حقیقت شفاعت

یكى از مفاهیم عمیق و ارزشمند در حوزه فرهنگ اسلامى، شفاعت است. شخصى كه متوسل به شفیع مىشود، نیروى خود را براى رسیدن به هدف كافى نمىداند، لذا توان خود را با نیروى شفیع تقویت مىكند تا به آنچه مىخواهد دست یابد به گونهاى كه اگر این كار را انجام نمىداد و تنها از قواى خویش بهره مىگرفت به مقصد نمىرسید. معنای لغوى شفاعت نیز موید همین مقصد است زیرا شفاعت از ماده شفع (جفت) در مقابل لفظ وتر (تك) مىباشد.
بنابراین اگر فردى بخواهد به كمال و خیرى برسد كه خود به طور كامل ابزار آن را ندارد و یا شرى را از خود دفع كند به شفاعت روى مىآورد.
از مضامین قرآنى و مفاد برخى روایات منقول از اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام چنین مستفاد مىگردد كه شفاعت نوعى استغفار براى دیگران است و قرآن بر این حالت تاكید دارد: "و استغفر لذنبك و للمومنین."(1) در مصادر و منابع اهل تسنن و تشیع نقل شده كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودهاند: براى هر كدام از فرستادگان الهى مقام والایى در نظر گرفته شده كه بر اساس آن دعا كنند و دعاى آنها نیز اجابت مىگردد ولى من آن را ذخیره نموده تا روز رستاخیز براى شفاعت از آن مقام استمداد جویم. (2)
در كتابهاى لغت ذیل شفاعت، معناى تقاضاى آمرزش و گذشت كردن از گناه مجرم آمده است و تاجالعروس، تصریح مىنماید كه: "الشفاعه: الدعا(3)؛ شفاعت معادل دعاست." اقربالموارد و دائرةالمعارف فرید وجدى چنین معنایی را ذكر كردهاند، بنابراین شخص شفیع با حالتى از طلب استغفار براى آنان كه مشغول پیمودن مسیر حق هستند از خداوند مىخواهد كه سالم و خالى از خطر به قله كمال و مدینه سعادت برسند.
بر اساس این اصل اولیاى خدا و انسانهاى كاملى كه بر اثر تقوا و پرهیزگارى، عبادتهاى خالصانه، فداكاریهاى طاقتفرسا و ارزنده، فعالیتهاى بسیار سرنوشتساز و تقویت كننده آیین الهى با مقام حق تقربى دارند در پیشگاه پروردگار خویش و با كسب اجازه از خداى عزوجل دعا مىكنند و خواستار آنند كه گناهان قابل آمرزش افرادى را كه منظور آنهاست ببخشد و آنان را مشمول الطاف و رحمت خویش گرداند، در واقع خداوند اراده كرده كه از گناهان عدهاى از بندگان بدین طریق صرفنظر كند تا صفت غفاریت خویش را بروز داده و مقام پاكان و انسانهاى با فضیلت را روشن كرده و بدین وسیله تایید نماید.

كسانى مشمول شفاعت قرار مىگیرند كه در عین خطاكار بودن با خدا و اولیاى او پیوندى معنوى برقرار كردهاند. در شفاعت، میزان صلاحیتها و نوع گناهان و شایستگىهاى افراد دخالت دارد، در واقع بر اساس این اصل، شخصى كه مشغول تكامل روحى و معنوى خویش است و در ضمن این تلاش دچار لغزشهاى سهوى و یا وسوسههاى شیطانى گردیده توسط افراد صالحى كه راهنماى آنها هستند به گونهاى امداد مىشوند كه از مسیر خود منحرف نگردند و سقوط نكنند و الا آن اشخاصى كه كارى با ایمان و عقیده ندارند و در گرداب معاصى و باتلاق نافرمانى غرق هستند به هیچ عنوان شایسته چنین التفاتى نخواهند بود و نجات آنها از سوى اولیاى خدا كه نگهبان مرزهاى عقیدتى هستند غیر ممكن است.
قرآن كریم این معناى شفاعت را تحمل مىكند و در آیات متعددى بدان اشاره دارد. (4)
شفاعت به معناى واقعى آن نه تنها بازدارنده نیست بلكه مزایاى گوناگونى به دنبال خواهد داشت، زیرا علاوه بر جلوهگر شدن رحمت الهى و ظاهر گشتن محبوبیت پاكان و رهبران دینى در نزد پروردگار، شخصى را كه طالب شفاعت است وادار به تلاش مىنماید، زیرا او نیك مىداند كه شفاعت شامل حال افرادى مىشود كه مشغول پیمودن مسیر الهى هستند به علاوه چنین شخصى كه مىخواهد از طریق شفاعت با بزرگان دینى پیوند برقرار كند مراقب است كه كمتر خلافى از او سر زند كه نزد شفیعان شرمنده نباشد. اگر با شفاعت این گونه برخورد شود نور امید در جامعه اسلامى بیشتر مىشود و همین امیدوارى، خاصیت نیروبخش و افزون نمودن تحركات مثبت به جامعه را دارد.
غلامرضا گلى زواره
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
1- محمد، آیه22.
2- در این مورد نك: تفسیر ابوالفتوح رازى، ج3، ص53 / بحارالانوار، ج8، ص34.
3- تاج العروس، ذیل شفاعت.
4- نك: بقره آیه255/ یونس آیه3/ طه، آیه109/ سبا، آیه33/ نجم، آیه26/ انبیا، آیه28/ زخرف، آیه86.
تعریفی غلط از شفاعت

متاسفانه شفاعت، این حقیقت ارزنده بر اثر برخى برداشتهاى غلط به گونهاى معرفى شده كه گویا شفاعت نوعى مداخله در كار خداوند است و شفاعت كنندگان به گونهاى قصد توجیه كردن اعمال خلاف افراد را دارند و گروهى را از مجازات نجات مىدهند كه عدالت الهى در صدد انتقام گرفتن از آنان بوده است. و اینگونه تفسیر سوء موجب آن مىشود كه افراد به امور خیر و كمالات كمتر گرایش یابند و از سوى دیگر جرات خلافكارى در آنان تقویت شود و جامعهاى كه چنین تصورى از شفاعت دارد مورد تایید اهلبیت نمىباشد. به علاوه مسلمانـان اگـر با چنین نگرشى پیش روند به انسانهایى سست اراده تبدیل مىشوند و براى پذیرش ذلت آمادهترند و عقب افتادگى آنان مسلم است.
از مفاسد خطرناك این برداشت بد؛ دستاویزهایى است كه براى دشمنان اسلام فراهم مىكند تا آنان با حملات خویش به اعتقادات چنین جوامعى به مقصد خویش برسند كما این كه فرقه منحط وهابیت به این اصل مسلم اسلامى تاخته و چون ماهیت حقیقى آن براى وهابیان روشن نیست یا به دلیل بیمارى درونى و خصوصیت كینهتوزى كه دارند نمىخواهند مفهوم واقعى آن را درك كنند.
به فرمایش علامه طباطبایى: شفاعت از مصادیق سببیت است و شخص متوسل به شفیع در واقع مىخواهد سبب نزدیكتر به مسبب را واسطه كند میانه مسبب و سبب دورتر تا این سبب جلو تاثیر آن سبب را بگیرد.(1)
شفاعت برنامهاى نیست كه همه عاصیان را بدون هیچ گونه قید و شرطى نجات دهد و در بعضى، مایههاى جرات به خلاف را قوت بخشد، رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودهاند: مومن كسى است كه اطاعت و اعمال خوب، وى را شاد نماید و اعمال گناه محزونش كند و اگر فردى از نافرمانى در برابر خدا نترسد و در حین ارتكاب معاصى هیچگونه بیمى به دل راه ندهد او را نمىتوان در زمره اهل ایمان محسوب نمود و چنین فردى به شفاعت نایل نمىگردد.(2)
برخى شاید چنین تصور كنند كه روز رستاخیز شافعان راستین الهى گناهكاران را زیر بال و پر شفاعت خود قرار خواهند داد و همه آنها از حوزه معنویت و نورانیت شافعان برخوردار شده و در كانون وجود آنها جهشى به سوى پاكى پیدا خواهد شد ولى به تعبیر آیة الله جعفر سبحانى آنان در این اندیشه سخت در اشتباهند، زیرا شفاعت شافعان واقعى از آن كسانى است كه در روح و روان آنان نیروى جهش به سوى كمال و پاكى باشد، ولى كسانى كه در سراسر وجود آنان نقطه قوت و كمالى پیدا نمىشود هرگز نورانیت شافعان وجود تاریكشان را روشن نخواهد كرد.(3)
غلامرضا گلى زواره
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
1- علامه طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، (متن ترجمه) ج1، ص296.
2- بحارالانوار، ج8، ص35.
3- آیة الله جعفر سبحانى، شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حدیث، ص30.
تحریف معنوى شفاعت

یكى از تحریفات معنوى كه متاسفانه چون موریانهاى خطرناك و خزنده به مضامین مرثیهها و متون سوگنامهها، خصوصا اشعار تعزیه، راه یافته است و همچون تارهاى عنكبوتى بر این نمایش زیباى مذهبى پنجه افكنده این است كه در این مضامین چنین به شنونده و یا تماشا كننده صحنههاى سوگواریهاى نمایشى (تعزیه) القا مىشود كه تمام مصائب و رنجهایى كه بر پیامبران و اهلبیت عصمت و طهارت وارد شده براى این بوده كه امت گناهكار نجات یافته و آن وجودهاى پاك با تحمل این صدمات، قدرت شفاعت براى خلافكاران امت خویش را كسب كنند.
این تحریف هدف والاى ائمه را عقیم جلوه داده و به گناهكاران مجوزى براى ادامه شرارتهاى خود مىدهد و یا حداقل فكر توبه و بازگشت از معاصى گذشته را از ذهن آنان دور مىنماید و در مقابل افرادى كه راه تكامل معنوى را با تحمل مشقات و دشواریهایى طى مىكنند از ادامه فعالیت معنوى خود دست بر مىدارند و كمتر دنبال نیكیها مىروند و بدینگونه شفاعتى كه عامل نیرومند و سازندهاى در تكامل تربیتى است به صورت عاملى بازدارنده و تخریب كننده معرفى مىشود و اگر قبول كنیم كه ائمه و صالحان و معصومین فداى امت گناهكار شدهاند نعوذ بالله كلاه سر كسى مىرود كه شیعه باشد اما گناه نكند و نامه اعمالش سیاه نباشد، زیرا مادهاى براى تبدیل به حسنات ندارد.
نوح نبى (علیهالسلام) پس از تحمل نُه قرن فداكارى و تحمل بار سنگین مسوولیت نجات قومى كه به زوال محكوم است در آن هنگامى كه مشغول انتقال وحوش و طیور به كشتىاش مىباشد تا آنان را از طوفان بلا نجات دهد، مشاهده مىكند كه نور چشمش در غرقاب هلاكت دست و پا مىزند و دارد خفه مىشود، از خدا مىخواهد (آن هم با تضرع و التماس) كه او را به پدر پیرش ببخشد و اجازه دهد به كشتیى كه از هر جانورى جفتى در آن قرار گرفتهاند بیاید ولى طبق نص قرآن جواب رد مىشنود و به او ندا داده مىشود كه او اهل تو نیست، عناصر آلوده و گرفتار معاصى، عزیزتر از فرزند نوح نمىباشند و آنان از پل صراط نخواهند گذشت مگر آن كه در این جهان فن عبور از آن را آموخته باشند و شفیع یكى از راهنمایان این افراد است، حضرت امام حسین علیهالسلام شفیع انسانى مىشود كه عشق و معرفت به او، حماسه او و فداكارى امام و یارانش او را از بیراهههاى جهل و تباهى و ذلتهاى رذیلانه روزگار نجات داده باشد.
غلامرضا گلى زواره
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
ریشههاى آشفتگى در معنای شفاعت

در این كه چگونه این تحریف معنوى به مرثیهها و اشعار مندرج در نسخههاى تعزیه راه یافته باید به منابع و مآخذ آن توجه كرد، پژوهشهاى تاریخى بیانگر آن است كه در قرون وسطى در اروپا نمایشهایى بر روى صحنه مىآمد كه محتوا و قالب آن مذهبى بود و موضوعات آن از تورات و انجیل اقتباس گردیده بود، موضوع این نمایشها غالبا تصویر كردن زندگى حضرت مسیح بود كه هنوز هم در برخى نقاط اروپا اجرا مىشود، در این نمایشهاى مذهبى كه اربابان كلیسا از مروجان سرسخت آن بودند بر این نكته تاكید مىشد كه حضرت عیسى مسیح فداى امت گناهكار شده است در حالى كه از دیدگاه قرآن حضرت عیسى كشته نشده و خداوند او را به سوى خود برده است.(1)
در باب نهم انجیل متى جمله 13 از زبان عیسى(علیهالسلام) آمده است:
"من آمدهام كه گناهكاران را به توبه و استغفار از گناه و بازگشت به سوى خدا دعوت نمایم" و در باب هفتم جمله دهم مىخوانیم: "توبه، سبب رستگارى و نجات مىگردد و باید بندگان خدا حلیم باشند، شاید خداوند توبه آنها را مورد قبول قرار دهد." و در رساله اول یوحنا باب اول جمله نهم مسطور است كه: "توبه اظهار ندامت در پیشگاه خداوند است و بهترین وسیله آمرزش، پس از به خاطر آوردن گناه، تصمیم بر ترك معصیت و پرداختن حقوق واجب دیگران مىباشد."
مىبینیم كه در انجیل تحریف شده هم صحبتى از فدایى امت گنهكار نیست و توبه مطرح است ولى موضوع مزبور را اربابان كلیسا مطرح كرده و در نمایشهاى مذهبى وارد نموده و از این طریق به شبیهنامهها راه یافته است، از اواخر دوران صفویه این نوع نمایشها به صورت حمله خوانى یعنى خواندن اشعار كتاب حمله(2) كه موضوع آن داستان جنگ بین لشكر ابن سعد و یاران امام حسین(علیهالسلام) است شروع شد.(3)
دكتر مهدى فروغ ـ كه تز دكترایش در خصوص تعزیه است ـ مىگوید: مجالس تعزیه در واقع همان راه مراسمى بود كه در اروپاى قرون وسطى معمول بود، یعنى نمایشنامههاى مذهبى میراكلmirackes)) و میسترهاى هفتگانهseptmysteres) ) ایرانیان هم بدون این كه اصلا قصد فتوكپى كردن داشته باشند همین راه و رسم را دنبال كردند، ملك الشعراى بهار نیز معتقد است: "در ایران تئاتر و نمایش نبوده است... فقط از عهد صفویه به بعد شبیه به تقلید اروپا ـ كه درباره واقعه مسیح شبیه راه مىاندازند ـ در ایران رواج یافت كه نوعى اپرا محسوب مىشد"(4) دكتر عبدالحسین زرین كوب مىنویسد: "تعزیه در ایران از نفوذ و تاثیر نمایشنامههاى فرنگى پدید آمده است."(5)
البته وقتى گفته مىشود ریشههاى پیدایش تعزیه با نمایشهاى قرون وسطى ارتباط دارد دلیل بر این نیست كه این نمایش زیباى مذهبى كه با باورهاى دینى و سنتهاى اجتماعى مردم ایران گره خورده است تقلیدى كوركورانه مىباشد بلكه تعزیه گونهاى نوزا و بكرى است كه از برخى مسائل تإثیر پذیرفته است و این تاثیرپذیرى از نمایشهاى قرون وسطى جنبهاى منفى به آن داده و از مضامین شبیه خوانى اینگونه استنباط مىگردد كه ماجراى فدایى امت گنهكار به خاطر همین تاثیرپذیرى باشد و این موضوع موجب آن شده كه اروپاییان قرابت مزبور را به هنگام بررسى نسخ تعزیه و ملاحظه شبیه خوانى یادآور شوند چنانچه ادوارد براون گفته است: "با وجود آن كه اعتقاد به شفاعت مفهومى كاملا مورد بحث است حسین براى شیعیان همان مقامى را داراست كه مسیح براى مسیحى دارد."
و خاورشناسى به نام ش.ویرلوchvirolleaud)) در مقاله تئاترهاى ایران مىنویسد: "امام حسین با میل و رغبت، خود را فدا نمود تا شیعیانش هم در این دنیا و هم در دنیاى دیگر نجات یابند" و در ادامه مىافزاید: "در نظر شیعیان امام حسین تنها یك جنگجوى شجاع نیست بلكه شهیدى است كه خود را فداى خویشان و خاندان و معتقدین خود نموده است تا الى الابد خوشبخت باشند."

و چنین نتیجه مىگیرد كه تعزیه به نمایشهاى مذهبى قرون وسطى شباهت دارد(6) این برداشت غلط از شفاعت در اشعار تعزیه موجب آن شد كه وقتى در سال 1991 مجالسى از تعزیه در شهر "آوینون" فرانسه به صحنه نمایش درآمد در جراید و مطبوعات اروپا اظهار نظراتى در این باره درج شود؛ از جمله روزنامه "فیگارو" در شماره 19 ژوئیه 1991 نوشت: "تعزیه مخلوطى از مراسم مذهبى و تئاترى است كه مصائب مسیح را به ذهن مىآورد."
نشریه دزاكو 23 ژوئیه 1991م نوشت: "تعزیه از قرون وسطى الهام یافته است." روزنامه "مرى دیونال" 22 ژوئیه 1991م: "تعزیه یك نمایش تئاترى نیست، بلكه قبل از هر چیز صحنهاى از آیینهاى مذهبى و یادواره قتل امام حسین(علیهالسلام) است، این امام نوعى مسیح براى شیعیان است."
استاد شهید مرتضى مطهرى از این كه چنین طرز تلقى غلطى به برخى مجالس سوگوارى راه یافته به شدت آشفته گردیده و فرموده است: "از نظر مسیحیت این جزء متن مسیحیت است كه عیسى به دار رفت تا كفاره گناهان امت باشد؛ یعنى گناهان خودشان را به حساب عیسى مىگذارند، فكر نكردیم كه این حرف حرف دنیاى مسیحیت است با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین(علیهالسلام) سازگار نیست، به خدا قسم تهمت به اباعبدالله(علیهالسلام) است والله اگر كسى در ماه رمضان روزه داشته باشد و این حرف را به حسین بن على(علیهماالسلام) نسبت بدهد و بگوید حسین براى چنین كارى بوده [و این سخن را] از او نقل بكند، روزهاش باطل است، دروغ بر حسین است اباعبدالله كه براى مبارزه با گناه كردن قیام كرد، ما گفتیم قیام كرد تا سنگرى براى گنهكاران باشد، گفتیم حسین یك بیمه درست كرد، یك شركت بیمه تاسیس كرد، بیمه چه؟ بیمه گناه! گفت شما را از نظر گناه بیمه كردم در عوض چه بگیرم؟ اشك، شما براى من اشك بریزید من در عوض گناهان شما را جبران مىكنم، شما هر چه مىخواهید باشید ابن زیاد باشید، عمر سعد باشید یك ابن زیاد در دنیا كم بود یك عمر سعد در دنیا كم بود یك سنان بن انس در دنیا كم بود، یك خولى در دنیا كم بود، امام حسین خواست خولى در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت ایهاالناس هرچه مىتوانید بد باشید كه من بیمه شما هستم!؟"(7)
ایشان در جاى دیگر خاطر نشان ساختهاند: "من نمىدانم كدام جانى یا جانیهایى، خیانت را به شكل دیگرى بر حسین بن على وارد كردند و آن این كه هدف حسین بن على را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندى را كه مسیحىها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند، گفتند كه حسین كشته شد براى آن كه گناه امت را به دوش بگیرد براى این كه ما گناه بكنیم و خیالمان راحت باشد، حسین كشته شد براى این كه گنهكار تا آن زمان كم بود بیشتر بشود...!؟"(8)
غلامرضا گلى زواره
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
1- نك: نسا (4) آیات 156 ـ 159.
2- سروده شده توسط رفیع قزوینى متوفى به سال 1122 هـ.ق.
3- صدرالدین میرانى, زندگى و تمدن در قرون وسطى, ص241.
4- بهار و ادب فارسى (مجموعه مقالات ملك الشعراى بهار) ج1, ص285.
5- عبدالحسین زرین كوب, نه شرقى, نه غربى; انسانى, ص487.
6- تمدن ایرانى (چند تن از خاورشناسان فرانسوى) مقاله ش ویرولو ترجمه دكتر عیسى بهنام.
7- مرتضى مطهرى, حماسه حسینى, ج1, ص76 ـ 77.
8- همان, ص127.
نمونههاى ناگوار از معنای شفاعت

نگارنده با بررسى مجالس متعددى از نسخههاى تعزیه اشعارى را در آنها مشاهده كرده است كه در آنها ماجراى حماسه سازان كربلا و نیز شهادت حضرت امام حسین(علیهالسلام) بدین دلیل اتفاق افتاده كه امت عاصى در امان باشند:
از زبان جبرئیل خطاب به شبیه رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) در مورد فلسفه كشته شدن امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) براى امت عاصى شهید مىگردند.
به نزد خالق خود روسفید مىگردند
اگر شفاعت عصیان امتان خواهى
به قتل این دو گل بوستان بشو راضى
و پیامبر در جواب فاطمه زهرا(علیهاالسلام) در سبب كشته شدن این دو سبط رسول:
ز جرم نیست كه اولاد من شهید شوند ز معصیت نبود آن كه ناامید شوندشهید گشتن ایشان رفاه امت ماست چرا كه محض امت شهادت شهداست
حضرت على(علیهالسلام):
اگر براى گناهان شیعیان باشد شهید گشتن شان منتى به جان باشدشبیه امام حسین(علیهالسلام) به شبیه امام حسن(علیهالسلام):
نجات شیعه چو موقوف بر شهادت ماست اگر رضا نشویم این نه از سعادت ماست
چه مى شود كه كند شرط با من ایزد پاك كه چون چكد زگلو خون من به صفحه خاك
به این بریده سر خویش رحم فرماید گناه شیعه ما را به ما ببخشاید
در مجلس تعزیه حضرت امیرالمومنین(علیهالسلام) از زبان ایشان خطاب به امام حسین(علیهالسلام):
شوى شهید زبیداد كین به كرب و بلا
براى شیعه خود جان خود كنى تو فدا
امام حسین در تعزیه شهادت امام:
به خون بهاى من اى كردگار رب غفور
ببخش امت جد مرا به روز نشور
و خطاب به زینب:
مگر نه عهد نمودم به خالق ذوالمنمگر نه شرط نموده است جد من با من
كه جان خویش فشانم به دشت كرببلا

شفیع امت عاصى شوم به روز جزا
و این نمونه از زبان امام خطاب به خواهرش:
راضیم در كربلا از بهر جرم شیعیان
در میان خاك و خون افتد زكینه پیكرم
در مجلس تعزیه غلام ترك, امام خطاب به زینب:
از شهادت من شوم, مردان امت را شفیع
از اسیرى تو شوى زنهاى امت دستگیر
امام خطاب به حضرت على اكبر در مجلس تعزیه شهادت على اكبر(علیهالسلام):
هیچ مى دانى تو را بهر چه حرمت مىكنم
بیش از این لب تشنهگان بیش حرمت مىكنم
نقد جانت را ندادم مفت از كف غم مخور
در بهاى خون تو فردا شفاعت مى كنم
و در همین تعزیه امام با خداى خویش راز و نیاز مىكند:
بزرگوار خدایا تو باش شاهد من
كه بهر امت پیغمبرت ایا ذوالمن
على اكبر خود را شهید مى خواهم
قتیل تیغ سپاه یزید مى خواهم
براى عذر گناهان شیعه پدرم
رضا شدم كه به خون دست و پا زند پسرم؟!
در مجلس تعزیه شهادت احمد بن موسى (شاه چراغ) از زبان شاه چراغ در خصوص شهادت امام حسین:
شهادت بدش در ازل سرنوشت
برد امت مصطفى در بهشت
در مجلس تعزیه شیرافكن از زبان امام حسین(علیهالسلام):
رضا شدم به شهادت خداى بى همتا
از این جهت كه ببخشى گناه امت را
و در همین تعزیه از زبان امام:
منم حسین على اى خداى كون و مكان
كه جان خویش به راه تو مى كنم قربان
به خوبها تو كلید شفاعتم دادى
بده به امت جدم برات آزادى
در مجلس تعزیه عابس و شوذب امام خطاب به خواهر:
اى خواهر ستم زده اى زینب حزین
بخشد خدا بخون من عصیان مومنین؟!
و در مجلس تعزیه شهادت طفلان زینب امام خطاب به حضرت زینب(علیهاالسلام):خواهر رضا شدم به چنین ظلم بى كران
تا بگذرد خدا زگناهان شیعیان
در مجلس تعزیه فاطمه صغرى دختر امام:
بزرگوار خدایا به آبروى حسین
بحق گوهر دندان سید ثقلین
ببخش جرم گناهان شیعه پدرم
به آرزوى جوانى كه من بگور برم
در این زمینه مضامین دیگر نیز وجود دارد كه به دلیل پرهیز از اطاله كلام از آوردن آنها اجتناب كردیم.

شافع روز جزا یا فدایى امت گنهكار؟!
از نظر باورهاى تشیع اینگونه نیست كه معصومینى چون حضرت امام حسین(علیهالسلام) خودشان را فداى امت گناهكار كرده باشند و این موضوع یعنى فدا شدن رهبر معصوم یكى از بزرگترین اركان اساسى مسیحیت تحریف شده است و اربابان كلیسا اساس دعوت خود را بر فدا شدن مسیح در راه جرائم ملت قرار دادهاند، واضع چنین تحریفى پولس است كه حقایق انجیل را از بین برده و تحریفاتى را جایگزین آن كرده است، میرزا حسینعلى بها هم در الواح خود مطرح كرده كه حسین بن على(علیهماالسلام) برنامه مسیح را پیش گرفت و خود را فداى جرائم مسلمین نمود.
قرآن كریم و فرهنگ اهل بیت در مقابل فدایى امت كه نصارى براى مسیح مى گویند موضوع شفاعت را ثابت كرده و آن یك نوع آشكار شدن قرب و منزلت شفیع است نزد كسى كه از او درخواست شفاعت شده بدون آن كه سلطنتش را سلب نماید یا به مالكیت او لطمه اى وارد كند و یا فرمانش را علیه مجرم باطل سازد، موضوع فدایى امت درباره حضرت حق از دیدگاه فلسفه و عقل صورت منطقى ندارد و امكان و وقوع آن عملى نیست به علاوه این تحریف آشكار با هدف حضرت امام حسین(علیهالسلام) در تضادى آشكار است، زیرا آن حضرت فلسفه قیامش را چنین مطرح مى كند: "انى لم إخرج إشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما، و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى، ارید إن آمر بالمعروف و انهى عن المنكر...
(1)؛ به تحقیق كه من از روى جاه طلبى و انگیزههاى شخصى قیام نكردهام، نهضت من به منظور اصلاح امت جدم مى باشد، اراده آن دارم كه به نیكیها امر كنم و از زشتیها نهى نمایم."
و در زیارت آن حضرت مىخوانیم:
"إشهد انك قد اقمت الصلاه و آتیت الزكاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر... ."(2)
اگر به راستى بر اساس این تفكر غلط, امام براى نجات گناهكاران كشته شده نعوذبالله آن حضرت وسیله امیدوارى و پشت گرمى این ضلالت پیشگان بوده و به طور غیرمستقیم انجام خلاف ترویج شده است و اصولا حضرت امام حسین(علیهالسلام) در كربلا آمد تا با گناهكاران و ستم پیشگان و افراد عاصى و طاغى مبارزه كند و شرایط را براى بندگان صالح خداوند و ترویج شعائر خوب فراهم نماید، چنین برداشت نادرستى كه صورت وهن انگیز و خرافى دارد به راستى زمینههاى انحطاط جامعه را فراهم كرده و با مبانى اعتقادى تشیع و اهداف امام حسین(علیهالسلام) در تباین است و اهانتى آشكار به ساحت با قداست سومین فروغ امامت محسوب مىشود و باید چنین اشعارى از متون و اشعار شبیه نامه ها حذف شود تا سوگواریهاى نمایش و شبیه نامه ها به شكل پیراستهترى عرضه گردند.
پینوشتها:
1- بحارالانوار, ج44, ص;329 مناقب ابن شهر آشوب, ج4, ص89, موسوعه كلمات الامام الحسین, ص291.
2- مفاتیح الجنان.
غلامرضا گلى زواره
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
نظر علما در مورد شفاعت امام حسین(علیهالسلام)

استاد شهید مرتضى مطهرى مىنویسد:
«... بسیارى از عوام مردم... مىپندارند كه پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ائمه اطهار خصوصا امام حسین(علیهالسلام) متنفذهایى هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ مىكنند، اراده خدا را تغییر مىدهند و قانون را [نعوذبالله] نقض مىكنند...»(1) ایشان در ادامه مىافزاید: «اگر كسى گمان كند كه تحصیل رضا و خشنودى خداى متعال راهى دارد و تحصیل رضا و خشنودى فرضا امام حسین(علیهالسلام) راهى دیگر دارد و هر یك از این دو جداگانه ممكن است سعادت انسان را تامین كنند دچار ضلالت بزرگى شده است، در این پندار غلط چنین گفته مىشود كه خدا با چیزهایى راضى مىشود و امام حسین(علیهالسلام) با چیزهاى دیگر، خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، راستى، درستى و ... و با ترك گناهان راضى مىگردد ولى[نعوذبالله] امام حسین(علیهالسلام) با این كارها كارى ندارد رضاى او در این است كه مثلا براى فرزند جوانش على اكبر گریه و یا لااقل تباكى كنیم، حساب امام حسین از حساب خدا جداست به دنبال این تقسیم چنین نتیجه گرفته مى شود كه تحصیل رضاى خدا دشوار است زیرا باید كارهاى زیادى را انجام داد تا او راضى گردد ولى تحصیل خشنودى امام حسین(علیهالسلام) سهل است فقط گریه و سینه زدن و زمانى كه خشنودى امام حسین(علیهالسلام) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت مىكند و كارها را درست مىكند... و گناهان هر چه باشد با یك فوت از بین مى رود این چنین تصویرى از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبیت است و به ساحت پاك امام حسین (علیهالسلام) كه بزرگترین افتخارش عبودیت خداست نیز اهانت است...»(2)
به عقیده ایشان امام حسین شفیع كسانى است كه از مكتب او هدایت یافته اند او شفیع كسانى نیست كه مكتبش را وسیله گمراهى ساخته اند.(3)
درست است كه حضرت امام حسین(علیهالسلام) كشتى نجات امت اسلامى است اما نه براى كسانى كه چون پسر نوح یك عمر نافرمانى كرده و تنها با اسم شیعه حسینى انتظار رهایى و شفاعت دارند.
آن چشمى كه براى اباعبدالله نگرید و آن دلى كه از سوز این حماسه شكوهمند نشكند چشم و دل انسانى نیست و این گریهها و سوگواریهاست كه پیوند عاطفى جامعه را با ماجراى جاویدان كربلا مستحكم نموده و جویبارهاى باصفاى معنویت را به سوى دشتهاى تشنه معرفت جارى مى نماید و روح سلحشورى و استوارى را در بین شیعیان تقویت مى كند اما این مطلب با آن جداست كه این فروغ معنوى شهید شد تا مردم دور هم نشسته گریه كنند و با این كار از معاصى خویش نجات یابند, آخر این كه با سیاق آیات قرآن و مكتب رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) سازگارى ندارد و این درست نیست كه جد امام حسین (علیهالسلام) براى تزكیه و تهذیب بیاید و العیاذبالله حضرت امام حسین(علیهالسلام) كشته شود تا منفذى براى نجات گناهكاران پدید آید.
شیخ طوسى مىگوید:
"خدایا، امام حسین(علیهالسلام) خون خود را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانى و گمراهى برهاند كسانى به عناد با او برخاستند كه دنیا آنها را فریب داده بود و متاع بى انتهاى آخرت را با متاع فناپذیر این جهان با بهایى اندك عوض كردند آنها كبر پیشه ساختند و در هوسهاى خود غرق شدند و به دنائت رسیدند و تو و رسولت را به غضب درآوردند و از منافقین و مكاران تبعیت نمودند آنهایى كه مستحق عذاب و آتش غضب تو مى باشند)). (4)

چقدر تاسف انگیز است كه بگوییم امامى كه در لحظات حساس جنگ نماز خوف خواند از افرادى حمایت مى كند كه حتى در شرایط عادى به نماز وقعى نمى نهند به خاطر این كه به جاى نماز برایش عزادارى كرده اند و به اطمینان شفاعت او پایه و ستون دین را ترك نموده و یا آن را كم اهمیت جلوه داده اند.
واى به حال مسلمانى كه حقوق اسلامى را رعایت نكند و واجبات دینى و دستورات قرآنى را انجام ندهد و یا خداى نكرده به ارتكاب امور حرام آلوده گردد و آنگاه دلش به این خوش باشد كه من پیرو اباعبدالله (علیهالسلام) هستم، این شخص چگونه مریدى است كه نه از كارهاى امام حسین(علیهالسلام) خوشش مىآید و نه حضرت امام حسین(علیهالسلام) از اعمال او راضى است, به قول مرحوم دكتر آیتى:
"بسیارى از مردم مرید امام حسین(علیهالسلام) شدهاند و از این جهت است كه او را نشناختهاند و تصور كردهاند كه مىشود با یك سلام و تعارف امام را طرفدار خود ساخت، اگر كسى معناى پیامبرى و امامت را نیك بشناسد به اینگونه اشتباهات گرفتار نمى شود و براى پیغمبر و امام در مقابل دستگاه خدا حسابى باز نمى كند و مى داند كه بزرگى پیغمبر و امام بر پایه بندگى خدا استوار است و جز از راه بندگى پروردگار نمى توان از پیغمبر و امام بهره مند شد."(5)
شهید بزرگوار سید عبدالكریم هاشمى نژاد مىنویسد:
«... گاهى هم هدف بزرگ و جهانى حسین بن على(علیهالسلام) را از نهضت تا آنجا دچار تحریف و دگرگونى مى سازند كه آن سلاله نبوت و یاران او را كه برگزیدگان خدا بودند فدایى امت گنهكار! معرفى مىنمایند... آیا این كشنده نیست؟ حادثه خونین نینوا و هدف آسمانى و انسانى سالار شهیدان كه با دست حكومت یزید بن معاویه دچار تحریف نگردیده به وسیله جمعى از دوستان نادان آن حضرت اینگونه دچار دگرگونى و تحریف گردد آیا این گنهكاران آن قدر عزیزند كه عزیزترین انسانهاى امت باید فداى آنها گردد. اشتباه نشود ما عظمت معنوى حسین(علیهالسلام) و قرب و منزلت خاصى كه آن بزرگوار در پیشگاه آفریدگار بزرگ جهان دارد و مقام شفاعت عظمایى كه خداوند به آن حضرت در قیامت عنایت فرموده انكار نمى كنیم اما مىگوییم این كه ما هدف مقدس سلاله نبوت را تنها در این خلاصه كنیم كه آن حضرت در قیامت از گناهكاران امت شفاعت نماید بسیار جفا و جاهلانه است...»(6)
غلامرضا گلى زواره
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
1- مرتضى مطهرى, عدل الهى, ص265.
2- همان, ص266 ـ 267.
3- همان, ص271.
4- شیخ طوسى, مصباح المتهجدین (چاپ سنگى) ص552.
5- ابراهیم آیتى, بررسى تاریخ عاشورا, ص125 ـ 126.
6- عبدالكریم هاشمى نژاد, درسى كه حسین به انسانها آموخت, ص393 ـ 397.

