پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

نشانه هاى غيرعادى

تحقق نشانه هاى ظهور، همچون واقع شدن ساير پديده ها، به روال طبيعى و عادى است ، ولى پيش گويى برخى از آنها، به گونه اى در اخبار بازتاب يافته ، كه به نظر ميرسد، واقع شدن آنها به طور عادى ، غير ممكن مى نمايد و تحقق آنها، به صورت غيرطبيعى و در چهار چوب معجزه خواهد بود. مثلا، ((طلوع خورشيد از مغرب ))، ((ظاهر شدن دست و يا نشانه اى با خورشيد در آسمان ))((صيحه آسمانى )) و...اگر همان معناى ظاهرى آنها مراد باشد، بايد به گونه معجزه رخ دهند، زيرا پديدار شدن چنين امورى ، عادتا ممكن نيست . البته شايد برخى از اين نشانه ها معناى كنايى و رمزى داشته باشند و اشاره به رخدادهايى كه پيدايش آنها، عادتا، امكان دارد. و برخى از آنها نشانه نباشند و در درستى آنها ترديد باشد كه در جاى خود به آنها اشاره خواهيم كرد. با اين حال ، بخشى از نشانه هاى ظهور و يا دست كم ، شمار اندكى از آنها، به گونه معجزه رخ خواهند داد.
اكنون ، بايد ديد آيا تحقق هر امرى غير عادى ، مى تواند معجزه باشد؟
آيا هر حادثه اى كه ظاهرا ممكن نيست ، حتما معجزه است ؟ فرقى نمى كند بين نوع حوادث ؟
از باب نمونه ، از خروج دجال و صيحه آسمانى به گونه اى خبر داده شده كه در ظاهر تحقق آنها، ممكن نيست . آيا مى توان پديدار شدن اين گونه نشانه ها را معجزه دانست ؟
يا اين كه فرق است بين حوادث مثبت و منفى و فرق است بين امورى كه در جهت باطل و تاءييد آن صورت مى گيرد و امورى كه براى اثبات حقانيت حق و اقامه حجت بر آن واقع مى شوند؟
معجزه چهار چوب خاصى دارد. تحقق هر امرى را صرفا غير عادى باشد، نمى توان معجزه دانست ؛ زيرا معجزه ، با انگيزه هاى صحيح و الهى و در شرايط خاص صورت مى گيرد و بر اين اساس ، تنها نشانه هايى كه در راستاى تقويت حق و تاءييد ظهور و قيام مهدى عليه السلام باشد و تحقق آنها به صورت عادى ممكن نباشد، معجزه خواهند بود، نه هر حادثه غير عادى ، تا چه رسد به حوادثى كه سبب تقويت باطل شود.

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

هيچ يك از شيعه و اهل سنت وجود مهدى را انكار نكرده اند

باور به مهدى موعود، از زمان حيات پيامبر اسلام ، ميان مسلمانان رواج داشته است و رسول الله او را از اهل بيت و فرزندان فاطمه معرفى مى كرد تواتر اين اخبار در حدى است كه هيچ يك از شيعه و اهل سنت وجود مهدى را انكار نكرده اند با اين تفاوت كه براى عموم اهل سنت مهدى پيام آور ((آخرالزمان )) است ولى شيعه ، حكمت وجودى خود را با فلسفه غيبت و ضرورت انتظار مهدى ، گره زده و با اتكاى به همين اعتقاد ديد غيب گرايانه خود را توانمند كرده و با ايمان به آن توانسته سده هاى پر مخاطره اى را پشت سر بگذراند و با خوديارى اجتماعى در فساد محيط حل نشود جامعه خود را تهذيب كند و با ديدى روشن بينانه و اميدوارانه ، به آينده بنگرد و به قول عروضى سمرقندى ((به غايت متمسك باشد))  خود را باز يابد و با بهره گيرى از اين اعتقاد از خدمت به دستگاههاى ستم دورى جويد و ابزار حاكمان زور مدار و زر سالار و تزوير گر واقع نشود.

هر خروجى جز با تاييد او و نايبان او را باطل بداند و بر خلاف مظلوميت ، اقليت و عوامل فراوان بازدارنده ، از تنگناهاى ويران ساز تاريخ سرافراز بيرون آيد و هر حاكميتى جز حكومت اسلام را نفى كند و از اين راه انديشه خود را بعدى جهانى ببخشد و مدعى گردد اين مهدى ((صاحب السيف )) است كه در نهايى ترين مصاف حاميان و حاملان داد و بيداد همه مظاهر ستم را با قيام دادگرانه خود در سطح جهانى از ميان بر خواهد داشت و همه طاغوتها را سركوب خواهد كرد و بر تمام مظاهر و نمودهاى كفر و شرك و نفاق و تعارضهاى باطل چيره مى شود، خاوران و باختران را مى گشايد و حكومت واحد جهانى را چونان پرنيانى بر گسترده كره خاكى مى گستراند و ميان همه انسانها به داد حكم مى راند و دين را چون ماه از محاق بدعتها در آورد و به آن عزت الله و حقايق مكتوم جهان را ظاهر گرداند.
پس در يك كلمه ، ((مهدى ))، در ضمير تشيع ، انسان كاملى است كه به جامعه آرمانى اسلام جامه عمل مى پوشاند و از اين راه ، به همه آرمانهاى مردان خدا تحقق مى بخشد.
اين بود كه مدام ضرورت انتظار فرج و تعمق در فلسفه غيبت از سوى رهبران راستين اسلام گوشزد شده است به گونه اى كه هر چه غيبت طولانى تر گرديد، انتظار عمق بيشترى يافت و هر چه انتظار عميق تر گرديد فلسفه غيبت روشن تر شد تا جايى كه در سده هاى پيشين در شهرهاى شيعه نشين جهان اسلام انتظار مهدى به صورت سمبليك در بامداددان و شامگاهان به نمايش در آمد و گزارشاتى از آن ، در سفرنامه ابن بطوطه  معجم البلدان ياقوت حموى و روضة الصفاى مير خواند  آمده است .

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

فلسفه غيبت در زبان دانايان غيب

پيامبر اكرم و ائمه عليه السلام نخستين كسانى هستند كه به منظور رفع شبهات ، از علت غيبت سخن رانده اند و در مجموعه هاى روايى ، احاديث زيادى در اين باب جمع آورى شده است .
نعمانى از على عليه السلام نقل مى كند كه ايشان دليل غيبت را: غربال انسانهاى صالح از گمراه و دانا از نادان مى داند و بر اساس روايت ديگرى حضرت در منبر كوفه فرمود:


((زمين ، از حجت الهى خالى نمى ماند، ولى خداوند به دليل ستم پيشه بودن خلق و ستم و زياد روى آنان را وجود حجت بى بهره مى سازد. ))
روايات ديگرى كه بيشتر در عصر تقيه جمع آورى شده اند، حاكى از اين هستند كه بشر قادر به درك فلسفه حقيقى غيبت نيست و اين راز پس از ظهور آشكار خواهد شد.
در دوران امامت حضرت باقر (از 5 تا 114 ه - ق ) و حضرت صادق (از 114 تا 148 ه‍ ق ) با توجه به نهضتهاى دينى و بازار گرم مناظره هاى مذهبى و ضرورت نقد عقايد كيسانيه زيديه ، غلات و اسماعيليه ، در خصوص غيبت امام به فلسفه غيبت توجه بيشترى صورت گرفت . روايات زيادى از امام صادق در اين زمينه به دست ما رسيده است .
عبيدالله بن فضل هاشمى مى گويد: از امام ششم شنيدم كه فرمود:
((صاحب الامر، غيبتى دارد كه تخلف ناپذير است و هر جوينده باطلى در آن به شك مى افتد و اجازه نداريم علت آن را بيان كنيم . حكمت غيبت و، همان حكمتى است كه در غيبت حجتهاى پيشين وجود داشته است و پس از ظهور، روشن خواهد شد، چنانكه حكمت كارهاى خضر از شكستن كشتى و كشتن پسر بچه و بر پاداشتن ديوار شكسته وقتى براى موسى روشن شد كه آن دو، از هم جدا شدند. غيبت امرى از امور الهى و سرى از اسرار و غيبتى است از غيبتهاى او.))
در روايت ديگرى ، امام صادق عليه السلام علت غيبت را آزمايش الهى مى داند.
از ديد امام جعفر صادق عليه السلام تصدى خلافت توسط عباسيان به معناى غصب حقوق سياسى ايشان ، به عنوان پيشواى بر حق مسلمانان بود و عباسيان از همان از ابتدا نسبت به ايشان و علويان بدگمان شدند. امام كه سياست تقيه را در پيش گرفته بود، احاديثى را در زمينه غيبت امام عصر عليه السلام در ميان راويان حديث شيعه نشر داد و اين نكته را روشن ساخت : بر امام منصوص الهى ، لازم نيست ، قيام كند، تا حقوق سياسى خود را به دست آورد. او بايد رهبرى روحانى خود را داشته باشد و وظايف خويش را انجام دهد تا زمانى كه جامعه خود، به اندازه كافى از آگاهى و شعور سياسى بر خوردار شود و با مراجعه به ائمه عليه السلام خواستار برقرارى حكومت اسلامى و شيعى گردد.
بر مبناى همين عقيده بود كه امام صادق عليه السلام آشكار اعلام كرد: ((مهدى : به قدرت سياسى دست خواهد يافت ))
امام صادق عليه السلام به گونه روشن ، بيان كرد كه كدام يك از فرزندان ايشان ، مهدى شمرده مى شود  و پيش از ظهورش او را غيبتى بايد و منشاء او چيزى جز خوف از كشته شدن  و عدم آمادگى مرمان نيست  و به دوستان خود توصيه كرد كه در هر بامداد و پسين در انتظار فرج باشنددر بيان امام صادق عليه السلام فلسفه غيبت و انتظار رابطه تنگاتنگى دارند و هر دو، به فعل انسانها باز مى گردند. چون اين مردم هستند كه شايستگى خود را براى ظهور يا عدم ظهور امام غايب به نمايش ‍ مى گذارند و با كارهاى ناپسند خود بين خويشتن و امام حجاب مى گردند از اين روى به همه شيعيان خود سفارش مى كند:
((در دولت باطل خموش و چموش باشند و در انتظار دولت حق به سر برند و بدانند كه خدا، حق را به كرسى خواهد نشاند و باطل را محو خواهد ساخت .))
از آنان مى خواهد:
((هدنه و آرامش بر دين دارى خود صبر كنند ))
امام صادق عليه السلام از ستمى كه بر شيعيان اعمال مى شد غفلت نداشت و به همين دليل تعمق در فلسفه و علت غيبت را سفارش مى كرد.
امام صادق عليه السلام به عمار ساباطى فرمود:
((شما، به چشم خود نگاه كنيد كه حق امام شما و حق خود شما در دست ستمكاران است . آنان جلو شما را گرفته اند و دارايى شما را برده اند و شما را ناچار كرده اند به كشت و كار تلاش براى گذران و خرج دنيا و طلب معاش زندگى و صبر بر ديندارى خودتان و عبادت مخصوص به خودتان و اطاعت از امام خودتان با بيم از دشمن

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

رحلت امام صادق و تاويل مهدى

ارتحال امام صادق عليه السلام و فشارهايى كه از خارج بر شيعيان اعمال مى شد سبب گرديد تحليلهاى نادرستى از علت غيبت صورت گيرد و انتظار به تيغ دودمى تبديل شد كه دستگاهى ستم ، با عوام فريبى و به منظور رسيدن به اغراض سياسى خود، كوشيدند در جايى عنصر انتظار را از جامعه بگيرند و در جايى ديگر با تشديد آن راه تلاشهاى عملى و سياسى را در عينيت جامعه به روى آنان ببندند.


در اين بستر تاريخى است كه فرقه هاى شيعى اسماعيليه ، ناووسيه و فطحيه به وجود آمدند.
اسماعيليه مدعى شدند: اسماعيل فرزند امام صادق (كه در زمان حيات پدر فوت كرده بود) نمرده است و جانشين حقيقى امام صادق عليه السلام اوست و نخواهد مرد، مگر اينكه دنيا را تحت امر خود در آورد بعدها، اين تلقى در ميان اسماعيليان پيش آمد كه مقصود از مهدى پايان يافتن دوره اى از رسالت و آغاز دوره ديگرى از آن است . در اين دوره ، پاره اى از احكام و آثار اسلام كه تغيير يافته ، اصلاح مى شود. نخستين مهدى آنان ، محمد بن اسماعيل (م : 198 ه‍ ق .) بود. البته بايد دانست كه زيديه ، بيشتر از اسماعيليه دست به تاويل مهدى زده اند و آن را شرط امام مى دانستند. مهدويت از نظر زيديه ، همان امامت است كه با ارشاد و هدايت مردم همراه باشد و ناووسيه ، پيروان عجلان بن ناووس ، به غيبت خود امام صادق عليه السلام باور يافتند و گفتند: ايشان وفات نيافته بلكه غيبت كرده و بايد تا بازگشت او به عنوان به انتظار نشست

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

شفاى پسر بچه سنّىِ حنفى

اسم من سعيد است. 12 ساله هستم و حدود يك سال و هشت ماه به سرطان مبتلا بودم و دكترها جوابم كرده بودند. 15 روز قبل، شب چهارشنبه كه به مسجد جمكران آمدم در خواب ديدم كه نورى از پشت ديوار به طرف من مى آيد. ابتدا ترسيدم، امّا بعد خودم را كنترل كردم. آن نور آمد و با بدن من تماس پيدا كرد و رفت. نور آن قدر زياد بود كه نتوانستم آن را كامل ببينم. بيدار شدم و دوباره خوابيدم. صبح كه از خواب بيدار شدم، ديدم كه مى توانم بدون عصا راه بروم و متوجه شدم كه حالم خيلى خوب است. تا شب جمعه در مسجد مانديم. آن شب مادرم بالاى سرم نشسته بود و قرآن مى خواند. احساس كردم كسى بالاى سر من آمد و جملاتى را فرمود كه فهميدم بايد يك كارى را انجام دهم. سه مرتبه هم جملات را تكرار كرد.

به مادرم گفتم: مادر! شما به من چيزى گفتى؟

گفت: نه!

گفتم: پس چه كسى با من حرف زد؟

گفت: نمى دانم.

هر چه سعى كردم تا آن جملات را به ياد بياورم، متأسفانه نشد و تا الآن هم يادم نيامده است.

اهل زاهدان هستم. از منطقه سنّى نشين ايران به مسجد مقدّس جمكران آمده ام تا مولايم مرا شفا دهد. دوست دارم زنده باشم. دوست دارم درس بخوانم. من كلاس پنجم ابتدايى هستم و در مدرسه «محمّد على فايق» درس مى خوانم. يك غده سرطانى در قسمت شانه، لگن و شكمم بود كه روز به روز مرا ضعيف تر مى كرد; نمى توانستم قدم از قدم بردارم. دكترها از درمان من مأيوس شده بودند; بعضى از دكترها هم به مادرم گفتند كه بايد پاى مرا قطع كنند.

از سه ماه قبل كه براى نمونه بردارى مرا عمل كردند، نتوانستم از خانه بيرون بيايم. توى رختخواب افتاده بودم و توانايى راه رفتن نداشتم.

وقتى از همه جا و همه كس مأيوس شديم، مادرم مرا به جمكران آورد. او مطمئن بود كه آقا امام زمان(عليه السلام) به ما جواب رد نمى دهد چون او پسر فاطمه(عليها السلام) است و او گداهاى در خانه خود را دست خالى ردّ نمى كرد.

بله! مادرم مطمئن بود كه مريضى من در قم خوب مى شود.

الآن هم كه همه بيمارى ام بر طرف شده است و امام زمان(عليه السلام) شفايم داده است، احساس واقعاً خوبى دارم. وقتى به دكترها مراجعه كردم، باور نكردند كه بيمارى من بهبود يافته باشد. يكى از دكترها به مادرم گفت كه مرا پيش كدام دكتر برده است؟

مادرم گفت: ما دكتر ديگرى داريم. پسرم را در قم به مسجد جمكران بردم و امام زمان(عليه السلام) او را شفا داد.

پزشك ها گفتند كه حتماً به قم و به جمكران خواهند آمد».

منبع:كتاب كرامات مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 1 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام زمان(عليه السلام) در دوران غيبت با مردم هست

روايات ما را متوجّه اين امر مى كند كه بودن آن حضرت در بين مردم، تأثير عميق اخلاقى و معنوى در روحيّه افراد متديّن و مؤمن مى گذارد. زيرا وقتى توجّه داشته باشيم كه حجّت و ولىّ خدا بر اساس مصالح و حكمت هايى كه بر ما پوشيده است از انظار غايب مى باشد لكن غيبت آن حضرت به گونه اى نيست كه به كلّى از ما بيگانه و دور باشند، بيشتر به فكر خود سازى و اصلاح نفس خواهيم بود چنانكه در دعاى شريف ندبه مى خوانيم:

«بنفسي أنت من مغيّب لم يخل منّا، بنفسي أنت من نازح ما نزح عنّا; جانم به فداى غايبى كه از ميان ما بيرون نيست! جانم به فداى دور از وطنى كه از ما بر كنار نيست!»

اين عبارت به خوبى دلالت دارد كه امام زمان(عليه السلام) در بين مردم حضور دارند; نه اين كه از ميان مردم، خارج و دور باشند. بديهى است اعتقاد به ظهور ولىّ عصر(عليه السلام)با اين باور كه وى در زمان غيبت نيز در ميان مردم است و از ما كنار نيست تأثيرات مثبت و سازنده اى دارد كه به برخى از آن ها اشاره خواهد شد.

  آثار سازنده انتظار

از آثار مثبت و سازنده باور دينىِ انتظار در مورد ولى و حجّت خدا اين است كه اين اعتقاد ـ كه ريشه در اعماق فرهنگ اصيل اسلامى دارد و از «قرآن و سنّت» گرفته شده است ـ سبب اتّحاد و قوّت قلب و تصميم گيرى و اهتمام شديد افراد نسبت به انجام تكاليف و وظايف شرعى مى شود و از سوى ديگر موجب خلوص نيّت و تهذيب نفس و رشد اخلاقى در فرد و اجتماع مى گردد. چنين اعتقادى با اين نظريه كه «غيبت، باعث تفرقه و ضعف و سستى در مردم مى شود

مغايرت اساسى دارد. زيرا اين اعتقاد و باور دينى بهترين وسيله انذار نسبت به كارهاى منفى و خلاف اخلاق است و مردم را از ارتكاب معاصى و گناهان باز مى دارد. از سوى ديگر، اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)بهترين عامل تشويق و ترغيب به كارهاى خير و اعمال صالح است.

به همين جهت است كه در روايات منقول از پيامبر اكرم و ائمه اطهار(عليهم السلام)، انتظار از برترين اعمال شمرده شده است چنانكه پيامبر اكرم مى فرمايد:

أفضل أعمال اُمّتي انتظار الفرج من اللّه عزّوجلّ

«بهترين اعمال امّت من، انتظار فرج از سوى خداوند عزّوجلّ است».

بدون شك، انتظار فرج هنگامى از برترين عمل هاى امّت خواهد بود كه شخص منتظر سعى كند تمام اعمال و كردار خود را بر اساس موازين اسلام و بدون سهل انگارى انجام دهد.

اين جا است كه بايد گفت: كسانى كه اسلام را طبق سفارش پيامبر از اهل بيت آن حضرت گرفته اند، هيچ مشكل فكرى و عقيدتى نسبت به اعتقادات اسلامى ندارند. زيرا ائمه اطهار(عليهم السلام) در طول دويست و پنجاه سال بعد از پيامبر، تمام مسايل اسلامى را با بهترين شيوه بيان فرموده اند و چيزى را ناگفته نگذاشته اند; امّا كسانى كه دنبال بيگانگان رفته و بر كشتى نجات ننشسته اند، هيچ وقت نخواهند توانست طعم شيرين معارف اسلام و قرآن را بچشند. زيرا از پيامبر اكرم نقل شده است كه فرمودند:

«مثل أهل بيتي كمثل سفينة نوح من توسّل بهم نجى و من تخلّف عنهم هلك».

«مَثَل اهل بيت من، مَثَل كشتى نوح است; هر كه متوسّل به آن شد، نجات يافت و هر كه از آن تخلف ورزيد، هلاك گرديد».

آرى! اگر طنطاوى و ابن خلدون و امثال آن ها، موضوع انتظار ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) را از ديدگاه مبارك امام صادق(عليه السلام) مى نگريستند، هيچ وقت مرتكب اشتباهاتى كه آنان را بدنام ساخته است، نمى شدند و انتظار را عامل ركود نمى دانستند; بلكه منتظران را افرادى پر تلاش و فعال مى دانستند همانگونه كه امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند:

«المنتظر للثّاني عشر كالشاهر سيفه بين يدي رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)يذبّ عنه

«منتظر امام دوازدهم ـ حضرت مهدى(عليه السلام) ـ مانند كسى است كه در ركاب پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)شمشير كشيده، از آن حضرت دفاع مى كند».

از مفهوم اين حديث و احاديث ديگر به اين مضمون، روشن مى شود كه اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) نه تنها ايجاد ضعف در افراد نمى كند، بلكه موجب تحرّك و آمادگى زياد در آن ها مى شود. زيرا كسى كه بخواهد در حضور شخصيّتى مانند پيامبر گرامى، از اسلام و ارزش هاى والاى آن دفاع كند و در راه خدا شمشير بزند، بايد آمادگى كافى داشته باشد.

در روايت ديگرى اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد:

«المنتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه في سبيل اللّه

«كسى كه منتظر امر ما (قيام حضرت مهدى(عليه السلام)) باشد، مانند كسى است كه در راه خدا در خون خويش بغلطد».

از اين حديث نيز به خوبى استفاده مى شود كه منتظرين واقعى امام زمان(عليه السلام)لحظه اى از تحرّك و تكاپو در پيشبرد اهداف دين، باز نمى ايستند، بلكه هميشه سعى و كوشش مى كنند كه خود را بر اساس اسلام اصيل و مكتب اهل بيت(عليهم السلام)آن چنان پرورش دهند كه صلاحيّت و شايستگى درك حضور حضرت را در زمان ظهور وى داشته باشند تا از مصاديق آيه كريمه زير باشند:

( وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ

«ما در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم كه بندگان شايسته ام وارث (حكومت) زمين خواهند گرديد».

اين جا است كه بايد گفت: اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) آن چنان كه در روايات اهل بيت(عليهم السلام) بيان گرديده است، رمز عدالت خواهى و وحدت كلمه در ميان همه مردمان جهان در حكومت الهى آن بزرگوار است چنانكه امام صادق(عليه السلام)در پاسخ به سؤال عمّار ساباطى فرمود.

عمار از آن حضرت سؤال كرد يابن رسول اللّه! در اين صورت كه عبادت در زمان دولت هاى باطل با ترس، برتر از عبادت در زمان ظهور دولت حق است، چرا ما آرزو كنيم كه از اصحاب قائم(عليه السلام) در ظهور حقّ باشيم؟

حضرت صادق در جواب فرمود:

«سبحان اللّه! آيا دوست نداريد كه خداوند ـ به واسطه آن حضرت ـ دين حقّ و عدالت را در تمام بلاد دنيا آشكار گرداند و حال همه مردم بهبود يابد؟!

ويجمع اللّه الكلمة و يؤلّف بين قلوب مختلفة ولايعصي اللّه عزّوجلّ في أرضه و يقام حدود اللّه في خلقه، ويردّ اللّه الحقّ إلى أهله فيظهروه حتّى لايستخفى بشيء من الحقّ مخافة أحد من الخلق

و خداوند ـ به واسطه حضرت مهدى(عليه السلام) ـ همه مردم را زير پرچم توحيد و كلمه «لا اله الا اللّه» جمع كند و بين قلب هاى پراكنده و مختلف، دوستى و اتحاد ايجاد كند و گناه را از روى زمين بر دارد و حدود و احكام خدا در ميان خلق خدا اجرا گردد و حق به صاحبانش رسد تا آن را ظاهر كنند و چيزى از حق را به جهت ترس از مردم مخفى نكنند».

به جرأت مى توان گفت كه ايمان و اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)ـ تنها منجى عالم بشريت ـ با توجه به شناختى كه روايات اهل بيت و ائمّه اطهار(عليهم السلام) به ما مى دهد، نه تنها موجب تفرقه و ضعف و سستى در مسلمانان نمى شود; بلكه رمز اتحاد و قدرت و شوكت مسلمانان در آن نهفته است. زيرا اعتقاد به آن، يعنى اعتقاد به حاكميّت تمام ارزش هاى اسلامى در سطح دنيا و آرزوى غلبه دين حق بر تمام اديان باطل; اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)، يعنى اعتقاد به تحقق وعده هاى الهى در پيروزى كامل اسلام بر تمام اديان عالم همانطور كه خداوند متعال مى فرمايد:

( هَوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشرِكُونَ)

خدا كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان غلبه وپيروزى بخشد، هرچند مشركان كراهت داشته باشند.

اينك از تمام كسانى كه مى خواهند با مسئله غيبت و ظهور و اهداف الهى آخرين ذخيره خدا، حضرت بقية اللّه(عليه السلام)آشنا شوند، مى خواهيم كه سعى كنند اين معرفت را از طريق قرآن كريم و روايات ائمه اطهار(عليهم السلام) ـ كه معدن علوم پيامبر اسلام و تمامى انبياى الهى هستند ـ فراگيرند تا به حقيقت دست يابند و طعمِ شيرين ايمان را بچشند.

منبع:کتاب جلوه های پنهانی امام عصر عج

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

منظور از قائم

پيشگويى هاى معصومان (ع ) در مورد رخدادهاى دوران حكومتهاى بنى اميه و بنى عباس و چگونگى فروپاشى آنها و حركتهايى كه عليه آنها شكل مى گيرد و... گرچه ، گاه به عنوان نشانه هاى ظهور بيان شده ، ولى الزاما منظور از ظهور، ظهور حضرت مهدى (ع ) نيست ، بلكه نشانه ظهور فرج و گشايش در كار شيعه و زندگى آنان است ، چنانكه تعبير ((قائم )) در همه جا، به معناى قيام حضرت مهدى (ع ) نيست ، بلكه در شرايط اختناق و ديكتاتورى خشن بنى اميه و بنى عباس و چيرگى افرادى كه از سر عناد بر اولاد پيامبر (ص )، از هيچ شكنجه اى كوتاهى نمى كردند، مجالى براى ائمه (ع ) و شيعيان آنان نبود كه به وظايف خويش ، در جهت احياى اسلام و مسلمانان اقدام كنند. در اين شرايط، ايجاد رخنه و اختلاف بين آنان و شكل گيرى حركتها عليه آنها و در نتيجه ضعف ، يا فرو پاشى آنان ، به منزله گشايشى بود كه براى شيعيان پيش مى آمد، تا براى مدتى ، گرچه اندك آسوده شوند و از فشارها و زندانها و تعقيبها در امان بمانند. امامان نيز، اين فرصت را مى يافتند، با به سازماندهى شيعيان و احياى فرهنگ و ميراث اهل بيت بپردازند.
يادآورى : در دوران سياه حاكميت بنى اميه و بنى عباس ، ده ها قيام و انقلاب كوچك و بزرگ توسط شيعيان و طرفداران اهل بيت و بيشتر علويان ، عليه آنان ، به وقوع پيوست كه برخى از آنها، همچون قيام زيد بن على به گونه اى مورد تاءييد امامان (ع ) واقع شد.
از روايات استفاده مى شود كه تعبير ((قائمنا)) بر برخى از اين قيامها و يا حركتهايى كه خود ائمه (ع ) زمينه آن را فراهم مى ساخته اند، اطلاق شده است و از پيش گويى اين گونه حوادث ، به عنوان ((علامات فرج )) ياد شده است
بر اين اساس ، منظور از ((قائم )) در بسيارى از اين روايات ، ظاهرا، مهدى موعود(ع ) نيست ، بلكه مراد قيام كننده بحق است .
ثقه الاسلام كلينى در كافى ، بابى را گشوده با اين عنوان : ((فى ان الائمة (ع ) كلهم قائمون باءمر الله )) كه بيانگر آن است كه لفظ ((قائم )) مخصوص و منحصر به امام زمان (ع ) نيست .
امام صادق (ع ) در تفسير آيه (( يوم ندعوا كل اناس ‍ بامامهم )) مى فرمايد:
(( امامهم الذى بين اظهرهم و هو قائم اهل زمانه ))
پيشواى آنان كه در پيشاپيش آنان حركت مى كند، و او قيام كننده اهل زمان خود است .
يا مى فرمايد:
همه ما، يكى پس از ديگرى قيام كننده به حكم خداييم ، تا وقتى كه صاحب شمشير بيايد. پس آن گاه كه صاحب شمشير آمد، با حكمى غير از آنچه بوده ، بيايد.
از تعبيرهاى ((هو قائم اهل زمانه ))، ((كلنا قائم باءمر الله )) و... در اين روايات استفاده مى شود كه لفظ ((قائم )) لزوما ويژه حضرت مهدى (ع ) نيست و شامل هر قيام كننده اى مى شود، هر كس كه انقلاب كند و مردم را به قيام عليه ظلم و بيداد فرا خواند ((قائم )) است .
از برخى روايات نيز استفاده مى شود كه بسيارى از امامان (ع ) خود در صدد قيام بوده اند و به تدارك مقدمات حركت و تهيه لوازم آن مى پرداخته اند.
امام صادق (ع ) به مؤ من طاق مى فرمايد:
فو الله لقد قرب هذا الاءمر ثلاث مرات ، فاءذعتموه ، فاءخره الله .
به خدا سوگند! اين امر (قيام ) سه مرتبه نزديك بود آغاز گردد و شما آن را تباه ساختيد. پس خداوند آن را به تاءخير انداخت .
ظاهرا منظور از جمله ((هذا الاءمر))قيام عليه حاكمان بنى اميه و يا بنى عباس است كه شرايط آن فراهم مى شد، ولى سستى اصحاب و عدم رازدارى آنان و يا بروز مشكلات ديگر، سبب به تاءخير افتادن آن شد.
يا اميرالمؤ منين (ع ) در خطبه اى حوادث و وقايع دوران بنى اميه و بنى عباس را بر شمرد و ياران خويش را از چيزهايى كه پس از وى ، تا هنگام ظهور قائم (ع ) واقع مى شوند، با خبر ساخت و آن گاه فرمود:
))((اذا قام القائم بخراسان و غلب على اءرض كوفان (كرمان ) و الملتان و جاز جزيرة بنى كاوان ، و قام منا قائم بجيلان و اءجابته الابر و الديلم ... ثم يقوم القائم الماءمول .. ))
هنگامى كه قائم در خراسان قيام كند و بر سرزمين كوفه يا كرمان و ملتانچيره شود و از منطقه جزيره بنى كاوان  نيز بگذرد و قيام كننده اى از ما در سرزمين گيلان قيام كند ساكنان سرزمينهاى ((ابر) و ((ديلم )) دعوت وى را اجابت كنند... آن گاه قائم مورد اميد و انتظار ما قيام خواهد كرد.
در اين حديث ، چند بار كلمه ((قائم )) به كار رفته و روشن است كه منظور از ((قائم بخراسان )) و ((قائم بجيلان )) مهدى موعود نيست ، چه آن كه برابر اين روايت ، پس از قيام اينها، قائم اصلى ، حضرت مهدى (ع ) ظهور مى كند.
جالب اين جاست كه از قيام كننده در منطقه گيلان ، كه احتمال مى رود اشاره به حركتهاى علويان و شيعيان در آن منطقه باشد، به عنوان : ((قام منا قائم )) ياد شده است .
بر اين اساس ، گروهى از عالمان شيعه ، احتمال داده اند: چنگيز خان مغول كه از منطقه خراسان بزرگ خروج كرد و بخشهاى زيادى از سرزمينهاى تحت سيطره خوارزمشاهيان و بن عباس را به تصرف خويش در آوردو نيز نواده وى ، هلاكوخان ، كه در سال 656. ه‍ ق بر مركز خلافت عباسيان هجوم برد و خليفه عباسى مستعصم را كشت ، در بغداد قتل عام كرد و خلافت عباسيان را براى هميشه بر انداخت همان فردى است كه در روايت از قيام وى در خراسان خبر داده شده .
يا شاه اسماعيل صفوى را، كه بنيان گذار سلسله صفويه است و در سال 908 ه‍ ق حكومت را به دست گرفت و به ترويج مذهب شيعه پرداخت ((قائم بجيلان )) دانسته اند
به باور اينان ، از آن جهت كه شاه صفوى در آن شرايط سخت حاكميت حاكمان متعصب سنى مذهب و در روزگار غربت تشيع ، به حمايت از مذهب شيعه پرداخت و خود نيز از تبار علويان بود، به عنوان ((قائم منا)) ذكر شده است .
بنابراين بسيارى از حوادث كه در روايات از وقوع آن خبر داده شده ، به ويژه رخدادهاى دوران بنى اميه و بنى عباس ، در حقيقت نشانه هاى ((فرج )) در كار شيعيان و قيام امامان (ع ) و يا سرداران علوى و... است ، نه ظهور حضرت مهدى (ع ).

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

منظور از نشانه هاى ظهور

آن دسته از رخدادها، كه بر اساس پيش بينى معصومان (ع ) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدى (ع )، پديد خواهند آمد، نشانه هاى ظهورند. تحقق هر يك از اين نشانه ها، نويدى از نزديك تر شدن ظهور قائم است ، به گونه اى كه با تحقق مجموعه رخدادهاى پيشگويى شده و به دنبال آخرين نشانه ظهور، حضرت مهدى (ع ) قيام خواهد كرد.
پس پديدار شدن يك و يا چند نشانه از مجموعه نشانه هاى ظهور، چيزى جز نزديك تر شدن زمان ظهور را نمى رساند. البته بسيارى از حوادث و تحولاتى را كه امامان (ع ) وقوع آنها را در دوران غيبت كبرى پيش بينى كرده اند، يا شمارى از آنها به عنوان نشانه ظهور معرفى كرده اند، به وقوع پيوسته اند.
مثلا، در روايات ، از اختلاف در ميان امت اسلام  ، انحراف بنى عباس و از هم گسستن حكومت آنان ، جنگهاى صليبى ، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان ، در آمدن پرچمهاى سياه از ناحيه خراسان  خروج مغربى در مصر و تشكيل دولت فاطميان النهرين و عراق امروزى  ، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام ، رها شدن كشورهاى عرب از قيد استعمار، بالا آمدن آب دجله و سرازير شدن آن به كوچه هاى كوفه ، بسته شدن پل بر روى دجله ، بين بغداد و كرج ، اختلاف بى شرق و غرب و جنگ و خون ريزى فراوان  بين آنان و... خبر داده شده كه ظاهرا همه ، يا بسيارى از آنها تا به كنون ، رخ داده اند. اما بايد توجه داشت كه :
اولا، معلوم نيست كه مراد از اين حوادث ، همان حوادثى باشد كه در روايات آمده است .
ثانيا، پيش بينى چنين امورى ، به معناى آن نيست كه اينها نشانه حتمى ظهورند، بلكه همه و يا بسيارى از آنها، صرفا، رخدادهايى هستند كه امامان (ع ) از وقوع آنها در آينده خبر داده اند.
ثالثا، بر فرض ، در روايات از برخى از اينها به عنوان نشانه ظهور ياد شده باشد، از كجا معلوم كه منظور ظهور حضرت مهدى (ع ) باشد؟

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

انتظار فرج

به انتظار زيستن و منتظرانه دين داشتن ، وظيفه اى است كه شريعت اسلام ، از مؤ منان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجى و حاكميت دوازدهمين امام ، از سلسله امامان معصوم (ع )، باور به تداوم امامت و عينيت رهبرى دينى ، در نهايت تاريخ زندگى است ، نهايتى دور، ولى در پيش ، بسا امروز، فردا يا فرداى ديگر.
عالمان دين ، بر پايه احاديث معصومين (ع ) انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان ديندار در عصر غيبت دانسته اند و همواره دينداران را به داشتن و دانستن اين مهم ، فرا خوانده اند:
پيامبر اسلام (ص ) مى فرمايد:
افضل اعمال امتى انتظار الفرج من الله عزوجل
انتظار فرج داشتن برترين عمل امت من است .
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
الا اءخبركم بما لا يقبل الله عزوجل من العباد عملا الا به ؟ فقلت بلى ، فقال
 شهادة ان لا اله الا الله محمدا عبده و رسوله ... و الانتظار للقائم (ع ).
خبر دهم شما را به چيزى كه خداوند عمل بندگان را جز با آن نمى پذيرد؟
گفتم آرى .
امام فرمود: باور به خداى يكتا و بندگى و پيامبرى محمد... و چشم داشتن به ظهور قائم (ع ).
مفهوم انتظار: انتظار، باورى است بارور به عمل ، كه در زندگى انسان منتظر، در قالب كردارى خاص ، تجسم مى يابد. دست روى دست گذاردن و بى هيچ كنشى منتظرانه ، خود را منتظر دانستن ، تفسيرى وارونه و منافقانه از انتظار است .
انتظار، اعتقادى است در گرو عمل ، عمل كردن به آنچه كه فرهنگ انتظار ايجاب مى كند.
انتظار، چشم داشتن به حاكميتى است كه در آن ، ناپاكان ، ظالمان ، متظاهران بى اعتقاد و معتقدان بى كردار، به شمشير عدالت و ديانت سپرده مى شوند. دين ، از بدعتها و كجيها و نفاقها و نارواييهاى بشرى پيراسته مى گردد.
نادرستيها و ناراستيها كنار مى رود، كاخهاى به ظلم افراشته تاريخ ، سقوط مى كنند، زنجيرهاى جل و اسارت گسسته مى شوند، نابخرديها و ناحقيها، پايان مى يابند، دنياى ناراستان به فرجام مى رسد.
شخص منتظر، خود ساخته اى است آماده پيوستن و در آمدن در صف نهضت و قيامى كه نهمين سلاله حسين (ع )، آن را رهبرى مى كند و همه سنگرهاى ظلم و ستم و پليدى و نفاق و ناپاكى و بدعت را فرو مى ريزد و حق و حق پرستى و درستى و راستى و عدالت را جايگزين آن مى كند.
انتظار مكتب آمادگى : آمادگى هميشگى ، جوهر اصلى انتظار است و وظيفه قطعى منتظران . انتظار قيام و ظهور مهدى (ع ) را داشتن ، آمادگى پيشين مى خواهد، از جمله : پيراسته و پاك زيستن ، صداقت در عقيده و عمل داشتن ، دارا بودن توان روحى براى جهاد و مبارزه در ركاب امام مهدى (ع ).
آنان كه انتظار را به عنوان عقيده و باورى دينى در ذهن مى پرورند، و بازتاب عملى آن را در بر پايى مجالس دعا و جشن مى جويند، ولى با الفباى مبارزه و جهاد و باطل ستيزى نا آشنايند، در طول زندگى خود، كوچكترين صحنه برخورد با دشمنان دين تجربه نكرده اند و حتى از تصور آن نيز، بر خود مى لرزند، چگونه مى خواهند به صف مجاهدان در قيام توفنده و جهانى مهدى (ع ) در آيند و با بزرگ ترين و بيشترين دشمنان روياروى شوند؟ آيا اينان ، تاريخى مكرر از پيروان موسى نخواهند بود كه گاه نبرد گفتند:
 فاءذهب اءنت و ربك فقاتلا انا هيهنا قاعدون .
پس تو و پروردگارت برويد و بجنگيد كه ما در اين جا نشسته ايم .
پيوستن به جمع ياران مهدى (ع )، از منتظرانى ساخته است كه روح جهاد و ستيز با باطل را، به روزگار غيبت ، تجربه كرده باشند. بسا اين گروه ، بر اين پندارند كه قيام و انقلاب مهدى (ع )، به نيروى غيب و اعجاز است . مس وجودشان ، به يك نظر طلاى ناب مى شود؟ شجاع ، دلير و شهادت خواه ! در حقيقت ، اينان چشم دوخته اند تا امام (ع ) ظهور كند، اوضاع مادى و معنوى را به يك نگاه به سامان آورد و آن گاه اينان ، به زندگى آرام و ايمن دست يابند.
ابو بصير از امام صادق (ع ) مى پرسد:
 جعلت فداك متى الفرج ؟ فقال : يا ابا بصير و اءنت ممن يريد الدنيا؟ من عرف هذا الامر فقد فرج عنه لانتظاره
فدايت شوم ، فرج كى خواهد بود؟
امام فرمود: اى ابو بصير؟ تو هم از كسانى هستى كه دنيا را طلب مى كنند! آن كس كه قيام امام را بشناسد براى او، به جهت انتظارش فرج شده است .
چون امام (ع )، متوجه است كه ابو بصير، با توجه به زندگى غمبار شيعيان ، از فرج مى پرسد، به گونه اى پاسخ او را مى دهد كه بفهمد، فرج به معناى چشم داشتن به رهايى از سختيها و رسيدن به كاميابيهاى زندگى نيست ، بلكه فرج ، در گرو شناخت حق و شناختن رهبر و امام حق و منتظر يارى رساندن به اوست . راوى مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم :
مردم مى گويند: مهدى كه قيام كند، كارها خود بخود درست مى شود، و به اندازه يك حجامت خون نمى ريزد.
امام (ع ) فرمود:
 كلا، والذى نفسه بيده ، لو استقامت لاءحد عفوا، لاءستقامت لرسول الله (ص ) حين اءدميت رباعيته ، و شج فى وجهه ، كلا و الذى نفسه بيده ، حتى فسخ نحن و اءنتم العرق و العلق .
هرگز چنين نيست . به خداى جان آفرين سوگند، اگر قرار بود كار براى كسى خود به خود درست شود، براى پيامبر(ص ) درست مى شد، هنگامى كه دندانش شكست و صورتش شكافت . هرگز چنين نيست كه كار، خود به خود درست شود، به خداى جان آفرين سوگند، كار دست نخواهد شد تا اين كه ما و شما در عرق و خون غرق شويم .
بنابراين ، از زاويه خواهشها و آرزوها و خواسته هاى بشرى خويش ، قيام امام (ع ) را نگريستن و منتظر او بودن ، به هيچ روى با تعاليم اسلامى سازگارى ندارد. در احاديث ، كسى منتظر و ياور مهدى (ع ) دانسته شده كه در زندگى منتظرانه خود، دوره آمادگى را گذرانده و به مرتبه ايثار جان و مال در راه خدا رسيده باشد. براى شركت در استقرار عدل بزرگ و نجات بشر مظلوم و انسانيت محروم ، گامهاى خود را به ايمان و ايثار استوار سازد و آن گاه براى يارى كردن نهضتى كه مى خواهد ريشه ظلم را در جهان بكند و عدل و قسط را به جاى آن بنشاند، بى صبرانه منتظر جهاد باشد.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( ليعدن اءحدكم لخروج القائم و لو سهما، فاءن الله اذا علم ذلك من نيته رجوت لاءن ينسى فى عمره حتى يدركه و يكون من اءعوانه و اءنصاره .
بايد هر يك از شما براى خروج قائم اسلحه آماده كند. چون وقتى خداوند ببيند كسى به نيت يارى مهدى اسلحه تهيه كرده ، اميد مى رود خداوند، عمر او را دراز كند، تا ظهور را درك كند و از ياوران مهدى باشد.
آماده بودن و سلاح تهيه كردن ، بيش از هر چيز، نيرو و روح سلحشورى و ستيز لازم دارد. منتظر مسلح ، وقتى مى تواند در صف جهاد گران قيام ، قرار گيرد، دست به سلاح ببرد و در ركاب امام حق ، نقش بيافريند كه در صحنه نبرد، پيروزى يا شهادت در نظر او يكسان باشد. در صحنه شعله و خون ، عاشقانه خود را براى امام و آرمانهاى او بخواهد، نه امام را براى آرزوهاى خويش و اين ، ميسر نمى شود مگر آن كه همواره روح حماسه و اقدام و سلحشورى و مقاومت و شهادت و ايثار را در خود بپروراند و هر آن آمادگى خود را براى چنين امرى بيازمايد.
على (ع ) مى فرمايد:
 المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبيل الله
منتظر امر ما، بسان كسى است كه در راه خدا به خون خود، غلتيده باشد.
اين سخن ، انسان منتظر را فردى مهيا براى جهاد و شهادت معرفى مى كند و به او، اين باور را مى دهد كه سلوك منتظرانه ، مسؤ وليتى است بسان جهاد، سخت و چه بسا همراه بذل جان ، از اين روى ، منتظر بايد خود را فديه اى ببيند در راه اعتلاى دين ، بى هراس از شهادت و پذيراى هر گونه فداكارى و ايثار.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( من مات منكم و هو منتظر لهذا الامر كمن هو مع القائم فى فسطاطه ، قال : ثم مكث هنيئة ثم قال : لا بل كمن قارع معه بسيفه ، ثم قال : لا و الله الا كم استشهد مع رسول الله
هر كس به انتظار بزيد و بميرد، چون كسى است كه قائم را ياورى كرده است .
پس از لحظه اى درنگ ، فرمود:
نه ، بلكه بسان كسى است كه با آن حضرت شمشير زند.
و سپس فرمود:
نه ، به خدا، به حتم ، همچون كسى است كه در ركاب رسول خداشهيد شده باشد.
بهاى كدام زندگى ، چون بهاى ياورى و شمشير زدن در خدمت حضرت را مى تواند داشته باشد؟ چگونه زيستنى است كه فرجامش بسان شهادت است ؟
بى شك ، زيستى كه در نتيجه و اثر، با شهادت و جهاد يكسان باشد، زيستنى كه آگاهى بخشد، شور و اشتياق دينى بيافريند، ارزشها را بگسترد و در جهت تحقق هدفهاى مكتب ، باشد بله ، در عصر انتظار، بدين سان زيستن ، ياورى امام قائم است .
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
 من عرف امامه ثم مات قبل اءن يقوم صاحب هذا الاءمر، كان بمنزلة من كان قاعدا فى عسكره .
هر كس امام خود را بشناسد و پيش از قيام او بميرد، مانند كسى كه در گروه سربازانش نشسته باشد.
انسان منتظر، بايد به گونه اى بزيد كه اگر ظهور و قيام مهدى (ع ) را در حيات خويش درك نكند، باز در آن سهيم باشد و اين در گرو آن است كه از نظر فكر و عمل ، در صف حق جويان و باطل ستيزان روزگار خويش ‍ باشد و سلوك اجتماعى اش ، در جهت زمينه سازى و آمادگى هر چه بيشتر خود و جامعه ، براى پذيرش اين قيام باشد.
چنين انسانى ، همواره جهادى بزرگ را فرا روى خود مى نگرد و آزمون پايدارى به دين و عقيده را كه لازمه اين جهاد است ، در سراسر دوران زندگى به اجرا مى آورد و پيوسته با آزمونهاى كوچك تر، ميزان موفقيت و شايستگى خود را در آن آزمون بزرگ مى افزايد.
انتظار مكتب تعهد و تكليف : نزد همگان ، جاودانگى شريعت و احكام آن ، اصلى بى ترديد است و در تمامى عصرها، پيروى از دستورها و تعاليم دينى و پياده كردن آنها در متن زندگى واجب است . بر پايه اين اصل پذيرفته و مسلم ، دينداران ، براى هميشه به حضور در صحنه و به انجام همه تكليفهاى فردى و اجتماعى وظيفه دارند. انجام تكليفهاى دينى ، تعطيل بردار نيست .
آيا غيبت امام و چشم به ظهور او داشتن ، مى تواند مجوز برداشتن تكليف در بخشى از احكام دينى باشد؟
در اين صورت ، جاودانگى شريعت اسلام ، به عنوان يك دستگاه فكرى و حقوقى و ارزشى به هم پيوسته ، چگونه تفسير خواهد شد؟
مثلا در روايتهاى بسيارى از گسترش ظلم و فساد و انحراف ، در عصر غيبت ، سخن رفته است كه اكنون شاهد آن هستيم ، آيا انسان ديندار كه در اين روزگار مى زيد، در برابر اينها رها و بى تكليف است ؟ يا تكليف مبارزه با ظلمها و فسادهاى فردى و اجتماعى و اصلاح جامعه و جهاد در راه دفاع از مكتب و امت ، همچنان باقى و جاويد است ؟
هيچ كدام از فقيهان و دين شناسان به رها شدن بخشى از احكام دين فتوا نداده اند، آن هم احكامى كه نگهداشت دين به عمل كردن به آنها وابسته است . براى اجراى حكم امر به معروف و نهى از منكر، شرايطى از جمله : شناخت معروف و منكر و نتيجه بخش بودن آن ، بيان كرده اند، اما اين به معناى برداشتن تكليف نيست .

آيا مى توان گفت : در عصر غيبت به سبب حاضر نبودن امام (ع )، با وجود اين همه ظلم و فساد، شرايط امر به معروف و نهى از منكر تحقق نمى يابد و يا هجومى صورت نمى گيرد؟ اگر چنين است ، پس چرا فقيهان در مباحث فقهى خود، در طول دوران غيبت ، براى اين موضوع ، كتابى اختصاص داده و در چگونگى آن به تفصيل سخن گفته اند. آيا بيهوده بحث كرده اند؟!
جاى تاءسف است كه شاهد باشيم گروهى نا آشنا به مسائل دين ، انتظار را به گونه اى تفسير كنند كه اصل جاودانگى تكليف و تعهد دينى انسان ديندار در اين بخش از دستور دينى ناديده انگاشته شود.
به راستى بسامان آوردن نابسامانيهاى دينى در اجتماع و دست يازيدن به حركتهاى اصلاحى و احياگرى در عصر انتظار، با فرهنگ انتظار ناسازگار است و زنده نگاهداشتن سنت دعوت دينى حرام و ناروا؟
امام سجاد(ع ) مى فرمايد:
 ان اهل زمان غيبة ، القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره ... الدعاة الى دين الله عزوجل سرا و جهرا
معتقدان به مهدى (ع ) و منتظران ظهور او در عصر غيبت ... در پنهان و آشكار مردمان را به دين خدا فرا مى خوانند.
همان گونه مى نگريد، امام (ع ) منتظران معتقد و راستين را در روزگار غيبت ، دعوت كنندگان به دين خدا معرفى مى كند. اگر انتظار را به معنى برداشته شدن تكليفهاى اجتماعى و نبودن مسؤ وليتهاى اصلاحى در جامعه بدانيم ، پس دعوت به دين در اين سخن امام معصوم (ع ) چگونه تفسير مى شود؟
آيا مبارزه با فسادهاى اجتماعى ، با ظلم و بى عدالتى و با حركتهاى ضد انسانى و ضد دينى مستبدان و مستكبران ، كه بقاى آنها، محور دين و باورهاى دينى را در پى دارد، دعوت به دين خدا نيست ؟
آيا تحقق و استقرار حاكميت دين و احياى نماز و حج و ولايت و امامت در جامعه و برقرارى عدالت اسلامى به قدر توان ، دعوت به دين نيست ؟ تلاش در راه اصلاح بنيادهاى مادى و معنوى اجتماع و برآوردن سلامت ديندارى ، دعوت به دين نيست ؟
پس ، انتظار، باورى نيست كه با آن تعهد اجتماعى انسان منتظر نفى شود، يا سكوت و سازش با ستم بارگان و ظالمان توجيه گردد.
با چه تفسيرى از دين ، مى توان از دست رفتن عزت دينى و تحمل انواع ذلتها و مشاهده فسادها و ظلمها و هيچ نگفتن و انزوا گزيدن را، ديندارى دانست ؟
سرنوشت ميليونها انسان ديندار را در دست فاسدان و جنايت پيشگان و ظالمان ديد و از ميان رفتن اركان و ارزشها و اصالتهاى دين و دينداران را، به دست اين شيطان صفتان ، شاهد بود و در برابر، خود را ديندارى بى تكليف دانست ؟ راستى امام زمان (ع ) از اين ديندارى راضى است ؟ اين گونه تفسير از انتظار، با كدام اصل دينى سازگار است ؟
البته دست زدن به مبارزه و مقاومت منفى كه در برخى روايتها به آن اشاره شده ، پذيرفته است ؛ زيرا در پاره اى شرايط زمانها، اين موضعى است پسنديده و خرد ورزانه ، ولى بايد مقتضاى زمانى و اجتماعى جامعه را شناخت و تاءثير اين موضوع را در موفقيت دعوت دينى ، ارزيابى كرد و سنجيده و هوشمندانه عمل كرد. پس به هر روى ، تكليف و تعهد دينى باقى و جاويد است .

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ارزش ديندارى

ويژگيهاى دينى در عصر غيبت ، كه به برخى از آنها اشاره شد، سبب مى شود دينداران در اين روزگار، رتبه و مقامى والا بيابند كه اينك به پاره اى از آن رتبه ها اشاره مى كنيم :
تكامل در بينش دينى : امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( قال النبى (ص ) لعلى (ع ): يا على ! و اءعلم ان اءعظم الناس يقينا قوم يكونون فى اءخر الزمان ، لم يلحقوا النبى و حجب عنهم الحجة فامنوا بسواد فى بياض
پيامبر (ص )، به على (ع ) فرمود: يا على ! بزرگ ترين مردمان در ايمان و يقين كسانى هستند كه در واپسين روزگار مى زيند، پيامبرشان را مشاهده نكرده و امامشان پنهان است ، پس به سبب خواندن خطى بر روى كاغذ، ايمان مى آورند.
انسان ديندار، در صدر اسلام ، عقايد و باورهاى دينى از پيامبرمى گيرد و تعاليم خالص دين را با دريافت مستقيم از مفسر واقعى وحى ، دريافت مى كند، رسول خدا(ص ) را مى بيند و از روش و منش و سيره او الهام مى گيرد و پايه باورهاى خود را استوار مى سازد و... اين امور در آسان كرده پذيرش حق ، نقش بسزايى دارند.

اما انسان ديندار در اين عصر، از تمامى اين دريافتهاى حسى به دور است و تنها بر اساس درك عقلى و تاريخى ، پيامبر(ص ) و امامان (ع ) را مى شناسد و به رسالت و امامت ايشان ايمان مى آورد.
پيامبر(ص ) مى فرمايد:
ولكن اخوانى الذين ساتون من بعدكم ، يومنون بى و يحبونى و ينصرونى و يصدقونى ، و ما راونى
برادران من كسانى هستند كه پس از شما (اصحاب ) مى زيند. به من ايمان مى آورند و مرا دوست مى دارند و يارى مى رساند و به من ايمان مى آورند، در حالى كه مرا نديده اند.
بى گمان ، ديندار بودن به روزگار غيب افزون ترى را مى طلبد، چرا كه ايمان به وجود پيامبر(ص ) و امامان معصوم (ع ) و غيبت مهدى (ع )، به نوبه خود، ايمان به غيب است . و چونان ايمان به مبداء و معاد، نيازمند تعقل و تفكر است ؛ از اين روى ، باور داشتن در اين روزگار، بصيرت دينى بيشترى مى خواهد.
امام سجاد(ع ) مى فرمايد:
ان اهل زمان غيبته ، القادلون بامامته ، المنتظرون لظهوره افضل اهل كل زمان ، لان الله تعالى ذكره اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبه عندهم بمنزله المشاهده ... اولئك المخلصون حقا
به درستى كه مردمان زمان غيب مهدى (ع ) كه امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اويند، از مردمان همه زمانها برترند؛ زيرا خدا چنان عقلها و فهمها و شناخت آنان را قوت بخشيده است كه غيبت نزد آنان همچون ديدن باشد...آنان به حق اخلاص ورزانند.
ديندارى در اين روزگار، نيازمند بينشى است كه انسان ديندار در پرتو آن ، توان يابد تا در برابر تحريفها و مسخها و شبهه ها و ترديدها و تزلزلها و گريز و آويزها و سر كوفتها از درون و بيرون حوزه دين ، همچنان رويكرد دينى خود را نگاه دارد و با هيچ يك از اين عوامل ، خلوص دينى و ديندارى را در فكر و عمل از دست ندهد. در حالى كه ديندارى در عصر پيامبر (ص )، با اين گونه مسائل همراه نبوده است .
شكيبايى در دين : پيامبر(ص ) فرمود:
(( سياتى قوم من بعدكم ، الرجل الواحد منهم له اجر خمسين منكم ، قالوا: يا رسول الله نحن كنا معك ببدر و احد و حنين ، و نزل فينا القران ، فقال : انكم لو تحملو الما حملو الم تصبروا صبرهم . به زودى پس از شما، كسانى مى آيند كه يك نفر آنان پاداش پنجاه نفر از شما را دارد. گفتند: اى رسول خدا! ما در جنگ بدر واحد و حنين در ركاب شما جهاد كرده ايم و درباره ما آيه قرآن نازل شده است !
پيامبر فرمود: زيرا اگر آنچه از آزارهاى و رنجها كه بر آنان مى رسد بر شما آيد، بسان آنان ، شكيبايى نخواهيد داشت .
پايدارى بر دين ، در روزگار غيب ، به پذيرش سختيها و بيمها و محروميتها و تنگناهاى مادى ، كه اجمالى از آن پيشتر ياد شد، خلاصه نمى شود، بلكه تحمل فشارهاى سخت روحى و معنوى نيز، بر آنها افزوده مى گردد و چنانچه ديندارى با صبر و شكيبى درست و آگاهانه تواءم نباشد، به تدريج نااميديها روى مى آورد و باور را از روح و فكر مى سترد. در نتيجه عينيت زندگى انسان ديندار، كه بيشترين مردمان آن روزگارند.
با توجه به نابسامانيهاى دينى و اجتماعى در روزگار غيبت ، مى توان فشارهاى روحى و ياءس آورى را كه ممكن است انسان ديندار را مورد هجوم قرار دهد، از دو ناحيه دانست :
1.از ناحيه مسخ فرهنگ دينى ، كه به وسيله متوليان دين و در قالب دين شناسيهاى نابخردانه و جاهلانه صورت مى گيرد و اصالت ديندارى را در جامعه از ميان مى برد.
2. از ناحيه مدعيان ديندارى كه در انواع فسادها و تباهيها و ذلتها و ظلمها و دين فروشيها و... فرو افتاده اند و عزت و تعالى زندگى دينى را از ميان برده اند.
بى ترديد، مشاهده اين گونه امور براى انسان ديندارى كه در هر شرايطى ، به سلامت دينى خود و جامعه و امت مى انديشد، بسيار دردناك و رنج آور است . به اميد روزى كه با ظهور مهدى (ع ) اين درد و رنج نيز، پايان يابد.
 منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288537
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom