پل به مناسبت کریسمس یک اتومبیل سواری از برادرش بیل دریافت کرده بود.

شب سال نو او از دفتر کارش بیرون آمد و متوجه پسرکی شد که اطراف ماشین پرسه می زد.پسرک پرسید آقا این ماشین مال شماست؟ پل سری تکان داد و گفت بله.برادرم این ماشین را به عنوان هدیه کریسمس به من داده.پسرک متحیر گفت:یعنی شما بابت آن پولی پرداخت نکردید؟ای کاش.... و مکث کرد

پل میتوانست حدس بزند پسرک چه آرزویی دارد.حتما آرزو می کرد چنین برادری داشت.اما  چیزی که پسرک نوجوان گفت سرتاپای وجود پل را لرزاند.پسر گفت:ای کاش بتوانم برادری مثل او باشم. پل با حیرت به او مینگریست.بی اختیار پرسید:آیا مایلی یه دور بزنیم؟پسرک با خوشحالی گفت:آه بله.من عاشق این سواریم


بعد از یک سواری کوتاه پسر با چشمان هیجان زده پرسید:آقا امکان دارد جلوی درب منزل ما برویم؟؟؟


پل لبخند کوتاهی زد با خود اندیشید من میدانم که پسر میخواهد چه کار کند.منظور او اینست که به دوستانش نشان دهد که میتواند سوار چنین ماشینی شود.اما پل باز هم اشتباه میکرد.پل جلوی پله ها توقف کرد و پسرک از پله ها بالا دوید و چند لحظه بعد بازگشت.اما نه با سرعت اولی.بلکه خیلی آرام و با احتیاط قدم بر میداشت.زیرا برادر کوچک معلول خود را بغل کرده و حمل میکرد.

برادرش را روی آخرین پله نشانید و به ماشین اشاره کرد و گفت:ببین اینجاست.درست مثل اونی که بالای پله ها برات تعریف کردم.برادرش اونو براش هدیه داده و خودش یک سنت هم بابتش نداده.منم یه روزی مثل این رو برات هدیه میدم و تو خودت میتونی تمام چیزهای قشنگی رو که راجع به کریسمس گفتم ببینی

پل پیاده شد پسرک معلول را بغل کرده و روی صندلی جلوی ماشین گذاشت و برادرش هم کنار او نشست
آن شب پل به منظور مسیح پی برد که:

مقدس ترین کارها بخشش و صدقه است



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:47 AM نظرات 0 | لينک مطلب
1- کمتر حرف بزنیم : این بدان معنا نیست که حرف نزنیم و یا سرمان در لاک خودمان باشد. بلکه هرجا نیاز به صحبت کردن بود خود را نشان داده و نظر خود را ایراد کنیم. متاسفانه بعضی افراد اینطور برداشت می‏نمایند که کم گویی یعنی هیچ‏گویی و همین امر باعث منزوی شدن و دور شدن از اجتماع می‏گردد.

2- قبل از شروع صحبت حداقل ۳۰ ثانیه فکر کنیم :
فکر کردن قبل از شروع صحبت هر چند کم و کوتاه باعث گزیده‏گویی شده و از هرگونه گاف زدن و همچنین بیهوده گویی و با عجله صحبت کردن جلوگیری می‏کند. حتما دیده‏اید افرادی که پس از شنیدن حرفی یا سوالی مدت زمانی کوتاه آنرا حلاجی نموده و سپس بیان می‏نمایند واکثر اوقات جواب آنها بسیار متین و درست است و هیچ جای ایراد نیست. اما امان از افرادی که آنچه به ذهنشان می‏آید را بیان می‏نمایند، بدون اینکه حتی لحظه‏ای در مورد آن فکر کنند. به اصطلاح با صدای بلند فکر ‏می‏کنند و اکثر اوقات حرفهایی می‏زنند که باعث پشیمانیشان می‏گردد. فکر کردن آسان است. تمرین کنیم.


3- با صدای بلند نخندیم : خنده با صدای بلند شخصیت انسان را زیر سوال می‏برد. هیچ انسان گرانمایه‏ای را نخواهید دید که با صدای بلند خندیده و یا قهقهه بزند. از بازیگران معروف سینما (در زندگی شخصی) گرفته تا بزرگان و دانشمندان. با صدای بلند خندیدن باعث جلب توجه دیگران شده و با توجه به اینکه دیگران نمی‏دانند مطلب شما چقدر خنده‏دار است، باعث سوء برداشت آنها می‏شود.

