.
ـ امام هادى (ع ) : توانگرى , آن است كه آرزو كم داشته باشى و به آنچه تو را بسنده مى كندخرسند باشى و فقر, عبارت است از سيرى ناپذيرى نفس و نوميدى شديد.
ـ امـام حـسن (ع ), در پاسخ به پرسش اميرالمؤمنين از او كه توانگرى چيست ؟
, فرمود : اندك بودن آرزوها و خرسندى به آنچه بسنده مى كند.
ـ امام على (ع ) : هر كه از مردم بى نيازى جويد, خداوند سبحان او را بى نياز گرداند.
ـ امام سجاد(ع ) : چشم اميد از مردم بركن , زيرا كه اين عين توانگرى است .
ـ خداى تعالى به داود(ع ) وحى فرمود من توانگرى را در قناعت قرار دادم و مردم آن را درفراوانى ثروت مى جويند و از اين رو نمى يابندش .
ـ امام على (ع ) : هيچ گنجى سرشارتر از قناعت , نيست .
ـ توانگر كسى است , كه با قناعت توانگر شود.
ـ توانگر كسى است , كه قناعت را برگزيند.
ـ در وصف پيامبران : ليكن خداوند سبحان فرستادگان خودرا صاحبان اراده هايى نيرومندقرار داد و از نظر ظاهر ضعيف و فقير گردانيد, همراه با قناعتى كه دلها و چشمها را پر ازبى نيازى مى كند.
ـ امام كاظم (ع ) : مردى خدمت سرورمان امام صادق (ع ) آمد و از نادارى شكوه كرد حضرت فرمود : چـنـان نيست كه تو مى گويى و به نظر من تو فقير نيستى مرد عرض كرد : سرورم ! به خداقسم خـوراك شـب خود را هم ندارم او نمونه هايى از نادارى خود را بر شمرد, اما حضرت صادق پيوسته گـفـته او را تكذيب مى كرد, تا آن جا كه به او فرمود : به من بگو اگر صد دينار به تو بدهندتا از ما بيزارى جويى آن را مى ستانى ؟
عرض كرد : نه حضرت مبلغ را به هزار دينار رسانيد وآن مرد هر بار سوگند مى خورد كه اين كار را نخواهد كرد حضرت به او فرمود : آيا كسى كه چنين كالايى دارد و آن را با اين قيمت نمى فروشد نادار است ؟
.
ـ امام على (ع ) : هيچ ثروتى چون خرد, نيست .
ـ هيچ ثروتى چون خرد, نيست و هيچ ناداريى بدتر از نادانى , نيست .
ـ بدانيد كه هيچ چيز نيست مگر اين كه دارنده اش از آن سير و دلزده مى شود, بجز زندگى ,زيرا او (شـخـص دنياپرست ) در مرگ آسايشى براى خود نمى يابد و آن به منزله حكمت است ,حكمتى كه مـوجـب حيات دل مرده و بينايى چشم كور و شنوايى گوش كر و سيرابى شخص تشنه مى باشد و بى نيازى كامل و سلامت در آن است .
ـ يونس بن يعقوب از يكى از دوستانش نقل مى كند : مردى از اصحاب امام صادق (ع ) مرتب خدمت ايـشـان مـى رسيد مدتى گذشت و حج نگزارد (و لذا خدمت امام نرفت ) يكى از آشنايان آن مرد به حـضـور امام رسيد, امام از او پرسيد : فلانى چه مى كند؟
دوست يونس مى گويد : آن مرد به خيال ايـن كـه مقصود حضرت دارايى و مال دنياست (و به دليل تنگدستى نمى تواند حج گزارد), سعى كـرد مـطـلـب را در لفافه بيان كند, امام صادق (ع ) به او فرمود : دينش چگونه است ؟
عرض كرد : چنان كه شما دوست دارى حضرت فرمود : به خدا قسم ثروت واقعى اين است .
ـ از دعـاهاى امام سجاد(ع ) در خرسندى به قضاى الهى : مرا مصون بدار, از اين كه نادارى راپست انگارم يا ثروتمندى را (به دليل ثروتش ) برتر و شريف شمارم , زيرا شريف كسى است كه طاعت تو او را شرافت بخشيده باشد و عزيز كسى است كه بندگى تو او را عزيز كرده باشد.
ـ امـام حـسن (ع ), در پاسخ به پرسش اميرالمؤمنين از او كه توانگرى چيست ؟
, فرمود : اندك بودن آرزوها و خرسندى به آنچه بسنده مى كند.
ـ امام على (ع ) : هر كه از مردم بى نيازى جويد, خداوند سبحان او را بى نياز گرداند.
ـ امام سجاد(ع ) : چشم اميد از مردم بركن , زيرا كه اين عين توانگرى است .
ـ خداى تعالى به داود(ع ) وحى فرمود من توانگرى را در قناعت قرار دادم و مردم آن را درفراوانى ثروت مى جويند و از اين رو نمى يابندش .
ـ امام على (ع ) : هيچ گنجى سرشارتر از قناعت , نيست .
ـ توانگر كسى است , كه با قناعت توانگر شود.
ـ توانگر كسى است , كه قناعت را برگزيند.
ـ در وصف پيامبران : ليكن خداوند سبحان فرستادگان خودرا صاحبان اراده هايى نيرومندقرار داد و از نظر ظاهر ضعيف و فقير گردانيد, همراه با قناعتى كه دلها و چشمها را پر ازبى نيازى مى كند.
ـ امام كاظم (ع ) : مردى خدمت سرورمان امام صادق (ع ) آمد و از نادارى شكوه كرد حضرت فرمود : چـنـان نيست كه تو مى گويى و به نظر من تو فقير نيستى مرد عرض كرد : سرورم ! به خداقسم خـوراك شـب خود را هم ندارم او نمونه هايى از نادارى خود را بر شمرد, اما حضرت صادق پيوسته گـفـته او را تكذيب مى كرد, تا آن جا كه به او فرمود : به من بگو اگر صد دينار به تو بدهندتا از ما بيزارى جويى آن را مى ستانى ؟
عرض كرد : نه حضرت مبلغ را به هزار دينار رسانيد وآن مرد هر بار سوگند مى خورد كه اين كار را نخواهد كرد حضرت به او فرمود : آيا كسى كه چنين كالايى دارد و آن را با اين قيمت نمى فروشد نادار است ؟
.
ـ امام على (ع ) : هيچ ثروتى چون خرد, نيست .
ـ هيچ ثروتى چون خرد, نيست و هيچ ناداريى بدتر از نادانى , نيست .
ـ بدانيد كه هيچ چيز نيست مگر اين كه دارنده اش از آن سير و دلزده مى شود, بجز زندگى ,زيرا او (شـخـص دنياپرست ) در مرگ آسايشى براى خود نمى يابد و آن به منزله حكمت است ,حكمتى كه مـوجـب حيات دل مرده و بينايى چشم كور و شنوايى گوش كر و سيرابى شخص تشنه مى باشد و بى نيازى كامل و سلامت در آن است .
ـ يونس بن يعقوب از يكى از دوستانش نقل مى كند : مردى از اصحاب امام صادق (ع ) مرتب خدمت ايـشـان مـى رسيد مدتى گذشت و حج نگزارد (و لذا خدمت امام نرفت ) يكى از آشنايان آن مرد به حـضـور امام رسيد, امام از او پرسيد : فلانى چه مى كند؟
دوست يونس مى گويد : آن مرد به خيال ايـن كـه مقصود حضرت دارايى و مال دنياست (و به دليل تنگدستى نمى تواند حج گزارد), سعى كـرد مـطـلـب را در لفافه بيان كند, امام صادق (ع ) به او فرمود : دينش چگونه است ؟
عرض كرد : چنان كه شما دوست دارى حضرت فرمود : به خدا قسم ثروت واقعى اين است .
ـ از دعـاهاى امام سجاد(ع ) در خرسندى به قضاى الهى : مرا مصون بدار, از اين كه نادارى راپست انگارم يا ثروتمندى را (به دليل ثروتش ) برتر و شريف شمارم , زيرا شريف كسى است كه طاعت تو او را شرافت بخشيده باشد و عزيز كسى است كه بندگى تو او را عزيز كرده باشد.