نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 بهمن 1393 ساعت 5:27 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 بهمن 1393 ساعت 5:26 AM | نظرات (0)
امام جواد (ع) نیز فرمود: "من زار عمتی بقم فله الجنه "
هرکس که قبر عمه ام حضرت معصومه را در قم زیارت کند بهشت سزاوار اوست.
کبوتران، سیاه پوش غمی بزرگ بر رواق حرم مرثیه می خوانند
و زائران،اشک ریز و ماتم زده،
رفتنت را به سوگ نشسته اند.
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد
مدیریت وبلاگهای مذهبی
روستای ورچه*ورچمن*...العبد
نوشته شده در تاريخ شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 7:16 AM | نظرات (0)
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻻﻫﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﻋﺎﻭﯼ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻣﻠﯽ ﺷﺪﻥ
ﺻﻨﻌﺖ ﻧﻔﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮﺩ ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﺎ ﻫﯿﺎﺕ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺭﻓﺖ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ
ﭘﯿﺸﺎﭘﯿﺶ ﺟﺎﯼ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ
ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ
ﻫﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﻧﺸﺴﺖ .
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻠﺴﻪ ، ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﻫﯿﺎﺕ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ
ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺟﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺁﻥ ﺟﺎﺳﺖ ، ﺍﻣﺎ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ
ﺗﻮﺟﻬﯽ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﺸﺴﺖ ..
ﺟﻠﺴﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﻫﯿﺎﺕ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ
ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ، ﺍﻣﺎ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺍﺻﻼً ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ .
ﺟﻠﺴﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺎﺿﯽ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﺼﺪﻕ
ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯾﺪ ، ﺟﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺁﻥ ﺟﺎﺳﺖ .
ﮐﻢ ﮐﻢ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﯿﺦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻭ
ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﻫﯿﺎﺕ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟
ﻧﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺭﯾﯿﺲ ، ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﺟﺎﯾﻤﺎﻥ ﮐﺪﺍﻡ
ﺍﺳﺖ ..ﺍﻣﺎ ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ
ﺑﺮﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ ؟
ﺍﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﻭﻟﺖ
ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﺎ ﺧﯿﻤﻪ ﺯﺩﻩ ﻭ ﮐﻢ ﮐﻢ ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺁﺑﺎ
ﻭ ﺍﺟﺪﺍﺩﯼ ﻣﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺁﻧﺎﻥ ... ﺳﮑﻮﺗﯽ ﻋﻤﯿﻖ
ﻓﻀﺎﯼ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ ﮐﻤﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻠﻨﺪ
ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ .
ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺑﺘﮑﺎﺭ ﻭ ﺣﺮﮐﺖ ، ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ
ﻧﺸﺴﺖ ، ﻓﻀﺎﯼ ﺟﻠﺴﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻧﯿﺰ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ
ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﺪ .
جواب
مصدق یک خائن وطن فروش بود و با خیانتی که کرد انقلاب مردم ایران به رهبری آیت الله کاشانی را عقیم کرد و 25 سال نهضت انقلابی ایران را عقب انداخت
کاری که او انجام داد شبیه عملکرد مرسی خائن در مصر بود
مرصی هم انقلاب مردم مصر را منحرف کرد و مردم را از انقلاب ناامید کرد
این جریانی که درباره مصدق در دادگاه داره در اینترنت و شبکه های اجتماعی تکرار می شه یک داستان شاید واقعی باشه
اما حواسمان باشه که روباه پیر مکار یعنی انگلیس بلده چطور از نخاله های سیاسی که تاریخ مصرفشون گذشته برای آیندگان الگو قرار بده
بنظر من انگلیس خیلی موذی است و این داستان ها هم بی ارتباط با این شیطنت های انگلیس نیست
مصدق کسی بود که به کمک آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام به قدرت رسید اما بعد از مدتی فدائیان اسلام را دستگیر و زندانی کرد و به آیت الله کاشانی هم توهین کرد
او مجلس را تعطیل کرد و تبدیل به یک دیکتاتور شد
او از فرزندان سلسله نحس قاجار بود و یه شاهزاده قجری بود
امام خمینی فرمودند که مصدق مسلمان نبود
نوشته شده در تاريخ شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 7:13 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 7:10 AM | نظرات (0)
جشن پیروزی درخیابانهای عراق ...
به آتش کشیدن پرچمی که درطول تاریخ ملیونها ایرانی برای افراشته نگه داشتنش جون دادن...
لطفاپخش کنیدتاهمه بدانند سرمایه های این وطن داره کجا خرج میشه..
پخش کن تامسولین بدانند ما از عرب متنفریم.
چه حافظه ضعیفی داریم
چقد زود فراموش کردم که در راه پیمایی اربعین از برادران و خواهران عراقی هم دین و هم مذهب خود چه دیدم !!!
چه ایثارها که نکردند!!!
چه مهمان نوازی ها که ننمودند!!!
یادم رفت که چطور جوراب از پایم خارج و پاهایم را شست و شو و ماساژ می دادند....
ای روزگار ....
فوتبال بهانه خوبی برای عده ای است تا عقده های درونی خود را وا کنند و با احساسات من ساده لو بازی کنند.
پرچم کشور مرا داعش و وهابیت به آتش می کشد ولی من چشمم را می بندم و گناه آن را به گردن شیعیان عراق می اندازم.....
شاید فردا هم حزب الله لبنان را وارد این خیمه شب بازی کنند....
کار دشمن دشمنی و تفرقه افکنی است و کار من شده ساده لوحی و زود باوری.....!!!
.
یازهرا
نوشته شده در تاريخ شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 7:08 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 7:07 AM | نظرات (0)
آقای من
.
.
باز جمعه ای دیگر وخیل منتظرانت....
محبینت به کدامین گناه سرگشته اند واینچنین به دنبال مولای خود ..
وتو نیامدی .
و باز جمعه ای دیگر گذشت.
میخواهمت و میخوانمت به آبروی خاصانت وبه آبروی برگزیدگانت قدری پرشتاب تر ....
جهان پر از حادثه هایی است که خبر از وقوع حادثه ای عظیم تر می دهد وعلامتهایی که این وقوع راقطعی تر می کند اما دل ما نگران است ...
نگران اینکه آیا با آمدنت خواهیم بود یا نه؟؟؟!!
واگربودیم آیا خواهیم توانست آنگونه باشیم که تو میخواهی و می پسندی؟؟؟
مولای من !
نگران اینم که گناهانم پرده ای شود بین من وشما و وای اگر چنین شود و نتوانم چهره دلربایت رانظاره کنم .
مولای من!
درحضورت اعلام میدارم:
کمکم کن تا بتوانم پرده های گناه را کنار بزنم وخود را آماده ظهورت کنم که توحاضری ومن غایبم و غیبتم سخت گران است بر من .
لیک چه کنم که قدرتی ندارم وشیطان احاطه ام کرده است وبه نیروی باعظمت تو محتاجم .
تو ای امامم وای امیدم وای بزرگوارم
برای آمدنت دعا میکنم واز تونیز التماس دعای فراوان دارم .
نوشته شده در تاريخ شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 7:07 AM | نظرات (0)