.
ـ امـام عـلى (ع ), در خطبه اى كه در نهروان ايراد كرد, فرمود : اى مردم ! پس از حمد و ثناى الهى , اين من بودم كه چشم فتنه را در آوردم و جز من كسى جرات اين كار را نداشت .
مـردى ديـگـر برخاست و عرض كرد : اى امير مؤمنان ! از فتنه ها برايمان بگو حضرت فرمود: همانا فتنه ها هرگاه روى آورند, شبهه انگيزند و چون از ميان بروند, آگاه و هشيار كنند وقتى مى آيند, حـق و بـاطـل را مـشتبه مى سازند و وقتى مى روند, شناخته مى شوند فتنه ها همچون گردبادها حـركـت مى كنند و (در سر راه خود) به شهرى برمى خورند و از شهرى نمى گذرندبدانيد كه , به نظر من , وحشتناكترين فتنه اى كه بر شما مى گذرد, فتنه بنى اميه است .
ـ شيفتگى به دنيا, بزرگترين فتنه است .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:00 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((پـروردگـارا! مـا را وسيله آزمايش (و آماج آزار) براى كسانى كه كفر ورزيده اند مگردان و بر ما ببخشاى كه تو خودتواناى سنجيده كارى )). ((پـس گـفـتـنـد : بر خدا توكل كرديم پروردگارا! ما را براى قوم ستمگر (وسيله ) آزمايش قرار مده )). ـ امـام بـاقر وامام صادق (ع ), درباره آيه ((پروردگارا, ما را براى قوم ستمگر (وسيله ) آزمايش قرار مده )), مى فرمايند : يعنى براى آزمودن ستمگران , آنان را بر ما مسلط مگردان .
ـ امـام صـادق (ع ) : از فرزندان آدم هيچ مؤمنى نبود,مگراين كه تهيدست بودوهيچ كافرى نبود مگر ايـن كـه توانگر بود تا آن كه ابراهيم (ع ) آمد وعرض كرد : ((پروردگارا, ما را وسيله آزمايش براى كـسـانى كه كافر شده اند قرار مده )) پس , خداوند درميان مؤمنان , توانگر و نيازمند قرار داد و در ميان كافران نيز توانگر و تهيدست .
تفسير:. فـتنه عبارت است از وسيله آزمايش و امتحان و مراد از قرار دادن مؤمنان به عنوان وسيله اى براى آزمـايـش كـفار مسلط كردن كافران بر ايشان است , تا بدين وسيله خداوند آنان را در بوته آزمايش گذارد تا هر تباهى و فسادى كه در خود دارند بيرون بريزند آنان مؤمنان را به خاطراين كه ايمان آورده بودند انواع آزارها مى دادند. آيه ((پروردگارا! ما را وسيله آزمايش براى مردم ستمگر قرار مده )) آنچه قدرتمندان ستمگر را بر مـردمـان نـاتـوان و مـظـلـوم گـستاخ و شير مى كرد ناتوانى و ضعفى بود كه در ايشان مشاهده مـى كـردنـد لذا با سؤ استفاده از اين نقطه ضعف آنان را مورد ستم قرار مى دادندبنابراين , شخص نـاتـوان بـه خـاطـر ضعف و ناتوانيش مايه فتنه و فريب قدرتمند ستمگر است ,كما اين كه اموال و فرزندان , به سبب جاذبه محبتى كه دارند, مايه فتنه و آزمايش انسانند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:57 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـيـچ گـرفـتـگى و هيچ گشايشى نيست , مگر اين كه خدا را در آن نواختن وآزمودن است .
ـ هيچ گرفتگى و هيچ گشايشى نيست , مگر اين كه خدا را در آن خواست و حكم و آزمايشى است .
ـ هـيچ گرفتگى يا گشايشى در آنچه خدا بدان امر كرده يا از آن نهى فرموده است صورت نگيرد, مگر اين كه خداى عزوجل را از اين كار آزمايش و حكمى است .
ـ در آنـچه خداوند بدان امر فرموده يا از آن نهى كرده است , براى بنده هيچ گرفتگى وگشايشى صورت ندهد, مگر اين كه خدا را در اين كار آزمايشى است .
علامه مجلسى مى گويد : گرفتگى و گشايش در روزيها به زياد كردن و كم كردن آنهاست ودر نـفوس و جانها به شادى و غم و در بدنها به تندرستى و بيمارى و در اعمال به توفيق و عدم توفيق در انـجام آنها و در خلق و خويها به آراستگى و عدم آراستگى و در دعا به اجابت و عدم اجابت آن و در احكام به اجازه و رخصت دادن در انجام بعضى از آنها و نهى از انجام پاره اى ديگر.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:56 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((بدانيد كه داراييها و فرزندانتان (مايه ) آزمايشند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است )). ((جـز اين نيست كه داراييها و فرزندان شما (وسيله ) آزمايشند و خداست كه نزد او مزد و پاداشى بزرگ است )). ((امـا انـسـان , هـنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد, مى گويد :پروردگارم مرا گرامى داشته است و اما چون وى را مى آزمايد و روزيش را بر او تنگ مى گرداند مى گويد : پروردگارم مراخوار كرده است )). ـ امـام عـلـى (ع ) : فتنه ها سه چيز است : زن دوستى كه آن شمشير شيطان است و شرابخوارى كه آن دام شـيـطـان اسـت و عـشـق بـه درم و ديـنار كه آن تير شيطان است كسى كه عشق به زنان داشـته باشد, از زندگيش بهره مند نشود و كسى كه مشروبات را دوست داشته باشد, بهشت بر او حرام گردد و كسى كه عشق به درم و دينار داشته باشد, او بنده دنياست .
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـمـانـا دارايـى انـسـان مـايـه آزمـايش است و زن و فرزند او نيز وسيله امتحان مى باشد. ـ سه چيز دلربا و فتنه گر است : موى زيبا, رخسار زيبا و صداى خوش .
ـ امـام عـلـى (ع ), در وصـف عـيسى (ع ), مى فرمايد : نه همسرى داشت كه او را به فتنه درافكند, نه فرزندى كه غمگينش سازد و نه مالى كه او را به خود مشغول (و از خدا غافل ) گرداند. ـ خـداوندا! آبرويم را با توانگرى نگه دار و حيثيتم را با تنگدستى از ميان مبر, تا ازروزى خواهان تو روزى طلبم و از آفريدگان بدكردارت ترحم خواهم و به ستايش از كسى كه به من چيزى مى دهد, گرفتار و مبتلا شوم و به بدگويى از كسى كه به من چيزى ندهد, دچارگردم .
ـ به مردى به نام حرب كه در ركاب آن حضرت پياده مى رفت : برگرد, زيرا پياده آمدن چون تويى در ركاب چون منى , باعث فتنه و غرور والى و مايه خوارى مؤمن است .
ـ همانا شيطان راههاى خود را براى شما آسان و هموار مى گرداند و مى خواهد گره هاى دين شما را يكى يكى بگشايد و به جاى اتحاد, پراكندگى به شما دهد و بر اثر پراكندگى فتنه .
ـ بسا افرادى كه بر اثر ستايش مردم از آنان , به فتنه درافتاده اند. ـ پـس , خـشم و خشنودى خدا را به مال و فرزند مپنداريد, كه اين ناشى از جهل و نادانى به موارد آزمايش و امتحان در هنگام توانگرى و توانمندى است .
ـ پيامبر خدا(ص ) : براى هر امتى آزمايشى است و وسيله آزمايش امت من , دارايى است .
ـ راستى كه من از فتنه خوشى براى شما بيمناكترم تا فتنه سختى شما به فتنه سختى درافتاديدو صبر كرديد, اما دنيا شيرين و فريباست .
ـ امـام على (ع ) : منفورترين خلق نزد خدا دو كسند: يكى آن كه خداوند او را به خودش واگذاشته اسـت چـنـين كسى از راه راست منحرف مى شود و شيفته گفتار بدعت آميز و دعوت گمراه ساز است و از اين رو, مايه فتنه و گمراهى كسى است كه فريفته او مى شود.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:55 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امام على (ع ) : جز اين نيست كه خاستگاه فتنه ها پيروى از هواهاى نفس و احكامى است كه بدعت گـذاشـتـه مـى شوند و با حكم خدا مخالفند و گروهى در اين هوسها و بدعتها از گروهى ديگر پـيـروى مى كنند بدانيد كه اگر حق خالص و ناآميخته بود, اختلاف پيش نمى آمد و اگر خالص و يـكـدست بود,برآدم خردمند پوشيده نمى ماند اما مشتى از آن گرفته مى شود و مشتى از اين و با هـم آمـيـخـتـه مى شوند واينجاست كه شيطان بر دوستان خويش مسلط مى گردد و كسانى كه پـيـشـتـر لـطف حق شامل حالشان گشته است نجات مى يابند من از پيامبر خدا(ص ) شنيدم كه مـى فـرمـايـد چـگـونه ايد شما آن گاه كه فتنه اى فرايتان گيرد كه در آن خردسال بزرگ شود و بزرگسال پير گردد. ـ روزگارى بر مردم آيد كه در ميان آنان از قرآن جز ظاهرى و از اسلام جز نامى باقى نمانددر آن زمان مسجدها از نظر ساختمان آبادند و از هدايت ويران و تهى ساكنان و آبادكنندگان اين مساجد بـدتـرين افراد روى زمينند از آنان فتنه زايد و گناه در وجود آنان ماوى مى گزيند هركس كه از گـنـاه كـنـاره گيرد او را به سوى آن مى كشانند و هر كس كه از آن واپس ماند, او را به سوى آن مـى رانـنـد خـداى سبحان مى فرمايد : سوگند به ذات خودم كه بر آنان بلايى برانگيزم كه در آن بردبار خردمند, حيران بماند. ـ هلا! زنهار, زنهار از پيروى سران و بزرگانتان زيرا كه آنان ستونهاى بنياد عصبيتند واستوانه هاى اركان فتنه .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:55 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام عـلـى (ع ), در پـاسـخ بـه سـؤال از مـعـنـاى فـتـنـه كه از كلمات متشابه در قرآن است , فـرمـود:((الـف لام ميم آيا مردم پنداشتند كه همين كه بگويند ايمان آورديم رها مى شوند و مورد آزمايش قرارنمى گيرند)) و اين سخن خداوند به موسى (ع ) كه : ((و تو را بارها آزموديم )) و از آن جمله است فتنه كفر, مانند آيه ((در حقيقت پيش از اين (نيز) در صدد فتنه جويى برآمدند و كارها را به تو وارونه ساختند, تا آن كه حق آمد و امر خدا آشكار شد در حالى كه آنان ناخشنود بودند)) (و آيه ((و فتنه بزرگتر از كشتار است )) كه در اين جا به معناى كفر مى باشد((43))) و سخن خداى مـتـعـال دربـاره مـنافقانى كه در جنگ تبوك از پيامبر خدا(ص ) اجازه گرفتند در جنگ شركت نـكـنند پس خداى متعال درباره آنها فرمود : ((و از آنان كسى است كه مى گويد : مرا (در ماندن ) اجـازه ده و درفـتـنـه ام مـيـنـداز )) يـعـنـى بـه من اجازت ده و مرا به كفر مينداز, پس خداوند عزوجل فرمود: ((هان !آنان خود به فتنه افتاده اند و بى ترديد جهنم بر كافران احاطه دارد)). و از آن جمله است فتنه عذاب كه نمونه اش اين سخن خداى متعال است : ((روزى كه آنان در آتش مـفـتون شوند)) يعنى عذاب شوند ((بچشيد فتنه خود را اين همان چيزى است كه به شتاب آن را مـى خواستيد)) يعنى بچشيد عذاب خود را نمونه ديگرش اين سخن خداى متعال است : ((كسانى كـه مـردان و زنـان مؤمن را گرفتار فتنه كردند و سپس توبه ننمودند)) يعنى مؤمنان را عذاب و شكنجه دادند. و از آن جـمله است فتنه عشق به مال و فرزند, مانند اين سخن خداى متعال : ((جز اين نيست كه اموال و فرزندان شما فتنه اند)), يعنى دوست داشتن آنها مايه فتنه و آزمايش شما مى باشد. و از آن جـمـله است فتنه بيمارى كه نمونه اش اين سخن خداى سبحان است : ((آيا نمى بينند كه آنـان در هر سال يك يا دوبار به فتنه گرفتار مى شوند؟ باز هم توبه نمى كنند و عبرت نمى گيرند )) يعنى بيمار و دردمند مى شوند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:54 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام عـلـى (ع ) بـه مردى كه مى گفت : بار خدايا! از فتنه به تو پناه مى برم ,فرمود: مى بينم كه از مال و فرزندت به خدا پناه مى برى خداى متعال مى فرمايد: (( جز اين نيست كه داراييها و فرزندان شـمـافـتنه (و مايه آزمايش ) هستند)) (چنين مگو) بلكه بگو : بار خدايا! از گمراهيهاى فتنه ها به توپناه مى برم .
