[تصویر: 1360.jpg]


ولادت حضرت فاطمه
دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید . خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد . کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد : کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع خطرناک به فریادم برسید و در امر ززایمان یاریم منید . طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت : درب خانه هر کسی را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذیرفت . همه در پاسخ گفتند : به خدیجه بگو : نصیحت ما را نپذیرفتی و بر خلاف صلاحدید ما با یتیم تهیدستی ازدواج کردی . از این روی حاضر نیستیم به خانه ات بیاییم و یاریت کنیم .
وقتی خدیجه پیام و زخم زبان زنان کینه توز را شنید و از یاری آنان مأیوس شد ، اندوهگین گشت . از جهان ماده و مردم کیتنه توز چشم پوشید و به سوی خدای جهان و عالم دیگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوریان بهشتی و زنان آسمانی در آن موقع حساس به یاریش شتافتند و از کمکهای غیبی پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزیز یعنی اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گیتی نهاد ، و با نور تابناک ولایت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت


(تاریخ تولد)
در تاریخ تولد فاطمه ( س) در بین علمای اسلام اختلاف است . لیکن در بین علمای امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است .
(فاطمه (س) به سوی مدینه
رسول خدا در سال سیزدهم بعثت – از ترس جان – ناچار شد مکه را ترک کند و به جانب مدینه ، هجرت نماید . هنگام حرکت ، با علی و فاطمه ( س) وداع نموده به علی فرموده : امانتهای مردم را رد کن سپس فاطمه دختر مرا و فاطمه مادر خودت را و فاطمه دختر عمویم حمزه را عده دیگری بردار و به سوی مدینه بشتاب که من در انتار شما هستم . این ررا فرمود و به جانب مدینه حرکت نمود .
علی بن ابی طالب ( ع) به دستور پیغمبر اکرم عمل نمود ، سپس فاطمه ( س) را با چندین تن دیگر ازز زنها سوار کرد و رهسپار مدینه شد . در بین راه « ابو واقد » که مدمور راندن شترها بود ، آنها را با سرعت می برد . علی بن ابی طالب ( ع) فرمود :
با زنها مدارا کن و شترها را آهسته تر بران زیرا زنان ناتوانند و تاب تحمل سختی را ندارند.
ابو واقد عرض کرد می ترسم دشمنان در تعقیب ما باشند و به ما برسند . علی ( ع) پاسخ داد : پیغمبر ( ص) به من فرمود : از طرف دشمنان به شما آزاری نخواهد رسید .
وقتی به نزدیکی « ضجان » رسیدند ، هشت سوار از عقب ایشان رسیدند . علی بن ابی طالب زنان را در پناهگاهی پیاده نمود و با شمشیر بر دشمنان حمله کرد و پراکنده شان ساخت . آنگاه بانوان را سوار کرد و رهسپار مدینه شد . پیغمبر ( ص) وقتی به قبا رسید دوازده روز توقف نمود تا علی به اتفاق فاطمه و سایرین به آن حضرت پیوستند .
رسول خدا در مکه و به روایتی در مدینه ، « سوده » را به عقد خویش درآورد و فاطمه ( س) را به خانه او برد . سپس « ام سلمه » را عقد کرد و فاطمه را بدو سپرد تا از وی نگهداری و سرپرستی کند . ام سلمه می گوید : پیغمبر اکرم ( ص) فاطمه را به من سپرد تا در تربیتش کوشش کنم . من هم از تربیت و راهنمایی او دریغ نداشتم ولی به خدا سوگند او از من با ادب تر و داناتر بود .


(درسی به مسلمین)
عروسی علی و فاطمه (ع) یکی ازحساس ترین و مهمترین نمونه های ازدواج اسلامی بود. زیرا پدر دختر، بزرگترین شخصیت جزیره العرب بلکه جهان اسلام و پیغمبر برگزیده خدا بود . دختر بهترین و عاقل ترین و با تربیت ترین و با کمال ترین زنان اسلام و یکی از چهار زن بشریت به شمار می آمد و داماد هم از حیث اصل ونسب از شریف زادگان عرب بود. از جهت علم و کما ل وشجاعت برتما م رجال اسلام برتری داشت. جانشین رسمی و وزیر ومشاور رسول خدا بود. مرد دلاور اسلام و سپهسالان سپاه مسلمین بود. چنین ازدواجی باید حتی القوه با شوکت و تشریفات خاصی برگزار شود. اما چنانکه ملاحظه فرمودید . باکمال سادگی انجام گرفت. جهاز بانوی نمونه اسلام بدین سادگی که ملا حظه با کمال فرمودید تهیه شد. جالبترین اینکه همین جهاز مختصر هم با مهریه خود حضرت زهرا تهیه شد . نه اینکه مهریه را سرجای خود بگذارند و پدر دختر با هزاران گرفتاری و درد سر جهازی برای دخترش تهیه کند.
پیغبر می توانست ، هر طور شده ولو به قرض کردن هم باشد جهاز آبرومندی ، مطابق معمول روز ، برای یگانه دختر عزیزش تهیه کند و بگوید: من پیغمبر خدا هستم ، و باید مراعات شئون خودم را بکنم . دخترم نیز از بهترین زنان جهان است و باید احترام و آبروی او را مراعات نمایم و اسباب خوشحالی او را فراهم سازم. دامادم نیز از رجال نامی اسلام است و خدمات و مجاهداتش برکسی پوشیده نیست. برای احترام و قدر دانی از زحمات او باید و سائل آبرومندی برایش تهیه کنم و...
اما پیغمبر اکرم (ص) ضرور و مفاسد مسابقه در ازدیار جهاز و مهر را می دانست. و خبر داشت که اگر مسلمین بدین بلیه گرفتار شوند، فقر عمومی و ورشکستگی اقتصادی، کثرت طلاق و خودداری جوانان از تشکیل خانواده ، ازدیار روز افزون جوانان بی زن و دختران بی شوهر، کثرت جرائم و جنایات و بروز انواع فحشاء و ازدیار امراض عصبی را به دنبال خواهد داشت . از اینجهت در آن ازدواج نمونه ، که متصدیان امرش شخص اول و دوم اسلام بودند کمال سادگی بعمل آمد تا برای ملت مسلمانان و زمانداران مسلمین درس عملی آموزنده ای باشد.
علی (ع) نیز از آن جوانان کوتاه فکری نبود که برای تهیه مال و ثروت و به منظور جهاز مفصل ازدواج کند و اگر جهاز عروسی نقصان داشت و هر روز اسباب ناراحتی همسر بیگناهش را فراهم سازد و با سرزنشها و ایرادها ی بیجا، بنیان زناشویی را متزلزل سازد و کاشانه گرم با صفای زناششویی را با بهانه های بچه گانه و بیجا، سرد و بی صفا کند وخانه انس و محبت را بزندان اختیاری تبدیل سازد . علی (ع) امام و پیشوا ی آینده ملت بود و بخواست با اینگونه افکار غلط مبارزه کند. مال و ثروت دنیا در نظرش ارزش نداشت.


(علم و دانش فاطمه)
عمار می گوید:‌روزی علی بن ابی طالب (ع) وارد منزل شد، فاطمه (ع)فرمود:‌یاعلی!بیا نزدیك تا از حوادث گذشته و آینده برایت سخن بگویم، امیر المومنین (ع) كه از سخن فاطمه در شگفتی بود خدمت پیامبر شرفیاب شد و سلام كرد و نزدیك آن جناب نشست . پیغمبر اكرم (ص) یا علی ! آغاز به سخن می كنی یا من بگویم؟
حضرت علی عرض كرد:‌دوست دارم از سخنان شما استفاده كنم.
پیامبر فرمود: گویا فاطمه به شما اینچنین و آنچنان گفت و به همین جهت نزد من آمدی.
حضرت علی علیه السلام عرض كرد: یا رسول الله مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است؟ فرمود: مگر نمی دانستی ؟ امیر المومنین از شنیدن این سخن به سجده شكر افتاد وخدای را سپاس گفت . سپس به نزد فاطمه مراجعت كرد حضرت فاطمه گفت : یا علی ! گویا نزد پدرم رفتی و این چنین و آن چنان به تو فرمود ؟
فرمود: آری ای دختر پیامبر!
فاطمه گفت : یا ابا الحسن ! خدا نور مرا آفرید و خدای را تسبیح می گفت . آنگاه او را در یكی از درختان بهشتی به ودیعه نها د. آنگاه كه پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا ماموریت یافت كه از میوه های آن درخت تناول كند ، پدرم از میوه آن درخت تناول كند پدرم از میوه آن درخت خورد و بدین وسیله نور من به صلب او منتقل گشت . و از صلب پدر به رحم مادر وارد شدم . یا علی ! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آینده را بوسیله آن نور می یابم . یا ابا الحسن ! مومن بوسیله نور خدا می بیند . امام حسن عسكری علیه السلام فرمود: زنی خدمت حضرت فاطمه علیها السلام شرفیاب شد و گفت : مادر ناتوانی دارم كه در امر نماز به مساله مشكلی برخورد كرده و مرا خدمت شما فرستاده كه سوال كنم و مساله را مطرح نمود . حضرت فاطمه جواب آن مساله را داد آن زن برای دومین بار مساله دیگری را پرسید و حضرت فاطمه جوابش را داد . بعد از آن مساله سوم را پرسید و همچنین تا ده مساله شد . حضرت زهرا همه را جواب داد . سپس آن زن از كثرت سوال خجالت كشید و عرض كرد : ای دختر رسول خدا1 دیگر مزاحم نمی شوم خسته شدید فاطمه فرمود: خجالت نكش هر سوالی داری بفرما تا جواب بدهم من از سوالات تو خسته نمی شوم بلكه با كمال میل جواب می دهم اگر كسی اجیر شود كه بار سنگینی را بر بام حمل كند و در وجه آن مبلغ صد هزار دینار اجرت بگیرد . آیا از حمل بار خسته می شود ؟ زن پاسخ داد : نه ، خسته نمی شود زیرا در برابر آن مزد زیادی دریافت می كند . حضرت فاطمه فرمود: خدا در برابر جواب هر مساله آن قدر به من ثواب می دهد كه بیشتر است از اینكه بین زمین و آسمان پر از مرواید باشد . با این وجود آیا از جواب دادن خسته می شود ؟
از پدرم شنیدم كه می فرمود: علماء شیعه من در قیامت محشور می شوند و خدا به مقدار علوم آنها و مراتب جدیت و كوششان در راه ارشاد و هدایت مردم به آنان خلعت و ثواب علما می كند . حتی به یكی از آنها تعداد یك میلیون حله از نور عطا می كند . سپس منادی حق تعالی ندا می كند ! ای كسانیكه ایتام آل محمد را تكفل نمودید در آن هنگام كه از امامانشان منقطع بودند . اینان شاگردان شما و ایتامی هستند كه تحت تكفل علوم شما به دینداری خویش ادامه دادند و ارشاد و هدایت شدند . به مقداری كه در دنیا از علوم شما استفاده كردند به آنان خلعت بدهید . در این هنگام علما امت من به پیروانشان خلعت می دهند . حتی به بعضی آنها صد هزار خلعت خواهند داد. سپس آن ایتام نیزبه شاگردان خوش خلعت ها می دهند بعد از اینكه خلعت ها در بین مردم تقسیم شد از جانب خدا دستور می رسد كه خلعت ها ی علما را كه تقسیم كرده اند تكمیل كنید تا بمقدار سابق شود سپس دستور می دهد كه دو چندانش كنید و هم چنین به پیروانش . آنگاه حضرت فاطمه علیها السلام فرمود ای بنده خدا یك نخ از این خلعت ها هزار هزار مرتبه بهتر است از آنچه خوشید بر آن می تابد زیرا اموردنیوی با كدورت و گرفتاری آلوده است اما نعمت های اخروی نقص و عیب ندارد .
امام حسن عسكری علیه السلام فرمود: دو نفر زن كه یكی مومن و دیگری معاند بود در یك مطلب دینی با هم تنازع داشتند برای حل اختلاف خدمت حضرت فاطمه علیها السلام مشرف شدند و جریان را تعریف كردند چون حق با زن مومن بود حضرت فاطمه گفتارش را با دلیل وبرهان تایید كرد بدین وسیله بر زن معاند پیروز گشت و از این پیروزی شادمان شد حضرت فاطمه به زن مومن گفت : فرشتگان خدا بیشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شیطان و پیروانش نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند می باشد .
آنگاه امام حسن علیه السلام فرمود: و بدین جهت خدا به فرشتگانش فرمود: در عوض خدمتی كه فاطمه به این زن مومن كرد بهشت و نعمت های بهشتی اش را زار هزار برابر آنچه قبلا مقرربود بدارید و همین روش و سنت را درباره هر دانشمند ی كه با علم و دانش خویش مومنی را تقویت كند تا بر معاندی پیروز گردد معمول دارید و ثوابش را هزار هزار برابر مقرر دارید .


(عقیده زهرا درباره زنان)
علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید روزی با گروهی ازاصحاب خدمت رسول خدا بودیم پس آن حضرت به اصحابش فرمود: صلاح و مصلحت زن د رچیست ؟
هیچكس نتوانست جواب صحیحی بدهد . وقتی اصحاب متفرق شدند من به خانه رفتم و موضوع سئوال رسول اكرم را به فاطمه علیها السلام گفتم فرمود : من جوابش را می دانم صلاح زن در این است كه مردان بیگانه را نبیند مردان بیگانه هم او را نبینند .
هنگامی كه خدمت رسول خدا رسیدم عرض كردم فاطمه علیها السلام در پاسخ سئوال شما چنین فرمود : پیغمبر از سخن او تعجب كرد و فرمود : فاطمه پاره تن من است .
این موضوع قابل تردید نیست كه دین مقدس اسلام برای ترقی و پیشرفت و آزادی زن گام های بلندی برداشته است و به منظور تامین حقوق او قوانین و احكام استواری تشریع نموده است . در تحصیل دانش به او آزادی داده است اموال و كارهایش رامحترم دانسته است درمورد تشریع قوانین اجتماعی منافع و مصالح واقعی بانوان نیز كاملاً رعایت شده است .
لیكن این مطلب قابل بحث است كه آیا صلاح و مصلحت زن درمورد معاشرت و آمیزش با مردها بیگانه چیست ؟ آیا صلاح زنان در این است كه عیناً مانند مردها در مجامع و محافل عمومی شركت كنند و با بیگانگان خلطه و آمیزش داشته باشند ؟ آیا این مطلب به سود واقعی زنان است كه آرایش كردن و بی بند وبار در مجامع مردها شركت نمایند و خودشان را در منظر عموم قرار دهند آیا به صلاح زنان است كه خودشان را در معرض چشم چرانی بیگانگان قرار دهند و برای آنان امكاناتی فراهم سازند كه بتوانند از تمتع و لذت بردن بصری كه یكی از تمتعات مهم است به طور رایگان منتفع و برخوردار گردند ؟ ایا به نفع بانوان است كه هیچ نوع حریمی برای خودشان قائل نباشند و با مردان بیگانه اختلاط و امتزاج كامل داشته باشند و آزادانه به همدیگر نگاه كنند ؟ آیا به صلاح زن است كه با وضعی ا زخانه خارج شود كه چشم های نا پاك بیگانگان او را تعقیب كند ؟
یا اینكه صلاح جامعه بانوان در اینست كه پوشیده و ساده از خانه خارج شوند و زینت هایشان را برای مردان اجنبی ظاهر نسازند و نه خودشان به بیگانگان نظر كنند نه اجازه بدهند بیگانگان به آنان نگاه كنند ؟ ایا وضع اول به صلاح عمومی بانوان تمام می شود و بهتر منافع آنان راتامین می كند یا وضع دوم‌؟ آیا وضع اول بهتر اسباب اسایش روحی و ترقی و پیشرفت ملت را فراهم می سازد یا وضع دوم ؟
پیغمبر اكرم (ص) این مساله مهم و اساسی اجتماعی را در معرض افكار عمومی اصحابش قرارداده و عقیده آنان را خواستار شد ولی جواب هیچ یك از اصحاب مورد پسند واقع نشد . وقتی خبر به حضرت زهرا رسید در پاسخ این مشكل چنین اظهار عقیده كرد كه صلاح واقعی جامعه بانوان در اینست كه نه مردان بیگانه را ببینند نه بیگانگان به آنان نظر كنند زهرائی كه تربیت یافته دامن وحی و خانه ولایت بود بقدری جواب پرمغزی وارزنده ای به سئوال پیغمبر (ص ) داد و در پیرامون یكی از حساس ترین موضوعات اجتماعی اظهار عقیده نمود كه رسول اكرم تعجب كرد و فرمود: فاطمه پاره تن من است .
اگر انسان احساسات خام را كنار بگذارد و بیطرفانه در این مساله بیندیشد و عواقب و نتائجش را بخوبی بررسی كند تصدیق می كند كه پیشنهاد حضرت زهرا بهترین سرمشق و دستور العمللی است كه می تواند منافع بانوان را تامین كند و ارزش و مقام آنان را در اجتماع محفوظ بدارد زیرا بانوان اگر به طوری از خانه خارج شدند و و با بیگانگان معاشرت نمودند كه مردها توانستند انواع تمتعات را از آنان ببرند و در همه جا وسیله چشم چرانی را برایشان فراهم ساختند جوانان دیرتر زیربار ازدواج و تاسیس زندگی خانوادگی خواهند رفت روز بروز برتعداد دختران و زنان بی شوهر افزوده خواهد شد و این موضوع علاوه بر اینكه به ضرر اجتماع تمام می شود و مخصوصاً پدران و مادران را در محذورات و مشكلات سختی قرار می دهد ، مستقیماً به ضرر عمومی جامعه بانوان تمام خواهد شد زنان اگر زیبایی خودشان را در معرض دید همگان قرار دادند و در بین بیگانگان دلربایی كردند و یك قافله دل همره خویش بردند چون مردها غالبا با محرومیت مواجه می شوند و دسترسی ووصال بدون قید و شرط برایشان فراهم نمی شود بیماریهای روانی وضعف اعصاب و خودكشی ها و ناامیدی های زندگی در بین جوانان و مردان فراوان خواهد شد .
نتیجه این موضوع نیز به طور غیر مستقیم عاید بانوان خواهد گشت در اثر همین چشم چرانی های آزاد است كه بعضی از مردان،به انواع حیله ها و فریب ها متوسل می شوند ودوشیزگان معصوم و ساده لوح را فریب می دهند و سرمایه عفت و آبرویشان را بذ باد میدهند و به وادی فساد و بدبختی رهسپارشان می سازدند.
زنان شوهر دار وقتی دیدند شوهرشان به سایر زنها نظر دارد ودر محافل و مجامع عمومی با آنان ارتباط دارد،غالبا حس غیرت آنان تحریك می شود وسوء ظن وبدگمانی بوجود می آید بنای ایراد و ناسازگاری را خواهند گذاشت و با جهت یا بی جهت كانون گرم خانوادگی را سرد و متزلزل خواهند ساخت و عاقبت یا منجر به جدایی و طلاق می گردد یا با همان وضع ناگوار و تلخ در زندان خانه زندگی می كنند و در انتظار پایان یافتن مدت زندان روز شماری می كنند وزن و شوهر همانند دو پلیس كه مراقبت یكدیگر باشند از همدیگر مراقبت می نمایند .
مرد اگر توانست به زنان بیگانه نگاه كند قهرا دربین آنان زنانی خواهد دید كه از همسر رسمی خودش زیباتر و جذاب تر است و بسا اوقات با زخم زبان و سرزنش اسباب ناراحتی همسرش را فراهم می سازد و بوسیله ایرادها و بهانه های بیجا كانون با صفای خانوادگی را به جهنم سوزانی تبدیل خواهد ساخت .
مردی كه باید با فكر آزاد به كسب و كار و فعالیتهای اقتصادی بپردازد اگر هنگام رفت و آمد و در محل كار با زنان نیمه عریان و آرایش كرده تصادف كند قهرا تحت تاثیر عریزة جنسی قرار می گیرد و دلش مسخر دلبران می گردد چنین مردی نمی تواند با فكر ازاد به كسب و كار یا تحصیل و دانش مشغول باشد از فعالیت های اقتصادی نیز عقب می ماند و در تحمل این ضرر بانوان نیز شریكند .
زن اگر پوشیده باشد بهتر می تواند موقعیت و ارزش خودش را در دل مرد نگهدارد و منافع عمومی جامعه بانوان را حفظ كند و بنفع اجتماع قدم بردارد اسلام چون زن را یكی از اعضا مهم اجتماع می داند و چگونگی سلوك ورفتار او را در جامعه موثر می داند لذا این وظیفه بزرگ را از او خواستار شده كه بوسیله پوشش خودش از عوامل انحراف و فساد جلوگیری كند وبرای ترقی و پیشرفت ملت و كمك به بهداشت عمومی فداكاری نماید . از این رهگذر است كه عقیده نمود كه صلاحشان در اینست طوری زندگی نمایند كه نه مردان بیگانه را ببینند نه چشم بیگانگان بدانها بیفتد.

