نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:29 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:29 AM | نظرات (0)
ممکن است عده زیادی از مردم یک جامعه نسبت به موضوعی علاقه نشان دهند
از قضا این موضوع ممکن است غلط باشد!!
آیا صرفاً نصیحت یا مشاوره و هر ابزار کلامی دیگری به تنهایی توان و یارای رفع یک نقص فرهنگی را دارد؟
برای اصلاح یک فرهنگ غلط ، گاهی نیاز به یک تصویر ذهنی داریم
گاهی باید یک مفهوم با تصویر در ذهن نهادینه شود
گاهی تصویر مانع توجیه تراشی می شود
آن هم برای موضوعی که از اساس غلط است!!
به عبارت نزدیک تر به ذهن، حجّت تمام می شود
این وظیفه ی مهم یک گرافیست است
زدن تیر خلاص و اتمام حجت
نهادینه سازی مفهوم
این فراتر از خلق یک اثر هنریست
این یک وظیفه ی اجتماعیست
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:28 AM | نظرات (0)
دلی غمگین می تپد و
چقدر نفرت انگیز است چهره اندوهناکی که پشت سرش
دلی شاد و بی دغدغه کمین کرده است .
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:25 AM | نظرات (0)
جهان تشنه و ما تشنه تر
تو رفته ایی آب بیاوری برایمان
درست مثل عمویت عباس...
ولی نمی دانم چرا
می گویند غائبی
آقا ی جمعه ها
اللهم عجل لولیک الفرج
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:24 AM | نظرات (0)
فکر نمی کنم در طول تاریخ، هیچ وقتی این تعداد شیعه با هم دیگه در یک نقطه جمع شده باشند.
ای کاش همه این شیعیان همه حاجات شون رو کنار می گذاشتند و با هم و یک صدا برای ظهور منتقم خون سید الشهدا علیه السلام دعا می کردند.
از امام صادق علیه السلام منقول است که:
لما طال على بني إسرائيل العذاب ضجوا و بكوا إلى الله أربعين صباحا فأوحى الله إلى موسى و هارون أن يخلصهم من فرعون فحط عنهم سبعين و مائة سنة.
هكذا أنتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فأما إذا لم تكونوا فإن الأمر ينتهي إلى منتهاه.
وقتی کار بر بنی اسرائیل سخت شد، چهل روز به درگاه خدا ضجه نمودند و گریه کردند و خدا به این سبب 170 سال از دوران عذاب و غیبت پیامبر را بر آنها بخشید و به موسی و هارون علیهاما السلام دستور قیام داد.
شما (شیعیان) نیز اگر این چنین کنید خداوند فرج ما را خواهد رساند، و اگر نه کار تا انتها پیش خواهد رفت...
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:23 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:21 AM | نظرات (0)
کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید
ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید
کاش آن روز که روزی مرا می دادند
بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند
همه رفتند و من از هجر تو هق هق کردم
بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم
کاش همراه تمام رفقا می رفتم
پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم
خستگی در وسط راه چه لذت دارد
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد
عاشق آن است که اسپند در آتش باشد
هربلایی رسد از یار دچارش باشد
جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم
در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم
داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم
از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم
اربعین است ز افلاک نوا می آید
کاروانی بسوی کرببلا می آید
باز در کرببلا اهل حرم برگشته
خواهری پیرشده با قد خم برگشته
آب ارزان شده با مشک پرآب آمده است
پاشو اصغر که به سوی تو رباب آمده است
داشت با ناله میان همه او را می جست
دختری گریه کنان قبر عمو را می جست
آسمان ناله زد و روضه به مشکل افتاد
خواهری را همه دیدند ز محمل افتاد
دارد از شام شب تار به او می گوید
از غم کوچه و بازار به او می گوید
آه از شام، دلم از غم بازار شکست
حرمتم در وسط مجلس اغیار شکست
خیزران و لب تو، آه سرم می سوزد
کنج ویرانه، سه ساله، جگرم می سوزد
وای از آن لحظه که شمر از ته گودال گذشت
این چهل روز به ما مثل چهل سال گذشت
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:19 AM | نظرات (0)
انتشار خبر بازگشت حضرت امام خمینی به میهن اسلامی، شادی و شعف فراوانی در میان مردم ایران به وجود آورد. گفتگو درباره مراجعت امام و کیفیت استقبال از ایشان، در میان مردم و اجتماعات کوچک و بزرگ، شور و هیجان غیرقابل وصفی ایجاد کرد. از طرف دیگر، اعلام تصمیم قطعی امام برای بازگشت به ایران، عوامل رژیم شاه را دچار بحران و اضطراب شدیدی کرد. آنها با تلاش بیوقفه سعی داشتند راهی برای نجات خود بیابند و بسیاری ناچار به استعفا و فرار از ایران شدند. بعضی از نظامیان وابسته رژیم نیز با حمله به مردم بیدفاع، آخرین تلاشهای خود را برای حفظ نظام طاغوت به کار بستند. اما این اقدامات نه تنها نتوانست خللی در اراده آهنین مردم ایران وارد کند، بلکه آنها را در ادامه راهشان تا حصول پیروزی نهایی، مصممتر کرد.
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:17 AM | نظرات (0)