حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [یَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ ع كَانَ أَبِی ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا كَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ یَقُولُ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ (ع)

امام رضا(ع) فرمود: محرم؛ ماهى بود که اهل جاهلیت جنگ را در آن حرام مىدانستند. اما اینها خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتک کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش به خیمههاى ما زدند و وسایل آنها را چپاول کردند و رعایت رسول خدا(ص) را در سفارش به ما نکردند. روز شهادت حسین(ع) چشم ما را ریش کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد و ما را تا قیامت به گرفتارى و بلا دچار ساخت. اگر کسی خواست گریه کند، بر مانند حسین باید گریه کند. این گریه، گناهان بزرگ را بریزد. سپس فرمود: شیوه پدرم این بود که وقتی محرم میشد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم. روز دهم؛ روز مصیبت و حزن و گریهاش بود و میفرمود در این روز حسین(ع) کشته شد.
آداب و عادات و انديشهها و اوضاعى كه گروهى در آن شركت دارند، فرهنگ ناميده مىشود كه از نسلى به نسل ديگر انتقال مىيابد. زبان و وسيلههاى نمادين ديگر عوامل اصلى انتقال فرهنگ است; در عين حال ممكن استبسيارى از رفتارها و عادات و رسوم تنها از طريق تجربه حاصل گردد. اصولا هر جامعهاى براى خود روش و اسوه ويژهاى از كليات فرهنگى و رفتارى دارد كه امور ضرور انسانى مانند سازمان اجتماعى، دين، حقيقتجويى، ساختمان سياسى، نحوه تفكر، مؤسسات اقتصادى و فرهنگ مادى آن را به وجود مىآورد. از آغاز پيدايش بشر فرهنگ مايه تمايز هر گروه از گروه ديگر بوده است درجه پيچيدگى سازمانهاى فرهنگى يكى از ابزارهاى تشخيص جامعههاى متمدن از جامعههاى ابتدايى است. «فرهنگ» به معنى تعليم و تربيت، نيز به كار رفته چنانچه در شعر فردوسى آمده است: تو دادى مرا فر و فرهنگ و راى تو باشى به هر نيك و بد رهنماى در كتابهاى لغت چنين آمده است: عاشورا با (الف مقصوره) و عاشوراء با (الف ممدوده) را روز دهم و بعضى روز نهم دانستهاند. زهرى گفته است جز در چند مورد، اسمى كه بر وزن فاعولاء باشد شنيده نشده. (1) از ابنبزرج نقل است كه: «ضاروراء» به معنى «ضرا» (سختى) و «ساروراء» به معنى «سرا» (گشايش و شادمانى) و «دالولا» به معنى «دلال» به كار رفته است. صاحب مجمعالبحرين در اينباره گفته است: «عاشورا يك نام اسلامى است و آن روز دهم محرم است و گاهى الف بعد از عين حذف مىگردد و «عشورا» تلفظ مىشود». (2) و نيز گفتهاند كه عاشورا كلمهاى است عبرى و معرب «عاشور» كه دهم تشرى يهود باشد كه روزه آن روز «گپور» [كفاره] است و چون آن روز را به ماههاى عربى انتقال دادند، روز دهم اولين ماه تازيان شد. چنانچه در ماههاى يهود هم در اولين ماه و روز دهم است. (3) از امور مسلم ترديدناپذير و مورد اتفاق تمام فرق اسلامى اين است كه حضرت امام حسينعليهالسلام بىنهايت مورد علاقه و محبتخاص جد بزرگوارش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله بوده است و اظهار اين موضوع از روايات فراوانى كه تواتر معنوى دارد ثابت مى شود. (4) گروه