 

(فاطمه علیها السلام در آستانه ی مرگ)
حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش چند ماهی بیشتر زندگی نكرد در همان مدت كوتاه بقدری گریه كرد كه او را یكی از بكائین زیاد گریه كنندگان شمردند هیچگاه خندان دیده نشد گریه های زهرا علل و عوامل متعددی داشت مهمترین چیزی كه روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام متعددی داشت مهمترین چیزی كه روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام را ناراحت می ساخت این بود كه می دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی و طریق مستقیم دیانت منحرف شده در راهی افتاده كه پراكندگی و بد بختی از نتایج حتمی آنست .
حضرت زهرا چون پیشرفت های سریع اسلام را دیده بود انتظار داشت كه به همان منوال پیشرفت كند و در مدت كوتاهی كفر و بت پرستی را از بین ببرد و دستگاه ظلم و بیداد گری را برچیند . ولی با پیش آمد غیر مترقب غصب خلافت كاخ امیدش یك مرتبه درهم فروریخت .
روزی ام سلمه بر فاطمه علیها السلام وارد شد عرض كرد : ای دختر رسول خدا شب را چگونه صبح كردی ؟ فرمود با غم و اندوه گذراندم پدرم را از دست داده ام خلافت شوهرم غصب شده و بر خلافت دستور خدا و رسول امامت را از او گرفتند زیرا از علی علیه السلام كینه داشتند چون پدرانشان را درجنگ بدرو احد کشته بود .

[تصویر: fa1.jpg]

علی (ع) می فرماید : فاطمه (س)روزی پیراهن پدرش را از من خواست . وقتی پیراهن را به او دادم بوئید و بوسید و گریست تا بیحال شد . وقنی چنین پیراهن را از او مخفی نمودم .
روایت شده وقتی رسول خدا از دنیا رفت ، بلال مؤذن مخصوص آن حضرت دیگر اذان نگفت . روزی فاطمه پیغام فرستاد : آرزو دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم . بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان کرد . گفت : الله اکبر ، الله اکبر . فاطمه به یاد روزگار پدر افتاد ، نتوانست از گریه خود داری کند



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در شنبه 18 اردیبهشت 1389  ساعت 11:19 PM نظرات 0 | لينک مطلب

سیره وسخنان پیشوایان

 

1 موقعیت اهل بیت در نزد خدا

و احمدوا الذی لعظمته و نوره یبتغی من فی السموات و الارض الیه الوسیله و نحن وسیلته فی خلقه , و نحن خاصته و محل قدسه, و نحن حجته فی غیبه, و نحن ورثه انبیائه.(1)

خدایی را حمد و سپاس گویید که به خاطر عظمت و نورش هر که در آسمانها و زمین است به سوی او وسیله می جوید, و ما وسیله او در میان مخلوقاتش و خاصان درگاه و جایگاه قدس او و حجت غیبی و وارث پیامبرانش هستیم .

2 حرمت مست کننده ها

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال لی رسول الله (ص) : یا حبیته ابیها کل مسکر حرام , وکل مسکر خمر.(2) پیامبر خدا (ص) به من فرمود: ای دوست پدر, هر مست کننده ای حرام است, و هر مست کننده ای خمر است.

3 بهترین زنان کیستند؟

قالت فاطمه (س) فی وصف ما هو خیرللنساء: خیر لهن ان لایرین الرجال و لایرونهن.(3)

حضرت در وصف این که بهترین چیز برای زنان چیست, فرموده اند: این که زنان, مردان را نبینند, و مردان هم زنان را نبینند.

4 نتیجه عبادت خالص

عن فاطمه الزهراء (س) من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله الیه افضل مصلحته.(4)

هر که عبادت خالصش را به سوی خدا بالا فرستد, خداوند متعال برترین بهره و سودش رابه سوی او پایین فرستد.

5 فاطمه در مقام شکوه از دو خلیفه

قالت فاطمه الزهراء(س) للاولین :ارایتکما ان حدثتکما عن رسول الله (ص): تعرفانه و تفعلان به؟ قالانعم . فقالت: نشدتکما الله الم تسمعا رسول الله یقول: ((رضا فاطمه من رضای, وسخط فاطمه من سخطی, فمن احب فاطمه ابنتی فقد احبنی, و من ارضی فاطمه فقد ارضانی, و من اسخط فاطمه فقد اسخطنی))؟ قالا نعم, سمعناه من رسول الله (ص) , فقالت: فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لاشکونکما الیه .(5)

حضرت زهرا(س) خطاب به خلیفه اول و دوم فرمود: آیا اگر حدیث را از پیامبر خدا(ص) نقل کنم به آن عمل خواهید کرد؟ گفتند: آری. فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید که پیامبر (ص) فرموده اند:

((خشنودی فاطمه خشنودی من, و خشم فاطمه خشم من است, هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته, و هر که فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته, و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است))؟ گفتند: آری , چنین حدیثی را از پیامبر خدا(ص) شنیده ایم . فرمود: من هم خدا و فرشتگان را گواه می گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید, و چون پیامبر (ص) را ملاقات نمایم حتما از شما به او شکایت خواهم نمود.

6 بدترین امت

عن فاطمه الزهراقالت: قال رسول الله (ص), شرار امتی الذین غذوا بالنعیم, الذین یاکلون الوان الطعام, و یلبسون الوان الثیاب ویتشدقون فی الکلام .(6)

بدترین امت من کسانی هستند که : از انواع نعمتها تغذیه می کنند و خوراکیهای رنگارنگ می خورند, و لباسهای گوناگون می پوشند, و هرچه بخواهند می گویند.

7 نزدیکترین اوقات زن به خدا

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: سال رسول الله (ص) اصحابه عن المراه ماهی؟ قالوا: عوره, قال : فمتی تکون ادنی من ربها؟ فلم یدروا. فلما سمعت فاطمه (س) ذلک قالت : ادنی ما تکون من ربها ان تلزم قعر بیتها . فقال رسول الله ان فاطمه بضعه منی.(7)

پیامبر اکرم(ص) از اصحابش پرسید: زن چیست؟ گفتند: زن ناموس است. فرمود: زن چه موقع به خدایش نزدیکتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گویند. چون این سخن به گوش فاطمه (س) رسید. فرمود: نزدیکترین اوقات زن به خدای خود هنگامی است که در کنج خانه خودباشد . پس از این جواب پیامبر اکرم (ص) فرمود: حقا که فاطمه پاره تن من است .

8 نتیجه صلوات بر زهراء(س)

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال لی رسول الله(ص) یا فاطمه من صلی علیک غفر الله له و الحقه بی حیث کنت من الجنه.(8)

رسول خدا(ص) به من گفت: ای فاطمه هر که بر تو صلوات فرستد, خداوند او را بیامرزد و به من , در هر جای بهشت باشم ملحق گرداند.

9 علی(ع) رهبر وپیشوا

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: ان النبی (ص) قال : ((من کنت ولیه فعلی ولیه , و من کنت امامه فعلی امامه)).(9)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هرکه من سرپرست اویم, پس علی سرپرست اوست و هرکه را من رهبر اویم , پس علی رهبر اوست.

10 حجاب فاطمه

عن فاطمه الزهراء (س) قالت: یا رسول الله ان لم یکن یرانی فانا اراه , و هو یشم الریح . فقال النبی (ع) اشهد انک بضعه منی.(10)

پیامبر اکرم (ع) همراه با مرد نابینایی به خانه فاطمه(س) آمد, بلافاصله فاطمه(س) خود را کاملا پوشاند. رسول خدا(ص) فرمود: چرا خود را پوشاندی با این که او تو را نمی بیند؟ فاطمه (س) فرمود: ای پیامبر خدا اگر او مرا نمی بیند, من که او را می بینم و او بوی مرا حس می کند پیامبر اکرم فرمود: گواهی می دهم که تو پاره دل منی .



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389  ساعت 11:49 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 

- فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام : مَن أصعَدَ إلى اللّه خالصَ عبادَتِهِ أهبَطَ اللّه ُ عز و جل له أفضَلَ مَصلَحَتِهِ

- فاطمه زهراء علیها السلام : هر كه عبادت ناب و خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد ، خداوند عز و جل بهترین كارى را كه به صلاح اوست برایش فرو فرستد .

 

 

- فاطمةُ الزَّهراءُ علیهاالسلام : فَرَضَ اللّه ُ صِلَةَ الأرحامِ مَنماةً لِلعدَدِ  

- فاطمه زهراء علیهاالسلام : خداوند صله ارحام را بـه جهت فـزونـى تعداد افراد مقرّر داشته است .

بحار الانوار : ٧٤ / ٩٤ / ٢٣ .

 

- فاطمةُ الزَّهراءُ علیهاالسلام : فَرَضَ اللّه ُ الصَّلاةَ تَنزِیها مِن الكِبرِ  

- فاطمه زهراء علیهاالسلام : خداوند نماز را به منظور دور كردن (انسان) از كِبر واجب فرمود .

بحار : ٨٢ / ٢٠٩ / ١٩ .

 

- عنه علیه السلام : تَسبیحُ فاطمةَ الزهراءِ علیهاالسلام مِنَ الذِكرِ الكثیرِ الذی قالَ اللّه ُ عز و جل : اُذْكُرُوا اللّه َ ذِكْراً كثیراً    . «

- امام صادق علیه السلام : تسبیح فاطمه زهراء علیهاالسلام از جمله همان ذكر كثیر است كه خداوند عز و جل فرموده است :    «و خدا را بسیار یاد كنید»    .

الكافی : ٢ / ٥٠٠ / ٤ .

 

- فاطمةُ الزَّهراءُ علیهاالسلام : فَرَضَ اللّه ُ الصِّیامَ تَثبِیتا لِلإخلاصِ  

- فاطمه زهراء علیهاالسلام : خداوند روزه را براى استوارى اخلاص ، واجب فرمود .

البحار : ٩٦ / ٣٦٨ / ٤ .

 

- فاطمةُ الزَّهراءُ علیهاالسلام : ما یَصنَعُ الصائمُ بِصِیامِهِ إذا لَم یَصُنْ لِسانَهُ وسَمعَهُ وبَصَرَهُ وجوارِحَهُ

- فاطمه زهراء علیهاالسلام : اگر روزه دار زبان و گوش و چشم و اعضا و جوارح خود را نگه ندارد ، روزه به چه كارش مى آید ؟.

٢٢ - دعائم الإسلام : ١ / ٢٦٨ .

 

- فاطمهُ الزَّهراءُ علیهاالسلام : فَرَضَ ... العَدلَ تَسكینا لِلقُلوب ِ

- فاطمه زهراء علیهاالسلام : خـداوند عـدالت را بـراى آرامش دلـها واجب فرمود .

- علل الشرائع : ٢٤٨ / ٢ .

 

- فاطمةُ الزَّهراءُ علیهاالسلام فی المُناجاةِ : اللّهُمَّ بِعِلمِكَ الغَیبَ ، وقُدرَتِكَ عَلَى الخَلقِ ، أحیِنی ما عَلِمتَ الحَیاةَ خَیرا لی ، وتَوَفَّنی إذا كانَتِ الوَفاةُ خَیرا لی  

- فاطمه زهراء علیهاالسلام ـ در مناجات ـ : بـار خدایا ! تـو را بـه علم غیبت و تواناییت بر آفرینش ، سوگند مى دهم كه مرا ، تا وقتى مى دانى زنده بودن برایم بهتر است ، زنده بدارى و هر گاه مرگ برایم بهتر بود ، بمیرانیم .

- البحار : ٩٤ / ٢٢٥ / ١ .

 

فاطمةُ الزَّهراءُ علیهاالسلام فی خُطبَةٍ لَها : فَرَضَ اللّه ُ مُجانَبَةَ أكلِ أموالِ الیَتامى إجارَةً مِن الظُّلم

- فاطمه زهراء علیهاالسلام ـ در یكى از سخنرانى هاى خود ـ : خداوند پرهیز از خوردن مال یتیم را به خاطر جلوگیرى از ظلم و حقّ كشى واجب فرمود .

- البحار : ٧٩ / ٢٦٨ / ٧



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389  ساعت 11:43 PM نظرات 0 | لينک مطلب

مصیبت های حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام

فراق مادر

شاید هیچ کدام از حوادث ناگوار کودکی حضرت زهرا علیهاالسلام ، به اندازه مرگ مادر برای آن حضرت غم انگیز نبود. او در فراق مادر چنان می سوخت و غمگین بود که خدا برای آرامش قلب کوچکش پیام تسلیت فرستاد. فاطمه علیهاالسلام دامان پدر را می گرفت و دور او می گشت و می پرسید: ای رسول خدا! مادرم کجاست؟ و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به وی پاسخی نمی داد تا اینکه جبرئیل آمد و عرض کرد: «یا رسول الله! پروردگارت امر می کند سلامش را به فاطمه برسانی و به او بگویی مادرش خدیجه اکنون در بهشت زیبا و پر طراوات خداست و همراه آسیه و مریم است». سپس فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «پروردگار عالم منبع رحمت است و رحمت از اوست و همه رحمت ها به او برمی گردد».

روزهای سیاه

به راستی مصیبت های حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، فراتر از آن است که قابل توصیف باشد. خود آن حضرت، مصیبت هایش را در قالب شعری هنگام زیارت قبر پدرش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم این گونه می فرمود: «چه خواهد شد اگر کسی که بوی تربت احمد به مشام او رسیده است، هرگز، بوی مُشک و عنبر به مشامش نرسد. مصیبت هایی که بر من وارد شد، اگر بر روزها وارد می شد، به شب بدل می گشت».

در عزای پدر

فضّه، خادمه وفادار حضرت زهرا علیهاالسلام می گوید: هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم رحلت فرمود و حوادث پس از آن رخ داد، حضرت فاطمه علیهاالسلام هفت روز بر آن حضرت گریست و سپس روز هشتم نزدیک قبر ایشان آمد و ندا داد: «ای پدر! به راستی که اندوه من بر تو تازه شده. به خدا قسم دلم عاشق و مشتاق توست و به هیچ وجه از تو روی برنمی گرداند. هر روز اندوه هایم افزون می گردد و افسردگی و شکستگی ام از غم تو هرگز از من جدا نمی شود. به راستی هر کس با تو انس یافته، اگر در فراغت صبر و شکیبایی کند، واقعا سخت دل است. ای پدر! به واسطه رحلت تو، انوار دنیا از بین رفت و شکوفایی و زیبایی آن، که به حُسن تو شکوفا بود، افسرده شد و روزهای دنیا تیره گردید. پدر جان! تا ملاقات تو پیوسته بر تو عزادار خواهم ماند».

دو رکن علی علیه السلام

امام صادق علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود: جابر بن عبدالله انصاری گفت: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و آله سه روز قبل از رحلتش به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: «سلام بر تو ای پدر دو ریحانه [و دو گل خوشبوی من]. تو را در مورد آن دو سفارش می کنم. به زودی دو رکن و پایه تو فرو می ریزند و بعد از من، خداوند جانشین من است،] و اگر من نیستم، خداوند هست]». هنگامی که رسول الله از دنیا رفت علی علیه السلام فرمود: این یکی از دو رکنی بود که رسول خدا خبر داده بود و وقتی حضرت زهرا علیهاالسلام از دنیا رفت. فرمود: این رُکن دومی است که رسول الله صلی الله علیه و آله خبر داد.

آخرین سخنان فاطمه علیهاالسلام

حضرت زهرا علیهاالسلام در حال احتضار فرمود: سلام بر جبرئیل، سلام بر رسول خدا، خداوندا! مرا با پیامبرت قرار ده. خداوندا! مرا در رضوان و همسایگی و خانه ات که دارالسلام و ایمنی مطلق است قرار ده. سپس فرمود: آیا می بینید آنچه من می بینم؟ عرض شد چه می بینید؟ فرمود: این جمعیت های آسمان ها و این جبرئیل و این رسول خداست که می گوید: ای دختر عزیزم! بیا. آنچه در پیش روی توست، برایت بهتر است.

هاتف آسمانی

به راستی سخت ترین لحظات عمر امام علی علیه السلام وداع با فاطمه علیهاالسلام بود. آن حضرت آخرین دقایق را این گونه توصیف می کند: هنگامی که فاطمه را غسل دادم و کفن کردم، صدا زدم: ای ام کلثوم! ای زینب! ای فضّه! ای حسن! ای حسین! بیایید و با مادرتان وداع کنید که این زمان، زمان جدایی است و دیگر بار در بهشت با او ملاقات خواهید کرد. پس حسن و حسین علیهماالسلام آمدند، در حالی که می گفتند: «وای! ناراحتی ما به خاطر فقدان جدّمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا علیهاالسلام ، هیچ گاه از بین نخواهد رفت. ای مادر! هنگامی که با جدمان ملاقات کردی، سلام ما را به او برسان و بگو ما بعد از تو در دنیا یتیم شدیم». امیرمؤمنان علیه السلام می گوید: خدا را گواه می گیرم که فاطمه علیهاالسلام دست هایش را دراز کرد و آن دو را به آرامی به سینه چسباند و گریست و ناله کرد، ولی ناگهان هاتفی از آسمان سرداد: «این دو را از روی فاطمه بردار. به خدا سوگند ملائکه آسمان ها را به گریه درآوردند...».

علی علیه السلام در سوگ زهرا علیهاالسلام

امام کاظم علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند: هنگامی که حضرت زهرا علیهاالسلام وفات کرد، علی بن ابن طالب علیه السلام در رثای او چنین سرود: «سرانجام هر دوستی، جدایی است، این جدایی ها در مقابل مرگ، ناچیز است. از اینکه من هر روز یاری را از دست می دهم، می توان فهمید که هیچ دوستی پایدار نخواهد بود. به زودی از یاد من رویگردان می شوی و دوستی ام را فراموش می کنی و دوست دیگری جایگزین من می شود».

بوستان بهشتی

درباره محل قبر حضرت زهرا علیهاالسلام سه دیدگاه وجود دارد: 1. قبرستان بقیع؛ 2. خانه آن حضرت؛ و میان قبر و منبر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم . امام صادق علیه السلام می فرماید: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «میان قبر و منبر من، باغی از باغ های بهشت است و منبر من بر دریچه ای از دریچه های بهشت قرار دارد». امام صادق علیه السلام در ادامه می افزاید: «زیرا قبر فاطمه علیهاالسلام میان قبر و منبر اوست و قبر او بوستانی از بوستان های بهشت است و دریچه ای از دریچه های بهشت به سوی آن باز می شود».

محل قبر

یکی از بزرگان درباره محل قبر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام می گوید: «حق این است که قبر حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بُقْعه رسول الله و در جوار آن حضرت (میان قبر و منبر) است، و آن محلی که در بقیع به نام فاطمه علیهاالسلام شهرت دارد، قبر فاطمه بنت اسد مادر امیرمؤمنان علی علیه السلام است». سید بن طاووس در کتاب خود می نویسد: یکی از یاران امام هادی علیه السلام در نامه ای به آن حضرت چنین نوشت: اگر صلاح می دانی، مرا از محل قبر مادرت فاطمه علیهاالسلام با خبر ساز؛ آیا در طیبه (کنار قبر پیامبر) است یا همان طور که مردم می گویند در بقیع؟ حضرت در پاسخ نوشت: «او در کنار جدم رسول خداست». همچنین امیرمؤمنان علیه السلام هنگام خاکسپاری حضرت فاطمه علیهاالسلام به صورت خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چنین فرمود: «سلام بر تو ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! سلام از من و از دخترت که در کنارت آرام گرفته است». این کلام امام علی علیه السلام ، بر محل قبر حضرت فاطمه علیهاالسلام اشاره دارد.

