خبرگزاري فارس:در تمام اعصار و طول زندگي اجتماعي بشر، كمبود منابع، رقابت و سبقت در بهره مندي از منابع، وجود داشته است و به نوعي بهره برداري از منابع با ميزان پيشرفت تكنولوژي در همان عصر ارتباط داشته است. در اين بخش از مقاله، نگاهي به چگونگي ساده زيستي و رعايت الگوي مصرف در پيش از اسلام خواهيم داشت.
مقدمه:
انسان در هر عصري براي بهرهبرداري بهتر از منابع و ذخائري كه در دست داشته، در پي يافتن راههايي جهت مصرف بهينه آنها بوده است و براي اين منظور، چارهاي جز طراحي راههايي براي استفاده مناسب و بخردانه از منابع در اختيار، نداشته است. در اين ميان ميتوان به آموزههاي ديني كه پيش از اسلام و پس از آن براي زندگي بهتر و بهرهبرداري مناسبتر بشر از منابع و نعمات خدادادي اشاره داشته است، مراجعه و استناد نمود.
اين مقاله به بررسي الگوي بهينه مصرف در كلام بزرگان ديني خواهد پرداخت و اميد است در سالي كه به فرموده مقام معظّم رهبري، سال اصلاح الگوي مصرف نام گرفته است، بتوانيم گامي هر چند كوچك در اجرايي نمودن اين دستور در ميهن عزيزمان برداريم.
رشد، توسعه و متعالي شدن جامعه اسلامي و رسيدن به استقلال و رفع فقر و توزيع عادلانه امكانات براي تمام افراد جامعه از اهداف بزرگ دين مقدّس اسلام است. ركود، بازماندگي و عدم تحرك در ادبيات ديني نه تنها معنا ندارد بلكه ضد باور ديني تلقّي ميگردد. از سوي ديگر اديان الهي هميشه انسانها را به رعايت اعتدال و توجه به علّت اصلي آفرينش تذكر دادهاند و سعي كردهاند آنها را از "داشتنهاي " دنيوي به سوي "بودن " سوق دهند و سير بازگشت دائمي به خويشتن خويش را در آنها زنده نگهدارند.
در اين مقاله سعي خواهد شد با استفاده از آموزههاي ديني كه همانا فرمايشات پيامبران(ع) از حضرت آدم(ع) تا خاتم(ص) و همچنين روايات و احاديث ائمه اطهار(ع) و نيز سخنان بزرگان دين در عصر حاضر به بررسي و تبيين موارد زير پرداخته شود تا خواننده گرامي، به اين نتيجه اساسي رهنمون گردد، كه مصرف بهينه، معتدلانه و بخردانه، هميشه از سوي اولياي الهي و بزرگان ديني گوشزد شده است. بنابراين با مرور اين تذكرهاي گرانبها، توجه بيشتري به مصرف بهينه و مناسب خواهد شد.
1) چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پيش از اسلام.
2) چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پس از اسلام.
3) لزوم رعايت الگوهاي بهينه از منابع و نعمات الهي در عصر حاضر.
4) تبيين اهميت نقش مؤثر مبلغين ديني در رعايت الگوي صحيح مصرف در جامعه اسلامي.
5) جمعبندي و نتيجهگيري.
1ـ چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پيش از اسلام:
انسانها در هر مكان و شرايط و با هر نوع زندگي، نيازمند اسوهها و نمونههاي عيني تعليم الهي هستند و همچنين، همه انسانها در هر رتبه و مقام معنوي كه باشند، از داشتن الگو، بينياز نميشوند بلكه مقام اسوهگي، داراي نسبيت بوده و يك اسوه ممكن است خود پيرو اسوه ديگري باشد. بدين لحاظ ميتوان گفت؛ اسوه در تمام زمينههاي فردي و اجتماعي، راهنما و راهگشاي بشر است. در كتاب آسماني خود ميخوانيم:
"رسولاني را فرستاد كه نيكان را بشارت دهند و بدان را بترسانند تا آنكه پس از فرستادن رسولان، مردم را بر خدا حجتي نباشد و خدا هميشه مقتدر و كارش بر وفق حكمت است ".[1]
همانگونه كه اشاره شد در تمام اعصار و طول زنگي اجتماعي بشر، كمبود منابع، رقابت و سبقت در بهرهمندي از منابع، وجود داشته است و به نوعي بهرهبرداري از منابع با ميزان پيشرفت تكنولوژي در همان عصر ارتباط داشته است. در اين بخش از مقاله، نگاهي به چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف در پيش از اسلام خواهيم داشت:
1ـ1) حضرت نوح(ع)
ـ يادآورى نعمتهاى الهى
از آنجا كه ضرورت شكر منعم از دريافتهاى فطرى بشر است، زمينهسازى براى سوق دادن انسانها بدين سو، از راه ذكر موهبتهاى بىپايان الهى، يكى از شيوههاى تبليغ موفق خواهد بود. حضرت نوح(ع) در مسير دعوت، براى دعوت انديشههاى متمرّد و دلهاى منحرف و زمينهسازى جهت گسترش دعوت، نعمتهاى الهى را برمىشمرد و سختىهاى ناشى از فقدان آنها را گوشزد مىنمود:
"ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً * وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً * أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمواتٍ طِباقاً * وَجَعَلَ القَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً * وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الأَرْضِ نَباتاً * ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَيُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً * وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ بِساطاً* لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً "[2] (شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد؟ * و حال آن كه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است * مگر ملاحظه نكردهايد كه چگونه خدا هفت آسمان را تو در تو آفريده است؟ * و ماه را در ميان آنها روشنىبخش گردانيد و خورشيد را چراغى قرار داد * و خداست كه شما را چون گياهى از زمين رويانيد * سپس شما را در آن باز مىگرداند و باز به طوري عجيب بيرون مىآورد * و خدا زمين را براى شما فرشى گسترده ساخت * تا در راههاى فراخ آن برويد).
همچنين خطاب به مردم مىگويد:
"فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً * يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ آنهاراً "[3] (و گفتم؛ از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است * تا بر شما از آسمان باران پىدرپى فرستد * و شما را به اموال و پسران يارى كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پديد آورد).
2ـ1) حضرت عيسي(ع)
ـ سادهزيستى
هر چند از شرح شيوههاى گذشته، سادهزيستى و دورى حضرت عيسى(ع) از مظاهر فريبنده مادّى برمىآيد اما اشاره مستقل به اين بُعد از زندگى و شخصيت عيسى(ع) و اين روش غيرمستقيم تبليغى ضرورى به نظر مىرسد، روايات زيادى بر اين معنا تأكيد و تصريح دارند؛ از آن جمله در نهجالبلاغه آمده است:
"و اگر بخواهى در عيسى بن مريم نيز (براى تو اسوهاى نيكو است)، كه سر بر سنگ مىنهاد و جامه خشن مىپوشيد و خورش او گرسنگى بود و چراغ شبافروزش، ماه و سايبان زمستانش شرق و غرب زمين. ميوه و خوراكش گياه بيابان بود و همسرى نداشت تا او را بفريبد و فرزندى نداشت كه (فقدانش) او را اندوهگين سازد، دارايىاى نداشت كه او را متوجه خود سازد و طمعى نداشت كه به خوارىاش در افكند. مركبش دو پايش بود و خدمتكارش دو دستش ".[4]
"عيسى(ع) لباس مويين مىپوشيد و از برگ درخت مىخورد و خانه، زن، فرزند و مالى نداشت و هيچگاه براى فردايش ذخيره نمىكرد. "[5]
3ـ1) حضرت صالح(ع)
ـ ذكر نعمتهاى الهى و عظمت خالق
حضرت صالح(ع) به صراحت مردم را سفارش مىكرد كه نعمتها و آفريدههاى خداوند را به ياد داشته باشند:
"وَاذكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْبَعْدِ عادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِى الأَرضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَتَنْحِتُونَ الجِبالَ بُيُوتاً... "[6] (و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از قوم عاد جانشينان آنان گردانيد و در زمين به شما جاى مناسب داد. در دشتهاى آن كاخهايى اختيار مىكرديد و از كوهها خانههايى زمستانى مىتراشيديد... ".
ـ وى پس از امر به عبادت خداى واحد مىگويد:
"...هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأَرضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى قَرِيبٌ مُجِيبٌ ".[7] (...او شما را از زمين پديد آورد و شما را به عمران آن واداشت. پس از او آمرزش بخواهيد، آنگاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگارم نزديك و اجابتكننده است).
"... فَاذكُرُوا آلاءَاللَّهِ وَلا تَعْثَوْا فِىالأَرضِ مُفْسِدِينَ ".[8] (... پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد).
حضرت صالح(ع) گاه ضمن انذار و هشدار به مخاطبان، نسبت به نافرجامى راهى كه در پيش گرفتهاند، نعمتهاى موجود را يادآور مىشود و خبر از زوال آنها مىدهد:
"أَتُتْرَكُونَ فِى ما ههُنا آمِنِينَ * فِى جَنّاتٍ وَعُيُونٍ * وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ * وَتَنْحِتُونَ مِنَالجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ * فَاتَّقُوااللَّهَ وَأَطِيعُونِ ".[9] (آيا شمارا در آنچه اينجا داريد آسوده رها مىكنند؟ * در باغها و در كنار چشمهساران، و كشتزارها و نخلها كه ميوههايشان لطيف است؟ * و ماهرانه براى خود از كوهها خانههايى مىتراشيد * از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد).
اين يكى از راههاى مهم تربيت و شيوههاى وعظ است كه قرآن كريم به كار مىبرد: قومى كه فضل الهى و نعمتهاى بيكران آنها را فرا گرفته و در تمام جوانب زندگى به پيشرفت و آبادانى رسانده، شايسته نيست كه خود را به گناه و نافرمانى خالق آلوده سازند... اين روش مخاطب را نسبت به منزلت والايش نزد خدا يادآور مىگردد تا به مقتضاى اين شأن و منزلت عمل كند.[10]
4ـ1) حضرت شعيب(ع)
ـ دعوت به اصلاح اقتصادى
ويژگى مهم دعوت حضرت شعيب(ع)، كوشش بىوقفه او در راه اصلاحات اقتصادى در جامعه و حاكميت بخشيدن تقوا در روابط و مناسبات اقتصادى و تجارى است. جامعهاي كه آن حضرت(ع) زندگي ميكرد از رونق و شكوفايي اقتصادي فراواني بهرهمند بود از اينرو آن حضرت(ع) همواره پس از دعوت به توحيد، مردم را از مسائلي مانند كمفروشي، غش در معامله و ... با بيانهاي متنوع منع ميفرمودند:
"... ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا المِكْيالَ وَالمِيزانَ... * وَيا قَوْمِ أَوْفُوا المِكْيالَ وَالمِيزانَ بِالقِسْطِ وَلاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْياءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِى الأَرضِ مُفْسِدِينَ "[11] (براى شما جز او معبودى نيست و پيمانه و ترازو را كم مكنيد... * و اى قوم من پيمانه و ترازو را به انصاف، تمام دهيد و حقوق مردم را كم مدهيد و در زمين به فساد سر برمداريد).
"أَوْفُوا الكَيْلَ وَلاتَكُونُوا مِنَ المُخْسِرِينَ ".[12] (پيمانه را تمام دهيد و از كمفروشان مباشيد).
بر اساس اين آيه شريفه ميتوان فهميد، مردم با ايمان نيز به بيمارىهاى اقتصادى و اجتماعى مبتلا بودهاند و از تعبير "بعد اصلاحها " هم بر مىآيد كه آن جامعه از وضعيت نيكويى ـ چه از لحاظ اقتصادى و چه از حيث فرهنگى و معنوى ـ برخوردار بوده و از آن پس در اثر غفلت و دورى از تقواى الهى به اين آفات دچار شده است. چنانكه در روايتى نيز به اين موضوع توجه داده شده است.[13]
داستان حضرت شعيب(ع) به خوبى محكوميت آزادى كامل اقتصادى را در جايى كه با معيارهاى اخلاقى و انسانى و توازن حيات منافات داشته باشد، اثبات مىكند.
على بن الحسين، امام سجاد(ع) فرمودند: "نخستين كسى كه پيمانه و ترازو به كار گرفت، شعيب پيامبر(ع) بود. قوم او نيز پيمانه و وزن مىكردند و پس از چندى دست به كاستن پيمانه و ترازو زدند و به عذاب الهى دچار شدند... "[14]
5ـ1) حضرت داود(ع)
ـ سادهزيستى و تأمين معاش از دسترنج خود
حضرت داود(ع) از كارهاي دستي و صنعتي خود كه بيشتر شامل ساخت جامه و لوازم جنگي بود، استفاده ميكرد و اين در حالي بود كه قادر به تصرفات خارقالعاده بر طبيعت بود و حكومتي با نفوذ و قدرتمند بر انسانها داشت.
"... وَأَلَنّا لَهُ الحَدِيدَ * أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَقَدِّرْ فِى السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صالِحاً ... "[15] (... و آهن را بر او نرم گردانيديم * و امر كرديم كه زرههاى گشاده بساز و حلقههاى آن را به اندازه، قرار ده و كار شايسته انجام دهيد ...)
"داود روزى يك زره مىساخت و به هزار درهم مىفروخت، بدين ترتيب 360 زره ساخت و به 360 هزار درهم فروخت و از بيتالمال بىنياز شد ". [16]
"گفتهاند اول كسى كه زره ساخت، داود(ع) بود و پيش از او، صفحههاى آهن را بر خود مىبستند كه از گرانى آن جنگ نمىتوانستند كرد. پس حقتعالى آهن را در دست او مانند خمير نرم كرد كه به دست خود زره بسازد ".[17]
حضرت داود(ع) وسايل ديگرى نيز مىساخت و از اين راه، ضمن خدمت به جامعه، آثار تبليغى قابل توجهى بر جاي مىگذاشت.[18]
على(ع) در نهجالبلاغه به پيروى حضرت داود(ع) سفارش مىكنند:
"و اگر خواستى به عنوان سومين اسوه به داود نبى(ع) تأسى كن، او زنبيلهاى دستباف از ليف خرما مىساخت و به همنشينانش مىگفت: چه كسى براى من مىفروشد؟ و با بهاى آن نان جو مىخريد و مصرف مىكرد ".[19]
6ـ1) حضرت سليمان(ع)
ـ سادهزيستى و همنشينى با مستمندان
حضرت سليمان(ع) با وجود حكومت و پادشاهى، لباس مويين مىپوشيد و چون شب فرا مىرسيد، دست خويش به گردن مىبست و ايستاده تا صبح به عبادت مىپرداخت و مىگريست؛ روزى و در آمد او نيز از فروش زنبيلهاى ليف خرما بود كه بهدست خود مىبافت. او حكومت را تنها براى غلبه بر پادشاهان كافر از خدا خواست.[20]
درباره غذاى او گفتهاند: سليمان در دوران حكومتش همواره مردم را با خوردنىهاى لذيذ اِطعام مىكرد، اما خود نان جو مىخورد.[21]
7ـ1) حضرت يحيي(ع)
ـ سادهزيستى
انبياء با پرهيز از مظاهر فريبنده دنيوى و مادّى، سعى در ترويج اين انديشه داشتهاند كه دنياى آخرت هر چند از ديد ما بهدور است اما قابل اعتماد و اتكاست و مىتوان و بلكه بايد اين جلوههاى زودگذر را تنها پلى براى وصول به آن سراى جاويد دانست. در قصصالانبياء، آمده است:
"عيسىبن مريم(ع) و يحيى بن زكريا(ع) دو پسر خاله بودند. عيسى(ع) لباس پشمينه مىپوشيد و يحيى لباسى از پشم شتر. هيچ يك از آنها درهم و دينار، عبد، كنيز و حتّى پناهگاهى براى سكونت نداشتند. هر كجا شب ايشان را فرا مىرسيد، بيتوته مىكردند و چون در صدد جدايى بر آمدند، يحيى(ع) گفت: مرا سفارش كن. گفت: خشم مگير، گفت: هميشه نمىتوانم. گفت: مال دنيا ميندوز، گفت: اين وصيت را شايد بتوانم انجام دهم ".[22]
8ـ1) حضرت يوسف(ع)
ـ سياست اقتصادى حضرت يوسف(ع) در مصر
با توجه به اين كه در مسائل اقتصادى، تنها موضوع "فزونى توليد " مطرح نيست، گاهى "كنترل مصرف " از آن هم مهمتر است و به همين دليل، يوسف(ع) در دوران حكومت خود، سعى كرد در آن هفتسال وفور نعمت، مصرف را به شدت كنترل كند، تا بتواند قسمت مهمى از توليدات كشاورزى را، براى سالهاى سختى كه در پيش بود، ذخيره نمايد.
