بی غیرتان جامعه.جامعه رو آلوده میکنند
امروز اومدم به یکی بگم غصه نخور
«بـدهی واسه مَرده»
بعد یه لحظه زیر ابروهاشو دیدم و گفتم
«خدا بزرگه خواهر، درست میشه»
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 آبان 1393 ساعت 6:36 AM | نظرات (0)
بی غیرتان جامعه.جامعه رو آلوده میکنند
امروز اومدم به یکی بگم غصه نخور
«بـدهی واسه مَرده»
بعد یه لحظه زیر ابروهاشو دیدم و گفتم
«خدا بزرگه خواهر، درست میشه»
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 آبان 1393 ساعت 6:36 AM | نظرات (0)
زندگی به من آموخت هر چیز قیمتی دارد
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود !
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 آبان 1393 ساعت 6:31 AM | نظرات (0)
از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که :
چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمی زند...
اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران می شود...
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم این قانون
کلی زندگی ما است که هر کسی و هر چیزی
تا وقتی که ساکن است مورد احترام است.
تا ساکت است مورد تعظیم و تجلیل است
اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت
نه تنها کسی کمکش نمی کند،
بلکه سنگ است که بطرف او پرتاب میشود
و این نشانه یک جامعه مرده است
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که :
متکم هستند نه ساکت متحرکند نه ساکن با خبرترند نه بیخبرتر
استاد مرتضی مطهری در کتاب حق و باطل
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 آبان 1393 ساعت 6:28 AM | نظرات (0)
دوستش دارم ...
بزرگيش را ...
سکوتش را ...
عظمتش را ...
اُبهتش را ...
تنهاييش را ...
حکمتش را ...
صبرش را ... و ... و ...
بودنش عادتيست
، مثل نفس کشيدن !
خدا را ميگويم
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 آبان 1393 ساعت 6:24 AM | نظرات (0)
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم
مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟
سروران٬ پروانگان شمع رخسارش٬ ولی
چون سحر٬ روشن٬ که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود٬ که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا٬ ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد٬ دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
نوشته شده در تاريخ جمعه 9 آبان 1393 ساعت 10:13 PM | نظرات (0)