منبع:www.hawzah.net



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 7 اردیبهشت 1389  ساعت 11:49 PM نظرات 0 | لينک مطلب

منابع مقاله:

، ؛

 


 

« اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ نَبیِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ حَبیبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ خَلیلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ صَفیِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ أَمینِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ خَیرِ خَلقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ أَفضَلِ أَنبِیاءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِکَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یابِنتَ خَیرِ البَرِیَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یاسَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ مِنَ الاَوَّلینَ وَالاخِرینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یازَوجَةَ وَلیّ اللهِ وَخَیرِ الخَلقِ بَعدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یاأُمَّ الحَسَنِ وَالحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ أَهلِ الجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها الصِّدّیقَةُ الشَّهَیدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُهاالرَّضِیَّةُ المَرضِیَّةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُهاالفاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها الحَوراءُ الاِنسِیَّةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها الُمحَدَّثَةُ العَلیمَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها المَظلومَةُ المَغصُوبَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها المُضطَهَدَةُ المَقهُورَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یافاطِمَةُ بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ . صَلَّی اللهُ عَلَیکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ ، أشهَدُ أَنَّکِ مَضَیتِ عَلی بَیِّنَة مِن رَبِّکِ وَاَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَد سَرَّ رَسُولَ اَللهِ وَمَن جَفاکِ فَقَد جَفا رَسُولَ اللهِ وَمَن آذاکِ فَقَد آذی رَسُولَ اللهِ وَمَن وَصَلَکِ فَقَد وَصَلَ رَسُولَ اللهِ وَمَن قَطَعَکِ فَقَد قَطَعَ رَسُولَ اللهِ ، لاَنَّکِ بِضعَةٌ مِنهُ وَرُوحُهُ الَّذی بَینَ جَنبیَهِ کَما قالَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسلَّمَ . أُشهِدُ اللهَ وَرَسُولَه وَملائِکَتَهُ اَنّی راض عَمَّن رَضیتِ عَنهُ ساخِطٌ عَلی مَن سَخِطتِ عَلَیهِ ، مُتَبرّیٌ مِمَّن تَبَّرأتِ مِنهُ ، مُوال لِمَن والَیتِ ، مُعاد لِمَن عادَیتِ ، مُبغِضٌ لِمَن أَبغَضْتِ ، مُحِبُّ لِمَن أَحبَبْتِ ، وَکَفی بِاللهِ شَهیداً وَحَسیباً ، وَجازِیاً وَمُثیباً »  پس از آن میگویی : « وَصَلَّی اللهُ عَلَیکِ ، وَعَلی أَبِیکِ مُحَمَّد رَسُولِ الله ، وَعَلی بَعلِکِ اَمِیرِ المُؤمِنینَ ، وَعَلی اَبنائِکِ الائِمَةِ الطّاهِرینَ وَسَلّمَ تَسلیماً کَثیراً » .

زیارت دیگر فاطمه زهراء (علیها السلام)

سپس آنچه را از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده، میخوانی.

« یامُمتَحَنَةُ اِمتَحَنَکِ اللهُ الَّذی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخلُقَکِ ، فَوَجَدَکِ لِما امتَحَنَکِ صابِرَةً ، وَزَعَمنا اَنّا لَکِ اَولِیاءُ وَمُصَدِّقُونَ وَصابِرونَ لِکُلِّ ماأَتانا بِهِ أَبُوکِ ، وَأَتانا بِهِ وَصِیُّهُ ، فَإِنّا نَسأَلُکِ اِن کُنّا صَدَّقناکِ إلاّ اَلحَقتِنا بِتَصدیقِنا لهما لِنُبَشِّرَ أَنفُسَنا بِأنّا قَد طَهُرنا بِوِلایَتِکِ » .

پس از آن میگویی: « اَلسَّلامُ عَلَیکِ یاسَیِّدَةَ نِساءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یاوالِدةَ الحُجَجِ عَلی الناسِ أَجمَعینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَتُها المَظلومَةُ المَمْنوعَةُ حَقُّها » .

پس از آن بگو: « اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی أَمَتِکَ وَاِبنَةِ نَبیِّکَ وَزَوجَةِ وصِیِّ نَبِّیکَ صَلاةً تُزلِفُها فَوْقَ زُلفی عِبادسکَ المُکَرَّمینَ مِنْ أَهلِ السَّماواتِ وَالاَرَضینَ » .

قابل توجه:

روایت شده است که هر کس ایشان را به این نوع زیارت کند و از گناهانش استغفار کند خداوند گناهان او را میبخشد.

و مستحب است بعد از آن دو رکت نماز زیارت بخواند و ثواب آن را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه نماید.

 

دعا بعد از زیارت

« اَللّهُمَّ اِنّی اَتوَجَّهُ اِلَیکَ بِنَبیِّنا مُحَمَّد وَبِأَهلِ بَیتِهِ صَلَواتُکَ عَلَیهِم ، وَاَسأَلُکَ بِحَقِّکَ العَظیمِ عَلَیهِم الَّذی لایَعلمُ کُنهَهُ سِواکَ ، وَاَسأَلُکَ بِحَقَّ مَنْ حَقُّهُ عِندَکَ عَظیمُ وَبِاَسْمائِکَ الحُسنی اَلَّتی أَمَرتَنی أَن اَدْعُوَکَ بِها ، وَاَسألُکَ بِاسْمِکَ الاَعظَمِ الَّذی اَمَرتَ بِهِ اِبراهِیمَ عَلَیهِ السَّلامُ أَن یَدعُوَ بِهِ الطَّیرَ فَأَجابَتهُ ، وَبِاسمِکَ العَظیمِ الَّذی قُلتَ لِلنّارِ کُونی بَرداً وَسَلاماً عَلی اِبراهِیمَ فَکانَتْ بَرْداً ، وَبِأَحَبِّ الاَسماءِ إلَیْکَ وَأَشرَفِها وَأَعظَمِها لَدَیکَ وَأَسرَعِها إِجابَةً وَأَنجَحِها طَلِبَةً وَبِما أَنتَ اَهلُهُ وَمُستَحِقُّهُ وَمُستَوجِبُهُ ، وَأَتَوسَّلُ اِلَیکَ وَأَرغَبُ اِلَیکَ وَأَتَضَرَّعُ وَأَلِحُّ عَلَیکَ ، وَاَسأَلُکَ بِکُتُبِکَ الَّتی أَنزَلتَها عَلی اَنبِیائِکَ وَرُسُولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِم مِنَ التوراةِ وَالانجِیلِ وَالزَّبورِ وَالقُرآنِ العَظیمِ ، فأنَّ فیها اسمُکَ الاَعظَمِ وَبِما فیها مِنْ أَسْمائِکَ العُظمی ، اَن تُصلِّیَ عَلی مُحَمِّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاَنْ تُفَّرِجَ عَنْ آلِ مُحَمَّد وَشیعَتِهِم وَمُحبِّیهِم وَعَنّی ، وَتَفتَحَ أَبوابَ السَّماءِ لِدُعائی وَترفَعَهُ فی عِلییِّن ، وَتَأذَنَ لی فی هذا الیومِ وَفی هذهِ السَّاعَةِ بِفَرَجی وَاِعطاءِ اَمَلی وَسُؤلی فِی الدُّنیا وَالاخِرَةِ ، یامَن لایَعْلَمُ أَحَدٌ کَیفَ هُوَ وَقُدرَتَه إِلاّ هُوَ ، یامَنْ سَدَّ الهَواءَ بالسَّماءِ ، وَکَبِسَ الاَرضَ عَلی الماء ، وَاْختارَ لِنَفسِه أحسَنَ الاَسماءَ ، یامَنْ سَمّی نَفسَهُ بالاسِمِ الَّذی تُقضی به حاجَةُ مَنْ یَدعُوهُ ، اَسْأَلُکَ بِحَقِّ ذلِکَ الاِسمِ فَلا شَفیعَ أَقوی لی مِنهُ اَن تُصَلِّی عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَانْ تَقضیَ لی حَوائِجی وَتُسْمِعَ بِمُحَمَّد وَعَلی وَفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وَعَلیِّ بنِ الحُسَینِ وَمُحَمَّدِ بنِ عَلیّ وَجَعْفَرِ بنِ مُحَمَّد وَمُوسی بنِ جَعفَر وَعَلیّ بنِ مُوسَی وَمُحَمَّد بنِ عَلیّ وَعَلیّ بنِ مُحَمَّد وَالحَسَنِ بنِ عَلیّ وَالحُجَّةِ المُنتَظَرِ لاذْنِکَ صَلَواتُکَ وَ سَلامُکَ وَ رَحْمَتُکَ وَ بَرَکاتُکَ عَلَیْهِمْ صَوتِی لِیَشفَعُوا لی اِلَیکَ وَتُشَفِّعَهمْ فیَّ ، وَلا تَرُدَّنی خائِباً بِحَقِّ لااِلهَ اِلاّ أَنْتَ » .

 

سپس حاجات خود را بخواه که انشاء الله برآورده خواهد شد.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 7 اردیبهشت 1389  ساعت 11:49 PM نظرات 0 | لينک مطلب

زندگانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ص 220

رسولی محلاتی

وصایای فاطمه (س)

وصایای فاطمه (س) به طور پراکنده و غیر منظم در روایات و تواریخ نقل شده و همچنین کسانی را که فاطمه به آنها وصیت کرد، و اینکه آیا وصایای او شفاهی بوده یا کتبی، و یا مقداری شفاهی و مقداری کتبی، و به هر صورت موضوعات مورد بحث در این باره به گونه های پراکنده و مختلفی نقل شده که ما ناچاریم آنها را قسمت بندی کرده و هر موردی را جداگانه مورد بحث قرار دهیم:

ام ایمن، اسماء، سلمی...

بجز امیر المؤمنین (ع) که نامش در وصایای فاطمه (ع) زیاد دیده می شود نام این سه بانوی محترمه، یعنی ام ایمن و اسماء و سلمی همسر ابی رافع نیز در روایات آمده است.

ام ایمن همان بانوی فداکار و با ایمانی است که قبل از این نامش ذکر شد و کسی بود که به صدق مدعای فاطمه شهادت داد، و طبق روایات پیغمبر درباره اش فرمود «او زنی است از اهل بهشت...» و او در خانه پیغمبر و خدیجه زندگی می کرد و پس از آن نیز به مدینه هجرت کرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نیز در خدمت اهل بیت پیغمبر انجام وظیفه می کرد.

و اما اسماء بنت عمیس پس از آنکه شوهرش جعفر بن ابیطالب در جنگ موته به شهادت رسید به همسری ابوبکر در آمد و این جریان قبل از رحلت رسول خدا (ص) انجام شد، و از این رو برخی بعید دانسته اند که اسماء در جریان وصیت و شهادت و مراسم غسل و تدفین فاطمه (ع) حضور داشته باشد، و همان احتمالاتی را که در بخش چهارم و در مراسم ازدواج داده شد همانها را در اینجا ذکر کرده اند، اما به عقیده نگارنده این مطلب از همان حد استبعاد تجاوز نمی کند و دلیلی نداریم که اسماء به خانه فاطمه (ع) رفت و آمد نمی کرده و در مراسم مزبور حضور نداشته باشد، چون روایات در این باره از طریق شیعه و سنی بسیار نقل شده و احتمال تحریف و تصحیف در همه آنها بعید به نظر می رسد، گذشته از اینکه در خود همان روایات قسمتهایی هست که این مطلب را تایید می کند که اسماء با اینکه همسر ابوبکر بوده به خانه فاطمه (ع) رفت و آمد می کرده و در مراسم وصیت و غسل او حضور داشته است، مانند روایتی که مرحوم اربلی در کشف الغمه و دیگران از خود اسماء روایت کرده اند که چون فاطمه (ع) از دنیا رفت عایشه آمد و خواست به اتاق فاطمه (ع) برود، من مانع شده و نگذاردم وارد اتاق شود، عایشه ناراحت شد و به پدرش ابوبکر گفت: این زن «حبشیه » میان من و دختر پیغمبر حائل می شود و نمی گذارد من به اتاق او بروم! ابوبکر آمد و به من گفت: ای اسماء چرا نمی گذاری زنان پیغمبر به نزد فاطمه بروند؟ من گفتم: خود فاطمه دستور داده است کسی نزد جنازه او نرود (1)...

و در ترجمه «سلمی » نیز جزری در اسد الغابة گوید:

«سلمی » نام زنی است که خدمتکاری رسول خدا (ص) را می کرد، و او کنیز صفیه دختر عبد المطلب بود، و او همان زنی است که قابلگی فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنین قابله ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) بوده، و در ماجرای وفات فاطمه (ع) نیز در غسل دادن او به علی (ع) و اسماء کمک می کرد. (2)

و صاحب کتاب قاموس الرجال این مطلب را که سلمی کنیز صفیه بوده است صحیح نمی داند و گفته است: بلاذری در تحت عنوان «کنیزان پیغمبر» نام سلمی را ذکر کرده و گفته است پیغمبر او را آزاد کرد. (3)

نگارنده گوید: از پاره ای روایات چنین استفاده می شود که سلمی کنیز آمنه مادر رسول خدا (ص) بوده و پس از درگذشت آمنه به پیغمبر (ص) رسید، آن حضرت او را آزاد کرد و با مردی به نام ابو رافع ازدواج نمود و از او فرزندانی به دنیا آمد که یکی از آنها عبید الله بن ابی رافع کاتب و نویسنده علی بن ابیطالب (ع) بود.

به هر صورت درباره ام ایمن مطلبی در وصیتنامه نیست جز آنکه در روایات نام او آمده و اینکه فاطمه (ع) به او وصیت کرد، و یا اینکه به او که از همه زنان بیشتر مورد وثوق و یا نزدیکترین زن به فاطمه بود دستور داد علی (ع) را نزد او بخواند. (4)

در مورد سلمی نیز در چند حدیث آمده که سلمی گوید: هنگامی که فاطمه (ع) بیمار شد من از او پرستاری می کردم تا در یکی از روزها که علی (ع) برای انجام کاری از خانه بیرون رفت و فاطمه (ع) با اینکه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدری آب غسل برای من حاضر کن، و من حاضر کردم و فاطمه برخاسته غسل کرد و سپس لباسهای نو خود را پوشید و به من دستور داد فرشی برای او در وسط اتاق بیندازم و روی آن خوابید و پاهای خود را به طرف قبله کشید و آن گاه دست خود را زیر گونه اش گذارده و فرمود: من اینک از دنیا می روم، و بدین ترتیب از دنیا رفت و من علی (ع) را خبر کردم...تا به آخر حدیث. (5)

و درباره اسماء بنت عمیس نیز در پاره ای از روایات آمده که گوید: فاطمه (ع) به من وصیت کرد کسی جز من و علی (ع) او را غسل ندهد، و من نیز هنگام غسل فاطمه طبق وصیتی که کرده بود به علی (ع) کمک کردم (6) و هر دو با هم جنازه را غسل دادیم.

در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که اسماء گوید، فاطمه در هنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از این وضعی که درباره حمل جنازه زنها مرسوم است شرم می کنم و خوش ندارم که جنازه زنان را روی تخته ای می گذارند و پارچه ای روی آن می اندازند و پستی و بلندیهای بدن او برای بیننده آشکار است.

اسماء گوید: بدو عرض کردم: من چیزی را که در حبشه دیده ام هم اکنون ترتیب داده نزد شما می آورم و نشانت می دهم، سپس چند عدد چوب تر و تختی را آورد و آن چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تخت بست و چادری روی آن کشید، فاطمه (ع) که آن را دید خوشحال شد و تبسم کرد، اسماء گوید: من از روزی که رسول خدا (ص) از دنیا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیغمبر ندیده بودم. (7)

در روایتی است که فرمود: چه چیز خوب و نیکویی است که بدان وسیله جنازه زن از مرد تشخیص داده نمی شود، (8) و در حدیثی است که فرمود:

«اصنعی لی مثله استرینی سترک الله من النار» (9).

[برای من نیز یک چنین چیزی درست کن، و مرا مستور کن، خدایت از آتش دوزخ مستور دارد (10).] و در احادیث دیگری نیز نام اسماء آمده که ان شاء الله در صفحات آینده در ضمن داستان شهادت فاطمه (ع) خواهید خواند.

و اما آنچه به علی (ع) وصیت کرد

از جمله کرامات فاطمه (ع) که محدثین شیعه و اهل سنت روایت کرده اند این است که وی از مرگ خود خبر داد و روز و وقت آن را تعیین کرد چنانکه در روایات پیش از این نیز گذشت و در حدیثی است که وقتی به علی (ع) گفت: هنگام مرگ من رسیده! علی (ع) فرمود: ای دختر پیغمبر با اینکه وحی از ما قطع شده این خبر را از کجا دانستی؟

فاطمه پاسخ داد، هم اکنون خواب مختصری مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را دیدم که به من فرمود: امشب نزد ما خواهی بود و من می دانم که او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (11)

و در روایتی است که پس از آن به علی (ع) گفت: چیزهایی در دل دارم که می خواهم آنها را به تو وصیت کنم!

علی (ع) فرمود: ای دختر رسول خدا هر چه می خواهی بگو!

در این وقت علی (ع) کسانی را که در اتاق بودند بیرون کرد و نزدیک سر فاطمه (ع) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت:

ای پسر عمو هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدی، و از وقتی با تو معاشرت داشته ام نافرمانی تو را نکرده ام!

علی (ع) در پاسخ او فرمود:

«معاذ الله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتی، قد عز علی مفارقتک و تفقدک الا انه امر لا بد منه...»

[پناه بر خدا! تو داناتر و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و نسبت به خدای تعالی بیمناکتر از آنی که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانی خود سرزنش کنم، و براستی مفارقت و دوری تو بر من بسیار ناگوار است جز آنکه چاره ای از آن نیست...]

آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:

به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را برای من تجدید کردی و مرگ و فقدان تو بر من بسیار بزرگ است.

«فانا لله و انا الیه راجعون » !

آه! که چه مصیبت دردناک و جانسوز و غم انگیزی است! مصیبتی که به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!

دنباله حدیث این گونه است که در اینجا هر دو گریان شده و لختی گریستند آن گاه علی (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتی داری بنما که من آن را انجام خواهم داد.

فاطمه عرض کرد: خدایت پاداش نیک دهد ای پسر عموی رسول خدا، نخستین وصیت من آن است که پس از من «امامه » دختر خواهرم را به ازدواج خویش در آوری چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نیز ناچارند همسری از زنان داشته باشند.

و از جمله عرض کرد: وصیت دیگر من آن است که احدی از این مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند در تشییع جنازه من و دیگر مراسم آن حاضر نشوند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذاری یکی از آنها و یا پیروان آنها بر جنازه ام نماز بگذارند...

مرا شب هنگام در آن وقتی که دیده ها همگی خواب رفته اند دفن کن (12) ؟

و در نقلی هم آمده که فاطمه (ع) وصایای خود را در رقعه ای نوشته و زیر سرش نهاده بود و چون از دنیا رفت، علی (ع) آن رقعه را بیرون آورد و جملات زیر را در آن مشاهده کرد:

«بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله، اوصت و هی تشهد ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتیة لا ریب فیها، و ان الله یبعث من فی القبور.

«یا علی انا فاطمة بنت محمد زوجنی الله منک لاکون لک فی الدنیا و الآخرة، انت اولی بی من غیری، حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل، و صل علی و ادفنی باللیل و لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة » (13).

[به نام خدای بخشاینده و مهربان، این است آنچه دختر رسول خدا بدان وصیت می کند، و این وصیت را در حالی می کند که گواهی می دهد معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی می دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهی می دهد که بهشت حق است، و جهنم حق است، و قیامت خواهد آمد و هیچ گونه شکی در آن نیست، و گواهی می دهد که خدای تعالی هر کس را که در گورهاست مبعوث و زنده خواهد کرد.

ای علی منم فاطمه دختر محمد که خدای تعالی مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت از آن تو باشم، و تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگران هستی!

کار حنوط و غسل و کفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن، و کسی را خبر نکن، تو را به خدا می سپارم، و بر فرزندان خود تا روز قیامت سلام می رسانم (14)! ] در نقلی که از مجالس مفید و امالی شیخ رحمة الله علیهما آمده در حدیثی از امام حسین روایت شده چنین است که چون فاطمه دختر رسول خدا (ص) بیمار شد به علی وصیت کرد که وضع حال او را پنهان دارد، و حتی از بیماری او کسی را با خبر نکند، و علی (ع) نیز این کار را کرد، و خودش شخصا پرستاری فاطمه (ع) را به عهده گرفت، و احیانا اسماء بنت عمیس نیز او را کمک می داد، آن هم به طور پنهانی، و چون هنگام وفات و رحلت او شد به علی (ع) وصیت کرد کارهای پس از مرگ او را خود انجام دهد، و شبانه او را دفن کند و جای قبر او را نیز پنهان و مخفی کند که اثری از قبر او معلوم نباشد (15).

و از کتاب دلایل طبری از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: فاطمه وصیت کرد از مال خودش به زنان پیغمبر و زنان بنی هاشم، به هر کدام دوازده وقیه بدهند، و به «امامه » دختر ابی العاص (خواهر زاده فاطمه (ع) نیز همین مقدار بدهند.

و در حدیث دیگری که از زید بن علی (ع) روایت کرده فرمود: فاطمه (ع) مال خود را بر بنی هاشم و فرزندان عبد المطلب بخشید و علی (ع) این کار را کرد و به دیگران نیز داد (16).

و بر طبق روایت کشف الغمه از امام باقر (ع) فاطمه وصیت فرمود: حوائط هفت گانه در دست علی (ع) باشد، و پس از او به حسن (ع) و پس از او به حسین (ع) برسد، و پس از درگذشت وی در دست بزرگترین فرزندان او قرار گیرد، و متن این وصیت نامه به خط امیر المؤمنین (ع) نوشته شده بود و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام آن را گواهی کرده بودند.

نگارنده گوید: «حوائط » جمع حائط و به معنای باغ و یا بستانی است که اطراف آن را دیوار کشیده باشند، و بر طبق روایات «حوائط » فاطمه (ع) عبارت از هفت باغ بوده به نامهای «مبیت، عواف، دلال، حسنی، برقه، صافیه، مشربه » که اینها غیر از فدک بوده و پیغمبر اکرم آنها را برای فاطمه (ع) وقف کرد، و بعدا نیز به صورت موقوفه فرزندان فاطمه (ع) در آمد، و برخی احتمال داده اند که این «حوائط هفتگانه » همان است که در برخی از روایات به نام «عوالی » ذکر شده، و اینها باغهایی بود که از «مخیریق » یهودی به رسول خدا (ص) رسیده بود، و مخیریق کسی است که در واقعه جنگ احد، مسلمان شد، و همان روز در میدان جنگ به شهادت رسید، و هنگامی که خواست به میدان برود فریاد زد: شاهد باشید که من مسلمان شده ام و اگر در این جنگ کشته شدم تمام دارایی من متعلق به رسول خداست.

و از تواریخ و روایات به دست نمی آید که آیا این باغهای هفتگانه در اختیار فاطمه (ع) بوده، یا مانند فدک، آنها را نیز ابوبکر به غصب گرفته بود، اما بعید نیست اگر این روایت معتبر باشد چنین استنباط می شود که باغهای مزبور در دست آن حضرت بوده که تولیت آن را به علی (ع) واگذار کرده و روی آن وصیت نموده است، اگر چه برخی گفته اند:

این باغهای هفتگانه همان صدقاتی است که عمر در زمان خلافت خود به علی (ع) واگذار کرد، و ابوبکر اینها را نیز مانند فدک از فاطمه اطهر گرفت.

باری بازگردیم به دنباله وصیت: در برخی از نقلهای غیر معتبر نیز آمده که فاطمه (س) از جمله وصیتهایی که به علی (ع) کرد این بود:

«یا ابن عم انی اجد الموت الذی لابد و لا محیص عنه، و انا اعلم انک بعدی لا تصبر علی قلة التزویج فان انت تزوجت امراة اجعل لها یوما و لیلة، و اجعل لاولادی یوما و لیلة، یا ابا الحسن و لا تصح فی وجوههما فیصبحان یتیمین غریبین منکسرین فانهما بالامس فقدا جدهما و الیوم یفقدان امهما، فالویل لامة تقتلهما و تبغضهما

ثم انشات تقول:

ابکنی ان بکیت یا خیر هاد و اسبل الدمع فهو یوم الفراق یا قرین البتول اوصیک با لنسل فقد اصبحا حلیف اشتیاق ابکنی و ابک للیتامی و لا تنس قتیل العدی بطف العراق فارقوا فاصبحوا یتامی حیاری فاخلفوا الله فهو یوم الفراق

و سخنان دیگری که چون به نظر نگارنده چندان معتبر نیامد از ترجمه و نقل قسمتهای دیگر خودداری شد.

ضمنا در پاره ای از روایات آمده که فاطمه (ع) پیش از آنکه از دنیا برود غسل کرد و جامه نو خود را پوشید و به سلمی، همسر ابی رافع، فرمود: من غسل کرده ام کسی بدن مرا برهنه نکند (17).

ولی برای توضیح باید بدانید که منظور از این روایات - چنانکه مرحوم مجلسی و دیگران گفته اند - نه آن است که مرا بدون غسل دفن کنید، زیرا مسئله غسل میت یکی از واجباتی است که باید در مورد هر میت مسلمانی انجام شود و استثنایی نخورده جز در مورد شهیدی که در میدان جنگ کشته شود آن هم با شرایط و خصوصیاتی که در کتابهای فقهی ذکر شده است، و از آن سو بر طبق روایات مشهور و زیادی که هست می دانیم که علی (ع) به کمک اسماء بدن فاطمه را شبانه غسل داد.

بلکه منظور آن بوده که بدن من پاک است و نیازی به شستشو و بیرون آوردن جامه برای غسل نیست، و به همین خاطر نیز بود که بر طبق روایات دیگری که بعدا ذکر خواهد شد، علی (ع) بدن فاطمه را از زیر پیراهن غسل داد، و این وصیت همسرش را نیز - که ظاهرا انگیزه ای جز پوشش و حفاظت زیادتر بدن از اینکه در معرض دید قرار گیرد نداشت - انجام داد.

اگر چه برخی خواسته اند بگویند: ممکن است این وصیت روی علاقه شدیدی که فاطمه (ع) به شوهر عزیزش داشت صادر شده و جنبه عاطفی داشته با این توضیح که چون فاطمه تا زنده بود سعی کرد تا بازوی متورم و پهلوی ضرب دیده و بدن کبود و کتک خورده اش را علی (ع) نبیند و تاثر شوهر بزرگوارش را زیادتر نکند، اما وقتی وصیت کرد که علی (ع) بدن او را غسل دهد و اساسا نمی خواست دیگری متصدی این کار شود، به این فکر افتاد که خواه ناخواه در وقت غسل چشم علی (ع) به بازو و پهلو و بدن او خواهد افتاد و تاثر او را چند برابر خواهد کرد، از این رو این کار را کرد و این قسمت را نیز در وصیت خود ضمیمه نمود و بلکه احتمال داده اند اصرار به اینکه در شب او را غسل دهد نیز روی همین خاطر بود که گذشته از اینکه بدن او را نبیندصورت کبود و نیلی او را نیز مشاهده نکند...و داغی بر داغهای دل علی (ع) افزوده نشود.!

و به هر صورت یکی از دو جهت ذکر شده بالا می تواند انگیزه و علت این وصیت باشد، نه آنکه می خواست اصلا او را غسل ندهند و بدون غسل دفن کنند تا آن وقت این بحث پیش نیاید که اولا این چه دستوری بود؟ و ثانیا چرا علی (ع) به این وصیت عمل نکرد و بدن فاطمه را غسل داد!

پی نوشت ها:

1. کشف الغمه، ج 2، ص 130، استیعاب، ج 2، ص 752.روایات زیادی که به همین نحو از طریق اهل سنت آمده و به تفصیل در احقاق الحق، ج 10، صص 470 به بعد نقل شده.

2. اسد الغابة، ج 5، ص 478.

3. قاموس الرجال، ج 10، ص 456.

4. بحارالانوار، ج 43، صص 181 و 204.

5. همان، صص 172، 183 و 188، کشف الغمه، ج 2، ص 127.

6. بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 189، کشف الغمه، ج 2، صص 126 و 130.

7. احقاق الحق، ج 10، ص 474، بحار الانوار، ج 43، صص 189 و 213، ضمنا دوستان حضرت زهرا و بانوانی که ادعای پیروی و شیعه گری بانوی عظمای اسلام را دارند خوب روی این قسمت حدیث دقت کنند و شدت علاقه فاطمه را به حجاب و پوشش بدن زن حتی پس از مرگ ببینند و تا آنجا که می توانند این هدف را در زندگی خود و دیگران تعقیب نموده و این برنامه را در خانه و خانواده ها پیاده کنند، تا روی دیدار و ملاقات شفیعه محشر را در آن روز وانفسا داشته و مشمول و شایسته شفاعت او گردند ان شاء الله!

8. کشف الغمه، ج 2، ص 130، استیعاب، ج 2، ص 752.

9. بحار الانوار، ج 43، ص 213.

10. و در برخی از روایات نیز این گونه است که فاطمه (ع) به علی وصیت کرد که چنین نعش و تابوتی برای او ترتیب دهد و بدو گفت: فرشتگان صورت آن را برای من درست کردند، و ظاهرا از نظر تواریخ مسلم است که اولین تابوتی را که در اسلام بدین صورت درست کردند همان بود که برای فاطمه (ع) ترتیب دادند.

11. همان، ص 179.

12. بحار الانوار، ج 43، صص 192- 191.

13. همان، ص 214.

14. همان، ص 214.

15. همان، ص 211.

16. همان، ص 218.

17. همان، صص 172 و 183 و 187.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 7 اردیبهشت 1389  ساعت 11:49 PM نظرات 0 | لينک مطلب

و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید. و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگی شما را تصدیق میکنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهی که پدر شما و وصیش که درود حق بر او و آلش باد برای ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود پس ما درخواست میکنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش، خدا به شما ملحق فرماید تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستی شما ما را از گناهان پاک سازد. سلام بر تو ای دختر رسول خدا. سلام بر تو ای دختر پیغمبر خدا. سلام بر تو ای دختر حبیب خدا. سلام بر تو ای دختر دوست خاص خدا. سلام بر تو ای دختر بنده خالص خدا. سلام بر تو ای دختر امین خدا. سلام بر تو ای دختر بهترین خلق خدا. سلام بر تو ای دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا. سلام بر تو ای دختر بهترین خلق . سلام بر تو ای سیده زنان عالم از اولین و آخرین سلام بر تو ای زوجه ولی خدا (امیرالمؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا سلام بر تو ای مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت. سلام بر تو ای صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدی سلام بر تو ای آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خشنودی سلام بر تو ای صاحب فضیلت و پاکیزه صفات. سلام بر تو ای انسیه حوراء. سلام بر تو ای ذات متقی پاک گوهر. سلام بر تو ای آنکه به الهام خدا دانا بودی سلام بر تو ای مظلوم (و ای عصمت) که حق تو را غصب کردند. سلام بر تو ای ستم کشیده و مقهور دشمنان دین. سلام بر تو ای فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد. درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد. گواهی میدهم که چون تو از جهان رفتی با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودی و هر که تو را مسرور و شاد ساخته رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته و هرکه از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بز گواری. خدا را گواه میگیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کس راضیم که شما از او راضی هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید. بیزارم از آنکه شما از او بیزارید. دوستم با آنکه شما با او دوستید و دشمنم با هرکه شما با او دشمنید. ناراضیم از هرکه شما از او ناراضی هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهی من خدا کافی است که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 7 اردیبهشت 1389  ساعت 11:49 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 

مَنْ أصْعَدَ إلىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِه.

هرکس عبادات و کارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را براى او تقدیر مى نماید.

حضرت زهرا(سلام الله علیها

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در شنبه 24 بهمن 1388  ساعت 12:15 AM نظرات 0 | لينک مطلب

 

قرآن .

((آيا پنداشتيد كه ما شما را بيهوده آفريديم و به سوى ما باز نمى گرديد))؟
.
((مـا آسـمـان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست به باطل نيافريده ايم اين گمان كسانى است كه كـافـر شـده اند و واى بركافران از آتش آيا كسانى را كه ايمان آوردند و كار شايسته كردند همانند فساد كنندگان در زمين قرار دهيم ؟
آياپرهيزگاران را چون بدكاران قرار دهيم ؟
)).
((آيـا آنـان كـه مـرتكب بديها مى شوند مى پندارند آنان را در شمار كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهايى شايسته كرده اند؟
و آيا زندگى و مرگشان يكسان است ؟
چه بد داورى مى كنند و خدا آسمانها و زمين را به حق بيافريد تاهر كسى را برابر كارى كه كرده است پاداش دهد و به آنان ستم نشود)).
تفسير:.
گـفـتـه خـداى مـتعال : ((آيا پنداشتيد كه ما شما را بيهوده آفريديم ـ تا آيه ـ خداوندگار عرش كـريم )) :بعد از آن كه خداوند آنچه را كفار با آن روبه رو خواهند شد,از احوال مرگ و سپس درنگ در بـرزخ وبـعـد از آن بـرانـگـيخته شدن براى حسابرسى و كيفر, توضيح داد,آنان را به خاطر اين پـنـدارشـان كـه بـرانـگـيخته نخواهند شد توبيخ مى كند, چرا كه نسبت دادن كار بيهوده به خدا گـسـتاخى به اوست بعد از اين توبيخ به برهان بعث اشاره مى فرمايد : آيه ((آيا پنداشتيد )) به اين مـعـناست : با آن كه شما را از حسرت خوردن در هنگام مشاهده مرگ و سپس درنگ در گورها و بـعـد بـرانـگـيخته شدن براى حساب و پاداش آگاه ساختيم , آيا باز هم گمان مى بريد كه شما را بيهوده آفريديم و بدون آن كه هدف جاودانى درآفرينش شما باشد زندگى مى كنيد و مى ميريد و همه چيز تمام مى شود و به سوى ما باز نمى گرديد؟
.
آيـه ((پـس , بـرتـر اسـت خـداونـد مالك و برحق خدايى جز اونيست خداوندگار عرش بزرگوار اسـت )),اشاره به برهانى دارد كه از طريق تنزيه (خدا از كار عبث ) رستاخيز را اثبات و عقيده آنها در انـكـار بـعـث را رد مـى كـنـد خداى تعالى در يك جمله تنزيهى خود را به چهار وصف توصيف مى كند:.
فـرمـانـرواسـت , حـق اسـت , خـدايـى جـز او نيست و خداوندگار عرش بزرگوار است بنابراين , چون فرمانرواى حقيقى است هر حكمى درباره هر چيزى براند, چه ايجاد باشد چه برگرداندن , چه مرگ باشدو چه زندگى و رزق , حكمش نافذ و فرمانش روان است و هر حكمى صادر كند, جز حق نـيـسـت , زيـرا اوحـق اسـت و از حـق از آن جهت كه حق است جز حق سر نمى زند و از بطلان و بيهودگى مبراست .

از آن جـا كـه مـمـكـن اسـت تـصـور شـود در كـنـار خـدا مـصـدر حـكم ديگرى هم باشد كه با صـدورحـكـم ,حـكـم خـدارا بـاطـل و بـى اثـر سـازد, لذا خود را به صفت يگانگى و اين كه الهى ـ يـعـنـى مـعبودى ـجزاونيست موصوف ساخت , زيرا اله به اين جهت معبود است كه داراى ربوبيت است , بنابراين معبودى جز او نيست و او خداوندگار عرش بزرگوار ـ عرش عالم ـ است وزمام امور همه در دست اواست و احكام و فرمانهاى جارى در آن از او سر مى زند.
چـكـيـده سـخـن ايـن كـه خداوند است كه هر حكمى از او صادر مى شود و هر چيزى از ناحيه او هـسـتـى مـى گـيـرد و او جز به حق , حكم صادرنمى كندو جز حق ,كارى انجام نمى دهد بنابراين , مـوجـودات هـمگى به سوى او برمى گردند و به وجود او باقيند و گرنه بيهوده و باطل بودند در صورتى كه بيهودگى و بطلان در آفرينش و صنع خدا راه ندارد.
دلـيـل ايـن كـه خداوند به اين اوصاف چهارگانه متصف مى باشد اين است كه او خدايى است كه هستى ذاتى اوست و هستى بخش ماسوا است .

آيه : ((و ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست به باطل نيافريديم )) تا آخر آيه :چون سخن به روز حـسابرسى رسيد رشته توضيح را متوجه آن ساخت و در اثبات آن دو دليل اقامه فرمود : يكى از آن دو هـمـيـن اسـت كـه در ايـن آيه ((و ما آسمان )) مطرح شده و از طريق غايت داشتن موجودات اسـتـدلال مـى كـنـد چـه اگـر آفـريـنش آسمان و زمين و آنچه ميان آنهاست ـ كه براى زمانى معين آفريده و سپس نابود مى شوند ـ به يك غايت ثابت و پايدار و به سر نيامدنى نمى انجاميد, كارى بـاطـل بـودو بـاطل , به معناى آنچه كه غايت و پايانى ندارد, در موجودات عالم تحقق پذير نيست چنين كارى ازحكيم سر نمى زند و در حكيم بودن خداى تعالى هم شكى نيست .

گـاهـى اوقـات از به كار بردن واژه ((باطل )) لعب و بازى اراده مى شود اگر در اين آيه هم مراد از باطل همين معنا باشد, در آن صورت آيه مورد بحث به معناى اين آيه است : ((و ما آسمانها و زمين و آنچه راميان آنهاست از روى بازى نيافريديم ما آن دو را جز به حق خلق نكرديم )).
بـه قـولـى ايـن آيـه بـه حـسب معنا عطف بر آيه پيش از خود است لذا گويا گفته شده است : از هـواى نفس پيروى مكن , زيرا موجب گمراهى تو مى شود و زيرا خداى تعالى جهان را براى پيروى از هـوا كـه بـاطل و نادرست مى باشد, نيافريده بلكه به خاطر توحيد و پيروى از شرع خلقش كرده است .

امـا ايـن سـخـن اسـتـوار نمى نمايد, زيرا آيه بعد, يعنى (( آيا كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى شـايـسـتـه كـردند, همانند فساد كنندگان در زمين قرار دهيم )) با معناى گفته شده سازگار نيست .

آيـه ((اين گمان كسانى است كه كافر شدند, پس واى بر كافران از آتش )) : يعنى اين كه جهان به بـاطـل آفـريـده شـده و غـايتى ندارد و از روز حساب كه در آن نتيجه حسابرسى به اعمال آشكار مـى شـود, خـبرى نيست , گمان كسانى است كه معاد را باور ندارند چنين كسانى در آتش دوزخ معذب خواهند بود.
آيـه ((آيـا كـسـانـى را كـه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند, مانند كسانى قرار دهيم كه در زمـيـن فـساد كردند؟
آيا پرهيزگاران را چون بدكاران قرار دهيم ؟
)) استدلال دوم است بر اثبات معاد بدين شرح كه انسان نيز همانند ديگر انواع موجودات مى تواند به كمال برسد و كمال آدمى به ايـن اسـت كـه در علم وعمل از قوه به فعليت برسد به اين ترتيب كه اعتقادات درست پيدا كند و كـارهـاى نـيك و شايسته انجام دهد,دو عنصرى كه فطرت درست و سالم آدمى او را به سوى آنها راهنمايى مى كند, به سوى ايمان به حق و انجام كارهاى شايسته كه موجب اصلاح و درستى جامعه انـسـانـى در روى زمـين مى شوند بنابراين ,كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دهند ـ يعنى همان پرهيزگاران ـ انسان كامل هستند وتباهكاران در روى زمين به سبب فاسد بودن اعتقاد و عملشان ـ يعنى همان بدكاران ـ از لحاظ انسانيتشان براستى ناقص و زيان ديده اند مقتضاى اين كمال و نقص اين است كه به ازاى كمال , حياتى سعادتمندانه و زندگيى خوش وجود داشته باشد و به ازاى نقص و عدم كمال , حيات وزندگى ضد آن .

پـيـداسـت كـه ايـن زندگى دنيا كه هر دو گروه ـ كاملان و ناقصان ـ در آن مشتركند زير نفوذ اسباب وعوامل مادى است و از اين نظر براى فرد كامل و ناقص و مؤمن و كافر يكسان مى باشد لذا كـسـى كـه كارنيك انجام دهد و عوامل و اسباب مادى نيز با او سازگارى نشان دهد, به زندگى خوش و سعادتمندانه اى دست مى يابد و هر كس خلاف آن باشد, بدبختى و زندگى تنگ و ناگوار دامنگيرش مى شود.
اگـر زنـدگى به همين زندگى دنيوى كه براى هر دو گروه نسبت يكسان داردمحدود و منحصر بـاشد وزندگى ديگرى وجود نداشته باشد كه متناسب با حال و روز هر يك به آنها اختصاص يابد, در آن صـورت ايـن امر با عنايت الهى در رساندن هر ذيحقى به حقش و دادن مقتضيات اعمال به افراد منافات خواهد داشت .

بـه عـبـارت ديـگر : با هر دو گروه به يكسان عمل كردن
((2)) و ناديده گرفتن آنچه پاكى اين و ناپاكى آن اقتضا مى كند, برخلاف عدالت خداى متعال است .

اما اين آيه ـ همچنان كه ملاحظه مى شود ـ به نفى يكسان بودن حال مؤمن و كافر نمى پردازد بلكه به مقابله و مقايسه ميان كسى كه ايمان آورد و عمل صالح كند و كسى كه چنين نيست , خواه غير مـؤمـن بـاشـديـا مـؤمن ناصالح باشد, مى پردازد به همين دليل دوباره پرهيزگاران را در مقابل بدكاران قرار مى دهد.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 18 بهمن 1388  ساعت 12:12 AM نظرات 0 | لينک مطلب

از پیامبر (ص) شنیدم، در روز جمعه ساعتى است كه هیچ مسلمانى مراقب آن نبوده كه حاجت خیرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنكه حاجت او را برآورده كرده است. فاطمه (س) می‌‏گوید عرض كردم یا رسول‏اللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است كه نصف قرص خورشید در موقع غروب پنهان شود. پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام درآى و چون دیدى نصف قرص خورشید در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا كنم.  



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در جمعه 16 بهمن 1388  ساعت 8:40 PM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :2
  •    
  • 1  
  • 2  
Powered By Rasekhoon.net