در حقيقت اين دو از هم نمىتوانند جدا باشند. "توليد بيشتر " هنگامى مفيد است كه نسبت به "مصرف " كنترل صحيح ترى شود، و كنترل مصرف هنگامى مفيدتر خواهد بود كه با توليد بيشتر همراه باشد.
سياست اقتصادى يوسف(ع) در مصر نشان داد كه يك اقتصاد اصيل و پويا نمىتواند هميشه ناظر به زمان حال باشد، بلكه در آينده و حتّى نسلهاى بعد را نيز دربر مىگيرد.
بقیه متن در ادامه مطلب....
مقدمه:
انسان در هر عصري براي بهرهبرداري بهتر از منابع و ذخائري كه در دست داشته، در پي يافتن راههايي جهت مصرف بهينه آنها بوده است و براي اين منظور، چارهاي جز طراحي راههايي براي استفاده مناسب و بخردانه از منابع در اختيار، نداشته است. در اين ميان ميتوان به آموزههاي ديني كه پيش از اسلام و پس از آن براي زندگي بهتر و بهرهبرداري مناسبتر بشر از منابع و نعمات خدادادي اشاره داشته است، مراجعه و استناد نمود.
اين مقاله به بررسي الگوي بهينه مصرف در كلام بزرگان ديني خواهد پرداخت و اميد است در سالي كه به فرموده مقام معظّم رهبري، سال اصلاح الگوي مصرف نام گرفته است، بتوانيم گامي هر چند كوچك در اجرايي نمودن اين دستور در ميهن عزيزمان برداريم.
رشد، توسعه و متعالي شدن جامعه اسلامي و رسيدن به استقلال و رفع فقر و توزيع عادلانه امكانات براي تمام افراد جامعه از اهداف بزرگ دين مقدّس اسلام است. ركود، بازماندگي و عدم تحرك در ادبيات ديني نه تنها معنا ندارد بلكه ضد باور ديني تلقّي ميگردد. از سوي ديگر اديان الهي هميشه انسانها را به رعايت اعتدال و توجه به علّت اصلي آفرينش تذكر دادهاند و سعي كردهاند آنها را از "داشتنهاي " دنيوي به سوي "بودن " سوق دهند و سير بازگشت دائمي به خويشتن خويش را در آنها زنده نگهدارند.
در اين مقاله سعي خواهد شد با استفاده از آموزههاي ديني كه همانا فرمايشات پيامبران(ع) از حضرت آدم(ع) تا خاتم(ص) و همچنين روايات و احاديث ائمه اطهار(ع) و نيز سخنان بزرگان دين در عصر حاضر به بررسي و تبيين موارد زير پرداخته شود تا خواننده گرامي، به اين نتيجه اساسي رهنمون گردد، كه مصرف بهينه، معتدلانه و بخردانه، هميشه از سوي اولياي الهي و بزرگان ديني گوشزد شده است. بنابراين با مرور اين تذكرهاي گرانبها، توجه بيشتري به مصرف بهينه و مناسب خواهد شد.
1) چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پيش از اسلام.
2) چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پس از اسلام.
3) لزوم رعايت الگوهاي بهينه از منابع و نعمات الهي در عصر حاضر.
4) تبيين اهميت نقش مؤثر مبلغين ديني در رعايت الگوي صحيح مصرف در جامعه اسلامي.
5) جمعبندي و نتيجهگيري.
1ـ چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پيش از اسلام:
انسانها در هر مكان و شرايط و با هر نوع زندگي، نيازمند اسوهها و نمونههاي عيني تعليم الهي هستند و همچنين، همه انسانها در هر رتبه و مقام معنوي كه باشند، از داشتن الگو، بينياز نميشوند بلكه مقام اسوهگي، داراي نسبيت بوده و يك اسوه ممكن است خود پيرو اسوه ديگري باشد. بدين لحاظ ميتوان گفت؛ اسوه در تمام زمينههاي فردي و اجتماعي، راهنما و راهگشاي بشر است. در كتاب آسماني خود ميخوانيم:
"رسولاني را فرستاد كه نيكان را بشارت دهند و بدان را بترسانند تا آنكه پس از فرستادن رسولان، مردم را بر خدا حجتي نباشد و خدا هميشه مقتدر و كارش بر وفق حكمت است ".[1]
همانگونه كه اشاره شد در تمام اعصار و طول زنگي اجتماعي بشر، كمبود منابع، رقابت و سبقت در بهرهمندي از منابع، وجود داشته است و به نوعي بهرهبرداري از منابع با ميزان پيشرفت تكنولوژي در همان عصر ارتباط داشته است. در اين بخش از مقاله، نگاهي به چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف در پيش از اسلام خواهيم داشت:
1ـ1) حضرت نوح(ع)
ـ يادآورى نعمتهاى الهى
از آنجا كه ضرورت شكر منعم از دريافتهاى فطرى بشر است، زمينهسازى براى سوق دادن انسانها بدين سو، از راه ذكر موهبتهاى بىپايان الهى، يكى از شيوههاى تبليغ موفق خواهد بود. حضرت نوح(ع) در مسير دعوت، براى دعوت انديشههاى متمرّد و دلهاى منحرف و زمينهسازى جهت گسترش دعوت، نعمتهاى الهى را برمىشمرد و سختىهاى ناشى از فقدان آنها را گوشزد مىنمود:
"ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً * وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً * أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمواتٍ طِباقاً * وَجَعَلَ القَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً * وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الأَرْضِ نَباتاً * ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَيُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً * وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ بِساطاً* لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً "[2] (شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد؟ * و حال آن كه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است * مگر ملاحظه نكردهايد كه چگونه خدا هفت آسمان را تو در تو آفريده است؟ * و ماه را در ميان آنها روشنىبخش گردانيد و خورشيد را چراغى قرار داد * و خداست كه شما را چون گياهى از زمين رويانيد * سپس شما را در آن باز مىگرداند و باز به طوري عجيب بيرون مىآورد * و خدا زمين را براى شما فرشى گسترده ساخت * تا در راههاى فراخ آن برويد).
همچنين خطاب به مردم مىگويد:
"فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً * يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ آنهاراً "[3] (و گفتم؛ از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است * تا بر شما از آسمان باران پىدرپى فرستد * و شما را به اموال و پسران يارى كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پديد آورد).
2ـ1) حضرت عيسي(ع)
ـ سادهزيستى
هر چند از شرح شيوههاى گذشته، سادهزيستى و دورى حضرت عيسى(ع) از مظاهر فريبنده مادّى برمىآيد اما اشاره مستقل به اين بُعد از زندگى و شخصيت عيسى(ع) و اين روش غيرمستقيم تبليغى ضرورى به نظر مىرسد، روايات زيادى بر اين معنا تأكيد و تصريح دارند؛ از آن جمله در نهجالبلاغه آمده است:
"و اگر بخواهى در عيسى بن مريم نيز (براى تو اسوهاى نيكو است)، كه سر بر سنگ مىنهاد و جامه خشن مىپوشيد و خورش او گرسنگى بود و چراغ شبافروزش، ماه و سايبان زمستانش شرق و غرب زمين. ميوه و خوراكش گياه بيابان بود و همسرى نداشت تا او را بفريبد و فرزندى نداشت كه (فقدانش) او را اندوهگين سازد، دارايىاى نداشت كه او را متوجه خود سازد و طمعى نداشت كه به خوارىاش در افكند. مركبش دو پايش بود و خدمتكارش دو دستش ".[4]
"عيسى(ع) لباس مويين مىپوشيد و از برگ درخت مىخورد و خانه، زن، فرزند و مالى نداشت و هيچگاه براى فردايش ذخيره نمىكرد. "[5]
3ـ1) حضرت صالح(ع)
ـ ذكر نعمتهاى الهى و عظمت خالق
حضرت صالح(ع) به صراحت مردم را سفارش مىكرد كه نعمتها و آفريدههاى خداوند را به ياد داشته باشند:
"وَاذكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْبَعْدِ عادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِى الأَرضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَتَنْحِتُونَ الجِبالَ بُيُوتاً... "[6] (و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از قوم عاد جانشينان آنان گردانيد و در زمين به شما جاى مناسب داد. در دشتهاى آن كاخهايى اختيار مىكرديد و از كوهها خانههايى زمستانى مىتراشيديد... ".
ـ وى پس از امر به عبادت خداى واحد مىگويد:
"...هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأَرضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى قَرِيبٌ مُجِيبٌ ".[7] (...او شما را از زمين پديد آورد و شما را به عمران آن واداشت. پس از او آمرزش بخواهيد، آنگاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگارم نزديك و اجابتكننده است).
"... فَاذكُرُوا آلاءَاللَّهِ وَلا تَعْثَوْا فِىالأَرضِ مُفْسِدِينَ ".[8] (... پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد).
حضرت صالح(ع) گاه ضمن انذار و هشدار به مخاطبان، نسبت به نافرجامى راهى كه در پيش گرفتهاند، نعمتهاى موجود را يادآور مىشود و خبر از زوال آنها مىدهد:
"أَتُتْرَكُونَ فِى ما ههُنا آمِنِينَ * فِى جَنّاتٍ وَعُيُونٍ * وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ * وَتَنْحِتُونَ مِنَالجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ * فَاتَّقُوااللَّهَ وَأَطِيعُونِ ".[9] (آيا شمارا در آنچه اينجا داريد آسوده رها مىكنند؟ * در باغها و در كنار چشمهساران، و كشتزارها و نخلها كه ميوههايشان لطيف است؟ * و ماهرانه براى خود از كوهها خانههايى مىتراشيد * از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد).
اين يكى از راههاى مهم تربيت و شيوههاى وعظ است كه قرآن كريم به كار مىبرد: قومى كه فضل الهى و نعمتهاى بيكران آنها را فرا گرفته و در تمام جوانب زندگى به پيشرفت و آبادانى رسانده، شايسته نيست كه خود را به گناه و نافرمانى خالق آلوده سازند... اين روش مخاطب را نسبت به منزلت والايش نزد خدا يادآور مىگردد تا به مقتضاى اين شأن و منزلت عمل كند.[10]
4ـ1) حضرت شعيب(ع)
ـ دعوت به اصلاح اقتصادى
ويژگى مهم دعوت حضرت شعيب(ع)، كوشش بىوقفه او در راه اصلاحات اقتصادى در جامعه و حاكميت بخشيدن تقوا در روابط و مناسبات اقتصادى و تجارى است. جامعهاي كه آن حضرت(ع) زندگي ميكرد از رونق و شكوفايي اقتصادي فراواني بهرهمند بود از اينرو آن حضرت(ع) همواره پس از دعوت به توحيد، مردم را از مسائلي مانند كمفروشي، غش در معامله و ... با بيانهاي متنوع منع ميفرمودند:
"... ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا المِكْيالَ وَالمِيزانَ... * وَيا قَوْمِ أَوْفُوا المِكْيالَ وَالمِيزانَ بِالقِسْطِ وَلاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْياءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِى الأَرضِ مُفْسِدِينَ "[11] (براى شما جز او معبودى نيست و پيمانه و ترازو را كم مكنيد... * و اى قوم من پيمانه و ترازو را به انصاف، تمام دهيد و حقوق مردم را كم مدهيد و در زمين به فساد سر برمداريد).
"أَوْفُوا الكَيْلَ وَلاتَكُونُوا مِنَ المُخْسِرِينَ ".[12] (پيمانه را تمام دهيد و از كمفروشان مباشيد).
بر اساس اين آيه شريفه ميتوان فهميد، مردم با ايمان نيز به بيمارىهاى اقتصادى و اجتماعى مبتلا بودهاند و از تعبير "بعد اصلاحها " هم بر مىآيد كه آن جامعه از وضعيت نيكويى ـ چه از لحاظ اقتصادى و چه از حيث فرهنگى و معنوى ـ برخوردار بوده و از آن پس در اثر غفلت و دورى از تقواى الهى به اين آفات دچار شده است. چنانكه در روايتى نيز به اين موضوع توجه داده شده است.[13]
داستان حضرت شعيب(ع) به خوبى محكوميت آزادى كامل اقتصادى را در جايى كه با معيارهاى اخلاقى و انسانى و توازن حيات منافات داشته باشد، اثبات مىكند.
على بن الحسين، امام سجاد(ع) فرمودند: "نخستين كسى كه پيمانه و ترازو به كار گرفت، شعيب پيامبر(ع) بود. قوم او نيز پيمانه و وزن مىكردند و پس از چندى دست به كاستن پيمانه و ترازو زدند و به عذاب الهى دچار شدند... "[14]
5ـ1) حضرت داود(ع)
ـ سادهزيستى و تأمين معاش از دسترنج خود
حضرت داود(ع) از كارهاي دستي و صنعتي خود كه بيشتر شامل ساخت جامه و لوازم جنگي بود، استفاده ميكرد و اين در حالي بود كه قادر به تصرفات خارقالعاده بر طبيعت بود و حكومتي با نفوذ و قدرتمند بر انسانها داشت.
"... وَأَلَنّا لَهُ الحَدِيدَ * أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَقَدِّرْ فِى السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صالِحاً ... "[15] (... و آهن را بر او نرم گردانيديم * و امر كرديم كه زرههاى گشاده بساز و حلقههاى آن را به اندازه، قرار ده و كار شايسته انجام دهيد ...)
