اینجا ایران است...

اینجا ایــــراטּ است !

 
هماטּ جایے که בر בانشگاه استاבهایش
برایت تیک میزننـב 20 را میـבهنـב
به شرطے که اهل شیطنت باشے
حرف زیاב است مـטּ فرصت نوشتن בارمِ
ولے شانـﮧ های تو בیگر کشش این سنگینے
غـمِ ها را نـבارב , آن روے سکه بوב که میخواستے !


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 آذر 1392  ساعت 12:47 PM | نظرات (0)

دخترهای بی حجاب بخونند

خانوووووووم… شــماره بدم؟

خانوم خوشــــــگله! برسونمت؟

خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟

 

این‌ها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می‌شنید!

بیچــاره اصلاً اهل این حرف‌ها نبود… این قضیه به شدت آزارش می‌داد.

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگی‌اش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…

شـاید می‌خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی…!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…

دردش گفتنی نبود…!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی می‌گفت انگار! خدایا کمکم کن…

چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…

خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنند!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد…

امــــا…اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی‌کرد…!

انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی‌کرد!

احساس امنیت کرد… با خود گفت: مگه می شه انقد زود دعام مستجاب شده باشه! فکر کرد شاید اشتباه می‌کند! اما این‌طور نبود!

یک لحظه به خود آمد…

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!

 




ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 آذر 1392  ساعت 12:43 PM | نظرات (0)

قلبی که آرومه!

افسران - قلبی 
که آرومه!

قُل لِلمؤمِنینَ یغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یَحفَظُوا فُرٌجَهُمْ ذلِکَ اَزْکی لَهٌم اِنًَّ اللهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعونَ»
به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند،این برای آنها پاکیزه تر است و خدا به آنچه می کنند، آگاه است نور (24)، آیه 30.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 آذر 1392  ساعت 12:37 PM | نظرات (0)

پنج چیزی که پنج بلا را در پی دارد ؟

افسران - پنج 
چیزی که پنج بلا را در پی دارد ؟

حضرت رسول فرمود: هر گاه در میان شما پنج چیز باشد به پنج بلا گرفتار خواهید شد هر گاه ربا بخورید زمین نعمتش را از شما دریغ دارد، هر گاه در میان شما زنا آشکار شد مرگ ناگهانی فراوان شود، زمانی که زمامداران ستم کنند چهارپایان بمیرند زمانی که مردم بیکدیگر ستم کنند دولت آنها به زوال گراید، وقتی که سنت واگذارده شود بدعت روی کار آید.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 آذر 1392  ساعت 12:30 PM | نظرات (0)

مهدی فاطمه بیا

افسران - مهدی 
فاطمه بیا

 چشمم در انتظار دیدن تو پیر می‌شود
چهره‌ام با اشک دل تطهیر می‌شود

گویند که آمدنت نزدیک است، افسوس
چه زود برای عاشقانت دیر می‌شود


--

چرا دلم نمی‌شود ز سوز سینه‌ام جدا
این همه اشک تا به کِی؟ این همه آه تا کجا؟

مکر و دغل، حرص و زنا، خیانت و شرک و ریا
ام الفساد شد جهان، مهدی فاطمه بیا



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 آذر 1392  ساعت 12:26 PM | نظرات (0)

پوستر (تایپ و گراف) فرازی از زیارت عاشورا

افسران - پوستر
 (تایپ و گراف) فرازی از زیارت عاشورا

 شیعیان علی سلام.
این کار رو به خاطر این طراحی کردم که متوجه شدم عده ای قصد دارند این فراز زیارت عاشورا رو حذف کنند...
لطف کنید با نظراتتون جهت بهتر شدن کیفیت طراحی هام کمکم کنید.
یازهرا...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 1 آذر 1392  ساعت 8:19 PM | نظرات (0)

مسجد بهلول

می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.

گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.

بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.

سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟

بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 1 آذر 1392  ساعت 9:01 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :33      24   25   26   27   28   29   30   31   32   33