من از دیار حبیبم "غریب" افتادم.../

هوای شور و حماسه ای حسینی ... عرفان و حماسه ...

با لباسی آماده رزم ... در ظلمت شب ... پرچمی بر دوش ...

چوبش (بَردی) تداعی هورالعظیم است ... و رنگ سیاهش ...

نماد ماتمیست که از دیرباز جن و انس با اشکش عشق بازی می کردند...

با این "حال" سوی کربلا بروی ... تداعی عشق و...

تداعی وصل ... و نگاه اول ... "خسته ام آقا" ... همین و بس... و باز نجف...

هیچ جا آرامش نجف را ندارد ... هیچ جا ...

زیر سایه پدر تنفس چیز دیگریست... نجف .. جایی که "غربت" معنی ندارد..

تا دیدار بعد ... این جسممان را در این شهر کثیف به امانت گذاشته اند...

و دیدار بعد ... قریب ان شاء الله.../



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 16 اسفند 1392  ساعت 5:48 AM | نظرات (0)

لباس تقوا

آن کس که از لباس تقوا برهنه شد

به هیچ لباس دیگری پوشیده نخواهد شد

امام_علی (علبه السلام)



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 16 اسفند 1392  ساعت 5:42 AM | نظرات (0)

میدان حق و باطل میانه ندارد ....

می دانید آب سنگین فرات را چه کسی در کربلا تحریم کرد؟ می دانید چه کسی اولین تیر را به چشمان تیزبین علمدار زد؟ هیچ می دانید چه کسی با تیر خود بر زمین ریخت، آب سنگین فرات را در علقمه؟ همان کسی که امروز تیرهای سه شعبه بالستیکش، هر لحظه آماده پرتاب شدن به سوی جای جای تن وطن ماست. آری حرمله! دشمن درجه یک اهلبیت! وقتی یزیدیان چشم دیدن ما را ندارند، برای گرفتن حق مسلم آب، نمی شود با شمر و حرمله مذاکره کرد! سالار شهیدان به ما آموخت که یکی مثل حسین با کسی مثل یزید بیعت نخواهد کرد. امروز کسی که با دشمن دست دوستی داده است، نباید دم از آزادگی بزند. جماعتی که به یزید نامه فدایت شوم نوشت و امان نامه شمر را روی دیده نهاد، دیگر نباید از عاشورا تفسیر جدید ارائه کند!

با دیپلماسی کوفیانه نمی شود به سوی قله های سربلندی حرکت کرد و بسوی آسمان استقلال پر کشید. وقتی جماعتی «الفبای استواری» را ندانند، خون شهریاری و علیمحمدی، فرش قرمز می شود زیر پای «جک استراو». چه می توان گفت جز اینکه تنها از روی تأسف سر تکان داد. عده ای انگار چشم داریوش را دور دیده اند که در راه برگشت از نشست سقیفه، با آرمیتا عکس یادگاری می گیرند. امروز زیادند آنها که برای آرمیتا دایه عزیزتر از مادر شده اند. اما بدانید و آگاه باشید که آرمیتا پدری مهربان، به اندازه تمام ایران دارد. بوسه بان کی مون یک وصله نچسب به گونه آرمیتا بود. اشک های آرمیتا را نمی توان در راه لبخند آمریکا مصادره و مصرف کرد. «آرمیتا» شاید با «آمریکا» هم قافیه شود، اما هم کاسه نخواهد شد!

آنها که در مصاحبه ها، هوای مشروعیت قاتلان مصطفای احمدی روشن را دارند، حق ندارند برای پسرش علیرضا، جشن تولد بگیرند. براستی چه کسی خاموش کرد شمع روشن تولد خودباوری را؟ کیک زرد جشن تبلور ملت را می دانید چه کسی خورد؟ همان ها که امروز دشمن ترین دشمنان ما را، «باهوش» و «مؤدب» می دانند و منتقدین را «افراطی» و «تندرو» می خوانند! همان ها که امروز اخم هایشان نصیب خودی ها می شود و لبخند هایشان نصیب بیخودی هاست. اینها با ویلچر، سفر بروند یا با هواپیمای اختصاصی، توفیر ندارد. ریش پروفسوری بگذارند یا سیبیل و ته‎ریش، باز فرق چندانی نمی کند. «چراغی را که "روشن" برفروزد، هرآنکس پف کند ریشش بسوزد».



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 16 اسفند 1392  ساعت 5:41 AM | نظرات (0)

لطفا توضیحات رو زیر عکس بخونید

 

اول دعا کنید برای فرج امام زمان (( اللهم عجل الولیک الفرج ))

سلام به همه عزیزانی که تا حالا برای محمد مهدی دعا کردند و نگران حالش بودن

دکتر ها به اتفاق نظر رسیدند بر سر بیماری محمد مهدی . ی بیماری لاعلاج از نظر علمی که به علم ژنتیک مربوط میشه به اسم لوکو دیستروفی

حالا از همه شما عزیزان عاجزانه خواهش میکنم با نزدیک شدن به ایام عزای مادر دعا کنید برای محمد مهدی .

خونش رو فرستادن آلمان برای ازمایشات مخصوص . من خودم هم با پزشکانی در ایتالیا . المان و کانادا صحبت کردم اما همه بر این اتفاق نظر دارن از نظر علمی قابل درمان نیست فعلا
از همه کسانی که در مورد این بیماری اطلاعاتی دارند خواهش میکنم خبر بدند و تا انشاالله خداوند حالش رو بهتر کنه

از جمعه قیل تا امروز محمد مهدی توی ICU هستش و بیهوش نگهش داشتن تا تشنج نکنه



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 16 اسفند 1392  ساعت 5:36 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :88      30   31   32   33   34   35   36   37   38   39   >