"داود روزى يك زره مىساخت و به هزار درهم مىفروخت، بدين ترتيب 360 زره ساخت و به 360 هزار درهم فروخت و از بيتالمال بىنياز شد ". [16]
"گفتهاند اول كسى كه زره ساخت، داود(ع) بود و پيش از او، صفحههاى آهن را بر خود مىبستند كه از گرانى آن جنگ نمىتوانستند كرد. پس حقتعالى آهن را در دست او مانند خمير نرم كرد كه به دست خود زره بسازد ".[17]
حضرت داود(ع) وسايل ديگرى نيز مىساخت و از اين راه، ضمن خدمت به جامعه، آثار تبليغى قابل توجهى بر جاي مىگذاشت.[18]
على(ع) در نهجالبلاغه به پيروى حضرت داود(ع) سفارش مىكنند:
"و اگر خواستى به عنوان سومين اسوه به داود نبى(ع) تأسى كن، او زنبيلهاى دستباف از ليف خرما مىساخت و به همنشينانش مىگفت: چه كسى براى من مىفروشد؟ و با بهاى آن نان جو مىخريد و مصرف مىكرد ".[19]
6ـ1) حضرت سليمان(ع)
ـ سادهزيستى و همنشينى با مستمندان
حضرت سليمان(ع) با وجود حكومت و پادشاهى، لباس مويين مىپوشيد و چون شب فرا مىرسيد، دست خويش به گردن مىبست و ايستاده تا صبح به عبادت مىپرداخت و مىگريست؛ روزى و در آمد او نيز از فروش زنبيلهاى ليف خرما بود كه بهدست خود مىبافت. او حكومت را تنها براى غلبه بر پادشاهان كافر از خدا خواست.[20]
درباره غذاى او گفتهاند: سليمان در دوران حكومتش همواره مردم را با خوردنىهاى لذيذ اِطعام مىكرد، اما خود نان جو مىخورد.[21]
7ـ1) حضرت يحيي(ع)
ـ سادهزيستى
انبياء با پرهيز از مظاهر فريبنده دنيوى و مادّى، سعى در ترويج اين انديشه داشتهاند كه دنياى آخرت هر چند از ديد ما بهدور است اما قابل اعتماد و اتكاست و مىتوان و بلكه بايد اين جلوههاى زودگذر را تنها پلى براى وصول به آن سراى جاويد دانست. در قصصالانبياء، آمده است:
"عيسىبن مريم(ع) و يحيى بن زكريا(ع) دو پسر خاله بودند. عيسى(ع) لباس پشمينه مىپوشيد و يحيى لباسى از پشم شتر. هيچ يك از آنها درهم و دينار، عبد، كنيز و حتّى پناهگاهى براى سكونت نداشتند. هر كجا شب ايشان را فرا مىرسيد، بيتوته مىكردند و چون در صدد جدايى بر آمدند، يحيى(ع) گفت: مرا سفارش كن. گفت: خشم مگير، گفت: هميشه نمىتوانم. گفت: مال دنيا ميندوز، گفت: اين وصيت را شايد بتوانم انجام دهم ".[22]
8ـ1) حضرت يوسف(ع)
ـ سياست اقتصادى حضرت يوسف(ع) در مصر
با توجه به اين كه در مسائل اقتصادى، تنها موضوع "فزونى توليد " مطرح نيست، گاهى "كنترل مصرف " از آن هم مهمتر است و به همين دليل، يوسف(ع) در دوران حكومت خود، سعى كرد در آن هفتسال وفور نعمت، مصرف را به شدت كنترل كند، تا بتواند قسمت مهمى از توليدات كشاورزى را، براى سالهاى سختى كه در پيش بود، ذخيره نمايد.
در حقيقت اين دو از هم نمىتوانند جدا باشند. "توليد بيشتر " هنگامى مفيد است كه نسبت به "مصرف " كنترل صحيح ترى شود، و كنترل مصرف هنگامى مفيدتر خواهد بود كه با توليد بيشتر همراه باشد.
سياست اقتصادى يوسف(ع) در مصر نشان داد كه يك اقتصاد اصيل و پويا نمىتواند هميشه ناظر به زمان حال باشد، بلكه در آينده و حتّى نسلهاى بعد را نيز دربر مىگيرد.
بقیه متن در ادامه مطلب....
يوسف(ع) براى پايان دادن به استثمار طبقاتى و فاصله ميان قشرهاى مردم مصر، از سالهاى قحطى استفاده كرد، به اين ترتيب، كه در سالهاى فراوانى نعمت، مواد غذائى از مردم خريد و در انبارهاى بزرگى، كه براى اين كار تهيه كرده بود، ذخيره كرد و هنگامى كه اين سالها پايان يافت و سالهاى قحطى پيش آمد، مواد غذائى را به درهم و دينار فروخت، زينتها و جواهرات (البته به استثناى آنها كه توانائى نداشتند)، چهارپايان، غلامان و كنيزان، خانهها، مزارع و آبها و بالاخره در برابر خود مردم مصر و سپس تمام آنها را (به صورت عادلانهاى) به آنها بازگرداند، و گفت هدفم اين بود كه: آنها را از بلا و نابسامانى رهائى بخشم.[23]
2ـ چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پس از اسلام:
همانگونه كه بيان شد پيشينه يافتن الگويي صحيح، منطقي و مقرون به صرفه، در مصرف منابع به اعصار دور باز ميگردد و اين نشاندهنده فطرت انسانهاي پاك است كه حتّي پيش از دين كامل و انسانساز اسلام در پي حفظ و صيانت از نعمات الهي بودهاند، حال به دستورات دين مبين اسلام و بالطبع روشهاي تبليغي پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ميپردازيم.
1ـ2) مهمترين دليل مسلماني، داشتن برنامه صحيح اقتصادي در امور زندگي بوده و اين از نشانههاي انسانهاي پرهيزكار و با ايمان است.
اسلام براي ايجاد انگيزههاي مثبت و زدودن انگيزههاي منفي، اهرمهاي هدايت و ارشاد فراواني دارد كه با وضع قوانين جامع ديني و اجراي آن ميتوان از مواردي كه به صلاح جامعه نيست و مفاسد فراواني را به همراه دارد، جلوگيري نمود. مثلاً تأمين مقدار مصرف لازم و ضروري كه عبارت است از مقدار مصرفي كه براي ادامه زندگي انساني و حفظ وجود از امراض و بيماريها و ناراحتيهاي جسمي و رواني لازم و ضروري است و براي افراد واجب است، وظيفه دولت اسلامي است.
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:
"يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا، لاتُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما اَحَلّ اللهُ لَكُم وَ لاتَعتَدُوا، اِنَّ اللهَ لايُحِبُّ المُعتَدينَ * وَ كُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذي اَنتُم بِه مُؤمِنوُنَ ". (اي كساني كه ايمان آورديد، چيزهاي خوبي كه خداوند بر شما حلال فرموده است، بر خود حرام نكنيد و از آن چه حلال كرده است نيز تجاوز ننماييد، همانا خداوند تجاوزكاران را دوست نميدارد * و از آن چه خداوند به شما روزي داده است، در حالي كه حلال و نيكو است، بخوريد و تقواي الهي كه به آن اعتقاد داريد، پيشه سازيد).[24]
در اين آيه شريفه، استفاده صحيح از نعمتهاي الهي، مورد تشويق قرار گرفته است. خداوند كساني كه از روي جهالت و ناداني، برخي از نعمتهاي الهي را بر خود حرام كرده، مورد سرزنش قرار ميدهد و ميفرمايد:
"قَد خَسِرَ الَّذينَ قَتَلُوا اَولادَهُم سَفَهًا بِغَيرِ عِلمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللهُ افتِراءً عَلَي اللهِ قَدضَلُّوا وَ ماكانُوا مُهتَدينَ " (به راستي زيان كردند، كساني كه فرزندان خود را از روي ناداني و بدون علم كشتند و آن چه به آنان روزي داده شده است، از روي افترا بر خدا بر خويش حرام كردند، به راستي گمراه شدند و آنها هدايت نمييابند).[25]
استفاده از نعمتهاي الهي با حدود شرايط و ضوابط آن، نبود اسراف و تبذير و اداي حقوق ديگران از نظر شريعت، پسنديده و لازم است. خداوند در آيات قرآني، نعمتهاي خويش را بر ميشمرد و انسانها را به بهرهمندي از آن تشويق ميكند. در زير نمونهاي بيان ميگردد:
"... كُلُوا مِن رِزقِ رَبَّكُم وَ اشكُرُوا لَهُ، بَلَدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ ". (از روزي پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد، كه شهري پاكيزه و خداي بخشندهاي داريد).[26]
در دين اسلام، تأكيد قابل توجهي بر امر انفاق و توجه به نيازمندان و پرداخت زكات و خمس و پذيرش هداياي دوستانه شده است. تاريخ اسلام پر از اطعامها و اكرامها و پذيراييهايي است كه دوستان مؤمن نسبت به يكديگر انجام ميدادند كه همگي ناشي از به كار بستن ارشادها و راهنماييهاي رهبران ديني بوده است.
در اسلام مواردي وجود دارد كه ما را از مصرف بعضي چيزها باز ميدارد و آن را گاه حرام و گاهي مكروه و ناپسند ميشمرد. مصرف چيزهايي كه به صراحت حرام است، مانند گوشت خوك و مصرف چيزهايي كه براي انسان زيانآور است، مانند سموم و مواد مخدر. خداوند متعال ميفرمايد:
"خود را با دست خويش به هلاك نرسانيد ".
اسراف يكي از مصاديق حرام است، اسراف تجاوز از حد و اگر انسان در به كارگيري اشياء از حدود شايسته آن خارج شود، مصداق "مسرف " خواهد بود. در قرآن كريم و روايات معصومان(ع) تأكيد فراوان بر پرهيز از اسراف شده است. خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد:
"...وَ كُلُوا وَاشرَبُوا وَلا تُسرِفُوا، اِنَّهُ لايُحِبُّ المُسرِفينَ ". (...و بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد، همانا كه خداوند اسرافكاران را دوست ندارد).[27]
و در جاي ديگر ميفرمايد:
"... وَ اَنَّ المُسرِفينَ هُم اَصحابُ النّارِ ". (... و همانا اسرافكاران، آنان اهل آتش هستند).[28]
گامي فراتر از اسراف، تبذير، بريز و بپاشهاي فراوان است، اسرافي كه همراه اتلاف مال باشد و هيچ غرض عقلاني بر آن مترتب نگردد. اگر مال در راه عياشيها و ميگساريها و مجالس لهو و لعب و قمار و موارد نامشروع هزينه شود، علاوه بر فساد جامعه، نابودي فقرا و تهيدستان را همراه خواهد داشت. در صورتي كه انسان در امر حلال نيز افراط كند و بيش از حدّ متعارف و مناسب با حال و شأن خود صرف كند، تبذير خواهد بود.
مصرف مكروه نيز در اسلام ناپسند است. مصرف بيش از حدّ متعارف براي هر شخصي، با وجود نياز بيشتر برادران و خواهران ديني او مكروه و ناپسند است. اگر كسي سير باشد و همسايه و همكيش وي گرسنه باشد از ايمان دور است و اگر فردي لباس بپوشد ولي همدين وي برهنه باشد، به خدا ايمان ندارد.
مصرف بسياري از اشياء يا زياده در آنها كراهت دارد مانند پوشيدن مداوم لباس سياه و لباس تنگ و خوردن گوشت حيوانات سواري و باركش از آن جمله است. كم كردن و تنگ گرفتن در مخارج زندگي ـ با وجود داشتن قدرت بيشتر در مصرف نيز ـ از ديدگاه مكتب اسلام مورد نكوهش واقع شده است.
2ـ2) حضرت محمد(ص)
1ـ2ـ2) سادهزيستي
اسوهاى چون پيامبر(ص)، كه به قلّه كمالات معنوى و فضايل اخلاقى نايل شده، هرگز تعالى خويش را در مصرف يا اسراف نعمتهاى مادّى نمىداند، بلكه فارغ از هرگونه تعلق به مواهب دنيوى، در انديشه ترقى روح است. درباره سادگى معيشت پيامبر اكرم(ص) بسيار گفته شده است.
در سفينهالبحار آمده است:
"پيامبر(ص) بر روى حصير استراحت مىكرد و غير از آن زيراندازى نداشت ".[29]
امام صادق(ع) فرمودند:
"رسولخدا(ص) شخصاً شير بز خانه را مىدوشيد ".[30]
نيز از ايشان روايت شده كه فرمودند:
"رسولخدا(ص) هسته خرما را در دهان مىمكيد و آن را مىكاشت ".[31]
2ـ2ـ2) هماهنگى با مخاطبان در معيشت
پيامبر اكرم(ص) ازآنجا كه مىخواهد به عنوان اسوهاى تمامعيار و هميشگى براى انسانها و هدايتگر آنها باشد و ايشان را به پيروى خود، دلگرم و تشويق كند، همانند ساير انسانها زندگى كرده و از هرگونه تعيّن و تشخّص كه موجب فاصله گرفتن مردم از او گردد، خوددارى مىكند؛ چه اين كار موجب سوءتفاهمى مىشود كه انسانها را از پيروى او باز مىدارد و يا در آن مرّدد مىسازد. به عبارت ديگر، اگر مردمان، پيامبر(ص) را اسوه واقعى خود در زندگى نبينند، او را اسوه حيات معنوى خويش قرار نخواهند داد.
تناسب شيوه زندگى ميان اسوه و متأسى، يكى از ابعاد ضرورى هماهنگى ميان آن دو است... و اساساً فاصله سطح و شيوه زندگى افراد، از جمله موانع ايجاد رابطه ميان انسانهاست و از آنجا كه در تبليغ، ايجاد رابطه ناگسستنى غيرقابل اغماض است، اسوهها بايد در جهت هماهنگى شيوه زندگى خود با تودههاي مردم بكوشند.
3ـ2ـ2) پرهيز از تكلّف و تشريفات
در جهت هماهنگى بيشتر با توده مردم كه مخاطب دعوت الهى انبيا هستند، رسول گرامى اسلام(ص)، به شدّت از تكلّف و ايجاد مشقّت براى ديگران خوددارى مىكرد، هرچند آنها مشتاق هرگونه خدمت به او بودند. در معاشرتها، سفرها و تمام برخوردها، منش پيامبر(ص) بر بىتكلّفى و دورى از تقيّدات بيجا بود، چه، با تكلّف و تقيّد به سنّتهاى دست و پاگير و بىدليل نمىتوان در دل مخاطبان نفوذ كرد.
از امام صادق(ع) روايت شده كه روزى پيامبر(ص) براى افطار در مسجد قبا بودند. شير مخلوط با عسل آوردند. پيامبر(ص) آن را پيش رو آورد، اما نخورد و فرمودند: "يكى از آن دو كافى است ". سپس فرمودند: "نمىخورم و آن را براى ديگران حرام نيز نمىدانم، اما در برابر خدا فروتنى مىكنم ".[32]
4ـ2ـ2) چند روايت از پيامبر گرامي اسلام(ص) در جهت تعديل انديشه مادّي:
"بزرگترين گناه كبيره، دنيادوستي است ".
"دنيادوستي ريشه هر معصيت و آغاز هر گناهي است ".
"هر كه دنيايش را دوست بدارد، به آخرتش زيان رساند ".
