قرآن .

((روزى كه آسمان سخت بچرخد)).
((و آن گاه كه آسمان بشكافد)).
((و آسمان كه در آن روز سست شده است , بشكافد)).
((آن گاه كه آسمان بشكافد, رنگى سرخ چون رنگ چرم خواهد داشت )).
((روزى كه آسمان چون فلز گداخته شود)).
((روزى كـه آسـمـان را چـون طـومـارى نوشته درهم نورديم و چنان كه نخستين بار بيافريديم آفـريـنـش آن را از سرگيريم اين وعده اى است كه برآوردنش به عهده ماست و ما چنان خواهيم كرد)).
تفسير:.
در تـفـسـير روح المعانى , ذيل آيه ((روزى كه آسمان سخت بچرخد)) آمده است : واژه ((تمور)), چـنـان كـه ابن عباس گفته , به معناى مى لرزد است يعنى آسمان در همان جايى كه قراردارد به لـرزه در مـى آيد در روايتى ديگر از ابن عباس اين واژه به معناى شكافته مى شود تفسيرشده است مـجاهد مى گويد : يعنى بچرخد واژه ((مور)) در اصل به معناى آمد و شد است به قولى به معناى حركت موجدار است به قولى به معناى جريان و حركت سريع است و به معناى مطلق جريان يافتن و روان شدن نيز مى باشد.
در مـجمع البيان , ذيل آيه ((و آن گاه كه زمين بشكافد)) آمده است : يعنى شكاف بردارد و درآن رخنه ها و شكافهايى پديد آيد.
دربـاره آيه ((و آسمان شكافت )) مى گويد : يعنى قسمتهايى از آن از قسمتهاى ديگرش شكافته و باز شود ((و آسمان در آن روز سست است )) يعنى با درهم شكسته شدن ساختمان آن , بسيارسست شود به قولى : آسمان سخت و استوار از هم مى شكافد و مانند پشم , سست و نرم مى شود.
در الـمـيـزان , ذيـل آيـه ((و آن گـاه كـه آسـمـان شـكـافـتـه شود, رنگى سرخ چون رنگ چرم خواهدداشت )),آمده است : يعنى مانند ((دهان )) كه چرم قرمز است , سرخ رنگ خواهد بود.
دربـاره آيـه ((روزى كـه آسـمان چون فلز گداخته شود)) مى گويد : ((مهل )) به معناى هر فلز گداخته اى مانند مس و طلا و امثال اينهاست به قولى به معناى ((درد روغن )) است و به قولى نيز به معناى ((ته نشين قطران )) مى باشد.
آيـه ((روزى كـه آسـمـان را چـون طـومـار نوشته شده در نورديم و آن را همچنان كه نخستين بـارآفـريديم دوباره بيافرينيم )) در مفردات آمده است : گفته شده كه ((سجل )) سنگى بوده كه روى آن نوشته مى شده , ولى بعدها به هر چيزى كه روى آن نوشته مى شد سجل مى گفتند خداى تـعـالـى فرموده است : ((همچون طومار نوشته آن را درهم نورديم )) يعنى آن طومار, نوشته هاى خـود را درهـم مـى پـيـچد تامحفوظ بمانند پايان سخن مفردات اين معنا روشنترين و ساده ترين معنايى است كه درباره مفهوم اين واژه (سجل ) گفته شده است .

بـنـابـرايـن , واژه ((للكتب )) مفعول ((طى )) است و فاعل آن ((سجل ))مى باشد ومراداين است كه سجل ـ ياهمان طومار و صفحه اى كه روى آن نوشته شده است ـ وقتى درهم پيچيده شود با درهم پـيـچـيـده شدن آن ,نوشته هاى داخل آن نيز, يعنى همان واژگان و معانيى كه به واسطه خطوط و نـقـوش نـوعى تحقق و ثبوت در سجل دارند, درهم پيچيده مى شود و بدين ترتيب نوشته ها ناپيدا مى شوند و هيچ عين و اثرى از آنهاديده نمى شود آسمان نيز با قدرت الهى اينچنين درهم پيچيده مى شود, چنان كه فرمود : ((و آسمانها, به دست او پيچيده مى شوند)) و در نتيجه , از جز او پوشيده و پـنـهـان مـى شـونـد و هيچ عين و اثرى از آنها پيدانمى ماند منتها از عالم غيب پنهان و پوشيده نـيـسـتـند هر چند از جز آن پنهانند, چنان كه نوشته هاى داخل سجل و طومار نيز از خود طومار پنهان نيست , ولى از ديگران پنهان است .

درهم پيچيده شدن آسمان به اين ترتيب بازگشتش به خزاين غيب است كه در آغاز از اين خزاين بـه انـدازه مـقدر شكل گرفت چنان كه خداى تعالى مى فرمايد : ((هيچ چيزى نيست مگر اين كه خـزايـن آن نزد ماست و از آن جز به اندازه مشخص و معلوم فرو نمى فرستيم )) و در جايى ديگر به طـور مـطلق مى فرمايد : ((و بازگشت به سوى خداست )), و باز مى فرمايد : ((همانا بازگشت به سوى پروردگارتوست )).
شـايـد بـا الـتـفـات بـه هـمـيـن معنا گفته شده است : آيه ((همچنان كه در آغاز آن را آفريديم دوبـاره آفـرينشش را از سر مى گيريم )) ناظر به اين معناست كه هر چيزى به همان حالتى كه در آغاز خلقتش داشته است برمى گردد و آن اين است كه هيچ بود چنان كه فرموده است : ((تو را كه پـيـش از ايـن چـيـزى نـبودى , بيافريديم )) و فرموده است : ((هر آينه بر انسان مدتى از روزگار گذشت و او چيزى در خور ذكرنبود)).


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 19 بهمن 1388  ساعت 12:31 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net