نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:58 AM | نظرات (1)
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:58 AM | نظرات (1)
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:56 AM | نظرات (0)
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود
درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:52 AM | نظرات (0)
مادرم رفت صدایش نکنید !
بگذارید که آرام بخوابد اینجا .
او پس از مدت ها درد اندوه و تلاش،
زحمت دلهره ی فرزندان ،
اولین بار چنین آرام است ،
بگذارید که آرام بخوابد اینجا
مادرم رفت ...
ببیند دیگر بی پناه و پشتم ،
وقت اندوه کسی نیست که هر لحظه به یادم باشد .
............
پروردگارا تو رئوف و مهربانی ،
نعمت های خویش را صمیمانه می بخشی
و حکیمانه باز می ستانی
پس کریمانه صبر و شکیبایی عطا فرما
تا اندوه نبودنشان را بر تن جان هموار سازیم
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:50 AM | نظرات (0)
تــآ آمدَنتـــ فقط یکـ مَن بآقیستـــ
یکـ مَن نفس امــاره ..
اللّهُمـَ عجّل لوَلیکـَ الفَرَج
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:49 AM | نظرات (0)
بالی برای رفتن تا آسمان بده
راهی برای دیدن رویت نشان بده
ما مردمان ساده دل این زمانه ایم
اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده
ما با سه شنبه های شما خو گرفته ایم
اندازه لیاقتمان جمکران بده
برگرد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن
ظهری به وقت شرعی زهرا اذان بده
خود را معرفی کن و یابن الحسن بخوان
و بعد قبر مادر خود را نشان بده....
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:48 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:47 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:46 AM | نظرات (0)