«اي خدا مهمان تو در خانه ات آمده است، اي نيكوكار، گنه كار به در خانة تو آمده، اي كريم به خوبي خود از زشتي او بگذر.»
وقتي پدري چون اميرالمؤمنين سي سال براي مصالح اسلام صبر كند و با ديگران بسازد، و چون كسي كه خاري در چشم او و استخواني در گلوي او باشد در اين جهان زندگي كند، فرزندي چون حسن خواهد داشت كه ده سال براي مصالح اسلام صبر مي كند و با معاويه مدارا مي نمايد.
و مادري چون زهرا دارد كه غذاي خود و وابستگان خود را به فقير مي دهد، سپس غذا تهيه مي كند، يتيمي مي آيد و باز غذا را به او مي دهد و دربار سوم غذا را به اسير مي دهد و بالاخره با آب افطار مي كنند و غذا نمي خورند، و آية مباركه:
ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا ويتيما واسيرا[2].
و مادري دارد چون زهرا كه از شب تا صبح در نماز است و پس از هر نمازي به ديگران دعا مي كند و هنگامي كه حضرت حسن مي پرسد چرا به ما دعا نكردي جواب مي دهد: يا بني الجارثم الدار ـ پسر كم، همسايه ما مقدم است. اين مادر مربي پسري چون حسن است. اين روايت از او است:
ان رجلاً اتي الحسن بن علي عليهما السلام فقال بابي انت وامي اعني علي قضاء حاجة. فانتعل وقام معه فمر علي الحسين صلوات الله عليه وهو قائم يصلي. فقال له اين كنت عن ابي عبدالله تستعينه علي حاجتك؟ فذكر انه معتكف. فقال له اما انه لو اعانك كان خيرا له من اعتكافه شهرا.
حضرت مجتبي عليه السام از نظر نسب سرآمد همة مردم بود، و از نظر حسب و فضايل انساني، از زبان آن حضرت بشنويم:
موقعي كه اميرالمؤمنين عليه السلام از دنيا رفت حضرت مجتبي عليه السلام بر منبر رفت و فرمود: «ما اهل بيت «حزب الله» هستيم كه غالب معرفي شده ايم: فان حزب الله هم الغالبون[3].
صلح امام حسن (ع)
يكي از كارهاي مفيد براي اسلام و مسلمين صلح امام حسن (ع) با معاويه است. اين عمل مفيد براي كساني كه آگاهي تاريخي و اسلامي ندارند. مورد شك است كه چرا حضرت حسن با معاويه صلح كرد و چرا مثل امام حسين قيام ننمود؟
چيزي كه قبل از هر چيز لازم مي دانيم متذكر شويم اين است كه قيام امام حسين عليه السلام بعد از بيست سال از صلح امام حسن واقع شده است. امام حسين ده سال با حضرت امام حسن بود و بايد تابع حضرت امام حسن باشد. ولي ده سال بعد از امام حسن، امام بود و در رهبري اختيار تام داشت ولي قيام نكرد، و قيام ايشان پس از ده سال از امامت او بوقوع پيوست. اگر ايرادي باشد ـ كه قطعاً نيست ـ بر هر دو وارد است. خود اين مطلب دليل است كه قيام، زمينه و اقتضا مي خواهد و در آن بيست سال چنين زمينه و اقتضايي نبوده است.




اطرافيان حضرت مجتبي (ع)
ليت اشياخي ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل
لاهلوا واستهلوا فرحا خبر جاء ولا وحي نزل



بني هاشم با مملكت بازي كردند و خبري از طرف خدا و قرآني از عالم ملكوت نبوده ـ و همة اينها دروغ است ـ ما كشتيم بزرگان بني هاشم را به جاي افرادي كه از ما در جنگ بدر كشته شدند و اين تعادلي ايجاد كرد.
يزيد در سال دوم حكومتش جنگ حرّه را آغاز مي كند و مردم مدينه را قتل عام مي كند. در سال سوم حكومتش خانة خدا را به آتش مي كشد. با مرگ معاويه حسين عليه السلام قيام مي كند. قيامي كه از نظر همه بقاي اسلام مرهون آن است. ولي چيزي را كه نبايد فراموش كرد اين است كه صلح امام حسن و صبر امام حسن زمينه براي قيام امام حسين بود و قيام اين بزرگوار وابستگي كامل به صلح آن بزرگوار داشته است اين معناي آن روايتي است كه از رسول اكرم صلّي الله عليه وآله وارد شده است: 


«الحسن والحسين امامان قاما اوقعدا ـ حسن و حسين پيشوا و واجب الاطاعه هستند، اگر قيام كنند مردم بايد از آنان متابعت كنند و اگر قيام نكنند وصلح كنند، يا صبر كنند، بايد مردم از آنان متابعت كنند.»
چند جمله اي از وصاياي حضرت مجتبي را هنگام مرگ به جناده را يادآور شويم.