پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

اذيت به فاطمه اذيت به خدا و پيامبر است

اينكه اذيت فاطمه عليهاالسلام اذيت خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است، موضوعى است كه دهها حديث معتبر در اين باره در كتب شيعه و سنى آمده، كه اينك بدون نياز به تحليل، به چند حديث از آنها تبرك مى‏جوييم:
1- قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: فاطمه بضعه منى، فمن اغضبها اغضبنى. (1)
رسول خدا فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من است، هركس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده.
2- عن النبى صلى اللَّه عليه و آله: فاطمه بضعه منى، و هى نور عينى، ثمره فوادى، و روحى التى بين جنبى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه، و من اغضبها فقد اغضبنى، يوذينى ما آذاها. (2)


پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من، نور چشمم، ميوه‏ى دلم و روح و روانم است. هركس او را اذيت كند، مرا اذيت نموده و اذيت من اذيت خداست و كسى كه وى را به خشم آورد، مرا به خشم آورده، اذيت مى‏كند مرا، آنچه فاطمه را اذيت كند. 3- قال النبى: فاطمه بضعه منى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه عز و جل و هذا يدل على عصمتها. (3)
رسول گرامى فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من است، هركس او را اذيت كند مرا اذيت نموده و كسى كه مرا اذيت كند، خدا را اذيت كرده. (سپس ابن ابى‏الحديد مى‏گويد:اين حديث، عصمت فاطمه را در بر دارد.)
4- عن رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: ان اللَّه عزوجل ليغضب لغضب فاطمه، و يرضى لرضاها. (4)
از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آمده است: خداوند با خشم و غضب فاطمه به خشم آيد و با رضاى او راضى مى‏گردد.
5- قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: فاطمه بضعه منى، يوذينى ما اذاها. (5)
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من است، اذيت مى‏كند مرا، آنچه او را بيازارد.
6- قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: فاطمه بنت محمد، و هى بضعه منى، فمن آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه. (6)
رسول خدا فرمودند: فاطمه دختر محمد است، او پاره‏ى تن من بوده، هركس وى را آزار دهد، مرا آزار نموده و كسى كه مرا اذيت كند، خدا را اذيت نموده است.
اين احاديث ششگانه، كه به عنوان نمونه، از كتابهاى معتبر اهل سنت نقل گرديد، مى‏رساند كه خشم فاطمه عليهاالسلام باعث خشم خدا و پيامبر مى‏گردد و اساساً رضايت و غضب الهى به رضا و غضب فاطمه عليهاالسلام بستگى دارد. و چنانچه ملاحظه فرموديد از اين احاديث به عصمت فاطمه عليهاالسلام استدلال نموده و حركت او را معلول اراده و خواست خدا مى‏دانند.



1ـ كنزالعمال، ج 12، ص 108 ش 34222- جامع الصغير سيوطى، ج 2، ص 208 ش 58333- صحيح بخارى، ج 5، ص 96 ش 278.
2ـ مسند احمد حنبل 7 ج 4، ص 329.
3ـ ابن ابى‏الحديد، ج 16، ص 273.
4ـ فرائدسمطين، ج 2، ص 46 ش 378.
5ـ صحيح مسلم، ج 16، ص 3 به شرح نووى.
6ـ محجةالبيضاء، ج 4، ص 210.



 

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 1 بيان انتقادات و پيشنهادات

خدا و پيامبر ستمگران فاطمه را لعن كرده‏اند

پروردگار عالم در سوره‏ى احزاب آيه‏ى 57 مى‏فرمايند: ان الذين يوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنيا والآخرة.
به يقين كسانى كه خدا و پيامبر او را اذيت مى‏كنند، در دنيا و آخرت ملعون بوده و از رحمت الهى دور مى‏باشند.
قطع نظر از روايات خاصه كه از طريق شيعه نقل شده، اگر همان شش حديث مذكور را كه در اين فصل از كتب معتبره‏ى عامه نقل نموديم كه «اذيت فاطمه عليهاالسلام را اذيت خدا و پيامبرش مى‏دانند» و با اين آيه شريفه كنار هم گذاشته و نتيجه بگيريم، آنگاه به اين ثمره خواهيم رسيد كه هر كس فاطمه عليهاالسلام را اذيت كرده و در حق او ستمگرى نموده و به خانه او تجاوز كرده و... در دنيا و آخرت ملعون بوده و از رحمت الهى محروم و به عذاب دردناك در قعر آتش جهنم گرفتار خواهد آمد. علاوه بر اين، استدلال و استنتاج، از تفسير على بن ابراهيم نقل شده كه اين آيه در مورد كسانى نازل شده، كه حق على عليه‏السلام را غصب كنند و فاطمه عليهاالسلام را از حقش محروم نموده و وى را به خشم آورند...(1)


( «ان الذين يوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنيا و الاخره و اعدلهم عذابا مهينا» نزلت فيمن غصب اميرالمؤمنين حقه و اخذ حق فاطمه و آذاها...)
پس، با اين بيان روشن (ايذا فاطمه عليهاالسلام ايذا خدا و پيامبر، موذيان خدا و پيامبر ملعون، پس موذيان و مبغضان فاطمه ملعون). ملاحظه مى‏شود كه خداوند دشمنان و ستمگران فاطمه عليهاالسلام را در قرآن مجيد ملعون خوانده است. و اما از نظر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نيز، از طريق اهل سنت، از ابن‏عباس در يك حديث مفصل در مورد حضرت فاطمه عليهاالسلام چنين آمده است:
اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها، و ذلل من اذلها، و خلد فى نارك من ضرب جنبها حتى القت ولدها، فتقول الملائكه عند ذلك. (آمين). (2)
خداوندا! هر كس فاطمه را مورد ستم قرار دهد از رحمت خود دور بدار (لعنتش كن)و غاصبين حقش را عذاب كن و كسى كه او را خوار گرداند، خوارش فرما و آنان كه به پهلوى او مى‏زنند و باعث سقط فرزندش مى‏شود براى هميشه در آتش دار، (اين دعاها با آمين ملائكه به اجابت مى‏رسد.)
چنانچه ملاحظه مى‏كنيد در اين حديث پيامبر خدا ستمگران و غاصبين حق فاطمه عليهاالسلام را ملعون خوانده و آنان را براى هميشه اهل آتش مى‏داند.



1ـ عوالم، ج 11، ص 110- بحارالانوار، ج 43، ص 25، ح 23.
2ـ فرائدالسمطين، ج 2، ص 35، ح 371.



 

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

جبرئيل حامل سلام خدا به فاطمه

عن ابى‏جعفر عليه‏السلام: لما اراد اللَّه تعالى ان ينزل عليها «مصحف» امر جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ان يحملوه فينزل به عليها و ذلك فى ليله الجمعه من الثلث الثانى من اليل فهبطوا به و هى قائمه تصلى و سلموا عليها و قالوا: السلام يقرئك السلام و وضعوا المصحف فى حجرها. فقالت: للَّه السلام و منه السلام و اليه السلام و عليكم يا رسل اللَّه السلام. (1)


امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند: چون خداوند اراده كرد كه مصحف فاطمه را به آن حضرت بفرستد، به جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل دستور داد آن را به فاطمه عليهاالسلام برسانند و اين قضيه در نيمه‏ى شب جمعه اتفاق افتاد، آنان در حالى فرود آمدند كه آن بانو مشغول عبادت الهى بود. پس از عرض سلام به او گفتند: (خدا) بر تو سلام مى‏فرستد، آنگاه مصحف را به وى تحويل دادند.
فاطمه عليهاالسلام پس از تحويل مصحف گفت: بر خدا باد سلام و از او سلام و براى او سلام و براى شما سفيران پروردگارم سلام.
قابل توجه است جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل، كه هر سه از بزرگان ملائكه به حساب مى‏آيند، حامل سلام خدا به فاطمه عليهاالسلام بوده‏اند و مصحف فاطمه را به صاحب اصلى مى‏رسانند و با وى به گفتگو مى‏پردازند.
حضرت امام صادق در مورد نزول ملائكه به حضور فاطمه عليهاالسلام و سخن گفتنشان با آن حضرت مى‏فرمايند:
انما سميت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران... فتحدثهم و يحدثونها... (2)
فاطمه عليهاالسلام را از اين جهت محدثه خواندند كه ملائكه به حضورش شتافته و با وى مصاحبه مى‏كردند و سخن مى‏گفتند، همان طورى كه با مريم دختر عمران چنين بودند.



1ـ عوالم، ج 11، ص 190.
2ـ جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 150- بحارالانوار، ج 43، ص 78، ح 65.



 

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

چرخيدن آسياى دستى به خودى خود در خانه حضرت زهرا

جناب ابوذر مى‏گويد: رسول خدا (ص) مرا به دنبال على (ع) فرستاد. به خانه‏اش رفتم و او را خواندم، ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى را ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به خودى خود، مى‏گردد. دوباره او را خواندم، بيرون آمد و با هم نزد رسول خدا (ص) رفتيم و پيامبر متوجه على (ع) شد و چيزى به او گفت كه من نفهميدم.
گفتم: شگفتا! از دستاسى كه بدون گرداننده مى‏گردد

.
آنگاه پيامبر (ص) فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ايمان و يقين كرده و چون خداوند ضعف او را دانست، پس در روزگار سختى به او كمك كرد و كفايتش نمود. مگر نمى‏دانى كه خداوند، فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمد را يارى دهند؟!

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

محدثه بودن حضرت زهرا

منتقب نهم اشتراك حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليهاست با اميرالمؤمنين و يازده فرزند معصومش، در محدث بودن (يعنى شنيدن حديث فرشتگان).
منصبهاى الهى سه قسم است: نبوت، رسالت، و امامت.
علماى عامه در كتب خود نقل كرده‏اند كه عبداللَّه بن عباس آيه‏ى (و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى) (1)را بدينگونه قرائت مى‏كرده است: «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى و لا محدث». (2)
دانشمندان شيعه و سنى همگى قائل به وجود محدث در اسلام مى‏باشند و معتقدند كه بعد از پيامبر اكرم يقينا بشرى محدث (الهام گيرنده و گوش فرادهنده به حديث فرشتگان) بايد وجود داشته باشد؛ انسانى كه تمام گفتار و كردارش مطابق فرامين الهى و مورد تصديق و تصويب خدائى است.
هم‏صحبت و هم‏راز چنين فردى، آن فرشته‏اى است كه واسطه‏ى فيض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور مى‏گيرد با كمال فرمان‏پذيرى به آنها عمل مى‏كند.
اعتقاد ما شيعيان اين است كه ائمه‏ى اطهار همگى محدث مى‏باشند. (3)
دانشمندان سنى نيز قائلند بر اين كه بعد از پيامبر اكرم بشرى محدث بايد وجود داشته باشد تا فرشتگان به او حديث گويند، و از جانب خداى تعالى راههاى حق و باطل را به او نشان دهند. علماى عامه مى‏گويند، كسى را كه- بعد از رسول خدا- هم‏صحبت فرشتگان است خود پيامبر اكرم معين فرموده است و آن شخص، عمر است! (4)

ليكن ما شيعيان معتقديم كه آن شخص محدث بعد از پيامبر وجود مقدس على سلام‏اللَّه‏عليه است. (5)
در اينجا چند روايت از كتب اهل سنت- كه در آنها به كلمه‏ى محدث اشاره شده است- ذكر مى‏كنيم:
بخارى در صحيحش در مناقب عمر بن خطاب مى‏گويد:
«قال النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم: لقد كان فيمن كان قبلكم من بنى‏اسرائيل رجال يكلمون من غير ان يكونوا انبياء فان يكن (6) من امتى منهم احد فعمر». (7)
پيامبر اكرم فرمود: در دوران قبل از اسلام مردانى از بنى‏اسرائيل محدث بوده‏اند، بدون اينكه از انبيا باشند، و از امت من عمر محدث مى‏باشد».
مسلم (8) در صحيحش در فضائل عمر تقريبا با همين مفهوم، از رسول خدا روايت مى‏كند:
«قد كان فى الامم قبلكم محدثون، فان يكن فى امتى منهم احد فان عمر بن الخطاب منهم». (9)
موضوع محدث بودن يك مسئله‏ى اسلامى است نه مذهبى، زيرا فريقين (شيعه و سنى) در اين مطلب هم‏راى و هم‏سخن هستند، و طبق رواياتى كه ذكر شد، و احاديث ديگر به وجود شخص محدث از طرف علما سنى نيز كاملإ؛))ّّ تصريح شده است، ولى آنچه بسيار شايان توجه و دقت مى‏باشد، اين است كه در پايان تمام اين روايات، راويان سنى، نام عمر بن خطاب را ملحق و اضافه نموده‏اند. تشخيص اينكه آيا عمر محدث بوده است يا على، كار بسيار سهل و آسانى است، زيرا نمونه‏ى گفتار هر يك از آنان كه در تاريخ ضبط است روشنگر اين مسئله مى‏باشد.
كسى كه در بستر احتضار پيامبر به رسول خدا مى‏گويد:
«ان الرجل ليهجر» (10)
«يعنى اين مرد (مقصود پيامبر است) هذيان مى‏گويد»، گفتارش بخوبى نشان مى‏دهد كه آيا استاد او فرشته است يا شيطان.
كلينى رحمةاللَّه‏عليه در كتاب كافى مسئله را چنين عنوان مى‏كند كه فرق ميان رسول و نبى و محدث چيست، و سپس رواياتى را كه روشنگر و مشخص‏كننده‏ى اين سه منصب الهى است ذكر مى‏نمايد. حضرت امام باقر سلام‏اللَّه‏عليه در ذيل اين آيه چنين مى‏فرمايد: «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لانبى)(11) و لا محدث». (12) رسول كسى است كه فرشته‏ى واسطه‏ى نزول وحى الهى با او سخن مى‏گويد، و او ملك را مى‏بيند و مى‏شناسد و با فرشته گفتگو مى‏كند. و اين رتبه بسيار عالى است. محدث كسى است كه هنگام گفتگو فرشتگان آنها را نمى‏بيند، و در اين مورد روايات بسيار از حضرت باقر و حضرت صادق سلام‏اللَّه‏عليهما نقل شده است كه چند حديث براى نمونه ذكر مى‏شود:
«ان اوصياء محمد محدثون»، (13)
«بدرستى كه اوصياء محمد همگى محدث بوده‏اند».
«الائمه علماء صادقون، مفهمون، محدثون»، (14)
«ائمه همگى دانشمند، راستگو، داراى فهم بسيار خداداد، و محدث مى‏باشند».
«المحدث يسمع الصوت و لا يرى شيئا»، (15)
«محدث آن كسى است كه صداى فرشته را مى‏شنود، ولى چيزى را نمى‏بيند».
«كان على عليه‏السلام محدثا»، (16)
«على عليه‏السلام محدث بوده است».
از حضرت صادق سؤال مى‏شود، مقصود از محدث چيست؟ آن حضرت فرمود:
«ياتيه ملك فينكت فى قلبه كيت كيت». (17) «محدث كسى است كه فرشته بر او نازل مى‏شود و نكات وحى را بر قلب او عرضه مى‏دارد (بدون اينكه ملك را مشاهده كند)».
رواياتى كه ذكر شد از جمله احاديث مسلم و قطعى است كه از ائمه اطهارعليهم‏السلام وارد شده است و مقصود ما از نقل آنها، اثبات اين مطلب است كه روشن شود در اين منصب، در اين منقبت، حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها با على و اولاد معصومين او شريك است و او نيز محدثه بوده، چنان كه امامان دوازده‏گانه محدث بوده‏اند.
حضرت صادق مى‏فرمايد:
«فاطمه بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله كانت محدثه و لم تكن نبية، انما سميت فاطمة محدثة، لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها- كما تنادى مريم بنت عمران-: يا فاطمة (ان اللَّه اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساءالعالمين)، يا فاطمه (اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين) (18)فتحدثهم و يحدثونها، فقالت لهم ذات ليله: اليست المفضله على نساءالعالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: لا، ان مريم كانت سيده نساء عالمها و ان اللَّه عز و جل جعلك سيده نساء عالمك و عالمها و سيده نساءالاولين و الاخرين». (19)
«فاطمه دختر رسول خدا محدثه بود نه پيامبر. فاطمه را از اين جهت محدثه ناميده‏اند كه فرشتگان از آسمان بر او نازل مى‏شدند و با او- همانگونه كه با مريم بنت عمران گفتگو داشتند- اين چنين سخن مى‏گفتند: يا فاطمه بدرستى كه خداى تعالى تو را پاك و منزه گردانيد و از تمام زنان عالم تو را برگزيد.
(حضرت صادق به سخن چنين ادامه مى‏دهند): شبى حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها به فرشتگان هم‏صحبت خويش فرمود: آيا آن زن كه از جميع زنان عالم برتر است مريم بنت عمران نيست؟ جواب دادند: نه، زيرا مريم فقط سيده‏ى زنان عالم در زمان خودش بود، ولى خداى تعالى تو را- هم در زمان مريم، و هم در بين زنان ديگر از اولين و آخرين، در تمام زمانها- بانوى بانوان جهان قرار داده است».
اين روايت را عده‏اى از دانشمندان نقل كرده‏اند. در برخى از احاديث تصريح شده است به اينكه: جبرئيل هم‏صحبت حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها بوده است. روايات وارده در اين موضوع صريحا حاكى از اين است كه بعد از رحلت پيامبر اكرم از خداوند متعال براى تسلى خاطر حضرت زهرا عليهاالسلام، فرشتگان را هم‏صحبت و مانوس او گردانيد، و در اين مورد حضرت صادق مى‏فرمايد:
«... ان فاطمه مكثت بعد رسول‏اللَّه خمسة و سبعين يوما و قد كان دخلها حزن شديد على ابيها، و كان جبرئيل ياتيها فيحسن عزاها على ابيها، و يطيب نفسها، و يخبرها عن ابيها و مكانه و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها، و كان على يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمة». (20)
«فاطمه بعد از رحلت پيامبر اكرم بيش از 75 روز زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبريز كرده بود، به اين جهت جبرئيل پى در پى به حضورش مى‏آمد و او را در عزاى پدر سلامت باد مى‏گفت، و تسلى‏بخش خاطر غمين زهرا بود؛ و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن مى‏گفت، و گاه از حوادثى كه بعد از رحلت او بر ذريه‏اش وارد مى‏گرديد خبر مى‏داد؛ و اميرالمؤمنين سلام‏اللَّه‏عليه نيز آنچه جبرئيل املاء مى‏كرد همه را به رشته‏ى تحرير در مى‏آورد، و مجموعه‏ى اين سخنان است كه به مصحف فاطمه موسوم گرديد».
روايت ديگرى در كتاب كافى، از حضرت صادق سلام‏اللَّه‏عليه به اين شرح نقل شده است: «ان اللَّه تبارك و تعالى لما قبض نبيه دخل على فاطمة من وفاته من الحزن ما لا يعلمه الا اللَّه عز و جل، فارسل اليها ملكا يسلى منها غمها و يحدثها؛ فاخبرت بذلك اميرالمؤمنين فقال لها: اذا احسست بذلك و سمعت الصوت، قولى لى، فاعلمته فجعل يكتب كل ما سمعت حتى اثبت من ذلك مصحفا، قال: ثم قال: اما انه ليس من الحلال والحرام، ولكن فيه علم ما يكون». (21)
«هنگامى كه خداى تعالى پيامبرش را قبض روح فرمود، از غمهاى گرانبارى كه قلب زهرا را در مصيبت پدرش فراگرفت، جز خداى عزوجل كسى آگاه نبود. به اين جهت حق تعالى فرشته‏اى را مونس زهرا سلام‏اللَّه‏عليها فرمود كه تسلى‏بخش غمهاى او و هم‏صحبت او در تنهائى او باشد.
فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها اين مطلب را به على عليه‏السلام بازگو نمود؛ و حضرت فرمود هرگاه احساس كردى كه فرشته به حضورت آمد، و صداى او را شنيدى مرا خبردار كن. از املاء جبرئيل و فرشتگان ديگر كه اميرالمؤمنين كاتب آنها بود، مصحف فاطمه فراهم آمد، كه على درباره‏ى آنها فرمود: در اين مصحف مسائل شرعى از حلال و حرام مطرح نيست بلكه دانشى است از آنچه كه (واقع شده و يا) بوقوع خواهد پيوست».
محدثه بودن فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها از مسلمات است، بطورى كه در زيارت آن حضرت نيز وارد شده است:
«السلام عليك ايتها التقية النقيه، السلام عليك ايتها المحدثة العليمة». (22)
در نتيجه، حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها در مقام محدثه بودن (هم‏صحبت فرشتگان بودن) با اميرالمؤمنين و يازده معصوم ديگر عليهم‏السلام شريك مى‏باشد، و احراز اين مقام جز براى آن كس كه «ولى» است امكان‏پذير نيست، و چون فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها وليةاللَّه است، در سايه‏ى مقام ولايتش، فرشتگان با او سخن مى‏گويند. پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين، مقام ولايت را توأم با محدث بودن، بيان كرده‏اند، هر نبى بعد از خودش يك ولى را جانشين قرار داده است، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نيز اميرالمؤمنين، فاطمه، و حسن و حسين و اولاد معصومين عليهم‏السلام او را اولياء پس از خويش قرار داده است، و دارا بودن اين مرتبه‏ى والاى محدث بودن در امت رسول خدا جز براى اين سيزده معصوم براى هيچ يك از افراد امت معقول نيست، و تمام حركات، اطوار، گفتار و كردار حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها نمايانگر مقام محدثه بودن آن حضرت است.



1ـ (و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى الا اذا تمنى القى الشيطان فى امنيته فينسخ اللَّه ما يلقى الشيطان ثم يحكم اللَّه آياته و اللَّه عليم حكيم) سوره‏ى الحج، آيه‏ى 52.
2ـ صحيح بخارى- كتاب المناقب، بب مناقب عمر بن الخطاب- ج 5/ 78- 79، تفسير قرطبى ج 12/ 79، الدر المنثور- ذيل آيه‏ى 52 از سوره‏ى الحج- ج 4/ 366.
3ـ اصول كافى ج 1/ 176، 243، الاختصاص 328، 329، بصائر الدرجات ص 318، 319، 372، كنزالفوائد ص 176، خصال صدوق ج 2/ 474، 106، معانى‏الاخبار ص 102، عيون الاخبار ج 1/ 169، الغيبه (نعمانى) ص 60، الغيبه (طوسى) ص 92، 93، 97، بحارالانوار ج 25/ 77، 116، ج 26/ 66، 72، 74، 75، 77، 79، 81، ج 36/ 272، ج 39 399 395 393 383/ 152.... 36/ 282
4ـ صحيح بخارى- كتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب- ج 5/ 78- 79، صحيح مسلم- كتاب فضائل الصحابه، باب (2) من فضائل عمر، ح 23- ج 4/ 1864/ ح 2398، مشكل الاثار ج 2/ 257، الرياض النضره ج 2/ 287، اعلام الموقعين ج 4/ 182، الدرالمنثور- ذيل آيه‏ى 52 از سوره‏ى الحج- ج 4/ 366 و بسيارى از مصادر ديگر.
5ـ الاختصاص ص 275، 286، 287، 329، كنز الفوائد ص 176، 177، بصائر الدرجات ص 321- 324، 366، 367، اختيار معرفه الرجال ص 118، بحارالانوار ج 26/ 67- 70، 79، 80، 81، ج 38/ 216، ج 39/ 40 152/ 141- 47 142/ 75.
6ـ علماى عامه درباره‏ى عبارت «فان يكن» مى‏گويند: اين عبارت به معناى ترديد و شك در محدث بودن عمر نيست بلكه به معناى تاكيد و اختصاص است، و مانند اين است كه شما بگوييد «ان كان لى صديق فهو زيد» يعنى اگر من دوستى داشته باشم همانا زيد است. در اينجا منظور اين است كه گوينده درباره‏ى دوستى زيد ترديد و شك دارد بلكه مى‏خواهد از مقوله‏ى مبالغه خصوصيت دوستى زيد را نشان دهد». (مراجعه بفرماييد به: الجامع الصغير ج 4/ 507، الغدير ج 5/ 45 44).
7ـ صحيح بخارى-كتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب- ج 5/ 78- 79.
8ـ حافظ ابوالحسين مسلم بن حجاج بن مسلم قشيرى نيسابورى متوفاى 261 هجرى. وى صاحب كتاب معروف «صحيح»مى‏باشد.
9ـ صحيح مسلم- كتاب فضائل الصحابه، باب (2) من فضائل عمر، ح 23- ج 4/ 1864/ ح 2398.
10ـ ابوحامد غزالى و سبط بن جوزى حنفى چنين روايت مى‏كنند:
«و لما مات رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال قبل وفاته بيسير: ائتونى بدواه و بياض لاكتب لكم لاتختلفوا فيه بعدى. فقال عمر: دعوا الرجل فانه ليهجر»(يعنى: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كمى پيشتر از وفاتش فرمود: براى من دوات و كاغذ بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه بعد از من با يكديگر اختلاف نكنيد. عمر گفت: اين مرد را رها كنيد او هذيان مى‏گويد).
(سر العالمين و كشف ما فى الدارين ص 21 (ط النعمان)، تذكره الخواص ص 62). جسارتى كه عمر به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نموده بقدرى شيطانى و فضاحت بار است كه محدثين عامه- بدون آنكه منكر اصل واقعه گردند- به انحاء گوناگون سعى در كتمان عبارت وى نموده‏اند و معمولا مى‏گويند: «عمر چيزى به پيامبر گفت كه معنايش اين بود كه درد بر پيامبر غلبه نموده است». ( شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحديد ج 6/ 51، (ط قديم: ج 2/ 20». ابن ابى‏الحديد پس از نقل اين ماجرا مى‏گويد: اين حديث را بخارى و مسلم در صحيح‏هاى خود نقل كرده‏اند و محدثين همگى بر صحت آن اتفاق نظر دارند.
مسلم در صحيح و احمد بن حنبل در مسند خود بدون اينكه به نام عمر اشاره كنند مى‏گويند: در پاسخ پيامبر گفتند: «ان رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم يهجر»(رسول خدا هذيان مى‏گويد). (صحيح مسلم- كتاب الوصيه، باب ترك الوصيه، حديث 21- ج 3/ 1259/ ح 1637، مسند احمد بن حنبل ج 1/ 355).
بخارى آنگاه كه مى‏خواهد كلام عمر را نقل كند مى‏گويد: عمر گفت: «غلب عليه الوجع» درد بر پيامبر غلبه نموده است (به عبارت ديگر يعنى سخنانى كه پيامبر مى‏گويد از شدت درد است و گفتارش تحت كنترل عقل او نيست). بخارى اين روايت را در سه موضع از كتاب خود نقل مى‏كند:
(1)- صحيح بخارى- كتاب الاعتصام...، باب كراهيه الخلاف- ج 9/ 200.
(2)- صحيح بخارى- كتاب المغازى، باب مرض النبى وفاته- ج 6/ 29.
(3)- صحيح بخارى- كتاب المرضى و الطب، باب قول المريض«قوموا عنى»- ج 7/ 219.
مسلم اين عبارت عمر را به سه گونه نقل مى‏كند:
(1)- در نخستين روايت مى‏گويد: افراد پس از دستور پيامبر گفتند: «ما شانه؟ ا هجر»؟ (رسول خدا هذيان مى‏گويد).
(3)- مسلم در روايت سوم عاقبت نام همر را مى‏آورد ولى از طرف ديگر عبارت او را بخيال خود چنين تعديل شده نقل مى‏كند: عمر گفت: «ان رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قد غلب عليه الوجع» (درود بر پيامبر غلبه نموده است). (صحيح مسلم- كتاب الوصيه، باب ترك الوصيه، احاديث 20، 21، 22- ج 3/ 1257 الى 1259/ ح 1637).
ماجرايى كه به آن اشاره شد چهار روز قبل از فوت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در روز پنجشنبه اتفاق افتاده است. حفاظ عامه بطرق مختلف روايت كرده‏اند كه ابن عباس مى‏گريست و از اين ماجرا با عبارت «رزيه يوم الخميس» (مصيبت روز پنجشنبه) ياد مى‏نمود.
بعضى از علماى عامه بقدرى جاهلانه در توجيه اين گفته‏هاى عمر برآمده‏اند كه بايد نام آن توجيهات را عذرهاى بدتر از گناه گذارد. محمد فواد عبدالباقى در حاشيه‏ى صحيح مسلم مى‏گويد:
«علمايى كه درباره‏ى اين حديث سخن گفته‏اند عبارت عمر را (يعنى جسارت وى به پيامبر را) نشانه‏ى علم و فضيلت و دقت نظر عمر مى‏دانند، چون عمر ترسيد از اينكه پيامبر مطالبى بنويسد كه اى بسا آنان از انجام آن عاجز باشند و لذا مستحق عقوبت گردند، چون اگر پيامبر مى‏نوشت، آن اوامر نص مى‏شد و ديگر در مقابل آنها نمى‏شد اجتهاد كرد»! (صحيح مسلم- كتاب الوصيه، باب ترك الوصيه، ذيل حديث 20- ج 3/ 1257/ ح 1637).
11ـ سوره‏ى الحج، آيه‏ى 52.
12ـ اين قرائت در روايات بعضى از ائمه اطهار عليهم‏السلام‏نقل شده است، كه از جمله‏ى آنها مى‏توان منابع زير ارا برشمرد:
روايت امام زين‏العابدين در اصول كافى ج 1/ 270، كنز الدرجات ص 176، 177 و بحارالانوار ج 26/ 81، 82 درج است (همچنين مراجعه بفرماييد به بصائر الدرجات ص 369).
روايت امام باقر عليه‏السلام در اصول كافى ج 1/ 176، 175، بصائر الدرجات ص 324، 368- 370، الاختصاص ص 328، اختيار معرفه الرجال ص 118 و بحارالانوار ج 11/ 41، ج 26/ 69، 70، 74، 77- 80، ج 40/ 142 موجود است.
روايت امام صادق عليه‏السلام را نيز در اصول كافى ج 1/ 177، بصائر الدرجات ص 370، 371، الاختصاص ص 329 و بحارالانوار ج 26/ 78 مى‏توان يافت.
13ـ از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل است كه: «ان اوصياء محمد (عليه و عليهم‏السلام) محدثون». (اصول كافى ج 1/ 270).
همچنين امام باقر عليه‏السلام در روايتى مى‏فرمايند: «... ان الاوصياء محدثون». (رجال الكشى ص 178/ ح 308، بحارالانوار ج 26/ 81)؛ و در روايت ديگرى مى‏فرمايند: «ان اوصياء على محدثون». (بصائر الدرجات ص 321، بحارالانوار ج 26/ 72).
اميرالمومنين عليه‏السلام نيز مى‏فرمايند: «انى و اوصيائى من ولدى مهديون كلنا محدثون». (بصائر الدرجات ص 372، بحارالانوار ج 26/ 79).
شيخ مفيد آخرين روايت را بدينگونه از اميرالمومنين عليه‏السلام نقل نموده است: «انى و اوصيائى من ولدى ائمه مهتدون كلنا محدثون». (الاختصاص ص 329).
همچنين روايتى از اميرالمومنين نقل است كه حضرت فرمودند: «انا و احد عشر من صلبى ائمه محدثون». (الغيبه (طوسى) ص 93).
14ـ اصول كافى ج 1/ 271، بصائر الدرجات ص 319.
اين روايت از فرمايشات امام رضا عليه‏السلام مى‏باشد و به اين صورت نيز نقل شده است: «الائمه علماء، حلماء، صادقون، مفهمون، محدثون». (بحارالانوار ج 26/ 66: به نقل از امالى طوسى).
همچنين روايتى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل است كه حضرت فرمودند: «من اهل بيتى اثنا عشر نقيبا محدثون مفهمون، منهم القائم بالحق، يملاالارض عدلا كما ملئت ظلما و جورا». (مناقب آل ابى‏طالب ج 1/ 300، بحارالانوار ج 36/ 271).
15ـ بصائر الدرجات ص 370، بحارالانوار ج 26/ 75، 76.
اين عبارت بصورتهاى مختلفى در روايات نقل شده است كه ما بعضى از آنها را ذيلا ذكر مى‏نماييم:
«المحدث الذى يسمع الصوت و لا يرى شيئا».
«المحدث الذى يسمع الصوت و لا يرى الصوره».
«المحدث الذى يسمع الصوت و لا يرى شيئا».
«المحدث فهو الذى يسمع كلام الملك و لا يرى و لا ياتيه فى المنام».
«المحدث الذى يسمع كلام الملائكه و حديثهم و لا يرى شيئا بل ينقر فى اذنه و ينكت فى قلبه».
«المحدث فهو الذى يسمع و لايعاين و لا يوتى فى المنام».
(«الامام) يسمع الصوت و لا يرى و لا يعاين الملك».
«الامام هو الذى يسمع الكلام و لا يرى الشخص».
«انهم (اى الاوصياء) لايرون ما كان رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم يرى، لانه كان نبيا و هم محدثون».
«المحدث فهو الذى يحدث فيسمع و لا يعاين و لا يرى فى منامه».
(«الامام) يسمع الصوت و لا يرى و لا يعاين».
مراجعه بفرماييد به: اصول كافى ص 1/ 176، 177، 243، بصائر الدرجات ص 322، 368- 374، الاختصاص ص 328، 329، كنز الفوائد ص 177، بحارالانوار ج 11/ 41، ج 26/ 74- 82.
16ـ مراجعه بفرماييد به: اصول كافى ج 1/ 270، 271، امالى طوسى ج 2/ 21، 22، الاختصاص ص 286، 287، 329، كنز الفوائد ص 176، 177، بصائر الدرجات ص 321- 323، 366، 372، اختيار معرفه الرجال ص 118، بحارالانوار ج 26/ 67- 70، 79، 80، 81، ج 38/ 216، ج 39/ 40 152/ 141- 47 142/ 75.
17ـ امالى طوسى ج 2/ 21، 22، بحارالانوار ج 22/ 327.
18ـ اصل آيه‏ى قرآنى چنين است: (يا مريم ان اللَّه اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساءالعالمين- يا مريم اقنتى لربك واسجدى و اركعى مع الراكعين) سوره‏ى آل‏عمران، آيه‏ى 43 42.
19ـ علل الشرائع ج 182، بحارالانوار ج 14/ 206، ج 43/ 78، 79. همچنين مراجعه بفرماييد به: بصائر الدرجات ص 372، الاختصاص ص 329، بحارالانوار ج 26/ 79.
20ـ اصول كافى ج 1/ 241، بصائر الدرجات ص 153، 154، بحارالانوار ج 22/ 546، ج 26/ 41، ج 43/ 194 156 80 79.
21ـ اصول كافى 1/ 240، بحارالانوار ج 22/ 545، ج 43/ 80.
22ـ اقبال الاعمال ص 624، بحارالانوار ج 97/ 199 195.



 

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زيارت حضرت زهرا

يا ممتحنة امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان يخلقك، فوجدك لما امتحنك صابرة، و زعمنا انَّا لك اولياء و مصدِّقون، و صابرون لكلِّ ما اتانا به ابوك صلى اللَّه عليه و اله، و اتى به وصيُّه، فانَّا نسئلك ان كنَّا صدَّقناك، الا الحقتنا بتصديقنا لهما، لنبشر انفسنا بانَّا قد طهرنا بولايتك. و مستحب است نيز آنكه بگويد: السَّلام عليك يا بنت رسول‏اللَّه، السَّلام عليك يا بنت نبى‏اللَّه، السَّلام عليك يا بنت حبيب‏اللَّه، السَّلام عليك يا بنت خليل‏اللَّه، السَّلام عليك يا بنت صفى‏اللَّه، السَّلام عليك يا يا بنت امين‏اللَّه، السَّلام عليك يا بنت خير خلق‏اللَّه، السَّلام عليك يا بنت افضل انبياء اللَّه و رسله و ملائكته، السَّلام عليك يا بنت خير البرية، السَّلام عليك يا سيدة نساء العالمين من الاولين والاخرين، السَّلام عليك يا زوجة ولى اللَّه و خير الخلق بعد رسول‏اللَّه، السَّلام عليك يا امَّ الحسن والحسين سيدى شباب اهل‏الجنة، السَّلام عليك ايَّتها الصديقة الشَّهيدة السَّلام عليك ايتها الرَّضية المرضيَّة، السَّلام عليك ايتها الفاضلة الزكية، السَّلام عليك ايتها الحوراء الانسيَّة، السَّلام عليك ايتها التَّقِيَّةُ النَّقِيَّة، السَّلام عليك ايَّتها المحدَّثة العليمة السَّلام عليك ايتها المظلومة المغصوبة، السَّلام عليك ايَّتها المضطهدة المقهورة، السَّلام عليك يا فاطمة بنت رسول‏اللَّه و رحمة اللَّه و بركاته، صلى اللَّه عليك و على روحك و بدنك اشهد انك مضيت على بينة من ربك، و ان من سرك فقد سر رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و اله، و من جفاك فقد جفا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و اله، و من اذاك فقد اذى رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و اله، و من وصلك فقد وصل رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و اله، و من قطعت فقد قطع رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و اله، لانك بضعة منه و روحه الذى بين جنبيه، كما قال صلى اللَّه عليه و اله، اشهد اللَّه و رسله و ملائكته انى راض عمن رضيت عنه، ساخط على من سخطت عليه، متبرء ممن تبرئت منه، موال لمن واليت، معاد لمن عاديت، مبغض لمن ابغضت، محب لمن احببت، و كفى باللَّه شهيدا و حسيبا و جازيا و مثيبا. پس صلوات مى‏فرستى بر حضرت رسول و ائمه اطهار عليهم‏السلام. مؤلف گويد: كه ما در روز سوم جمادى الآخرة زيارتى ديگر براى حضرت فاطمه صلوات‏اللَّه‏عليها نقل كرديم و علماء نيز زيارت مبسوطى براى آن مظلومه نقل كرده‏اند و آن مثل همين زيارت است كه از شيخ نقل كرديم اول آن: (السَّلام عليك يا بنت رسول‏اللَّه) است تا (اشهد اللَّه و رسله و ملائكته) كه از اينجا به بعد به اين نحو است: اشهد اللَّه و ملائكته انى ولى لمن والاك، و عدو لمن عاداك، و حرب لمن حاربك، انا يا مولاتى بك و بابيك و بعلك، و الائمة من ولدك موقن، و بولايتهم مؤمن، و لطاعتهم ملتزم، اشهد ان الدين دينهم، والحكم حكمهم، و هم قد بلغوا عن اللَّه عزَّ و جلَّ، و دعوا الى سبيل‏اللَّه بالحكمة والموعظة الحسنة، لا تاخذهم فى اللَّه لومة لائم، و صلوات اللَّه عليك و على ابيك و بعلك، و ذريتك الائمة الطاهرين، اللهم صل على محمد و اهل بيته، و صل على البتول الطاهرة، الصديقة المعصومة، التقية النقية، الرضية المرضية، الزكية الرشيدة، المظلومة المقهورة، المغصوبة حقها، الممنوعة ارثها، المكسورة ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمة بنت رسولك و بضعة لحمه، و صميم قلبه، و فلذة كبده، و النخبة منك له، والتحفة خصصت بها وصيه، و حبيبة المصطفى، و قرينة المرتضى، و سيدة النساء، و مبشرة الاولياء، حليفة الورع والزهد، و تفاحة الفردوس، والخلد التى شرفت مولدها بنساء الجنة، و سللت منها انوار الائمة، و ارخيت دونها حجاب النبوة، اللهم صل عليها صلوة تزيد فى محلها عندك و شرفها لديك، و منزلتها من رضاك، و بلغها منا تحية و سلاما، و اتنا من لدنك فى حبها فضلا و احسانا، و رحمة و غفرانا انك ذوالعفو الكريم. مؤلف گويد: كه شيخ در تذهيب فرمود: كه آنچه روايت شده در فضل زيارت آن معظمه بيشتر است از آنكه احصاء شود. و علامه مجلسى از مصباح‏الانوار نقل كرده كه از حضرت فاطمه صلوات‏اللَّه‏عليها روايت شده كه فرمود: پدرم با من فرمود: كه هر كه بر تو صلوات بفرستد بيامرزد حق تعالى او را و محلق سازد

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

نماز حضرت زهرا

و از جمله نمازها نماز حضرت فاطمه عليهاالسلام است. روايت شده كه حضرت فاطمه عليهاالسلام دو ركعت نماز مى‏كرد كه جبرئيل تعليم او كرده بود در ركعت اول بعد از سوره‏ى حمد صد مرتبه سوره‏ى قدر و در ركعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سوره‏ى توحيد مى‏خواند و چون سلام مى‏گفت اين دعا را مى‏خواند: سبحان ذى العز الشامخ المنيف، سبحان ذى الجلال الباذخ العظيم، سبحان ذى الملك الفاخر القديم، سبحان من لبس البهجة والجمال، سبحان من تردى بالنور والوقار، سبحان من يرى اثر النمل فى الصفا، سبحان من يرى وقع الطير فى الهواء، سبحان من هو هكذا لا هكذا غيره. و سيد گفته است كه روايت ديگر وارده شده است كه بعد از اين نماز تسبيح مشهور حضرت فاطمه عليهاالسلام را كه بعد از هر نماز خوانده مى‏شود بخواند و بعد از آن صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. و شيخ در مصباح المتهجدين فرموده نماز حضرت فاطمه عليهاالسلام دو ركعت است در ركعت اول حمد و صد مرتبه قدر در ركعت دوم حمد و صد مرتبه توحيد و چون سلام داد تسبيح زهرا عليهاالسلام بخواند پس بگويد سبحان ذى العز الشامخ تا آخر تسبيح كه ذكر شد. پس فرمود سزاوار است كسى كه اين نماز را بجا مى‏آورد چون از تسبيح فارغ شود زانوها و ذراعها را برهنه نمايد و بچسباند همه‏ى مواضع خود را بر زمين بدون حاجز و حائلى و حاجت بخواهد و دعا كند آنچه مى‏خواهد و بگويد در همان حال سجده: يا من ليس غيره رب يدعى، يا من ليس فوقه اله يخشى، يا من ليس دونه ملك يتقى، يا من ليس له وزير يؤتى، يا من ليس له حاجب يرشى، يا من ليس له بواب يغشى، يا من لا يزداد على كثرة السؤال الا كرما و جودا، و على كثرة الذنوب الا عفوا و صفحا، صل على محمد و ال محمد، وافعل بى كذا و كذا. و به جاى اين كلمه حاجات خود را از خدا بخواهد. نماز ديگر از حضرت فاطمه عليهاالسلام شيخ و سيد روايت كرده‏اند از صفوان كه محمد بن على حلبى روز جمعه خدمت حضرت صادق عليه‏السلام شرفياب شد و سؤال كرد كه مى‏خواهم مرا عملى تعليم فرمائى كه بهترين اعمال باشد در اين روز، حضرت فرمود: كه من نمى‏دانم كسى را كه بزرگتر باشد نزد رسول خدا (ص) از حضرت فاطمه (س) و نمى‏دانم چيزى را افضل از آنچه تعليم كرد پيغمبر (ص) فاطمه را فرمود: كه هر كه صبح كند در روز جمعه پس غسل كند و قدمها را بگستراند و چها ركعت نماز كند بدو سلام بخواند در ركعت اول بعد از حمد توحيد پنجاه مرتبه و ركعت دوم بعد از حمد والعاديات پنجاه مرتبه و در ركعت سوم بعد از حمد «اذا زلزلت» پنجاه مرتبه و در ركعت چهارم بعد از حمد «اذا جاء نصراللَّه» پنجاه مرتبه و اين سوره‏ى نصر است و آخر سوره‏ايست كه نازل شده و چون از نماز فارغ شود اين دعا بخواند:
الهى و سيدى من تهيا او تعبى او اعد او اعد او استعد، لوفادة مخلوق رجاء رفده، و فوائده و نائله، و فواضله و جوائزه، فاليك يا الهى كانت تهيئتى و تعبيتى، و اعدادى و استعدادى، رجاء فوائدك و معروفك، و نائلك و جوائزك، فلا تخيبنى من ذلك، يا من لا تخيب عليه مسئلة السائل، و لا تنقصه عطية نائل، فانى لم اتك بعمل صالح قدمته، و لا شفاعة مخلوق رجوته، اتقرب اليك بشفاعته، الا محمدا و اهل بيته صلواتك عليه و عليهم، اتيتك ارجو عظيم عفوك، الذى عدت به على الخطائين عند عكوفهم على المحارم، فلم يمنعك طول عكوفهم على المحارم ان جدت عليهم بالمغفرة، و انت سيدى العواد بالنعماء، و انا العواد بالخطاء، اسئلك بحق محمد و اله الطاهرين، ان تغفر لى ذنبى العظيم، فانه لا يغفر العظيم الا العظيم، يا عظيم يا عظيم يا عظيم يا عظيم يا عظيم يا عظيم يا عظيم. مؤلف گويد: كه سيد بن طاووس در جمال الاسبوع از براى هر يك از ائمه عليهم‏السلام نمازى با دعا ذكر نموده شايسته است در اينجا ذكر شود.
فرموده: نماز امام حسن عليه‏السلام در روز جمعه و آن چهار ركعت است مثل نماز اميرالمؤمنين عليه‏السلام. نماز ديگر از آن حضرت در روز جمعه و آن نيز چهار ركعت است در هر ركعت حمد يك مرتبه و قل هو اللَّه احمد بيست و پنج مرتبه.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

اقرار به رسالت پدر در شكم مادر

وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (ص) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (س) به فاطمه (س) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده و گفت: زهى تأسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى‏كنند! در حالى كه او فرستاده‏ى پروردگار من است

.
پس فاطمه (س) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش، زيرا خدا با پدر من مى‏باشد.
پس وقتى كه مدت حمل خديجه (س) تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (س) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

حديث شريف كساء

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ حِديث الْكِساء عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ عَلَيْهَاالسَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ‏اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ‏اللَّهِ فى بَعْضِ الْأَيَّامِ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَيْكَ السَّلامُ قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهْ مِنَ الضُّعْفِ فَقالَ يا فاطِمَةُ ايتينى بِالْكِساءِ الْيَمانىِّ وَ غَطّينى بِهِ فَاَتَيْتُهُ بِالْكِساءِ الْيَمانى فَغَطَّيْتُهُ بِهِ وَ صِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ وَ اِذا وَجْهُهُ يَتَلَأْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَيْلَةِ تَمامِهِ وَ كَمالِهِ فَما كانَتْ اِلَّا ساعَةً وَ اِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَ قالَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهْ فَقُلْتُ وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْنى وَ ثَمَرَةَ فُؤادى فَقالَ يا اُمَّاهُ! اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ‏اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساءِ وَ قالَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهْ يا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساءِ قالَ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَ صاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساءِ فَما كانَتْ اِلَّا ساعَةً وَ اِذًا بِوَلَدِىَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَ قالَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهُ فَقُلْتُ وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْنى وَ ثَمَرَةَ فُؤادى فَقالَ لى يا اُمَّاهْ اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ‏اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ، اِنَّ جَدَّكَ وَ اَخاكَ تَحْتَ الْكِساءِ فَدَنَا الْحُسَيْنِ نَحْوِ الْكِساءِ وَ قالَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساءِ؟ فَقالَ وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَ يا شافِعَ اُمَّتى، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذْلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبىطالِبٍ وَ قالَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ‏اللَّهِ فَقُلْتُ وَ عَلَيْكَ اَلسَّلامُ يا اَبَاالْحَسَنِ وَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ فَقالَ يا فاطِمَةُ اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ اَخى وَ ابْنِ عَمّى رَسُولِ‏اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ هاهُوَ مَعَ وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِساءِ فَاَقْبَلَ عَلِىٌّ نَحْوِ الْكِساءِ وَ قالَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ‏اللَّهِ اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ قالَ لَهُ وَ عَلَيْكَ اَلسَّلامُ يا اَخى وَ يا وَصِيّى وَ خَليفَتى وَ صاحِبَ لِوائى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَ قُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَتاهْ يا رَسُولَ‏اللَّهِ اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ قالَ وَ عَلَيْكِ السَّلامُ يا بِنْتى وَ بِضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْكِساءِ فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جميعاً تَحْتَ الْكِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ‏اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساءِ وَاَوْمى بِيَدِهِ الْيُمْنى اِلَى السَّماءِ وَ قالَ اَللَّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَيْتى وَ خاصَّتى وَ حامَّتى، لَحْمُهُمْ لَحْمى وَ دَمُهُمْ دَمى يُؤْلِمُنى ما يُؤْلِمُهُمْ وَ يَحْزُنُنى ما يَحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبُ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ وَ مُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ مِنّى وَ اَنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَ بَرَكاتِكَ وَ رَحْمَتَكَ وَ غُفْرانَكَ وَ رِضْوانَكَ عَلَىَّ وَ عَلَيْهِمْ وَ اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهيراً فَقالَ اللَّهَ عزَّ وَ جَلَّ: يا مَلائِكَتى وَ يا سُكَّانَ سَمواتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِيَّةً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَ لا قَمَراً مُنيراً وَ لا شَمْساً مُضيئَةً وَ لا فَلَكاً يَدُورَ وَ لا فُلْكاً يَسْرى اِلَّا فى مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذينَهُمْ تَحْتَ الْكِساءِ فَقالَ الْأَمينُ جَبْرَئيلُ يا رَبِّ وَ مَنْ تَحْتَ الْكِساءِ فَقالَ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ وَ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَ بَعْلِها وَ بَنُوها فَقالَ جَبْرَئيلُ يا رَبِّ اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الْأَرْضِ لِأَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَهَبَطَ الْأَمينُ جَبْرَئيلُ وَ قالَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ‏اللَّهِ اَلْعَلِىُّ الْأَعْلى يُقْرِئُكَ السَّلامَ وَ يَخُصُّكَ بَالتَّحِيَّةِ وَ الْإِكرامِ، وَ يَقُولُ لَكَ وَ عِزَّتى وَ جَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِيَّةً وَ لا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَ لا قَمَراً مُنيراً وَ لا شَمْساً مُضيئَةً وَ لا فَلَكاً يَدُورُ وَ لا بَحْراً يَجْرى وَ لا فُلْكاً يَسْرى اِلَّا لِأَجْلِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ قَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ فَهَلْ تَأْذَنُ لى يا رَسُولَ‏اللَّهِ فَقالَ رَسُولَ‏اللَّهِ وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا اَمينَ وَحْىِ‏اللَّهِ، نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جَبْرَئيلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِساءِ فَقالَ جَبْرَئيلُ لَأَبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَيْكُمْ يَقُولُ اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً فَقالَ عَلِىٌّ لِأَبى يا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَخْبِرْنى ما لِجُلوُسِنا هذَا تَحْتَ الْكِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَاللَّهِ فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلٍ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبّينا اِلَّا وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ وَ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىٌّ: اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شيعَتُنا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَقالَ أَبى ثانِياً يا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبّينا وَ فيهِمْ مَهْمِّومٌ اِلَّا وَ فَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَ لا مَغْمُومٌ اِلَّا وَ كَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَ لا طالِبُ حاجَةٍ اِلَّا وَ قَضَى اللَّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ سُعِدْنا وَ كَذلِكَ شيعَتُنا فازُوا وَ سُعِدُوا فِى الدُّنْيا وَالْأخِرَةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

حرز حضرت فاطمه زهرا

حرز (بكسر حاء)، موضع محكم و حصين است. و در شرع، امرى است كه معد براى محفوظ نگه داشتن اموال است. در عادت و عرف مانند خانه، خيمه. (1)
حرز به معانى زير نيز مى‏باشد:
1- جاى استوار، پناهگاه 2- بهره، حظ، نصيب 3- دعايى كه بر كاغذى نويسند و با خود دارند، بازوبند، چشم‏آويز، تعويذ. (2)
در بين ادعيه وارده در كتب دعا به دعاهائى برخورد مى‏كنيم كه با تمسك به بعضى از اسماء و صفات خدا قلعه‏اى معنوى و حصن حصين در برابر حوادث و آفات براى انسان فراهم مى‏كنند اينگونه دعاها معروف به حرز مى‏باشند. معمولا همه ائمه و پيشوايان دينى داراى حرزهاى مخصوص مى‏باشند از جمله حرز حضرت زهرا عليهاالسلام اين عبارات از اين دعاست:
بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا حى يا قيوم برحمتك استغيث فأغثنى و لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا و اصلح لى شأنى كله(3) اللَّهم بحقِّ العرش و من علاه، و بحقِّ الوحى و من اوحاه، و بحقِّ النَّبى و من نبَّاه، و بحقِّ البيت و من بناه، يا سامع كلِّ صوتٍ، يا جامع كُلِّ فوتٍ، يا بارى‏ءَ النُّفوس بعدالمَوت، صلِّ على محمَّدٍ و اهل بيته، و اتنا و جميع المؤمنين والمؤمنات فى مشارق الارض و مغاربها، فرجاً من عندك عاجلاً، بشهادة ان لا اله الا اللَّه و اَنَّ محمداً عبدك و رسولك، صلَّى اللَّه عليه و اله، و على ذريَّته الطَّيبين الطَّاهرين، و سَلَّمَ تسليماً كثيراً.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 287950
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom