برای سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات

1 ـ خداوند فرمود : " اى پیامبر ! بوسیله تو و پیشوایان از نسل تو بر بندگان خویش رحمت می آورم ، و به وسیله قائم از بین شما ، زمین خود را با تسبیح و تقدیس و تهلیل و تكبیر و بزرگداشت مقام الوهیت ، آباد می سازم .

و به وجود او زمین را از دشمنانم پاك می كنم و آن را میراث اولیاى خویش قرار می دهم ، و به وسیله او كلمه توحید را تعالى بخشیده ، كلمه كافران را به سقوط می كشانم ، و به دست او و با علم خود سرزمین ها و دل بندگانم را حیاتى تازه می بخشم و گنج ها و ذخیره هاى پنهان را به مشیت خود برایش آشكار می سازم .

و با اراده خود او را بر نهانی ها و مكنونات قلبى دیگران آگاه می گردانم و با فرشتگان خود او را یارى می رسانم تا در اجراى فرمان من و تبلیغ دین من مددكار او باشند . او به حقیقت ولىّ من است و به راستى هدایتگر بندگان من می باشد . "

2 ـ امام باقر ( علیه السلام ) در وجه نامگذارى حضرت " مهدى (عج) " به " قائم آل محمد ( صلى الله علیه و آله و سلم ) " حدیثى قدسى روایت فرمود : " زمانى كه جدم حسین كه صلوات خدا بر او باد به شهادت رسید ، فرشتگان با گریه و زارى به درگاه خداوند عزوجلّ نالیدند و گفتند : پروردگارا ! آیا از آنان كه برگزیده و فرزند برگزیده تو را ، و امام انتخاب شده از بین خلق را كشتند ، در می گذرى ؟! "

خداوند به آنان وحى فرمود كه : " فرشتگان من آرام گیرید . سوگند به عزّت و جلالم كه از آنان انتقام می گیرم اگر چه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد  " سپس فرزندان از نسل حسین ( علیه السلام ) را كه پس از او به امامت می رسند به ملائكه نشان داد و آنان شاد شدند .

در بین این پیشوایان ، یك نفرشان به نماز ایستاده بود " فإذا احدهم قائم یصلّى فقال اللّه عزّوجلّ : بذلك القائم أنتقم منهم . " خداوند عزّوجلّ فرمود : به وسیله آن " قائم " از دشمنان و قاتلان حسین ( علیه السلام ) انتقام می گیرم . "

حديث انتظار فرج 

متن روایت:

هذه صحیفة مخاصم ، یسأل عن الدین الذی یقبل فیه العمل ، فقال : رحمك الله هذا الذی أرید ، فقال أبو جعفر علیه السلام : شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شریك له ، وأن محمدا صلى الله علیه وآله عبده ورسوله ، وتقر بما جاء من عند الله ، والولایة لنا أهل البیت ، والبراءة من عدونا ، والتسلیم لامرنا ، والورع والتواضع ، وانتظار قائمنا ، فإن لنا دولة إذا شاء جاء بها

اسماعیل جعفى مى گوید : شخصى نزد امام باقر علیه السلام آمد و نامه اى به همراه داشت ، حضرت به او فرمود : این نامه مخاصم و مخالف ماست كه سئوال می كند در چه دینى عمل قبول خواهد شد ؟ آنشخص ( آورنده نامه ) عرض كرد : آرى ، همین را می خواهم امام باقر علیه السلام به او فرمود : شهادت به اینكه جز ، خدا ، معبودى نیست و شریك ندارد و شهادت به اینكه ، محمد صلى الله علیه و آله بنده و رسول اوست و اقرار به آنچه كه از جانب خدا آمده و ولایت ما اهل بیت و بیزارى از دشمنان ما و رعایت ورع و تواضع و انتظار قیام قائم ما . همانا ما دولتى خواهیم داشت زمانى كه خدا بخواهد آنرا بپا خواهد ساخت .



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 30 فروردین 1389  ساعت 12:03 AM نظرات 0 | لينک مطلب

برای سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات

امام زین العابدین ( علیه السلام ) :

" من ثبت على ولایتنا فى غیبة قائمنا ، اعطاه الله أجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد " ( كشف الغمه ، ج 3 ، ص 312 )

هر كه در دوران غیبت قائم ما ، بر ولایت ما ثابت قدم باشد ، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرماید .

 

امام صادق ( علیه السلام ) :

" المنتظر للثانى عشر كالشاهر سیفه بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله یذب عنه " ( غیبت نعمانى ، ص 41 )

كسى كه منتظر امام دوازدهم است مانند كسى است كه در كنار رسول خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم ) و براى دفاع از آن حضرت شمشیر مى زند .

امام موسى كاظم ( علیه السلام ) :

" طوبى لشیعتنا المتمسكین بحبّنا فى غیبة قائمنا ، الثابتین على موالاتنا و البراءة من اعدائنا ، اولئك منّا و نحن منهم ، و قد رضوا بنا ائمة و رضینا بهم شیعة ، طوبى لهم ثم طوبى لهم ، هم و الله معنا فى درجتنا یوم القیامة " ( الزام الناصب ، ص 68 )

خوشا به حال شیعیان ما كه در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند ، آنها از ما و ما از آنهائیم . و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند ، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم . خوشا به حال آنها و باز هم  خوشا به حال آنها ، آنها به خدا قسم در درجه ما و در كنار ما در روز قیامت اند .

 

امام رضا ( علیه السلام ) :

" ما أحسن الصبر و انتظار الفرج " ( منتخب الاثر ، ص 496 )

چه بهتر است صبر كردن و انتظار فرج كشیدن.

امام جواد ( علیه السلام ) :

" افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج " ( غیبت نعمانى ، ص 180 )

برترین اعمال شیعیانمان ، انتظار فرج است .

 

امام هادى ( علیه السلام ) :

" لولا من یبقى بعد غیبة قائمكم من العلماء الداعین الیه ، و الدّالین علیه ، و الذّابین عن دینه بحُجج الله ، و المنقذین للضعفاء من عبادالله من شباك ابلیس و مردته ، لما بقى احد الا ارتد عن دین الله . ولكنهم یمسكون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة كما یمسك صاحب السفینة سكانها ، اولئك هم الافضلون عندالله عزوجل " ( بحارالانوار ، ج 51 ، ص 156 )

 

اگر نه این بود كه پس از غیبت قائم آل محمد ، برخى از علما وجود دارند كه به سوى او دعوت مى كنند و مردم را به حضرتش سوق مى دهند و از دینش با استدلال هاى الهى حمایت مى كنند و ضعیفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش ، رهایى مى بخشند ، پس به تحقیق هیچ كس نمى ماند جز اینكه از دین خدا بر مى گشت . ولى آن عالمان زمان قلوب ضعفاى شیعه را مى گیرند همانگونه كه ناخداى كشتى ، سكّان و فرمان كشتى را مى گیرد و پس آنها نزد خداى عزوجل از همه برترند .

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 30 فروردین 1389  ساعت 12:03 AM نظرات 0 | لينک مطلب

بهار تلنگری ست برای بازگشت به خویشتن خویش ،بهار فرصت قشنگی ست برای ما که غبار غصه از شیشه دل برداریم.

بهار بهانه شادیست تا رنگ خدا روی تمام فصلهای زندگی جاری شود.

بهار پایان انتظار سراسیمه مرغکانی ست که می خواهند خود را به دستان نوازشگر باقی مانده خدا بسپارند.به لکنت ثانیه هایمان نگاه نکن از جمعه ها بپرس که حرفهای گفتنی بسیار دارد همیشه می گویند با یک گل بهار نمی شود!چرا می شود.

الهم عجل لولیک الفرج

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 8 فروردین 1389  ساعت 6:31 AM نظرات 0 | لينک مطلب

کاش!

 
کاش! روزی سینه ها دریای توفان خیز گردد 
کوچه از عطر عبوری، ناگهان لبریز گردد
 
جان بگیرد لحظه ها مان از حضور آشنایت 
از نوایت وسعت هر سینه عطر آمیز گردد
 
انتظار دیرپا، پایان بگیرد کاش روزی! 
بزم دلهامان سراسر شاد و شور انگیز گردد
 
با بهار سبز رخسارت گل باغ محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 
باغهای غصّه و اندوه مان پاییز گردد
 

و بی خیال تو حاشا!

 
به نام نامیات ای آفتاب عالم بالا! 
غریب لحظه دردم، در این دو روزه دنیا
 
تمام هستی من نذر روشنایی نگاهت 
تمام دارو ندارم به راه توست مهیا

نبود و نیست به جانم هوای گشت و گذاری 
وبی هوای تو هرگز! وبی خیال تو حاشا!
 
مرا ببر به نهایت، نهایتی که تو دانی 
مرا بخوان به حضورت به بزم عشق و تولا
 
به راه سبز نگاهت امید بسته دل من 
بیا که بی تو اسیرم، به دست غربت یلدا
 
عطش نشسته به جانم ببخش جرعه نوری 
تو ای ترنم باران! تو ای ترانه دریا!
 
نمیشود که بخوانم بدون یاد تو هرگز! 
نمیشود که بمانم بدون مهر تو این جا
 
به لحظه لحظه عمرم، خیال بود و تو بودی 
به لحظه لحظه عمرم، خیال هست و تماشا
 
هماره همرهیام کن که بی پناه نمانم 
هماره همدم من باش، ای نهایت رؤیا!
 
