پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

دعاى حضرت فاطمه علیهاالسلام در تعقیب نماز عشاء

سبحان من تواضع كل شى ء لعظمته ، سبحان من ذل كل شى ء لعزته ، سبحان من خضع كل شى ء باءمره و ملكه ، سبحان من انقادت له الامور باءزمتها.
الحمدلله الذى لا ینسى من ذكره ، الحمدلله الذى لا یجب من دعاه ، الحمدلله الذى من توكل علیه كفاه ، الحمدلله سامك السماء، و ساطح الارض ، و حاصر البحار، و ناضد الجبال ، و بارى ء الحیوان ، و خالق الشجر، و فاتح ینابیع الارض ، و مدبر الامور، و مسیر السحاب ، و مجرى الریح و الماء و النار من اءغوار الارض متصاعدات فى الهواء، و مهبط الحر و البرد، الذى بنعمته تتم الصالحات ، و بشكره تستوجب الزیادات و باءمره قامت السموات ، و بعزته استقرت الراسیات ، و سبحت الوحوش فى الفلوات ، و الطیر فى الوكنات .
الحمدلله رفیع الدرجات ، منزل الایات ، واسع البركات ، ساتر العورات ، قابل الحسنات ، مقیل العثرات ، منفس الكربات ، منزل البركات ، مجیب الدعوات محیى الاموات ، اله من فى الارض و السموات .
الحمدلله على كل حمد و ذكر و شكر و صبر و صلاة و زكاة و قیام و سعادة و بركة و رحمة و نعمة و كرامة و فریضة و سراء و ضراء، و شدة و رخاء، و مصیبة و بلاء و عسر و یسر، و غناء و فقر، و على كل حال ، و فى كل اءوان و زمان ، و كل مثوى و منقلب ، و مقام .
اللهم انى عائد بك فاءعذنى ، و مستجیر بك فاءجرنى ، و مستعین بك فاءعنى ، و مستغیث بك فاءغثنى ، و داعیك فاءجبنى ، و مستغفرك فاغفر لى ، و مستنصرك فانصرنى ، و مستهدیك فاهدنى ، و مستكفیك فاكفنى ، و مستمسك بحبلك فاعصمنى ، و متوكل علیك فاكفنى ؛ و اجعلنى فى عیاذك و جوارحك و حرزك و حراستك و كلاءتك و حرمتك و اءمنك و تحت ظلك ، و تحت جناحك و اجعل على جنة واقیة منك ، و اجعل حفظك و حیاطتك و حراستك ، و كلاءتك من ورائى و اءمامى ، و عن یمینى و عن شمالى ، و من فوقى و من تحتى و حوالى ، حتى لا یصل من المخلوقین الى مكروهى و اءذاى ، بحق لا اله الا اءنت المنان بدیع السموات و الارض ، ذوالجلال و الاكرام .
اللهم اكفنى حسد الحاسدین ، و بغى الباغین ، و كید الكائدین ، و مكر الماكرین ، و حیلة المحتالین ، و غلیة المغتالین ، و غیبة المغتابین ، و ظلم الظالمین ، و جور الحائرین ، و اعتداء المعتدین ، و سخط المسخطین ، و تشحب المتشحبین ، و صولة الصائلین ، و اقتسار المقتسرین ، و غشم الغاشمین ، و خبط الخابطین ، و سعایة الساعین ، و نمیمة النامین و سحر السحرة ، و المردة و الشیاطین ، و جور السلاطین ، و مكروه العالمین .
اللهم انى اسئلك باسمك المخزون الطیب الطاهر الذى قامت به السموات و الارض ، و اءشرقت له الظلم ، و سبحت له الملائكة ، و وجلت عنه القلوب ، و خضعت له الرقاب ، و اءحییت به الموتى ، اءن تغفر لى كل ذنب اءذنبته ، فى ظلم اللیل و ضوء النهار، عمدا اءو خطا سرا اءو علانیة ؛ و اءن تهب لى یقینا و هدیا و نورا و علما و فهما حتى اقیم كتابك ، و احل حلالك ، و احرم حرامك ، و اؤ دى فرائضك ، و اقیم سنة نبیك محمد صلى الله علیه و آله .
اللهم اءلحقنى بصالح من مضى ، و اجعلنى من صالح من بقى ، و اختم لى عملى باءحسنه انك غفور رحیم .
اللهم اذا فنى عمرى ، و تصرمت اءیام حیاتى ، و كان لابد لى من لقائك ، فاءسئلك لطیف اءن توجب لى من الجنة منزلا یغبطنى به الاولون و الاخرون .
اللهم اقبل مدحتى و التهافى ، و ارحم ضراعتى و هتافى ، و اقرارى على نفسى و اعترافى ، فقد اءسمعتك صوتى من الداعین ، و خشوعى فى الضارعین ، و مدحتى فى القائلین ، و تسبیحى فى المادحین ؛ و اءنت مجیب المضطرین ، و مغیث المستغیثین ، و غیاب الملهوفین ، و حرز الهاربین ، و صریخ المؤ منین ؛ و مقیل المذنبین ؛ و صلى الله على البشیر و النذیر، و السراج المنیر، و على الملائكة و النبیین .
اللهم داحى المدحوات ، و بارى ء المسموكات ، و جبال القلوب على فطرتها شقیها و سعیدها، و اجعل شرائف صلواتك ، و نوامى بركاتك ، و كرائم تحیاتك على محمد عبدك و رسولك و اءمینك على وحیك ، القائم بحجتك ، و الذاب عن حرمك ، و الصادع باءمرك و المشید لایاتك ، و الموفى لنذرك .
اللهم فاءعطه بكل فضیلة من فضائله ، و نقیبة من مناقبة ، و حال من اءحواله ، و منزلة من منازلة ، راءیت محمدا لك فیها ناصرا، و على مكروه بلائك صابرا، و لمن عاداك معادیا، و لمن والاك موالیا، و عن ما كرهت نائیا، و الى ما اءحببت داعیا، فضائل من جزائك ، و خصائص من عطائك و حبائك ، تسنى بها اءمره ، و تعلى بها درجته ، مع القوام بقسطك ، و الذابین عن حرمك ، حتى لا یبقى سناء و لا بهاء و لا رحمة و لا كرامة الا خصصت محمد بذلك ، و آتیته منك الذرى ، و بلغته المقامات العلى . آمین یا رب العالمین .
اللهم انى اءستودعك دینى و نفسى و جمیع نعمتك على ، فاجعلنى فى كنفك و حفظك و عزك و منعك عز جارك ، و جل ثناؤ ك ، و تقدست اءسماؤ ك ، و لا اله غیرك ، حسبى اءنت فى السراء و الضراء، و الشدة و الرخاء، و نعم الوكیل .
ربنا انك توكلنا و الیك اءنبنا و الیك المصیر، ربنا لا تجعلنا فتنة للذین كفروا، و اغفر لنا ربنا انك اءنت العزیز الحكیم ؛ ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها كان غراما، اءنها ساءت مستقرا و مقاما؛ ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و اءنت خیر الفاتحین .
ربنا اننا آمنا فاغفر لنا و ذنوبنا و كفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار، ربنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك ، و لا تخزنا یوم القیامة انك لا تخلف المیعاد.
ربنا لا تؤ اخذنا ان نسینا او اخطانا، ربنا و لا تحمل علینا اصرا كما حملته على الذین من قبلنا.
ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به ، و اعف عنا و اغفر لنا و ارحمنا اءنت مولانا فانصرنا على القوم الكافرین .
ربنا آتنا فى الدنیا و حسنة ، و فى الاخرة حسنة ، و قنا برحمتك عذاب النار و صلى الله على سیدنا محمد النبى و آله الطاهرین و سلم تسلیما
ترجمه : پاك و منزه است او كه تمامى موجودات در برابر عظمت او متواضعند، پاك و منزه است آن كه همه اشیاء در برابر عزت او خوار و ذلیلند، پاك و منزه است آن كه همه چیز در برابر امر و حكومت او خاضع هستند، پاك و منزه است همو كه همه چیز در حیطه قدرت و توانایى او قرار دارد.
حمد مخصوص پروردگارى است كه هر كه او را یاد كند فراموشش نمى كند، و هر كه او را بخواند ناامیدش نمى سازد، و هر كه بر او توكل كند او را كفایت مى نماید، و حمد مخصوص خداوندى است كه آسمانها را برافراشت ، و زمین را مسطح گردانید، و دریاها را محدود ساخت ، و كوهها را به صورت رشته هایى درآورد، و حیوانات و درختان را آفرید، و چشمه سارهاى زمین را گشود، و به تدبیر امور پرداخت ، ابرها را به گردش درآورد، و باد و آب و آتش را از اعماق زمین به سوى آسمان جارى ساخت ، و گرما و سرما را در زمین قرار داد، خداوندى كه با نعمتهایش كارهاى نیك كامل شده ، و شكر او نعمتها را افزایش داده ، و به امر او آسمانها افراشته شده ، و به عزت او كوهها سربرافراشته ، و حیوانات وحشى در دشتها و پرندگان در آشیانه ها به تسبیح او مشغولند.
حمد از آن خداوندى است كه بالابرنده درجات ، و نازل كننده آیات ، و گستراننده بركتها، و پوشاننده عیبها، و قبول كننده نیكیها، و بخشنده لغزشها، و برطرف كننده رنجها، و فروفرستنده بركتها و اجابت كننده دعاها، و زنده كننده مردگان ، و معبود همه ساكنان زمین و آسمانهاست . حمد و سپاس از آن آفریدگار یكتاست نسبت به همه حمد، ذكر، شكر، صبر، نماز، زكات ، قیام و عبادت ، سعادت و بركت ، زیادى و رحمت ، نعمت و كرامت ، فرایض ، گشایش و سختى ، شدت و راحتى ، سختى و آسانى ، مصیبت و بلا، غنا و فقر، و همه مخصوص خداست كه در همه حال ، و در هر حال ، و در هر زمان ، هر مكان و هر جایگاه كوچ و دگرگونى و توقف صادر مى گردد.
پروردگارا! به تو پناهنده مى شوم پس مرا پناه ده ، و از تو یارى مى جویم پس یاریم نما، از تو فریادرسى مى خواهم پس به فریادم رس ، و تو را مى خوانم پس مرا اجابت كن ، و از تو آمرزش مى طلبم ، پس مرا ببخش ، از تو یارى و كمك مى خواهم پس كمكم كن ، و به ریسمان محكم تو چنگ زده ام پس مرا محافظت فرما، و بر تو توكل نموده ام پس مرا كفایت نما؛ خداوندا! مرا در پناه ، جوار، حمایت ، حراست ، كفایت ، حرمت ، امنیت ، و در زیر سایه خود قرار ده ، و بر من سپر محكمى از جانب خود فرما تا از همه جوانب ، پشت سرم ، روبرویم ، سمت راست ، سمت چپ و از بالا و پایین مرا از صدمه و آزار مخلوقاتت محفوظ دارد، به حق تو كه جز معبودى نیست ، تویى منان ، آفریننده آسمانها و زمین ، دارنده جلالت و بزرگوارى .
پروردگارا! حسد حسودان ، و تجاوز تجاوزگران ، وكید و فریب مكاران ، و نیرنگ حیله گران ، غلوكنندگان ، و تهمت تهمت زنندگان ، و ظلم ستمگران ، و ستم ستمكاران ، و عصبانیت افراد تندخو، و اخم و تخم افراد ترشرو، و هیبت پرخاشگران ، و تنگناى آنان كه دیگران را در تنگنا و مضیقه قرار مى دهند و خودسرى زورمندان ، و اشتباهكارى خطاكاران ، و سعایت سعایتگران ، و سحر جادوگران ، و رانده شدگان و شیاطین ، و ظلم پادشاهان ، و كارهاى ناپسند جهانیان را از من دور دار.
خداوندا! به حرمت نامهاى پوشیده ، پاك و پاكیزه ات ، كه آسمانها و زمین بدآنهااستوار شده ، و تاریكیها بدان درخشان گردیده ، و فرشتگان بدان تسبیح گو شده ، و قلبها از آنها در هراس بوده ، و گردنها به سبب آنها خاضع شده ، و مردگان را به آنها زنده مى كنى ، از تو مى خواهم كه تمام گناهان مرا ببخشى ، چه آنها را كه در تاریكى شب مرتكب شده باشم و چه روشنایى روز، چه عمدى بوده باشد و چه از روى خطا، در خفا بوده باشد و یا در آشكار؛ و از تو مى خواهم تا به من یقین ، هدایت ، نور، علم و فهمى عنایت كنى ، تا به آنها كتابت را برپاى داشته ، و حلالت را روا و حرامت را ناروا دانسته ، و واجباتت را انجام و سنت پیامبرت محمد صلى الله علیه و آله را برپا دارم .
خدایا! مرا به صالحان درگذشته ملحق فرما، و از صالحان باقیمانده قرار ده ، و اعمالم را به نیكوترین آنها خاتمه بخش ، به درستى كه تو بخشنده و آمرزنده و مهربانى .
پروردگارا! آنگاه كه عمرم به پایان رسیده ، و ایام زندگانیم خاتمه یافته ، و زمان ملاقات تو نزدیك شده ، اى مهربان ! از تو مى خواهم كه منزلى را در بهشت به من اختصاص دهى كه تمام مخلوقاتت ، از اولین و آخرین آنها، بدان حسرت برند.
خداوندا! حمد و ستایش مرا بپذیر، و به تضرع و زاریم ، و اقرار و اعترافم علیه نفسم بر من رحم كن كه صدایم را همراه دعاكنندگان ، و خشوعم را همراه خاشعین ، و مدحم را همراه ستایشگران ، و تسبیحم را همراه مداحان ، به گوش تو رسانیدم ؛ و تو اجابت كننده دعاى اشخاص مضطر و بیچاره و فریادرس استغاثه كنندگان ، و پناه بى پناهان ، و دادرس مؤ منان ، و نگهدارنده گناهكاران از لغزش مى باشى ؛ و درود خدا بر محمد صلى الله علیه و آله بشارت دهنده و بیم دهنده و چراغ روشن و فروزان ، و درود بر ملائك و پیامبران .
پروردگارا! اى گستراننده زمینها، آفریننده آسمانها، خالق قلبها بر طریق فطرت ، بدبخت ایشان و خوشبختشان ، شریف ترین درودها و برترین بركتها، و ارزشمندترین تحیت ها را بر محمد كه فرستاده تو، و امین بر وحى تو، و برپا دارنده حجتت ، و نگهبان حریم حرمتت ، و انجام دهنده دستوراتت ، و محكم كننده آیاتت ، و وفادار به نذرهایت بفرست .
خداوندا! در مقابل هر فضیلتى از فضائل او، و هر منقبتى از مناقب او، و هر حالتى از حالات او، و هر منزلتى از منزلتهاى او، حال كه محمد را براى خود یار و یاور یافته اى ، و بر رنجها و بلاها صابر، و بر دشمنانت دشمن ، و بر دوستانت دوست ، و از مكروهاتت دور، و بر آنچه تو به سوى آن مى خوانى دعوت كننده یافته اى ، فضائلى از پاداشت و ویژگیهایى از عطایت را به او عطا فرما تا امرش را برتر و درجه اش را بلندتر گردانى ، و این خصوصیات و عطیه هایى كه او را عطا مى نمایى به پاى دارندگان عدالتت و مدافعین از حرمت را نیز سهیم گردان ، تا اینكه برترى ، ارزش ، رحمت و كرامتى نمانده باشد مگر آنكه محمد را بدان مخصوص گردانیده باشى ، و از جانب خود درجات عالى به او عطا فرمایى و او را به مقامات والا برسانى ، اجابت فرما اى پروردگار جهانیان .
خداوندا! دین ، جان و تمام نعمتهایى را كه به من داده اى به خودت مى سپارم ، پس مرا در حفظ، حراست و كفایت خود قرار ده ، همانا در جوار تو بودن موجب عزت و سربلندى است ، مدح و ثناى تو بلندمرتبه ، و نامهایت مقدس است و جز تو معبودى نیست ، تو در خوشحالى و ناراحتى ، و در شدت و آسایش ، مرا كافى هستى ، و چه كفایت كننده نیكویى !
پروردگارا! بر تو توكل مى كنم ، و به سوى تو زارى و انابه دارم ، و بازگشتم به سوى توست ؛ خدایا! مرا وسیله آزمایش كسانى كه كافر شده اند قرار مده ، و ما را بیامرز كه همانا تو عزیز و حكیمى ؛ خداوندا! عذاب جهنم را از ما دور كن ، چرا كه عذاب آن جاویدان است ، و به راستى كه آنجا بد جایگاهى است ؛ پروردگارا! بین ما و قوم ما به حق گشایش و فرجى عطا فرما كه تو بهترین گشایشگران هستى .
پروردگارا! ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را ببخش ، و خطاهایمان را بپوشان ، و ما را با نیكان بمیران ؛ خداوندا! آنچه را كه به فرستادگانت وعده داده اى نصیب ما بفرما، و روز قیامت ما را عذاب مكن ، به درستى كه تو خلاف وعده هایت عمل نمى كنى .
خداوندا! اگر فراموش كرده و یا اشتباهى كردیم ما را مؤ اخذه منما؛ پروردگارا! تكلیف سخت و دشوارى كه ما از عهده آن بر نمى آییم و آن گونه كه بر پیشینیان ما قرار دادى ، بر ما قرار مده !
خداوندا! چیزهایى را كه بر انجام آن قادر نیستیم از ما مخواه ، و ما را عفو كن ، و گناهانمان را ببخشاى و مورد رحمتت قرار ده ، تو مولاى ما هستى ، پس ما را در مقابل كافران یارى فرما.
خداوندا! ما را در دنیا و آخرت نیكى و خوبى عطا فرما، و به رحمتت ما را از عذاب آتش محفوظ بدار، و درود خدا بر آقاى ما محمد رسول خدا و خاندان پاك او، و سلام بیكران بر ایشان باد.

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

پیامبر در صحنه غدیر خم

وقتى پیامبر اكرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدینه به محلى به نام غدیر خم رسیدند، امین وحى ، جبرئیل بر پیامبر (ص ) وارد شد و پیام الهى را بدین صورت به پیامبر (ص ) ابلاغ كرد : اى پیامبر، آنچه از سوى خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پیام الهى را به مردم نرسانى رسالت خود را تكمیل نكرده اى ، خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مى كند
مردم مى پرسیدند آن چه چیزى است كه كامل كننده دین است و بى آن ، دین حق كامل نیست ؟ آن آخرین اقدام پیامبر است براى تعیین خط وصایت و امامت . پیامبر (ص ) باید - به امر خدا - تكلیف مردم را پس از خود معین كند .
در زیر آفتاب سوزان و در روى رملها و شنهاى داغ بیابان ، ضمن خطبه بلندى ، پیامبر حضرت على (ع ) را به عنوان ولى و جانشین خود به مردم معرفى فرمود، و بویژه این جمله را - كه محدثان شیعه و سنى همه نقل كرده اند - گفت :
من كنت مولاه فعلى مولاه
مردم در آن روز كه هجدهم ماه ذیحجه بود، با حضرت على (ع ) بیعت كردند .
دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال یازدهم هجرى ، پیغمبر اكرم (ص ) در مدینه چشم از جهان فرو بست و در جوار مسجدى كه خود ساخته بود مدفون شد .
این قبر منور، امروز زیارتگاه نزدیك به یك میلیارد مردم مسلمان جهان است

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

سبب مرگ و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

عن ابى بصیر عن ابى عبدالله علیه السلام قال و كان سبب و فاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا و مرضت من ذالك مرضا شدیدا و لم تدع احدا ممن اذاها یدخل علیها. از دلائل الامامه طبرى صفحه 45
از ابوبصیر از حضرت امام صادق علیه الصلوه و السلام روایت شده كه امام صادق كاشف حقایق فرموده است علت و سبب وفات آنحضرت آن بود كه قنفد غلام آن مرد بامر و دستور وى بوسیله غلاف شمشیر ضرباتى زد كه بر اثر آن محسن را سقط نمود و بدین جهت بى سختى مریض گردید و به هیچ كس از آزار كنندگان خود اجازه عیادت نداد.
و قریب به همین مضمون در سبب وفات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در كتاب بیت الاحزان صفحه 160 از محدث قمى نقل گردیده است .
آنچه مسلم و محرز است دختر پیغمبر حضرت فاطمه زهرا اطهر باجل خود و مرگ طبیعى وفات ننموده است بكله سبب مرگ آنحضرت همان است كه از لسان امام صادق كاشف حقایق نقل شده است و آن همان اذیتها ئیكه دشمن ستمكار بر آن بزرگوار نموده علت شهادت آن یادگار و اثر والاگهر پیامبر گردیده است عجیب است با اینكه بارها پیغمبر اكرم فرموده فاطمه پاره تن من است و ازار و اذیت او ازار من است و ازار من آزار بخداست اما این مردم منافق و ظالم ابدا رعایت سفارش و گفتار آن بزرگوار را دربار ه دخترش نكردند بكله آنچه توانستند بفاطمه زهرا و عصمت كبرى (ع )ظلم و ستم كردند حق او و شوهرش را غصب نمودند بضرب غلاف شمشیر ضربه بر حضرتش وارد و محسن ششماهه در شكمش را سقط نموده و سیلى بر صورت نازنین انور دختر پیغمبر زده رخساره اش را با ضرب سیلى نیلى و آزرده نمودند و چه بى احترامى و جسارتهاى دیگر كه قلم از شرح آن شرم دارد باید بفاطمه گفت یا فاطمه الزهرا خدا بتو صبر و اجر مرحمت نماید.در زیارتش مى خوانیم (المغصوبته حقها المكسوره ضلعها الممنوعته ارثها المظلوم بعلها المقتول ولدها(
پس از بیان گفتار كه باختصار به آن اشاره شد سبب وفات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دانسته گردید و حضرتش در حالى كه جوان بود از دنیا رفت و این بانوى عظمى نخستین شهید در راه اسلام و قرآن و ولایت است .
صلوات و درود بى نهایت ازلا و ابدا و سرمدا بر آن حضرت و پدرش و شوهرش و اولاد اطهارش باد.

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

هویت بانوى عظمى علیا مكرمه خدیجه كبرى مادر حضرت زهرا(ع )

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادرش یگانه بانوى عظیمه الشان و المرتبه جناب علیا مكرمه مجلله خدیجه كبرى علیها التحیه و الثناء است
این مخدره محترمه معظمه سلام الله علیها اول زنى است كه حضرت نبى اكرم صلى الله علیه و آله و سلم با او ازدواج نموده است و ولادتش در سنه شصت و هشت قبل الهجره بوده این بانوى معظمه داراى مقام سیادت و ریاست و حشمت و داراى مال و ثروت بسیار بوده است داراى مقام عفت اخلاق حمیده بوده و اوصاف جمیله را واجد بوده و بس در مقام سخاتوت و فداكاریش كه تمام اموال و ثروت خود را به رایگان براى اعلاء كلمه توحید و ترویج اسلام مطلقا در اختیار تام شوهرش پیغمبر عالى مقام گذاشت .
شرافت و عظمت شئون حضرت خدیجه كبرى نسبا و حسبا و ایمانا و اخلاقا در تاریخ اسلام از ناحیه مورخین ثبت و ظبط است

بطوریكه ما را بى نیاز از بیان آن مى نماید. جناب خدیجه كبرى علیها سلام اول كسى است در میان بانوان كه به خاتم پیغمبران ایمان آورد و دعوت حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى على آلاف التحیه والثناء را پذیرفت و مشرفه به دین مبین اسلام گردید .
حضرت علیا مكرمه خدیجه كبرى علیها التحیه والثناء از بانوان برگزیده خداس است همین بس در مقامش كه هرگاه جبرئیل امین فرشته وحى اهى بر خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفى (ص ) نازل مى گردید، سلام خدا بر حضرت خدیجه كبرى سلام الله علیها پیامش بود
.
جبرئیل هر وقت شرفیاب محضر انور پیغمبر اكرم (ص ) مى شد عرض ‍ مى كرد خدا مى فرماید سلام مرا به جناب خدیجه برسانید و بآن بانوى عظمى بگوئید ما براى او در بهشت قصرى مجلل و زیبا مطابق شاءن او مهیا و آماده نموده ایم : و نیز در كتاب بحار مجلسى (ره ) نقل شده
ان جبرئیل علیه السلام اتى النبى صلى الله علیه و آله فقال : اقرء خدیجه من ربها السلام فقال رسول الله صلى الله علیه و آله : یا خدیجه هذا جبرئیل یقرئك من ربك السلام قالت خدیجه : الله السلام و منه السلام و الیه السلام .
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شوهرش وجود مقدس قطب ارائك توحید، سلطان العارفین و رئیس الموحدین و امیرالمومنین و امام المتقین ولى الله اعظم حضرت على مرتضى صلوات الله و سلامه علیه است
حضرت على مرتضى علیه السلام داراى مقام ولایت كلیه مطلقه است و تمام شئون ولایت و علامات و امتیازات امامت را واجد است .
حضرت على مرتضى علیه السلام داراى نفس كلیه الهیه است همان نفسى كه مورد خطاب است در آیه شریفه پایان سوره فجر ( یا ایتها النفس ‍ المطمئنه ارجعنى الى ربك راضیه مرضیه فادخلنى فى عبادى و ادخلى جنتى : آیه 30 سوره الفجر .
حضرت على مرتضى علیه السلام اعلم الناس است ، احكم الناس ‍ است ، اقتى الناس است ، احلم الناس است ، اشجع الناس است اسخى الناس است ، اعبد الناس است :
حضرت على مرتضى علیه السلام در تمام شئون ولایت كلیه مطلقه با حضرت ختمى مرتبت محمد (ص ) شریك است الا اینكه نبوت ختمیه مختص رسول الله صلى الله علیه و آله است چنانكه در حدیث شریف منزلت ، تصریح به این واقعیت شده است : قال رسوال الله (ص ) مخاطبا لعلى المرتضى (ع ) ( انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لان نبى بعدى ) این حدیث مورد اتفاق عامه و خاصه است حضرت ختمى مرتبت خطاب به حضرت امیر اهل ایمان ، على مرتضى فرموده تو از من در تمام شئون بمنزله هارونى از موسى ، مگر اینكه نبوت به من ختم شده است و بعد از من پیغمبرى نیست :
جمله (و لا نبى بعدى ) از لسان پیغمبر اكرم (ص ) علاوه بر اینكه سند محكمى است بر خاتمیت آن حضرت ، نیز مثبت ولایت كلیه مطلقه حضرت على مرتضى (ع ) مى باشد. چون موسى و هارون سلام الله علیهما در تمام شئون كمالیه با هم مشاركت داشته اند و همین معنى براى خاتم انبیاء محمد مصطفى و على مرتضى صلوات الله علیهما در جمیع شوون ولایت كلیه مطلقه ثابت است و استثناء نشده مگر نبوت كه اختصاص به حضرت محمد صلى الله علیه و آله دارد .
اعلام مقام ولایت كلیه مطلقه علویه تصریحا در این آیه مباركه است لقوله تعالى انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزكوه و هم راكعون ) آیه 55 سوره مائده ) .
این آیه مباركه به اتفاق مفسرین عامه و خاصه در شاءن على علیه السلام نازل شده است ، چه آن حضرت بوده كه در حال ركوع زكوه و صدقه داده است .
ولى در آیه مذكوره به معناى متصرف مطلق و صاجب اختیار و حاكم مطلق است نه به معناى دوست چه اگر به معناى دوست
گرفته شود اساسا معنى غلط است . علاوه با شمول كلى و سریانى خطاب (كم ) در آیه مرقومه كه جمیع خلق را در بردارد،
لازم آید كه بنابراین معنى العیاذ بالله خدا و رسول خدا و امیرالمومنین على (ع ) دوست فاسقین و فاجرین و كافرین و منافقین و مشركین هم باشند و حال آنكه آنها برى و بیزارند از اینها، تا چه رسد كه دوست این گروه فاسد باشند. پس عقل صحیح ، این معنى را باطل و غلط مى داند و مخالف در محكمه عقل و وجدان محكوم است و باید به حكم برهان ، تسلیم آن معنایى بشود كه ما اشاره نمودیم . یعنى متصرف مطلق و صاحب اختیار مطلق در كل عالم امكان ، نه در گوشه جهان و جزئى از آن و این معناى ولایت تكوینیه و ولایت كلیه مطلقه است (فانهم ( ممكن است كسى بگوید ولایت ولى بمعناى تصرف درست و مرد تصدیق اما كلیه و مطلقه را از كجا استنباط و استفاده نمائیم ، در جواب مى گوئیم آنرا هم از خود همین آیه مباركه ، مگر انما ولیكم الله این ولایت مطلقه و كلیه نیست ، البته این ولایت كلى است اگر چنانچه انكار نمائى العیاذ بالله ولایت و تصرف خدا را در عالم محدود كرده و خدا را نشناخته اى و عقل تو را محكوم مى كند. عقل و برهان مى گوید تصرف خدا كلى و نامحدود است نه جزئى و مقید. آیا مى توانى بگوئى خدا نسبت به آسمان ولایت دارد و العیاذ بالله ولایت در زمین ندارد و یا در عوالم عالیه ولایت و تصرف و حكومت دارد، اما در عوالم سافله دیگر این ولایت و تصرف را ندارد؟ !
پس به حكم عقل و برهان مى بایست قبول كنى كه خداى قادر متعال ، متصرف مطلق و صاحب اختیار مطلق و حاكم مطلق در نظام كل است و داراى ولایت كلیه مطلقه ذاتیه اصلیه است و همین معنى در ولایت ، براى رسوال خدا حضرت حتمى مرتبت محمد (ص ) و براى حضرت على مرتضى ( ع ) كه آیه مباركه مذكوره در شاءن آن حضرت نازل گردیه است ، ثابت و محقق و مبرهن است ، به حكم اینكه معطوف در حكم معطوف علیه است اما فرق و تفاوت ولایت كلیه الهیه حضرت احدیت ، با ولایت كلیه مطلقه حضرت ختمى مرتبت و دوازده نفر خلفاء و اوصیاى آنحضرت كه همه مصداق اولوالامر و همه واجد مقام ولایت كلیه مطلقه مى باشند این این است كه ولایت خدا ذاتى و اصلى است و ولایت ایشان ضللى است و آنان مظهر ولى مطلق هستند و به عبارت دیگر ولایت كلیه مطلقه ایشان یعنى رسول الله و خلفاى آن حضرت كه اول آنها حضرت على مرتضى و آخر آنها حضرت بقیه الله مهدى ولى عصر (عج ) به اذن الله است كه از این اذن مراد اذن تكونى است خذ و اغتنم .
مولف را نسبت به معناى ولایت و شئون ولایت ضمن رسائلى كه در اثبات ولایت و امامت دوازده نفر خلفاء و اوصیاء حضرت ختمى مرتبت (ص ) نگاشته است ، بیان تفصیلى است و بایست به آن رسائل مراجعه شود. در این مقام فقط خواستیم شوهر عالى مقام فاطمه زهرا (س ) را كه حضرت على مرتضى صاحب مقام ولایت كلیه مطلقه است معرفى نمائیم و نظر به بیان شئون ولایتى على علیه السلام نداشتیم . زیرا هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد و اما بس در مقام عظمت و رفعت شاءن ولاتى على علیه السلام نداشتیم . زیرا هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد و اما بس در مقام عظمت و رفعت شاءن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، كه اگر خداى على اعلى وجود مرتضى را خلق نمى كرد، براى این بانوى بى همتا، كفوى در صفحه جهان هستى نبود تار روز قیامت .
چنانچه در روایت معتبر تصریح به این حقیقت شده است :
قال الله عزوجل لو لم اخلق علیا لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض ‍ آدم و من دونه     على مرتضى علیه السلام مظهر اسماء حسنى و مجلاى صفات الوهى است . على مرتضى مثل اعلاى الهى است . خداى یكتا مثل نارد، اما مثل اعلا دارد و له المثل الاعلى پیغمبر اكرم خطاب به على مرتضى فرمود : (و انت المثل الاعلى ) : یعنى على جان مصداق مثل اعلاى كبریائى فى الواقع تو هستى .

جمعه 22 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

در سوگ ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله

زمخشرى در كشاف هنگام ذكر ماجراى زكریا و مریم ‏علیهماالسلام نقل كرده ‏است كه پیامبر صلى الله علیه و آله در هنگام قحط سالى، به گرسنگى مبتلا شد. حضرت ‏فاطمه ‏علیهاالسلام دو قرص نان و پاره‏اى گوشت براى آن ‏حضرت، تحفه برد و وى ‏را بر خود مقدم داشت. امّا آن ‏حضرت طبق را به خود فاطمه بازپس داد و فرمود: آن را بگیر. آنگاه روپوش روى طبق را برگرفت. طبق پر از گوشت و نان بود. فاطمه با دیدن این صحنه شگفت‏زده شد و پى ‏برد كه این ‏نان و گوشت از جانب خداوند فرستاده شده است. پیامبر به فاطمه فرمود: این نان و گوشت از كجا آمده است؟ فاطمه پاسخ داد: از سوى خدا كه او هر كه را خواهد بى‏حساب، روزى دهد. پیامبر فرمود: سپاس خدایى را كه تو را مانند بانوى زنان بنىاسرائیل قرار داد. سپس آن‏ حضرت، على بن‏ابى‏طالب و حسن و حسین و اهل‌بیتش را جمع كرد و همگى از آن غذا خوردند و سیر شدند. امّا از غذا، هیچ كاسته نشده بود و فاطمه باقیمانده ‏غذا را به همسایگان خویش بخشید.



ترمذى در صحیح از صبیح غلام اُمّ سلمه و زید بن ارقم نقل كرده است ‏كه گفتند: پیامبر صلى الله علیه و آله به على و فاطمه و حسن و حسین فرمود: "من با دشمن شما دشمن و با دوستان شما دوست هستم."

ابن خالویه در كتاب "آل" در حدیثى كه آن را از امام رضا و او از پدرانش از امیرمؤمنان نقل كرده، آورده است كه آن ‏حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: "چون روز قیامت فرا رسد، منادى از دل عرش ‏آواز دهد كه اى خلایق! دیدگان خود را بربندید تا فاطمه دختر محمّد، عبور كند."

ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانى به سند خود از مسروق از عایشه نقل ‏كرده است كه گفت: به هنگام بیمارى رسول خدا صلى الله علیه و آله، كه به رحلت وى ‏منجر شد بر بالین آن ‏حضرت بودیم كه فاطمه وارد شد. راه رفتنش بىهیچ ‏كم و كاستى به راه رفتن پیامبر مى‏ماند. چون پیامبر فاطمه را دید فرمود: "دخترم خوش آمدى" آنگاه وى را در سمت راست یا چپ خود نشانید. سپس رازى را با وى در میان نهاد. فاطمه گریست. در میان زنان پیامبر من ‏به سخن درآمدم و گفتم: رسول خدا از میان ما همه تو را براى رازگویى‏ برگزید آنگاه تو مى‏گریى؟!
همچنین در روایت دیگرى آمده است كه آن منادى بانگ مى‏زند كه: "اى جماعت! سر به زیر افكنید و چشم فرو بندید تا فاطمه از پل صراط بگذرد. آنگاه آن‏ حضرت در حالى كه هفتاد هزار كنیز از حورالعین بهشت ‏او را همراهى مى‏كنند، از پل مى‏گذرد."

بخارى در صحیح به سند خود روایت كرده است كه پیامبر اكرم ‏فرمود: "فاطمه پاره تن من است. هر كه او را خشمگین سازد به تحقیق مرا خشمگین ساخته است."



بسیارى از دانشمندان اهل حدیث، از شیعه و سنى، این مضمون را با اسناد صحیح و روایت‌هاى صریح نقل كرده‏اند. تا آنجا كه برخى بدین ‏روایت، با اعتمادى تمام استشهاد كرده‏اند. یكى از اینان ابوالفرج اصفهانى ‏است. وى روایت مى‏كند كه: عبدالله بن حسن مثنى فرزند امام حسن ‏مجتبى ‏علیه السلام بر عمر بن عبدالعزیز وارد شد. عبدالله در آن هنگام جوان، و از وقار و هیبتى خاص برخوردار بود. عمر او را در صدر مجلس نشانید، مورد احترام قرار داد و نیازش را برآورده ساخت. از علت كار عمر در این ‏خصوص پرسش كردند. وى پاسخ داد: یكى از معتمدانم خبرى از رسول ‏خدا برایم نقل كرد آن چنان كه گویى خود آن را از دهان آن ‏حضرت‏ شنیده‏ام. پیامبر فرمود: فاطمه پاره تن من است. آنچه او را شادمان مى‏كند مرا نیز خوشحال مى‏سازد و آنچه وى را خشمگین مى‏كند مرا نیز به خشم ‏آورد. این عبدالله هم پاره‏اى از پاره تن رسول خداست.

ابن صباغ مالكى در فصول المهمه از بخارى و مسلم و ترمذى نقل كرده ‏است كه پیامبر اكرم فرمود: "از مردان، بسیارى به كمال رسیده‏اند امّا از زنان جز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و خدیجه ‏دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد كس دیگرى به كمال دست نیافته است."
ابن سعد و ابن مثنى از حضرت امیر نقل كرده‏اند كه گفت: رسول خدا فرمود: "اى فاطمه خداوند از خشم تو خشمگین و از خشنودى تو خشنود مى‏شود."

ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانى به سند خود از مسروق از عایشه نقل ‏كرده است كه گفت: به هنگام بیمارى رسول خدا صلى الله علیه و آله، كه به رحلت وى ‏منجر شد بر بالین آن ‏حضرت بودیم كه فاطمه وارد شد. راه رفتنش بىهیچ ‏كم و كاستى به راه رفتن پیامبر مى‏ماند. چون پیامبر فاطمه را دید فرمود: "دخترم خوش آمدى" آنگاه وى را در سمت راست یا چپ خود نشانید. سپس رازى را با وى در میان نهاد. فاطمه گریست. در میان زنان پیامبر من ‏به سخن درآمدم و گفتم: رسول خدا از میان ما همه تو را براى رازگویى‏ برگزید آنگاه تو مى‏گریى؟!



سپس رسول خدا راز دیگرى با فاطمه در میان نهاد. این بار فاطمه ‏خندید. عایشه در این باره از فاطمه پرسش كرد. امّا آن ‏حضرت گفت: من‏ راز رسول خدا را برملا نمى‏كنم. چون پیامبر درگذشت عایشه دوباره ازآن رازى كه پیامبر صلى الله علیه و آله با فاطمه در میان گذارده بود، از وى سؤال كرد. فاطمه پاسخ داد: امّا گریه‏ام بدین خاطر بود كه رسول خدا به من فرمود: جبرئیل در هر سال یك بار قرآن را بر من عرضه مى‏داشت امّا امسال آن را دو بار عرضه كرد و علت این امر را جز نزدیك شدن مرگم نمى‏دانم. من از شنیدن این سخن گریستم آنگاه پیامبر به من فرمود: از خدا بترس و شكیبا باش كه من براى تو سَلَف نیكویى هستم. سپس فرمود: اى فاطمه آیا دوست ندارى كه سرور زنان جهان و بانوى این امّت باشى؟ در این هنگام‏ بود كه خندیدم.

حاكم در مستدرك روایت كرده است كه چون رسول خدا از جنگ یا سفرى باز مى‏گشت، نخست به مسجد مى‏رفت و دو ركعت نماز مى‏گزارد و آنگاه به خانه فاطمه مى‏رفت.
دانشمندان حدیث این روایت را با سندهاى بسیار و نیز مَتنى یكسان یا دست كم با اندكى تفاوت نقل كرده‏اند.

مؤلّف كتاب "الاستیعاب" به سند خود از ابن عبّاس نقل كرده است كه ‏رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: "سرور زنان بهشت، مریم و پس از او فاطمه ‏دختر محمّد و سپس خدیجه و سپس آسیه همسر فرعون مى‏باشند."

ابن صباغ مالكى در فصول المهمه از بخارى و مسلم و ترمذى نقل كرده ‏است كه پیامبر اكرم فرمود: "از مردان، بسیارى به كمال رسیده‏اند امّا از زنان جز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و خدیجه ‏دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد كس دیگرى به كمال دست نیافته است."

این دو حدیث با اسناد بسیار و مستفیض در كتب روایات نقل شده ‏است. و البته احادیث دیگرى نیز نقل شده، مبنى بر آن كه فاطمه از برترین ‏آن زنان سابق‏الذكر است. جز آن كه مریم سرور زنان دوره خودش مى‏باشد و فاطمه سرور زنان عالم در تمام دوران‌هاست. مؤید این نظر، سخنى است ‏كه از پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب به حضرت زهرا نقل شده كه به وى فرمود: آیا دوست ندارى سرور زنان این امّت باشى؟ از آنجا كه بى‏تردید این امت از دیگر امت‌ها برتر است مى‏توان نتیجه گرفت كه بانوى زنان این امت نیز از سروران دیگر امت‌ها، برتر و بالاتر است.

بخارى و مسلم در صحاح خود از قول پیامبر صلى الله علیه و آله نقل كرده‏اند كه فرمود:"فاطمه سرور زنان بهشتى است."
حاكم در مستدرك روایت كرده است كه چون رسول خدا از جنگ یا سفرى باز مى‏گشت، نخست به مسجد مى‏رفت و دو ركعت نماز مى‏گزارد و آنگاه به خانه فاطمه مى‏رفت و بعد از آن به نزد همسرانش روانه مى‏شد.

امّا هرگاه پیامبر مى‏خواست به سفر یا جنگى رود، نخست با همسرانش خداحافظى مى‏كرد و آخر از همه با فاطمه وداع مى‏گفت. حاكم نیز همین مطلب را از ابن عمران نقل مى‏كند كه گفت: هرگاه‏ پیامبراكرم عازم سفرى مى‏شد آخرین كسى كه با او خداحافظى مى‏كرد، فاطمه بود. این نكته در كتب حدیث با سندهاى مستفیض نقل شده است.

در كتاب استیعاب به نقل از عایشه آمده ‏است كه از وى پرسیدند: محبوب‌ترین زنان در نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله چه كسى بود؟ عایشه گفت: فاطمه. پرسیدند: و از مردها؟ گفت: شوهرش على.

همچنین مؤلف استیعاب به سند خود از ابن برید از پدرش نقل كرده‏ است كه گفت: محبوب‌ترین زنان در نزد رسول خدا فاطمه و محبوب‌ترین ‏مردان در نزد آن ‏حضرت، على بود.

حاكم در مستدرك از جمیع بن عمیر نقل كرده است كه عایشه پس از آن كه از وى درباره على پرسش شد، گفت: از من درباره مردى مى‏پرسید كه به خدا مردى را محبوب‌تر از على ندیدم. بخارى و مسلم در صحاح خود از قول پیامبر صلى الله علیه و آله نقل كرده‏اند كه فرمود: "فاطمه سرور زنان بهشتى است."



منبع:

كتاب هدایتگران راه نور - زندگانى صدّیقه كبرى حضرت فاطمه زهراعلیها السلام

نویسنده: حضرت آیة الله حاج سید محمدتقى مدرسى

مترجم: محمد صادق شریعت

 

پنج شنبه 21 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

لحظات وداع حضرت فاطمه علیهاالسلام

در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن می‌پردازیم.

سلیم بن قیس می‌گوید:

از ابن‌عباس شنیدم كه می‌گفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علی‌علیه السلام را طلبید و فرمود:

"وصیت می‌كنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائكه برای من وصف كردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.

پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت كرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم."

پس ابوبكر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:

تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.

چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:

ما دیشب فاطمه را دفن كردیم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتیم چنین خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما كینه قدیم خود را هرگز ترك نمی‌كنید، والله كه می‌روم او را از قبر در آورم و بر او نماز می‌كنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بكشم و در نیام نكنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه كردند كه علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشیم ما به اهداف خود نمی‌رسیم. ابوبكر گفت: چه كسی این جرأت را می‌كند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: می‌خواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم.

گفت: مرا بر هر کاری می‌خواهید بگمارید، اگرچه بر كشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس كه پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبكر زندگی می‌كرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، كنیزك خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. " وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20) چون كنیزك آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بكشند چه كسی با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبكر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید كه اگر علی علیه السلام شمشیر بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن كه نزدیك شد تا آفتاب در آید، زیرا می‌ترسید كه اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل كند و فتنه‌ای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكنی تو را خواهم كشت.(كتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد.

علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.
همچنین شیخ صدوق روایت كرده است: چون از جانب حق تعالی خبر وفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن را طلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:

ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی را برای من بطلب. چون حضرت امیرعلیه السلام حاضر شد، فرمود: ای پسر عمّ! تو را به انجام مواردی وصیّت می‌كنم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر چه می‌خواهی بگو، فرمود:

وصیت‌های من اول آن است كه امامه دختر زینب را بعد از من به همسری برگزینی كه تربیت كننده فرزندان من باشد و برای ایشان در مهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائكه برای من تصویر كردند و به من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما كه چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی را كه ملائكه از جانب حق تعالی برای او وصف كرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیت سوم من آن است كه در هر ساعت از شب و روز كه وفات نمایم، در همان ساعت مرا دفن كنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا كه بر من ستم كرده‌اند، بر جنازه من حاضر شوند و بر من نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنین خواهم كرد.



پس آن بانوعلیهاالسلام در نیمه شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تكفین آن حضرت گردید. پس از آن كه از غسل و دفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده و جریدی از درخت خرما روشن كرده و با جنازه آن حضرت بیرون آمدند، تا آن كه در همان شب بر آن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند و جسد مطهّرش را دفن كردند...(علل الشرایع؛185) علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49)

اكثر علمای امامیه گفته‌اند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اكثر روایات معتبر دلالت می‌كند بر آن كه سن شریف آن بانو علیهاالسلام در آن وقت، هیجده سال بوده، و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.
در روز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اكثر علمای امامیه گفته‌اند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اكثر روایات معتبر دلالت می‌كند بر آن كه سن شریف آن بانو علیهاالسلام در آن وقت، هیجده سال بوده، و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.

در كتاب روضة الواعظین روایت كرده‌اند كه حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسید امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و حضرت امیرالمؤمنین‌علیه السلام را حاضر ساخت و گفت: ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت می‌كنم به چیزی چند كه در خاطر دارم.

چون خبر شهادت حضرت زهرا در مدینه منتشر گردید، شیون از خانه‌های مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه می‌كردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را می‌كشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیده‌ها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنی‌هاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند. حضرت علی علیه السلام بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو علیهاالسلام كدام است.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت كن. پس بر بالین آن حضرت نشست و هر كه در آن خانه بود بیرون كردند. پس ساعتی هر دو گریستند. حضرت علی علیه السلام سر فاطمه علیهاالسلام را مدتی به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و فرمود:

هر چه می‌خواهی وصیت كن، آنچه فرمایی به عمل می‌آورم و امر تو را بر امر خود اختیار می‌كنم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد ای پسرعمّ رسول خدا، وصیت می‌كنم تو را اول كه بعد از من امامه را به عقد خود درآوری. او برای فرزندان من مثل من است. پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا كه ملائكه را دیدم كه صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت می‌كنم تو را كه نگذاری كه یكی از آنها كه بر من ستم كرده و حقّ مرا غصب كردند بر جنازه من حاضر شوند، زیرا كه ایشان دشمن من و دشمن رسول خدایند، و نگذاری كه احدی از ایشان و نه از اتباع ایشان، بر من نماز بخوانند، و مرا در شب دفن كنی، در وقتی كه دیده‌ها در خواب باشد. (روضة الواعظین؛151)

ابن شهرآشوب و دیگران روایت كرده‌اند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.
در كشف الغمّه روایت كرده‌اند چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامه‌های نو طلبید، پوشید و فرمود:

ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، چهل درهم كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود: نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامه‌ای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیده‌ام.

اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را می‌بوسید و می‌گفت: چون به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌رسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.

مفضّل از حضرت صادق‌ علیه‌السلام سؤال نمود: فاطمه علیهاالسلام را چه كسی غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد؛ زیرا كه فاطمه، صدیقه و معصومه بود، و معصوم را به غیر از معصوم غسل نمی‌دهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.
در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.

پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیده‌اید و از شوق ملاقات او گریان گردیده‌اید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود. چون امیرالمؤمنین این خبر را شنید، فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلی دهم. (كشف الغمة؛2/122)

چون این خبر در مدینه منتشر گردید، شیون از خانه‌های مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه می‌كردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را می‌كشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیده‌ها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنی‌هاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند. حضرت علی علیه السلام بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو علیهاالسلام كدام است.



به روایتی دیگر چهل قبر دیگر را آب پاشیدند كه قبر آن حضرت مشخص نباشد و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار كرد كه علامت قبر معلوم نباشد؛ این کارها برای آن بود كه موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر ایشان نماز نخوانند و خیال نبش قبر آن را به خاطر نگذرانند.(روضة الواعظین؛151) به این سبب در مورد محل قبر آن بانو علیهاالسلام اختلاف نظر واقع شده است: بعضی گفته‌اند در بقیع نزدیك قبور ائمه بقیع است و بعضی گفته‌اند میان قبر حضرت رسالت و منبر آن حضرت دفن شده است، زیرا كه حضرت فرمود: میان منبر و قبر من باغی از باغ‌های بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت است. اصّح آن است كه آن حضرت را در خانه خود دفن كردند، چنانچه روایت صحیح بر آن دلالت می‌كند. ابن شهرآشوب و دیگران روایت كرده‌اند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.(مناقب ابن شهر آشوب؛ 3/414 با كمی اختلاف.)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده است، هفت كس بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم.
مفضّل از حضرت صادق‌ علیه‌السلام سؤال نمود: فاطمه علیهاالسلام را چه كسی غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد؛ زیرا كه فاطمه، صدیقه و معصومه بود، و معصوم را به غیر از معصوم غسل نمی‌دهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(علل الشرایع؛ ص184) از حضرت صادق علیه‌السلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام را در شب دفن نمود؟ حضرت فرمود: برای آن كه فاطمه علیهاالسلام وصیّت كرده بود كه آن دو مرد اعرابی كه هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده بودند، بر او نماز نخوانند.(علل الشرایع؛ ص185) از حضرت علی علیه السلام. از علت دفن فاطمه علیهاالسلام در شب پرسیدند؟ فرمود: زیرا كه او خشمناك بود بر جماعتی و نمی‌خواست آنها بر جنازه او حاضر شوند، و حرام است بر كسی كه ولایت و محبّت آن جماعت را داشته باشد، كه بر احدی از فرزندان فاطمه نماز كند.(امالی شیخ صدوق؛ ص523)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده است، هفت كس بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم. (خصال؛361)


منبع:

بوی بهشت سوخته

برگزیده از كتاب جلاءالعیون علامه محمّدباقر مجلسی

اقتباس: علی لباف

از صفحه (60 تا 73)

 

پنج شنبه 21 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ويژگى هاى خانه فاطمه عليهاالسلام

1- موقعيت جغرافيايى  
اين خانه در طرف شرق مسجد پيامبر
صلى الله عليه و آله ، هم رديف ديگر حجره هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و در وسط آن ها قرار داشت . به گفته نويسنده مدينه شناسى : با توجه به ديگر گفته هاى ثبت شده ، مسلم است كه خانه فاطمه عليهاالسلام بين مربع قبر و ستون تهجد بوده است (1)
مردى به عبدالله بن عمر گفت : درباره على بن ابى طالب عليه السلام برايم سخن بگو .
عبدالله گفت : اگر مى خواهى بدانى كه مقام و منزلت على عليه السلام نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله چه اندازه بود، پس نظر كن به خانه اش ‍ نسبت به خانه هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ، سپس با دست خود به خانه على و فاطمه عليهاالسلام اشاره كرد و گفت : اين خانه اوست كه در وسط خانه هاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفته است (2)

2- مساحت خانه فاطمه عليهاالسلام  
بتنونى در الرحلة الحجازية مى نويسد : طول خانه فاطمه عليهاالسلام از طرف جنوب 5/14، از طرف شمال 14 متر و از طرف شرق 5/7 متر مى باشد (3)
3- اهدايى خدا و رسول  
پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله از همان ابتداى ورود به مدينه در فكر احداث چنين حجره اى براى حضرت فاطمه عليهاالسلام بود. بدين جهت كه حجره هايى را در طرف شرق مسجد براى همسران خود احداث كرد، براى فاطمه عليهاالسلام اين حجره را ساخت .
ام سلمه در روايتى كه درباره عروسى حضرت فاطمه عليهاالسلام است مى گويد : ... آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله دختر خود، فاطمه عليهاالسلام و همچنين على عليه السلام را در پيش خود خواند و دست على عليه السلام را در دست راست و دست فاطمه عليهاالسلام را در دست چپ گرفت و به سينه خود گذارد و در ميان دو چشم آن دو را بوسه زد.آن گاه به على عليه السلام فرمود: على جان ! خوب همسرى دارى و به فاطمه عليهاالسلام فرمود اى فاطمه ! تو هم خوب همسرى دارى . سپس از جاى برخاسته و پيشاپيش آن دو راه افتاد تا اين كه آن دو را به خانه اى كه از پيش ‍ براى آن ها ساخته بود، وارد كرد .
سپس هنگام خروج از خانه ، در حالى كه دستگيره در را گرفته بود، فرمود : طهر كما الله و طهر نسلكم ... خداوند شما و نسلتان را پاك گرداند (4)
4- راهى به بيرون جز از مسجد نداشت  
از ديگر ويژگى هاى اين خانه اين بود كه هيچ گونه راهى به بيرون جز از طريق مسجد نداشت . بدون شك در اين كار عنايتى بود. شايد راز اين عمل براى مسلمانان آشكار نگرديد .
سيد محمد باقر نجفى مى نويسد : همگى مورخان اذعان دارند كه خانه على در ديگرى جز آنچه كه به سوى مسجد باز مى شد، نداشت (5)
5- خانه رفيع و پر نور  
از ديگر ويژگى هاى اين خانه اين است كه همانند ديگر مساجد و خانه هاى پيامبران ، از نورانيت و جلال و شكوه خاصى برخوردار و از خانه هايى بود كه قرآن مجيد درباره آن ها فرمود :
فى بيوت اذان الله ترفع و يذكر فيها اسمه(6)؛ در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه (قدر و منزلت )آنها رفعت يابد و نامش در آن ها ياد شود .
در روايتى كه در ذيل آيه فوق آمده است ، انس از بريده نقل مى كند : هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت مى كرد، مردى از جاى برخاست و گفت : مقصود از اين خانه ها كدام خانه هاست ؟
پيامبر فرمود: خانه هاى پيامبران . ابوبكر گفت : يا رسول الله ! هذا البيت منها و اءشار الى بيت على و فاطمه عليهاالسلام .قال نعم و اءفضلها ؛ در حالى كه با دست خود به خانه على و فاطمه عليهاالسلام اشاره مى كرد گفت : آيا اين خانه از جمله آن خانه ها است ؟ حضرت فرمود : آرى . بلكه اءفضل از همه آن ها است (7)
6- محل نماز و عبادت پيامبر صلى الله عليه و آله  
خانه فاطمه عليهاالسلام استراحت گاه موقت پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام ديدار از يگانه گهرش بوده ، جاى جاى اين خانه قدمگاه ، محل نشستن ، محل عبادت و سجده گاه وجود مقدس نبى اكرم بود .
حضرت على عليه السلام فرمود : روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به ديدار ما آمد، ما نيز حريره اى (8)   برايش آماده كرديم و ام ايمن هم ظرفى از ماست ، كره و مقدارى خرما به ما هديه كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله از جاى برخاست ، وضو ساخت ، به سوى قبله ايستاد و مدتى دعا كرد . آن گاه با چشمانى پر از اشك ، سر به سجده گذارد .
هيبت و عظمت پيامبر صلى الله عليه و آله مانع شد كه علت گريه اش را بپرسم . فرزندم حسن ، از جاى جست و گفت : پدر جان ! كارهايى را ديدم انجام دادى كه پيش از اين انجام نداده بودى . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: فرزندم من امروز با ديدن شما آن قدر خوشحال شدم كه پيش از اين ، چنين شادمانى به من دست نداده بود.اينك جبرئيل آمد و به من خبر داد كه همه شما كشته خواهيد شد و محل دفن شما هم دور از يكديگر خواهد بود .
با شنيدن اين خبر براى شما دعا كردم .
امام حسين عليه السلام عرض كرد: اى رسول الله !با اين وصف كه قبرهاى ما از هم جدا مى باشد، پس چه كسى به زيارت قبور ما مى آيد؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گروهى از امتم كه كمك و صله مرا دوست مى دارند.پس در روز قيامت به زيارت اين دسته خواهم رفت و بازوانشان را گرفته و آن ها را از گرفتارى ها و سختى هاى روز قيامت نجات خواهم داد (9)
7- زادگاه امام حسن و امام حسين عليه السلام  
ترديدى نيست كه زادگاه امام حسن ، امام حسين ، زينب كبرى و ام كلثوم : در اين خانه است اما نسبت به ساير امامان : بعيد به نظر مى رسد كه زادگاهشان در خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام بوده باشد، زيرا در زمان عبدالملك بن مروان كه حسن بن حسن عليه السلام در آن جا سكونت داشت ، او را از خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيرون نمودند و خانه را به بهانه توسعه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله ويران كردند (10)
همچنين بعيد است كه امام زين العابدين عليه السلام هم در آن جا ديده به جهان گشوده باشد، زيرا آن حضرت در سال (38 هجرى . قمرى ( به دنيا آمد و پدرش امام حسين عليه السلام ، در آن سال همراه حضرت على عليه السلام در كوفه بود. بنابراين به نظر مى رسد كه امام سجاد عليه السلام در كوفه به دنيا آمده باشد اما چنين سخنى را كسى نگفته است .
بنابراين احتمال ها كه حضرت امام سجاد عليه السلام در سال (34، 35 يا 36هجرى . ق )به دنيا آمده باشد، مى توان گفت حضرت در مدينه به دنيا آمده اما باز هم بعيد است كه در خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام بوده است ، زيرا امام حسين عليه السلام در آن وقت در خانه حضرت فاطمه زندگى نمى كرد .

8- محل رفت و آمد فرشتگان  
امام باقر عليه السلام فرمود : خانه على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام بخشى از حجره پيامبر صلى الله عليه و آله است و سقف آن خانه ، عرش ‍ پروردگار مى باشد.محل فرود وحى و رفت و آمد فرشتگانى است كه هر صبح و شام و هر ساعت و لحظه ، با آوردن پيام در حال آمد و شد هستند. آن جا خانه اى است كه هرگز رفت و آمد فرشتگان در آن ، پايانى ندارد.گروهى فرود مى آيند و گروه ديگر بالا مى روند. پروردگار عالميان پرده را از آسمان ها براى حضرت ابراهيم عليه السلام كنار زد و به نور باصره اش قوت بخشيد، تا نگاهش به عرش افتاد. همچنين خداوند به ديد چشم محمد، على ، فاطمه ، حسن ، حسين : قدرت بيشترى داد؛ و آن ها عرش ‍ پروردگار را از خانه هاى خود مى ديدند و هرگز سقفى براى خانه هايشان جز عرش پروردگار نمى ديدند (11)
آرى بسيارى از آيات الهى به وسيله ، امين وحى در همين خانه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل گشت . جريان حديث كسا و آمدن جبرئيل نيز در همين خانه بود (12)
9- سلام پيامبر صلى الله عليه و آله   براهل خانه
پس از آن كه آيه واءمر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها (13) بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل گشت ، آن حضرت چهل روز(14)، شش ماه (15)، هشت ماه (16) يا نه ماه (17) در هر صبح و شام به سوى خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام مى رفت و دستگيره در خانه را مى گرفت و پس از سلام بر اهل آن خانه ، به دستور آيه عمل مى نمود و مى فرمود: الصلاة يرحمكم الله (18) و سپس اين آيه را تلاوت مى فرمود : انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا (19)
ابو الحمراء مى گويد : چهل روز پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدم كه هر روز صبح به طرف در خانه على و فاطمه عليهاالسلام مى آمد و دستگيره در را مى گرفت و مى فرمود : السلام عليكم اهل البيت و رحمة الله و بركاته .الصلاة يرحمكم الله . انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (20)
قندوزى حنفى پس از ذكر اين حديث مى گويد : اين حديث از 300نفر از صحابه و ياران پيامبر روايت شده است (21)
10- بسته شدن در خانه ها جز خانه فاطمه عليهاالسلام  
ياران رسول خدا آن كاه كه مى بيند در خانه على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام به مسجد باز مى شود، هر يك از خانه خود درى به مسجد باز مى كنند. ديرى نگذشت كه فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد كه تمام درها بايد بسته شود جز در خانه على عليه السلام . موج اعتراض بالا گرفت اما پيامبر صلى الله عليه و آله قاطعانه بر موضوع پافشارى كرد و تمام درها، حتى پنجره ها را، جز در خانه على عليه السلام بست .
زيد بن ارقم مى گويد : برخى از ياران از حضرت خواستند كه اجازه دهد، درها همچنان باز بماند . پيامبر صلى الله عليه و آله از جاى برخاست و پس ‍ از حمد و ثناى الهى فرمود :
به من دستور داده شد كه درها، جز در خانه على عليه السلام را ببندم . حال مى بينم كه برخى از شما سخن گفته ايد اما اين را بدانيد كه سوگند به خدا! اين من نبودم كه در خانه اى را بسته يا باز كرده باشم ، بلكه دستورى بود كه من از آن پيروى كردم (22)
حديث ياد شده از احاديث مسلم شيعه و سنى است و تا كنون كسى بر صحت آن اشكال نگرفته جز ابن الجوزى كه آن را در رديف احاديث موضوعه و ساخته رافضى ها خوانده است اما ابن حجر عسقلانى در كتاب فتح البارى در شرح صحيح بخارى در رد گفته ابن الجوزى اظهار مى دارد :
اءخطاء فى ذلك شنيعا فانه سلك فى ذلك رد الاءحاديث الصحيحة بتو همه المعارضة ؛ وى خطاى زشتى را در اين كتاب مرتكب شده است ، زيرا به بهانه تعارض ، بسيارى از احاديث صحيح را رد كرده است (23)
11- احترام ويژه امامان  
گر چه در زمان معصومين عليهم السلام به ويژه از اواخر زمان امام سجاد عليه السلام به بعد، خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام را به بهانه توسعه مسجد ويران كردند اما جايگاه خانه معلوم و مشخص بود و مردم بدون هيچ تقيه اى ، نسبت به خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام احترام ويژه اى قائل بودند .
امام جواد عليه السلام هر روز مقارن اذان ظهر، نخست به زيارت رسول الله صلى الله عليه و آله مى رفت ، سپس به طرف خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام مى رفت و كفش هاى خود را بيرون مى آورد و وارد خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام مى گشت و در آن جا نماز مى گذارد .(24)
نگاهى ديگر  
نگاه ديگرى كه به اين خانه مى افكنيم ، حيرتمان بيشتر مى شود. چرا كه در اين خانه هرگز از زخارف دنيا و تجمل گرايى چيزى يافت نمى شود، خانه اى بسيار ساده ، نه فرش قابل ذكرى دارد و نه وسائل گران قيمت . اشتباه نشود، خيال نكنيد كه حضرت على عليه السلام فقير بود و تهى دست ، آورده اند كه از دسترنج خود هزار بنده را آزاد كرد، بلكه اين خانواده نمى خواستند غير از زندگى زاهدانه راه ديگرى را در پيش گيرند، بدين جهت آنچه داشتند يا وقف فقرا و تهيدستان مى كردند يا به ديگران مى دادند و خود در نهايت ساده زيستى زندگى مى كردند (25)
اينك نيم نگاهى به وسائل اين خانه كه در حقيقت همان جهيزيه حضرت فاطمه عليهاالسلام بود و در آن چند سال هيچ به آن اضافه نگشته بود خواهيم داشت .
در اين خانه علاوه بر چوبى كه حضرت على عليه السلام به دو طرف اطاق جهت آويزان كردن لباس نصب كرده بود، يك پوست گوسفند كه در كف اطاق انداخته ، يك بالش كه داخلش را از ليف خرما پر كرده بود چيز ديگرى جز جهيزيه حضرت فاطمه عليهاالسلام نبود. (كه صورت جهيزيه پيش از اين ، در بحث مراسم ازدواج از نظرتان گذشت (

پی نوشتها:

1- مدينه شناسى ، ص 73
2- سفينة البحار، ج 1، ص 115
3- الرحلة الحجازية ، ص 327
4- مناقب خوارزمى ، ص 247
5- مدينه شناسى ، ص 119 و فرات كوفى ،ص 115
6- سوره نور، آيه 36
7- سفينة البحار، ج 1، ص 114 و مجمع البحرين ،ص 138
8- غذاى است كه با آزد وشير يا روغن مى پزند.فرهنگ جديد، ص 91
9- بشارة المصطفى ، ص 195؛ عوالم العلوم و المعارف ، ج 7، ص 123و كامل الزيارة ، ص 58
10- سفينة البحار، ج 1، ص 115
11- همان
12- سند حديث شريف كساء، ص 6
13- سوره طه ، آيه 132
14- امالى طوسى ، ص 251
15- سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 434
16- بحارالانوار، ج 43، ص 53
17- ينابيع المودة ، ص 174 و مناقب خوارزمى ، ص 23
18- امالى طوسى ، ص 251
19- بحارالانوار، ج 43، ص 53
20- ينابيع المودة ، ص 174
21- همان
22- ذخاير العقبى ، ص 77
23- مدينه شناسى ، ص 117
24- سفينة البحار، ج 2، ص 375
25- همان ، ص 54

منبع: کتاب فاطمه عليها سلام الگوى حيات زيبا

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

عروس به سوى حجله يا خانه بخت

در احاديث متعدّدى وارد شده و نيز مورّخين ثبت كرده اند :
چون جشن عروسى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها برگزار شد و خواستند كه آن عروس بى همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل عليهم السلام به همراه هفتاد هزار فرشته در مشايعت آن عروس شركت كردند .
پس مركب حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را كه به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند .
و لِجام آن را جبرئيل عليه السلام در دست گرفت و اسرافيل كنار مركب مواظب عروس بود و ميكائيل نيز مِشگ و عنبر دود مى كرد .
هنگام حركت عروس از منزل پدر به سوى منزل سعادت يعنى خانه شوهر جبرئيل تكبير مى گفت و ديگر همراهان و مشايعت كنندگان نيز مى گفتند : اللّه اكبر
و از همان زمان بود كه شعار تكبير و صلوات در مجالس عروسى و جشن هاى مذهبى مرسوم گرديد .
در برخى از روايات گفته شده كه در شب عروسى ، يك ظرف شير توسّط حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله براى عروس و داماد فرستاده شد و فرمود كه آن را بياشامند .

و در بعضى ديگر از روايات چنين آمده است كه صبح عروسى ، خود حضرت رسول براى عروس و داماد شير آورد و فرمود: بياشاميد .
صبح عروسى ، پدر عروس جهت ديدار داماد و عروس به منزل ايشان تشريف آورد و ضمن تبريك و تهنيت و بيان تذكّراتى به هر دو نفر، فرمود :
فاطمه جان ! تو را به شخصى شوهر دادم ، كه سرور تمام صالحان و نيكان دنيا و آخرت مى باشد .
و سپس خطاب به داماد كرد و فرمود: اين دخترم بسيار عزيز است ، پس هر كه او را گرامى دارد، مرا گرامى داشته و هر كه به او توهين نمايد، مرا توهين كرده است .
و نيز فرمود: خداوند، زمين را مهريّه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر كه روى زمين راه رود و مخالف وى باشد، همانا غاصب خواهد بود (1)

پی نوشتها:

1- بحارالا نوار: ج 43، ص 137 145 به نقل از كافى ، كشف الغمّة ، مصباح الا نوار، .... و احقاق الحقّ: ج 19، ص 134 136 با تفاوت .

منبع: کتاب چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه زهرا عليها السلام

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

عروس به سوى حجله يا خانه بخت

در احاديث متعدّدى وارد شده و نيز مورّخين ثبت كرده اند :
چون جشن عروسى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها برگزار شد و خواستند كه آن عروس بى همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل عليهم السلام به همراه هفتاد هزار فرشته در مشايعت آن عروس شركت كردند .
پس مركب حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را كه به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند .
و لِجام آن را جبرئيل عليه السلام در دست گرفت و اسرافيل كنار مركب مواظب عروس بود و ميكائيل نيز مِشگ و عنبر دود مى كرد .
هنگام حركت عروس از منزل پدر به سوى منزل سعادت يعنى خانه شوهر جبرئيل تكبير مى گفت و ديگر همراهان و مشايعت كنندگان نيز مى گفتند : اللّه اكبر
و از همان زمان بود كه شعار تكبير و صلوات در مجالس عروسى و جشن هاى مذهبى مرسوم گرديد .
در برخى از روايات گفته شده كه در شب عروسى ، يك ظرف شير توسّط حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله براى عروس و داماد فرستاده شد و فرمود كه آن را بياشامند .

و در بعضى ديگر از روايات چنين آمده است كه صبح عروسى ، خود حضرت رسول براى عروس و داماد شير آورد و فرمود: بياشاميد .
صبح عروسى ، پدر عروس جهت ديدار داماد و عروس به منزل ايشان تشريف آورد و ضمن تبريك و تهنيت و بيان تذكّراتى به هر دو نفر، فرمود :
فاطمه جان ! تو را به شخصى شوهر دادم ، كه سرور تمام صالحان و نيكان دنيا و آخرت مى باشد .
و سپس خطاب به داماد كرد و فرمود: اين دخترم بسيار عزيز است ، پس هر كه او را گرامى دارد، مرا گرامى داشته و هر كه به او توهين نمايد، مرا توهين كرده است .
و نيز فرمود: خداوند، زمين را مهريّه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر كه روى زمين راه رود و مخالف وى باشد، همانا غاصب خواهد بود (1)

پی نوشتها:

1- بحارالا نوار: ج 43، ص 137 145 به نقل از كافى ، كشف الغمّة ، مصباح الا نوار، .... و احقاق الحقّ: ج 19، ص 134 136 با تفاوت .

منبع: کتاب چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه زهرا عليها السلام

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

شهادت قرآن بر عصمت فاطمه

پروردگار عالم در قرآن مجيد (سوره‏ى احزاب، آيه‏ى سى و سه) مى‏فرمايند:
انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل‏البيت و يطهركم تطهيرا.
خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل‏بيت دور كند و كاملا شما را پاك گرداند.
اين آيه گواهى مى‏دهد كه اهل‏بيت معصوم و بى‏لغزش هستند و هيچ گناهى نمى‏كنند. («الرجس» در آيه شامل همه‏ى گناهان و لغزشها مى‏گردد، كه اهل‏بيت از آنها دورند.)


مراد از اهل‏بيت كيست؟ جواب و بحث و بررسى آن در فصل اول اين كتاب گذشت و طبق احاديث معتبر اهل سنت و اظهارات و اعترافات همسران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، ثابت گرديد كه مراد از آن پنج تن آل‏عبا مى‏باشند، كه فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام يكى از آنهاست، بنابراين، فاطمه عليهاالسلام طبق گواهى قرآن مجيد معصوم مى‏باشد.
 

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 1 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288140
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom