نگاهم رو به سمتِ تو ...

نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم ؛ یکم تا آسمون راهه

به دستای نیازِ من ؛ نگاهی کن ازون بالا
من این آرامشه محضو ؛ به تو مدیونم این روزا
 
تو دیدی من خطا کردم ؛ دلم گُم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم

تو حتی از خودم بهتر ؛ غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چترِ دنیارو ؛ که تو بارونِ احساسی

خدایا دوستت دارم ؛ واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که ؛ ازم حالم رو پرسیدی

بازم چشمامو می بندم ؛ که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم ! فقط میگم : خدایا دوستت دارم . . .



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:51 AM | نظرات (0)

خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود...

خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود...

تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...

با پای شکسته هم می توان سراغش رفت...

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر می خرد...

تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...

وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید...

وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...

و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:48 AM | نظرات (0)

آنقدر از خود رفته ام ...

خدایا ...

آنقدر از خود رفته ام ...

که در من هیچ نمانده .........

خدایا !

تو را به خدایی ات قسم رحم کن بر من که ارحم الراحمینی جز تو برای من نیست ....

من بی صبرانه چشم براه رحمت . لطف و عنایت تو هستم ای مهربانترین مهربانان .

من یقین و ایمانی بس ژرف دارم که تو به تنهایی من خیلی سریع و

خیلی خوب پایان خواهی داد مهربانا ... با حضور عشقی پاک و همیشگی...

که تا لحظه ای که زنده ام طعم آرامش و خوشبختی و عشق را با او بچشم ...

خدای من !

من بی صبرانه منتظرم !..

منتظر رحمت بی حدو حساب توام ...

خدایا ! ... روزهای زیادی ست که من تنهام...تنهایی مرا پایانی شیرین بده .

چشم براه رحمت بی حدو حساب توام ای مهربانترین مهربانان .



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:42 AM | نظرات (0)

خدایا !...تو را سپاس

خدای من !

چشمانم را می بندم و از صمیم قلبم...از اعماق وجودم با التماس و تمنایی...

با خواهشی از اعماق وجودم خدای مهربانم ...

خالصانه می خواهم که اجابتم کنی و شادی را به قلبم و آرامش را به قلبم که نگران

و بی قرار است  هدیه بدهی !...

خدایا !...

من فقط در این اوضاع و شرایط تو را می خوانم و به رحمت و مهر و

لطف همیشگی ات چشم براهم و ایمان دارم خدای من !

ایمان و یقینی از صمیم قلبم دارم که تو خیلی خوب و خیلی زود آرامش

و شادی را به قلبم هدیه می کنی خدای مهربانم .

خدایا ...

من غیر از تو مهربان و بخشنده ای ندارم غیر از تو کسی را ندارم که از او نیازم را بخواهم از تو که

بی نیازی و از تو که قدرتمندی می خواهم که قلبم را شاد و پر از آرامش کنی ..

خدایا !...

تو تنها تکیه گاه و پناه من هستی ..تو ای خدای من تنها امید قلب بی تاب و نا آرام منی .

و من ای خدای مهربانم با امید به لطفت با امید به رحمتت به قلبم آرامش میدهم و

با خود می گویم که خدای من ! قدرتمندترین و مهربانترین تکیه گاه و پناه من است .

و اوست خدای من که ...خیلی خوب و خیلی زود به قلبم آرامش و شادی و

خوشحالی را تا همیشه هدیه خواهد داد. ان شاالله .

خدای من !

تو را سپاس برای هر آنچه که به من عطا کرده ای و هر آنچه که به من عطا خواهی کرد .

تو را سپاس برای اینکه همیشه مواظب و نگهدار من بوده ای . تو را سپاس برای همه ی مهربانی هایت .

خدای من ! تو را سپاس برای آرامش و شادی و خوشبختی که خیلی زود و خیلی خوب

با معجزه ای ناب به من هدیه خواهی داد .



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:36 AM | نظرات (0)

خدایا خسته ام ..

خدایا خسته ام ... از این زندگی ... از این دنیای به ظاهر زیبا ...

از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا ...

خسته ام ... از دوری ...از درد انتظار از این بیماری نا علاج خسته ام

از این همه دروغ و نیرنگ خسته ام ...

آری پروردگارم از این دنیا خسته ام از آدم هایش

از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام ...

پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت در میان دل مردم نیست چرا قطره ای از

عشق در چشمان بنده هایت نیست همش دروغ پیدا است همش نیرنگ پیدا است ...

دیگر دست محبتی در میان مردم نیست

دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست سفره ی دل مردم همش دروغ

است ... به ظاهر پاک و صادقانه است ... ای خدایم ای معبودم خسته ام ... کو

زندگی پاک و مقدسانه ... کو دست عشق و محبت ... کو سفره ی وفا و

صداقت ...همه رفته اند و نیرنگ مانده است من خسته ام ...از این همه

بی وفایی ...از این همه درد انتظار ...از این همه حسرت ... از این همه اشک ... از این

همه ناله و فغان ... خسته ام ... آری ... خسته ام ... از دست خودم خسته ام از

دست این زندگی که برایم سیاه بختی آورده است خسته ام ...

از دست همه خسته ام...

از دست روزگار بی معرفت از دست  مردم بی معرفت ... ای خدایم دیگر از

زندگی سیرم ... از خودم سیرم ... از دنیا سیرم... ای خدایم گوش کن صدایم ...

من خسته ام...

خدایا کمکم کن خیلی وقته تنهام



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:30 AM | نظرات (0)

برای تو و برای دل...

ا دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !

دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....

تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...

اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....

چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...

خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....

دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....

صبر !....صبر را به من هدیه کن !

خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....

خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !

خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !

بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.

دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...

با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:28 AM | نظرات (0)

قلب من قالی خداست

قلب من قالی خداست
تار و پودش از پر فرشته هاست

پهن کرده او دل مرا در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب
برق می زند قالی قشنگ و نو نوار من از تلاش آفتاب

شب که می شود خدا روی قالی دلم
راه می رود؛ ذوق می کنم گریه می کنم

اشک من ستاره می شود
هر ستاره ای به سمت ماه می رود...

یک شبی حواس من نبود
ریخت روی قالی دلم شیشه ای مرکب سیاه

سالهاست مانده جای آن
جای لکه های اشتباه

ای خدا به من بگو
لکه های چرکمرده را کجا خاک می کنند؟

آه؛ آه از اینهمه گناه و اشتباه
آه نام دیگر تو است

آه بال می زند به سوی تو؛ کبوتر تو است
قلب من دوباره تند تند می زند

مثل اینکه بازهم خداست
روی قالی دلم قدم گذاشت

در میان رشته های نازک دلم
نقش یک درخت و یک پرنده کاشته

قلب من چقدر قیمتی است
چون که قالی ظریف و دستباف اوست

این پرنده ای که لای تار و پودش است هدهد است
می پرد به سوی قله های قاف دوست!

"
عرفان نظرآهاری"



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:27 AM | نظرات (0)

من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد!

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت.

در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.

آنها به موضوع «خدا» رسیدند،

 

آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد!

مشتری پرسید :چرا؟

آرایشگر گفت : کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد.

اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟

بچه های بی سرپرست پیدا می شدند؟ اين همه درد و رنج وجود داشت؟

نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیز ها وجود داشته باشند.

مشتری لحظه ای فکر کرد،اما جوابی نداد؛چون نمی خواشت جروبحث کند.

آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.

در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده...

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:

به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.

آرایشگر با تعجب گفت:چرا چنین حرفی می زنی؟

من این جا هستم،همین الان موهای تو را کوتاه کردم.

مشتری با اعتراض گفت : نه آرایشگر ها وجود ندارند،

چون اگر وجود داشتند،

هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است،

با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.

آرایشگر گفت : نه بابا ؛ آرایشگر ها وجود دارند،

موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.

مشتری تایید کرد: دقیقا نکته همین است.

خدا هم وجود دارد!

فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند.

برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!!!



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:21 AM | نظرات (0)

از خدا پرسیدم :

چه چیزی بیشتر از همه تو را نارا حت میکند؟

گفت:

وقتی بنده ای با من سخن میگوید ، چنان به حرفایش گوش میدهم

که گویا بنده ای جز او ندارم.

اما وقتی بنده ام با من سخن میگوید،به گونه ای حرف میزند

که انگار من پروردگار همه هستم الا او...!



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 بهمن 1393  ساعت 6:18 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :47      10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >