شب های بی مادری :

♦مادرها...
♦عادت شان است
♦عطرشان مدت ها پس از رفتن شان توی خانه می ماند!!
یا فاطمه...
السلام علیک ایهاالممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک...
دل خورشید محک داشت؟ نداشت یا به او آینه شک داشت؟ نداشت
آسمانی که فلک میبخشید احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت
غیر دیوار و در و آوارش شانه ی وحی کمک داشت؟ نداشت
مردم شهر به هم میگفتند: در این خانه ترک داشت؟ نداشت
شب شدو آینه ی ماه شکست دست این مرد نمک داشت؟ نداشت
تو بپرس از دل پر خون و محن چهره ی یاس کتک داشت؟ نداشت
باورم نیست...
باورم نیست باز هم منت نهادی و عمرم را تمام نکردی تا یک بار دیگر فاطمیه را ببینم...درک کنم...با تمام وجود...
شاید برای عده ای سخت است...اما برای من زیباتر از این نیست که نوروزم را با نامی شروع کنم که طراوت و عظمت و قداستش در ذات نام هست...
فاطمه...
آری...نامش خیلی زیباست...بی نظیر است... یگانه است...مادر است...
هم او که پس از پدرش چیزی از او نمانده بود...به جز... ناهلة الجسم...منکسر ضلع...معصبة الرأس...باکیة عین...
مادرجان...
گاهی به خودم میگویم صبر زینب...ناگهان زیر لبم میاید که صبر حسن... پس از آن قلبم میگوید علی... و دیگر لال میشوم و آرام آرام اشک میریزم...زاری میکنم... ضجه میزنم...
دوست دارم در عزایت بمیرم...اگر کسی بداند عمق مصیبت را مرگ برایش بعید نیست...
راستی چند روز پیش چادر مادرم خاکی شده بود...چشمم که به چادرش افتاد بی اختیار زدم زیر گریه...آستین در دهان گرفته بودم که کسی صدایم را نشنود...آه...آستین به دهان گرفته بودم که تا به خود آمدم و آستین در دهان دیدم،آستینم روضه ها برایم گریز زد... گریه ام بیشتر شد و ناله زدم...ناله که زدم تازه فهمیدم ناله چه کرده...بلند گریه میکردم...ناگهان ساکت شدم...آخر عده ای آمده بودند و میگفتند "گریه نکن! مرد که گریه نمیکنه..."...با خود گفتم آری...یا امیرالمؤمنین...
مادر جان...
آرزو دارم روزی برسد که با صورت و محاسنم، خاک مزارت را بزدایم و در همان حال بمیرم و دفنم کنند تا در قیامت که برخاستم، در صحرای محشر فریاد بزنم که این صورت،شفیع گنهکاران است ...آتش جهنم بر آن حرام شده است...این صورت متبرک به مزار بی نشان مادر هستی است...
مادرم...
فاطمه...
منتظر ظهور
یا صاحب العصر والزمان سلام الله علیه مصیبت مادر تسلیت باد.......



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:42 AM | نظرات (0)

زخمی ابدی

ای خدا کاش طمع یکسره از بیخ نبود
#حرمت آل رسول بسته به تاریخ نبود

ظلم رفته به سر بنت چونان #یاس نبی
قصه‌ی #سرخ همان یک در و یک میخ نبود



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:40 AM | نظرات (1)

مرد که شرمنده نمیشه ؟!!!

شهدا شرمنده ایم ....
یعنی چی ؟
شهدا شرمنده ایم که از ولایت فقیه که همان ولایت رسول الله است دفاع نمی کنیم و امام خامنه ای یکه و تنها در میان این همه کفتار رها کرده ایم.
شهدا شرمنده ایم که مطیع امر ولایت نیستیم و در پی هوای نفسمان در حرکتیم .
شهدا شرمنده ایم که بی حجابی و فحشا شهرمان را شهری که شما با نثار قطرات گران بهای خون پاکتان از گزند بی ناموسان در امان ماند و به دست ما رسید .
شهدا شرمنده ایم ما فقط شرمنده ایم ، ما مثل شهید خلیلی زنان و دختران شهرمان را ناموس خود نمی دانیم چون هزینه دارد و شرمنده شدن هزینه ای در بر ندارد .
شهدا شرمنده ایم که به مسجد نمی رویم و نماز را به جماعت نمی خوانیم ، بیم این را داریم که همسایه بفهمند بسیجی هستیم و تحویلمان نگیرند .
شهدا ، امام راحل ما پیش شما شرمنده باشیم بهتره تا همسایه ها به چشم امل به ما نگاه کنند .
شهدا ، امام راحل شرمنده ام که نسبت به همسایه و هم محلی و همشهری و هم وطنم بی تفاوت شدیم ، ما مثل شما نیستیم
شهدا ، امام راحل ، امام خامنه ای
ما شرمنده ایم اما نمیتوانیم اصلا تا شرمنده بودن مانده برای چی باید برویم امر به معروف و نهی از منکر کنیم ، اگر به طرف برخورد چه کنیم اگر با او درگیر شدیم چه کنیم .
شهدای عزیز امام راحل امام خامنه ای شرمنده ایم اما دیدید که چه بلایی بر سر اون خانم هایی که امر به معروف کردند آمد بندگان خدا اگر شرمنده بودند نه کتک می خورند و نه چادر از سرشان بر میداشتند و نه .... یکی نیست به این دیونه ها بگه شرمنده باشید ، مگه چیه خیلی هم خوبه .



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:39 AM | نظرات (0)

شکر می گویم خدا را خلقتم زهرایی است؛؛؛من نخواهم شد ذلیل و عزتم زهرایی است..

شکر می گویم خدا را خلقتم زهرایی است

شد گواهم اشک جاری طینتم زهرایی است

گر نگاهی هم نمایم دست من خواهد گرفت

من نخواهم شد ذلیل وعزتم زهرایی است

فاطمیّه از محرم بیشتر جلوه کنم

برجهان تاثیر دارم قدرتم زهرایی است

من حسینی بودنم را خرج مادر می کنم

شاهدم باشد خود او هیئتم زهرایی است

عاشقی گفتا قبر می خواهم چکار

بی نشانم کن ببینم تربتم زهرایی است

مادری اش روز محشر تازه گل خواهد نمود

تازه می فهمم خدایا قیمتم زهرایی است

شد به یک سیلی تمام چهره های ما کبود

غصه هایم گریه هایم غربتم زهرایی است

آن زمانی که زند تکیه به کعبه مهدی اش
فاش میگویم به عالم دولتم زهرایی است...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:37 AM | نظرات (0)

از اول هم چادری بودم…

الهام چرخنده، بزرگترین شبهه درمورد چادری شدن خودش را پاسخ داد…
الهام چرخنده با حضور در هنرستان هنرهای زیبای شهر اصفهان خطاب به هنرآموزان اظهار داشت: من در هنرستان تحصیل کردم و روزی جای شما و روی همین میز و صندلی‌ها نشستم، بنابراین حس شما را درک می‌کنم.
این بازیگر تلویزیون با بیان در دانشگاه رشته معماری را ادامه دادم خاطرنشان کرد: من در ابتدا چادری بودم و این‌گونه نیست که یک‌مرتبه چرخش کرده و چادری شده باشم اما در آن زمان به‌دلایل مختلف مانند اینکه فکر می‌کردم چادر دست و پاگیر است آن را کنار گذاشتم و حقیقتاً پس از کنار گذاشتن چادر همه چیزم را از دست دادم....



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:35 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :62      10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >