مژده ای به گناهکاران(گناهان کبیره)...

این آیه 135 سوره آل عمران به گنهکاران مخصوصا اونهایی که گناه کبیره انجام داده اند مژده میدهد که خدا اونهارو می بخشد/به شرطی که به سمت او بروند

***********************

وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ135

***

معنی آیه را حتما بخوان

و آنان که چون کار زشتی ( گناه کبیره ای ) انجام دهند و یا ( به گناه صغیره ای ) بر خود ستم نمایند ، خدا را به یاد آرند و برای گناهان خود آمرزش خواهند- و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه کرده اند در حالی که می دانند اصرار نمی ورزند.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392  ساعت 6:48 PM | نظرات (0)

دستگاه اهریمنیــ...

دستگاه اهریمنیــ...

شیران به مطبخ روی آورده اندگربه ها آدم می درند
چسان شده که میشان خون خوار*گرگان میچرند
صبر کنید که حق را نمی بنند خاموش دلانچسان شده که کوران دل می برند
ایا این همان نشان ختم زمان به دست گفار نیستشکیبا باشید این همان زمان است که اینان اهل دجال خرند
ما می مستی را به جز دست ید الله نساتانیمچه گویم که آخر اینان از قوم کافرند



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392  ساعت 3:36 PM | نظرات (0)

بابا سلام.با هم حرف بزنيم؟

4 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم هر كاري رو مي تونه انجام بده .
5 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم خيلي چيزها رو مي دونه .
6 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.
8 ساله كه شدم ، گفتم پدرم همه چيز رو هم نمي دونه.
10 ساله كه شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها كه پدرم بچه بود همه چيز با حالا كاملاً فرق داشت.

12ساله كه شدم گفتم ! خب طبيعيه ، پدر هيچي در اين مورد نمي دونه .... ديگه پيرتر از اونه كه بچگي هاش يادش بياد.
14 ساله كه بودم گفتم : زياد حرف هاي پدرمو تحويل نگيرم اون خيلي اُمله .
16 ساله كه شدم ديدم خيلي نصيحت مي كنه گفتم باز اون گوش مفتي گير اُورده .
18 ساله كه شدم . واي خداي من باز گير داده به رفتار و گفتار و لباس پوشيدنم همين طور بيخودي به آدم گير مي ده عجب روزگاريه .
21 ساله كه بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأيوس كننده اي از رده خارجه
25 ساله كه شدم ديدم كه بايد ازش بپرسم ، زيرا پدر چيزهاي كمي درباره اين موضوع مي دونه زياد با اين قضيه سروكار داشته .
30 ساله بودم به خودم گفتم بد نيست از پدر بپرسم نظرش درباره اين موضوع چيه هرچي باشه چند تا پيراهن از ما بيشتر پاره كرده و خيلي تجربه داره .
40 ساله كه شدم مونده بودم پدر چطوري از پس اين همه كار بر مياد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .

45 ساله كه شدم ... حاضر بودم همه چيز رو بدم كه پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چيز حرف بزنم ! اما افسوس كه قدرشو ندونستم ...... خيلي چيزها مي شد ازش ياد گرفت !


حالا اگه اون هست و تو هم هستي يه خورده ......
هر جوري ميخواي جمله رو تموم کن



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392  ساعت 12:57 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :33   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >