نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 8:01 PM | نظرات (0)
فرمود خدا فرشته ها را صلوات
اوّل به مدینه مصطفی را صلوات
دوّم به شه نجف سلامی بکنیم
رُخسار علی شیر خدا را صلوات
زهرا که ندانیم کجا تربت اوست
یاد آور بهترین نسا را صلوات
از ما همه بر امام مسموم سلام
مظلوم امام مجتبی را صلوات
مظلوم دگر امام در خون خفته
افتاده به خاک کربلا را صلوات
گفتم ز حسین چون نگویم سجاد
آن پاک امام پارسا را صلوات
پس باقر علم آن امام معصوم
دریای فضیلت خدا را صلوات
صادق که رئیس مذهب شیعه بود
آن حنجرۀ علم و ضیا را صلوات
یاد آر امام کاظم زندانی
زندانی زنجیر به پا را صلوات
رو جانب مشهد الرضا کن و بگو
در طوس غریب الغربا را صلوات
یاد آر امام تقیِ صاحب جود
هم هادی و عسکریّ ما را صلوات
حالا تو بیا حضور مهدی برسیم
آن روشنی و نور هُدی را صلوات
افروخته عرش کبریا را صلوات
یک بار دگر آل عبا را صلوات
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 7:48 PM | نظرات (1)
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 7:47 PM | نظرات (0)
داني که چرا خدا تو را داده دو دست
من معتقدم که اندر آن رمزی هست
يک دست به کار خويشتن پردازی
با دست دگر ز ديگران گيری دست
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 3:34 PM | نظرات (0)
بالاخره یكروز به آرزویم میرسم
درصف اول نمازجلوتراز پیش نماز می ایستم
همه به من اقتداخواهند کرد
نمازکه تمام شود،همه به سمتم خواهندآمد
چقدرعزیزخواهم شد
بعد ازچندقدم حرکتکسیفریادمیزند،
بلندبگو لااله الاالله...
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 3:05 PM | نظرات (0)
نفهمی دردیست که فرد را نمیکشد!
فقط اطرافیان را دق مرگ میکند!
انسان نفهم انسانیست که حرف حق توی سرش نمیرود
روز عاشورا هم طرف کفر نفهم بودند
حرف حق توی سرشون فرو نمی رفت
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 2:56 PM | نظرات (0)
روزی یک قصاب به شیخ رجبعلی خیاط مراجعه کرد و گفت:
آقاجان، فرزندم در بستر مرگ افتاده و خوب نمی شود.کاری بکنید!
شیخ توجهی کردند و سپس فرمودند:
«تو فلان روز یک گوساله را در مقابل چشمان مادرش سر بریدی، آن گاو، تو را نفرین کرده و می گوید فرزندمرا کشت،باید فرزندش بمیرد!»
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 2:51 PM | نظرات (0)
از امام صادق (ع)پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردید؟
فرمودند:چهار اصل
دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس ارام شدم*
دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم *
دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم *
دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 2:46 PM | نظرات (0)
رسول خدادر شب معراج ازجبرئيل پرسيد:
آيا برايانسان،حالتيسخت تراز مرگ هم وجود دارد؟
جبرئيل جواب داد:
سختي بعدازمرگ،شديدترو سخت تر از خود مرگ است
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 2:43 PM | نظرات (0)