در روایات اسلامی راه های مبارزه با شیطان بیان شده است، از جمله:
1_ استغاذه؛ یعنی پناه بردن به خداوند از شر شیطان و گفتن " أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم". انسان وقتی خدا را شناخت و دریافت که خدا هم قدرت بی پایان دارد و هم نسبت به انسان از پدر و مادرش مهربان تر است، و با این احساس از شر شیطان به خدا پناه برد، خداوند نجاتش می دهد و دماغ شیطان را به خاک می مالد. قرآن می فرماید: " و أما نیزغنّک من الشیطان نزغٌ فاستعذ بالله إنّه سمیع علیم؛ اگر انگیزش و وسوسه ای از شیطان تو را برانگیزد، پس به خدا پناهنده شو که او شنوای دانا است".[1] 2_ بسم الله گفتن؛ مداومت به گفتن بسم الله در آغاز هر کاری به انسان القا می کند که استعانت فقط به درگاه خدا شایسته است، و در هیچ امری غیر حق دخیل نیست. طبیعی است وقتی چنین عمل کند، دیگر جایی برای وساوس شیطان لعین باقی نمی ماند. رسول خدا(ص) فرمود: "وقتی سفرة غذا را می گسترانند، چهار هزار فرشته دور آن جمع می شوند. اگر بنده " بسم الله الرحمن الرحیم" گفت،فرشتگان می گویند: خدا بر شما و غذایتان برکت فرستد و به شیطان خطاب می کنند که بیرون رو، ای فاسق، تو را بر ایشان سلطنتی نیست. و اگر بسم الله نگفت فرشتکان به شیطان می گویند: بیا، ای فاسق و با این ها همغذا شو".[2] 3_نماز، یکی از عوامل دفع و رفع شیطان که در مبارزه با او سلاح تیز و برّانی محسوب می شود نماز است. نماز اگر با آداب و شرایط آن اقامه شود، نمازگزار را به عالَم پاکی و قداست بالا برده و غُل و زنجیر دنیا و دام های شیطان را از پای او پاره می کند. قرآن می فرماید: "با نماز و روزه از خدا طلب یاری کنید".[3] 4_روزه؛ روزة حقیقی باعث می شود وسوسه و نیزنگ های شیطان از مملکت دل بیرون رود. روزی پیامبر(ص) به یاران خود فرمود: آیا شما را به چیزی آگاه نکنم که اگر شما آن را انجام دهید، شیطان از شما دور می گردد، همچون دوری شرق از غرب؟ عرض کردند: بله یارسول الله. حضرت فرمود: روزه. روزه صورت شیطان را سیاه می کند.[4] 5_استغفار و توبه: وقتی انسان از کارهای زشت و خلاف خویش توبه کندو از خداوند بخواهد که گناهانش را بیامرزد و تصمیم بگیرد که دیگر گناه نکند، ضربة بزرگی بر شیطان وارد می شود. پیامبر(ص) فرمود: "ولاستغفار یقطع و تینه؛ طلب آمرزش و بخشش از خدا رگ دل شیطان را قطع کرده و بند دلش را پاره می کند".[5] ---------------------------------------------------------------------------------------------- [1]اعراف (7) آیة 200. [2]فروع کافی، ج 6، ص 292. [3]بقره (2) آیة45. [4]سفینه البحار، ج 2، ص 64. [5]محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص 1457، مادة شیطان، شمارة9412.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 25 بهمن 1388 ساعت 11:54 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام عـلـى (ع ) : پـيامبر خدا(ص ) هرگاه فضيلتى از خود ياد مى كرد, مى فرمود : (قصدم ) فخر وخودستايى نيست .
ـ پيامبر خدا(ص ) : قصدم فخرفروشى نيست اما هنگامى كه به آسمان برده شدم جبرئيل (ع )اذان و اقـامـه گـفـت و هـر يك از جملات آنها را دو بار تكرار كرد و سپس به من گفت : جلوبايست اى محمد! من جلو ايستادم و براى آنان نماز خواندم .
ـ بـزنـطـى : خـدمـت حـضـرت ابـوالحسن (ع ) رسيدم آن حضرت شروع به صحبت با من كرد و مـن مـى پـرسيدم و ايشان پاسخم را مى دادند, تا آن كه پاس زيادى از شب گذشت چون خواستم بـروم بـه من فرمود : اى احمد! مى روى يا شب را همين جا مى مانى ؟ عرض كردم : فدايت شوم هر چـه شـما بفرماييد اگر دستور دهيد بروم مى روم و اگر امر كنيد بمانم مى مانم فرمود : بمان در اين وقت شب گزمه ها بيرونند و مردم در آرامش و خواب به سر مى برند. بزنطى مى گويد : حضرت رفت من كه خيال كردم ايشان وارد اندرونى شده اند در پيشگاه خدا به سـجـده افتادم و گفتم : خدا را سپاس , حجت خدا و وارث دانش پيامبران از ميان برادرانم به من انـس گرفت و به من اظهار محبت كرد در حالى كه در سجده و شكرگزارى بودم يكباره متوجه شـدم كـه حـضرت با پايش به سينه من زد من برخاستم حضرت دستم را گرفت و فشرد وسپس فـرمـود : اى احـمـد! امـيـرالـمـؤمـنـيـن (ع ) از صـعـصعة بن صوحان كه بيمار بود عيادت كرد وقـتـى برخاست كه برود, فرمود : اى صعصعه ! مبادا از اين كه من به عيادت تو آمده ام بر برادرانت فخربفروشى , از خدا بترس ابوالحسن (ع ) اين جمله را فرمود و از نزد من رفت .
ـ امـام عـلـى (ع ) هنگامى كه از صعصعه عيادت كرد : اى صعصعه ! مبادا عيادت من از خود رامايه فخر و مباهات بر مردمت قرار دهى صعصعه گفت : نه به خدا اى اميرالمؤمنين , بلكه آن رانعمتى در خور سپاس به حساب مى آورم على (ع ) فرمود اى صعصعه ! تا آن جا كه من مى دانم تومردى كم زحـمـت بوده اى و ياريگر ديگران صعصعه عرض كرد : به خدا قسم شما نيز تا جايى كه مى دانم به كـتـاب خـدا دانـايـى و خدا در دل و سينه تو بزرگ و با عظمت است و نسبت به مؤمنان مهربان و دلسوزى .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:13 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((تفاخر به بيشتر داشتن شما را به غفلت انداخت تا جايى كه به ديدن گورها رفتيد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : در روز فتح مكه , فرمود : خداى تبارك و تعالى به وسيله اسلام نخوت جاهليت و نـازش بـه پـدران و خاندانهاى جاهلى را از شما زدود اى مردم ! شما از آدم هستيد وآدم از گل آفريده شد بدانيد كه امروز, بهترين شما نزد خدا و گراميترين شما در پيشگاه اوپرهيزگارترين و فـرمـانبردارترين شما از اوست بدانيد كه عربيت به پدرى نيست كه (شما را)به دنيا مى آورد بلكه عـربـيـت يـك زبان است كه با آن سخن گفته مى شود پس , هر كس در كار وعمل كوتاهى كند, شرافت خانوادگيش او را به خشنودى خدا نرساند. ـ آنـانـى كـه بـه پـدران مـرده خـود كـه در حـقـيقت زغال جهنمند فخر مى فروشند از اين كار دسـت بـردارنـد و گـرنه در نزد خداى عزوجل پست تراز سرگين غلتانكى هستند كه با بينى خود سـرگـين را مى غلتاند خداوند نخوتها و فخرفروشيهاى خاندانى جاهليت را از شما برده است (در اسلام )يا مؤمن پرهيزگار است و يا نابكار بدبخت مردم فرزندان آدم هستند و آدم از خاكى آفريده شده .
ـ آفت بزرگى خاندان , فخرفروشى است .
ـ آفت بزرگى خاندان , فخرفروشى و خودپسندى است .
ـ امام على (ع ) : نازنده به خود, برتر از نازنده به پدر خود است .
ـ امـام صـادق (ع ) : مردى خدمت پيامبر خدا(ص ) آمد و عرض كرد : اى پيامبر خدا! من فلان پسر فـلان هـسـتم او نه پشت خود را شمرد پيامبر خدا(ص ) به او فرمود : تو دهمين نفر آنان دردوزخ هستى .
ـ امـام عـلـى (ع ), بعد از تلاوت آيه ((تفاخر به بيشتر داشتن شما را به غفلت انداخت تا جايى كه به ديـدن گـورهـا رفـتـيـد)), فـرمـود : آيـا بـه گـورهاى پدرانشان افتخار مى كنند؟ يا به فزونى شـمـارهـلاك شـدگـان (خـود) بـه هم مى نازند؟ از پيكرهايى كه بى جان و متلاشى شده اند و از حـركتهايى كه آرام گرفته اند, بازگشت به اين جهان را چشم دارند حال آن كه آن مردگان مايه عبرت باشندسزاوارتر است تا باعث فخرفروشى .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:12 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((بدانيد كه زندگى دنيا, در حقيقت , بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى ميان شماست )). ((همانا خدا هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد)). ـ امام على (ع ) : دو چيز مردم را نابود كرده است : ترس از نادارى و فخرجويى .
ـ فخرفروشى , از بى مقدارى است .
ـ آفت رياست , فخرفروشى است .
ـ حماقتى بزرگتر از فخرفروشى , نيست .
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : شـيـطان يك سرمه دارد يك ليسيدنى و يك انفيه سرمه اش پينكى است وليسيدنى اش دروغ و انفيه اش فخرفروشى .
ـ امام على (ع ) : فخرفروشى را كنار بگذار و تكبر را فرو نه و به ياد قبرت باش .
ـ شما را چه به دنيا؟ دنيايى كه كالايش به سرآمدنى است و افتخاراتش بد فرجام .
ـ امـام سـجـاد(ع ) ـ در دعـاى مكارم الاخلاق ـ : خويهاى والا را به من ارزانى دار و ازفخرفروشى مصونم بدار. ـ امـام عـلـى (ع ) : هـر كـس بـراى فـخـرفـروشـى كـارى كند, خداوند در روز قيامت او را سياه محشورگرداند. ـ در صفات مؤمن : به خوبيها گوش مى سپارد تا بدانها عمل كند و از خوبيها سخن نمى گويد تابر ديگران فخر فروشد. ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : خداوند به من وحى فرمود كه فروتن باشيد, تا كسى بر كسى فخر نفروشد وكسى به كسى تجاوز و زورگويى نكند. ـ امـام عـلـى (ع ), در وصـف شيطان , مى فرمايد : به خلقت خود (از آتش ) بر آدم فخر فروخت وبه خـاطـر مـنـشـا خـود عـلـيـه او عـصبيت به خرج داد سوگند به خدا كه او بر اصل و ريشه شما فخرفروخت و از حسب و نسب شما عيبگويى كرد زنهار, زنهار, به خدا پناه بريد از تكبر وعصبيت و فخرفروشيهاى جاهليت .
ـ از پـسـت تـريـن حالات زمامداران در نزد مردمان نيك , اين است كه گمان رود دوستدار فخرو خودستايى گشته اند و كردارشان بر تكبر حمل شود. ـ اى مردم ! امواج فتنه ها را با كشتيهاى نجات بشكافيد و از راه مخالفت و ناسازگارى برگرديدو تاجهاى فخرفروشى به يكديگر را, از سر برداريد.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:11 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امام على (ع ) : هر كه بدگويى كند, بدگويى شنود و هر كه دشنام دهد جواب شنود. ـ امـام سـجـاد(ع ) : هـر كه از عيبهايى كه مردم دارند سخن بگويد, مردم عيبهايى را كه ندارد به اونسبت دهند. ـ امام على (ع ) : هر كه درباره مردم آن گويد كه خوش ندارند, مردم درباره او چيزهايى بگويند كه نمى دانند (و واقعيت ندارد). ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـرگـاه كـسى از تو چيزى مى داند و آن را به تو نسبت داد, تو آنچه را از اومى دانى به وى نسبت مده (و اظهار مكن ) تا ثواب اين كار از آن تو باشد و گناهش از آن او.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:10 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
پرهيز از ناسزاگويى .
قرآن .
((گستاخ , (و) گذشته از آن حرامزاده است )). ـ امام باقر(ع ) : خداوند شخص ناسزاگوى بد دهن (يا دشمنام شنو) را دشمن دارد. ـ پيامبر خدا(ص ) : از دشنامگويى بپرهيزيد, زيرا خداى عزوجل ناسزاگوى بد دهن را دوست ندارد .
ـ خداوند شخص دشنامگوى بد دهن را دوست ندارد. ـ امام باقر(ع ) : بهترين چيزى را كه دوست داريد به شما گفته شود, به مردم بگوييد, زيراخداوند از شخص لعنتگر دشنام ده بدگوى از مؤمنان و ناسزاگوى بد دهن و گداى سمج نفرت دارد. ـ پيامبر خدا(ص ) : حرام است بر شخص ناسزاگو كه وارد بهشت شود. ـ زشت گويى (و زشت كردارى ) هرگز در چيزى نبود مگر اين كه آن را عيبناك گردانيد وشرم و حيا هرگز در چيزى نبود مگر اين كه آن را آراست .
ـ خداوند بهشت را بر هر فحاش بد زبان بى شرمى كه باكى ندارد چه گويد و چه شنود, حرام كرده است , زيرا اگر وارسى كنى خواهى يافت كه يا زنا زاده است يا شيطان در نطفه او شريك بوده است عـرض شـد اى پـيـامبر خدا! آيا شيطان در مردم هم شريك مى شود؟ فرمود : آرى ,مگر اين سخن خداى عزوجل را نخوانده اى كه : ((و در اموال و فرزندان ايشان شريك شو)). ـ خداوند شخص با حياى با عزت نفس را دوست دارد و بد زبان گداى سمج را دشمن مى دارد. ـ آيـا شـمـا را خـبـر نـدهـم كـه كم مانندترين شما به من كيست ؟ عرض كردند : چرا, اى پيامبر خدافرمود : شخص ناسزاگوى بد دهن بد زبان .
ـ امام على (ع ) : دشنام دادن و بد دهنى (يا دشنام شنيدن ) از اسلام بدورند. ـ نابخردترين نابخردان , كسى است كه به دشنامگويى افتخار كند. ـ كسى كه دشنام دهد, دل حسودانش را خنك گرداند. ـ انسان بزرگوار, هرگز دشنام ندهد. ـ امام صادق (ع ) : دشنامگويى و بد زبانى و دريدگى از (نشانه هاى )نفاق است .
ـ امام على (ع ) : خشونت و بدخويى زياد, از جمله زشتيهاست .
ـ پيامبر خدا(ص ) : اگر فحش (زشتى در گفتار و كردار) مخلوقى بود, هر آينه بدترين مخلوقات خدا بود. ـ اگر فحش تجسم يابد, بى گمان بدتركيب خواهد بود. ـ درباره آيه ((عتل بعد ذلك زنيم )) : يعنى زشت گوى زشت كردار فرومايه .
ـ نـيـز دربـاره هـمـيـن آيه : عتل يعنى هر شكم فراخ خشن پرخور پرآشام آزمند به مال و ثروت و خسيس .
ـ امام صادق (ع ) : بدزبانى از بى ادبى است و بى ادبى در آتش مى باشد. ـ امام باقر(ع ) : حربه فرومايگان , زشتگويى است .
ـ امـام صـادق (ع ) : هـرگـاه مؤمن به برادرش بگويد : اف بر تو, از ولايت و دوستى او خارج شودو هرگاه بگويد : تو دشمن من هستى , يكى از آن دو كافر شود و خداوند از مؤمنى كه نسبت به مؤمن نيت سؤ در دل داشته باشد, عملى را نپذيرد. ـ هر كس كه مردم از زبانش بترسند, او در آتش است .
ـ يكى از نشانه هاى شريك شيطان كه ترديدى در آن نيست اين است كه شخص دشنامگوى باشد و باكى نداشته باشد كه چه گويد و چه شنود. ـ پـيامبر خدا(ص ) : يكى از بدترين بندگان خدا كسى است كه , به سبب بد زبانى ودشنامگوييش , همنشينى با او ناخوشايند باشد. ـ از بدترين مردمان كسى است كه مردم , از ترس ناسزاگويى او, وى را ترك كنند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:09 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام صـادق (ع ) در مـجـلـس ربـيـعـة الـراى نـشـسته بود كه عربى باديه نشين آمد و از ربيعة الـراى مـسـالـه اى پـرسـيـد ربيعه جوابش را داد وقتى حرفش تمام شد باديه نشين گفت : آيا به گـردن مـى گـيـرى ؟ ربـيـعه سكوت كرد و جوابى نداد آن عرب دوباره مساله را پرسيد و ربيعه هـمـان جـواب را بـه او داد بـاديـه نشين گفت : آيا به گردن مى گيرى ؟ ربيعه سكوت كرد امام صادق (ع ) به او فرمود: به گردن اوست فرمود : مگر نگفت : هر مفتيى ضامن است .
ـ امـام باقر(ع ) : هر كس بدون علم و هدايت به مردم فتوا دهد, فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب بر او لعنت فرستند و گناه آن كه به فتواى او عمل كند دامنگيرش شود. ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كس به فتوايى كه از روى نادانى به او داده شده است عمل كند, گناهش به گردن كسى است كه به او فتوا داده است .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:08 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ پيامبر خدا(ص ) : گستاخترين شما بر فتوا دادن , گستاخ ترين شما در برابر آتش است .
ـ امام صادق (ع ) : از فتوا دادن چنان گريز كه از شير مى گريزى و گردنت را پل مردم قرار مده .
ـ دو كـار مـهـلـك اسـت : يكى اين كه بر پايه راى خود به مردم فتوا دهى , ديگر اين كه ندانسته از چيزى پيروى كنى .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:07 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امام صادق (ع ) : كسى كه براساس راى خود به مردم فتوا دهد, از چيزى كه نمى داند پيروى كرده اسـت و كسى كه از آنچه نمى داند پيروى كند, با خدا به ضديت برخاسته است , زيرا ندانسته چيزى را حلال و حرام كرده است .
ـ زنهار, كه براى مردم فتواى به راى دهى يا از چيزى كه نمى دانى پيروى كنى .
ـ امام باقر(ع ) : ما اگر براساس راى و هوس خود به مردم فتوا مى داديم , هر آينه از هلاك شدگان بـوديـم لـيـكـن مـا بـر پايه قول و سنت پيامبر خدا(ص ) و اصول علميى كه خود داريم و ازپدران بزرگوار خود به ارث مى بريم , براى مردم فتوا مى دهيم .
ـ امـام صـادق (ع ) : بـه خـدا سـوگند كه ما نه براساس هوا و هوس خود چيزى مى گوييم و نه بر پايه راى خويش و جز آنچه پروردگارمان گفته است , چيزى نمى گوييم .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:07 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : كسى كه ندانسته براى مردم فتوا دهد, آنچه از دين خراب مى كند بيشتر ازآن چيزى است كه درست مى كند. ـ كـسى كه ناسخ را از منسوخ و محكم را از متشابه تشخيص نمى دهد و با اين حال براى مردم فتوا دهد, هم خودش هلاك شده و هم مردم را به هلاكت انداخته است .
ـ هر كس ندانسته فتوا دهد, فرشتگان آسمان و زمين او را لعنت كنند. ـ كـسـى كـه به فتوايى , بدون اعتماد و اطمينان از آن , عمل كند, گناهش به گردن كسى است كه به او فتوا داده است .
ـ امـام بـاقـر(ع ) : كسى كه بدون علم و بدون هدايتى از جانب خدا براى مردم فتوا دهد,فرشتگان رحـمـت و فـرشتگان عذاب بر او لعنت فرستند و گناه كسى كه به فتوايش عمل كند, به گردن اوست .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 11:06 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
|