به روایتی، امروز روز آخر بود...

بانوی من ...

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام!؟

زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

در این سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم

با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت

این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلک های حسن، جان تازه داد

زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند

آئینه ی پر از تراکم، احتیاط کن!
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن

تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد

از دست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم

با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم

جارو نکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم

جارو نکش! که عطر بهشت ست می بری
رویِ مرا زمین نزن این روز آخری

باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست

گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت...

آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی!؟
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی!؟

صلّی اللّه علیکِ یا فاطمة الزّهراء...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:28 AM | نظرات (0)

اسناد متقن شهادت دختر پیغمبر سلام الله علیها از کتب اهل سنت.../

لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)؛

مولانا صادق بن محمد ::
من شک فی کفر اعدائنا و الظالمین لنا فهو کافر
کسی که شک کند در کفر دشمنان ما و کسانی که به ما ظلم کردند کافر است.../
بحارالانوار 52/386 ح201
 
شاعری گفت:
در کعبه شکسته علی بتهاشان را
اکنون به در خانه تلافی کردند



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:25 AM | نظرات (0)

بارالها،بحق مادر پهلو شکسته اش، عجّل لولّیک الفرج

بالی برای رفتن تا آسمان بده

راهی برای دیدن رویت نشان بده



ما مردمان ساده دل این زمانه ایم

اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده



ما با سه شنبه های شما خو گرفته ایم

اندازه لیاقتمان جمکران بده



برگرد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن

ظهری به وقت شرعی زهرا اذان بده



خود را معرفی کن و یابن الحسن بخوان

و بعد قبر مادر خود را نشان بده....



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:23 AM | نظرات (0)

آیا ما این گونه‌ایم؟

اگر می ‏بینی #علی (ع) که گُردها را به زمین می ‏دوزد، وقتی #زهرایش(س) را به #خاک می ‏کشند و #سیلی می‏ زنند، #ساکت است و وقتی هم که زهرا (س) می ‏گوید: شنیده ‏ام به تو #سلام نمی ‏کنند، می ‏گوید: فاطمه جان! جواب سلامم را هم نمی ‏دهند، این چیزی جز اخبات و تواضع علی (ع) نیست.

اینها #حقیقت‏‌هایی است که ما نمی ‏توانیم آنها را بفهمیم. نمی ‏دانیم کدام یک عظیم‌‏تر است. وقتی عظمتی خُرد می ‏شود، این خرد شدن، خیلی بزرگ‏تر از آن موقعی است که او سرپاست.

در مورد #مشیِ-امیرالمؤمنین (ع)- کسی که #عزیز-عالم و قادر و نیرومند است و لااقل باید برای خود و #ناموس و غیرتش، عزت و شخصیت را بخواهد- دقت کنید که چطور وقتی بلاها بر او نازل و فتنه‌‏ها بر او جاری می ‏شد، ذلت‏ها را در راه خدا عزت می ‏دانست و می ‏خرید.

#شمشیر-علی بیست و چند سال در #غلاف بود. مدتی بود که مالک صدای علی را نشنیده بود. می ‏گویند وقتی حضرت در جنگ صفّین حمله می‏ کند، خود اصحاب از طنین صدای او وحشت می‏ کنند.

چطور این عزیز، سال‏های سال، آن طور در خانه بنشیند؟! خیلی سخت است! چه محبتی، چه لینتی، چه قدرتی باید در علی (ع) باشد که این گونه عمل کند!

گاهی که انسان توجهی پیدا می ‏کند و نماز شبی می ‏خواند و حالی پیدا می ‏کند، دیگر با کسی معاشرت نمی‏ کند. همه را بد و پایین می ‏داند و فقط می‏خواهد با ملائک همنشین باشد؛ در حالی که آنهایی که نه سرشان که پایشان از افلاک بالاتر است، معاشر و محبّ و مهربانند و «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائمٍ»[1] می ‏شوند و خوفی ندارند.

#عظمت-علی (ع) را ببینید که چقدر #منکسر، ذلیل، لیّن، خاشع و متواضع است؛ آن هم نه یک سال، بلکه بیست و چند سال. و همه اینها به خاطر این است که دین #رسول-اللَّه ثابت بماند و #استمرار پیدا کند.


1] مائده، 54.
 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ساعت 6:21 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :62      10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >