.
پرهيز از تندروى در دين .
((اى اهـل كـتـاب در ديـن خـود غلو نكنيد و درباره خدا جز حق نگوييد هر آينه عيسى پسر مريم فرستاده خدا و كلمه اوبود )).
((نـسـزد هيچ بشرى را كه خدا به او كتاب و حكمت و نبوت داده باشد آن گاه به مردم بگويد كه بندگان من باشيد نه بندگان خدا )).
ـ پيامبر خدا(ص ) : مرا از حق خودم (و حدى كه دارم ) بالاتر نبريد, خداى تعالى مرا, پيش ازآن كه پيامبر كند, بنده قرار داد.
ـ دو دسـتـه انـد كه شفاعت من به آنها نمى رسد :فرمانرواى سركش وستمگروكسى كه در دين غلو ورزد و از دين بيرون رود و از اين عمل خود توبه نكند و دست نكشد.
ـ دو مـردنـد كـه شفاعت من به آنها نمى رسد : حكمران ستمكار و سركش و كسى كه در دين غلو ورزد و از محدوده آن بيرون رود.
ـ دو گروه از امت من بهره اى از اسلام ندارند : غلات و قدريه .
ـ امـام صـادق (ع ) : مـردى خـدمـت پيامبر خدا(ص ) آمد و عرض كرد : درود بر تو اى پروردگار من !حضرت فرمود: تو را چه شده است ؟
لعنت خدا بر تو باد, پروردگار من و پروردگار تو اللّه است هان ! به خدا قسم كه نمى دانستم , درجنگ ترسويى و در صلح (يا سلام كردن ) پست .
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اى على ! حكايت تو در ميان امت من حكايت مسيح عيسى بن مريم است كه مردم درباره او سه فرقه شدند : فرقه اى مؤمن ماندند و آنان همان حواريانند, فرقه اى با اودشمنى ورزيدند و آنان يهودند و فرقه اى درباره او غلو كردند و در نتيجه از ايمان خارج شدند.
امـت مـن نـيـز بـزودى نـسـبـت بـه تـو سـه فـرقـه خواهند شد : فرقه اى شيعه و پيرو تو هستند وآنـان هـمـان مـؤمـنـانـنـد,فـرقه اى دشمن تو هستند و آنان شك كنندگانند و فرقه اى درباره تو غـلـومـى كـنـنـد و آنـان منكران (خدا) هستند اى على ! تو و شيعيان تو و دوستداران شيعيان تو دربهشت هستيد و دشمن تو و غلو كننده درباره تو در آتشند.
ـ اى عـلـى ! حـكـايـت تو در ميان اين امت , حكايت عيسى بن مريم است كه گروهى او رادوست داشـتـنـد و درباره اش غلو كردند و گروهى او را دشمن داشتند و در دشمنى با او افراطورزيدند پس وحى نازل شد كه : ((و چون داستان پسر مريم آورده شد, قوم تو با خنده فريادزدند)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : در بـاب مـن دو گـروه هـلاك مى شوند, در حالى كه من بى گناهم : دوست افراطى و دشمن افراطى .
ـ در بـاب من دو كس هلاك مى شوند : يكى دوست افراطى كه در ستايش من چيزهايى مى گويد كه در خور من نيست و ديگرى دشمنى كه عداوتش با من او را وا مى دارد, تا به من بهتان زند.
ـ در باب من دو كس به هلاكت افتادند : دوست افراطى و دشمن كينه ورز.
ـ در باب من دو كس به هلاكت در افتند : دوستدارى كه زياده روى كند و دروغزنى كه افترابندد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ), بـه عـلـى (ع ), فـرمـود سـوگـنـد بـه آن كـه جـانـم در دسـت اوسـت , اگـرنـمـى تـرسـيـدم كـه گـروهـهـايى ازامت من درباره تو همان بگويند كه نصارا درباره عيسى بـن مريم گفتند,امروزدرباره تو سخنى مى گفتم كه بر هيچ جماعتى از مردم نگذرى , مگر اين كه اززير پاى تو براى تبرك خاك بردارند.
ـ اگـر نـمـى تـرسـيـدم كـه مردم درباره تو همان گويند كه نصارا درباره مسيح گفتند, امروز دربـاره تـو سـخنى مى گفتم كه بر هيچ جماعتى از مسلمانان نگذرى , مگر اين كه خاك كفشها و زيادى آب وضوى تو را براى طلب شفا بردارند اما همين نكته تو را بس كه تو از من هستى و من از توهستم , از من ارث مى برى و من از تو ارث مى برم .
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـار خـدايـا! هـمـچـنـان كه عيسى بن مريم از نصارا بيزارى جست , من نيز از افـراطكـنـنـدگان در حق خود بيزارم , بار خدايا! آنان را براى هميشه تنها و بى ياور گذار و هيچ كدام آنان را يارى مرسان .
ـ امـام صادق (ع ) : به هوش باشيد كه غلات جوانان شما را فاسد نكنند زيرا غلات بدترين خلق خدا هستند عظمت خدا را پايين مى آورند و براى بندگان خدا ادعاى ربوبيت مى كنند به خداقسم كه غـلات از يـهـود و نصارا و مجوس و مشركان بدترند حضرت سپس فرمود : غالى و افراطكننده به سـوى مـا بـرمـى گردد اما ما او را نمى پذيريم و تفريط كننده به ما مى پيوندد و ما او رامى پذيريم عرض شد : علت چيست , يابن رسول اللّه ؟
فرمود : چون فرد غلو كننده به ترك نماز و زكات و روزه و حج عادت كرده و هرگز قادر نيست از عادت خود دست بردارد و به طاعت خداى عزوجل روى آورد, اما تفريط كننده وقتى حقيقت را بشناسد, به عبادات عمل مى كند و از خدافرمان مى برد.
ـ امـام رضا(ع ) به ابن خالد فرمود : كسى كه قائل به تشبيه و جبر باشد كافر و مشرك است و مادر دنـيـا و آخـرت از او بـيـزار هستيم اى پسر خالد! اخبارى را كه از قول ما درباره تشبيه و جبرنقل مـى شـود هـمـين غلات ساخته اند كه عظمت خداى تعالى را كوچك مى كنند, پس هر كه آنان را دوست داشته باشد, ما را دشمن دارد.
ـ غلات كافرند و قائلان به تفويض مشرك .
ـ كـسـى كـه امـيـرالـمـؤمـنـيـن را از مرز عبوديت خدا فراتر برد, از شمار كسانى است كه مورد خشم خدايند و از گمراهان است .
ـ امـام صادق (ع ) : عده اى نزد اميرالمؤمنين (ع ) آمدند و عرض كردند درود بر تو اى پروردگارما! حضرت از آنها خواست توبه كنند (و از اين عقيده خود دست بردارند) اما آنها توبه نكردندپس , امام گـودالـى كند و در آن آتشى برافروخت و در كنار آن گودال ديگرى كند و ميان آن دوسويى زد وقـتـى آن عده توبه نكردند, حضرت آنان را در گودال انداخت و در گودال ديگرآتش افروخت تا اين كه مردند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : از غـلـو كـردن دربـاره ما بپرهيزيد و ما را بندگان پروريده بدانيد آن گاه هر چه خواستيد در فضيلت ما بگوييد.
ـ ما را از مرز بندگى (خدا) فراتر نبريد آن گاه هر چه خواستيد بگوييد كه كم گفته ايد زنهاركه مانند نصارا غلو كنيد, زيرا من از غلوكنندگان بيزارم .
ـ امـام صـادق (ع ) بـه اسماعيل بن عبدالعزيز فرمود : اى اسماعيل ! در وضوخانه برايم مقدارى آب بـگذار, اسماعيل مى گويد : من برخاستم و مقدارى آب براى ايشان گذاشتم حضرت داخل شد با خـودم گفتم : من درباره او چنين و چنان اعتقادى دارم و با اين حال به وضوخانه مى رود ووضو مـى گـيـرد؟
اسـمـاعـيـل مـى گـويـد : طـولـى نـكـشـيد كه حضرت بيرون آمد و فرمود : اى اسـمـاعيل !ساختمان را بيش از قدرت تحملش بالا مبر كه خراب مى شود, ما را مخلوق بدانيد آن گاه هر چه خواستيد درباره ما بگوييد كه كم گفته ايد و حقيقت مطلب را نرسانده ايد.
ـ بـه كامل تمار : اى كامل ! براى ما پروردگارى بگذاريد كه به سوى او رجوع كنيم آن گاه هرچه خواستيد, درباره ما بگوييد.
ـ ابـوبـصـيـر : به امام صادق عليه الصلاة و السلام عرض كردم : آنها حرفهايى مى زنند فرمود :چه مى گويند؟
عرض كردم : مى گويند : تعداد قطرات باران و شمار ستارگان و برگهاى درختان و وزن آنـچه در درياهاست و اندازه خاكهاى زمين را مى داند حضرت دستش را به آسمان برداشت و فرمود : سبحان اللّه , سبحان اللّه , نه به خدا قسم , اينها را كسى جز خدا نمى داند.
ـ امـام صادق (ع ) به ابوبصير, فرمود اى ابا محمد! من از كسى كه ما را خداوندگار مى داند,بيزارم عرض كردم : خدا از او بيزار باد فرمود : من از كسى كه ما را پيامبر مى پندارد, بيزارم عرض كردم : خدا از او بيزار باد.
ـ امـام مـهـدى (ع ) به محمد بن على بن هلال كرخى , فرمود : اى محمد بن على ! خداى عزوجل ازآنـچـه در وصـفـش مـى گـويـند برتر است , پاك است و ستايش همه از آن اوست ما نه در علم اوشريك او هستيم و نه در قدرتش .