ماه شب های تنهایی ام کجایی؟؟؟!!

سلام....

سلام ای روشنایی شب های تاریک...

آسمان دلم مدت هاست که سیاه شده...تو را میخواهد...

این را از نگاه های پر ز اشک و آه  شبانه اش فهمیدم...که ابر ها را کنار میزند تا لحظه ای تو را بیند...

از نگاه حسرت باری یافتم ک در میان آسمان خراش ها دنبال تو میگشت و زمزمه میکرد ماه من کجایی...؟؟؟!!!

چشم میدوزد به تو...تا شاید نگاهم کنی....

اگر تو به من نگاه کنی ستاره ب احترامت به دل بی ستاره ام وارد میشود...

آخر میدانی هرکس ستاره ای دارد....ستاره اش هم دوستش دارد....

اما ستاره ی من....

....



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  ساعت 5:50 AM | نظرات (0)

چه آرامش عجیبی....

چه آرامش عجیبی بود...

کمتر جایی حس میشود...

وقتی نزدیک شدم وقتی بار دیگر حسش کردم یاد اون روز افتادم...

"...ای رهبر آزاده آماده ایم آماده.....نسل علی اکبریم فدایی رهبریم...."

راستی چه رابطه ای بین شهدا و بیت رهبریه....؟؟!!

میان شلوغی و همهمه مردم انگار همه سکوت کرده بودند...

انگار فرصتی بود تا کمی با شهدا خلوت کنند...

چه آرامشی...این رو میشد از نگاه هاشون فهمید...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  ساعت 5:49 AM | نظرات (0)

ناقوس یا نقاره....؟؟؟!!!

ای راهب کلیسا / کمتر بزن به ناقوس

خاموش کن صدا را / نقاره میزند طوس

 

آیا مسیح ایران / کم داده مرده را جان؟

بردار جان خود را / با ما بیا به پابوس

 

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

 

 

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

 

 

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

 

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس..


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  ساعت 5:48 AM | نظرات (0)

مگر صدای گریه آقایشان را نمی شنوی...؟؟!!!

از مأموریت برگشته و خوشحال بود..

پرسید:راستی فرمانده  گمراه کردن این ها چه فایده ای دارد ..؟؟!!

ابلیس جواب داد: امام این ها بیاید عمر ما تمام میشود...این ها را که گمراه میکنیم امامشان دیرتر می آید ....

با کنجکاوی پرسید : این هفنه پرونده ها چه طور بود...؟؟!!

ابلیس نگاهی عاقل اندر سفیه به او انداخت و گفت:

مگر صدای گریه آقایشان را نمی شنوی...؟؟!!!



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  ساعت 5:47 AM | نظرات (0)

اتل متل گم شدم...

اتل متل گم شدم تو این جاده باریک
دنبال تو میگردم تو این مسیرتاریک
 
راه من از تو دوره گم شده این بی زبون
دنبال تو میگرده، گمنامه و بی نشون
 
عطش فرا گرفته، چند سالی هست که تشنه ام
برای دل بریدن، دنبال تیغ و دشنه ام
 
 تو تشنگی اسیرم، اینم یه عادت شده
  قدم زدن تو ظلمت واسه من راحت شده
 
حرف دلم رو دارم با تاریکی میسازم
دارم کم کم بازی رو خود منم میبازم
  
خدای مهربون، دلهای عاشقونه
بگو بنده ت تو مرداب، تا کی باید بمونه؟
 
باید هر روز بشینه دست به دعا بمونه؟
یا که باید بجنگه، ذکر فرج بخونه؟
                                     
چونکه تنهای تنهاست باید یه جا بشینه؟
تو تاریکی این شهر بی شرمی رو ببینه؟
 
جماعت تو جاده.... تاریکی خیلی آشناست
حرفای ایندفعه هم فقط برای شماست
                                     
کجا رفته دینتون؟ چند از شما خریدن
که تو دانشگاهمون چادر زسر کشیدن
 
به جایی که صورتت، سرخ شه و آب شی، از شرم
میگی کاری نکرد که .... تازه استاد، دمت گرم!
      
 
یه دفعه چی شد خدا؟ که دلهامون جدا شد
یعنی با یک ماهواره . مسلمون بی خدا شد؟
                                     
چه جوریه؟ که خورشید مونده از جاده حیرون
که روزهای جاده هم تاریکه و بی نشون
 
شاید برای اینه، که چشمامون رو بستیم
یا تو شک خداوند، تو دوراهی نشستیم
  
 
بغض توی گلو هم انگاری دیگه مرده
نگفته های قبلی حالا شده یه عقده
                                     
آرزوهای ما شد همش خیالات خام
تو این کویر فقط من، یک آرزو رو میخوام
 
همون که خیلی وقته رنگ جدایی شده
همون که دیگه، برام تیر رهایی شده
                                     
آرزوی پریدن فقط میخواد سعادت
کاشکی که قسمت بشه، اتل متل شهادت


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  ساعت 5:46 AM | نظرات (0)

ندای حسین زمان را لبیک گوییم...

به آیندگان بگویید که ما فرزند کسی هستیم که برای یاری دین خدا رفت.

ما فرزند کسی هستیم که از حسین آموخت و از محمد (ص) درس گرفت و

بگویید به ما وصیت کرد که پیرو فاطمه باشیم و وارث زینب و یار حسین تا سر حد جان...

و آنچنان عفیف باشیم که فاطمه را خوشحال...و آنچنان وفادار باشیم که زینب (س) را...

یادشان را همیشه زنده نگه داریم و

آنچنان فرزند تربیت کنیم که رضایت فاطمه را جلب کنیم. چون فاطمه (س) که حسین و حسن و زینب و کلثوم تربیت کرد

و زینب را خوشحال کنیم که یار حسین زمانه باشیم و

از حسین زمان پیروی کنیم و به نوای او لبیک بگوییم....

                                                                       وصیت نامه شهید حشمت الله طاهری



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اردیبهشت 1393  ساعت 5:45 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :20      10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >