يك خيرخواه, يك واعظ, يك اندرزگو را مى بينيم كه حتى از سرنوشت شوم دشمنان خود ناراحت است كه اينها چرا بايد به جهنم بروند. در اين جا تحرك حماسه جاى خودش را به سكون اندرز مى دهد.

ببينيد در همان روز عاشورا و غير عاشورا چه اندرزهايى به مردم داده است! اصحابش چقدر اندرز داده اند; ((زهير بن قين)) چه اندرزها داده; ((حبيب بن مظاهر)) چه اندرزها داده است! 
وجود مبارك اباعبدالله(ع) از بدبختى آن مردم متإثر بود. نمى خواست حتى يك نفرشان به اين حال بماند. با مردم لج نمى كرد, بلكه به هر زبانى بود مى خواست يك نفر هم كه شده از آنها كم شود. او نمونه جدش بود: ((لقد جإكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رووف رحيم))(18) معناى ((عزيز عليه ما عنتم)), يعنى بدبختى شما بر او گران است. بدبختى شما براى اباعبدالله(ع) گران بود. يك دفعه سوار شتر مى شود و مى رود. برمى گردد, عمامه پيامبر(ص) را به سر مى گذارد, لباس پيامبر(ص) را مى پوشد, سوار اسب مى شود و به سوى آنها مى رود بلكه بتواند از اين گروه شقاوت كار, كسى را كم كند. در اين جا مى بينيم حسين(ع) يك پارچه محبت است, خيرخواه است, يك پارچه دوستى است كه حتى دشمن خودش را هم دوست دارد.(19) 

6. آموزش شعارهاى سازنده 
امام حسين(ع) در روز عاشورا, شعارهاى زيادى داده است كه در آن ها روح نهضت خودش را مشخص كرده است كه من براى چه مى جنگم, چرا تسليم نمى شوم, چرا آمده ام كه تا آخرين قطره خون خودم را بريزم. همين شعارها بود كه اسلام را زنده كرد و پايه هاى دستگاه خلافت اموى را متزلزل ساخت.

اشعارى كه اباعبدالله(ع) در روز عاشورا خوانده است, خيلى متفاوت است.(20) يكى از اشعارى كه روز عاشورا خواند و آن را شعار خودش قرار داد اين بود: 
الموت اولى من ركوب العار 
والعار اولى من دخول النار(21) 
نزد من مرگ از ننگ, ذلت و پستى عزيزتر و محبوب تر است. 
اسم اين شعار را بايد شعار ((آزادى)) و ((عزت)) گذاشت, يعنى براى يك مسلمان واقعى, مرگ هميشه سزاوارتر است از زير بار ننگ ذلت رفتن.

شعارهاى عاشورا, شعار ((احياى اسلام)) است; شعارهاى زنده كننده, نه بى حس كننده و مخدر. شعارهاى عاشورا انسان را به گونه اى تربيت مى كند كه در هر كارى هدف عالى و خدايى داشته باشد و خداوند را بزرگ شمارد و غير او را كوچك بداند. 

7. ترسيم خط حق و باطل 
از ديگر جلوه هاى زيبا و تربيتى عاشورا, خط كشى ميان حق و باطل و تبيين منطقه حضور و عمل انسان هاى ((ددمنش)) و ((فرشته خو)) است. وقتى خوبى و بدى و حق و باطل به هم درآميزد, تيرگى باطل, حق را هم غبارآلود و ناپيدا جلوه داده و يك ظلمت كده به وجود مىآورد. 
در اين ظلمت كده گمراهى انديشه ها و انسان ها طبيعى است و كفر نقابدار, مسلمانان ساده لوح و سطحى نگر را به شبهه مى اندازد. زيبايى كار امام حسين(ع) اين بود كه مشعلى روشن كرد تا راه روشن شود, تيرگى بگريزد, چهره ها در آن هواى گرگ و ميش, فتنه و دروغ, نمايان و باز شناسانده شود تا فريب و نقاب بى اثر شود. (22)

عاشورا يك امتحان بزرگ بود كه در زمان و مكان خود بى نظير بود. حقيقت و جوهره انسان هاى مختلفى را برملا نمود. عاشورا به نوعى ((يوم الفصل)) بود, زيرا فضلى بين دو دسته از انسان ها باشد, عده اى فرسنگ ها به جلو رفتند و از سكوت تا ملكوت اوج گرفتند و گروهى نيز سير قهقرايى را طى نموده و در اين حماسه عظيم مصداق آيه ((... اولئك كالانعام بل هم اضل))(23) شدند.


پى‏نوشت‏ها:
1. ماهنامه پاسدار اسلام, شماره174, خرداد 1375, ص44. 
2. فصلنامه كوثر, ص92, پاييز 1381. 
3. بررسى و تحقيق پيرامون نهضت حسينى, سيد على فرحى, ص525 و 526. 
4. ماهنامه مبلغان, شماره15, محرم 1421, ص32. 
5. درسى كه حسين به انسان ها آموخت, شهيد هاشمى نژاد, ص446. 
6. پاسدار اسلام, همان, ص43. 
7. ماهنامه مبلغان, همان, ص34. 
8. مقتل خوارزمى, ج1, ص184. 
9. همان, ص34. 
10. نهضت حسينى, 477. 
11. نشريه پرسمان, ص11, فروردين1381. 
12. همان, ص527. 
13. فصلنامه كوثر, همان, ص72 و 73. 
14. تحف العقول, ابن شعبه حرانى, ص245. 
15. صحيفه نور, ج1, ص50. 
16. نهضت حسينى, ص528. 
17. حماسه حسينى, شهيد مطهرى, ج1, ص391 ـ 389. 
18. سوره توبه, آيه128. 
19. حماسه حسينى, ص387 و 388. 
20. همان, ص184. 
21. مقتل الحسين, علامه مقرم, ص345. 
22. نشريه پرسمان, همان, ص11. 
23. سوره اعراف, آيه179.


منبع: ماهنامه پاسدار اسلام ، شماره 256 ؛ از طر يق شبكه خبرگزاري فارس




نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 حماسه خاندان عقيل در قيام حسينى ‏

محمد جواد طبسى‏‏


آغاز 
همانگونه كه مى دانيد علت غائى آفرينش انسان براى به فعليت رساندن استعدادهاى بالقوه و رساندن او به كمال مطلق است. از اينرو خداوند منان بر بشر منت نهاد و او را از نيستى به وجودش آورد; و اين جهان پهناور را كه خود مناسبترين بسترى است براى شكفتن اين استعدادها و بهترين آزمايشگاهى است براى عرضه اين شكوفه ها در اختيار انسان قرار داد. خوشبختانه برخى در اين دنيا از فرصتها بهترين استفاده را كرده و با تفكر و بينش قوى كه داشتند با جديت گام برداشته و به مطلوب خود رسيدند و برخى هم در دام زخارف دنيا گرفتار شده و از قافله كمال عقب ماندند. و نهضت امام حسين(ع) كه خود يكى از همين آزمايشهاى الهى بود برخى بى تفاوت از كنار آن گذشتند و برخى ديگر همانند خاندان عقيل خود را در درياى مواج و پرطلالم و طوفانى انداختند تا خود را به كشتى نجات و راه روشن حسين بن على(ع) برسانند.
آن جوانان پرشور و نشاطى كه خاتمه تمام كمالات اخلاقى و علمى خود را با خط سرخ شهادت رقم زدند. و آنانكه هنوز بدنيا نيامده بودند پيامبر از شهادت برخى اين عزيزان خبر داده و برايش اشك ريخته است و آنها كه امام حسين(ع) بر قاتلانشان لعنت فرستاده و امام سجاد سخت به آنها عشق مى ورزيده است. اينك به پاس آن رشادتها و جانبازيهاى اين جوانان عاشق و دلداده, اين نوشتار كوتاه را كه در حقيقت نگاهى كوتاه بر حماسه خاندان عقيل در نهضت و قيام امام حسين(ع) مى باشد, به ادامه دهندگان راهشان تقديم مى كنيم.

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 نقش جاه‏طلبى در واقعه عاشورا

حسين ايمانى‏‏


مقدمه 
تاريخ بشر همواره شاهد حوادث بزرگ تلخ و شيرين بوده است؛ بى‏ترديد هريك از آن رخدادها در پى عامل يا عواملى اتفاق افتاده است.انسانهاى دور انديش، براى جلوگيرى از تكرار رخدادهاى تلخ و ناگوار و براى تداوم‏بخشى به حوادث سودمند و گوارا، در صدد بررسى عوامل و ريشه‏يابى آن بر مى‏آيند. 
امروزه چنين مباحثى تحت عنوان «فلسفه تاريخ» و «تحليل تاريخ» در محافل علمى و تحقيقاتى با توجّه فراوان طرح و تبيين مى‏شود. البته نبايد غافل بود كه مبتكر و طرّاح اصلى اين نوع مباحث، بعد از ظهور اسلام، قرآن كريم بوده است. چنان كه بخش قابل توجّهى از آيات قرآن با نقل و بررسى داستان تلخ و نافرجام برخى از پادشاهان پيشين همچون فرعون1 و اقوام گذشته هم چون قوم نوح، عاد، ثمود و لوط2 و بررسى علل سقوط و نابودى آنها، در پى ارائه چنين مباحث تحليلى است.

ريشه ناهنجارى‏ها 
بخش مهمى از رخدادهاى تاريخى بشر در سايه تاريك تبعيت از هواهاى نفسانى و خواهش‏هاى شهوانى به وقوع پيوسته است. از اين رو ريشه اغلب ناهنجارى‏هاى فردى و اجتماعى را بايد در انواع گوناگون اميال نفسانى جست و جو كرد.همان‏گونه كه برجسته‏ترين تحليلگران تاريخ، حضرت على عليه‏السلام در بيان بليغى مى‏فرمايد: 

«انّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اهواءٌ تُتَّبَعُ»3 

«همانا آغاز پديد آمدن فتنه‏ها، پيروى خواهش‏هاى نفسانى است.» 

فتنه فراموش نشدنى 

يكى از حوادث ناگوار و فتنه‏هاى فراموش نشدنى تاريخ بشر، حادثه حيرتزا و غم‏انگيز «عاشورا» است كه تا قيام قيامت، كام تاريخ را به تلخى كشانده است. تلخى اين واقعه نه تنها هرگز از ذائقه تاريخ زدوده نمى‏شود؛ بلكه با تكرار حوادث مشابه آن، مهرهاى سياه ديگرى بر پيشانى تاريخ مى‏نشيند و جام زهر ديگرى در كام نيكان ريخته مى‏شود.

تكرار تاريخ 
در روند تاريخ بشر؛ چه حال و آينده، هيچ گونه تضمينى براى تكرار نشدن رخدادهاى مشابه حادثه رقّت‏انگيز عاشورا وجود ندارد؛ مگر اينكه ريشه‏ها و عوامل آن شناسايى و خشكانده شود. بنابراين در ضرورت طرح اين گونه مباحث جاى هيچ ترديدى نيست.حال، جاى طرح اين سؤال اساسى است كه: ريشه اصلى و عامل مهم بروز حادثه خونين عاشورا چه بوده است؟ براى يافتن جواب سؤال مزبور، بايد انگيزه‏هاى دشمنان امام حسين عليه‏السلام بررسى گردد. 
شكى نيست كه افراد شركت كننده در جنگ عليه اين امام شهيد، با اميال و انگيزه‏هاى گوناگونى وارد ميدان شده‏اند. از ميان انبوه انگيزه‏ها، مى‏توان به انگيزه‏هاى اقتصادى، اعتقادى، تعصبات قومى، انتقام، ترس و وحشت، جاه‏طلبى و حبّ مقام به عنوان برجسته‏ترين انگيزه‏ها اشاره نمود.

مهم‏ترين انگيزه‏ها 
هريك از عوامل و انگيزه‏هاى فوق در خور توجه و تأمّل بوده و قابل بحث و بررسى است؛ اما انگيزه اخير، يعنى جاه‏طلبى، از حساسيت و تأثيرگذارى خاصّى برخوردار است. ادّعاى گزافى نيست اگر اصلى‏ترين ريشه رخداد عاشوراى سال 61 هجرى قمرى و همچنين عاشوراهاى مشابه ديگر تاريخ را، همين انگيزه بدانيم. از اين رو اگر در اين زمينه مبحث مستقلى ارائه گردد، مفيد خواهد بود. 
البته پيش از پرداختن به بحث اصلى، يعنى نقش جاه‏طلبى در واقعه عاشورا، ضرورى است بحث كوتاهى به صورت كلّى پيرامون خودِ «جاه‏طلبى» ارائه شود تا اهميت موضوع بيشتر روشن گردد.

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 مراحل شكل گيرى قيام خونين سيدالشهداء ـ عليه السلام ‏

محمدتقى سبحانى نيا‏‏


قيام سرخ سيد الشهداء ـ عليه السلام ـ سرچشمه خيرات و بركات فراوانى در طول تاريخ براى بشريت و به ويژه مسلمانان و شيعيان بوده است. اين بركات پس از اين نيز ادامه خواهد داشت. قيامى كه بزرگ ترين مانع، بر سر راه ستمگران و ظالمان بوده و خواب راحت را از چشمان آنان ربوده است.
ظلم ستيزى حسين بن على ـ عليه السلام ـ امرى نيست كه بتوان آن را انكار كرد يا مخفى نگاه داشت. آنچه بيش از همه باعث شده فرمانروايان ستمگر همواره از پى گيرى و سرمشق گيرى مردمان از راه آن حضرت در هراس باشند، همين ظلم ستيزى مى باشد كه پيام اصلى حركت اصلاح طلبى حسين ـ عليه السلام ـ بوده است.
در اين ميان، آشنايى با قيام امام حسين ـ عليه السلام ـ و شناخت هر چه بيشتر ابعاد آن، ما را در بهره گيرى بيشتر و بهتر از آن حركت نورانى يارى مى نمايد و راه آن حضرت را روشن تر و پُر رهروتر مى سازد. جاى بسى شكر و سپاس است كه در اين موضوع، تاكنون آثار كوچك و بزرگ فراوانى از نويسندگان و انديشمندان بر جاى مانده است و تلاش در راه گسترش معرفت و شناخت تمامى زوايا و جوانب قيام عاشورا همچنان ادامه دارد; و صد البته اين مسئله، هنوز بررسى و مداقه بيشترى را مى طلبد; چرا كه نياز امروز جوامع بشرى به آشنايى با تفكر سيدالشهدا ـ عليه السلام ـ و راهى كه او براى آن از همه چيز خود گذشت بيش از هر زمان ديگرى احساس مى شود.
از راههاى شناخت بهتر حركت اصلاحى امام حسين ـ عليه السلام ـ بررسى مراحل حركت آن حضرت از آغاز تا پايان است. اين نوع تقسيم بندى، مصلحان و ظلم ستيزان را يارى مى كند تا در حركتهاى اصلاحى و ظلم ستيزانه خود، درس بهترى از قيام سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ بگيرند و البته از اين رهگذر، پاسخ برخى شبهات نيز روشن خواهد شد.
بررسى دقيق وقايعى كه از زمان مرگ معاويه رخ داد و نيز دقت در چگونگى عملكرد حسين ـ عليه السلام ـ و سخنان آن حضرت و زمينه سازيهايى كه براى برپايى حركتى اصلاح طلبانه و بدعت زدايانه انجام داد، ما را به اين نتيجه رهنمون مى سازد كه قيام امام حسين ـ عليه السلام ـ را مى توان به سه مرحله تقسيم كرد:
ـ اعلام مخالفت با حكومت يزيد;
ـ ارشاد عمومى;
ـ قيام مسلحانه. الف ـ اعلام مخالفت با حكومت يزيد 
در اين بخش در پى آن هستيم تا به سه پرسش پاسخ دهيم:
پرسش نخست: چرا يزيد برخلاف پدرش معاويه بر بيعت امام حسين ـ عليه السلام ـ پافشارى مى كرد؟ معاويه به صلح امام حسن ـ عليه السلام ـ راضى شد; اما فرزندش يزيد تنها به بيعت از سوى امام حسين ـ عليه السلام ـ رضايت مى داد و امام را در ميان انتخاب دو راه يعنى «بيعت» و يا «مرگ» مخير گذاشته در نامه اش به وليد بن عتبه والى مدينه چنين آورده بود:
«اذا اتاك كتابى هذا فأحضر الحسين بن على و عبداللّه بن الزبير فخذهما بالبيعة فإن امتنعا فاضرب اعناقهما و ابعث الىّ برؤوسهما.»[1]

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 جنبه‏هاى غيبى عاشورا

زهرا نساجى زواره‏


در مكتب كرامت‏ 
خداوند كريم مظهر كرامت است و در آيات متعددى از قرآن به اين مطلب اشاره شده است. از جمله مى‏فرمايد: «تبارك اسم ربك ذى الجلال و الاكرام.»(1) 
از مصاديق بارز كرامت امر نبوت پيامبران است كه بدينوسيله از اكرام الهى بهره‏مند شده تا در مكتب وحى درس كرامت دهند و بر محور اين ويژگى انسانها را به سوى نور و سعادت رهنمون گردند پيامبر اكرم(ص) در اين‏باره مى‏فرمايد: «انى بعثت لاتمم مكارم الاخلاق.»(2) 
خداوند بندگان خاص و اولياء خويش را به مقام مكرّمان رسانيد و آنها را به عالى‏ترين درجات و رفيع‏ترين مراتب انسانى نائل گرداند و نفسشان را از هرگونه فرومايگى و پستى منزّه و مبرّا كرد. كرامت در سايه سار تقواى الهى و رستن از وابستگى‏هاى دنيوى و محدوديت‏هاى مادى حاصل مى‏گردد و پيشوايان دين بوسيله آن از مبدأ فيض ربوبى، دلها و چشمهاى عاشق حق را به فراسوى ماده و طبيعت سير مى‏دهند. كرامت فضيلتى است چون اعجاز كه اولياء الهى بدان متصفند و در پرتو آن توان خرق عادت دارند. 
امام حسين(ع) كه در خاندانى كريم پرورش يافت اهل كرامت است و در زندگى جاودانه و مبارزه خالصانه‏اش خوارق عادات بسيارى به چشم مى‏خورد. آن حضرت در دعاى شب عاشورا فرمود: «اللهم انى احمدك على ان اكرمتنا بالنبوه و علّمتنا القرآن و فقّهتنا فى الدين.»(3)

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 بن‏مايه‏ها و درون‏مايه‏هاى رخداد عاشورا (بررسى تاريخى)

حسن حضرتى


در سال 61ق، پنجاه سال بعد از رحلت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم، جامعه اسلامى شاهد سانحه‏اى بسيار اسف‏بار بود; نوه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به طرز فجيعى به همراه ياران اندك خود به شهادت رسيد و اهل بيت او به اسارت رفتند. چرا عاشورا اتفاق افتاد؟ اين پرسشى است كه نوشته حاضر به منظور يافتن پاسخى قانع‏كننده به آن، بر آمده است. 

بر همين اساس مباحث ذيل را در اين مقاله مورد توجه و مداقه قرار داده‏ايم: بافت اجتماعى جزيرة‏العرب قبل از بعثت‏به عنوان مرده ريگ جاهليت، رخداد سقيفه به عنوان اولين انحراف بنيادين در حركت اسلامى كه در آن عقيده، فداى قبيله شد و نتايجى كه از اين اجتماع شتاب‏آلود برآمد، سياست مالى خلفاى نخستين; به ويژه دوره عمر و عثمان و بدعت‏ها و انحرافاتى كه در اين زمينه به وقوع پيوست، انحرافات فكرى كه معاويه و جانشين او يزيد ابداع كردند (همانند: جعل حديث، تبديل خلافت‏به سلطنت، احياى عروبت و فروداشت موالى) و بالاخره تقويت جريان‏هاى فكرى انحرافى همانند مرجئه كه مشروعيت‏بخش رفتار غير دينى امويان بودند. 

مكتبى كه مى‏رفت‏با كجروى‏هاى تفاله جاهليت ... با شعار «لا خبر جاء و لا وحى نزل‏» محو و نابود شود ... ناگهان شخصيت عظيمى . .. قيام كرد و با فداكارى بى‏نظير و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را به وجود آورد. 

(امام خمينى، صحيفه‏نور، ج 12، ص 181) 
ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 برداشت دنياگرايانه از قيام عاشورا

محسن رنجبر ‏


درآمد 
از زمانى كه واقعه جانگذار عاشورا روى داده است تا به امروز، انديشمندان بسيارى از جهان اسلام، درباره انگيزه ها و چرايى اين قيام، سخن ها گفته اند و نوشته ها نوشته اند. اما در اين ميان، برخى با توجه به گرايش ها و وابستگى هايى كه به حاكمان معاصر خويش داشته اند، به برداشت هاى تحريف آلود و وارونه از قيام كربلا، دست يازيده اند كه يكى از آن ها «نگاه دنياگرايانه به نهضت عاشورا» است. اين نوشتار در ابتدا به معرفى و نقد اين ديدگاه پرداخته و در ادامه به اهداف قيام عاشورا از ديدگاه رهبر قيام پرداخته است.

يكى از ديدگاه هاى مهم اهل سنّت درباره فلسفه قيام عاشورا، برداشت دنياگرايانه از نهضت اباعبداللّه(عليه السلام)است. اين برداشت حتى از همان آغاز نهضت در برخوردهايى كه امام(عليه السلام) با برخى از بزرگان و افراد سرشناس در مدينه و مكه داشتند، به روشنى نمايان است. آنان به اين گمان كه حسين بن على(عليه السلام) براى دست يابى به رياست و حكومت دنيوى قيام كرده، اما در ارزيابى خود براى دست يافتن به چنين هدفى، دچار اشتباه شده است، حركت حضرت را تخطئه كرده و در لباس خيرخواهى، كوشش مى كردند امام(عليه السلام)را به هرشكل ممكن، از اين سفر بازدارند; چرا كه مى دانستند اين حركت به شكست نظامى منجر خواهد شد و دست يابى به حكومت، خيالى بيش نيست. عبدالله بن عمر با چنين نگاهى چندين بار كوشيد تا حضرت را از هدف خود منصرف سازد.1

چنين انديشه اى، محدود به عصر امام حسين(عليه السلام)نبود، بلكه در قرون بعدى نيز، برخى ازمورّخان وانديشمندان اهل سنّت ضمن تأييد و پذيرش و ترويج تفكر يادشده، به ارائه تفسير سطحى و دنياگرايانه از انگيزه قيام اباعبدالله(عليه السلام)و در نتيجه، ارائه چهره اى منحرف و دگرگون از نهضت كربلا پرداختند. اين گروه در اثر چنين نگاهى، كه برخاسته از محاسبات بشرى است، بر اين باورند كه نهضت امام(عليه السلام) يك حركت ابتدايى و نسنجيده در شرايط نامناسب زمانى صورت گرفته است; چون حسين(عليه السلام) آن چنان كه بايد در ارزيابى قدرت حكومت و سنجش توان و جايگاه خويش دقت لازم نكرد.

از اين رو، بر اقدام امام(عليه السلام) خرده گرفته، آن را موجب تفرقه بين مسلمانان و خلاف مصالح جامعه اسلامى پنداشتند. در اين زمينه، برخى از آنان تا آن جا پيش رفته اند كه حركت امام را براى خود و اسلام و مسلمانان تا روز قيامت زيان بار دانسته اند. اين نوشتار در ابتدا، به معرفى و نقد نمونه هايى از اين اظهارنظرها مى پردازد و در ادامه، با استناد به خطبه ها، نامه ها، وصيت نامه و ديگر بيانات امام حسين(عليه السلام)، كه در مقاطع و مكان هاى مختلف اين واقعه نوشته يا ايراد فرموده اند، به فلسفه و اهداف قيام كربلا، از ديدگاه آن حضرت، اشاره مى نمايد.

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 سيره ائمه اطهار (ع) در زنده نگه داشتن عاشورا

اسماعيل نسّاجى زواره‏


در ميان حوادثى كه در طول تاريخ بشريّت به وقوع پيوسته است، هيچ نهضت و حركتى به پويايى و برجستگى قيام عاشورا نيست، نهضتى كه در سرزمينى محدود، زمانى كوتاه و با فداكارى افراد معدودى رخ داد، امّا توانست الگويى عملى براى آزاد مردان جهان ارائه كند و براى هميشه به عنوان «انقلاب بزرگ» بر تارك تاريخ بشر بدرخشد.

آن چه بيش از همه حادثه كربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مى‏دهد، سيره ائمه اطهار(ع) است در زنده نگه داشتن اين حماسه زيبا و احياى فرهنگ آن. امامان معصوم(ع) على‏رغم اين كه در دوران امامت خويش در محدوديت‏هاى شديدى به سر مى‏بردند و حاكمان مستبد اموى و عباسى سايه شوم خود را بر شهرهاى اسلامى گسترده بودند، ولى با اتخاذ صحيح‏ترين تصميم‏ها و موضع‏گيرى‏هاى مناسب و با استفاده از مؤثرترين شيوه‏ها توانستند از فرهنگ عاشورا و دستاوردهاى ارزشمند آن به صورت شايسته پاسدارى كنند و راه حماسه آفرينان كربلا را تداوم بخشند.

آنان اين واقعه را به ديد معجزه نگريسته‏اند و در سيره عملى خود به عنوان راهكارهاى مؤثّر و زنده براى مبارزه عليه ظلم و ستم از آن بهره جسته‏اند كه در اين مقال به روش‏هاى عملى آنان جهت حفظ اين نهضت از تحريفات و زنده نگه داشتن آن اشاراتى گذرا خواهيم داشت.

توصيه به سوگوارى و عزادارى‏ 
عاشورا دهم ماه محرم الحرام است كه از دير باز مورد توجه و احترام مردم بوده است. ولى در فرهنگ شيعه به خاطر شهادت سومين پيشواى شيعيان و اصحاب او در سرزمين كربلا، اين روز از جايگاه والايى برخوردار است. دهم ماه محرم با رخداد قيام سيدالشهداء (ع) در بين امامان (ع) و دوستداران اهل بيت (ع) به عظيم‏ترين روزسوگوارى و ماتم تبديل شد.(1) پيشوايان معصوم(ع) همواره جهت زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورا، شيعيان را به سوگوارى و عزادارى توصيه نموده و اثرات و ثمرات اين شعاير را تشريح مى‏نمودند. راز اين كه ائمه هدى(ع) بر ماتم سرايى شهداى كربلا تأكيد نموده‏اند اين است كه: اوّلاً دشمنان و مخالفان اهل بيت (ع) اين روز را به جشن و سرور سپرى مى‏كردند و ثانياً اين عزادارى‏ها و سوگوارى‏ها اگر آگاهانه، خالصانه و سازنده باشد، دل صاحب عزا را با دل حماسه‏سازان دشت نينوا پيوند مى‏دهند و اين ارتباط خود باعث ازدياد معرفت و قرب به بارگاه ملكوتى خواهد شد.

امام صادق(ع) در توصيف مصايب روز عاشورا اين گونه فرمودند: «وَ اَمّا يَومَ عاشوراءَ فَيَومٌ اُصيبَ فيه الحُسين صريعاً بينَ اَصحابِهِ و اصحابُهُ حَولَهُ صَرعى عُراةٌ؛(2) امّا روز عاشورا روزى است كه در آن حسين(ع) ميان يارانش كشته بر زمين افتاد و ياران او ني ز اطراف او بر خاك افتاده و عريان بودند». 
امام رضا(ع) دراين‏باره مى‏فرمايد: «من ترك السّعى فى حوائجه يوم عاشوراء قضى اللّه له حوائج الدّنيا و الآخرة و من كان عاشوراء يوم مصيبته جعل اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة يوم فرجه و سروره؛(3) هر كس تلاش در رفع نيازهايش را در عاشورا به خاطر به پاداشتن عزا تر ك كند، خداوند حوايج دنيا و آخرتش را برآورده سازد و هر كس عاشورا را روز مصيبت خويش قرار دهد، خداوند تبارك و تعالى روز قيامت را روز شادى و خوشحالى او قرار مى‏دهد.»

هم چنين امام صادق(ع) فرمودند: «انّ يوم الحسين اعظم مصيبةً من جميع سائر الايّام؛(4) روز شهادت امام حسين(ع) سوزناك‏ترين روزهاست.»

در سيره اهل بيت عصمت و طهارت(ع) هرچه بيشتر تفحّص گردد، مشاهده مى‏شود كه آن بزرگواران براى ترويج فرهنگ عاشورا و تطبيق آن بر مصاديقش بر اساس مقتضيات هر عصر، اهتمامى وافر و تأكيدى مصرّانه داشته‏اند. امام باقر(ع) در تعقيب اين هدف و توجه دادن مردم به ستمى كه بر اهل بيت(ع) روا شده، وصيّت مى‏كند تا ده سال در موسم حج در منى براى امام حسين(ع) و همراهانش عزادارى كنند.

آن حضرت بودجه‏اى را براى چنين امرى اختصاص داد. عزادارى گروهى در ايام حج و سرزمين حسّاس منى، سؤالات معنا دارى را در اذهان ترسيم مى‏كند و اين خود بهترين نوع مبارزه غير مستقيم ائمه(ع) براى توجه دادن افكار عمومى بر ضد جنايات اموى بود. 
ائمه هدى(ع) غير از آن كه قولاً و عملاً در سيره و رفتار خود در جهت برپايى مجالس سوگوارى براى اباعبداللّه(ع) تأكيد و اصرار داشته‏اند، از مردم خواسته‏اند كه در اين امر مهم كوتاهى نكنند و به آنان نويد داده‏اند كه براى عزاداران حسينى پاداش بسيار ويژه‏اى در نظر گرفته شده است.

از منابع روايى چنين برمى‏آيد هر كس بر مصايب ائمه خصوصاً امام حسين (ع) بگريد و از اين بابت محزون گردد: 
1- در روز جزاء با ائمه هدى(ع) محشور خواهد بود. 
2- حضرت سيدالشهداء (ع) براى سوگوار خود از خداوند طلب آمرزش مى‏كند. 
3- عزادار اباعبداللّه(ع) مصداق كسى است كه در شادى اهل عترت شادمان و در حزن آنان اندوهناك و محزون است. 
4- در هنگام احتضار سوگوار اباعبداللّه(ع)، ائمه هدى(ع) حاضر مى‏شوند و عزرائيل را به مراعات حال وى توصيه مى‏كنند به حدى كه ملك الموت از مادر نسبت به او رؤوف‏تر است. 
5 - سوگوار حماسه ساز عاشورا، از آب گواراى كوثر جرعه‏هايى مى‏نوشد و به ميوه‏هاى جنّت متنعم مى‏شود. 
6- شفاعت رسول خدا(ص) شامل عزاداران امام حسين(ع) مى‏شود. 
7- قبر ماتم دار كربلا نورانى است و از عذاب برزخى مصون مى‏باشد. 
8 - خداوند از اين كه عزادار امام حسين(ع) را عذاب كند، پروا مى‏كند. 
9- سوگواران و زائران در پرتو عرش الهى در مجلس منوّر در محضر اباعبداللّه هستند.(5)

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 زمينه‏هاى اجتماعى واقعه عاشورا ‏

على‏محمد ولوى ‏‏


موضوع بحث قيام كربلا و نهضت عاشورا است. در اين فرصت كوتاه سعى مى‏كنم به‏طور فشرده بحثى را مطرح كنم كه براى دانشجويان و دانش پژوهان و محققان تازگى‏هايى داشته باشد. بناداشتم موضوع صحبت‏هايم را در دو موضوع ارائه دهم: يكى زمينه‏هاى اجتماعى قيام كربلا و ديگرى زمينه‏هاى فكرى اين حادثه كه با توجه به محدوديت وقت، بحثم را به موضوع اول اختصاص مى‏دهم و آن را با طرح اين سؤال شروع مى‏كنم كه: در گستره تحولات اجتماعى چه زمينه‏هايى به‏وجود آمده بود كه باعث‏شد تنها پنجاه سال پس از ارتحال پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حادثه‏اى با اين ابعاد به وقوع بپيوندد؟ بالاتر از آن، چه عواملى باعث‏شد كه جامعه آن روز در مقابل اين حادثه بزرگ، واكنشى سرد، بى‏روح و كم اثر از خود بروز دهد؟

تا حدود سه سال بعد از قيام كربلا، حركتى كه مبين واكنشى جدى باشد مشاهده نمى‏شود، انگيزه وقايعى مثل واقعه حره و قيام كنندگان در مقابل آن چيز ديگرى بود كه ارتباط مستقيمى با واقعه كربلا نداشت، از اين رو غير از قيام توابين تا سال‏ها بعد حركتى جدى، كه با انگيزه‏هاى خاص و دور از انگيزه‏هاى سياسى نسبت‏به واقعه كربلا بروز كند، در جامعه انجام نگرفت، چنانچه در قيام مختار هم انگيزه‏هاى سياسى بر انگيزه‏هاى دينى غالب بود.

حال با توجه به اين مقدمه اين سؤال به صورت جدى مطرح مى‏شود كه چه اتفاقى افتاد و چه شرايطى بر جامعه حاكم شد كه بعد از پنجاه سال از وفات پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم چنين واقعه‏اى رخ داد؟ واقعه‏اى كه شايد بتوان ادعا كرد هيچ نظيرى در تاريخ بشريت ندارد و حادثه‏اى است كه وجدان هر انسانى را متاثر مى‏سازد. از اين رو لازم است‏حادثه‏اى با اين اهميت، از ابعاد مختلف بررسى شود.

يكى از جنبه‏هايى كه مى‏تواند به پاسخ‏گويى به اين سؤال كمك كند بررسى تحولات ساختارى جامعه است كه پس از بعثت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم ايجاد شد. بررسى جوامع بشرى و تاريخ انبيا نشان مى‏دهد كه همواره ميان دين و سنت نوعى مقابله وجود داشته است. اين معارضه در آغاز راه (در شروع بعثت و آغاز نهضت هر پيامبرى) خيلى قوى‏تر و شديدتر است.

اگر به لحاظ اجتماعى، جامعه شبه جزيره عرب در عصر مقارن با بعثت پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم بررسى شود، معلوم خواهد شد كه اين جامعه، جامعه‏اى است‏با ساختار اجتماعى كاملا شكسته و غير متمركز و از لحاظ بافت اجتماعى در «قبيله‏» معنا پيدا مى‏كند. از نظر سياسى هم ساختارى توسعه نيافته دارد و از حد يك نظام سياسى كدخدا منشانه يا سيد سالارى، (Gentocratic) و يا در موارد نادرى از يك نظام سياسى پدرشاهانه، (Patriarchal) فراتر نمى‏رود. منطقه حجاز و مناطق مركزى شبه جزيره عربستان را مى‏توان از جمله مناطقى به شمار آورد كه هيچ وقت‏يك جامعه سياسى برخوردار از نظام سياسى اجتماعى متمركز را تجربه نكرد.

اين گونه جوامع، معمولا پس از گذشت دروه‏هايى از زمان و به دليل يك سرى اتفاقات - كه در اين جا فرصت‏بحث آن نيست - اين شانس را پيدا مى‏كنند كه از رهگذر اتحاد قبيله‏اى به نظام‏هاى سياسى پيشرفته‏ترى دست‏يابند، اما هميشه امكان رجعت‏به نظام اجتماعى سياسى پيشين قوى‏تر است; مثلا آن نظام‏هاى قيل‏الاقيالى كه در مناطق جنوبى شبه جزيره تشكيل شد، از نمونه نظام‏هايى هستند كه ميل و گرايش جامعه عربى را به نوعى نظام سياسى متمركز و حتى برخوردار از ضوابط پاترى‏مونيالى، بيان مى‏كنند. در خود مكه هم تحولاتى كه بعد از حاكميت قريش بر جامعه مكه پيدا شد، به خصوص بعد از قصى‏بن كلاب، نوعى تحول در راستاى همين تحولات سياسى است. به لحاظ دينى هم، فهم و تفكر جوامعى كه چنين شرايط اجتماعى و ساختار سياسى دارند از حد نظام فكرى دينى رب الاربابى، (Henotheism) تجاوز نمى‏كند و معمولا اين گونه جوامع به لحاظ دينى در فاصله چندگانه پرستى دينى، (Polytheism) و نظام رب الاربابى (شرك) در نوسان‏اند.

تفكر دينى مردم مكه و مدينه و مناطق مركزى شبه جزيره عربى و به بيان ديگر دين زمان ظهور پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم كه قرآن از آن تعبير به شرك مى‏كند، چنين وضعيتى داشت. آن‏ها با وجود اين كه الله را قبول داشتند به خدايان متعدد ديگرى هم معتقد بودند. و اين بحث در دين‏شناسى مطرح است كه اين گونه جوامع با آن ساختار اجتماعى و سياسى نمى‏توانند به لحاظ دينى يك نظام دينى منوتئيستيك يا توحيدى را تجربه و تفكر توحيدى را هضم كنند (و اين يك واقعيتى است). در همان منطقه مركز شبه جزيره عربستان، حتى بعد از اسلام و با وجود آن همه پيام‏هاى توحيدى اسلام، در ميان قبايل و طوايف بخش‏هاى داخلى نوعى گرايشات شرك‏آميز و چندگانه پرستى ديده مى‏شود.

به طور كلى به جهت‏ساختار اجتماعى، سياسى و دينى اين گونه جوامع، هم شرايط اجتماعى و هم نظام سياسى و تفكر دينى، منبعث از مناسبات سنتى موجود در جامعه است و در واقع اين سنت است كه در اين جوامع حرف اول را مى‏زند; به بيان ديگر سنت در ميان اعضاى اين جامعه به قدرى قوى است كه نمى‏گذارد تحول عظيم و عميقى به وجود بيايد و به اصطلاح يك جراحى بزرگ در جامعه صورت بگيرد.

حال اين بحث مطرح است كه در چنين متنى، آيا احتمال وقوع تحول وجود دارد؟ يا اين‏كه هميشه راكد مى‏ماند؟ پاسخى كه به اين سؤال داده مى‏شود اين است كه معمولا در جوامعى با ساختار اجتماعى، سياسى و دينى ريشه‏دار در سنت در دو صورت تحول امكان‏پذير است: حالت اول زمانى است كه سنتى قوى‏تر برخى از آن سنت‏ها را به‏هم بريزد و شرايط را براى بروز و ظهور سنت جديدترى فراهم كند كه البته لازمه اين سنت هم اين است كه در گذشته و تاريخ جامعه و افراد ريشه داشته باشد; مثلا در زمان رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم واقعه «حلف الفضول‏» نمونه‏اى بر اين مدعاست (و يكى از وجوهى كه براى حلف الفضول گفته‏اند اين است كه در گذشته اين جامعه، پيمانى مشابه آن‏چه در خانه عبدالله‏بن جدعان منعقد شد، وجود داشته است). به طور خلاصه در اين حالت‏سنت قوى‏تر سنت‏هاى قبلى را پس زده و جانشين آن‏ها مى‏شود.

حالت دوم اين است كه يك دين قوى با پيامبرى كه وجاهت كاريسمايى داشته باشد، ظهور كند و به دليل آن وجاهت‏هاى كاريسمايى يا آن قداست، تحولات عميق و وسيعى در جامعه پيدا شود. اين اتفاق در منطقه مركزى شبه جزيره عربى رخ داد و به دنبال آن، با توجه به موقعيت و كاريسمايى كه رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم از آن برخوردار بود تحولى عظيم در اين جامعه پيش آمد. اما پس از ارتحال اين شخصيت عظيم كاريسمايى، خلايى در شئون مختلف جامعه پيدا شد كه زمينه بازگشت جامعه به ارزش‏هاى سنتى را فراهم ساخت.

معمولا با مرگ شخصيت‏هاى كاريسمايى، در جامعه رجعتى سريع به سمت‏سنت‏ها آغاز مى‏شود و اين يك رجعتى است كه نمى‏توان جلوى آن را گرفت. تاريخ انبياى بزرگ الهى نشان مى‏دهد كه آنان به عنوان اصلاح‏گران و انقلابيون بزرگ با بسيارى از سنت‏هاى جامعه به مقابله برخاستند اما تقريبا همه توفيق چندانى نداشتند (هر چند در بلنداى تاريخ، انبيا انسان‏هاى موفقى بودند اما در عصر خودشان موفق به نظر نمى‏رسند). البته بعضى از انبيا مثل حضرت موسى، حضرت داود، حضرت سليمان و پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم در دوره حيات خود موفقيت‏هاى نسبى داشته‏اند اما بعد از مرگشان شرايط براى باز گشت‏به سنت و ارزش‏هاى مضبوط در حافظه تاريخى و عرفى جامعه فراهم شده و جامعه با سرعت رجعت‏به ضد ارزش‏ها را شروع كرده است. اين مطلب بر زندگى همه انبياى الهى قابل تطبيق است و خاص پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم نيست. از آن جا كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تاريخى‏ترين پيامبر عالم است و شايد بتوان گفت تنها پيامبر تاريخى در سلاله انبياست‏بهتر مى‏توان مبناى تئوريك مطرح شده را درباره آن حضرت بحث نمود.

با ظهور كاريسماتيك پردرخشش رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم اين سنت‏ها براى مدتى عقب نشينى كرد و ارزش‏هاى جديدى كه ايشان مطرح مى‏كرد در سرلوحه عمل جامعه قرار گرفت و كسانى هم كه اعتقاد و باور داشتند، به اين آموزه‏هاى رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم عشق ورزيدند. در پرتو همين حضور همراه با قداست و كاريسما، و به دليل مديريت‏برجسته پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و اتصال آن حضرت به مبدا وحى ظاهرا در زمان ايشان تحول خاصى پديد نيامد، اما پس از آن كه وجود رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم به لحاظ فيزيكى حذف شد از همان لحظه مرگ پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مقابله سنت‏با دين آغاز شد. بلافاصله پس از ارتحال آن حضرت ماجراى سقيفه بنى‏ساعده شكل گرفت كه خود يكى از بارزترين جلوه‏هاى بازگشت ارزش‏هاى سنتى است. در سقيفه سنت‏برنده شد و آنان كه درد دين داشتند در اين واقعه و تحولات پس از آن، نتوانستند راه به جايى ببرند.

در آن عصر سه كانون در مدينه شكل گرفت: يكى از كانون‏ها، كانونى بود كه در خانه زهراعليها السلام شكل گرفت. كانون ديگر در سقيفه بنى ساعده و كانون سوم توسط جماعتى از مهاجرين ايجاد شد. گروه مهاجرين در فاصله اندكى به اصحاب سقيفه ملحق شدند و جناح‏هاى حاضر در سقيفه با تحريك احساسات سنتى جامعه موفق شدند برنامه را پيش ببرند. تعارض ميان دين و سنت را به راحتى مى‏توان در خطبه‏هاى به جاى مانده از فاطمه زهراعليها السلام و در مواضع على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام ديد. در سخنان حضرت زهراعليها السلام دغدغه دين موج مى‏زند. از آن سو جناح مقابل دغدغه‏هاى سنت‏گرايى داشت و مواضع اين جناح زمينه‏ساز احياى بسيارى از سنت‏هاى سياسى، اجتماعى و فكرى شد. با اتكاى به همان سنت‏ها يكى از جناح‏هاى حاضر در سقيفه بنى ساعده موفق شد قدرت را در اختيار بگيرد و در مقابل جناح ديگر، ظاهرا در پوشش دين به نحوى از سنت‏ها دفاع كند.

شايد اگر خوش بينانه به موضوع بنگريم در آن روزهاى آغازين و در آن سال‏ها نيت‏ها واقعا اين نبوده كه بخواهند با دين معارضه كنند; البته هر چند سقيفه آغاز راه بود اما هر چه از زمان تشكيل اين مجمع دور شويم ابعاد اين تعارض آشكارتر مى‏شود، اختلاف ميان ابوبكر و عمر بر سر سياستگذارى‏هاى اقتصادى، نوعى دعواى بين دين و سنت است. عمربن خطاب با اصرار از خليفه اول در خواست مى‏كند سياست‏هاى اقتصادى زمان رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم را كه مبتنى بر تسويه بود كنار بگذارد، اما ابوبكر بر همان سياست‏ها اصرار مى‏ورزد. بعد از ابوبكر عمر با طرح فضيلت مجاهدان بدر و احد بر سياست‏هاى تفضيلى پا فشارى مى‏كند و با كنار گذاشتن سياست‏هاى اقتصادى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، سياست‏هاى جديدى را در پيش مى‏گيرد; سياست‏هايى كه به كلى با تعاليم قرآن و سنت رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم در تعارض است (اين موضوع بحث جدايى را مى‏طلبد كه بايستى درجاى خودش مورد مطالعه قرار گيرد).

خليفه دوم به جز سياست‏هاى تبعيضى اقتصادى، سياست‏هاى تفضيلى قومى را نيز در دستور كار دولتش قرار داد. در مجموع مى‏توان گفت‏خليفه دوم شخصيتى تفضيل‏گرا بود و اين سياست را با توجه به باورداشت‏هاى سنتى‏اش (كه ارتباطى به اسلام ندارد) بر جامعه اسلامى تحميل كرد.

اين سياست‏ها تاثيرات تعيين كننده‏اى بر جامعه اسلامى گذاشت و شايد بتوان ادعا كرد كه به كلى جامعه را در مسيرى ديگر قرار داد; مسيرى كه بستر ساز احياى سنت و باز سازى نقش آن در تحولات اجتماعى شد. انحراف‏هايى كه در تاريخ اسلام به وجود آمد بيشتر از همين جا شروع شد. دغدغه‏هاى على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام هم همين گونه نگرانى‏ها بود، اصلا حكومت‏براى آن حضرت آن قدر ارزش نداشت كه بخواهد دغدغه حكومت داشته باشد.

به هر حال سياست‏هاى تفضيلى‏عمر موجب احياى سنت‏هاى جاهلى شد و جامعه به سرعت‏به سمت‏سازمان جديد و يك نظام طبقاتى حركت كرد. تفكر سنت‏گرا كه در نظامى رتبه بندى شده و طبقاتى شكل گرفته است، نمى‏تواند انديشه مبتنى بر تسويه را بفهمد. از اين رو، كسانى چون عمربن خطاب به واقع با استناد به سنت نمى‏توانستند نظام مبتنى بر تسويه را درك كنند; آن‏ها در جامعه‏اى رشد كرده بودند كه به موجب سنت‏هايش اين نظام تفضيلى قابل توجيه بود. اقتصاد يكى از شئون اجتماعى است كه سياست‏هاى تبعيضى و تفضيلى بهتر از هر جاى ديگر خود را نشان مى‏دهد، اما چنان كه گفته شد سياست‏هاى تفاوت طلبانه خليفه دوم منحصر در مسائل اقتصادى نبود.

يكى ديگر از نمادهاى سنت‏گرايى، سياست‏هاى تبعيضى قوم مدارانه است. بر هر آشناى به قرآن و سيره پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم واضح است كه در اسلام برهويت و حريت انسان به عنوان انسان تاكيد مى‏شود و وابستگى‏هاى نژادى، قومى، رنگ، زبان و امثال آن تاثيرى بر اين موضوع ندارد.

وقتى خليفه دوم به خلافت رسيد با توجه به همان زمينه فكرى چندين بخشنامه خيلى مهم صادر كرد كه همه اين بخشنامه‏ها جنبه قومى و قوميت گرايى دارد. براساس بعضى از اين دستور العمل‏ها مثلا ورود اعاجم به مدينه ممنوع شد و آنان از بعضى امتيازات اجتماعى كه به موجب قرآن از آن برخوردار بودند، محروم شدند. مجموعه اين گونه سياست‏ها زمينه را براى بازگشت‏به نظام ازرشى گذشته و سنت‏هاى عربى قبل از اسلامى فراهم كرد.

روند گرايش به سنت در زمان خلافت عثمان تشديد شد. نكته در خور توجه اين است كه جامعه، آن هم جامعه عصر صحابه، همه اين تحولات را به راحتى مى‏پذيرد و به جز اعتراضات بعضى از اصحاب على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام به‏طور كلى مخالفتى با اين روند در جامعه وجود ندارد. همه خوانده بودند كه: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم‏» اما افراد اندكى معناى آيه را فهميدند و دست‏به اعتراض زدند. على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام و بعضى از اصحاب آن حضرت در مدينه با اين سياست‏ها به مخالفت‏برخاستند. شايد به همين دليل بود كه نگاه غيرعرب (اعاجم) متوجه على‏عليه السلام شد. به نظر مى‏رسد ريشه علاقه ايرانى‏ها يا به‏طور كلى اعاجم به ايشان از همين زمان شروع شد; يعنى زمانى كه سياست‏هاى تفضيلى مبتنى بر سنت در مدينه شكل گرفت و گسترش يافت. موضع‏گيرى على‏عليه السلام ريشه در تفكرات و انديشه‏هاى دينى او داشت، در واقع او علمدار دين‏باورى در مقابل سنت‏باورى بود.

در قضيه ترور خليفه دوم و ماجراى قتل هرمزان، على‏عليه السلام خواستار قصاص عبيدالله بن عمر شد. از همين زمان نگاه ايرانى‏ها متوجه امام شد و به آن حضرت تمايل زيادى پيدا كردند (به راحتى مى‏توان نشانه‏هاى گرايش ايرانيان به تشيع و على‏عليه السلام را در حوادث مدينه اين عصر جست‏وجو كرد). البته دوره خلافت امام و بازگشت‏به سياست‏هاى تسويه‏اى زمان رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم نيز طبعا توجه ايرانى‏ها و غير عرب‏ها را به على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام بيشتر كرد. بسيارى از صحابه هم به دليل عدم برخوردارى از بينش عميق نسبت‏به تعاليم اسلام و به دليل منافعشان، همسو و هم جهت‏با سياست‏هاى خلفاى دوم و سوم عمل كردند.

در دوره خلافت عثمان بازگشت‏به سنت‏ها كاملا تشديد شد به نحوى كه مى‏توان ادعا كرد اين سنت‏بود كه بر جامعه حكومت مى‏كرد نه دين; و به اين ترتيب جامعه به سرعت از آموزه‏ها و آموزش‏هاى دينى فاصله گرفت و در اين جنگ و جدال ميان سنت و دين، سنت‏برنده شد.

اتفاقاتى هم كه بعد از كشته شدن عثمان افتاد و به خلافت على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام منجرشد، بسيار قابل توجه است. به روشنى مى‏توان جدال ميان سنت و دين را طى چهار سال و اندى در دوران خلافت على‏بين ابى‏طالب‏عليه السلام مشاهده كرد; دوره‏اى كه در واقع عصر اوج مقابله دين و سنت است. اين جريان‏هاى سنت‏گرا كه نمى‏توانستند شان و موقعيت دينى على‏بن ابى‏طالب را تحميل كنند با همه قدرت و همت‏به مقابله با امام برخاستند.

به نظر من، اتفاقات عصر امام، اتفاقاتى بود كه به واسطه تعارض سنت و دين قابل پيش‏بينى بود. جريان‏هاى مختلفى كه انديشه‏هاى سنت‏گرا را در قالب‏هاى مختلف هدايت مى‏كردند به مقابله و حتى مقاتله با على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام كه انسانى دين‏مدار و اصول گرا بود برخاستند. با اندك دقتى در شعارها و سخنان رهبران هر يك از جريان‏ها به‏خوبى مى‏توان علايق نت‏باورانه آن‏ها را شناسايى كرد. جريان سنت‏گرايى كه در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم لطمه خورده بود پس از احياى مجدد در عصر خلفاى دوم و سوم با قوت و قدرت تمام به مقابله با دين برخاست و با توجه به وسعت و عمق علايق سنتى توانست در كوتاه‏مدت در ميدان مقابله با دين پيروز شود.

سنت، بسترهاى مناسب و شخصيت‏هاى مدافع خود را به راحتى مى‏يابد; زمانى در قيافه عثمان‏بن‏عفان ظهور كرد، چندى بعد زبيربن‏عوام و طلحة‏بن‏عبدالله و اندك‏زمانى پس از آن معاوية‏بن‏ابوسفيان و فرزندانش كه خود را شراة و جان فدايان دين معرفى مى‏كردند، علم سنت را بر دوش كشيدند. على‏عليه السلام با همه توانمندى‏هاى نشئت گرفته از باورهاى دينى توانست در طرح كوتاه‏مدت مقابله دين و سنت، پيروز از ميدان به در آيد.

وقتى معاويه به قدرت رسيد شرايط فراهم بود كه سنت‏با تمام توان خودش در عرصه جامعه ترك‏تازى بكند و شرايط را به نفع خود برگرداند. دوره خلافت معاوية‏بن‏ابوسفيان كه حدود بيست‏سال به طول انجاميد، كوشش‏هايى است همه جانبه از لحاظ سياسى، فرهنگى ونظامى براى احياى سنت، منتها در پوشش‏هاى دينى (چون دين حرف اول را مى‏زد و همه خود را ديندار و پيرو دين مى‏دانستند، طبعا نمى‏توانستند اين پوشش دين را بردارند). اگر كسى با تاريخ جاهليت و ارزش‏هاى عرب جاهلى آشنا باشد به خوبى مى‏داند كه همان باورها و اعتقادات عرب جاهلى دوباره در اين قيافه‏ها ظهور كرد و يك بار ديگر، سنت‏با تمام قوا به عرصه عمل اجتماعى آمد و ابولهب‏ها، ابوجهل‏ها و نصربن‏حارث‏ها در قيافه كسانى چون معاويه، يزيد، عبدالملك و ديگران زنده شدند.

در اين عصر بسيارى از نهادها و بنيادهاى تاسيس شده توسط پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم از درون تهى شد و اگر قالبى از اين نهادها باقى ماند آن را نيز از محتوا خالى كردند; مثلا اگر مسجد زمان رسول‏صلى الله عليه وآله وسلم محل فعاليت‏بود، در عصر معاويه، از سوى حاكميت‏حركتى خزنده و محسوس آغاز شد تا مسجد را از نقش‏هاى متعددى كه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به آن محول شده بود، خالى سازد و اگر تعدد نفس مسجد موجب حضور فعال و با نشاط توده مردم در صحنه‏هاى سياسى مى‏شد، حاكميت آن را بر نمى‏تابيد. مسجد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم جامع همه فعاليت‏هايى بود كه بر عهده حكومت‏هاست، اما پس از حاكميت‏بنى‏اميه با اين زمينه تبليغاتى كه مسجد جاى عبادت خداست و در اين مكان مقدس فقط خدا بايد عبادت شود به تدريج نقش‏هاى متعدد مسجد از آن گرفته شد و با چنين توجيهات فريبنده‏اى، مردم صحنه حضور اجتماعى خويش را از دست دادند. مسجدى كه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم پايگاه مشترك اجتماعى بود و مردم به دلايل مختلف خود را نيازمند آن مى‏ديدند، به تدريج‏به محلى تبديل شد كه فقط بايد در آن عبادت كرد، يعنى خالى كردن مسجد از محتواى اصلى و پركردن آن با بينش‏هاى سنت گرايانه. البته بنيادى را كه رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم ريخته بود آن قدر استوار و قوى بود كه بعضى از نقش‏هاى مسجد حتى تا زمان ما نيز ادامه پيدا كرد.

معمولا قدرت دنبال اين است كه سنت متناسب با ايده‏آل‏ها و آرمان‏هاى خودش را پيدا كند، چون خيلى راحت مى‏تواند با سنت كنار آيد تا با دين. مجموع اين تحولات كه در برخورد سنت‏با دين به وجود آمد، جامعه را به نقطه‏اى رساند كه ديگر برايش اهميت نداشت چه اتفاقى ممكن است‏بيفتد. بسيارى از قداست‏ها از بين رفت و مرد، شرايط اجتماعى به نحوى فراهم شد كه همان اتفاقاتى كه ممكن بود در جاهليت اتفاق بيفتد و هيچ واكنشى را به دنبال نداشته باشد، در دوره اسلامى هم امكان وقوع يافت. آن قدر سيطره سنت‏بر جنبه‏هاى مختلف حيات اجتماعى - سياسى جامعه زياد شد كه حتى اكثر صحابه رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم بيشتر متمايل به علايق سنتى شدند تا آن دغدغه‏هاى دينى.

مجموعه اين عوامل در سال 60 و 61ق كار را به جايى رساند كه بنيان‏هاى دين باورانه جامعه به كلى سست‏شد و زمينه براى وقوع هر اتفاقى فراهم گرديد. از اين رو شايد بتوان گفت‏حادثه كربلا، حادثه‏اى است كه محصول و معلول شرايط طبيعى زمانش بود. مقابله با چنين شرايطى چنان قربانيانى را مى‏طلبيد; در غير اين صورت در اين تقابل هولناك دين نمى‏توانست از معركه پيروز بيرون آيد. صحنه كربلا كوششى بى‏مانند بود براى تعيين تكليف تقابل دين و سنت، و هنر حسين‏بن على‏عليهما السلام اين بود كه توانست پس از حدود پنجاه سال ميدان‏دارى سنت، يكبار ديگر شرايط را براى ورود دين به صحنه حيات معرفتى، اجتماعى و سياسى جامعه فراهم آورد.

والسلام عليكم و رحمة‏الله و بركاته


منبع: مجله تاريخ اسلام شماره 1




نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 سنت الهي، تعميم در قرآن و نمود آن در نهضت عاشورا ‏

محمدمهدي آصفي ‏‏


سنت تعميم بدين معنا است كه اگر آدمي خشنود از كردار گروهي باشد، در عملشان شريك خواهد بود و به كساني ملحق مي‏شود كه دوستدارشان است چنان كه خشم و نارضايتي، انسان را از كساني كه دوست ندارد و از عملشان ناراضي است، جدا مي‏كند . قرآن كريم و روايات معصومين (ع) نيز برآن دلالت مي‏كنند لذا علت تعميم، خشنودي يا ناخشنودي به خاطر حب و بغض مي‏باشد . در اين راستا، با توجه به مفهومي كه قرآن از كلمه امت ارائه مي‏دهد و آن را مقوله‏اي كيفي مي‏داند، دستاوردها و عملكرد نيك و بد امت نيز تمامي افراد امت را در بر مي‏گيرد حتي آنان كه در اين كار نقشي نداشته‏اند اما به جهت رضايت، شريك آثار عمل امت‏اند به خلاف نتايج عملكرد افراد كه ويژه خودشان مي‏باشد .

نويسنده ضمن تبيين مطالب فوق سنت تعميم را فراگير بر دنيا و آخرت و خير و شر دانسته، در ادامه به برخي روش‏ها و موارد اين سنت الهي در زندگي مردم همچون تعميم در مسؤوليت و كيفر، تعميم حجت، تعميم در ثواب و پاداش پرداخته و تعميم نفرين و بيزاري و يكي از اين مصاديق بر شمرده كه در نصوص به جا مانده از اهل بيت (ع) در زيارت امام حسين (ع) نيز به روشني شاهد اين تعميم هستيم .

نويسنده در پايان نتيجه مي‏گيرد عاشورا خط معيار دو جبهه حق و باطل در طول تاريخ و در هر جامعه‏اي است، موضع‏گيري در اين دو جبهه به دوستي يابيزاري است و حسين (ع) جدا كننده اين دو جبهه خواهد بود .

پيشگفتار
«لقد سمع الله قول الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبياء بغير حق و نقول ذوقوا عذاب الحريق ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد الذين قالوا ان الله عهد الينا الا نؤمن لرسول حتي ياتينا بقربان تاكله النار قل قد جاءكم رسل من قبلي بالبينات و بالذي قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين; (1)

خداوند سخن آنان را كه گفتند: «خدا فقير است و ما بي نيازيم‏» ، شنيد . به زودي آنچه را گفتند خواهيم نوشت، همچنين كشتن بناحق پيامبران را مي‏نويسيم و به آنان مي‏گوييم: «بچشيد عذاب سوزان را!» اين به سبب و نتيجه كاري است كه دستهاي شما از پيش فرستاده و خدا به بندگان ستم نمي‏كند . آنان كساني هستند كه گفتند: خدا از ما پيمان گرفته كه به پيامبري ايمان نياوريم مگر اين‏كه يك قرباني بياورد كه آتش [صاعقه آسماني] آن را بسوزاند! بگو: پيامبراني پيش از من برايتان آمدند و دلايل روشن و آنچه را گفتيد آوردند، پس چرا آنان را كشتيد اگر راست مي‏گوييد؟!»

شان نزول آيات
سعيد بن جبير در شان نزول اين آيات گفته است: وقتي اين آيه نازل شد:

«من ذا الذي يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيرة ... ; (2) كيست كه به خدا قرض‏الحسنه بدهد تا آن را براي او چند برابر كند ...»

يهوديان گفتند: اي محمد! پروردگارت فقير و نيازمند شد و از بندگانش قرض خواست! پس خدا آيات فوق را فرو فرستاد!

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 سلوك بلا ‏

سيد محمد مهدي ميرباقري‏‏


اشاره:
نوشتار پيش‌رو، گزيده‌اي از مباحث پيرامون اركان و مراحل سير و سلوك به بلاي امام حسين(ع) است كه در شرح و تفسير زيارت عاشورا، طيّ دوازده جلسه ارائه شده است. در آستانه ماه محرم‌الحرام، آن را تقديم خوانندگان گرامي موعود مي‌كنيم.

مراحل سير و سلوك به وسيلة بلاي اولياي الهي در زيارت عاشورا

يكه و تنها شدن وليّ الهي
در زيارت عاشورا به امام حسين(ع) اين‌گونه خطاب مي‌كنيم: «و الوتر الموتور». وتر به معناي «تنها و يكتا»، موتور يعني «تنها شده» است. يك احتمال دربارة اين معنا، يگانگي، منحصر به فرد بودن و بي‌بديل بودن حضرت است. احتمال ديگر اين است كه، حضرت تنهاست و در اين تنهايي موتور است؛ يعني حضرت با نقشه و برنامه‌ريزي تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشيم كه سيّدالشّهدا(ع) يك درگيري مخفيانه نداشتند كه مسلمانان از آن بي‌خبر باشند. يزيد بعد از مرگ معاويه به استاندار مدينه نامه نوشت كه بايد از حسين بيعت بگيري و الاّ او را بكش و سرش را بفرست. حضرت با تدبيري از مدينه خارج شدند و بيعت نكردند؛ در مكه براي مسلمانان نامة دعوت نوشتند و آنها را مطلّع كردند، علاوه بر اينكه مكه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر مي‌شد. بعد هم يزيد به عنوان اميرالحاج، عده‌اي را فرستاد تا حضرت را در مكه ترور كنند و توصيه كرد كه، حتّي اگر دست حضرت به پردة كعبه بود او را بكشيد، لذا حضرت در 8 ذي‌الحجّه در حالي‌كه همه مُحرِم مي‌شدند كاملاً با سر و صدا و با حالتي كه همه متوجه باشند از مكه خارج شدند و صريحاً اعلام كردند:

كسي كه حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهيّاي لقاي خدا كرده است، همراه ما كوچ كرده، همسفر شود.1

از آن طرف مردم كوفه از خروج امام از مدينه و حركت به سوي مكه مطّلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت كردند. حضرت نيز سفير فرستادند. لذا طوري نبود كه مردم مطّلع نباشند. هم مردم حجاز، مدينه، بصره و هم مردم كوفه مطّلع بودند. تقريباً تمام مناطق اسلامي مطّلع شده بودند كه چنين حادثه‌اي در شرف اتّفاق است و امام با يزيد بيعت نكرده، به مكه رفته و از مكه هم بي‌وقت خارج شده و مردم را به همكاري دعوت كرده‌اند.

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 بازخوانىِ چند حديث مشهور درباره عاشورا

محمد صحّتى سردرودى


از زبان حال تا زبان قال
مقتل‏نگاران و روضه‏خوانان، سخنان بسيارى را - در قالب نثر و نظم - به امام حسين(ع) نسبت داده‏اند كه هرگز سند و مدركى براى آنها نمى‏توان يافت. بعضى از آن سخنان با اين كه غير مستند و جعلى‏اند، بسيار مشهور و متداول نيز هستند و از آنجا كه مقبوليت عام يافته‏اند، برخى از پژوهشگران و نويسندگان بنام و معاصر نيز آنها را مسلّم الصدور پنداشته، بدون تأمل و تحقيق، در آثار خود به عنوان سخنى از سخنان امام حسين(ع) آورده‏اند. امروز هم بسيارى از كتابسازان و مؤلفانِ مبلّغ و مبلّغانِ مؤلف پيوسته آنها را در تأليفات و تبليغات خويش از زبان امام حسين(ع) مى‏نويسند و در شمارگان فراوانى منتشر مى‏كنند ؛ غافل از آنكه امام حسين(ع) هرگز آن سخنان را نگفته و به زبان نياورده است و آن سخنان، هر يك مصداق آشكارى است از آن ضرب‏المثل معروف كه مى‏گويد: «ربّ مشهورٍ لا اصل له.»
در ميان مقتل‏نگارانِ روضه‏خوان و مجالس‏نويسان واعظ، از ديرباز چنين مرسوم بود كه داستانها و سخنانى را نخست در مجالسِ روضه‏خوانى براى مردم (عوام‏الناس) مى‏گفتند و سپس همانها را در كتابهاى خود مى‏نوشتند. آنان در آغاز اين مجالس، خود نيز ترديد داشتند و آن سخنان را تنها براى گرياندن مردم مى‏گفتند، اما با ديدن تأثر شديد شنوندگان، از آن ترديد دست شسته، باورشان مى‏شد كه امام حسين(ع) چنان سخنانى گفته و يا چنان حوادثى رخ داده است.
به اين ترتيب، سخنان بسيارى نخست با عنوان «زبان حال» گفته شده و سپس در كتابهاى مقاتل و مجالس تدوين شده است. همان سخنان ساختگى، با گذشت زمان و پس از آن كه پيوسته تكرار شده و شهرت يافته‏اند، از صورتِ «زبان حال» خارج شده و صورتِ «زبان قال» به خود گرفته‏اند.
گويندگان و سرايندگانِ اين گونه سخنان به تصور اينكه در چنان شرايطى جا داشت امام حسين(ع) چنان سخنانى بگويد، آنها را گفته و نوشته‏اند.(1) اما اين گفته‏ها با مرور زمان از «شرايط و احوال» گذشته به مقامِ «حوادث و اقوال» رسيده‏اند تا به پشتوانه شهرت و مقبوليت عام، از سخنان امام حسين(ع) انگاشته شده و روايت و حديث پنداشته شده‏اند.
اين گونه سخنانِ حديث‏گونه، به ويژه در ميان اشعارى كه به امام حسين(ع) نسبت داده مى‏شود فراوان است. دهها بلكه صدها بيت از اين گونه اشعار را تنها در كتابى مجهول‏المؤلف به نام «ادب الحسين و حماسته» مى‏توان يافت.(2) ما در اينجا تنها بعضى از آن سخنان را كه بسيار مشهور و معروف‏اند و اكنون نيز برخى از مؤلفان و نويسندگان آنها را از سخنان امام حسين(ع) مى‏پندارند و از زبان آن حضرت نقل مى‏كنند، برمى‏رسيم ؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 23 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

آنچه باید درباره زیارت عاشورا بدانی

زیارت عاشورا، پاداش بزرگ : صالح پسر عُقْبه، از یاران امام پنجم علیه‏السلام به نقل از پدرش می‏گوید: امام باقر علیه‏السلام فرمود: «کسی که در روز عاشورا، از نزدیک امام حسین علیه‏السلام را با چشم گریان زیارت کند، خداوند پاداش بزرگی به او می‏دهد». عُقبه به حضرت عرض کرد: «جانم به قربانت! اگر کسی امکان حضور در کربلا و حرم مطهّر آن حضرت را در روز عاشورا نداشته باشد و بخواهد از راه دور او را زیارت کند، تکلیف او چیست؟» حضرت فرمود: «پیش از ظهر در جای بلندی بایست و پس از اشاره به سوی مرقد آن حضرت بر او سلام کن و بر ستمگران و قاتلان او لعن و نفرین کن. سپس دو رکعت نماز زیارت بخوان و هر چه می‏توانی بر مصیبت امام گریه کن. خاندانت را نیز بر این عمل ترغیب کن». آن‏گاه در پایان افزودند: «من ضمانت می‏کنم هر کسی این کار را انجام دهد، خداوند پاداش یاد شده را به او بدهد». 
 

 
 
   زیارت پیامبران

فردی به نام عَلْقَمه می‏گوید: به امام باقر علیه‏السلام عرض کردم: «اگر قصد زیارت امام حسین علیه‏السلام را از دور یا نزدیک داشتم، چگونه زیارت کنم؟» حضرت فرمودند: «مانند کسی که سلام می‏دهد، به سوی آن حضرت روی کن و با توجه و حضور قلب به آن سوی نگاه کن و پس از گفتن اللّه‏ اکبر این‏گونه بخوان: السلام علیک یا ابا عبداللّه‏... (و متن زیارت عاشورا را به وی می‏آموزد) و پس از آن دو رکعت نماز بگزار». آن‏گاه فرمودند: «فرشتگان نیز آن حضرت را این‏گونه زیارت می‏کنند و پاداش چنین زائری بسیار بزرگ است. خداوند درجات او را بالا می‏برد و نام او را در زمره همراهان امام حسین علیه‏السلام و شهیدان کربلا نگاشته، ثواب زیارت رسولان و پیامبران الهی را برای وی ثبت می‏کند».

وعده خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

صفوان از یاران امام ششم می‏گوید: امام صادق علیه‏السلام با اشاره به سوی قبر امام حسین علیه‏السلام ، این زیارت ـ زیارت عاشورا ـ را خواند و پس از آن دو رکعت نماز گزارد. آن‏گاه فرمود: «هرگاه حاجت و گرفتاری‏ای داشتی، در هر جا که هستی، این زیارت و دعای پس از آن را بخوان و از خدا حاجتت را بخواه. بی‏تردید خدا و پیامبر به وعده خویش عمل می‏کنند و نیازمندی تو را برمی‏آورند».

زیارت عاشورا، حدیث قدسی

محدّث نوری، از استادان مرحوم شیخ عباس قمی می‏گوید: «در فضل و مقام زیارت عاشورا همین بس که از سِنخ دیگر زیارت‏ها نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد. هر چند از قلوب پاک ایشان چیزی جز آنچه از عالَم بالا به آنجا برسد، بیرون نمی‏آید، ولی این زیارت از سنخ احادیث قُدسیه است که به همین ترتیب زیارت و لعن و سلام و دعا از خدای متعالی به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسیده است و به حسب تجربه، مداومت به آن در چهل روز یا کمتر، در برآوردن حاجات و رسیدن به مقاصد و دفع دشمنان بی‏نظیر است».

مداومت بر زیارت عاشورا

آیت اللّه‏ شبیری زنجانی، از مراجع تقلید می‏گوید: «یکی از چشم‏های فرزند آقای حاج سید محمد بجنوردی بر اثر عارضه‏ای نابینا شده بود و به نظر پزشکان ـ حتی پزشکان خارج از کشور ـ به علت رشد آن عارضه، چشم دیگرش نیز نابینا می‏شد. ولی آن شخص شفا یافت. یکی از بستگان وی، سیدالشهداء را در عالم رؤیا دید که به وی فرمود: «ما به جهت اینکه او به زیارت عاشورا مداومت داشت، سلامتی چشم دیگرش را از خدا گرفتیم».

تنها زیارت عاشورا

یکی از بزرگان حوزه می‏فرماید: امام جماعت مسجد محمدیه قم، جناب حجة‏الاسلام والمسلمین سیدحسین برقعی به من گفتند: «پس از سانحه‏ای که برای من روی داد، به فراموشی شگفت‏آوری دچار شدم؛ به گونه‏ای که تمامی اعضای خانواده و فرزندان خویش را می‏دیدم، ولی هیچ کدام از آنها را نمی‏شناختم. تنها چیزی را که فراموش نکرده بودم، زیارت عاشورا بود که آن را از حفظ می‏خواندم».

ادای دِین

عالم متقی، مرحوم آیت اللّه‏ نجفی قوچانی (نویسنده کتاب سیاحت غرب)، در زندگی‏نامه خود می‏نویسد: «پدرم بسیار مقروض بود و بدهی‏اش پیوسته بیشتر می‏شد. من بنا گذاشتم که چهل روز زیارت عاشورا بخوانم. بدین ترتیب، هر روز دو ساعت پیش از ظهر خواندن دعا را آغاز می‏کردم و هنوز ظهر نشده بود که زیارت تمام می‏شد. پس از چهل روز، نامه‏ای از پدرم دریافت کردم که خبر مسرت‏بخش ادای دِین خودش را برای من نگاشته بود. از آن پس، دل قوی داشتم و هر حاجت مهمی که برایم پیش می‏آمد، به آستان مقدس حسینی علیه‏السلام روی می‏آوردم و با قرائت چهل بار زیارت عاشورا نیازم برآورده می‏شد».

آخرین ذکر، زیارت عاشورا

مرجع بزرگ، آیت اللّه‏ العظمی بهجت درباره زیارت عاشورا می‏گوید: «مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است... در سندها آمده است که زیارت عاشورا از حدیث‏های قُدسی است. برای همین، با وجود فراوانی کارهای علمی موجود نزد علما و اساتیدمان، آنان همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند. مرحوم آیت اللّه‏ شیخ محمدحسین اصفهانی از خداوند متعالی می‏خواست کلمات پایانی عمرش، زیارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوی باری تعالی بشتابد. خداوند نیز دعای وی را اجابت کرد و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملکوت اعلی شتافت و قرین رحمت گردید».

همیشه با زیارت عاشورا

صاحبان بصیرت، همیشه به خواندن زیارت عاشورا توجه داشتند و آن را به دیگران نیز سفارش می‏کردند. مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که حالات معنوی او مشهور خاص و عام است، در توسل به اهل بیت علیه‏السلام به زیارت عاشورا تأکید فراوانی داشت و می‏فرمود: «در عالم معنا به من توصیه کرده‏اند که زیارت عاشورا بخوان». وی به دیگران نیز سفارش می‏کرد: «تا زنده‏اید زیارت عاشورا را از دست ندهید».
 
 

منبع: سایت موعود  برگرفته از ماهنامه گلبرگ

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 18 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا

زیارت عاشورا

 

عارف فرزانه آیت اللّه بهجت (ره) می فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن كننده عظمت آن است، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زیارت ملاحظه می كنیم که امام صادق علیه السلام به صفوان مى فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می كنم:

زیارت او قبول، تلاشش مشکور و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالى باز نخواهد گشت. اى صفوان! این را با ضمانتى از پدرم، و پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام و ایشان از حضرت رسول صلّى الله علیه وآله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عزّوجلّ دریافت نموده، هر یك از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، خداوند عزّوجل به ذات اقدس خود قسم خورده كه هركس زیارت كند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیك یا دور و دعا كند به این دعا، زیارت و دعاى او را قبول مى كنم و خواسته اش هرچه باشد بر آورده سازم. پس از درگاه من با ناامیدى و زیان باز نگردد و او را به برآمدن حاجتش، و رسیدن به بهشت و آزادى از دوزخ خرسند و خوشحال مى كنم و شفاعت او را در حق هر كس كه شفاعت كند بپذیرم.(1)

 

مداومت به زیارت عاشورا

یكى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمى و حاج شیخ عباس قمى و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم كه در غرفه اى از غرفه هاى بهشت دور یكدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمى احوالپرسى كردم و گفتم : با هم بودن شما یك آیة اللّه و آقاى حاج شیخ عباس قمى یك محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتى دارد كه با یكدیگر یك جا قرار گرفته اید؟

جواب دادند: ما همگى مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم .(2)

فرمود: من حكم مى كنم كه شیعیان ساكن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حكم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

 

 

 

بانوی دو عالم در مجلس زیارت عاشورا

خانم علویه اى كه براى زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام به شام مشرّف شده بود مى گفت : محل رأس الشهداء براى من حالت خاص روحى داشت، همیشه آنجا مى رفتم و زیارت مى خواندم و با حال خوشى گریه مى كردم، روزى در موقع زیارت حال خاصّى پیدا كردم ودریچه اى از عالم دیگر براى من گشوده شد، در آن حال كه بیدار بودم مثل خواب دیدن این منظره را دیدم، عدّه اى زن بودند كه مادرم نیز در میان آنها بود و از من تشكر مى كرد كه برایش زیارت و دعا مى خوانم، در این اثناء زن بلند قامتى تشریف آوردند، زنها خدمت ایشان حاجت خود را عرض مى كردند و من هم حاجت خود را عرض كردم،سپس گفتم: ما مجلس روضه خوانى داریم و در آن زیارت عاشورا مى خوانیم،چراشماشركت نمى كنید؟

فرمودند: من مى آیم و شركت هم مى كنم به آن نشانى و دلیل كه پسر خاله شما با عیالش یك جعبه شیرینى آوردند در مجلس شما و براى رفع مشكل منزل شان نذر كردند در مجلس زیارت عاشوراى شما شركت كنند، مشكل آنها به واسطه خواندن زیارت عاشورا رفع شد و منزل جدید را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد دیگر در جلسه زیارت عاشورا شركت نكردند.

حاج آقاى ابطحى فرمودند: من صاحب نذر را مى شناختم، جریان را به او گفتم، رنگش تغییر كرد و به گریه افتاده همسرش را صدا كرد و گفت : بشنو از كجا خبر مى دهند و با تأسف گفت: مطلب دقیق همین است كه گفتید، چه كنم مشكلات زندگى نگذاشته به نذر خود وفا كنم. (3)

 

امام حسین

 

عذاب را از این قبرستان بردارید

علامه نورى نوشته: مردى صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» كه جمعى از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه اى داشت كه دوران خردسالى را با هم گذرانده بودند و در بزرگى گمركچى شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان كه نزدیك منزل آن مرد صالح بود به خاك سپردند.

بیش از یك ماه از مرگ گمركچى نگذشته بود كه مرد صالح او را در خواب می بیند كه او حال خوشى دارد و از نعمتهاى الهى بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو كسى نبودى كه درونت خوب باشد و كار زشتت حمل بر صحت شود،...كارت عذاب آور بود و بس، پس از كجا به این مقام رسیدى؟

گفت: آرى! چنان است كه گفتى، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایى كرده كه پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاكش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مكان به خاكش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذكر مصیبت او می كرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می كند روضه خوانى داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودى دارى؟ مرد صالح خوابش را نقل می كند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه اى بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند.(4)

 

رفع بلایی بزرگ

علامه شیخ حسن فرید گلپایگانى از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالكریم حائرى یزدى نقل فرمود:

اوقاتى كه در سامراء مشغول تحصیل علوم دینى بودم اهالى سامراء به بیمارى وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند روزى به همراه جمعى از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشاركى بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وباء شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.

مرحوم میرزا فرمود: اگر من حكمى بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند كه بلى .

سپس فرمود: من حكم مى كنم كه شیعیان ساكن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حكم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

از فردا تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طوریكه بر همه آشكار گردیده برخى از سنى ها از آشناهاى خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینكه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟

به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.

علامه فرید فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد. (5)

 

پی نوشت:

1)  زیارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن، ص 56.

2) كرامات الحسینیه، على میر خلف زاده، ج 2.

3) همان.

4) داستانهاى مفاتیح الجنان، اسماعیل محمدى، ص 40.

5) داستانهای شگفت، عبدالحسین دستغیب.

منبع:تبیان

 





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:5)      [ 1 ]   [ 2 ]   [ 3 ]   [ 4 ]   [ 5 ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.