.

ـ امـام صـادق (ع ) : از نمونه هاى غيبت آن است كه درباره برادرت چيزى بگويى , كه خدا نسبت به اوپرده پوشى كرده است .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : من خوش ندارم اداى كسى را در بياورم , در حالى كه خودم چنين و چنان هستم .

ـ عمروبن شعيب از قول پدرش از جدش نقل مى كند كه در حضور پيامبر خدا(ص ) از مردى سخن بـه ميان آوردند و گفتند : بايد غذا را در دهانش بگذارند و جهاز شترش را براى او ببندند
((35)) پيامبر(ص )فرمود : غيبتش را كرديد عرض كردند : اى پيامبر خدا, ما چيزى را (از معايب ) گفتيم كه در او هست !پيامبر فرمود : (براى غيبت همين ) كافى است كه درباره برادرت آن بگويى , كه در او هست .

شـهـيـد ثانى رضوان اللّه عليه در بيان اقسام غيبت مى گويد : چون دانستى كه مراد از غيبت اين اسـت كـه دربـاره بـرادرت چـيـزى بـگويى كه اگر به گوش او برسد يا به خودش بگويى يا به او گوشزد كنى ناراحت مى شود, اينك بدان كه اين غيبت شامل ذكر عيب و نقص جسمى , خانوادگى , اخلاقى , رفتارى , گفتارى ,دينى و دنيايى او و حتى معايب لباس وخانه اش مى شود امام صادق (ع ) در مـصـبـاح الـشـريـعـه بـه اين موارداشاره كرده فرموده است : با گفتن عيب جسمى و رفتارى و معاملاتى و مذهبى و بيسوادى و امثال اينها,غيبت صورت مى پذيرد ذكرمعايب جسمى ,مانند اين كه بـگـويى : فلانى چشمانش عيبناك است , لوچ است , يك چشم است , كچل است , قد كوتاه است , قد دراز اسـت , سـيـاه اسـت , زرد اسـت و خـصوصيات ديگرى از اين قبيل كه از شنيدن آنها ناراحت مـى شـود ذكـر معايب نژادى و خانوادگى , مانند اين كه بگويى : پدرش فاسق يا پليد يا خسيس يا پينه دوز يا بافنده است و هر چيز ديگرى از اين دست كه خوشش نيايد ذكر معايب اخلاقى مانند اين كـه بـگويى : بد اخلاق است , بخيل است , متكبر است , رياكاراست , بد خشم است , ترسوست , بزدل است و امثال اينها معايب رفتارى كه به مسائل دينى مربوطمى شود, مثل اين كه بگويى : دزد است , دروغـگـوسـت , شرابخوار است , خيانتكار است , ستمگر و حق كش است , به نماز اهميتى نمى دهد, ركـوع و سـجده را خوب بلد نيست , از نجاست پرهيز نمى كند, به پدرو مادرش نيكى نمى كند, از غيبت و آبرو برى خوددارى نمى ورزد معايب رفتارى مربوط به مسائل دنيوى مانند اين كه بگويى : بى ادب است , مردم را تحقير مى كند,براى هيچ كس برخودحقى قائل نيست ,پرگوست , پر خور است , پـر خـواب اسـت , جـاى نـشستنش را درمجالس بلد نيست و امثال اينها واما عيبگويى از لباس او عـبـارت از ايـن است كه مثلا بگويى :آستينهايش گشاد است , دراز دامن است ,لباسهايش كثيف و چركين است و جز اينها.
بـدان كـه غـيـبـت كـردن بـه زبـان مـنـحصر نمى شود بلكه غيبت زبانى از اين رو حرام شده كه سـبـب فـهـمـاندن عيب و نقص برادرت به ديگران و معرفى كردن او به صفاتى است كه خوشش نمى آيدبنابراين , گوشه و كنايه زدن نيز مانند آشكارا گفتن است و با عمل اين كار را كردن مانند گفتن و اشاره وايما و چشم و ابرو جنباندن و كنايه زدن و حركات دست است و خلاصه هر عمل و حركتى كه رساننده مقصود باشد داخل در غيبت مى باشد و با غيبت زبانى فرقى نمى كند از عايشه روايت شده است كه گفت : زنى بر ما وارد شد چون رفت , من با دستم اشاره اى كردم كه يعنى قد كوتاه است پيامبر خدا(ص ) فرمودغيبتش كردى تقليد و اداى رفتار ديگران را در آوردن , مانند اين كـه در راه رفتن اداى افراد لنگ رادرآورى , اين نيز غيبت و بلكه بدتر از غيبت است , زيرا اين عمل بـه مـراتـب گـوياتر از گفتار زبانى طرف را معرفى و مقصودت را مى رساند با كتاب و نوشته نيز غيبت تحقق مى يابد, زيرا همچنان كه گفته اند,كتاب و نوشته , زبان دومى است غيبت كتابى اين است كه نويسنده در كتاب خود از شخص معينى نام ببرد و از سخنان او عيب و ايراد بگيرد مگر اين كـه در سـخنان او عذرهايى باشد كه لازم آورد نام او برده شود, مانند مسائل مربوط به اجتهاد كه بـراى رسيدن به فتوا و اقامه دليل بر مطلوب لازم است سست وبى پايه بودن سخنان ديگرى بيان شـود و امـثال اينها اما در اين باره نيز بايد به همان اندازه اى كه نيازبرطرف شود بسنده كرد البته اگـر شخصى در كتاب خود بگويد : عده اى چنين گفته اند و شخص معينى رانام نبرد, اين غيبت نـيـسـت اما اگر شخصى بگويد : فردى كه امروز از كنار ما گذشت يا فردى كه امروز اورا ديديم چنين و چنان است و مخاطب بفهمد كه آن شخص كيست اين كار غيبت است , زيرا آنچه منع شده است صرف فهماندن و معرفى كردن است و فرقى نمى كند كه از چه راهى صورت گيرد اما اگر ازايـن نـحـوه بـيـان ما شخص معينى فهميده نشود, اشكالى ندارد پيامبر خدا(ص ) هرگاه رفتار نـاخـوشـايـنـدى ازكسى مى ديد, مى فرمود : چه شده است كه عده اى چنين و چنان مى كنند؟
و شخص معينى را نام نمى برد.
يـكـى از زشـت تـريـن و پـلـيدترين انواع غيبت , غيبت كردن افرادمتصف به فهم و دانش اما رياكار اسـت ,زيـرا ايـن اشـخاص در زير نقاب پاكدامنى و پرهيزگارى , مقصود خود را مى فهمانند تا هم دامـن خود را ازغيبت پاك نشان دهند و هم مقصودشان را برسانند اين نادانان نمى دانند كه با اين عمل خود, همزمان دوكار زشت انجام داده اند : ريا و غيبت براى مثال , در حضور چنين شخصى از كـسـى سـخـن به ميان مى آيد واو مى گويد : خدا را شكر كه ما را به رياست طلبى يا دنيا دوستى يافلان خصوصيت مبتلا نكرد يا مى گويد: پناه به خدا از بى شرمى و بى توفيقى يا مى گويد : خدا ما را از فلان چيز حفظ كند حتى مجرد حمد و شكرگفتن خدا براى چيزى اگر از آن فهميده شود كـه شـخـصـى كـه صـحـبـت او در مـيـان بـوده اسـت صـفـتى مخالف آن چيز را دارد, اين خود غـيـبـت اسـت كـه شخص با عبارت دعا و درلباس اهل صلاح وپاكى كرده وقصدى جزاين ندارد كه در قـالـب نـوعـى گفتار,عيب او رابگويد, گفتارى كه هم غيبت در آن هست هم ريا و هم ادعاى برى بودن از رذايل كه اين ادعا خود, نقطه افتادن در ورطه رذايل و بلكه در زشت ترين آنهاست .

يـكـى ديـگر از موارد غيبت اين است كه گاهى اوقات فرد از كسى كه مى خواهد غيبتش كند در ابـتداتعريف و تمجيد مى نمايد, مثلا مى گويد : خوش به حال فلانى در عبادات كوتاهى نمى كند, اما گاه دستخوش سستى در عبادت مى شود و مثل همه ما كم صبر و حوصله مى شود او خودش را نـكـوهش مى كند, اما مقصودش اين است كه هم ديگرى را نكوهش كند و هم به تقليد از پارسايان كـه خودشان رانكوهش مى كنند, خويشتن را بستايد چنين كسى هم غيبتگر است هم رياكار و هم خودستا و بنابراين همزمان , سه گناه و زشتكارى را در خود فراهم آورده است , ولى از روى نادانى گـمـان مى كند كه از افرادپاكدامن و مبرا از غيبت است آرى , شيطان اين چنين افراد نادان را به بـازى مى گيرد, افرادى را كه به علم يا عمل مى پردازند, اما راه را به درستى نمى شناسند شيطان اين افراد را تعقيب مى كند و با مكر ودسيسه هاى خود اعمال (عبادى ) آنها را بر باد فنا مى دهد و به آنان مى خندد.
يـكـى ديـگـر از انـواع غـيـبـت ايـن است كه شخصى از كسى عيبگويى كند و بعضى حضار به او تـوجـه نكنند و او براى جلب توجه آنها و اين كه به سخنان او گوش كنند, مى گويد : سبحان اللّه , عجيب است !خداى سبحان را ياد مى كند و نام او را ابزارى براى تحقق بخشيدن نيت باطل و پليد خود مى كند و ازروى جهل و غفلت بر خدا منت مى نهد كه ذكر او گفته است .
نـيـز از جـمـله غيبت است اين كه بگويد : از فلانى چنين خطايى سر زد و به فلان بلا مبتلا شد يا بـگـويـد :از رفـيـق يـا دوسـت مـا, فلان كار نادرست سر زد خدا ما و او را ببخشد او اظهار دعا و همدردى و دوستى ورفاقت مى كند, اما خدا از نيت پليد و باطن نادرست او آگاه است اين شخص نـادان نـمـى داند كه خود را درمعرض خشم الهى قرار داده است كه به مراتب بزرگتر از خشمى است كه خداوند بر افراد بى اطلاع ونادانى كه آشكارا غيبت مى كنند, مى گيرد.
يكى از اقسام غيبت ناپيدا گوش دادن به غيبت است , با اظهار تعجب و شگفتى و هدفش از اظهار تعجب اين است كه شخص غيبت كننده را به نشاط آورد تا بيشتر غيبت كند.
گويى با اين روش از دهان او غيبت مى كشد مثلا مى گويد : از حرفهايى كه زدى تعجب مى كنم تـا به حال خبر نداشتم نمى دانستم فلانى , چنين آدمى است او با اين كار مى خواهد سخنان غيبت كـنـنده راتصديق كند و با چرب زبانى كارى كند كه بيشتر غيبت كند در حالى كه تصديق غيبت خـود غـيـبت است ,حتى گوش كردن به غيبت و بلكه سكوت كردن در هنگام شنيدن غيبت نيز غيبت است .



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388  ساعت 10:42 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net