4- لبخند بزنیم : یک لبخند کوچک باعث جذب می‏شود. هر انسان دارای کودک درونی است که آن کودک درون به آنچه که خود بخواهد جذب می‏شود چه بخواهیم و چه نخواهیم. اخلاق کودک درون دقیقا مانند کودکان است و به چیزهای زیبا عکس العمل مثبت نشان می‏دهد. پس همانطور که یک کودک جذب یک لبخند می‏شود، ما نیز جذب چهره‏های بشاش و خنده‏رو می‏شویم. همچنین لبخند باعث زیباشدن چهره می‏شود.

5- در امور دیگران دخالت نکنیم : برایتان چقدر پیش آمده که با تلفن همراه یا شخصی دیگر صحبت می‏کرده ‏اید که دقیقا پس از پایان صحبت، یک نفر دیگر آمده وگفته "چی شده؟"؟ حتما برایتان پیش آمده است که این قضیه کمی باعث تنفر شما شده است. امور دیگران به ما ربطی ندارد زیرا اگر ربط داشت، با ما نیز در میان گذاشته می‎‏شد. دخالت در امور دیگران باعث دفع آنها شده و نوعی دورشدن را ایجاد می‏نماید. زیرا با توجه به شناختی که افراد از شخص فضول دارند، از رفت و آمد و حتی صحبت مقابل وی خودداری می‏کنند.

6- شوخ طبع باشیم ولی بسیار بسیار کم شوخی کنیم :
شوخی هرقدر هم کوچک می‏تواند باعث رنجش شود مگر اینکه این شوخی با فکر قبلی و بررسی بیان شده و یا انجام شود. مثلا شوخی‏هایی که با شخصیت افراد رابطه دارد باعث قتل شخصیت می‏شود. شوخی اگر در حد یک لبخند کوچک و ملیح باشد، بسیار شیرین است و نه بیشتر. شوخی فراوان انرژی ذهنی را کاسته و جذابیت را از بین می برد. چراکه شوخی بتدریج پرده های حرمت را پاره کرده و کم کم موجب بی احترامی می شود. با این حال تبسم به چهره جذابیتی عمیق می بخشد. در تبسم سنگینی و متانت موج می زند ولی در خنده زیادی و شوخی سبکی و کاهش جذابیت نهفته است.

7- آنچه هستیم باشیم : از بیان حرفهای بیخودی و دروغ و بزرگ کردن خود بپرهیزیم. آنچه که هستیم باشیم به این معنا که خود را بزرگتر از آنچه هستیم جلوه ندهیم و سعی نکنیم خود را به زور در دل مردم جای دهیم.

8- به وضع ظاهری خود برسیم :
یکی از عواملی که باعث تاثیرگذاری در بین سایرین می‏شود، خوش لباسی، خوشبویی و خوش صورتی است. مطمئنا هیچ کس دوست ندارد با شخصی که دهان او بوی بد می‏دهد و یا لباسش پاره است دمخور شود. ضمن اینكه هماهنگی و پاکیزگی ناخودآگاه باعث جذب مردم می شود. البته باید دقت شود که لباس های عجیب و غریب باعث جذب نمی شود. تمیزی و اطوی لباس، موهای مرتب، دهان خوشبو مجذوب كننده است. اما آراستگی ظاهری فقط به پوشش داخل و خارج خلاصه نمی شود بلکه حرفهای زیبا، جملات مثبت، اعمال درست نیز باعث جذب است.

9- سکوت را تمرین کنیم : بعضی افراد می پندارند که هر چه شلوغتر و پر صداتر باشند بیشتر جذب می شوند ولی اینطور نیست. سکوت تاثیری ذهنی در افراد می گذارد. هنگام سکوت، در اطراف خود ایجاد خلاء می نماییم و این خود باعث جاذبه است. ضمن اینکه سکوت انسان را عاقلتر و با تجربه تر نشان می دهد، زمینه ای مناسب برای صمیمیت است. البته سکوت ناشی از ترس و عدم اعتماد بنفس، باعث کاهش جذابیت است. همچنین نرم و با ملایمت صحبت كنیم چراكه جیغ، داد و هوار، بلند صحبت کردن و خشن و عصبی بودن باعث قطع اعتماد مردم می شود.

10- فرد محترمی باشیم :
به خود و دیگران احترام بگذاریم. بی ادبی در کلام و گفتار و رفتار از جذابیت بسیار می کاهد. باید در ظاهر آراسته و در باطن وارسته بود. شخص مودب و متین و محترم بی تردید جذاب تر از بی ادبان است. هتاکی و ناسزا گفتن حتی به افراد بدصفت و بی شخصیت و همچنین تحقیر و تمسخر و غیبت و بدگویی مخالف با احترام است.

11- در رفتار و كلام قاطعیت داشته باشیم :
سست عنصر نبودن و پای تصمیمات و تعهدات ماندن موجب جذابیت است. افرادی که شخصیتی قاطع دارند هدفهای مشخص و ارزشهای معینی و برنامه های مدونی دارند و بلااستثنا جذابند. قدرت "نه" گفتن به درخواست های بی ارزش دیگران موجب رویش جذابیت است. بعضی افراد خود را فدای این و آن می کنند و هرکار مثبت یا منفی را قبول میکنند و اینطور می خواهد در دل دیگران رخنه کنند که نمی شود. جذابیت یعنی مصمم بودن و قاطعیت در رفتار و گفتار.

12- مراقب امیال و غرایز شخصی خود باشیم : افراد دارای شخصیت مسلط و چیره بر غرایز و امیال، دارای تسلط بیشتری هستند. کسانی که بر میل جنسی، میل غذا خوردن، عواطف و هیجانات خود مسلط هستند، جذابیت معنوی دارند. تاثیر روانی گذاشته و انرژی مثبت از وجودشان فوران می کند. کسانی که غریزی و هوی هوسی هستند و مدام در پاسخ به امیال خود به سر می برند و نمی توانند خود را کنترل نمایند و خصوصا به زبان و نگاه خود مسلط نیستند، هیچگاه به جذابیتی كه انتظار دارند دست نخواهند یافت و مسلما بدون كسب جذابیت از تاثیرگذاری هم خبری نیست.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:45 AM نظرات 0 | لينک مطلب

امام رضا علیه السلام فرمودند:مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش برطرف سازد

(اصول کافى، ج 3، ص 268)

مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل
هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود

(بحـارالانـوار،ج 78،ص 357)
مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبَحَ وَمَن غَفَلَ عَنهَا خَسِر
آن کسى که نفسش را محاسبه کند، سود برده است و آن کسى که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است.
(بحار الأنوار، ج 78، ص 352، باب 26، ح 9)
لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا.
هیچ بنده ‏اى حقیقت ایمانش را کامل نمى ‏کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‏ شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبت‏ها و بلاها.
(بحار الانوار، ج 78، ص 339، ح1 )
 
 "بد خلقی"، اعمال خوب را فاسد می كند.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:43 AM نظرات 0 | لينک مطلب
ویژگی‌های شخصیتی ما بسیار بیشتر از تعیین چرخه‌های اجتماعی در زندگی ما تاثیر گذار هستند.

به گزارش سرویس بهداشت و درمان ایسنا، خلق و خوی هر فرد می‌تواند روی سلامت جسمی وی تاثیر بگذارد.

استفن بویل، محقق مركز پزشكی دانشگاه دوك در كارولینای شمالی در این باره اظهار داشت: این ایده كه رفتار یا شخصیت می‌تواند در بلند مدت روی سلامت انسان تاثیر بگذارد موضوع تازه‌ای نیست اما در این مقاله میزان این تاثیرگذاری مورد بررسی قرار گرفته است.

محققان می‌گویند؛ در حالی كه افراد عصبی زودتر تحلیل می‌روند و ممكن است جان خود را به خطر بیاندازند، برخی از افراد نیز به دلیل ویژگی‌های شخصیتی خاص خود ممكن است بیشتر عمر كنند.

در این تحقیق، پژوهشگران هفت نوع تفكر را عنوان كرده‌اند كه سلامت فرد را به خطر می‌اندازد و بر جسم انسان تاثیرات نامطلوبی بر جای می‌گذارند كه عبارتند از:

- استرس: هر كاری می‌كنید اجازه ندهید این فهرست شما را نگران كند چون تحقیقات نشان می‌دهد استرس و نگرانی در طولانی مدت می‌تواند كشنده باشد بویژه استرس‌های محل كار كه احتمال ابتلا به بیماریهای قلبی، آنفلوآنزا، سندرم متابولیك و افزایش فشار خون را تشدید می‌كند.

- غصه و تقدیر: اندوهگین بودن نه تنها از نظر اجتماعی مضر است بلكه تاثیرجسمی نامطلوبی نیز دارد. مطالعات نشان می‌دهد؛ افراد مبتلا به بیماریهای عروقی اگر اندوهگین و غصه دار باشند زودتر می‌میرند. محققان می‌گویند؛ نوع شخصیت روی سیستم ایمنی بدن و هم چنین سیستم واكنش به استرس در انسان تاثیر می‌گذارد.

- اضطراب: محققان می‌گویند؛ بر اساس یافته‌های علمی، نرخ ابتلا به زوال عقل و آلزایمر در افرادی كه كمتر مضطرب می‌شوند،‌ پایین‌تر است. تحقیقات نشان داده است؛ خطر ابتلا به زوال عقل در سالمندانی كه آرام هستند،50 درصد كاهش می‌یابد.

- فقدان خویشتن داری: آیا وقت ملاقاتتان دیر شده و یا نمی‌توانید كارهایتان را منظم كنید و به این خاطر كنترل خود را از دست داده‌اید؟ پس بدانید كه این عدم خویشتن داری می‌تواند به سلامت شما آسیب برساند. محققان می‌گویند انسانهای خود دار نسبت به دیگران عمر طولانی تری دارند.

- دلواپسی: افراد به شدت عصبی كه دائما نگران و مضطرب و مستعد ابتلا به افسردگی هستند به طور متوسط زودتر می‌میرند. بعلاوه این افراد اغلب بیشتر سیگار می‌كشند به امید این كه سیگار اضطراب آنها را كاهش دهد اما متاسفانه با این كار عمر خود را كوتاه می‌كنند.

- بی‌هدفی در زندگی: اگر احساس می‌كنید در زندگی خود هدفی ندارید باید بدانید كه زمان سكونتتان بر روی كره زمین یا به عبارتی عمرتان كوتاه خواهد شد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد؛ كسانی كه اهداف بالایی در زندگی دارند به زوال عقل مبتلا نمی‌شوند و دیرتر هم می‌میرند.

- بد بینی: بدبینی و بدگمانی نسبت به دیگران یك ویژگی شخصیتی است كه به گفته دانشمندان به خصومت و دشمنی بازمی‌گردد و خطر ابتلا به بیماریهای قلبی را افزایش می‌دهد. این افراد اغلب در رفتار مردم انگیزش‌های خصمانه پیدا می‌كنند. دكتر بویل در مطالعات خود نشان داده افراد بدبین 25 درصد بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی هستند و به مراتب استرس بیشتری را در طول زندگی تجربه می‌كنند.

اگر شما هم صادقانه تصور می‌كنید كه هر كدام از این مشكلات را دارید، ‌از همین امروز به خاطر سلامت خوتان هم كه شده برای رفع آن تلاش كنید.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:42 AM نظرات 0 | لينک مطلب
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

                                        اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

 

                        چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

                         تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

 

                                        به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

                                    یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

 

                    هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

                     صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

 

                                     چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

                                     نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت

 

                   چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

                  چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

 

                                          چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

                                      به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

                

                  شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

                   خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

 

                                      تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

                                  به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت

 

                دعاترین دعاها همین دعای نگار است

                امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:36 AM نظرات 0 | لينک مطلب
‚ خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید كه در انتظار او بود.
سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم؟
- بله حتمآ. چه سئوالی؟
- بابا ! شما برای هرساعت كار چقدر پول می گیرید؟
مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میكنی؟
- فقط میخواهم بدانم.
- اگر باید بدانی ‚ بسیار خوب می گویم : 20 دلار.
پسر كوچک در حالی كه سرش پائین بود آه كشید. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : میشود 10 دلار به من قرض بدهید ؟
مرد عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال ‚ فقط این بود كه پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری كاملآ در اشتباهی‚ سریع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت كار می كنم و برای چنین رفتارهای كودكانه وقت ندارم.
پسر كوچک‚ آرام به اتاقش رفت و در را بست.مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای گرفتن پول از من چنین سئوالاتی كند؟بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شاید با پسر كوچكش خیلی تند و خشن رفتار كرده است. شاید واقعآ چیزی بوده كه او برای خریدنش به 10 دلار نیاز داشته است. به خصوص اینكه خیلی كم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول كند.مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد.
- خوابی پسرم ؟
- نه پدر ، بیدارم.
- من فكر كردم شاید با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی كردم. بیا این 10 دلاری كه خواسته بودی.
پسر كوچولو نشست‚ خندید و فریاد زد : متشكرم بابا ! بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسكناس مچاله شده در آورد.
مرد وقتی دید پسر كوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت : با این كه خودت پول داشتی ‚ چرا دوباره درخواست پول كردی؟
پسر كوچولو پاسخ داد: برای اینكه پولم كافی نبود‚ ولی من حالا 20 دلار دارم. آیا می توانم یک ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:30 AM نظرات 0 | لينک مطلب
روزی شیطان تصمیم گرفت از کار خود دست بکشد، بنابر این اعلام کرد: می خواهد ابزارش را با قیمت مناسب به فروش بگذارد۰
پس وسایلش را که شا مل خود پرستی، نفرت، ترس، خشم، حرص،حسادت شهوت، ۰۰۰ می شد را به نمایش گذاشت
اما یکی از ابزارش کهنه و کار کرده به نظر می رسید و شیطان حاضرنبود که آن را به قیمت ارزان بفروشد، کسی از او پرسید
این وسیله گران قیمت چیست؟
شیطان گفت این نو میدی و افسردگی است۰ چون این وسیله برای من از تمامی ابزارهای دیگر بیش تر موثر واقع شده از همه نیز گران تر است
هرگاه سایر وسایلم بی اثر می شوند با این وسیله می توانم قلب انسانها را بگشایم۰ اگر بتوانم کسی را وادارم که احساس نا امیدی و دلسردی کند
می توانم هر کاری با روح و جسم او انجام دهم


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:24 AM نظرات 0 | لينک مطلب
پیرمرد هر بار كه می خواست اجرت پسرك واكسی كر و لال را بدهد، جمله ای را برای خنداندن او بر روی اسكناس می نوشت. این بار هم همین كار را كرد.
پسرك با اشتیاق پول را گرفت و جمله ای را كه پیرمرد نوشته بود، خواند. روی اسكناس نوشته شده بود: وقتی خیلی پولدار شدی به پشت این اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوی اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدی!
پسرك خندید با صدای بلند؛ هرچند صدای خنده خود را نمی شنید.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:21 AM نظرات 0 | لينک مطلب
روزی دروغ به حقیقت گفت : مــــیل داری باهم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او راپوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:20 AM نظرات 0 | لينک مطلب
فردا روز جشن بود. زنی بسیار فقیر که سه فرزند داشت وشوهری فلج . به فرزندانش قول داده بود که برای آنها خوراکی های بسیاری تهیه کند.
او شب هنگام بر بالای سر شوهر بیمارش مدتی با خدای خود نجوا کرد وانچه می گفت روی کاغذ می نوشت .
فردا که روز جشن بود از خانه بیرون رفت و وارد فروشگاهی شد. او به صاحب فروشگاه گفت که :« شرح حال من وزندگی من اینگونه است و الان پول ندارم اما اگر آنچه می خواهم به من بدهی برایت دعا میکنم.»صاحب فروشگاه که هیچ گونه اعتقادی نداشت، با تمسخر گفت :« خواسته ات را روی کاغذی بنویس تا هم وزنش به تو چیزی بدهم»
زن آنچه شب قبل روی کاغذ نوشته بود به مرد داد و مرد آنرا در یک کفه ترازو گذاشت و یک کیسه برنج در کفه دیگر .اما کفه پایین نیامد. دوباره مرد خوراکی دیگر وباز هم کفه پایین نیامد.
مرد به زن گفت :چون قول داده ام هر چه میخواهی از فروشگاه من برای خانواده ات ببر.
و زن فقط آنچه لازم داشت ، برداشت ورفت.
وقتی که زن از فروشگاه بیرون رفت؛ مرد کاغذ را برداشت وروی آن را خواند ،اینطور نوشته بود«پروردگارا توتنهاپناه من هستی،خدایا از تومیخواهم که فردا من را پیش خانواده ام سر افراز کنی، الهی میدانم آنچه را که میخواهم فردا به من خواهی داد حتی بیشتر از آن و من تنها به اندازه نیازمان خواهم آورد.»
مرد پس از خواندن قلبش دگرگون شدو از عابدان عاشق گردید.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:17 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :16
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
  • 7  
  • 8  
  • 9  
  • 10  
  • >  
Powered By Rasekhoon.net