مردی نزد عارف بزرگی آمد و گلایه کرد که هیچ کس او را دوست ندارد و به شدت تنهاست و از این تنهایی رنج میبرد.
عارف تبسمی کرد و از او پرسید:«آیا در طول یک هفته کسی به تو می گوید مواظب خودت باش؟»
مرد با تعجب گفت:« آری! هر وقت نزد مادر پیر و بیمارم می روم ، موقعی که ترکش می کنم می گوید
مواظب خودت باش. همسرم هم گاهی همین حرف را می زند. بعضی از دوستانم نیز گهگاه از من می خواهند که
مواظب خودم باشم. خب! این چه معنایی می دهد؟!»
عارف تبسمی کرد و گفت:« تو تنها نیستی! مادری داری که برای مواظبت از تو کاری از دستش بر نمی آید
و از تو می خواهد مواظب خودت باشی ! دوستانی داری که می بینند تو به خاطر خودخوری و افسردگی
در حال سوختن هستی و از تو می خواهند برای خودت کاری کنی! و از همه مهربانتر زنی وجود دارد که
علاقه مند است تو را سالم و سلامت ببیند. با این همه دوست و همراه، تو تنها نیستی!»
درباره وبلاگ

سلام خوش امدید لحظات خوبی برایتان در این وبلاگ آرزو میکنم.
آخرين مطالب
آرشيو مطالب
موضوعات
پيوندها
آمار وبلاگ
کل بازديد ها : 635334
تعداد کل پست ها : 1253
تعداد کل نظرات : 135
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 20 دی 1393
تاريخ ايجاد بلاگ : دوشنبه 6 مهر 1388