كثيرى از محدثان اسلامى نقل كردهاند كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «حسين از من و من از حسينم. خداوند دوست دارد كسى را كه حسين را دوستبدارد». (5) در محاوره عربها اين چنين است كه وقتى مىخواهند بين خود و ديگرى كمال الفت و يگانگى و شدت ارتباط و دوستى را بفهمانند آن تعبير را به كار مىبرند و مىگويند: «فلان كس از من و من از اويم» چنانچه وقتى مىخواهند نفرت و بيزارى خود را نسبتبه ديگرى اظهار كنند، مىگويند: «من از او نيستم و او از من نيست» شاعر گفته است: ايها السائل عنهم و عنى لست من قيس و لاقيس منى پس تعبير «حسين منى و انا من حسين» يا شبه آن تعبير مانند «حسين منى و انا منه» بر محبتشديد و اتصال و علاقه تام بين پيامبرصلى الله عليه وآله و فرزند گرامىاش دلالت مىكند. و نيز قسمت اول حديث «حسين منى» ارتباط و اتصال جسمى و قسمت دوم آن «و انا من حسين» ارتباط معنوى را مىرساند. توضيح آن كه «حسين منى» مىفهماند كه امام، پاره تن پيامبر است و به لحاظ مادى به آن حضرت انتساب دارد و «انا من حسين» مىفهماند كه اگر فداكارى و ايثار و از خودگذشتگى آن جناب نبود، زحمات پيامبرصلى الله عليه وآله به هدر مىرفت و اثرى از اسلام باقى نمىماند. در روايات فراوانى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن حضرت را مىبوسيد و هر وقت او و برادرش امام حسنعليهماالسلام را مىديد و مناسبت اقتضا مىكرد، با آنان به مداعبه و ملاعبه مىپرداخت. عدهاى از راويان نقل كردهاند كه رسول خدا يك دست را بر قفا و دست ديگر را بر زنخ فرزندش حسينعليهالسلام قرار مىداد و دهان بر دهانش مىگذاشت. (6) و در برخى از روايات است كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره امام حسينعليهالسلام فرمود: «فداى كسى بشوم كه فرزندم ابراهيم را فداى او كردم». (7) از آنچه به اختصار در عظمت و فضيلتسرور شهيدان حسين بن علىعليهالسلام بيان داشتيم و نيز از آنچه رسول اكرمصلى الله عليه وآله در شدت علاقه و محبتبه فرزند بزرگوارش ابراز داشته، به خوبى درمىيابيم كه اخبار حاكى از عيد بودن روز عاشورا و تبرك جستن در آن روز از قول پيامبرصلى الله عليه وآله دروغ و افتراى محض است. چگونه ممكن است قبول كرد كه رسول خداصلى الله عليه وآله روز شهادت ريحانهاش (8) را كه مكرر بر مكرر از آن خبر داده (9) روز جشن و عيد اعلام كند. در صورتى كه آن حضرت به ياد آن روز گريه مىكرد. روايات صحيح كه در كتب اهل سنت نيز نقل شده بر گريستن رسول خداصلى الله عليه وآله به خاطر شهادت فرزند فداكارش دلالت دارد. از امالفضل بنتحارث روايت كردهاند كه او گفت: ... من حسينعليهالسلام را در دامن پيامبرصلى الله عليه وآله گذاشتم. لحظهاى گذشت كه ناگهان اشك از چشمانش فرو ريخت. گفتم يا نبىالله پدر و مادرم قربانت گردد چه شده؟! فرمود: جبرئيل آمد و خبر داد كه امتم اين پسرم را به زودى مىكشند! گفتم همين پسر را؟! گفت: آرى. (10) لازم است مسلمين از دسايس بنىاميه برحذر باشند، و به رسول خداصلى الله عليه وآله اقتدا كنند (11) و او را اسوه و مقتداى خويش قرار دهند. از اعمال و رفتار و گفتار آن پيشواى عظيمالشان پيروى نمايند و بر اثر رواياتى كه در زمان سلطنتبنىاميه درباريان جعل نموده بودند (12) نبايد از روش آن حضرت منحرف شوند كه سالروز شهادت فرزند دلبندش را جشن بگيرند و آن روز را روز عيد و شادى و مبارك قرار دهند. (13) بر مسلمانان است كه بخود آيند، بيدار شوند، به حقيقت اسلام توجه كنند و بينديشند تا آنچه را كه دشمنان پيامبر و اسلام داخل دين كردهاند كنار بزنند و بفهمند كه اسلام واقعى كدام است و بر چه محور دور مىزند. در هر امرى از امور به ديده انتقاد و تحقيق بنگرند و سرسرى و تقليدى آن را نپذيرند. (14) بنىاميه با بنىهاشم كينه ديرينه داشتند. (15) از طرف ديگر چون منصب شامخ نبوت در خاندان بنىهاشم بود و آنان اين موهبت و افتخار را برنمىتافتند، تا توانستند با اسلام به ضديت و معاندت پرداختند. آنها در اصل به اسلام هيچگونه اعتقادى نداشتند. عقاد نويسنده و متفكر شهير مصرى مىگويد: ابوسفيان پس از آن كه اسلام آورد غلبه اسلام را غلبه بر خود تلقى مىكرد. (16) هند، مادر معاويه پس از اسلام آوردنش فرياد مىزد: چرا جنگ نكرديد و از خود و سرزمينتان دفاع ننموديد؟! ابوسفيان و پسرش معاويه پس از فتح مكه اسلام آوردند. ابوسفيان و خانوادهاش با دشوارى تمام اسلام را گردن نهادند. بدين معنى كه در ظاهر اسلام آوردند و در واقع اسلام را قبول نداشتند. (17) ابوسفيان بر قبر حضرت حمزهعليهالسلام ايستاد و گفت: اى اباعماره بر امارت و فرمانروايى با ما جنگيدى كه آن به ما انتقال يافت. (18) به نظر مىرسد معاويه به نبوت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله اعتقاد نداشتبه دليل آن كه عدهاى از مصريان بر وى وارد شدند و گفتند: «السلام عليك يا رسولالله» او آنان را از اين گفتار منع نكرد. (19) محققان اهل سنتبه سندهاى متعدد در تفسير آيه شريفه «الم تر الى الذين بدلوا نعمتالله كفرا»، (20) ذكر نمودهاند كه مقصود دو طايفه تبهكار بنىاميه و بنىالمغيرة است. (21) فرهنگ عاشورا در سيره معصومين(ع)
دكتر سيد مهدى صانعى
معنى فرهنگ:
عاشورا كدام روز است؟
روايات جعلى در مورد عاشورا
ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
ابوبصیر گوید امام صادق(ع) فرمود: جبرئیل بر رسول خدا(ص) فرود آمد. در آن هنگام حسین(ع) نزد حضرتش به بازی مشغول بود. پس جبرئیل او را آگاه ساخت كه امتش این فرزند را می كشند. رسول خدا(ص) گریست و سپس جبرئیل عرض كرد: آیا تربتی را كه بر روی آن كشته می شود به شما نشان دهم؟
امام ادامه دادند: ناگاه فاصله میان محل نشستن رسول خدا(ص) و قتلگاه حسین(ع) در زمین فرو رفت، به طوری كه دو مكان به هم متصل شدند و جبرئیل مشتی از آن خاك برگرفت. سپس در كمتر از یك چشم بر هم زدن دو مكان از هم دور شدند و به حالت اول خود بازگشتند. سپس جبرئیل خارج شد در حالی كه می فرمود: خوشا به حال تو ای خاك و خوشا به حال آن كه در اطراف تو كشته می شود.

حضرت عیسی (ع) و كربلای حسین(ع)
در خبر است كه عیسی(ع) را با حواریون گذر به اراضی كربلا افتاد، ناگاه شیری را نگریستند كه طریق را بر روندگان مسدود ساخته بود. شیر به سوی عیسی(ع) پیش آمد و فرمود: انی لم ادع لكم الطریق حتی تلعنوا یزید قاتل الحسین (ع) . عیسی فرمود: حسین كیست؟ سبط پیامبر و فرزند علی ولی الله است . عیسی (ع) پرسید: قاتل او كیست؟ منبع : ناسخ التواریخ ، ج 1 ، ص275

نمی گذارم شما درگذرید الا آن كه یزید را كه كشنده حسین(ع) است لعن كنید.
قال: سبط محمد النبی الامی و ابن علی الولی ؛
گفت قاتل او یزید ملعون است كه وحوش بیابانها و درندگان صحراها خاصه روزهای عاشورا او را لعن كنند .
پس عیسی دست برداشت و لعن كرد بر یزید و نفرین فرستاد بر او. در این وقت شیر از طریق كناری رفت و حواریون ایمن شدند و به جانب مقصود عبور كردند .
گریه حضرت زكریا بر امام حسین(ع)
مولایمان حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در پاسخ سعدبن عبدالله در ضمن حدیثی طولانی می فرماید: حضرت زكریا از پروردگارش درخواست نمود كه اسامی پنج تن را به او بیاموزد. جبرئیل(ع) بر او نازل شد و آنها را به او آموخت. هر گاه كه زكریا اسم محمد(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) را میبرد اندوهش برطرف میشد، ولی همین كه اسم حسین(ع) را می برد بغض گلویش را می فشرد و نفسش به شماره می افتاد و گریه اش می گرفت. روزی گفت: خداوندا، چه سری دارد كه هر گاه اسم چهار نفر از اینان را میبرم غم و اندوهم برطرف می شود و خاطرم تسكین می یابد، ولی هنگام نام بردن از حسین(ع) اشكم جاری و آه و ناله ام بلند می شود؟ منبع : فاطمه الزهرا ، رحمانی همدانی ، بحارالانوار ،ج52،ص84 ؛ شجره طوبی ، ج2 ، ص403
خداوند متعال داستان حسین(ع) را به او خبر داد و فرمود: (كهیعص)(آیه 1سوره مریم) .
كاف اسم كربلا، هاء هلاك خاندان پیامبر(ص)، یاء یزید كه به حسین(ع) ظلم و ستم نمود، عین اشاره به عطش و تشنگی حسین(ع) و صاد صبر اوست .
زكریا كه این مطالب را شنید سه روز از مسجدش بیرون نرفت و دستور داد كسی بر او وارد نشود و شروع به گریه و زاری نمود و ذكر مصیبت او این عبارت بود: خداوندا، آیا بهترین آفریدگانت به فرزندش مصیبت زده میشود؟ آیا چنین مصیبتی بر آستانه آنان فرود می آید؟
حضرت سلیمان (ع) و مقتل حسین علیه السلام
مروی است كه سلیمان(ع) بر بساط خویش جای داشت و در هوا عبور می كرد. ناگاه روزی از زمین كربلا خواست درگذرد، باد بساط او را به دوران انداخت، چنان كه سلیمان بیمناك شد تا مبادا او را به خاك افكند. در این وقت باد از وزیدن بایستاد و بساط او به خاك در افتاد . منبع : ناسخ التواریخ ، ج 1 ، ص274
فقال سلیمان للریح لم سكنت؟ فقالت ان هنا یقتل الحسین(ع) .
فرمود: ای باد تو را چه افتاد كه ساكن گشتی؟ گفت: مقتل حسین بن علی اینجاست.

سلیمان گفت: كشنده او چه كسی است؟
گفت: لعین اهل سماوات و الارض، یزید.
پس سلیمان دست برداشت و او را لعن فرستاد و به دعای بد یاد كرد. در این وقت جن و انس ایمن گشتند و باد وزیدن گرفت و بساط طریق سلامت سپرد.
روایت شده موقعی كه حضرت موسی(ع) با یوشع بن نون به زمین كربلا عبور كردند بند نعل حضرت موسی (ع) پاره شد و خاری به پای آن بزرگوار خلید و خون جاری شد.
گفت: پروردگارا، مگر چه گناهی از من صادر شده كه بدین كیفر گرفتار شدم؟ فاوحی الیه ان هنا یقتل الحسین(ع) و هنا یسفك دمه فسال دمك موافقه لدمه. خون تو نیز برای این كه با خون آن حضرت موافقت كند جاری گردید. منبع : بحارالانوار ، ج44 ،ص244

خطاب رسید: خون حسین(ع) در این موضع ریخته خواهد شد.