نه صبر مانده دلم را نه طاقت و نه قراری 
به انتظار نشستم، به انتظار تو، تنها
 
امیدوارم و دانم که بی نصیب نمانم 
تویی که میبری ام تا به اوج سبز تمنّا
 
بیا بیا که سرآید شبان تیره عالم 
تو ای نهایت آبی! تو ای بهار شکوفا!
 
به حال «نسترن» از راه لطف مرحمتی کن 
ترا به حق محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، ترا به حرمت زهرا (علیها السلام)!
 

 
آخرین نشانه

 
تا میوزد ز باغ خدا، عطر آشنا 
گل میکند تمامی باغ خیال ما

میبارد از کرانه دل، عطر آفتاب 
سر میزند زمشرق آیینه، نور ناب
 
آوای عشق میرسد از هر کران های 
گلبانگ شوق و زمزمه عاشقانه ای
 
رقص نسیم و خنده مهتاب، دیدنیست 
شعر بهار از لب گلها، شنیدنیست
 
ما را به بزم آینه ها بار میدهند 
فرصت برای لحظه دیدار میدهند

با تو زمانه خانه آیینه میشود 
فصل طلوع گل، گل آدینه میشود
 
میآیی ای زلال ترین آیه خدا 
از سمت عشق از حرم سبز آشنا

با تو سرود لاله، سرود شکفتن است 
از آسمان و روشنی و نور گفتن است

با تو هوای سرخ رهایی است در پَرم 
سبز است با خیال تو گلهای باورم

با تو هزار حنجره آواز با من است 
با تو، هوای آبی پرواز با من است

مهمان بزم آینه ها میشود دلم 
در دست آفتاب، رها میشود دلم

دلتنگی ام زآمدنت چاره میشود 
هر غصه ای زشهر دل آواره میشود

یاد تو میبَرد غم دل های خسته را 
وا میکند تمامی درهای بسته را
 
از عطر سبز عاطفه سرشار میشوم 
مست زلال لحظه دیدار میشوم
 
آبیتر از تمامی این آسمان تویی 
زیباترین بهار گلافشان جان، تویی
 
تو راز سر به مُهر فلک، گنج سرمدی 
فرزند فاطمه (علیها السلام) گل باغ محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)

میآیی ای غزال غزل های انتظار! 
ای آخرین نشانه و ای آخرین بهار!


 
انتظار سبز

 
آرزو دارم بیایی، مژده سبز بهارم! 
ای تمام باور من، ای همه دارو ندارم!

آرزو دارم بتابی در دل تاریک غم ها 
ای جمالت روشنای خلوت شبهای تارم!
 
بی تو ای آرام جانم! پَرپَر دست خزانم 
بی تو کو درمان دردم؟ بی توکو صبروقرارم؟

مانده ام در حسرت و غم زانتظار دیرپایت 
آرزو دارم بیایی، تا سر آید انتظارم

محرمی کو تا بداند، درد بی پایان ما را؟ 
همدمی کو تا شود هنگامه غم، غمگسارم؟
 
در دل توفان غم ها، این منم غمگین و تنها 
بی تو یعنی: چاره ای بر درد تنهایی ندارم
 
عاشقم، حصرت نصیبم، بیقرارم، بی شکیبم 
مرهمی ایکاش! بگذاری به درد بیشمارم
 
ز آتش غم میگدازد، جان از غم پرپر من 
اشک حسرت میچکد از دیده امّیدوارم
 
در هجوم غصه و ماتم، غریبی، بی پناهی 
با خیال سبزت ای گل! لحظه ها را میشمارم

تاب ماندن نیست این دل، این دل درد آشنا را 
کاش! میشد دستهای مهربانت، سایه سارم
 
کی به پایان میرسد این لحظه های بیقراری؟ 
کی به درمان میرسد دردی که از داغ تو دارم

مژده سبز رهایی! آرزو دارم بیایی 
چاره سازی درد ما را، چاره ساز روزگارم!

گفته ای آدینه ها را چشم در راهت بمانم 
بعد عمری باز هم آدینه را چشم انتظارم


 
گل عشق


بیا تا شب ما چراغان شود 
به جانها گل عشق، مهمان شود

بیا تا زعطر نفس های تو 
درودشت آیینه بندان شود

ببارد گل از طاق آیینه ها 
زمین و زمان نور باران شود

ثمر آورد شاخه انتظار 
جهان روشن از نور قرآن شود

بیا تا دل عاشق ما پر از 
نوای دل انگیز باران شود

شکوفا شود گل به بزم چمن 
بهاری دل باغ و بستان شود

بیا تا گل چشمه آفتاب 
زشوق جمال تو، خندان شود

به پایان رسد قصه داغ ما 
غم ما زروی تو، درمان شود

سر آید غم بیکسیهای ما 
همه کارها روبه سامان شود

بیا تا زعطر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) جهان 
گلستان،گلستان،گلستان شود

بیا تا ز دیدارت ای مهربان! 
شکوفاگل سرخ ایمان شود

زمین واکند سفره عشق را 
چو دستان سبزت گل افشان شود

بیا تا دل خسته «نسترن» 
جدا از غم و درد وحرمان شود


 
هوای سفر

 
بیا که خسته دل از کار روزگاران 
بیا به همرهی، ای چراغ تابانم!

بگیر دست مرا از کرامت و یاری 
تو ای حضور زلال طراوت جاری!

مرا بخوان به حضور تمام آینه ها 
رها کن از غم دل، خاطر غمین مرا

مرا ببر به دیار گل و ستاره و نور 
به شهر عاطفه ها و زلال سبز حضور

بخوان به خطّه خورشید و آفتاب مرا 
به سمت زمزمه های زلال آب مرا

به سمت سبز ترین سبز، رهسپارم کن 
قسم به نور! خزانم بیا بهارم کن

بریز جرعه نوری به ساغرجانم 
بپرس از دل شوریده پریشانم

مرا ببر به دیار کبوتران سپید 
دیار سرخ پرستو، دیار سبز امید

مرا ببر به تماشای باغ نیلوفر 
به روشنای سپیده به روشنایی سحر

مرا به خانه سبز نسیم مهمان کن 
دل مرا زحضورت، ستاره باران کن

مرا ببر به زیارت،زیارت گل یاس 
به بیکرانه ترین بیکرانه احساس

مرا ببر به زلالی ترین کرانه رود 
به سوی سبزترین لحظه لحظه موعود

بیا که تنگی دل را به مِهر چاره کنی 
دل غمین مرا خانه ستاره کنی

بیا که دست بدارم زهر چه اینجاییست 
مرا هوای سفر در دیار رؤیاییست

بیا زدست غم و غصه ها، رهایم کن 
بیا و با گل و آیینه، آشنایم کن

بیا که بی تو دلم تنگ از زمانه شده است 
غم فراق تو در سینه جاودانه شده است

به روی «نسترن» از مرحمت دری واکن 
بیا و چاره درد همیشه ما کن


 
در سایه سبز

 
کاش! روزی قصه غم هایمان پایان بگیرد 
دردهای بینصیبیهایمان، درمان بگیرد

کاش! روزی دست بردارد زدلها بیقراری 
کارهای بی سرو سامانمان، سامان بگیرد

ز آسمان دل ببارد قطره قطره روشنایی 
لحظه هامان بوی سبز نغمه باران بگیرد

بشکند بغض زمین را گریه های عاشقانه 
ناگهان در ناگهان زندگی، توفان بگیرد

شام بی فردای بی پایان ما شب زنده داران 
روشنی از چشمه خورشید جاویدان بگیرد

درسکوت لحظه ها جاری شود عطر شقایق 
لحظه ها مان عطر دلجوی گل ایمان بگیرد

چشمه نوری بتابد از افق هایرهایی 
عالم از سرچشمه نور خدایی جان بگیرد

سایه سار رحمتی پیدا شود از بیکرانها 
زندگی را در پناه روشن قرآن بگیرد

آفتاب عالم افروزی برآید ناگهانی 
شادمانیها نشانی از دل ویران بگیرد

«نسترن» در سایه دستان سبز مهربانی 
کاش! روزی قصه غم هایمان پایان بگیرد


 
روز دیدار

 
روزی زشهر روشن خورشید 
بوی بهار عشق میآید

از جاده های روشن امید 
میراث دار عشق میآید

مردی که داغ کربلا دارد 
در سینه اش از بوی گل غوغاست
 
او وارث خون شهیدان است 
او امتداد سرخ عاشورا است
 
سوز عطش درجان اوجاری است 
از تشنه کامیها خبر دارد
 
او قائم فجر قیامت هاست 
داغ شقایق برجگر دارد
 
از چشم هایش میتوان فهمید 
راز گل سرخ شقایق را
 
دلواپسیهای مداوم را 
داغ پرستوهای عاشق را
 
با توسنی رهوار میآید 
مردی معطر، آسمانی، پاک
 
مردی فراتر از همه عالم 
مردی فراتر از همه افلاک!

از آسمان کعبه میتابد 
با خود بهاری تازه میآرد
 
دارم به راه سبز دیدارش 
چشمی که مشتاقانه میبارد
 
در انتظار مژده وصل اند 
دلهای آتش خیز توفانی

در آرزوی روز دیدارند 
جانهایِ سرشارِ پریشانی
 
او مژده فجر سحر دارد 
با انقلاب سرخ صحرایی
 
آری قسم بر عشق میآید! 
آن یادگارسبز زهرایی (علیها السلام)
 
از خشم او بیداد میلرزد 
از قهر او بیداد میمیرد
 
او انتقام خون گلها را 
با ذوالفقار عدل میگیرد
 
ای کاش! فردایی که میآید 
با هر چه زیبایی قرین باشد
 
روزظهورحضرت مهدی (علیه السلام) 
پیغام دار آخرین باشد
 

 
بهار انتظار

 
گل باغ اهورایی! به دیدارم نمیآیی 
شفای درد تنهایی! به دیدارم نمیآیی

تمنای دل شیدا، امید دیده تنها! 
شب است و ناشکیبایی، به دیدارم نمیآیی

زهجرانت غمی دارم،فراق و ماتمی دارم 
گرفتارم نمیآیی، به دیدارم نمیآیی

بیا و روشنایی ده، حضور خلوت ما را 
چراغ شام یلدایی، به دیدارم نمیآیی

به هر سویی که رو کردم، جمالت آرزو کردم 
گل باغ تماشایی! به دیدارم نمیآیی

سرشکی دارم و آهی، شرار و درد جانکاهی 
تسلای دل مایی، به دیدارم نمیآیی

گل باغ تمنایم زعشقت ناشکیبایم 
سرود بزم صحرایی! به دیدارم نمیآیی

دمی بنشین کنار من، بهار انتظار من! 
امید جان سودایی! به دیدارم نمیآیی

به یادت ای گل زیبا! ببین سرشارِ سرشارم 
زشور و شوق و شیدایی، به دیدارم نمیآیی


 
با بهار تو

 
ما ویک عمر پریشانی و سرگردانی 
در غم هجر تو ای آینه نورانی

میگدازد دل حسرت زده تنها را 
آتش خانه بر انداز و غم پنهانی

روز در ماتم دیدار تو همخانه غم 
شب همه شبدل و همسایگی ویرانی

شد نصیب دل ماتم زده از دوری تو 
شعله حسرت و آوارگی و حیرانی

کو قراری که سر آریم غم هجر ترا؟ 
آه! از دربه دری، وای زبی سامانی

چشم درراه توماندیم قسم بر همه عشق! 
با دلی غمزده، چشمی همه دم بارانی

تا نتابی گل خورشید به باغ دل ما 
کی به پایان رسد این تیره شب ظلمانی

ذره را کاش! به لطف و به کرم بنوازی 
قطره را کاش! به دریای محبت خوانی

چاره ای کن به غم و درد و پریشانی ما 
تو فقط حال دل سوخته را میدانی!

کاش! کار دل غمدیده به سامان برسد 
با بهار تو رسد مژده گل افشانی

«نسترن» را زغم و غصّه رهایی چه شود؟ 
سوی ما کن نظری تا غم ما بنشانی


 
و ناگهان


میتابی ای فجر زیبا! ای مژده آسمانی! 
ای نور سبز رهایی! آیینه مهربانی

می تابی ای فجر زیبا! از مشرق انتظارم 
ای آفتاب درخشان در پرده پرنیانی!

می تابی ای روشنای شبهای دلواپسیها! 
خورشید بزم محبت، ای پرتو جاودانی!

ای یادگار سپیده! ای از تبار نجابت! 
زندانی این حصارم با درد و داغ نهانی

سوز عطش میگدازد، دلهای در آرزو را 
ای قاصد سبز باران! ای مژده زندگانی!

دیگر برایم نمانده، آرام و صبر و قراری 
دل برده ای از بر ما با آن همه دلستانی

فجر امیدم تو هستی، من ماندم و داغ غم ها 
ایکاش روزی دلم را، از دست غم وا رهانی!

ایکاش پایان بگیرد! روزی غم انتظارم 
عطر زلالت بپیچد، در کوچه ها، ناگهانی!

ای یاد رویت قرارم! جانم لبالب زدرد است 
تنها تویی کز دل من، رفع بلا میتوانی

میآیی و می فشانی از چهره گرد ملالم 
از چهره گرد ملالم، میآیی و میفشانی

آقا! قسم بر محبّت! چشم انتظار تو هستم 
چشم انتظار کرامت، زان در گه آسمانی

می آیی ای انتظارم! ای عطر سبز بهارم! 
آن روز، روزهایی ست، آن دم دم شادمانی

آن روز، آن روز موعود، ای آرزوی همیشه! 
هنگام فجر بهار است، هنگامه گل فشانی


 
مثل عشق!


لحظه لحظه با تو هستم، ای تمام انتظارم! 
چشم در راهت نشستم، ای گل باغ بهارم!

مثل رؤیا سبز سبزی، مثل دریا مهربانی 
با دل درد آشنایم، همنوایی، همزبانی

میتراود از نگاهت قطره قطره روشنایی 
مینشاند در دل من عطر ناب آشنایی

از نفس های زلالت میچکد بوی بهاران 
قلب من میگوید آیا میرسی همراه باران؟

مینوازی خاطرم را با نسیمی از کرامت 
میبری صبر و قرارم، ای حضور بی نهایت!

میوزی همراه گلها، هر سحر درباور من 
مینشینی در خیالم، ای گل نیلوفر من!

بوی خوب عشق داری، آشنا با کوچه هایی 
مثل عشقی، مثل نوری، با دل من آشنایی

بی تو نومیدم زهستی، با تو سرشار بهارم 
یادگار سبز زهرا (علیها السلام) من شما را دوست دارم!


 
انتظار همیشه

 
کاش! میآمدی گل زهرا (علیها السلام) 
انتظار همیشه دل ها

کاش! میآمدی زجاده نور 
ای تو معنای عشق! رمز حضور!

عطر پیغام سرمدی، مهدی (علیه السلام)! 
گل باغ محمدی، مهدی (علیه السلام)!

عاشقانیم و بی قرار توایم 
جمعه ها را در انتظار توایم

بیحضور تو دیده دریایییست 
سینه را شعله های تنهایی ست

کاش! میآمدی زخلوت راز 
ای تو معنای جاودان نماز!

ای تو تفسیر ذکر و مدح و ثنا! 
ترجمان امید و مهر و وفا

قائم آل عشق، روح قیام 
آخرین لاله، آخرین پیغام

قائم آل نور، یا مهدی (علیه السلام)! 
آیه های حضور یا مهدی (علیه السلام)!

سوره سوره عدالتی به خدا! 
بندگی را نهایتی به خدا!

ای نماز تو زینت دینم! 
رسم وراه تو رسم و آیینم

راز گویای عالم هستی! 
انتظار همیشه ام هستی

شور عشق است در سجود شما 
در قیام شما، قعود شما

عطر سجاده تان بهاری سبز 
راهِ پایان انتظاری سبز

از تبار زلال آیینه! 
مقتدای نماز آدینه!

چه شکوهی است در نیایش تو 
در ثنای تو و ستایش تو

همه دلهاست در تب و تابت 
عطر گل میوزد زمحرابت

در نماز تو عطر عاشورا است 
بوی گلهای باور زهرا (علیها السلام) است

کاش! روزی به اقتدای شما 
فجر آدینه ای شود بر پا

با تو عطر قیام برخیزد 
شوردرجسم وجان برانگیزد

با تو جاری شود در آیینه 
عطر سبز نماز آدینه

با تو جاری شود زلال خدا 
ای امید همیشه دنیا
 

 
صبح فردا

 
پشت پَرچین سپیدار، من او را دیدم 
سایه در سایه دیوار، من او را دیدم

سبدی از گل و سیب و غزل وآینه داشت 
با یکی توسن رهوار، من او را دیدم

من زلال نفسش را به خدا! حس کردم 
نه خیال است و نه پندار، من او را دیدم

به صنوبر، به شقایق، به گل یاس قسم! 
پشت این پنجره صد بار من او را دیدم

به گل افشانی دلهای رها میآمد 
شاد و آزاد و سبکبار من او را دیدم

عطر پیغام سحر بود که جاری میشد 
در تن کوچه اسرار من او را دیدم

پی درمان غمِ دخترکی میآمد 
دختری خسته و تبدار من او را دیدم

ردّ پایش سر آن کوچه خلوت پیدا است 
دور از دیده اغیار من او را دیدم

در هوایش دل من بود که از خود میرفت 
با دل و دیده بیدار من او را دیدم

مثل هر روز سلامی و گل لبخندی 
باز هم وعده دیدار! من او را دیدم

عابران را گل و آیینه تعارف میکرد 
نه همین بار که بسیار من او را دیدم

صبح فردا زهمین کوچه گذر خواهد کرد 
باز این جمله به تکرار «من او را دیدم»


 
دور از بهار

 
دانی که انتظار تو با ما چه میکند؟ 
توفان ببین به پهنه دریا چه میکند

آشفته ام چو موج به دریای زندگی 
آشفتگی ببین به دل ما، چه میکند

یکدم بپرس این همه غم این همه بلا 
در خاطر شکسته زغم ها چه میکند

دور از بهار روی تو بیبرگ مانده ام 
بی برگ و بار مانده به دنیا چه میکند؟

بنشین ز راه لطف دمی در کنار دل 
آخر بپرس این دل تنها چه میکند


 
قطره دریایی

 
ای روی تو در خوبی، آیینه زیبایی 
ای حسن تو جاویدان در اوج دلارایی

از عطر دلاویزت سرمست شده جانها 
ای عطر تو جان پرور چون روح مسیحایی

ماییم و دلی تنها در اوج پریشانی 
ای در لب نوشینت صد چشمه گوارایی

رونق زرُخ ماهت در باغ و گلستان است 
زینت زجمال توست، بر گنبد مینایی

در صحن گلستان، گل در صحن چمن، بلبل 
از چشم تو آموزد آیین فریبایی

از آتش عشق تو، بس شعله به جان دارم 
کی غم ببری از جان،ای روح شکوفایی!

فارغ زگل و گلشن، آسوده زگلزارم 
تا با رخ زیبایت اندر نظرم آیی

شوریده سرم یارا! بنواز دمی ما را 
ای مژده بیداری! ای ماه تماشایی

با یاد تو در جوشم، با غصه و غم تنها 
ای آرزوی جانها! امید که میآیی

امید به تو دارم، لطف تو بود یارم 
ای یاور مشتاقان! ای مونس تنهایی!

تو وسعت ناپیدا، من قطره بی تابم 
دانی چه بر سر دارد، این قطره دریایی؟

از شوق تو بی خوابم، در آتش و در آبم 
ای کاش شود روزی! کز پرده برون آیی

امام زمان (عج)



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 27 بهمن 1388  ساعت 2:02 AM نظرات 0 | لينک مطلب

 

قالَ (علیه السلام) : أنَا الَّذى أخْرُجُ بِهذَا السَیْفِ فَأمْلاَالاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً


فرمود: من آن كسى هستم كه در آخر زمان با این شمشیر - ذوالفقار - ظهور و خروج مى كنم و زمین را پر از عدل و داد مى نمایم همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است.

 

بحارالانوار: ج 53، ص 179، س 14، و ج 55، ص 41.

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388  ساعت 11:18 PM نظرات 0 | لينک مطلب

در قرآن آیات زیادی وجود دارد كه به ائمه علیهم السلام یا ولایت آنها اشاره دارد از جمله آیه تطهیر یا آیه اكمال دین. و در قرآن به هیچ وجه به طور صریح از ائمه علیهم السلام و ولایت آنها نام برده نشده است ولی با دقت در آیات مصداق آنها كه ائمه معصومین علیهم السلام می باشند كاملا هویداست. از جمله آیه ولایت كه خداوند می فرماید: ولی شما كسی است كه در حال ركوع زكات میدهد. این آیه هر چند كه به طور صریح از حضرت علی علیه السلام نام نبرده است ولی با توجه به اینكه تا آن زمان فقط حضرت علی علیه السلام چنین كاری را انجام داده بودند و بین مسلمین این كار علی علیه السلام مشهور بود بنابراین به محض نزول آیه مسلمین دقیقا فهمیدند مراد خدا چه كسی است؟ حكمت خدا و مصلحت او (شاید به جهت آزمایش مومنین) اقتضا میكند كه به طور صریح برخی چیزها را عنوان نكند بلكه قرائنی قرار دهد تا خود مومنین مصداق آن را پیدا كنند.

     با این مقدمه عنوان می كنیم آیات زیادی در مورد امام مهدی علیه السلام در قرآن وجود دارد كه برخی به صفات او اشاره دارند و برخی به حوادث قبل از ظهور و برخی به حكومت او. كه محققین امر بیش از 200 آیه در این مورد كشف كرده اند (از طریق روایات كشف كرده اند) ولی ما در این مختصر فقط به چند آیه اشاره كرده و ترجمه میكنیم تا زمینه ای باشد برای تحقیق دوستان.


1) آیه 5 از سوره قصص:

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ

     ترجمه: میخواهیم بر مستضعفین زمین منت گذاشته و آنها را پیشوایان خلق و وارثین (زمین) قرار دهیم

2) آیه 105 از سوره انبیاء:

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

     ترجمه: در زبود بعد از ذكر نوشتیم كه زمین به بندگان صالح خدا خواهد رسید

3) آیه 55 از سوره نور:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

     ترجمه: خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد وعده داده است كه در زمین خلیفه خلق قرار دهد همچنانكه كسانی قبل از شما را خلیفه قرار داده بود. و دینی كه بر آنها پسندیده شده است (دین اسلام) را بر ادیان دیگر غلبه گرداند و بعد از خوف و ترس به شما امنیت دهد تا مرا عبادت كنید و شریكی برای من قرار ندهید و بعد از آن هر كسی كافر شود از فاسقین خواهد بود.

4) آیه 33 از سوره توبه:

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

     ترجمه: او كسی است كه رسول خویش را با دین حق (دین اسلام) برای هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان جهان پیروز گردد هر چند كه مشركین از این كار اكراه داشته باشند.

     این آیه و سه آیه قبلی كه ذكر كردیم. همه اشاره به حكومت حضرت مهدی علیه السلام و یاران آن حضرت دارد كه در حكومت او اسلام دین جهانی میشود.

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در جمعه 9 بهمن 1388  ساعت 10:41 PM نظرات 0 | لينک مطلب
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تیر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ها
دوباره صبح، ظهر، نه!غروب شد نیامدی
*******
بیا برای فرج روز و شب دعا کنیم
دل امام خویش را زخود رضا کنیم
عزیز فاطمه، مهدی دلش پر زخون است
بیا که بهر خدا از خدا حیا کنیم
*******
بیا و خلوت ما را صفای دیگر ده، نشان خیمه خود را به چشم نو کرده
برای اینکه بمانم همیشه منتظرت، خلوت نیت و اشک سحر مکرر ده
برای عاقبت ما چه میکنی مولا تو خیر عاقبتم را به نام مادرده
الهم عجل لولیک الفرج
*******
مهدی جان!سئوالی ساده دارم از حضورت
من آیا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در رکاب تو بمیرم
*******
منشا جود و سخاوت، موج دریای وفا
لعل رخشان ولایت، گوهرتابان علی
منبع مهر و محبت، صاحب لطف و کرم
افتخار شیعیان، آیت الرحمان علی
*******
آقا بیا به خاطر باران ظهور کن
ما را از این هوای سراسیمه دور کن
وقتی برای بدرقه عشق می روی
از کوچه های خسته ما هم عبور کن


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:49 AM نظرات 0 | لينک مطلب
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

                                        اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

 

                        چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

                         تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

 

                                        به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

                                    یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

 

                    هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

                     صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

 

                                     چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

                                     نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت

 

                   چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

                  چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

 

                                          چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

                                      به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

                

                  شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

                   خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

 

                                      تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

                                  به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت

 

                دعاترین دعاها همین دعای نگار است

                امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 23 دی 1388  ساعت 12:36 AM نظرات 0 | لينک مطلب

 

 

 

« هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه و لوکره المشرکون » (توبه: 33 )او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند »

علی بن ابراهیم می گوید: «این آیه درباره { قائم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم } نازل شده است و او امامی است که خداوند بر همه ادیان پیروزش می کند، پس زمین را از قسط و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است . »

ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که در تفسیر این آیه فرمود: «به خداوند سوگند! هنوز تأویل آن نازل نگردیده است. » و در پاسخ پرسش ابوبصیر که تاویل آن کی نازل می شود .

امام (علیه السلام) فرمود: «وقتی قائم (علیه السلام) قیام کند ان شاء الله . »

منابع :

بحار الانوار: ج 51، ص 324 حدیث 36 - ص 346 حدیث 94

بحارالانوار، ج 51 ،ص 50 ،حدیث 22 ---------- تفسیر علی بن ابراهیم

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 20 دی 1388  ساعت 12:31 AM نظرات 0 | لينک مطلب

نام مقدس:  محمد
القاب مبارک: مهدي , حجه الله , منتظر , قائم , صاحب الزمان.
کنية شريف: ابوالقاسم , ابوعبدالله
محل ولادت: شهر مقدس سامراء
سال ولادت: (255) يا (256) هجري
روز ولادت: روز جمعه، پانزدهم ماه مبارک شعبان
ساعت ولادت : موقع طلوع فجر

نسب حضرت از طرف پدر

پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسكرى (ع) است . حسن بن على بن محمد بن على، ملقَب به عسكرى، يازدهمين امام از ائمه معصوم(ع)، پدر حضرت مهدى(ع) دوازدهمين امام بوده است . حضرت عسكرى(ع)، جز امام مهدى (ع) فرزندى نداشته است.
نسب حضرت از طرف مادر:
مادر بزرگوارشان مليكه روميه، نرجس خاتون است كه سوسن و"صيقل"و"ريحانه"نيز ناميده مى شد. نرجس خاتون از طرف پدر، دختر يشوعا، پسر قيصر روم شرقى و از طرف مادر، نسل شمعون از ياران حضرت عيسى مسيح (ع) و وصىَ او به شمار مى رفته است .
پس امام دوازدهم شيعيان، حضرت محمد بن حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (ع) است كه حسينى الاَب و حَسَنى الأم مى باشد. از طرف فاطمه دختر امام حسن (ع) يعنى مادر امام باقر(ع).

ميلاد
 
در سحر پانزدهم شعبان سال 255 هجرى قمرى در شهر سامرا حضرت مهدى(ع)چشم جهان را روشن كرد .  شب نيمه شعبان، شب بسيار مباركى است و امام باقر(ع) فرمودند: آن شب پس از ليلة القدر، بهترين شب ها است.
 
                                                                                               


منابع

 

 

طاهرى ، حبيب الله ، سيماى آفتاب ، ص59 .
 مفاتيح الجنان باب دوم.
الزام الناصب ص 138.
روزگار رهايي ج1 ص169.




 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 16 دی 1388  ساعت 1:59 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :2
  •    
  • 1  
  • 2  
Powered By Rasekhoon.net