پيامبر گرامي اسلام(ص) كه مبلّغ دين و كتاب پروردگار است، بايد چنين عمل كند. پروردگاري كه در آيات شريفه 51 آلعمران، 3 ابراهيم، 107 نحل، 7 روم، 29 نجم و 38 نازعات، يگانه علت عدم پذيرش حقانيت دين را، دنيازدگي و فريفتگي به آن ميداند و در آيات ديگري صراحتاً در خصوص دوستي مال و دنيا هشدار ميدهد: "مال را دوست دارند، دوست داشتني بسيار! و با اين حال زنهار ميدهد كه حب مال و دنيا از ياد برنده حقيقت و ذكر خدا است ".
نبي مكرم(ص) نه تنها به داد مستضعفان و مظلومان عرب رسيد، بلكه با پيام الهي ـ انساني خويش، صور نجات ابدي را براي بشريت دميد و روح خفته و مدفونگشته آدمي را كه از ديري به اين سو در بند شهوت، جاهطلبي و برتريجويي گير مانده و افسون مادهپرستي و از خودبيگانگي گرديده بود، بيدار و زنده كرد و جهت، سير تكامل بشري را تا پايان تاريخ ترسيم نمود.
3ـ2) حضرت علي(ع)
1ـ3ـ2) پيامهاي اقتصادي حضرت علي(ع)[33]
امانت بودن مال: در فرهنگ اسلامي، مالك حقيقي ثروت، خداوند متعال است. لذا انسان بايد به آن با ديده امانت نگاه كند و آن را به اندازه و در راه تحصيل كمال واقعي خود و با توجه به احكام و مقرراتي كه در تعاليم الهي براي تصرف در اموال ذكر شده به كار ببرد. حضرت علي(ع) در اشاره به اصل امانتبودن دارايي افراد ميفرمايند: "مال امانت است ". بديهي است كه وقتي انسان به اموالي كه در اختيارش قرار ميگيرد، به چشم امانت نگاه كند، آن را در هر راه و به هر مقداري كه دلش خواست، به مصرف نمي رساند؛ بلكه از آن به اندازه لازم و در راه كسب فضايل و برطرف ساختن نيازهاي طبيعي خويش بهرهبرداري ميكند. علي(ع) در اينباره ميفرمايند: "برترين مالها، آن مالي است؛ كه بهترين اثر را برايت درپي داشته باشد ".
2ـ3ـ2) دوري از اسراف و كلام علي(ع)
اسراف عبارت است از؛ درگذشتن از اندازه و رعايت نكردن اعتدال در كارها. هر هدفي با صرف زمان مشخص و مقدار خاصّي از توان و امكانات تحقق پيدا ميكند و تجاوز كردن از آن را اسراف ميگويند. نيازهاي اقتصادي حقيقي انسان نيز اندازه مشخصي دارد كه از آن در روايات با تعبير "حدّ كفاف " ياد ميشود و تعدّي از آن، اسراف است. علي(ع) ميفرمايند: "هر چيز كه از حدّ ميانهروي بگذرد، اسراف است. " و در روايت ديگر ميفرمايند: "بيشتر از حدّ كفاف مصرف كردن، اسراف است ".
"بدانيد مال را در غير راه آن بذل و بخشش كردن، اسراف و تبذير است ".
"اسراف را كنار بگذار و ميانهروي پيشه كن. فقط امروز را نبين؛ بلكه فردايي را كه در انتظار توست در نظر داشته باش ".
"از اسراف اجتناب كنيد. نه كسي بذل و بخششِ اسرافكار را ستايش ميكند و نه كسي فردا براي چنين انساني كه در نتيجه بخشش بيجا دچار نداري شده است، دل ميسوزاند ".
"اسراف را ترك كنيد. ميانهروي در پيش بگيريد و همين امروز به فكر فردا باشيد و از ثروتهايتان مقداري را كه براي هزينه امروز نياز داريد، نگه داريد و زياديِ آن را براي روز مبادا بگذاريد ".
"با عفت و آراستگي خود را بياراييد و از اسراف و تبذير خودداري كنيد ".
"تجاوز كردن از ميانهروي در همه كارها ناپسند و مذموم است، مگر در كارهاي نيك كه در آنها هر چه بيشتر تلاش شود، دسترسي به مراتب بالاتري از كمالات ميسّر ميگردد ".
"براي شما ضرورت دارد كه از اسراف و تبذير بپرهيزيد و هميشه عدل و انصاف را رعايت كنيد ".
"كسي كه به طور شايسته ميانهروي در مسائل اقتصادي را رعايت نكند، اسراف و تبذير زمينه نابودي او را فراهم خواهد ساخت ".
"وقتي خداوند اراده كند كه به بندهاي از بندگانش خيري برساند، به او فضيلت ميانهروي در امور و توانايي تدبير شايسته زندگي را الهام ميكند و او را از سوءتدبير و اسراف و زيادهروي دور ميسازد ".
"از جمله نشانههاي برخورداري از نعمت عقل، دوري از تبذير و اسراف و داشتن حسن تدبير است ".[34]
"اسرافكار سه نشانه دارد؛ چيزي را كه مال او نيست، ميخورد و چيزي را كه مال او نيست، ميپوشد و چيزي را كه مال او نيست، ميخرد ".[35]
"در زندگي ميانهروي پيش بگيريد؛ چرا كه اين كار بهترين كمك براي خوب زندگي كردن است ".
3ـ3ـ2) سادهزيستي حضرت علي(ع)
"خداوند بر پيشوايان عدالت واجب كرده است، زندگي خود را مانند ضعيفترين مردم سازند، تا فقر و تنگدستي به فقيران فشار نياورد و سبب هلاكت آنان نگردد ".[36]
"خداوند مرا پيشواي خلق خويش قرار داد از اينرو سختگيري بر من را در خودم ـ غذايم و نوشيدنيام لازم كرد تا مانند؛ ضعيفان مردم باشم كه فقير به فقر من اقتدا كند و بينيازي ثروتمند، او را به سركشي وادار نكند ".[37]
و به يكي از حاكمان بلاد اسلامي ميفرمايند: "واي بر تو ـ خداوند بر پيشوايان حق واجب كرد، خود را مانند رعيت خويش يا فقيرترين رعيتشان گردانند تا فقير به خاطر فقر خويش احساس حقارت نكند و ثروتمند به خاطر غنايش خداوند را سپاس گويد ".[38]
4ـ 2) گزيدهاي از فرمايشات ساير ائمه(ع)
ـ امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه ميفرمايند: "با بخشش و اقتصاد مرا به راه راست هدايت فرما ". ابنمنظور واژه قصد را در كتاب لسانالعرب به ميانهروي معني كرده و حديثي را از پيامبر(ص) نقل نموده كه فرمودند: "مقتصدين تهيدست نيستند و نخواهد بود ".
ـ امام باقر(ع) ميفرمايند: "رسيدن به درجات عالي كمال انساني در سايه سه چيز امكانپذير است؛ فهم دين و شناخت آن؛ داشتن عزمي بلند و همّتي استوار در برابر مصائب و مشكلات؛ و سنجش و اندازه نگهداشتن در امور مربوط به معيشت و زندگي اقتصادي ".[39]
"تدبير خوب زندگاني و برنامهريزي درست اقتصادي از نشانههاي انسانهاي با ايمان است ".[40]
ـ امام جعفر صادق(ع) فرمودند: "خداوند ميانهروي را دوست دارد و كساني كه اسراف ميكنند، دشمن خدا هستند ". در بحث ميانهروي حتّي دور انداختن هسته خرما از نظر امام صادق(ع) اسراف است، يك فرد مسلمان، حتّي نبايد تتمه آبي را كه خورده، بر روي زمين بريزد، چون اين عمل به نوعي اسراف است.
فردي نزد امام صادق(ع) آمد و به ايشان عرض كرد: "به خدا سوگند! ما دنبال دنيا هستيم ـ در حالي كه شما هميشه به ما سفارش ميكنيد كه دنيا را وانهيد ـ و دوست داريم آن را بدست آوريم ـ هيچكسي پيدا نميشود كه دنيا را دوست نداشته باشد ". حضرت(ع) فرمودند: "دوست داري با اين مال چه كني؟ " گفت: "نياز خودم و خانوادهام را برآورده كنم و آن را صدقه بدهم و حج و عمره به جاي آورم. " حضرت(ع) فرمودند: "اين دنياطلبي نيست بلكه آخرتجويي است. چرا كه تو از دنيا براي تحقق مسئوليتهاي الهي خود استفاده ميكني ".
علامه مجلسي(ره) حديث ديگري از امام صادق(ع) نقل كرده كه امام(ع) به مفضل فرمودند: "اگر حكومت در اختيار ما بود، جز شيوه زندگاني پيامبر(ص) و روش اميرمؤمنان علي(ع) خبري نبود ".[41]
و نيز فرمودند: "چرا در ظهور حضرت مهدي(عج) شتاب ميكنيد؟ به خدا سوگند، لباسش نيست مگر لباس خشن و خوراكي ندارد مگر نامرغوب و... "[42]
معلي بن خنيس در خصوص سادهزيستي امام صادق(ع) ميگويد: "روزي به امام صادق(ع) عرض كردم؛ فدايت شوم! به ياد بنيعباس و نعمتهايي كه از آن بهرهمندند افتادم و با خود گفتم: اي كاش حكومت در اختيار شما بود تا ما نيز همراه شما زندگي مرفّهي داشتيم! " امام(ع) فرمودند: "بعيد است، اي معلي به خدا سوگند. اگر اين گونه بود، جز بيداري و تدبير امور در شب، گردش و سركشي امور در روز، پوشيدن لباس خشن و خوردن غذاي نامرغوب براي ما بهرهاي نداشت. چنين چيزي از ما گرفته شده است. آيا مشاهده كردهاي چيزي كه ظالمانه از انسان گرفته شود، خداوند آن را نعمت گردانيده باشد، جز حكومت؟ "[43]
ـ حضرت امام رضا(ع) ميفرمايند: "براي مرد سزاوار است كه بر عائلهاش توسعه بخشد، تا آرزوي مرگ او را نكنند ".[44]
آنحضرت(ع) همچنين درباره اسراف ميفرمايند: "بندگان رحمان كساني هستند كه هر گاه مال خود را خرج ميكنند، اسراف نميكنند ".
فهرست منابع:
1. قرآن مجيد.
2. امام سجاد(ع)، صحيفه سجاديه.
3. سيدرضي، نهجالبلاغه، خطبه160.
4. ابن كثير، قصص الأنبياء، جلد2.
5. عدوي. محمد احمد، دعوه الرسل اليالله.
6. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه.
7. مجلسي. محمدباقر، حيات القلوب، جلد1.
8. تاجلنگرودي. محمدمهدي، اخلاق انبياء.
9. تفسير نمونه، جلد10.
10. قمي. شيخعباس، سفينه البحار، جلد16.
11. مجلسي. محمدباقر، بحارالأنوار، جلد16.
12. كليني. كافي، كتاب الإيمان والكفر، باب تواضع.
13. عاملي. شيخحر، وسايل الشيعه، جلد5.
14. كليني. محمديعقوب، اصول كافي، جلد اول.
15. سبط بن جوزي، تذكره الخواص.
پينوشت:
1ـ سوره مباركه نساء، آيه شريفه 165.
2ـ سوره مباركه نوح، آيات شريفه 13 الي 20.
3ـ سوره مباركه نوح، آيات شريفه10 الي 12.
4ـ سيدرضى، نهجالبلاغه، صبحى صالح، خطبه 160، ص229.
5ـ ابنكثير، قصصالانبياء، ج2، ص424.
6ـ سوره مباركه اعراف، آيه شريفه 74.
7ـ سوره مباركه هود، آيه شريفه 61.
8ـ سوره مباركه اعراف، آيه شريفه 74.
9ـ سوره مباركه شعرا، ايات شريفه 146 الي 150.
10ـ عدوي. محمداحمد، دعوهالرسل اليالله، ص28.
11ـ سوره مباركه هود، آيات شريفه 84 الي 85.
12ـ سوره مباركه شعراء، آيه شريفه 181.
13ـ عليبنالحسين امام سجاد(ع) فرمودند: "نخستين كسي كه پيمانه و ترازو به كار گرفت، شعيب پيامبر(ع) بود. قوم او نيز پيمانه و وزن ميكردند و پس از چندي دست به كاستن پيمانه و ترازو زندند و به عذاب الهي دچار شدند... (مجلسي. محمدباقر، بحارالأنوار، ج14، ص382).
14ـ مجلسي. محمدباقر، بحارالآنوار، ج14، ص382.
15ـ سوره مباركه سبأ، آيات شريفه10 الي 11.
16ـ شيخ صدق، من لايحضره الفقيه، ص355.
17ـ مجلسي. محمدباقر، حياهالقلوب، ج1، ص331.
18ـ كتاب من لا يحضره الفقيه.
19ـ سيدرضي، نهجالبلاغه، صبحي صالح، خطبه 160، ص227.
20ـ همان، ص42، تاجلنگرودي. محمدمهدي، اخلاق انبياء، ص297.
21ـ ورام، مجموعه ورام، ج1، ص153، تاجلنگرودي. محمدمهدي، اخلاق انبياء، ص296.
22ـ ابنكثير، قصصالأنبياء، ج2، ص342.
23ـ تفسير نمونه، ج10، ص23.
24ـ سوره مباركه مائده، آيات شريفه 87 الي 88.
25ـ سوره مباركه انعام، آيه شريفه 140.
26ـ سوره مباركه سبأ، آيه شريفه 15.
27ـ سوره مباركه اعراف، آيه شريفه 31.
28ـ سوره مباركه غافر، آيه شريفه 43.
29ـ قُمي. شيخعباس، سفينهالبحار، ج16، ص273.
30ـ مجلسي. محمدباقر، بحارالانوار، ج16، ص272.
31ـ كليني، كافي، كتابالايمان والكفر، باب تواضع، حديث 3. تاجلنگرودي. محمدمهدي، اخلاق انبياء.
32ـ كليني، كافي، كتابالايمان والكفر، باب تواضع، حديث 3. تاجلنگرودي. محمدمهدي، اخلاق انبياء، ص433.
33ـ نهجالبلاغه، مجله گلبرگ، ش28.
34ـ نهجالبلاغه، مجله گلبرگ، ش28.
35ـ "للمسرف صلاث علامات، يا كل ما ليس له ويلبس ما ليس له ويشتري ما ليس له " بحارالانوار، ج75، ص303.
36ـ عاملي. شيخ حُر، وسايلالشيعه، ج5، ص112.
37ـ كليني. محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج1، ص210ـ مجلسي. محمدباقر، بحارالانوار، ج40، ص336.
38ـ سبط بن جوزي، تذكرهالخواص، ص106ـ مستدركالوسايل، ج3، ص237.
39ـ اصول كافي، ج1، ص32.
40ـ وسايلالشيعه، ج1، ص32.
41ـ بحارالانوار، ج52، ص340.
42ـ كتابالغيبه، ص287ـ بحارالانوار، ج5، ص36.
43ـ اصول كافي، ج1، ص410 ـ بحارالانوار، ج5، ص340.
44ـ وسايلالشيعه، ج15، ص749.
تدوين:مريم كشاورزيپور ـ دكتر داود ميرزاييمقدم
منبع: سايت سازمان تبليغات اسلامي
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810081145