موسی(ع) گفت: حسین كیست؟
خطاب رسید: حسین سبط محمد مصطفی و فرزند علی مرتضی است.
موسی گفت: كشنده آن حضرت كیست؟
وحی شد: كشنده او كسی است كه ماهیان دریا و وحوش صحرا و پرندگان هوا او را لعنت خواهند كرد.
موسی (ع) هم بر یزید لعنت كرد .
حضرت ابراهیم(ع) و گذر او از قتلگاه امام(ع)
هنگامی كه گذر حضرت ابراهیم(ع) به كربلا افتاد و به قتلگاه امام حسین(ع) رسید اسبش به رو درآمد. آن حضرت از بالای اسب بر زمین افتاد، سرش شكست و خون جاری شد. زبان به استغفار گشود و گفت: پروردگارا، آیا از من گناهی صادر شده است؟ منبع : بحارالانوار ، ج44 ،ص243

جبرئیل نازل شد و گفت: گناهی از تو سر نزده بلكه در این مكان سبط خاتم انبیاء شهید خواهد شد و خون تو به موافقت خون او جاری گردید.
حضرت ابراهیم گفت: قاتل او كه خواهد بود؟
گفت: آن كسی است كه اهل آسمانها و زمین او را لعنت خواهند كرد.
در كتاب شريف المشاهد شيخ شبسترى (ره ) روايت كرده كه چون حضرت نوح عليه السلام كشتى را بنا نمود و صد هزار مسمار به كشتى زد تا اينكه پنج مسمار ماند حضرت نوح عليه السلام يكى از آن پنج مسمار را برداشت .
فاَ شرَقَ بِيَدِهِ وَ اَضاءَ كَما يَضئ الكَواكِبَ الدُّريه فى اُفُق السَّماء. پس آن مسمار در دست نوح روشن شد چنانكه ستاره رخشان در افق آسمان درخشنده مى شود. فتحيّر نوح فانطق الله المسمار بلسان طلق ذلق فقال انا باسم خير الانبياء محمّد بن عبّداللّه ((ص )) پس نوح از درخشندگى مسمار حيران شد و خداوند عالم مسمار را بنطق و تكلم آورد با زبان كشاده و فصيح عرض كرد: كه يا نوح من بر اسم نامى خاتم انبياء محَّمد بن عبدالله مقرَّر شده ام و درخشندكى من از بركت اسم آن بزرگوار است . پس جبرئيل نازل شد و حضرت نوح عليه السلام از جبرئيل سؤ ال كرد يا جبرئيل اين چه مسمارى است كه من هرگز مثل او را در درخشندگى نديده ام . جبرئيل گفت : اين مسمار بر اسم حضرت رسو ل اللّه (ص ) است پس حضرت نوح (على نبيّينا و آله و عليه السلام) سه مسمار ديگر از آنها را برداشت و هر يك را به طرفى از كشتى زد، و هر يك در درخشندگى مثل سابق بودند، چون نوبت مسمار پنجم رسيد حضرت نوح عليه السلام آن را برداشت و ديد فَزَهر و انارَ و اَ ظهَر النِداوة پس درخشان و منوّر گرديد، در دستش ، و رطوبت سرخى از آن مسمار ظاهر شد، حضرت نوح عليه السلام متعجّب ماند از جبرئيل سؤ ال كرد! جبرئيل عرض كرد: كه اين مسمار پنجم مسمار حسين عليه السلام است و بنام اوست ، آنرا بجانب مسمار پدرش بزن ، حضرت نوح پرسيد كه اين چه رطوبت است كه از اين مسمار ظاهر مى شود؟ جبرئيل عرض كرد: كه اين خون است و احوالات و وقايع كربلا را به حضرت نوح عليه السلام بيان كرد و حضرت نوح عليه السلام گريست و بر قاتلين آن حضرت لعن نمود. منبع : كشكول النور ج 1 ص 64.
اطلاع یافتن حضرت نوح از شهادت امام حسین(ع)
هنگامی كه حضرت نوح(ع) بر كشتی سوار شد و روی زمین را گردش نمود و به زمین كربلا رسید، زمین كربلا كشتی او را نگاه داشت. حضرت نوح از خطر غرق شدن ترسان شد و گفت: فنزل جبرئیل و قال: " یا نوح فی هذا الموضع یقتل الحسین سبط محمد(ص) خاتم الانبیاء وابن خاتم الاوصیاء؛ در این موقع جبرئیل نازل شد و گفت: اینجا مكانی است كه سبط خاتم انبیاء و فرزند خاتم اوصیاء كشته خواهد شد . منبع : بحارالانوار ، ج44 ،ص243
الهی طفت جمیع الدنیا و ما اصابنی فزع مثل ما اصابنی فی هذه الارض؛ پروردگارا، من جمیع دنیا را گردش كردم و در هیچ موضعی نظیر این زمین خوفناك ندیدم .

نوح گفت: قاتل او كیست؟
جبرئیل گفت: قاتل او كسی است كه اهل هفت آسمان و زمین او را لعنت می كنند .
پس، لعنت كرد او را نوح چهار مرتبه. پس كشتی حركت كرد تا كوهی ظاهر شد و بر آن قرار گرفت.
در مصيبت حضرت سيّد الشهداء(ع ) بنا بر روايات مختلف آنچه به چشم ديده ، و ديده نمى شود گريسته اند.
در جريان هبوط حضرت آدم عليه السلام مى باشد كه آن حضرت پس از ترك اولى كه در بهشت انجام داد از بهشت رانده و بر زمين فرستاده شد، محل هبوط آدم عليه السلام در مكّه معظّمه بوده است و در روايات مى باشد كه حضرت آدم عليه السلام بخاطر آن گناه يا ترك اولى بسيار گريست و از گناه خود توبه كرد. و همچنين مفارقت از همسرش حوّا نيز به غصّه او افزوده بود، بنابراين حضرت آدم عليه السلام بر روى زمين حركت كرد و بيابانها و دشتها را زير پا گذاشت تا گذار حضرت آدم عليه السلام به سرزمين كربلاى پر بلا افتاد، كدام كربلا آن كربلايى كه تا حضرت سيّدالشهداء به آن سرزمين وارد شد و ديگر مركب او حركت ننمود بنابر روايات سه مركب عوض كردند ولى مركب حركت ننمود. خلاصه آنكه حضرت آدم وقتى به آن سرزمين رسيد، ملاحظه كرد كه گرد غم و غبار، ناراحتى وهمّ و غم در وجودش پديدار شد و قلبش به تنگ آمد، تا رسيد به آنجايى كه شمع فروزان پيامبر (ص ) خاموش گشته بود، يعنى تا به قتلگاه حضرت سيّد الشهداء (ع ) رسيد، قدمش به سنگى برخورد كرد و افتاد - و بر اثر اصابت سرش به زمين - خون از سر حضرت آدم جارى شد، حضرت آدم عليه السلام ناراحت شد و سر به آسمان برداشت كه ، بار الها آيا گناه تازه اى مرتكب شده ام كه مرا اينگونه مجازات مى كنى ؟ خدايا من تمام عالم را گشتم و چنين بلائى بر سرم وارد نشد، حال آنكه در اينجا چنين عقوبت مى شوم ! از جانب پروردگار عالم ندا آمد كه اى آدم از جانب تو گناهى سر نزده است لكن اين همانجايى است كه : يقتل فى هذه الارض ولدك الحسين عليه السلام ظلما يعنى اين همانجايى است كه فرزندت حسين عليه السلام بر اثر ظلم شهيد مى شود، و خداوند روضه سيّد الشهداء را خواند و حضرت آدم عليه السلام بر مصائب آن حضرت گريست ، قربان مظلوميّتت حسين جان كه آدم با يك سر شكستن آنگونه به خدا شكايت مى كند، حال آنكه تو با آن همه مصيبت مى فرمايى : رضا بقضائك و تسليما لامرك لا اله غيرك و لا معبود سواك حضرت آدم عرض كرد: خدايا آن حسين كه در اين جا شهيد مى شود، ايكون نبيّا؟ پيامبر مى باشد؟ وحى نازل شد كه اى آدم او پيامبر نيست ، لكن نوه پيامبر آخرالزمان و فرزند دختر آن پيامبر(ص ) فاطمه زهرا مى باشد. پس با رهنمايى جبرئيل چهار مرتبه بر قاتلين حضرت سيّد الشهداء(ع ) لعن فرمودند. منبع : كشكول النور ج 1 ص 132.
صاحب كتاب درّالیمین در تفسیر این آیه مباركه از قرآن كریم "فتلقی آدم من ربه كلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم" (بقره37) می فرماید:
خلاصه معنی چنان است كه آدم (ع) در ساق عرش كلمه چند نگریست، جبرئیل او را بیاموخت كه بدان كلمات كه اسماء پیغمبر و آل پیغمبر بود پناهنده شود و بدین گونه سخن كند: جبرئیل گفت: این فرزند تو به مصیبتی بزرگ مبتلا شود كه همه مصیبتها در نزد او كوچك باشد. گفت ای برادر آن چه مصیبتی است؟ گفت: كشته می شود در حالتی كه تشنه باشد و بی كس باشد و تنها و فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد. ای آدم، اگر او را ببینی در حالتی كه می گوید: "وا عطشاه وا قله ناصراه" تا گاهی كه از تشنگی چشمش چنان تاریك می شود كه آسمان را نتواند دید و هیچ كس او را جواب نگوید الا با زبان شمشیر و شراب مرگ . پس، او را میكشند چنانكه گوسفند را از قفا سر میبرند، و احمال و اثقال او را دشمنان او به نهب و غارت می برند و سر او و اصحاب او را بر سنان - نیزهها - می كنند و در شهرها می گردانند و اهلبیت او را اسیر می گیرند. و این صورتی است كه از پیش به علم خداوند واحد برگذشته است. منبع : ناسخ التواریخ ، ج 1 ، ص275
قال: "یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منك الاحسان."
خدا را بدین كلمات سوگند داد، چون به نام حسین(ع) رسید آتش از قلبش برانگیخت و اشک از چشمش بریخت. گفت: ای جبرئیل، چه شد كه در ذكر پنجم قلب من بشكافت و اشک من جاری شد؟
قال: یقتل عطشاناً غریباً وحیداً فریداً، لیس له ناصر ولا معین و لو تراه یا آدم و هو یقول وا عطشاه وا قله ناصراه حتی یحول العطش بینه و بین السماء كالدخان فلم یجبه احد الا بالسیوف و شرب الحتوف، فیذبح ذبح الشاه من قفاه و ینهب رحله اعدائه و تشهر رؤسهم، هو و انصاره فی البلدان و معهم النسوان، كذالك سبق فی علم الواحد المنان.
چون این سخن به پایان رفت آدم و جبرئیل چون زن بچه مرده گریستند.
قال على بن الحسين (عليه السلام): تزهر أرض كربلا يوم القيامة كالكوكب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسة الطيبة المباركة التى تضمنت سيد الشهداء و سيد شباب اهل الجنة. امام سجاد (عليه السلام) فرمود: زمين كربلا، در روز رستاخيز، چون ستاره مرواريدى مىدرخشد و ندا مىدهد كه من زمين مقدس خدايم، زمين پاك و مباركى كه پيشواى شهيدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است . ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از كامل الزيارات، ص 268. همچون زيارت خدا قال الامام رضا (عليه السلام) من زار قبر الحسين (ع) بشط الفرات كان كمن زار الله امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه قبر امام حسين (عليه السلام) را در كرانه فرات زيارت كند، مثل كسى است كه خدا را زيارت كرده است. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 250؛ به نقل از كامل
مكتب معرفت
قال ابو الحسن موسى بن جعفر(عليه السلام) أدنى ما يثاب به زائر ابى عبد الله (عليه السلام) بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولايته ان يغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز. حضرت امام موسى كاظم (عليه السلام) فرمود: كمترين ثوابى كه به زائر امام حسين (عليه السلام) در كرانه فرات داده مىشود اين است كه تمام گناهان مقدم و موخرش بخشوده مىشود. بشرط اين كه حق و حرمت ولايت آن حضرت را شناخته باشد. مستدرك الوسائل، ج 10 ص 236، به نقل از كامل الزيارات، ص 138 تربت شفا بخش عن موسى بن جعفر (عليه السلام) قال: و لا تأخذوا من تربتى شيئا لتبركوا به فأن كل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسين بن على عليهما السلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشيعتنا و أوليائنا. حضرت امام كاظم (ع) در ضمن حديثى كه از رحلت خويش خبرى مىداد فرمود: چيزى از خاك قبر من برنداريد تا به آن تبرك جوييد چراكه خودرن هر خاكى جز تربت جدم حسين (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شيعيان و دوستان ما شفا قرار داده است. جامع الاحاديث الشيعه، ج 12، ص .533 يكى از چهار نياز قال الامام موسى الكاظم (ع) لا تستغنى شيعتنا عن أربع: خمرة يصلى عليها و خاتم يتختم به و سواك يستاك به و سبحة من طين قبر أبى عبد الله عليه السلام... حضرت امام موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود: پيروان ما از چهار چيز بىنياز نيستند: 1 ـ سجادهاى كه بر روى آن نماز خوانده شود. 2 ـ انگشترى كه در انگشت باشد. 3 ـ مسواكى كه با آن دندانها را مسواك كنند. 4 ـ تسبيحى از خاك مرقد امام حسين (ع) .... تهذيب الاحكام، ج 6، ص 75
شوق زيارت
قال الامام باقر (عليه السلام): لو يعلم الناس ما فى زيارة قبر الحسين (عليه السلام) من الفضل، لماتوا شوقا اگر مردم مىدانستند كه چه فضيلتى در زيارت مرقد امام حسين (عليه السلام) است از شوق زيارت مىمردند. حج مقبول و ممتاز قال ابوجعفر (عليه السلام): زيارة قبر رسول الله صلى الله عليه و آله و زيارة قبور الشهداء، و زيارة قبر الحسين بن على عليهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله عليه و آله. امام باقر عليه السلام فرمودند: زيارت قبر رسول خدا «ص» و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا «ص» بجا آورده شود مستدرك الوسائل، ج 1 ص، 266 و نيزكامل الزيارات، ص 156 تولدى تازه عن حمران قال: زرت قبر الحسين (عليه السلام) فلما قدمت جاءنى ابو جعفر محمد بن على (عليه السلام).... فقال (عليه السلام) ابشر يا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) يريد الله بذلك وصلة نبية حرج من ذنوبه كيوم ولدته امه. حمران مىگويد هنگامى كه از سفر زيارت امام حسين (ع) برگشتم، امام باقر (عليه السلام) به ديدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مىدهم كه هر كس قبور شهيدان آل محمد (ص) را زيارت كند مرادش از اين كار رضايت خدا و تقرب به پيامبر (ص) باشد، از گناهانش بيرون مىآيد چون روزى كه مادرش او را زاد. امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 28، چاپ نجف بحار، ج 98، ص 20 زيارت مظلوم عن ابى جعفر و ابى عبد الله (عليهما السلام) يقولان: من احب أن يكون مسكنه و مأواه الجنة، فلا يدع زيارة المظلوم. از امام باقر و امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند: هر كس كه مىخواهد مسكن و مأوايش بهشت باشد، زيارت مظلوم (عليه السلام) را ترك نكند. مستدرك الوسائل، ج 10، ص .253

