بشریت باید عکس العمل نشان دهد...

سکوت در مقابل نسل کشی و این همه جنایات بی شرمانه آن هم علیه زنان و کودکان بی دفاع غزه خود کمکی بزرگ به رژیم کودک کش ، این سگ هار و گرگ وحشی محسوب می شود....

بشریت باید عکس‌العمل نشان بدهد و من و تو عضوی از این مجموعه ی انسانی هستیم ...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393  ساعت 6:42 AM | نظرات (0)

شهید گمنام ...

صدای قـدمت میاید شهید گمنام..
خـسته نباشی پهلوان...خوش اومدی قهرمان..
90731879783246786748.jpg
اما چشم هایت را ببند نگاه نکن به خیـابان هـای شهرمان..!
ولی چه باید کرد بـاید شما را از بین این خیابان های شهر عبورت دهیم..
77834480340595622220.jpg
.
خیابان هایی که..
چشم ها گـرسنه تر از معده هاست..!!
و بعضی ها هم هر نگاه بـی اساسی را با ذهنشان همبستر میکنند..!
60343649149697292829.jpg
.
خیـایان هـای شـهر مـا مملو اسـت..!
مملو از نـگاه هایی کـه بـرای لذایذ ثـانـیه ایـست..!
مـملو از غیـرت های واژگون شـده..!
مـملو از پـوشـش عـریانیست که مُـد روز گـشته...!
69144714668218305468.jpg
.
شـهید گـمـنام..!
آنـچـه مـن در کـوچه هـای شهـر دیدم شـما نـدیدی..!
شـرم و حـیـا را دیدم کوله بـر بـسـته..! دسـت خالی دسـت بـسته..!
18831019679843010886.jpg
.
دیـدم دروغ از همـه چـیـز ارزانـتـر شده..!

70596386242459111198.jpg
دیـدم قـیـمت عـشق چـقـدر کم شـده..کمتر از آب روان..!
و چـه تـخفیف بزرگی خورده قیـمت هر انـسان..!
66528627378889406531.jpg
.
شهـید گـمنام آسوده بـخواب که...
وصیت نامه ها و توسل هایتان به ائمه فقـط در کـتاب خاطرات فوران میکنه.!
91494383131364129911.jpg
ایـنـجا عــده ای..!
نـام مادر(س) را سبک میبرند..!
روز عزا سبزه گـره میزنـند و زلف بر باد میدهند..!
فکر کنم دستشان بـرسد یـک سیلی هم میزنند..!
25304941209523358583.jpg
.
شـهید گـمنام شـما جـایی بـودید کـه..
با یـک لا اله الا الله بـه عـرش مـیرسید..!
جـایی که یـه قـدم بـا خـدا فـاصله داشـت..!
15791489227198831875.jpg
امـا ایـنـجـا...!
جـایی اسـت کـه مـقـام و پـول از هـمـه چـیـز سـبـقت گـرفت..!
09912206570045093731.jpg
اینـجا جـایـی اسـت کـه..!
هـمه دنـبـال شـهرت هسـتـند و کسـی دنـبـال گـمـنامی نـیـست..!
60957980987326994570.jpg
.
.
چـــــــــرا...؟!
فرهـنگ گـذشتـه مان داره کـم کـم یـادش بـخیر میـشود..!
یـه زمـانی هـمه خانواده تـو زمسـتون دور چـراغ نفـتی جـمع میشدن..
و سـریال قصـه های مجـید رو میدیدن..!
93168016097946279084.jpg
امــا الان..
هر کسی تـو اتاقش داره سریال هـای ماهواره ی رو میبینه کـه..
فـقط خیانت رو رواج میدن..!
و هدفشون نـاموس مـاست..!
52974715214951905553.jpg
.
چـــــــرا..؟!
آداب و رسوم سلف صالح ما در مقوله ازدواج فراموش شد..!
همون ازدواج ساده..!؟
56511197579070108192.jpg
اما الان توقعات قد کـشیده بالا..!
بعضی ها یه شبه میخواد یه سرویس الـنگو تـو دستش باشه..!
یه شبه میخواند کـه خونه اجاره ی منفجر بـشه از وسایل خانگی..!
04359354382582645589.jpg
همین بدعت هاست که این روزها..
سن ازدواج داره امپر میچسباند به سقف



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393  ساعت 6:37 AM | نظرات (0)

عماری بصیر برای راهبر مقتدر و مظلوم انقلاب...

ولایتمداران و حرب اللهی ها همیشه مظلوم بوده اند و خواهند بود، اما انسان های کوردل بدانند که به لطف خدا از صراط حق و دوستی با دوستان اهل بیت منحرف نخواهیم شد ان شاء الله...
اللهم عجل لولیک الفرج و احفظ قائدنا الامام الخامنه ای...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393  ساعت 6:34 AM | نظرات (0)

همراهی در بهشت

دختری در غزه ، به علت شدت موشک باران ازدواجش به تاخیر می افتد. دوباره مراسم به تعویق می افتد چون خانه شان بمباران می شود . مراسم لغو می شود چون .......داماد شهید شد ... ...............................................................................
او را عقد کرده، بعد از آن به جهاد رفته و خبر شهادتش را آورده اند.
سپس در دستش یادداشتی از او داشت که در آن نوشته بود :
به خدا قسم تو را عقد نکردم که به تو ظلم کرده باشم ، به من گفته شده شهید شفاعت هفتاد نفر از اهل خود را می کند، خواستم تو همراهم باشی در بهشت ...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393  ساعت 6:33 AM | نظرات (0)

اشیان سوخت.،.. کبوتر که نباید میسوخت

گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت
آتش از در به دل خانه رسیده است انگار
در اگر سوخته، بستر که نباید می سوخت
زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
سر اگر سوخته ، دختر که نباید می سوخت
نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393  ساعت 6:33 AM | نظرات (0)

از این ریشوها متنفرم !!! (متن رو بخونید)

یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد.
همینطوری که داشت راه میرفت,وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد:
خواهرم حجابت..
خواهرم بخاطر خدا حجابت
رو رعایت کن..
نگاه کرد دید یه جوون ریشو,
از همونا که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده..
به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره,
مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه اون وقت اومده میگه چکار بکنید وچکار نکنید...
تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه,
وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات..
بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن..
پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب یه چیزی گفت..
اون خانمه شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد,
گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد..
فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و...
بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت...
توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف میکرد و بلند بلند میخندیدند..
شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد: خانمی برسونیم...
لبخند زد و گفت برو عمتو برسون , بعد با دوستش زدن زیر خنده..
پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یکباره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به سمت ماشین کشید..
دختر که هراسون شده بود ,
شروع کرد به داد و فریاد,
اما کسی جلو نمیومد,
اینبار با صدای بلند التماس کرد,
اما همه تماشاچی بودن,
هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن...
کسی حاضر نبود جونش رو به خطر بندازه..
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه..
آهای ولش کن بی غیرت
مگه خودت ناموس نداری..
وقتی بهشون رسید یقه اوباش رو گرفت و گفت خواهرم شما برو..
و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد...
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد
و دید یه جوون ریشو, از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن..
از همونا که به نظرش افراطی بودن, افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه..
ناخودآگاه یاد دیروز افتاد..
اون دختر دوباره شب برای دوستاش
اس ام اس فرستاد:
که وقتی خواستن به زور سوارش کنند همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش میگفت:
خواهرم حجابت..
همان ریشوی افراطی..
من از این ریشو های افراطی زیاد میشناسم...
مثل شهیدعلی خلیلی
---
خدایا ما اگر محبوب تو شویم برایمان کافیست..
حتی اگر مورد بی مهری دیگران
باشیم..
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی..



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393  ساعت 6:31 AM | نظرات (0)

راز خون را جز شهدا در نمی یابند

هــیــچ جــایـــی بــه انــدازه ی کــنــارِ قــبـــرِ یـــه شــهــیــدِ گــمــنــام بــه مــن آرامش
نـــمـــیــده ...... لــذتـــش چـــنــد صــد بــرابــرِ عــکــاســی از یــه مــنــظــره زیــبــاست....
انــگــار کــیــلــومــتــر آدم صــفــر مــیــشــه.....



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393  ساعت 6:27 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :62      40   41   42   43   44   45   46   47   48   49   >