روى انه لما فرغ على بن ابیطالب علیه السلام من حرب الجمل ، عرض له
مرض حضرت الجمعة فتاءخر عنها، و قال لابنه الحسن : انطلق یا بنى فاجمع بالناس فاقبل
الحسن علیه السلام الى المسجد فما استقر على المنبر حمدالله و اثنى علیه و تشهد و
صلى على رسول الله صلى الله علیه و آله ثم قال
:
ایها الناس ! ان الله اختارنا
لنفسه ، و ارتضانا لدینه ، و اصطفانا على خلقه ، و انزل علینا كتابه و وحیه و ایم
الله لاینقصنا احد من حقنا شیئا الا انتقصه الله من حقه فى عاجل دنیاه و اخرته ، و
لایكون علینا دولة الا كانت لنا العاقبة و لتعلمن نباءه بعد حین
.
ثم جمع بالناس
و بلغ اباه كلامه ، فلما انصرف الیه ابیه علیه السلام نظر الیه ، فما ملك عبرته
انسالت على خدیه ثم استدناه الیه فقبل بین عینیه و قال : بابى انت و امى ذریة بعضها
من بعض و الله سمیع علیم
خطبه امام حسن(ع) در فضیلت اهل بیت
روایت شده : هنگامى كه امام على علیه السلام از جنگ جمل فارغ شد،
بیمار گردید، روز جمعه و انجام نماز جمعه فرا رسید، از اینرو به پسرش امام حسن علیه
السلام فرمود: اى پسرم نماز جمعه را همراه مردم به جاى آور، امام به مسجد رفت ،
آنگاه كه بر منبر قرار گرفت حمد و ثناى الهى گفت و بر پیامبر درود فرستاد، سپس
فرمود
:
اى مردم ! خداوند ما را براى خود اختیار كرد، و براى دینش به ما خشنود
شد، و بر مخلوقاتش ما را برگزید، و كتاب و وحیش را بر ما نازل فرمود، و سوگند به
خدا كسى از حق ما چیزى را نخواهد كاست ، جز آنكه خداوند در این دنیا در جهان دیگر
از حقش مى كاهد، دولتى بر علیه ما حكومت نمى كند، جز آنكه سرانجام به نفع ما خواهد
بود، و خبر آنرا بزودى خواهید دانست
.
آنگاه نماز جمعه را خواند، سخنان ایشان به
گوش پدرش هنگامى كه بازگشت و چشمانش پر از اشك شد، و او را در بغل گرفت و بین چشمان
آن حضرت را بوسید، و گفت : پدر و مادرم فدایت باد، فرزندانى كه بعضى از بعضى
دیگرند، و خداوند شنوا و دانا است
.
|