مواظب شیطنت واژه ها باشیم

زبان تنها عضویست که

  هم رنج بی پایان به همراه دارد

  وهم گنج بی پایان

واژه ها تنها کارشان توصیف زیبایی نیست

تنها کارشان بیان مهرورزی نیست

تنها کارشان رقصیدن در شعرها و نشستن بر دل ها نیست

واژه ها گاهی سنگ دل می شوند، و

چنان خشن و بی رحم و بی انصاف بر روح و جان

کسی چنگ می اندازند که هزاران مرهم نیز نمیتواند

عمق خراشش را التیام بخشد

کاش مواظب شیطنت واژه ها باشیم

شاید آدمها شکننده تر از آن باشند که می پنداریم…



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393  ساعت 8:26 PM | نظرات (0)

به امید ظهور

اَللّهُــمَّ عَجِّــل لِـوَلیِّــکَ الفَــرَج

چه ظالمانه یادمان میرود که هستی،

ما که روزی مان را ازسفره تو می بریم و می خوریم.

میدانم گناه هم که میکنیم،

باز دلت نمی آید نیمه شب در نماز دعایمان نکنی!

یا صاحب الـــزمـــان شــرمنده ایم . . .


اَللّهُــمَّ عَجِّــل لِـوَلیِّــکَ الفَــرَج



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393  ساعت 8:25 PM | نظرات (0)

مناجات با خدا

http://s5.picofile.com/file/8151983942/298959_199939020077144_111448215592892_482479_710681872_n1.jpg

خدایا: من لذت گناه راترک میکنم،

در مقابل تو تحریم لذت مناجات را از من بردار...

خدایا:من پناهگاه شیطان راترک میکنم،

ودر مقابل تو پناهگاه امن خودت را به من بده.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393  ساعت 8:21 PM | نظرات (0)

السلام علیک یا اباعبدلله الحسین(ع)⇝

resized_815096_298.jpg

4c5babd40d6a4d009d28ac703a577ae7.jpg
 
 
 
ابن اربعین
 
تعداد زائرانت را شمردم
 
ولی باز تعداد زخم هایت
 
بیشتر است!
 
سلام بر حسین یعنی
 
حسین جان قول می دهم
 
از طرف من در امن و امان باشی
 
قول می دهم شما را
 
با معاصی و نافرمانی ها اذیت نکنم!
 
حالا فهمیدی چرا جواب سلام را نمی شنویم
 
چون سلاممان راست نیست!

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393  ساعت 8:16 PM | نظرات (0)

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ

افسران - ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﯾﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯼ.....

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ

ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﯾﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯼ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ

ﺑﺒﺮﯾﻤﺖ ﺁﺳﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪﺍﻥ

ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﯼ؟

ﮔﻔﺖ: ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ

ﮔﻔﺖ: ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟

ﮔﻔﺖ: ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿز رﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ

ﮔﻔﺖ: اﻧﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ

ﮔﻔﺖ: ﭼﻄﻮﺭ؟

ﮔﻔﺖ: ﺍﻧﮕﺎﺭ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺖ ﮐﺮﺩﻡ،

ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﯽﮐﺸﯿﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ،

ﻗﺎﻣﺖ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﻗﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻨﯽ...

ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﯼ ﻓﮑﺮ ...

ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ

ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ؟

ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ

ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﺎﺩ...

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393  ساعت 8:15 PM | نظرات (0)

یا غریب...

سخت است جدا شدن از شهر خاطره های پیامبر؛

اما تو «رضا» شده ای به رضای الهی؛

غریب آمده ای تا اسلام را از غربت بیرون بیاوری،

تا غریبه ها را آشنا کنی با هم.

کبوتران مسافر را بنگر؛

رنج دوری را به جان می خرند تا نزدیک باشند به تو؛

کسی که تو را دارد، غریب نخواهد شد.

چشم ها در ایوان طلای تو، مثل گمشده ها به اصل خویش،‌

به روزگار وصل خویش بازمی گردند.

سناباد طوس، ‌منزلی شده است تا هر کسی خودش را دوباره بیابد.

 آدمی، غریب است در این دنیا و تو امام غریبانی؛

آدمی مسافر است و تو کاروان سالارِ مسافران عشق؛

با ما بمان تا از رواق های تو، به دروازه های ملکوت برسیم.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393  ساعت 8:13 PM | نظرات (0)

تعداد صفحات :63   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >