نوشته شده در تاريخ دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 6:05 AM | نظرات (0)
برادران یوسف وقتی میخواستند یوسف را به چاه بیفکنند
یوسف لبخندی زد
یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟
این جا که جای خنده نیست
یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی میتواند به من اظهار دشمنی کند
با این که برادران نیرومندی دارم ؟
اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد
تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 اسفند 1393 ساعت 6:07 AM | نظرات (0)
گناه میکنم
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 اسفند 1393 ساعت 6:10 AM | نظرات (0)
دلها به یاد خدا آرام میگیرد. رعد آیه ۲۷
وقتی آرام هستیم که در جهت رضای خدا نفس می کشیم
در راه رضای خدا قدم بر می داریم
و در راه رضای خدا سخن می گویم
در راه رضای خدا . . . و و و
در راه رضا خدا زنده ایم ودر راه رضای خدا می میریم
یاد خدا و رضای خدا با شما بزرگواران
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 اسفند 1393 ساعت 5:48 AM | نظرات (0)
خداوندا...
دیگر نمی گویم " تنهام "
بلکه میگویم " با خدا خلوت کردم "
خلوت من و خدا
ورود هر موجودی """ ممنوع """
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 اسفند 1393 ساعت 6:57 AM | نظرات (1)