يكى از اصحاب و شاگردان
امام صادق عليه السلام
ضمن پرسش هاى متعدّدى
از آن حضرت سؤال كرد
:
وقتى امام زمان عليه السلام در شهر كوفه برنامه خود را
اجراء نمايد، به كدام شهر رهسپار خواهد شد؟
فرمود: به مدينه جدّم رسول اللّه صلى
الله عليه و آله مراجعت مى نمايد؛ و چون حضرت - ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه
الشّريف - وارد مدينه منوّره گردد حوادثى عجيب رخ مى دهد؛ مؤمنين در شادكامى و سرور
قرار خواهند گرفت و كافران در ذلّت و بدبختى خواهند بود
.
سپس حضرت وارد
مسجدالنّبى مى شود و كنار قبر جدّش رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى آيد و با
صداى بلند مى گويد: اى جمع خلايق ! آيا اين قبر جدّم رسول اللّه است ؟
خواهند
گفت : آرى ، اى مهدى آل محمّد
!
پس از آن اظهار مى فرمايد: چه كسانى كنار قبر او
قرار گرفته اند؟ گويند: دو هم نشين او، ابوبكر و عمر كنار آن حضرت دفن شده
اند
.
امام زمان (عجّ) با اين كه از واقعيّت اءمر آگاه است ، مطرح مى نمايد: چرا
از بين تمام امّت فقط اين دو نفر اينجا دفن شده اند؟
آيا احتمال نمى دهيد كه
كسانى ديگر دفن شده باشند؟
در جواب گويند: غير از آن دو نفر كسى ديگر كنار
حضرت
رسول
دفن نشده است ، چون كه آن دو خليفه آن حضرت بوده اند
.
بعد از آن مى فرمايد
:
آيا كسى از شماها در اين موضوع - و دفن آن دو نفر - شكّ و شبهه اى ندارد؟
همه
خواهند گفت : خير
.
و چون مدّت سه روز از اين جريان بگذرد، دستور دهد تا نبش قبر
كنند و جسد آن دو نفر را از قبر درآورند، بدون آن كه تغييرى در شكل و قيافه آن ها
پديد آمده باشد؛ و سپس دستور مى دهد: جسد هر دو نفرشان را بر درختى خشك آويزان
كنند؛ و آن درخت سبز و داراى ميوه گردد و كسانى كه ولايت و حكومت آن ها را قبول
داشته اند، گويند: اين دو نفر، چه افراد شريفى بوده اند؛ اكنون حقّ بر همگان آشكار
شد و ما پيروز گشتيم
.
بعد از آن ندائى از طرف حضرت مهدى (عجّ) به گوش همگان مى
رسد: دوستداران اين دو نفر هر كه هست ، سر جاى خود بايستد و آن هائى كه مخالف اين
دو مى باشند، در سمتى ديگر قرار گيرند
.
چون جمعيّت از يكديگر جدا شوند، به دستور
آن حضرت ، باد سياه و وحشتناكى مى وزد و آن دو جسد را با تمام علاقه مندانشان به
همراه درخت مى سوزاند
.
سپس حضرت دستور مى دهد تا آن دو جسد سوخته شده را فرود
آورند و به اذن و اراده خداوند زنده مى شوند و اجتماعى عظيم از اقشار مختلف گرد هم
آيند
.
بعد از آن ، حضرت ضمن خطبه اى مفصّل تمام جنايت ها و ظلم هائى كه از حضرت
آدم به بعد شده ، براى جمعيّت بازگو مى فرمايد تا آن موقعى كه به خانه حضرت
فاطمه
زهراء سلام اللّه عليها
و اميرالمؤمنين امام علىّ عليه السلام حمله كردند و در خانه
را آتش زدند و محسن آن حضرت را بين در و ديوار سقط كردند
.
و جريان كربلاء و
شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش و نيز اسارت اهل بيت ش را، همچنين به شهادت
رسيدن تمامى ائمّه و ذرارى آن ها و تمام ظلم و جناياتى كه بر عليه مؤمنين انجام
گرفته است و نيز عمل هاى زنا كه در جامعه واقع شده - تا زمان ظهور امام زمان عليه
السلام - به تمامى آن ها اشاره مى نمايد
.
و چون همه ظلم ها و جنايت ها را
برشمارد، با دليل و برهان بر عليه آن دو نفر اثبات مى نمايد و آنها نيز مى پذيرند و
اعتراف مى كنند
.
پس از آن كه اعتراف كردند، هر دو نفرشان را مؤاخذه و قصاص مى
كند و دستور مى دهد: آن ها را دار بزنند و در آن هنگام آتشى از درون زمين خارج مى
گردد و آن ها را مى سوزاند، سپس باد شديدى مى وزد و خاكستر آن ها را متلاشى و
پراكنده مى كند (1)
پي نوشتها:
1- مختصر بصائر: ص 186 - 188، هداية الكبرى حضينى : ص 401، س 1، بحارالا نوار: ج 53، ص
12
، س 15
منبع: كتاب چهل داستان و چهل حديث از امام زمان عليه السلام