قرآن .

((اى مـردم ! اگر در روز رستاخيز ترديد داريد, ما شما را از خاكى آفريديم , سپس از نطفه اى آن از ايـن روست كه خدا حق است و او مردگان را زنده مى سازد و او بر هر كارى تواناست و هماناقيامت آمدنى است , شكى در آن نيست )).
((بـراى مـا مـثلى زد و حال آن كه آفرينش خود را از ياد برد او گفت : چه كسى اين استخوانهاى پـوسـيـده را زنده مى كند؟
بگو : همان كسى آنها را زنده مى كند كه در آغاز بيافريدشان و او به هر آفرينشى داناست )).
((آيـا انـسان مى پندارد كه به حال خود رها شده است ؟
آيا او نطفه اى از منى كه در رحمى ريخته شده نبوده است ؟
وسپس لخته اى خون شد و آن گاه به اندامى درست بيافريدش و از او دو جفت نر و ماده قرار داد آيا او قادر نيست كه مردگان را زنده سازد؟
)).
((انـسـان بـنـگرد كه از چه آفريده شده است از آبى جهنده آفريده شده است , كه از ميان پشت و سينه ها بيرون مى آيدخدا به بازگردانيدن او تواناست )).
((بـگـو : پروردگار من به عدل فرمان داده است و به هنگام هر نماز رو به جانب او داريد و او را با ايمان خالص بخوانيدهمچنان كه شما را آفريد باز مى گرديد)).
((و انـسـان گـويـد : آيا چون مردم بزودى زنده از گور بيرون آورده خواهم شد؟
آيا آدمى به ياد ندارد كه ما او را پيش ازاين آفريديم , در حالى كه چيزى نبود؟
)).
ـ امـام صادق (ع ) : ابى بن خلف آمد و استخوان پوسيده اى را از باغى برداشت و آن را با دست خرد ونـرم كـرد و گـفـت : اى محمد! آيا وقتى استخوانهايى پوسيده شديم برانگيخته مى شويم ؟
پس خـداونـد اين آيه را فرو فرستاد : چه كسى استخوانهاى پوسيده را زنده مى كند؟
بگو : همان كسى آنها را زنده مى كندكه در آغاز بيافريدشان و او به هر آفرينشى داناست .

تفسير:.
در آيـه ((آن از ايـن روسـت كـه خـدا حـق اسـت و او مـردگـان را زنـده مـى كـند و او بر هر چيز تواناست ))كلمه ((آن )) اشاره به مطلبى است كه در آيه قبل ذكر شده است يعنى آفرينش انسان و گياه و تدبير آنهادر پديد آمدن و ادامه زندگى ,آفرينش وتدبيرى كه دو واقعيت هستند و شكى در آنها وجود ندارد.
آنـچـه از سـيـاق آيـه بـرمـى آيـد ايـن اسـت كـه مراد از حق , خود حق است به عبارت ديگر, حق صفتى نيست كه جايگزين موصوفى شده كه خبر ((ان )) بوده و حذف شده باشد بلكه خداى تعالى خود حق است كه هر پديده حقى را تحقق مى بخشد و نظام حق را در اشيا جارى مى سازد پس , اين كـه خداى تعالى حقى است كه هر پديده حقى به واسطه او تحقق مى يابد, سبب شده است كه اين مـوجـودات حـقيقى و نظامهاى حقيقى جارى در آنها به وجود آيند و همه اينها كاشف از اينند كه خداى تعالى حق است .

جـمـلـه ((و او مـردگـان را زنـده مى كند)) عطف به جمله پيش از خود مى باشد, يعنى عطف به مطلبى است كه در آيه قبل ذكر شده است و آن تبديل خاك مرده , از طريق پيمودن مراحلى چند, بـه انـسـانـى زنـده و نيز تبديل زمين مرده , از طريق فرو فرستادن باران , به گياهى زنده است و اسـتمراراين فرايند بدان سبب مى باشد كه خداوند مردگان را زنده مى كند و اين امر پيوسته از او سر مى زند.
جـمـلـه ((و او بـر هر چيزى تواناست )) نيز همچون جمله قبل , عطف بر جملات سابق مى باشد و مـراداين است كه آنچه گفتيم بدان سبب است كه خداوندبر هر كارى تواناست , چون ايجاد انسان و گـيـاه و تدبيركار آنها در پيدايش و ادامه حيات با وجود يا نظامى كه در هستى و وجود جارى است ارتـباط دارد و همان طور كه ايجاد انسان و گياه و تدبير كار آنها جز با داشتن قدرت بر آنها ميسر نـيست , قدرت داشتن بر آن دو نيز جز با قدرت داشتن بر كليه اشيا امكان ندارد بنابراين , آفرينش انـسـان و گـيـاه و تدبير كار آنها به سبب عموميت داشتن قدرت حق تعالى است به ديگر سخن : خلقت انسان و گياه و تدبير كار آنها,بيانگر عموميت قدرت است .

آيـه ((و هـمـانـا قـيـامـت آمـدنـى اسـت شـكـى در آن نيست و خدا كسانى را كه در گورهايند برمى انگيزد)),اين دو جمله عطف به ((ان )) در ((ذلك بان اللّه )) مى باشند.
با آن كه از موضوع آفرينش انسان و گياه نتايج ديگرى نيز, مانند ربوبيت خداى تعالى و نفى انباز وشـريـك در عـبـادت و عـلـيـم و مـنـعـم و بـخـشـنـده بـودن خـدا و جـز اينها كه همگى در بـاب توحيداهميت دارند,به دست مى آيداماازميان اين همه اختصاصا پنج نتيجه كه در دو آيه مذكور آمده ,ذكر شده اند علتش آن گونه كه سياق آيه ـ كه در مقام اثبات رستاخيزند ـ به دست مى دهد و از عـرضـه ايـن آيات بر ديگر آيات اثبات كننده رستاخيز استفاده مى شود, اين است كه آيه مورد بـحـث قصدش اثبات مساله بعث و رستاخيز مردگان از طريق اثبات حقيت مطلق خداوند است , چون ازحق محض جز فعل حق صادر نمى شود و اگر عالم ديگرى نباشد كه انسان در آن خوشبخت يابدبخت زندگى كند و هستى به همين پديدآوردن ونيست كردن مكرر محدود و منحصر مى شد, عـمـلـى بـيـهـوده و بـاطـل بـود پـس , ايـن كـه خـداى تـعـالـى حق است و جز فعل حق انجام نـمـى دهد,آشكارامستلزم آن است كه عالم بعث و رستاخيز مردگان وجود دارد, زيرا اين زندگى دنيا با مرگ تمام مى شود وبعد از آن لاجرم زندگى ديگرى وجود دارد كه باقى و پايدار است .

بـنـابـرايـن , آيـه ((مـا شما را از خاكى آفريديم ـ تا آيه ـ آن به اين خاطر است كه خدا حق است )) درهمان بستر آيه ((ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست از روى بازى نيافريديم آنها را جز بـه حق خلق نكرديم )) و آيه ((ما آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه كافرند)) و ديگر آياتى است كه در صدد اثبات معاد هستند با اين تفاوت كه آيـات مـذكـورمـعـاد را از طريق حق بودن فعل خداى تعالى اثبات مى كنند, اما آيه مورد بحث از طريق حق بودن خودخداوند كه مستلزم حق بودن فعل او مى باشد.
از آن جـا كه امكان داشت اين توهم پيش آيد كه زنده كردن مردگان امرى محال و ناشدنى است كـه در ايـن صـورت بـرهـان كـار آمـد نيست ـ براى دفع اين توهم فرمود : ((او مردگان را زنده مـى كـنـد)) زيرازنده كردن مردگان ـ از طريق تبديل خاك مرده به انسانى زنده و تبديل زمين بـى جـان بـه گـيـاهـى جاندار,يك واقعيت مستمر و مشهود است بنابراين , در امكان زنده كردن مـردگـان شـكـى باقى نمى ماند اين آيه نيز در راستاى آيه ((گفت : كيست كه اين استخوانهاى پوسيده شده را زنده كند؟
بگو : همان كسى آنها راجان مى دهد كه نخستين بار ايجادشان كرد)) و ديـگر آياتى است كه امكان بعث و دوباره زنده كردن را,از طريق زنده شدن موجودات براى اولين بار, اثبات مى كند.
هـمـچـنـيـن , چون ممكن بود اين توهم پيش آيد كه امكان زنده كردن دوباره , مستلزم وقوع آن نيست و بعيد و دشوار است كه قدرت خدا به چنين امرى تعلق گيرد, براى دفع اين توهم فرمود : ((و او بر هرچيزى تواناست )), زيرا چون قدرت نامتناهى است , نسبت آن به زنده كردن در بار اول يا دوم و آسان بودن يا دشوار بودن كار يكسان است و ناتوانى و كندى و خستگى در آن راه ندارد.
ايـن جـمـلـه نـيـز در راستاى آيات ((آيا از آفرينش نخست به ستوه آمديم ))و ((آن كس كه آن را زنـده كرد, مردگان را نيز زنده مى كند و او بر هر چيزى تواناست )) و ديگر آياتى است كه از طريق اسـتـدلال بـه عـموميت و نامتناهى بودن قدرت خداى متعال , به اثبات رستاخيز و احياى مجدد مردگان مى پردازند.
پـس , آنـچـه در آيـه ((آن به خاطر اين است كه خداحق است ))آمده ,نتايج سه گانه اى هستند كه ازآيـات پـيـش ازآن بـرمى آيندوهمگى يك هدف را دنبال مى كنند و آن اثبات رستاخيز است كه در آيـه اخـيـر, يـعـنـى آيـه ((و هـمـانا قيامت آمدنى است شكى در آن نيست و خدا كسانى را كه در گورهايندبرمى انگيزد)), گنجانده شده است .



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در شنبه 30 آبان 1388  ساعت 12:18 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net