مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند...
لباس پوشید و راهی مسجد شد اما در راه زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی مسجد شد.
در راه با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد از او تشکر کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند.
همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست کرد تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری کرد !!!
مرد اول تعجب کرد که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند!!!
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.))
مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح داد:
من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم!وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید.