قرآن .
((هـر آيـنـه خـدا شـمـا را در بـدر يارى داد و حال آن كه خوار بوديد پس از خدا بترسيد باشد كه سپاسگزار شويد آن گاه كه به مؤمنان مى گفتى كه اگر پروردگارتان سه هزار فرشته به ياريتان فرو فرستد, آيا شما را كافى نخواهد بود؟
)).
ـ امـام صـادق (ع ), دربـاره آيـه (( و حال آن كه خوار بوديد)), فرمود : با وجود پيامبر خدا(ص ) در مـيـان آنـان خـوار نـبودند, بلكه منظور اين است كه : خداوند شما را در بدر يارى داد حال آن كه ضعيف بوديد.
ـ ابـن عـبـاس : پـيـامـبـر خـدا(ص ) بـالاى سر كشتگان بدر ايستاد و فرمود : خداوند با گروهى انـدك كـيـفـرتـان داد شـما, من راستگو را دروغزن شمرديد و من امين را خائن داشتيد آن گاه حـضـرت رو بـه (جنازه ) ابوجهل بن هشام كرد و فرمود : اين مرد در برابر خدا از فرعون سركش تر بود, زيرا فرعون وقتى يقين كرد كه در چنگال مرگ گرفتار آمده است , به يگانگى خدا ايمان آورد اما اين مرد هنگامى هم كه يقين كرد دارد از بين مى رود باز لات و عزى را خواند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : اى ابوجهل ! اى عتبه ! اى شيبه ! اى اميه ! آيا وعده پروردگارتان را راست يـافـتـيـد؟
مـن كه وعده پروردگارم را راست يافتم عمر عرض كرد : اى پيامبر خدا! با پيكرهايى بـى جـان سـخـن مـى گويى ؟
حضرت فرمود : سوگند به آن كه جانم در دست اوست , سخن مرا همچنان كه شما مى شنويدآنها نيز مى شنوند, منتها آنان نمى توانند جواب بدهند.
ـ انـس : عـمـر دربـاره اهل بدر براى ما سخن به ميان آورد و گفت : پيامبر خدا(ص ) روز قبل از شـروع جنگ , قتلگاه مشركان را به ما نشان مى داد و مى فرمود : فردا به خواست خدا فلانى در اين جـا به خاك مى افتد و فلانى در اين جا جنگ كه شروع شد, آن افراد در همان جايى كه پيامبر(ص ) فـرمـوده بـود بـه خـاك مى افتادند من به پيامبر خدا عرض كردم : سوگند به آن كه تو را به حق مبعوث كرد, آن افراد درهمان جايى كه فرموده بودى به خاك افتاده اند حضرت سپس دستور داد كـه جـنازه آنها را در جايى انداختند و آن گاه به طرف آنان رفت و فرمود : اى فلان ! اى فلان ! آيا آنـچـه را خداوند به شما وعده داده بوديد راست يافتيد؟
من كه آنچه را خدا به من وعده داده بود راست يافتم عرض كردم : اى پيامبر خدا!با افرادى كه به لاشه اى تبديل شده اند سخن مى گويى ؟
حـضرت فرمود : همچنان كه شما سخن مرامى شنويد, آنها نيز مى شنوند منتها آنان قادر به جواب دادن نيستند.
ـ امام على (ع ) : در جنگ بدر چهره اصحاب پيامبر خدا(ص ), مانند پشم سفيد بود.
ـ در جـنـگ بـدر مـا خـود را در پـنـاه پـيامبر خدا(ص ) قرار مى داديم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزديكتر بود و در آن روز از همه شجاعت بيشترى نشان مى داد.
ـ ابن عباس : در جنگ , بدر پرچم پيامبر خدا(ص ) در دست على بن ابى طالب بود و پرچم انصار در دست سعد بن عباده .
ـ امـام عـلـى (ع ) : در شـب جـنگ بدر پيامبر خدا(ص ) نماز مى خواند و مى گفت بار خدايا! اگر اين گروه (مسلمانان ) را نابود كنى ديگر بندگى نخواهى شد در آن شب بر آنان باران باريد.
ـ در روز بدر جز مقداد كه بر اسب ابلق خود سوار بود ما سواره ديگرى نداشتيم .
ـ زمانى كه در جنگ بدر شركت كرديم , جز مقداد بن اسود سواره ديگرى در ميان ما نبود درشب جنگ بدر هر كه با ما بود خوابيد, مگر پيامبر خدا(ص ) كه در زير درختى ايستاده بود و تاصبح نماز مى خواند و دعا مى كرد.
ـ دربـاره آيـه ((آن گـاه كـه از پـروردگـارتـان يـارى مـى خواستيد)) : وقتى پيامبر(ص ) شمار فـراوان مشركان و اندك بودن تعداد مسلمانان را ديد, رو به قبله كرد و گفت : بار خدايا! وعده اى را كـه بـه مـن داده اى بـه كـار بـند بار خدايا! اگر اين گروه را از بين ببرى , ديگر در روى زمين پـرستش نخواهى شد حضرت در حالى كه دستهاى خود را به سوى آسمان كشيده بود پيوسته اين جـمله را مى گفت , چندان كه رداى او از شانه اش افتاد پس خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود : ((آن گاه كه از پروردگارتان يارى مى خواستيد)).
ـ عـمـربـن خطاب : در روز بدر پيامبر(ص ) به ياران خود نگريست كه سيصد و چند تن بودند وبه مـشـركـان نـگاه كرد ديد بيش از هزار نفرند پس در حالى كه ردا و ازارى بر تن داشت , رو به قبله ايـسـتاد و دستهايش را به جانب آن كشيد و گفت : بار خدايا! وعده اى را كه به من داده اى عملى گردان بار خدايا! وعده اى را كه به من داده اى عملى گردان بار خدايا! اگر اين گروه را ازاسلام بگيرى ديگر هرگز بر روى زمين پرستش نخواهى شد در اين هنگام خداى متعال آيه ((آن گاه كه از پروردگارتان يارى مى طلبيديد)) را نازل فرمود.
((هـر آيـنـه خـدا شـمـا را در بـدر يارى داد و حال آن كه خوار بوديد پس از خدا بترسيد باشد كه سپاسگزار شويد آن گاه كه به مؤمنان مى گفتى كه اگر پروردگارتان سه هزار فرشته به ياريتان فرو فرستد, آيا شما را كافى نخواهد بود؟
)).
ـ امـام صـادق (ع ), دربـاره آيـه (( و حال آن كه خوار بوديد)), فرمود : با وجود پيامبر خدا(ص ) در مـيـان آنـان خـوار نـبودند, بلكه منظور اين است كه : خداوند شما را در بدر يارى داد حال آن كه ضعيف بوديد.
ـ ابـن عـبـاس : پـيـامـبـر خـدا(ص ) بـالاى سر كشتگان بدر ايستاد و فرمود : خداوند با گروهى انـدك كـيـفـرتـان داد شـما, من راستگو را دروغزن شمرديد و من امين را خائن داشتيد آن گاه حـضـرت رو بـه (جنازه ) ابوجهل بن هشام كرد و فرمود : اين مرد در برابر خدا از فرعون سركش تر بود, زيرا فرعون وقتى يقين كرد كه در چنگال مرگ گرفتار آمده است , به يگانگى خدا ايمان آورد اما اين مرد هنگامى هم كه يقين كرد دارد از بين مى رود باز لات و عزى را خواند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : اى ابوجهل ! اى عتبه ! اى شيبه ! اى اميه ! آيا وعده پروردگارتان را راست يـافـتـيـد؟
مـن كه وعده پروردگارم را راست يافتم عمر عرض كرد : اى پيامبر خدا! با پيكرهايى بـى جـان سـخـن مـى گويى ؟
حضرت فرمود : سوگند به آن كه جانم در دست اوست , سخن مرا همچنان كه شما مى شنويدآنها نيز مى شنوند, منتها آنان نمى توانند جواب بدهند.
ـ انـس : عـمـر دربـاره اهل بدر براى ما سخن به ميان آورد و گفت : پيامبر خدا(ص ) روز قبل از شـروع جنگ , قتلگاه مشركان را به ما نشان مى داد و مى فرمود : فردا به خواست خدا فلانى در اين جـا به خاك مى افتد و فلانى در اين جا جنگ كه شروع شد, آن افراد در همان جايى كه پيامبر(ص ) فـرمـوده بـود بـه خـاك مى افتادند من به پيامبر خدا عرض كردم : سوگند به آن كه تو را به حق مبعوث كرد, آن افراد درهمان جايى كه فرموده بودى به خاك افتاده اند حضرت سپس دستور داد كـه جـنازه آنها را در جايى انداختند و آن گاه به طرف آنان رفت و فرمود : اى فلان ! اى فلان ! آيا آنـچـه را خداوند به شما وعده داده بوديد راست يافتيد؟
من كه آنچه را خدا به من وعده داده بود راست يافتم عرض كردم : اى پيامبر خدا!با افرادى كه به لاشه اى تبديل شده اند سخن مى گويى ؟
حـضرت فرمود : همچنان كه شما سخن مرامى شنويد, آنها نيز مى شنوند منتها آنان قادر به جواب دادن نيستند.
ـ امام على (ع ) : در جنگ بدر چهره اصحاب پيامبر خدا(ص ), مانند پشم سفيد بود.
ـ در جـنـگ بـدر مـا خـود را در پـنـاه پـيامبر خدا(ص ) قرار مى داديم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزديكتر بود و در آن روز از همه شجاعت بيشترى نشان مى داد.
ـ ابن عباس : در جنگ , بدر پرچم پيامبر خدا(ص ) در دست على بن ابى طالب بود و پرچم انصار در دست سعد بن عباده .
ـ امـام عـلـى (ع ) : در شـب جـنگ بدر پيامبر خدا(ص ) نماز مى خواند و مى گفت بار خدايا! اگر اين گروه (مسلمانان ) را نابود كنى ديگر بندگى نخواهى شد در آن شب بر آنان باران باريد.
ـ در روز بدر جز مقداد كه بر اسب ابلق خود سوار بود ما سواره ديگرى نداشتيم .
ـ زمانى كه در جنگ بدر شركت كرديم , جز مقداد بن اسود سواره ديگرى در ميان ما نبود درشب جنگ بدر هر كه با ما بود خوابيد, مگر پيامبر خدا(ص ) كه در زير درختى ايستاده بود و تاصبح نماز مى خواند و دعا مى كرد.
ـ دربـاره آيـه ((آن گـاه كـه از پـروردگـارتـان يـارى مـى خواستيد)) : وقتى پيامبر(ص ) شمار فـراوان مشركان و اندك بودن تعداد مسلمانان را ديد, رو به قبله كرد و گفت : بار خدايا! وعده اى را كـه بـه مـن داده اى بـه كـار بـند بار خدايا! اگر اين گروه را از بين ببرى , ديگر در روى زمين پـرستش نخواهى شد حضرت در حالى كه دستهاى خود را به سوى آسمان كشيده بود پيوسته اين جـمله را مى گفت , چندان كه رداى او از شانه اش افتاد پس خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود : ((آن گاه كه از پروردگارتان يارى مى خواستيد)).
ـ عـمـربـن خطاب : در روز بدر پيامبر(ص ) به ياران خود نگريست كه سيصد و چند تن بودند وبه مـشـركـان نـگاه كرد ديد بيش از هزار نفرند پس در حالى كه ردا و ازارى بر تن داشت , رو به قبله ايـسـتاد و دستهايش را به جانب آن كشيد و گفت : بار خدايا! وعده اى را كه به من داده اى عملى گردان بار خدايا! وعده اى را كه به من داده اى عملى گردان بار خدايا! اگر اين گروه را ازاسلام بگيرى ديگر هرگز بر روى زمين پرستش نخواهى شد در اين هنگام خداى متعال آيه ((آن گاه كه از پروردگارتان يارى مى طلبيديد)) را نازل فرمود.