ـ هـيـچ يـك از شـمـا نـگـويـد : خـدايا از فتنه به تو پناه مى برم , زيرا هيچ كس نيست كه از فتنه (وآزمـايـش ) بـركـنـار باشد, بلكه كسى كه (از فتنه ) به خدا پناه مى برد, بايد از فتنه هاى گمراه كننده به خدا پناه برد. ـ بار خدايا! به تو پناه مى بريم كه از گفتارت روى گردانيم , يا از دين تو منحرف شويم .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:53 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم , رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ به يـقـيـن كسانى را كه پيش از ايشان بودند, آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغگويان را (نيز) معلوم دارد)). ((و قطعا سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم پس به توبه باز آمد)). ـ امـام عـلـى (ع ), بـعد از كشته شدن عثمان , فرمود : هان ! آزمايش و فتنه تان , همچون روزى كه خـداونـدپيامبر خود(ص ) را برانگيخت , برگشته است سوگند به آن كه او را به حق مبعوث كرد, هر آينه چنان درهم آميخته وچنان غربال و شويد كه آن كه پايين است رو آيد و آن كه در زبر است به زيـر در شـود وپـيـشى جويندگانى كه عقب مانده اند پيشى گيرند و پيشى گيرندگانى كه جلو افتاده اند عقب مانند. ـ امام صادق (ع ) : نه به خدا, آنچه بدان چشم مى كشيد واقع نشود, مگر آن گاه كه غربال شويدنه بـه خـدا, آنـچـه بـه سـوى آن چـشـم مـى كـشـيـد واقع نشود, مگر آن گاه كه در بوته آزمايش گداخته شويد. ـ بـه خـدا قسم كه در بوته آزمايش گداخته مى شويد, به خدا قسم كه از يكديگر متمايز مى شويد, به خدا قسم كه غربال مى شويد, چندان كه از شما جز اندكترين شمار باقى نماند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:52 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((آيـا نـمى بينند كه آنان در هر سال يك يا دو بار آزموده مى شوند؟ باز هم توبه نمى كنند و عبرت نمى گيرند)). ـ مـعمر بن خلا د : شنيدم ابوالحسن (ع ) مى گويد : ((الف لام ميم آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايـمـان آورديـم , رهـا مـى شـوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند)) سپس به من فرمود: آزمايش چـيـسـت ؟ عـرض كـردم : فـدايـت شـوم , تـا جـايـى كـه مـا مـى دانـيـم آزمـايش در دين است حـضـرت فـرمـود:همچنان كه طلا گداخته و آزموده مى شود, مردم آزموده مى شوند
((42))
و باز فرمود : همچنان كه طلا ناب مى شود, مردم ناب مى شوند. ـ مردى برخاست و به اميرالمؤمنين (ع ) گفت : اى امير مؤمنان ! ما را از فتنه آگاه كن و آيا درباره آن از پيامبر خدا(ص ) پرسيده اى ؟ حضرت فرمود : چون خداى سبحان اين آيه را فرو فرستاد : ((الف لام مـيـم آيـا مـردم پـنـداشـتـنـد كه تا گفتند ايمان آورديم , رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نـمى گيرند)) دانستم كه تا پيامبر خدا(ص ) در ميان ما هست اين فتنه بر سر ما فرود نمى آيد پس , گـفـتـم : اى پيامبرخدا! اين چه فتنه اى است كه خداى بزرگ شما را از آن خبر داده است ؟ پيامبر فـرمـود : اى عـلـى ! زودا كه امتم بعد از من آزموده شوند اى على ! بزودى مسلمانان با اموال خود آزموده مى شوند و به خاطر دينشان بر خدامنت مى نهند و آرزوى رحمت اورا مى كنند و خود را از خـشـم او در امـان مى دانند و با شبهه هاى دروغين و خواهشهاى نفسانى غفلت زا حرام او را حلال مـى گردانند مثلا شراب را به نام آب انگور يا خرما ورشوه را به نام هديه و ربا را به نام بيع و معامله روا مـى شـمـارنـد! عـرض كردم : اى پيامبر خدا! در اين هنگام آنها را در چه مرتبه اى از مراتب قرار دهم ؟ آيا در مرتبه ارتداد جايشان دهم يا در مرتبه فتنه وآزمايش ؟ فرمود: در مرتبه فتنه وآزمايش .
در نـقل ((كنز العمال )) آمده است : سپس به من فرمود : اى على ! تو بعد از من زنده مى مانى و به امـتـم مـبـتلا مى شوى و روز قيامت در پيشگاه خداى تعالى براى مخاصمه مى ايستى پس , جوابى آماده كن عرض كردم : پدر و مادرم فدايت باد! برايم توضيح دهيد كه اين فتنه اى كه مسلمانان به آن مبتلامى شوند, چيست و بعد از شما بر چه اساسى با آنها بجنگم ؟ . فرمود : بزودى بعد از من با ناكثين و قاسطين و مارقين مى جنگى پيامبر نام و نشان يكايك آنها را به من گفت سپس فرمود : تو با هر كس از امت من كه با قرآن مخالفت ورزد و در دين راى و نظر خـود را بـه كار زند جهاد مى كنى , چرا كه در دين راى و نظر (شخصى ) نيست بلكه دين تنها امر و نهى پروردگاراست .
ـ امـام على (ع ) : مرا چه با قريش ! به خدا سوگند كه در زمان كفرشان با آنها جنگيدم و اكنون نيز كه به فتنه و گمراهى در افتاده اند, با آنها مى جنگم .
ـ در وصـف اوضـاع زمـانـى كـه پـيامبر مبعوث شد : خداوند او را در زمانى فرستاد كه مدتها بود پـيـامـبـرى نـيـامده بود و مردم در خوابى دراز به سر مى بردند و فتنه ها نيرومند شده بود و دنيا بى فروغ شده بود و به روى طالب خود رو ترش كرده بود ميوه اش فتنه و گمراهى بود و خوراكش مردار. ـ نيز در همين باره : او را در زمانى برانگيخت كه مردم در وادى حيرت سرگشته بودند و راه فتنه وگمراهى مى پيمودند. ـ در پـى بـازگـشـت از صفين در وصف احوال مردم روزگار پيش از بعثت پيامبر : در آن هنگام مردم گرفتار فتنه هايى بودند كه در آنها ريسمان دين از هم گسيخته شده بود و ستونهاى يقين لـرزان از شـيـطـان فرمان مى بردند و راههايش را مى پيمودند و از آبشخورهاى او مى نوشيدند به يارى آنها درفشهايش همه جا در اهتزار و بيرقش برپا بود در فتنه هايى افتاده بودند كه زير سمهاى خـويـش خردشان كرده وآنان را لگدكوب خود كرده بود اين فتنه ها (مانند اسب سركش ) بر روى پاهاى خود ايستاده بود وهمگان در اين فتنه ها سرگردان و حيران و نادان و گرفتار بودند. ـ در نـامـه اى بـه مـعاويه : از شبهه و اشتباه افكنى آن بپرهيز, زيرا چندى است كه فتنه پرده هاى خويش را فرو آويخته و تاريكيش ديده ها را پوشانده است .
ـ فـتـنـه هـايـى چـون پـاره هـاى شـب تـار بر پا گرددكه در مقابل آن كسى قدعلم نكندو پرچمى ازآن بـازپس رانده نشود (همچون شتر) مهارشده و جهازبسته ,كه جلودارش آن رابه شتاب وا مى دارد وسوارش آن را مى دواند, به سوى شما بيايد. ـ امـام صـادق (ع ) : روز قـيامت زن زيبارويى كه به سبب زيباييش فريفته و گمراه گشته است , آورده مـى شـود او مـى گـويد : پروردگارا! مرا زيباآفريدى و در نتيجه , آن ديدم كه ديدم در اين هـنـگـام مريم (ع )رامى آورندوبه آن زن گفته مى شود توزيباترى يا اين ؟ ما او را هم زيبا آفريديم , اما مفتون و گمراه نشد (سپس ) مرد زيبايى را مى آورند كه به خاطر زيباييش به فتنه و گناه كشيده شده است او مى گويد : پروردگارا! مرا زيباآفريدى و درنتيجه ,ازجانب زنان آن ديدم كه ديدم پس , يـوسـف (ع ) را مـى آورنـد و بـه آن مـرد گـفـتـه مـى شـود : تـو زيـباترى يا اين ؟ ما او را هم زيبا آفريديم ,اماگرفتار فتنه و فساد نشد (پس از او)شخص گرفتاروبلازده اى رامى آورندكه بر اثر آن به فتنه و گمراهى درافتاده است او مى گويد : پروردگارا!مرابه شدت گرفتارومبتلاكردى تا اين كه بـه فـتـنـه و تـبـاهى درافتادم پس ايوب (ع ) را مى آورندو به آن مردگفته مى شود:آيارنج و بلاى تو سخت تر بود يا رنج و بلاى اين ؟ او هم به رنج و بلا درافتاد اما دستخوش فتنه و تباهى نشد.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:51 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
كشتن غافلگيرانه .
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : ايـمـان بـنـد (و مـانـع از) كـشـتـن غـافـلـگـيـرانـه اسـت و مـؤمـن ـ غافلگيرانه نمى كشد
((41))
.
ـ ابـن ابـى الـحـديـد : چـون پـيـامـبـر خـدا(ص ) رحـلت فرمود و على (ع ) مشغول غسل و كفن ودفـن آن حـضـرت گـرديـد و بـا ابـوبـكـر بـيـعت شد, زبير و ابوسفيان و گروهى از مهاجران , بـراى مـشـورت , بـا عباس و على (ع ) خلوت كردند و سخنانى تحريك آميز و مهيج گفتند عباس , رضـى اللّه عـنـه , گـفـت : صحبتهاى شما را شنيديم اما نه به دليل در اقليت بودن از شما كمك مـى گـيـريـم ونـه از روى بـدگـمـانـى نظرات شما را رها مى كنيم پس , به ما فرصت دهيد كه بـيـنديشيم به خداسوگند اگر نبود كه اسلام دست و پاى كشتن غافلگيرانه را بسته و جلو آن را گـرفته است , هرآينه صخره ها و خرسنگها چنان به هم مى خوردند و متلاشى مى شدند كه صداى برهم خوردن آنها از جايگاه مرتفع شنيده مى شد. ـ ابـوالـفـرج ا صـفـهـانـى بـه هـنـگام نقل آن چه بر مسلم بن عقيل گذشت , مى نويسد: هانى به مـسلم گفت : من دوست ندارم كه او ـ ابن زياد ـ در خانه من كشته شود وقتى مسلم (از نهانگاه ) بـيـرون آمـد, شـريك به او گفت : چرا او را نكشتى ؟ مسلم گفت : به دو سبب : اول اين كه هانى خـوش نـداشـت ابـن زيـاد در خانه او كشته شود دوم حديثى كه مردم از پيامبر(ص ) برايم روايت كـرده انـدكـه فـرموده است : ايمان بند كشتن غافلگيرانه است و مؤمن غفلتا نمى كشد هانى به او گفت :هان ! به خدا قسم اگر او را مى كشتى , يك نفر فاسق و فاجر و كافر را كشته بودى . ـ همچنين در كامل ابن اثير آمده است : پس از آن كه ابن زياد (از منزل هانى ) بيرون رفت مسلم بن عقيل (از پشت پرده ) بيرون آمد شريك به او گفت : چه چيز مانع شد كه او را بكشى ؟ مسلم گفت : دو چـيـز, اول اين كه هانى خوش نداشت ابن زياد در منزل او كشته شود دوم حديثى كه على از پـيـامـبـر(ص ) نـقل كرده كه فرموده است : همانا ايمان بند كشتن غافلگيرانه است و مؤمن غفلتا مؤمنى را نمى كشد هانى به او گفت : اگر او را مى كشتى , بيگمان يك نفر فاسق فاجر كافرپيمان شكن را كشته بودى .
ـ مـسـلم شمشير به دست (از پشت پرده ) بيرون آمد شريك به او گفت : [اى مرد] چرا كار راتمام نـكردى ؟ مسلم پاسخ داد : همين كه خواستم حمله كنم , زنى دامن مرا چسبيد و گفت : تو را به خـدا اگـر ابـن زياد را درخانه ما بكشى و در برابر من گريست من هم شمشيررا انداختم ونشستم هانى گفت : اى واى براو, هم مرا و هم خودش را به كشتن داد از چيزى كه مى گريختم به سرم آمد .
همچنان كه ملاحظه مى شود اين احاديث نمى توانند حرمت مطلق كشتن غافلگيرانه رااثبات كنند و مسلم (ع ) شخصيتى بزرگتر و داناتر از آن است كه بتوان نسبت فراموشى حديث مردى از پيامبر را بـه او داد بـه نـظـر من نزديكتر به واقعيت اين است كه احاديث مربوط به حرمت مطلق كشتن غافلگيرانه ساختگى هستند البته حديث آخر پيرامون داستان مسلم درخانه هانى صحت دارد. فتنه و آزمايش الهى .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:50 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
|