پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

عصر امام صادق (ع )

عصر امام صادق (ع ) يكى از طوفانى ترين ادوار تاريخ اسلام است ، كه از يك سو اغتشاش ها و انقلابهاى پياپى گروههاى مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين (ع ) رخ مى داد، كه انقلاب (ابوسلمه ) در كوفه و (ابومسلم ) در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حكومت شوم بنى اميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليكن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب كردند. دوره انتقال حكومت هزار ماهه بنى اميه به بنى عباس طوفانى ترين و پر هرج و مرج ترين دورانى بود كه زندگى امام صادق (ع ) را فرا گرفته بود.
و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مكتبها و ايده ئولوژى ها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامى با دنياى خارج ، بوجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود.
عصرى كه كوچكترين كم كارى يا عدم بيدارى و تحرك پاسدار راستين اسلام ، يعنى امام (ع )، موجب نابودى دين و پوسيدگى تعليمات حيات بخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مى شد.
اينجا بود كه امام (ع ) دشوارى فراوان در پيش و مسؤ وليت عظيم بر دوش ‍ داشت . پيشواى ششم در گير و دار چنين بحرانى مى بايست از يك سو به فكر نجات افكار توده مسلمان از الحاد و بدبينى و كفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامى از مسير راستين باشد، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين بوسيله خلفاى وقت جلوگيرى كند.
علاوه بر اين ، با نقشه اى دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودى برهاند، شيعه اى كه در خفقان و شكنجه حكومت پيشين ، آخرين رمقها را مى گذراند، و آخرين نفرات خويش را قربانى مى داد، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفى بودند، و يا در كرّ و فرّ و زرق و برق حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند، و جراءت ابراز شخصيت نداشتند، حكومت جديد هم در كشتار و بى عدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقان آور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى ياران امام (ع ) را در معرض ‍ خطر مرگ قرار مى داد، چنانكه زبده هايشان جزو ليست سياه مرگ بودند.
(جابر جعفى ) يكى از ياران ويژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مى رفت . در بين راه قاصد تيز پاى امام به او رسيد و گفت : امام (ع ) مى گويد: خودت را به ديوانگى بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد.
جابر جعفى كه از اصحاب سر امام باقر (ع ) نيز مى باشد مى گويد: امام باقر (ع ) هفتاد هزار حديث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت ...
او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفته اى كه سينه ام تاب تحمل آنرا ندارد و محرمى ندارم تا به او بگويم و نزديك است ديوانه شوم .
امام فرمود: (به كوه و صحرا برو و چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو: (( حدثنى محمّد بن على بكذا و كذا... )) (يعنى امام باقر (ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت كرد).
آرى ، شيعه مى رفت كه نابود شود، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد، و به صورت اسلام بنى اميه اى يا بنى عباسى خود نمايى كند.
در چنين شرايط دشوارى ، امام دامن همّت به كمر زد و به احياء و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى بوجود آورد كه محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص (همانند هشام ، محمّد بن مسلم و...) در رشته هاى گوناگون علوم بودند، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند.
هر يك از اينان از طرفى خود، بازگو كننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر، در ميان مسلمانان ، نيز بودند.
تاءسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى ، سبب شد كه امام صادق (ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفرى (تشيع ) مشهور گردد.
ليكن طولى نكشيد كه بنى عباس پس از تحكيم پايه هاى حكومت و نفوذ خود، همان شيوه ستم و فشار بنى اميه را پيش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند.
امام صادق (ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگى ناپذير و انقلابيى بنيادى ، در ميدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسين (ع ) به صورت قيام خونين انجام داد، وى قيام خود را در لباس تدريس و تاءسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد.
منبع:كتاب چهارده اختر تابناك

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

جنبش علمى در زمان امام صادق (ع)

اختلافات سياسى بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقه هاى مختلف و ظهور عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى اسلامى ، موجب پيدايش يك نهضت علمى گرديد. نهضتى كه پايه هاى آن بر حقايق مسلم استوار بود. چنين نهضتى لازم بود، تا هم حقايق دينى را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلى بيرون كشد و هم در برابر زنديق ها و مادى ها با نيروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراء سست آنها را، محكوم سازد. گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند (ابن ابى العوجاء) و (ابوشاكر ديصانى ) و حتى (ابن مقفع ) معروف است . بوجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط آشفته و تاريك آن عصر، كار هر كسى نبود، فقط كسى شايسته اين مقام بزرگ بود كه ماءموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانى شود، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبداء غيب ارتباط دهد، حقايق علمى را از درياى بيكران علم الهى بدست آورد، و در دسترس ‍ استفاده گوهر شناسان حقيقت قرار دهد.
تنها وجود گرامى حضرت صادق (ع ) مى توانست چنين مقامى داشته باشد، تنها امام صادق (ع ) بود كه با كناره گيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست .
زمان امام صادق (ع ) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در (خودشناسى ) و (خداشناسى ) مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند.
در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند.
همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق (ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسى كه از راه كينه و حسد، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشه چينى از محضر امام (ع ) باز دارد. بدين جهت منصور مدرسه اى در محله (كرخ ) بغداد تاءسيس ‍ نمود.
منصور در اين مدرسه از وجود ابوحنيفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند، و نيز مالك را - كه رئيس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ولى اين مكتب ها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانكه بايد انجام دهند.
امام صادق (ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود بصورت منظم درآورد، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادى تربيت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گرديد. دانش گسترى امام (ع ) در رشته هاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ، علوم طبيعى و... آغاز شد. فقه جعفرى همان فقه محمّدى يا دستورهاى دينى است كه از سوى خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحى رسيده است . بر خلاف ساير فرقه ها كه بر مبناى عقيده و راءى و نظر خود مطالبى را كم يا زياد مى كردند، فقه جعفرى توضيح و بيان همان اصول و فروعى بود كه در مكتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابوحنيفه رئيس فرقه حنفى درباره امام صادق (ع ) گفت :
من فقيه تر از جعفرالصادق كسى را نديده ام و نمى شناسم .
فتواى بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمّد شلتوت رئيس دانشگاه الا زهر مصر كه با كمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب ديگر. و اينها نتيجه كار و عمل آن روز امام صادق (ع ) است .
در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق (ع ) هميشه با اصحاب و حتى كسانى كه از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونه اى از بيانات امام عليه السلام كه در اثبات وجود خداوند حكيم است ، به يكى از شاگردان و اصحاب خود به نام (مفضّل بن عمر) فرمود كه در كتابى به نام (توحيد مفضّل ) هم اكنون در دست است . مناظرات امام صادق (ع ) با طبيب هندى كه موضوع كتاب (اهليلجه ) است نيز نكات حكمت آموز بسيارى دارد كه گوشه اى از درياى بيكران علم امام صادق (ع ) است . براى شناسايى استاد معمولا دو راه داريم ، يكى شناختن آثار و كلمات او، دوم شناختن شاگردان و تربيت شدگان مكتبش .
كلمات و آثار و احاديث زيادى از حضرت صادق (ع ) نقل شده است كه ما حتى قطره اى از دريا را نمى توانيم به دست دهيم مگر (نمى از يمى ).
امّا شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بوده اند، يكى از آنها (جابر بن جيان ) است . جابر از مردم خراسان بود. پدرش در طوس به دارو فروشى مشغول بود كه بوسيله طرفداران بنى اميه به قتل رسيد. جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد. ابتدا در نزد امام محمّد باقر (ع ) و سپس در نزد امام صادق (ع ) شاگردى كرد. جابر يكى از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمى تاءليفات زيادى دارد، و در رساله هاى خود همه جا نقل مى كند كه (جعفر بن محمّد) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث كرد. از اكتشافات او اسيد ازتيك (تيزآب ) و تيزاب سلطانى و الكل است . وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود كشف كرد. در دوران (رنسانس اروپا) در حدود 300 رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده كه در كتابخانه هاى برلين و پاريس ضبط است
حضرت صادق (ع ) بر اثر توطئه هاى منصور عباسى در سا 148 هجرى مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد. عمر شريفش در اين هنگام 65 سال بود. از جهت اينكه عمر بيشترى نصيب ايشان شده است به (شيخ ‌الائمه ) موسوم است .
حضرت امام صادق (ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس از حضرت صادق (ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم (ع ) منتقل گرديد.
ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است كه بزرگترين فرزندان امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وى قائلند.

منبع:كتاب چهارده اخترتابناك

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

خلق و خوى حضرت صادق (ع )

حضرت صادق (ع ) مانند پدران بزرگوار خود در كليه صفات نيكو و سجاياى اخلاقى سرآمد روزگار بود. حضرت صادق (ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود. داراى حكمت و علم وسيع و نفوذ كلام و قدرت بيان بود. با كمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع كارهاى خود را شخصا انجام مى داد، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل بدست گرفته در مزرعه خود كشاورزى مى كرد و مى فرمود: اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت خواهم بود، زيرا به كدّ يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تاءمين مى نمايم .
ابن خلكان مى نويسد: امام صادق (ع ) يكى از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وى صادق مى گفتند كه هر چه مى گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آنست كه گفته شود. مالك مى گويد: با حضرت صادق (ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد، امام صادق (ع ) حالش تغيير كرد نزديك بود از مركب بيفتد و هر چه مى خواست لبيك بگويد صدا در گلويش گير مى كرد. به او گفتم : اى پسر پيغمبر ناچار بايد بگويى لبيك ، در جوابم فرمود: چگونه جسارت كنم و بگويم لبيك ، مى ترسم خداوند در جواب بگويد: (( لا لبيك و لا سعديك

منبع:كتاب چهارده اختر تابناك

شنبه 25 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

سخنان انقلابى حضرت سجاد عليه السلام با كوفيان

امام زين‏العابدين عليه السلام در مدت اقامت‏خويش در كوفه، دو بار سخن گفت; بار نخست هنگامى بود كه جارچيان حكومت، مردم را براى تماشاى اسيران، فراخوانده بودند. اين در حالى بود كه براى اسرا در كنار شهر كوفه، خيمه زده بودند. على‏بن الحسين عليه السلام از خيمه بيرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام عليه السلام سخنش را با ستايش پروردگار آغاز كرد و بر پيامبرصلى الله عليه وآله درود فرستاد و سپس چنين فرمود:


«ايها الناس، من عرفنى فقد عرفنى! و من لم يعرفنى فانا على بن الحسين المذبوح بشط الفرات من غير ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهك حريمه و سلب نعيمه و انتهب ماله و سبى عياله، انا ابن من قتل صبرا فكفى بذلك فخرا.

ايها الناس، ناشدتكم بالله هل تعلمون انكم كتبتم الى ابى و خدعتموه، و اعطيتموه من انفسكم العهد و الميثاق و البيعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لكم ما قدمتم لانفسكم و سوء لرايكم، باية عين تنظرون الى رسول الله‏صلى الله عليه وآله;

اى مردم! آن كه مرا مى‏شناسد كه مى‏شناسد; و آن كه مرا نمى‏شناسد، من على فرزند حسين عليه السلام هستم. همان كه در كنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا كردند بى‏آن كه جرمى داشته باشد و حقى داشته باشند!

من فرزند آن آقايى هستم كه حريم او هتك شد; آرامش او ربوده شد; و مالش به غارت رفت و خاندانش به اسارت رفت.

من فرزند اويم كه [ دشمنان انبوه محاصره‏اش كردند و در تنهايى و بى‏ياورى بى‏آن كه ***ى را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براى او بشكافد] به شهادتش رساندند. البته اين گونه شهادت (شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت) افتخار ماست.

هان، اى مردم! شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد كه نامه‏هايى را براى پدرم نوشتيد و او را خدعه كرديد؟ و [در نامه‏هايتان] با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت كرديد؟ سپس با او به جنگ برخاستيد و دست از يارى او برداشتيد. واى بر شما! از آنچه براى آخرت خويش تدارك ديده‏ايد! چه زشت و ناروا انديشيديد [و توطئه چيديد!] به چه رويى به رسول الله‏صلى الله عليه وآله خواهيد نگريست؟»

سخنان امام چهارم كه به اين جا رسيد، صداى كوفيان به گريه بلند شد و وجدان‏هاى خفته براى چندمين بار بيدار شد. آن‏ها يكديگر را سرزنش مى‏كردند و به همديگر مى‏گفتند: تباه شديد و نمى‏دانيد.

امام سجاد عليه السلام در ادامه سخنانش فرمود:

«خدا بيامرزد ***ى را كه پند مرا بپذيرد و به خاطر خدا و رسول به آن چه مى‏گويم عمل كند، چرا كه روش رسول خداصلى الله عليه وآله براى ما الگويى شايسته است.» و به اين آيه قرآن استناد كرد: «و لكم فى رسول الله اسوة حسنة‏

قبل از اين كه سخنان حضرت به پايان برسد; كوفيان ابراز هم دردى كردند و يك صدا فرياد برآوردند:

اى فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداريم; از اين پس مطيع فرامين تو هستيم; با هر كه فرمان دهى مى‏جنگيم; با هر كه دستور دهى صلح مى‏كنيم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان مى‏گيريم.

امام زين‏العابدين عليه السلام در پاسخ سخنان ندامت‏آميز و شعارگونه كوفيان فرمود:

«هرگز! (به شما اعتماد نخواهم كرد و گول شعارها و حمايت‏هاى سراب‏گونه شما را نخواهم خورد) اى خيانت كاران دغل باز! اى اسيران شهوت و آز! مى‏خواهيد همان پيمان‏شكنى و ظلمى را كه نسبت‏به پدران من روا داشتيد، درباره من نيز روا داريد؟

نه به خدا سوگند! هنوز زخمى را كه زده‏ايد، خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصيبت‏ها هنوز در كامم هست و غم‏ها گلوگير و اندوه من تسكين‏ناپذير است. از شما كوفيان مى‏خواهم كه نه با ما باشيد و نه عليه ما.»

امام سجاد عليه السلام با اين سخنان، مهر بى‏اعتبارى و بى‏وفايى را بر پيشانى آن‏ها زد و آتش حسرت را در جان كوفيان شعله‏ور ساخت و با اين سخنان بر ندامت آن‏ها افزود

اگر حسين عليه السلام كشته شد، چندان شگفت نيست، چرا كه پدرش با همه آن ارزش‏ها و كرامت‏هاى برتر نيز قبل از او به شهادت رسيد. اى كوفيان! با آن چه نسبت‏به حسين عليه السلام روا داشتند، شادمان نباشيد. آن چه گذشت واقعه‏اى بزرگ بود! جانم فداى او باد كه در كنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزاى ***انى است كه او را به شهادت رساندند
منبع:كتاب امام سجاد ع از كربلا تا شهادت

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قيام عاشورا

شهادت سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و ياران باوفايش از منظر عمومى، آثار ويرانگرى براى حكومت‏بنى‏اميه داشت و مشروعيت آن را زير سؤال برده بود و نيز براى اين كه اين تراژدى غم‏بار به دست فراموشى سپرده نشود، امام چهارم با گريه بر شهيدان نينوا و زنده نگهداشتن ياد و خاطره جانبازى آنان اهداف شهيدان كربلا را دنبال مى‏كرد. ظمت‏حادثه كربلا و قيام جاودانه عاشورا به قدرى دلخراش بود كه شاهدان آن مصيبت عظيم تا زنده بودند آن را فراموش نكردند.


هر وقت امام مى‏خواست آب بياشامد، تا چشمش به آب مى‏افتاد، اشك از چشمانش سرازير مى‏شد. هنگامى كه سبب گريه آن حضرت را مى‏پرسيدند مى‏فرمود: «چگونه گريه نكنم، در حالى كه يزيديان آب را براى وحوش و درندگان بيابان آزاد گذاشتند ولى به روى پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند.»

بزرگ مبلغ قيام عاشورا، حضرت امام سجاد عليه السلام، با سخنرانى و خطبه‏هاى آتشين خود توانست نهضت‏حق‏طلبانه سالار شهيدان را از هجوم تحريف نجات بخشد. اينك بعد از گذشت پانزده قرن همچنان اين قيام، پرشكوه و جاودانه است
.

منبع:كتاب امام سجاد ع از كربلا تا شهادت

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ايمان امام سجاد

اميرالمؤمنين (ع) در دعاي صباح مي گويد: يا من دل علي ذاته بذاته
اي ***ي كه برهان وجود خود هستي.

حضرت سجّاد نيز در دعاي ابوحمزة ثمالي مي گويد: بك عرفتك وانت دللتني عليك وعويني اليك ولولا انت لم أدرما انت.

تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودي مرا بر خودت و دعوت نمودي به خودت و اگر نبودي، ترا نمي شناختم.

اين گونه كمات منتهاي ايمان را مي رساند و اين همان ايمان شهودي است كه اميرالمؤمنين مي فرمايد: لو كشفت لي الغطاء ما ازددت يقينا.

اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را بر اين چشم ظاهري ديد و مي ديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمي شد
..

منبع:كتاب زندگينامه امام سجاد (ع)

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

تقواي امام سجاد

اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود: والله لو اعطيت الاقاليم السبعة وما تحت افلا كها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت.


به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من دهند كه به مورچه اي ظلم كنم و بيجهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، نمي كنم.

حضرت سجّاد نيز مي فرمود:
تعصي الاله وانت تظهر حبّه ان المحب لمن يحب مطيع ان المحب لمن يحب مطيع
هذا لعمري في الفعال بديع لو كنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن يحب مطيع
خداوند را معصيت مي كني و ادعا مي كني كه او را دوست داري. به جان من اين ادعا از عجايب امور است. اگر راستي خدا را دوست داشتي او را اطاعت مي كردي، زيرا محّب هميشه مطيع محبوب است.

در اين اشعار نيز امام سجاد مي گويد محال است كه خداوند را معصيت كنم، زيرا او را دوست دارم

منبع:كتاب زندگينامه امام سجاد (ع).
 

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

عبادت امام سجاد

دربارة اميرالمؤمنين گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات براي فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت مي كرد. حضرت سجّاد نيز چنين بود چه بسيار باغها و قنوات كه به دست ايشان براي ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجدة او به حدي بود كه به زين العابدين و سجّاد ملقّب شد.


از رسول اكرم روايت شده كه روز قيامت خطاب مي شود: كجا است زين العابدين؟ و مي بينم كه فرزندم علي بن الحسين جواب مي دهد و مي آيد. از امام باقر روايت شده كه: پدرم را مي ديدم كه از كثرت عبادت پاهاي او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه هاي او مجروح، و محل سجدة او پينه بسته بود.

منبع:كتاب زندگينامه امام سجاد (ع).

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ابهت و شخصيت امام سجّاد

دربارة اميرالمؤمنين (ع) گفته شده كه بسيار متواضع بود، ولي بزرگي شخصيّت آن بزرگوار ميان همه محفوظ بود. همچنين است

 فرزند عزيزش امام سجاد (ع).

در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه اي براي او فرشي انداخته و نشسته بود كه امام سجّاد وارد طواف شد و وقتي به حجر الاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. يكي از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمي دانم. فرزدق آنجا بود، في البداهة قصيدة مفصلي دربارة امام سجاد سرود. ما چند بيت از آن قصيده را مي آوريم: تمام قصيده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:


هذا الذي تعرف البطحاء وطاته ما قال لاقط الا في تشهده يغضي حياء ويغضي من مهابته من معشر حبهم دين وبغضهم مقدم بعد ذكر الله ذكرهم في كل فرض ومختوم به الكلم
والبيت يعرفه والحل والحرم لولا التشهد كانت لانه نعم فما يكلم الا حين يبتسم كفر وقربهم منجي ومقتصم في كل فرض ومختوم به الكلم في كل فرض ومختوم به الكلم
اين مردي است كه حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را ميشناسند.

نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده مي كند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله مي گويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آري بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو مي بندد براي آنكه حيا دارد، و ديگران چشم فرو مي بندد به جهت ابهتي كه او دارد. و سخن با او نمي گويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حب آنها دين است و بغض آنها كفر است و قرب و نزديكي به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها ياد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چيزي است بعد از اسم خداي متعال. و نمازها به اسم آنان تمام مي شود ـ يعني در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته مي شود باز اسم اهل بيت است. گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفتة جامي اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد
.

منبع:كتاب زندگينامه امام سجاد

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زندگي امام سجاد ع

مي دانيم زندگي اميرالمؤمنين (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه مي فرمايد: صبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجي. يعني: صبر نمودم در مصايب نظير ***ي كه خاري در چشم و استخواني در گلو داشته باشد. ولي زندگي امام سجّاد عليه السلام از زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و آن جناياتش پرورش پيدا كرده. معاويه را با كشتارهاي دسته جمعي شيعيان، با اشاعة سبّ اميرالمؤمنين در خطبه ها و بعد از نمازها ديده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش پشت سر نهاد. قضية حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.


يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را براي لشگريان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضية عبدالله بن زبير است ـ كه همة بني هاشم و من جمله محمد بن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسيد موفق نشد ـ شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف است كه در ميان بياباني، پنجاه هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حياة الحيوان مي گويد خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بيشتر آن خا***تر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد ولي هر روز از آن براي آن بزرگوار قتلگاهي بود.

والسلام عليه يوم ولد ويوم استشهد ويوم يبعث حياً.

منبع:كتاب زندگينامه امام سجاد

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288781
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom